📝محمد صدرا مازنی
💠 در باب معاشرت
🔻من هم با آن متفکری که میگفت: 《غم غربت قدیم نخوریم》، همدلم. معاشرت گذشتگان ساده و بی تکلف بود؛ اما در گذشته نیز اشخاصی بودند که متکلفانه زندگی میکردند.
ما دوستانمان را بر اساس سبک معیار خویش در زندگی انتخاب میکنیم و سبک زندگی ما نیز تابعی از ذهنیت ما به زندگی و انتظارات ما از آن است. و ذهنیت و انتظارات ما به زندگی نیز ریشه در روان و اخلاق ما دارد. سخت بگیریم، زندگی نیز با ما سخت میگیرد و دوستانی انتخاب میکنیم مانند خودمان شیک و اتوکشیده. با روانی به غایت پوست پیازی. و اگر سادگی را انتخاب کنیم، دشوار زندگی بر ما آسان میشود. دوستانمان نیز در زندگی مانند ما خواهند بود.
یادداشت در باب معاشرت را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠در باب معاشرت(۱)
🔻۱. دورهمیهای خانوادگی پای ثابت زندگی ایرانی است. گاهی دورهم نشینیها به هفته میرسد. حتی زودتر. مجموعهی«دورهمی» آقای مدیری هم بهگمانم از همین خصلت ایرانی جماعت اقتباس شده است. ویروس کرونا بین این دورهمیها جدایی انداخت. تنها قدرت کرونا میتوانست این جمعها را پراکنده کند.
🔻۲. پدرم سحرخیز بود و در روزگار سلامت، اهل تهجد و عبادت. کشاورز بود؛ اما کار در مزرعه و درآمد حاصل ازآن(=پول) ضعیفتر از آن بود که مانع از حضور همیشگیاش در مسجد شود. صدای ناب اذان از حنجرهی خوش مِلدایی(= ملا دایی)؛ موذن شهر قویتر از پول بود. نمازهای پنجگانه را اغلب در مسجد میخواند. او اما گعدههای شبانه با دوستانش را ترک نکرد. کودکیهایم را یادم هست که بعد از شام یا میهمانی بودیم و یا میهمان داشتیم.
🔻۳. در دورهمیهای پدر چه میگذشت؟ در دورهم بودنهای مردم چه میگذرد؟ چه نیرویی در گعدهها است که مردم را به هم پیوند میدهد؟ چرا همینکه از هم جدا میشوند و اندکی از تنهاییشان میگذرد، دلتنگ هم میشوند؟ پدرم چرا دوستانش را مکرر میدید؛ آنها را به ضیافت سادهی خویش میخواند و به میهمانی آنها میرفت؟
🔻۴. سادگی و یکرنگی و همدلی آنها را به هم نزدیک میکرد. در دور هم نشینیهای پدر کسی به تکلف و سختی نمیافتاد، پذیرایی تابع دو عنصر بود: فصل و میوهی مزرعه. فصل انار و مرکبات پذیرایی به وسیلهی انار و مرکبات بود. میوهای که محصول مزرعه بود. (پدر توصیه میکرد هر نفر یک انار را به تنهایی تناول کند. خودش نیز تمام دانههای انار را تنهایی نوش جان میکرد.) فصل آلو هم این مسئولیت خطیر به آلو و خانوادهاش واگذار شده بود. مادرها گاهی شبهای طولانی زمستان را با کنجدی که از مزرعه تهیه کرده بودند و مقداری شکر سوهان کنجدی درست میکردند و با پف فیلی که از ذرت مزرعه درست شده بود و تخم کدوی بو داده آجیل و شب چره تأمین میشد. و اینگونه با هم خوش بودند. تا مدتها شهرم میوه فروشی نداشت. پدرم با دوستان مزرعه و مسجدیاش گعده میگرفت. یعنی هم در مسجد میدیدشان و هم در منزل و هم در مزرعه.
🔻۵. روایت پدر به معنی بیان نوستالوژیای از گذشتههای دست نایافتنی نیست. من هم با آن متفکری که میگفت: 《غم غربت قدیم نخوریم》، همدلم. معاشرت گذشتگان ساده و بی تکلف بود؛ اما در گذشته نیز اشخاصی بودند که متکلفانه زندگی میکردند.
🔻ما دوستانمان را بر اساس سبک معیار خویش در زندگی انتخاب میکنیم و سبک زندگی ما نیز تابعی از ذهنیت و برداشت ما به زندگی است. و ذهنیت ما به زندگی نیز ریشه در روان و اخلاق ما دارد. سخت بگیریم، زندگی نیز با ما سخت میگیرد و دوستانی انتخاب میکنیم مانند خودمان شیک و اتوکشیده و روانی به غایت پوست پیازی. و اگر سادگی را انتخاب کنیم، دشوار زندگی بر ما آسان میشود. دوستانمان نیز در زندگی مانند ما خواهند بود.
ادامه دارد.
#تنهایی
#معاشرت
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠در باب معاشرت(۲)
🔻۶. در روزگار ما نمونهی دورهمیهای پدر، فراوان دیده میشود. آنچه آنها را به این تکرار استمرار میداد همدلی و همبستگی و مهربانی و شادی بود. اینک نیز همین مفاهیم ما را به هم پیوند میدهد. مهربانی و محبت اکسیری است که دیدارها را تازه میکند. با هر دیدار تازه لبها میشکفد و ضیافت تازه را به گذشته متصل میکند. نخ تسبیح همهی دورهم بودنها و گعدهها مهربانی و شادی است. در این ضیافتها تکرار خاطرات فراوان روی میدهد.
