eitaa logo
پرتو اشراق
780 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.7هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 دهه شصتیهای عزیز! لطفاً شما دیگه نق نزنین!! 😐😂 نسل سوخته واقعی دهه نودیا هستن که با همت دولت روحانی نه پوشک گیرشون میاد بپوشن، نه پراید میتونن سوار بشن!! 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و سیزدهم 👹 از هیبت هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود، زبانم بند آمده و تمام تن و بدنم می‌لرزید که دیدم پدر دست‌های مجید را از پشت گرفته و برادر نوریه با شمشیر بلندی به جان عزیز دلم افتاده است. 🗡 دیگر در سراپای مجید یک جای سالم باقی نمانده و لباسش غرق به خون بود که از اعماق جانم صدایش کردم و به سمتش دویدم، ولی هنوز دستم به پیراهن خونی‌اش نرسیده بود که کسی آنچنان با لگد به کمرم کوبید که با صورت به زمین خوردم. 🗡 وحشتزده روی زمین چرخیدم تا فرار کنم که دیدم برادر نوریه با شمشیر غرق به خون مجید، بالای سرم ایستاده و همچنان قهقهه می‌زند. 🏻هر دو دستم را روی بدنم سپر کودکم کرده و کار دیگری از دستم بر نمی‌آمد که فقط از وحشت جیغ می‌کشیدم: - مجید! به دادم برس! مجید... بچه‌ام... 🗡 و پیش از آنکه فریاد دادخواهی‌ام به گوش کسی برسد، برادر نوریه به قصد قتل دخترم، شمشیرش را به رویم بلند کرد و آنچنان زخمی به جانم زد که همه وجودم از درد آتش گرفت و ضجه‌ای زدم که گویی روح از کالبدم جدا شد. 🌀 دیگر به حال خودم نبودم و میان برزخ هراسناکی از مرگ و زندگی همچنان ضجه می‌زدم که فریادهای مضطرّ مجید، پرده گوشم را پاره کرد: 🏻 الهه! الهه! 🛌 و من به امید زنده بودن مجیدم آنچنان از جا پریدم که گمان کردم جنینم از جا کَنده شد. بازوانم در میان دستان کسی همچنان می‌لرزید و هنوز ضجه می‌زدم و می‌شنیدم که مجید نامم را وحشتزده فریاد می‌زد. 🚪در تاریکی اتاق چیزی نمی‌دیدم و فقط گرمای انگشتانی را احساس می‌کردم که بازوانم را محکم گرفته بود تا رعشه بدنم را بگیرد و من که دیگر نفسم از ترس بند آمده بود، با همان نفس‌های به شماره افتاده هنوز مجید را صدا می‌زدم تا بلاخره جوابم را با صدای مضطرّش داد: 🏻 نترس الهه جان! من اینجام، نترس عزیزم! 👁 که تازه درخشندگی چشمانش را در تاریکی اتاق دیدم و باز صدای مهربانش را شنیدم: 🏻 نترس الهه جان! خواب می‌دیدی! آروم باش عزیزم! 💡و دستش را روی دیوار کشید و چراغ را روشن کرد تا ببینم که روی تشک نشستم و همه بدنم در میان دستانش می‌لرزد. 🏻 همین که صورت مجیدم را دیدم، با زبانی که از وحشت به لکنت افتاده بود، ناله زدم: 🏻مجید! اینا بیرونن! اومدن تو خونه، می‌خوان ما رو بکشن! 👁 چشمانش از غصه حال خرابم به خون نشست و با صدایی که به خاطر اینهمه پریشانی‌ام به لرزه افتاده بود، جواب داد: 🏻 خواب می دیدی الهه جان! کسی بیرون نیس... و من باور نمی‌کردم خواب دیده باشم که چشمانم از گریه پُر شد و تکرار کردم: 🏻 نه، همینجان! دروغ نمی‌گم، می‌خوان ما رو بکشن! به خدا دروغ نمی‌گم... 👌و دیگر نمی‌دانست چگونه آرامم کند که شبنم اشک پای مژگانش نَم زد و من که باورم شده بود کابوس دیده‌ام، خودم را در آغوشش رها کردم تا هر آنچه از وحشت بر جانم سنگینی می‌کرد، میان دستان مهربانش زار بزنم و همچنان برایش می‌گفتم: 🗡 مجید همه شون شمشیر داشتن، تو رو کشتن! می‌خواستن بچه‌ام رو بکشن! 