🔻۷.خاطرات و جوکهای تکراری هرگاه توسط یک گویندهی هنرمند گفته میشود باطراوت و لذت بخش است. حتی از نوع دست اولش گاهی دلنشینتر میشود. جوکی که برای اولین بار میشنوی باید کل فرایند را صبوری کنی و در برایند بخندی؛ در حالی که جوک تکراری را از اول میخندی! دوستی دارم که سالی چند بار میبینمش. در هر دیدار یک جوک نه چندان بامزه را تکرار میکند. میخندم. قشنگی هنر جوک گوییاش این است که وقتی به تهاش میرسد دهانش تا بناگوش باز میشود. من نیز.
🔻۸. در معاشرتها گاهی از مصائب گفته میشود. دوستان و اعضایی از خانواده که آسمانی شدند. در این مواقع همه متأثرند و گاهی از خاطرات تلخ و شیرین و بعضاً خندهدار متوفی گفته میشود. دوستی داشتم که زود از جمع ما رفت. با جمعی از رفقا قرار استخر داشتند. من در آن نافله حضور نداشتم. شنا بلد نبود ولی متهورانه به جای عمیق استخر پرید. غریق نجات دست و پازدنهایش را میدید؛ اما تصور میکرد مرد گنده شوخیاش گرفته. رفقا هالیاش کردند که آقا شنا بلد نیست. نجاتش دادند.
🔻۹. گاهی از سیاست گفته میشود. یکی به یمین میزند و دیگری به یسار. بعضی هم گوشاند. شنوندهی خوب. آجیل و چای و میوه هم به راه است. این بحثها عمدتاً از اوضاع اقتصادی و تورم و گافهای اقتصادی شروع میشود. کافی است چشم یک نفر به موز زردی که برای خوردن چشمک میزد بیافتد. نه. موز، نه. موز الان جزو میوه های لاکچری شده. همان سیب و انار بهتر است. چشمها که به میوه بیافتد بحث شروع میشود. گاه یک جفت جوراب و یک شال گردن میتواند بهانه باشد. به تدریج وارد بحث دلار و سکه میشوند و به تدریج شاخص بورس را با تحلیلهای فکورانه جابه جا میکنند. و نهایتاً وزیری استیضاح میشود و وکیلی عزل. من این را به چشم دیدم وقتی همراه با چای داغ و شیرینی تازه گرم بحث بودیم به یکباره کابینهای از نصاب افتاد. دولتی سقوط کرد و کشور دچار بحران شد! همان زمان به یکباره با آمدن رئیس دولتی دیگر همه چیز دلپذیر شد.
انتخابات آمریکا هم در صدر اخبار خارجی جمعها است. بایدن یا ترامپ؟
ادامه دارد.
#تنهایی
#معاشرت
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
رسول خدا(ص) فرمود:
الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء؛
همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.
(امالی طوسی، ص۵۳۶)
@masaelepazuheshi
💠«ترس» کتابی که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی روز گذشته به آن اشاره کردند و در آن به اوضاع کاخ سفید در دوران ترامپ پرداخته شده است.
🔹 نویسنده این کتاب باب "وودوارد" نویسنده آمریکایی است که میلاد فشتمی آن را ترجمه کرده است.
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠 در باب معاشرت(۳)
🔻۱۰. اگر در بین فامیل شخصیتی علمی باشد، استاندارد بحث تخصصیتر میشود؛ او میداندار است. گوشها بیشتر میشوند و البته دو دسته او را هم راهی می کنند. اشخاصی که خرده سواد و تحلیلی دارند. این دسته سعی می کنند بیشتر بپرسند و به علمشان اضافه کنند. یا تحلیل هایشان را اصلاح کنند و کمسوادهایی که گمان میکنند عقل کلاند. آنها راه خودشان را می روند. در انبان خاطرات مبلغین و اهل علم این دسته فراوان یافت می شوند. گاهی چنان مطمئن حکم عقیدتی و فقهی صادر می کنند و به ارتداد یکی و نفی بلد دیگری فتوا می دهند که گویی ۵۰ سال مدرس کرسی درس خارج فقه و کلام حوزه علمیه قم و نجف بودند. در حالی که به قول استاد فاطمی نیا ذات پاکشان بریء از همه علوم است.
🔻۱۱. در گعدههای طلبگی بحثهای علمی غلبه دارد. از مسائل مستحدثه گرفته تا گپ و گفت دبارهی محافل فکری و مکاتب فقهی و عقیدتی در قم. از مکتب تفکیک گرفته تا مکاتب عقلگرای جدید. از نزاع متکلمین معاصر قم تا ....
🔻کرونا اگرچه خانوادهها و دوستان را از هم جدا کرد؛ اما علم قویتر بود. قبل از ورودش گعدهها را به پیامرسانها برد. لیستی از بحث داغ این شبها:
• ماجرای نظریات آیت الله سیدکمال حیدری درباره نقد قرائت رسمی از دین؛
• واکنش آیت الله محسن اراکی دربارهی ایشان؛
• استقبال و انتقاد از نظرات آیتالله اراکی؛
• نظر جامعه محترم مدرسین درباره آیت الله سید کمال حیدری؛
• نظرات آیت الله ابوالقاسم علیدوست را هم دیدم. با عنوان دفاع موجه از تراث و یک پیشنهاد(نقد آراء و رفتارهای جناب آقای سید کمال حیدری) خوب بود و محققانه نوشته بود. مخصوصاً اینکه به عنوان متولی کرسیهای آزاد اندیشی علوم نقلی اعلام کرده بود که آماده برگزاری کرسیهایی با حضور آقای حیدری و ناقدین است. فقط نمیدانم این نوشته مربوط به قبل از واکنش آقای اراکی و جامعه محترم مدرسین است یا بعد از آن.
• کمی آنطرفتر در گروهی دیگر بحث دیگری در جریان است. در دفاع از آقای حیدری.
• در این گعدههای مجازی جا برای بحث اقتصاد اسلامی هم باز است. بودن یا نبودن، مسأله این است! نظر آیت الله علوی بروجردی. ویدئوی منتشرشده و نظرات مخالف و موافق. این بحث مرا به حدود هفت، هشت سال قبل میبرد در اولین جلسهای که با فاضل ارجمند آقای حبیبیان نقیبی برای اجرای طرح نیازسنجی پژوهشی اقتصاد اسلامی برگزار کرده بودیم. بعد از خوش و بش اولین سؤال خودمانی با ایشان این بود که بالاخره اقتصاد اسلامی داریم یا نه!
• راستی چند روزی است کسی احوال رئیس دولت را نمیپرسد؟ طی دو هفته همه از او می گفتند. هزار بار اعدام شده بود.
• حضرت آقا به دادش رسید! جانش را خرید!
تمام
#تنهایی
#معاشرت
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
نظر فاضل ارجمند جناب آقای زیبایی درباره یادداشت معاشرت را بخوانید.👇
سلام شب بخیر
نوشتار درباب معاشرت خیلی خوب بود
فقط عنوان معاشرت چنگی به دل نمی زد، چند بار رفتم مطالعه کنم ولی عنوان معاشرت نمی گذاشت چون از اون واژه هايي است که خیلی شنیده ايم، واقعیت این است که واژه ها کهنه می شوند و مانند سکه فیلسوفان_ در توضیح مفهوم کلی که انقدر دست به دست شده تقشیر شده که ديگه از جزیی به کلی تبدیل شده،_ واژگان هم زیاد که تکرار می شوند هم مبهم می شوند و هم یک جورايي حال آدمی را خراب می کنند.
معاشرت از این دست واژگان است مثل سبک زندگی که انقدر سطحی تکرار شد تا از زندگی فرو افتاد، چیزی که همه چیز است، هیچ چیز نیست،
هیچ عنوانی به جای معاشرت نمی توانم پیشنهاد کنم، اما در هر صورت حساسیت نشان دادن به رخ دادهاي فرهنگی و علمی جدید، رصد کردن نبض اندیشه و فرهنگ جامعه است، که نوعی ایجاد الگو برای اندیشه و پژوهش و مفهوم سازی رخ دادهاي نوپدید جامعه به شمار می آید و از طرف دیگر جهت و مسیر حرکت جامعه را نیز نمایان می کند.
شب خوش.
سلام دوست عزیز؛
از لطف شما سپاسگزارم.
من بین واژه ی معاشرت و کلمه ی دورهمی مردد بودم که نهایتا همین معاشرت را انتخاب کردم.
البته این یادداشتها پس از بازبینی و اصلاح در قالب کتاب منتشر می شود. شاید تا آن موقع واژه مناسبتری انتخاب شود.
🌹
📝محمد صدرا مازنی
💠فیلسوفهای بدکردار و روشنفکران رذل را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠فیلسوفهای بدکردار و روشنفکران رذل(۱)
🔻۱. چند سال قبل میهمان یکی از اقوام فاضلم بودم. جناب آقای دکتر مهدی اسلامی. کتابی در دست مطالعه داشت. نامش «فیلسوفان بدکردار» بود. نوشتهی نایجل راجرز و مل تامپسون و ترجمهی احسان شاه قاسمی که امیرکبیر آن را منتشر کرده بود.
مدتی بعد کتاب دیگری در قطع پالتویی از نشر هِرمس به چشمم خورد. به نام «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ»، اولی را تورق کردم و دومی را خواندم. اولی از نوع افشاگریهای رسانهای بود. عناوینی چون «رسواترین رؤسای جمهور جهان» و یا «فساد فلان سلبریتی» و یا «بیسار هنرمند و اهل علم». اخباری که هرچند وقت یک بار منتشر میشود.
🔻کتاب فیلسوفان بدکردار به شخصیت برخی از فلاسفه ای که سرشار از تناقض و ضعف و شهوت و غریزهاند اشاره دارد. اشخاصی که شیوهی زندگیشان لزوماً مبتنی بر اندیشهورزی آنها نیست. این روشِ رو کردن اخلاق جنسی فیلسوفانی چون برتراند راسل، نیچه، فروید، فوکو و مانند آنها منتقدین و مدافعینی دارد. مخالفین، کردار زشت جمعی از فلاسفه در مقابل انبوهی از فیلسوفان درستکردار را جفا به اهل فلسفه میدانند و مدافعان معتقدند: این کار با هدف روشنگری برای جوانان انجام میشود. آنها میگویند: « شناساندن روی پنهان این فیلسوفان موجب می شود جوانانی که در شبکههای اجتماعی چند جمله فلسفی از فلان فیلسوف، را میشنوند تقلید نکنند و آن جملهها را وحی منزل نپندارند.»
🔻اگرچه گاه مسأله اساسیتر و غمانگیزتر از آن است که این افشاگریها بتواند اثر کند.
گپ و گفتی صمیمی با جمعی از جوانان دانشجو درباره یک سلبریتی را به یاد دارم که برایم عجیب مینمود.
آنها چنان شیفتهی این بازیگر بودند که نه تنها خروج از کشور، کشف حجاب و اساسا فسادش را که با هیچ مرام اخلاقی قابل درک نیست را نمی دیدند؛ بلکه با ژستی روشنفکرمأبانه آن را توجیه میکردند! از اینرو مساله فراتر از نگارش کتابی افشاگرانه درباره فساد اخلاقی فلان فیلسوف است. من اما اگرچه انتشار چنین کتبی را کم اهمیت میدانم. اما در مقابل از انتشار فسادهای سیاسی، مالی و جنایاتی که برخاسته از ذهن بیمار فلسفی آنها است، عمیقاً دفاع میکنم. مثلاً اگرچه بحث دربارهی رفتارهای جنسی امثال نیچه را بی ثمر می دانم؛ اما نمیتوانم نقش او را در تقویت جنایات هیتلر نادیده بگیرم. از این رو معتقدم رفتارهای حیلهورزانه و مبتنی بر دروغ فیلسوفان باید افشا و نقد شود. با ادای احترام به همه ی فیلسوفان مومن، شاید تعبیر«فیلسوفان پفیوزهای تاریخاند» از دکتر علی شریعتی نه اتهامی به همه که اشاره به همین فیلسوفهای بدکردار باشد.