🛌 و طوری از خواب پریده بودم که هنوز دل و کمرم از درد به هم می‌پیچید و حالا نه فقط از وحشت که از دردی که به وجودم چنگ انداخته بود، با صدای بلند ناله می‌زدم. 🏻مجید بلاخره از حرارت نفس‌هایم دل کَند و رفت تا برایم چیزی بیاورد و به چند لحظه نکشید که با لیوان آب خنکی بازگشت و کنارم روی تشک نشست. 🏻 دستانم به قدری می‌لرزید که نمی‌توانستم لیوان را نگه دارم و خودش با دنیایی از محبت، آب را قطره قطره به گلوی خشکم می‌رساند و با کلماتی دلنشین، به قلبم آرامش می‌داد: 🏻نترس الهه جان! تموم شد! من اینجام! دیگه نترس! 🏻و من باز هم آرام نمی‌گرفتم و می‌دانستم بلاخره تعبیر کابوسم را در بیداری خواهم دید که با نگاه غرق اشکم به پای چشمانش افتادم و میان هق هق گریه التماسش می‌کردم: - مجید! به خدا اینا تو رو می کُشن! به خدا بچه‌ام از بین میره! مجید به حوریه رحم کن! مجید من از اینا می‌ترسم! من خیلی می‌ترسم! 👌و شاید طاقت نداشت بیش از این اشک‌هایم را ببیند که سر و صورت خیس از اشکم را در آغوش کشید و با آهنگ زیبای صدایش زیر گوشم زمزمه کرد: 🏻 باشه الهه جان! من هیچ جا نمیرم! نترس عزیزم! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🎊 😁 💣 📞 الحمار 📟 پشت بیسیم بودم. داشتم با موج ها ور میرفتم. 📞 یهو صدای چند تا عراقی که داشتن صحبت می کردن رو شنیدم. یکم گوش کردم و چیزی نفهمیدم. 📟 شاسی بیسیم رو فشار دادم و به قول خودم خواستم فحششون بدم. 🗣 گفتم: الحمار....الحمار....! 📞 یکی از برادرای اطلاعات از اون پشت بر وزن «الحمار» گفت: 😡 «الزهر مار»، خط رو لو دادی...! ⁉اومدم پیش فرماندمون گفتم اگه یکی خط بیسیمو لوبده چی میشه...؟! ‼با ترس گفت نکنی اینکارو ها اعدامت می کنن!! 😅 بالاخره نوجوون بودیم و با دستکاری شناسنامه رفته بودیم جنگ و از این شیطنت ها زیاد داشتیم...! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) جواز عبور از پل صراط، ولایت امیرالمؤمنین(ع) است که هر کس آن را داشته باشد عبور خواهد کرد. 🌐 @partoweshraq
👁 چشم چرانی و اثر آن!! 👤 می‌گوید: 🚌 سوار اتوبوس واحد شدم، در محدوده میدان فردوسی تهران، ماشین نگه داشت و جمعیتی سوار شدند، ناگهان دیدم راننده و همه جمعیت، همه زن هستند، حتی بغل دست من زنی نشسته است! 💺خودم را جمع کردم، فکر کردم اشتباهی سوار شده‌ام و این اتوبوس کارمندان است. 🚌 در ایستگاه بعدی اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، بعد از آن دیدم همه جمعیت مرد شدند!! 👣 نزد رفتم، ایشان فرمود: 👌🏻«دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن توجّه داشتند [و به آن زن نامحرم خیره شده بودند] همه زن شدند!» 📙 كیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط (نكوگویان)، محمد محمدی ری شهری، ص ١۶۴. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 🕯ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ⏳ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست ⏳ هرچه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور 🕯 هرچه داری مال وارث، هرچه کردی مال توست 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹 فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5854993151273468681.mp3