🔻۲. کتاب دوم اما «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ» نام دارد. آقای داریوش مهرجویی کارگردان مطرح کشورمان آن را نوشته است. پیشتر از او کتاب «جهان هلوگرافیک» نوشته مایکل تالبوت را خوانده بودم. ترجمهی روانی دارد. در مقدمه کتاب اشاره دارد که کتاب روشنفکران رذل نخست جهت پایان نامه کارشناسی رشتهی فلسفه در ادبیات دانشگاهUCLA در سال1347 به تحریر درآمده است. حاصل دورانی است که متأثر از ادبیات کلاسیک و اندیشههای مذهبی و بشردوستانه تئودور داستایوفسکی بود.
🔻در کتاب برادران کارامازوف داستان در داستانی رخ میدهد. ایوان کارامازوف برای برادر کوچکترش، آلیوشای نوکشیش داستانی تحت عنوان مفتش بزرگ نقل میکند. داستایوفسکی در این کتاب از شخصیتهایی یاد میکند که روشنفکران رذل تاریخاند. چون همگی به نوعی دست به جنایت زدهاند. اشخاصی که در عمل و گفتار با نوعی تناقض مواجهاند. طنز تلخ ماجرا این است که برای بشریت، دست به کشتار و نابودی ابنای بشر میزنند. دوستانی که علاقهمند به مباحث کلام و الهیات هستند برادران کارمازوف را بخوانند؛ چون در این کتاب به یکی از مهمترین چالشهای کلامی یعنی خیر و شرّ و مقولهی عدل الهی اشاره میشود.
ادامه دارد.
#فلسفه
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
@masaelepazuheshi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حال ترامپ خیلی بده!
خبرنگار: آیا شما بازنده شدید؟
حضار: بله از راه رفتنش معلومه.
💠ذلت قاتل سردارمان را ببینید. روزهای تلخ ترش را منتظریم.
وسیعلم الذین ظلمواای منقلب ینقلبون
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠فیلسوفهای بدکردار و روشنفکران رذل(۲)
🔻۳. شخصیتهای داستان داستایوفسکی اگرچه خیالیاند؛ اما نویسندهی چیره دست روسی با شمُّ آیندهپژوهانهاش در سالهای 1870 توانست به آینده تاریخ رخنه کند و به پیشبینی توتالیتاریسم حاکم بر کشور خود که چهار پنچ دهه بعد روسیه و تمام اروپا را در بر میگیرد، بپردازد. دربارهی توتالیتاریسم فرصتی دیگر مینویسم. و فقط به این بسنده میکنم که اگر تاریخ بخواهد همهی جنایات را در یک داستان یا فیلم گزارش کند، این توتالیتاریسم است که به تنهایی همهی آنها را نمایندگی میکند. آقای مهرجویی مینویسد: «در هیچیک از ادوار تاریخی، محتوا و شکل جنایت، در بیرحمانهترین قتل عامها و شکنجهها، در گستاخانهترین یورشهای وایکینگی و آتیلایی و ترکی و عربی و مغولی، در بیهودهترین جنگهای مذهبی و کشورگشاییهای رومی و ناپلئونی، هیچگاه از حیث سبعیت و شقاوت انسانی به پای نظام توتالیتر نمی رسد.(روشفنکران رذل؛ ص100)
🔻۴. این روزها که در حال مطالعه در حوزهی مباحث فلسفه علم هستم، تقدیر مرا به بررسی اندیشههای فرانسیس بیکن کشاند با کتاب ارغنون نو. سرگذشت زندگیاش برایم جالب بود.
بیکن یک فیلسوف است و سیاستمدار. در سالهای1561-1626 زندگی میکرد. کشورش انگلستان و پدرش سِر نیکولا بیکن وزیر مُهردار سلطنت ملکه الیزابت. اینکه مُهرداری چه شغلی بود نمیدانم؛ لابد شغل مهمی بود! مادرش هم شخصیتی فرهنگی داشت و بانویی متدین در کیش مسیحیت. دوازده ساله بود که نبوغش موجب تشویق ملکه و تشویق برای تحصیل در علم انجامید. در همین سن پدرش درگذشت و چون پسر کوچکتر بود از ارث پدری نصیبی نبرد!
🔻۵.بیکن برای امرار معاش حقوق خواند و وکیل شد. در بیست و سه سالگی عضو مجلس عوام بریتانیا در آمد. او خیلی زود مقام مدعیالعمومی را تصاحب کرد در پارلمان سیاست مالیاتی ملکه را نقد کرد. ملکه نیز او را از مقامش خلع کرد.
ادامه دارد.
#فلسفه
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
@masaelepazyheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠فیلسوفهای بدکردار و روشنفکران رذل(۳)
🔻۶. برخورد حذفی ملکه با بیکن آغازی نو در تغییر رویکردش به زندگی و مناسبات اجتماعی شد. او پاکی زبان و صداقت را را نزد قدرتمندان بی اهمیت دید. از این رو راه رسیدن به مقام و منصب دنیوی را نفاق و نیرنگ و حیله و حقه و خیانت دید. بیکن به یک جاه طلب ماکیاولی تبدیل شد.
🔻۷. بیکن دوستی داشت به نام ارل اسکس. این رفیق مشفق تلاش فراوان
کرد تا بیکن به مقامی در دربار دست یابد. اما ملکه موافق نبود. مدتی بعد اسکس اعتبارش را نزد ملکه از دست داد و به خیانت متهم شد. اما ملکه از چه کسی برای متهم ساختن ارل اسکس کمک خواست؟ فرانسیس بیکن!
ملکه از او خواست کیفر خواستی ضد اسکس تهیه کند. بیکن اگرچه در آغاز تلاش کرد تا بین این دو آشتی برقرار کند؛ اما مؤفق نشد.
چه شد؟ بیکن خود در مقام دادستان ظاهر شد. اسکس را محاکمه کرد و به اعدام محکوم و حکم اعدام را نیز اجرا کرد.
🔻۸. این کار زشت بیکن نزد افکار عمومی بر او گران آمد. اما به جای پوزش و اصلاح از روش زشت خویش در رسالهای تحت عنوان«دفاع از کار خود دربارهی برخی اتهاماتِ متوجه مرحوم ارل اسکس» دفاع کرد. او در این رساله نوشت فراتر از عاطفه دوستی به وظیفهاش عمل کرده و این چیزی است که اخلاقاً توجیه پذیر است. اصلی بجا با انگیزه ای نابجا که طی فرایندی ناسالم به دست می آید. این اصل انعطاف لازم را دارد تا همیشه و همه جا استفاده شود! داعش بر همین بنا سر می بُرد و حتی خود را به خطر می انداخت.
🔻۹. بعد از مدتی ملکه درگذشت و جمیز اول از خاندان استوارت بر تخت نشست. او مناصبش را به دست آورد. وقتی جیمز از او میخواهد که یکی از زندانیان را برای اعتراف به گنهکار بودن تحت شکنجه قرار دهد، بیکن هم قبول می کند. و این موجب می شود تا جایگاه رفیعتری در دربار به دست آورد.
🔻۱۰. چرخ ر وزگار دوباره بیکن را از عزت به ذلت نشاند. در شصت سالگیاش متهم شد در یکی از دعاوی از یکی از طرفین رشوه گرفته است. او هیچیک از اتهامات را انکار نکرد، ولی محروم شدن از وظایف را نه کیفر، بلکه محنتی برای خود میدانست. او پذیرفت برای مقاومت در برابر بدی و فساد ارادهای سست دارد.
🔻۱۱. او به پرداخت غرامتی بزرگ، زندان و محرومیت از حقوق مدنی محکوم شد؛ اما پادشاه به محرومیت از مناصب دولتی بسنده کرد. تلاش او برای بازگشت به دربار به جایی نرسید. مرگش نیز جالب است. اما قبل از اینکه داستان مرگش گفته شود از دیدگاه روشی او دربارهی علوم میگویم:
بیکن که معتقد است علوم در مقام تصور با ابزار مشاهده و آزمایش معتبر است و چیره شدن بر طبیعت را نیز هدف علم بر میشمرد. اما خود در این راه مرد! چگونه؟ سرِ جوجهای را زیر برف کرد تا با این آزمایش بفهمد جوجه چه مدت زنده میماند. و لابد با هدف چیرگی بر طبیعت. اما مبتلا به ذات الریه شد و بدینسان مقهور طبیعت شد!
🔻نمونه بیکن در تاریخ کم نیست. شخصیت های اثرگذار و دوران ساز، با کرداری ناسالم و حال به هم زن. با این حال تاریخ چهره هایی از توتالیتاریسم را تجربه کرده است که روی او و ماکیاولی را سفید کردند؛ لنین، استالین، هیتلر....کافی است سرگذشت پرغصه ی مردم در زمان شوروی کمونیستی و آلمان فاشیستی را بخوانید.
تمام
#فلسفه
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠فرعون حقیر و مراحل مرگ شناسی کوبلر راس
🔻۱. تاریخ نشیب و فرازهای فراونی را تجربه کرده است. فراز و فرودهای شاهان و متکبران اما با سخاوت بیشتری در تاریخ ثبت شده است. یکی از آنها رئیس فعلی آمریکا است. خودشیفتهای به نام ترامپ. شخصیتی که همواره او را با طبقی از تبختر دیدیم. آنچه دربارهی فرعون شنیدیم را میتوانیم در سیمای او تجسم کنیم. البته با مختصاتی نوین. فرعونی مدرن، فراتر از یک کشور و یک قاره. متفرعنی در ابعاد جهانی. به قول حضرت آقا: «فرعون فقط در محدوده مصر بیداد میکرد؛ اما فرعون امروز جهان یعنی آمریکا با استفاده از پیشرفتهای علمی، به کشورهای دیگر لشکرکشی میکند و جنگ، ناامنی و تاراج به راه میاندازد.» زمان خروج ترامپ از برجام را یادتان هست؛ 18اردیبهشت سال گذشته(=1398) بود. قیافهاش را مجسم کنید. لحظهای که خروج کاخ سفید را از برجام امضا میکرد. من او را حقیر دیدم. با همان تفرعن همیشگی. فرعونی حقیر
🔻۲. او را قمارباز همیشه برنده خوانده بودند؛ اما او این بار باخت. نه در سوم نوامبر ۲۰۲۰( 13آبان1399 ) و در جریان رقابت انتخاباتی آمریکا که خیلی پیشتر؛ آن زمان که کودکان معصوم کشورم به خاطر تحریمهای ناجوانمردانهی داروییاش پرپر میشدند. آن زمان فشنگ باختش را درون خشاب کرده بود و یک سال قبل گلوله باختش را شلیک کرد. وقتی که بزدلانه سردار ما را ترور کرد. دست و پازدنها و لافها و گستاخیهای پس از آن خبط بزرگ هم به یادماندنی است و انتقامی همیمنه شکن؛ هرچند تقاص خون قاسم سلیمانی نبود و ملت ایران همچنان این گستاخی بزرگ را به یاد دارد.