3.53M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹 فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠ امام على (عليه السلام): 🔅تواناترين مردم در تشخيصِ درست، كسى است كه خشمگين نشود. 🔅«أقدَرُ الناسِ علَى الصَّوابِ مَن لَم يَغضَبْ». 📗غررالحكم، حدیث ٣٠۴٧. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 🌆 گاهی برخی از افراد، در محیط بیرون از خانه، اجتماعی و پر محبت به نظر می‌رسند، اما درون خانه شخصیتی دیگر را از خود بروز می‌دهند؛ با غریبه ها با محبت اند و با اهل و عیال سر جنگ دارند‌! 💞 یادمان نرود که بعد از ازدواج، در زندگی مشترک، هیچ چیزی پر ثواب‌تر از نیکی و محبت با همسر و فرزندان نیست!! 💚 رسول اعظم (صلى الله عليه و آله): 🔅با ایمان‌ترین مردم، خوش اخلاق‌ترینِ آن‌ها و مهرورزترین‌شان با خانواده‌ی خود است. 📚 بحارالأنوار، ج ٧١، ص ٣٨٧. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
⏳ ثمره زندگی 💧به حضرت سليمان (علیه السلام) گفتند آب حيات در اختيار توست، اگر می خواهی بخور. 🏛 حضرت سليمان (علیه السلام) با حيواناتی كه در اطرافش بودند، در اين باب مشورت كرد. همه موافقت كردند. ⁉ از بوتيمار هم پرسيد؟ 🐦 بوتيمار گفت: اين آب مختص وجود مبارک است يا دوستان و فرزندان نيز بهره دارند؟ ⚜ حضرت فرمود: خير، ديگران حقی ندارند! 🐦 بوتيمار عرض كرد: ⏳چه ثمر دارد اين زندگی كه هر از چند گاهی مرگ يكی از دوستان و نزديكان را بايد ديد؟ 📚 منبع: لطایف و پندهای تاریخی، ناهید فرشادمهر، صفحه ۶۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
☀ تو هر روزی از آن پشته برآیی ☀ کنی مر تشنه جانان را سقایی ☀ تو هر صبحی جهان را نور بخشی ☀ که جان جان خورشید سمایی 🔅مولانا 🌹سلام صبحتون بخیر، 💞‌ امروزتون سراسر شادی و آرامش و مهر 🌐 @partoweshraq #شعر
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓لطفاً بگید چرا خدا پیامبر (ص) رو به معراج برد و هدف از معراج ایشون چی بود؟ ✅ پاسخ: 🌌 هدف از معراج  چنانکه در برخی تفاسیر آمده این بود که روح بزرگ پیامبر اسلام با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازه‌‌اى براى هدایت و رهبرى انسان‌‌ها بیابد. 📖 این هدف صریحاً در ابتدای سوره اسراء و آیه ١٨ سوره نجم آمده است. 📚 در منابع روایی نیز به برخی از اهداف معراج پیامبر(ص) اشاره شده است؛ از جمله: 👤 یونس بن عبد الرحمن می‌‌گوید: از امام کاظم پرسیدم: ❓به چه علت خدا پیامبرش را به سوى آسمان بالا برد و از آن به سوى سدرة المنتهى و از آن به سوى حجاب‌‌‌هاى نور برد و با او گفت‌‌وگو  و نجوا کرد، در حالیکه خداوند به مکان وصف نمی‌‌شود؟ ⚜ امام(ع) فرمود: 🔅«خداى متعال به مکان وصف نمی‌‌شود و زمان بر او جارى نمی‌‌گردد ولی خداوند عزت‌مند و بزرگ، خواست که فرشتگان و ساکنان آسمان‌‌هاى خود را با مشاهده پیامبر احترام کند و شگفتی‌‌های خلقت را به رسول خود نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و این مسئله به گونه‌‌ای که فرقه مشبهه می‌‌گویند نیست. خدا، پاک و برتر است از آنچه وصف می‌‌کنند». 📚 علل الشرائع، ج ١، ص ١٣٢. 📚 منابع جهت مطالعه بیشتر: 1⃣ تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۲۹. 2⃣ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۸۲، باب ۳. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣8⃣ «قوز بالا قوز!» 👤 هنگامی که یک نفر گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه ای هم برای خودش فراهم می کند این مثل را می گویند. 👴🏼 فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بود خیلی غصه می خورد. 