🔻۳. این روزها که اخبار نتایج انتخابات آمریکا بحث داغ فضای مجازی است. ویدئویی کوتاه از مصاحبهاش منتشر شد. ترامپی نه چون گذشته که خود را همیشه پیروز میدید. بلکه فرعونی از تخت به زیر کشیده. در مقابل خبرنگاران و رسانهها و میلیونها چشم دست و پا میزد. وانمود میکرد برنده است. من او را در مرحله شوک و انکار روانشناسی دیدم. خشم را تجربه کرده بود قبل از انکار! نمیخواست باور کند همه چیز تمام شده است. در لاف شکایتهایش به دیوان عالی ردّی از چانه زنی برای ماندن در کاخ سفید بود. کمکم مرحله افسردگی رسیده بود. فرعون تنها آغازین روز سیاه بختیاش را تجربه میکرد. تصویر کوتاهی که من دیدم چنان بیچاره مینمود که بعید میدانم تحمل این شکست بتواند او را زنده نگه دارد. او به زودی به مرحله آخر میرسد. مرگ سیاسیاش توسط مردم آمریکا انجام شد. مرگی ابدی با عذابی همیشگی به زودی خواهد رسید. این سرنوشت محتوم ستمگران و قلدران است. وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
🔻پ.ن: خانم کوبلر راس روانپزشک آمریکایی- سوئیسی مطالعهای تجربی در مورد واکنش به مرگ انجام داد؛ او به سراغ بیمارانی رفت که خبر مرگ خودشان را شنیده بودند و دید که تقریبا تمام آنها برای پذیرش این خبر، مراحل روانشناختی یکسانی را پشت سر میگذارند: شوک و انکار، خشم، چانه زدن، افسردگی، پذیرش، مرگ.
این روانپزشک عنوان عجیب و غریب به نام خود اضافه کرد و از آن به بعد او را با این عنوان صدا زدند: الیزابت کوبلر راس، مرگشناس!
#ترامپ
#روانشناسی
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠اخبار دروغ و عرف عام(۱)
🔻خبرگزاری حوزه: خبر منتسب به حجت الاسلام والمسلمین ملکی (قائم مقام مدیر حوزه در استانها) درباره شکست ترامپ که با جعل لوگوی خبرگزاری حوزه در برخی شبکههای اجتماعی منتشر شده بود، تکذیب شد.
قبل از اینکه خبر یاد شده برایم پیامک شود، آن را از جناب آقای ملکی شنیدم.
🔻اشخاص آشنا به جناب آقای ملکی، با مراتب فضل، اخلاق و پارساییاش به خوبی آگاهند. او را به تبسم، تواضع و سنجیدهگویی میشناسم. اظهارنظرهای کارشناسی در جلسات، سخنرانیها و برنامههای تلویزیونیاش برایم جذاب بود. خبر مربوط به ایشان موجب شد تا یادداشتی که قبلاً آماده شده بود و به رسم هر روزه حوالی غروب آفتاب در کانال شخصیام منتشر میشد را از اولویت خارج کنم و دربارهی اخبار دروغ و رفتار تودهها بنویسم .
🔻هر از گاهی اخباری اینگونه در فضای مجازی منشتر میشود و در زمان کوتاهی نقل محفل میلیونها مخاطب میشود. اما چرا چنین اخباری تولید میشود؟ انگیزههای تولید خبر دروغ فراوان است و لااقل در این مورد به خصوص تخریب چهرههای موجه و تشویش اذهان عمومی به قصد فاصله گرفتن مردم از مظاهر و نمادهای دینی و انقلاب یکی از دلایل است. سادهاندیشی است در موارد اینچنین ما صرفاً با تخریب یک شخص مواجه باشیم؛ بلکه تخریب یک گفتمان و اندیشه مرکز ثقل تیم تخریب قرار دارد. با این حال بهگمانم مهمتر از این سؤال پرسش دیگری است:
🔻چرا عموم مردم چنین اخباری را باور میکنند؟ و چرا به انتشار آن در رسانههای در دسترس اقدام میکنند؟ اگر به این سؤال پاسخ دهیم، گویی بسیاری دیگر از مسائل نیز حل شدهاند.
خواننده با نگارنده همدل است که پاسخ کوتاه برای مسألهای مهم که ریشهی بسیاری از مشکلات است غیرممکن مینماید. چندوجهی بودن و توقف پاسخ آن به یک مسأله میانرشتهای که علومی چون اخلاق، جامعه شناسی، روانشناسی متکفل پاسخ به آناند، موجب میشود در این یادداشت مجالی نداشته باشیم. پژوهشی مستقل میتواند ابعاد مختلف آن را بررسی نماید؛ از این رو من سعی میکنم تنها به بعضی از پاسخها نزدیک شوم:
ادامه دارد.
#سواد_رسانهای
#مسائل_پژوهشی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠اخبار دروغ و عرف عام(۲)
🔻۱. راحت طلبی و عدم احساس نیاز به فکرورزی دربارهی خبر و میل به شنیدن اخبار فیک و جعلی میتواند ما را به پاسخ نزدیک کند. خیلی از ما عادتاً علاقهای به فکرکردن نداریم. نه اینکه اصلاً نیاندیشیم. ذهن راه خود را میرود. فعل و انفعالات سلولهای عصبی مغز و فرایند آن انجام میشود؛ اما به طور ناقص. ذهن ما را میفریبد! به همین دلیل است که اساساً ما در تمیز دادن مغالطه از برهان دچار خطا میشویم. عادت نداریم دربارهی آنچه میشنویم دقت کنیم. نقادانه عمل کنیم و پس از تحلیل به قضاوت بنشینیم. مخصوصاً اگر خبری منافع ما را تهدید نکند.
ضمناینکه مردم از بعضی از منبریهای بی سواد خبرهای راستی می شنوند که اخبار جعلی نزدیک به آن است. این آمادگی شنونده را برای شنیدن اخبار نادرستی شبیه به آنچه در این مورد به خصوص روی داد؛ بیشتر می کند.
🔻۲. حوزه و روحانیت همواره دشمنان سنتی داشت. پارهای از آنها در خارج از مرزها با مقولهی استکبار و دسته ای دیگر در این سو با عنصر طاغوت تعریف میشود. سلطنت طلبها دشمنان سنتی روحانیت بودند. اقتدار و محبوبیت روحانیت منافع آنها و نیز سکولارها را تهدید میکند. منافقین در صف دشمنان ایدئولوژیک روحانیت قرار دارند. و در کنار اینها ناکارآمدی بخشی از حاکمیت در رفع نیازهای مردم و گسترش بیکاری، فقر و مشکلات فرهنگی و نیز عملکرد غیر قابل دفاع برخی از افراطیون یا کم سوادهایی که در لباس روحانیت هستند، بیتفاوتها را به صف دشمنان و بعضی از دوستان را به صف بیتفاوتها و یا منتقدین اضافه می کند. گاهی جوّ برخی از محافل چنان سنگین میشود که حتی دوستان نیز توان اداره و پاسخ به انتقادها را ندارند. این مسأله میل به شنیدن اخبار نادرست را بیشتر میکند. وقتی ناراحتی وجود دارد و نسبت به عملکرد پارهای از نظام تکدر، اخباری اینچنین پذیرفته میشود.
🔻۳. عنصر دیگری که ما را به پاسخ نزدیک میکند مربوط به تعارضات رفتاری ما است. این تعارضات از پارهپاره بودن اندیشه و تشویشهای ذهنی و به تعبیری یکپارچه نبودن ما ناشی می شود. فطرتا راستگویی را دوست داریم، اما عادتا برای منافع خویش دروغ میگوییم. به درستی خرافه و گزارههای خردستیز را رد میکنیم؛ گاهی چنان عقلگرا میشویم که به مصاف گزارههای تعبدی مبتنی بر عقل میرویم؛ با این حال اخبار جعلی را مثل نقل و نبات منتشر میکنیم. ما حتی برای انتشار خبری فاقد منبع یا اخباری که از منبعی جعلی به دستمان رسیده است، اندکی تحقیق نمیکنیم. تفکر نقادی را به فیلسوفان واگذار کردهایم. در گعدهها و دورهمیهایمان نظریهی اثر پروانهای را به مانند یک استاد تمام دانشگاه تشریح میکنیم و به پیامد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و رواشناختی عملمان نمیاندیشیم. اگر اینگونهایم در بیاخلاق کردن جامعه سهم داریم.
ادامه دارد.
#سواد_رسانهای
#مسائل_پژوهشی
@masaeleapazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠اخبار دروغ و عرف عام(۳)
🔻 چنانچه گفته شد دستیابی به پاسخی جامع در نوشتهای کوتاه غیرممکن مینماید. اما میتوان به دو نکته اشاره کرد:
🔻۱) ما عمدتا از روی غریزه داوری می کنیم. همین داوری های مبتنی بر غریزه به تدریج تبدیل به هنجار می شود. از هنجارها رویه و از رویه های غلط قاعده و قانون درست می شود. آنگاه یک فرهنگ ناروا بر جامعه حکمرانی می کند و اینچنین تمدنها به دست خود مردم به سقوط اخلاقی کشیده می شود. اینجا است که باید شخصیت داوری خویش را از احساسات و عواطف دور نگه داریم و در پی کشف حقیقت باشیم؛ نگاهمان را به واقعیتهای موقعیت معطوف کنیم و با توجه همه ی مولفه های داوری قضاوت کنیم.
🔻۲) می توان مسأله را به تغییر رفتار، اصلاح سبک زندگی، یا سواد رسانهای گره زد. امروزه انحصار سواد به خواندن و نوشتن بیسوادی و پرت بودن از کاروان پرشتاب پیشرفت است. پدیده ی علم با حقیقت گره خورده است. حقیقت متکثر است. در هر مجهولمان حقیقتی پنهان است. باید آن را کشف کرد. چگونه؟ ما با علم، خواندن، جستجوگری به حقیقت می رسیم. اگر زمانی فرایند دست یابی به حقیقت محدود به یادگیری و تسلط در چند دانش بود، امروز اما این گونه نیست. در دوران سیطره ی علم هر روز با نو شدن دانش مواجهیم. این بدان معنی است که کار بر ما دشوار شده است. رسانه محدود بود و سوادش نیز به آگاهی در چند مهارت و تکنیک خلاصه می شد؛ در حالی که امروزه با تکنیک هوش مصنوعی به راحتی می توان تصویر متحرکی از هر کسی که سفارش بدهید، بسازند و مطالبی را به او نسبت بدهند. در این دوران نفوذ اطلاعات و سیطره ی بی اخلاقی چه باید کرد؟ آیا بی جا است که هوشمان را به کار گیریم و دانش خویش را بالاببریم؟
🔻در همین مورد به خصوص نگارنده با دو نگرش مواجه بود، نگرشی سرد و گرم روزگار چشیده، سنجیده که قبل از هر چیز به بررسی و تأیید خبر توجه داشت. از این رو از من خواست تا صحت و سقم اصل خبر و انتساب آن به خبرگزاری حوزه را جویا شوم و با شناختی که از شخصیت آن اندیشمند سراغ دارم اگر اصل خبر و انتسابش تأیید میشد به دنبال متن خبر و پس و پیش آن میرفت و اگر در مقام داوری قرار میگرفت متن و فایل صوتی آن را جویا میشد و هرگونه قضاوت را به پس از آن موکول میکرد و نگرش دیگر احساسی، شتابزده، همراه با عصبانیت که چرا چنین صدایی باید از حوزه بلند شود. چرا سنجیده سخن گفته نمیشود، تا کی باید حوزه توسط حوزویان هزینه دهد. غافل از اینکه او خود برای همین چند جملهاش داوری سنجیدهای نداشته است. جالب اینجا است که هر دو نگاه از جانب حوزویان بود. دو درس خواندهی حوزه؛ منطق خوانده و در کرسی درس معانی و بیان حاضر شده؛ یکی با رویکرد پدیدار شناسانه و دیگری با نگرش خود حقپندارانه که گویی تمام حقیقت را با خواندن چند سطر دربارهی یک مسأله فهمیده است. وقتی وضع ما حوزویان که خویش را خواص میخوانیم، اینگونه است و قضاوت عوامانه داریم؛ از جوان خام یا کارمند و کاسب و کارگر جدا شده از درس و بحث و کرسی تحصیل و کتاب و قلم چه انتظاری داریم. وضع برخی از ما در درباره ی بسیاری از مسائل مطرح در فضای مجازی اینچنین است. کافی است یک بار گروههای طلبگیمان در پیام رسان های فضای مجازی را جستجو کنیم. آنچه بر فراز منبر میگوییم؛ با خویش نجوا کنیم. واعظ نفس خویش باشیم. شک نکینم که کار واعظ منبر در تربیت دینی و ترویج شریعت آسان میشود؛ اگر با وعظ خویش کردارمان را اصلاح کنیم. مردم میبینندمان، سنجیده عمل می کنند و مثل ما میشوند.