🌕 یک شب مهتابی از خواب بیدار شد خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. 🔥 از سر آتشدان حمام که رد شد، صدای ساز و آواز به گوشش خورد. 👣 اعتنا نکرد و رفت تو. ⛲ سر بینه که داشت لخت می شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته. 🎻 وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. 👴🏼 او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. درضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید که آنها از جنیان هستند!! 👴🏼 اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد. 😈 گروه جن ها هم که داشتند می زدند و می رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. 👳🏾 فردا رفیقش که او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟» 👌🏻 او هم ما وقع آن شب را تعریف کرد. 🌌 چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده اند خیال کرد که همین که برقصد جن هاخوششان می آید. 👳🏾 وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، جنیان که آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد. 👿 قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود که فهمید کار بی مورد کرده، گفت: 👳🏾 «ای وای دیدی که چه به روزم شد ـ قوزی بالای قوزم شد!» 🔰مضمون این تمثیل را شاعری به نظم آورده است و در قالب مثنوی ساده ای گنجانده است که نقل آن را در اینجا خالی از فایده نمی دانم؛ با این توضیح که ما نتوانستیم نام سراینده را پیدا کنیم و گرنه ذکر نام وی در اینجا ضروری بود. 🔅خردمند هر کار بر جا کند 🔅خر است آنکه هر کار هر جا کند 🔅شبی گوژپشتی به حمام شد 🔅عروسیّ جن دید و گلفام شد 🔅به شادی به نام نکو خواندشان 🔅برقصید و خندید و خنداندشان 🔅ز پشت وی آن گوژ برداشتند 🔅ورا جنـّیان دوست پنداشتند 🔅شبی سوی حمام جنـّی دوید 🔅دگر گوژپشتی چو این را شنید 🔅که هریک زاهلش دل افسرده بود 🔅در آن شب عزیزی زجن مرده بود 🔅نهاد آن نگونبخت شادان قدم 🔅در آن بزم ماتم که بد جای غم 🔅نهادند قوزیش بالای قوز 🔅ندانسته رقصید دارای قوز 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🔺عمق دردناکی و سختی شرایط زندگی و نداری و محرومیت مردم سیستان و بلوچستان در تصاویری مشهود است که هیچگاه رسانه ای نمی‌شود! 😡 آنوقت رسانه های اصلاحطلب دنبال دروغ فساد عراقی ها در مشهد و برخی از رسانه های اصولگرا دنبال موج رسانه‌ای بی‌ادبی مطهری و آخوند توهین کننده همراهش هستند...! 😴 و برخی مسئولین طبق همیشه در خواب! 🌐 @partoweshraq #مردم_گله_مندند
🔺حالا چرخنده وعده پول داده، این خواهرا چرا قبول کردند؟ ❓پولشونو ندادن صداشون در اومده؟ میداد نمیگفتن؟ فضیلتشون چیه الان؟ 🌐 @partoweshraq
🔺دری اصفهانی یک جاسوس #دوتابعیتی بود که تابعیت انگلیس را اخذ کرده بود. 😐 دیروز آقای #ظریف در مجلس گفت که بر وطن پرستی دری اصفهانی شهادت میدهد!! ⁉اما مشخص نکرد کدام وطن پرستی!!! /ایران یا انگلیس؟ 🌐 @partoweshraq
🔺لندن پایتخت اسیدپاشی جهان با ۴۵۴ مورد حمله اسیدپاشی در سال ٢٠١۶ 📊 جالب است بدانید در ایران از سال ٨۴ تا ٩٣ کمتر از ٢٠ مورد اسیدپاشی رخ داده است. 🌐 @partoweshraq
🔺رهبر انقلاب برای یادداشت صحبت‌هایی که می‌خواهند در جلسات بکنند از پُشت کاغذهای باطله استفاده می کنند تا کاغذ اسراف نشود! ❓آیا بقیه مسئولین هم این مقدار بر استفاده بیت المال حساس هستند؟ 🌐 @partoweshraq