تمام
#سواد_رسانهای
#مسائل_پژوهشی
#ما_طلبه_ها
@masaelepazuheshi
💠یادداشت《دغدغه های پژوهشی یک برگزیده》اشاره ای است به توانمندی طلاب جوان در عرصه ی پژوهش، اندیشه ورزی و ایده پردازی.
در این یادداشت طلبه ای جوان از خلاءها و آسیبهای برنامه های پژوهشی حوزه می گوید، با اعتماد به نفس بیم و نگرانی اش را ببان می کند و برای حل مشکل پیشنهاد کاربردی ارائه می دهد.
در قسمت نخست این یادداشت پیشنهادها و نقدهای این برگزیده ی جشنواره علامه حلی و در بخش دوم برخی از اقدامات معاونت پژوهش حوزه درباره ی پژوهش طلاب منعکس شده است.
🔻آن را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠دغدغههای پژوهشی یک برگزیده(۱)
🔻دیماه سال نودوشش بود. شبی که فردایش نهمین جشنوارهی علامه حلی برگزار میشد. به رسم همه دورهها نشستی صمیمی با منتخبین جشنواره برگزار شد. محل مراسم هم اردوگاه نرجس خاتون جمکران بود. با حضور آقای میرمعزی معاون محترم پژوهش. جناب آقای حصاری معاون محترم پژوهش حوزهی علمیه خواهران هم حضور داشتند. آقای اسماعیلنیا دبیر جشنواره بود. من به عنوان مدیر ترویج پژوهش در نشست حضور داشتم. همه منتخبین صحبت کردند. قابل استفاده بود. من پیشنهادها و نقدهایشان را یادداشت میکردم. یکی از برگزیدگان طلبه جوانی بود. سن و سالش و اعتماد به نفس و تسلطش بر مطالب برایم قابل تحسین بود. برگزیده سطح یک جشنواره بود. عنوان اثرش: «صحت تقسیم کلمه به اسم، فعل و حرف در علم صرف» بود. از همه خواستم چکیدهی مطالبی که در جلسه ارائه کردند را برای کارشناسی بیشتر به من بدهند. ایشان هم. امروز در لابلای ورقهای اداری نوشتهاش را دیدم. روی یک برگ خطدار کلاسوری به خط خوش دغدغههایش را نوشت. بالای صفحه هم نامش را: مرتضی دشتی اردکانی. طلبهی پایه3 مدرسهی علمیهی حقانی. مدرسهای که به مدیریت خوب، همکاران علمی و اجراییاش شناخته شده است.
🔻نظرش این بود که اگر انتظار کار علمی ویژهای از استعدادهای برتر داریم باید فرایند آموزش و پژوهش روشمندسازی شود. میگفت: به کارگیری مباحث«روششناسی» منجر به ارتقای سطح محتوایی مباحث علمی(هم آموزش و هم پژوهش) و خروج از حالت ارتکازی و ناخودآگاه در فرایند آموزش و پژوهش و خودآگاهسازی این دو فرایند میشود.
بعد منظورش را از روششناسی اینطور بیان کرده بود که: روششناسی، سرفصلهایی است مانند ساختارشناسی، اصول فهم، اصول نقد، روش مراجعه به منابع و نحوهی مواجهه با یک متن علمی و..
🔻نوشته بود در زمنیه روششناسی دو خلاء داریم:
۱) اولی به جنبه نظری و تئوریک مرتبط است و دیگری خلاء اجرایی است و خلاء اجرایی در دو حیطهی آموزش پژوهشمحور و پژوهش مدارس تقسیمبندی میشود.
درباره خلاء در زمینه روششناسی نوشته بود: محتواهای تولید شدهی موجود پاسخگو نیست. مطلوب این است که نهاد حوزه، کارگروهی ویژه برای تولید محتوا در زمینه روششناسی تشکیل شود. و بعد خیلی مطمئن و با اعتماد بهنفس، کوتاهی در راهاندازی این کارگروه را موجب جایگزین شدن مباحث روشی غربی بهجای تراث علمی حوزه ارزیابی کرده بود. عبارت هشدارگونهاش برایم زیبا مینمود: بیم این دارم که به جای مباحث روشی مبتنی بر تراث موجود مبانی فلسفی اسلامی، مباحث روشی تولید شده در غرب (که مبتنی بر مبانی فلسفی غرب است) جایگزین شود.
بعد از اینکه خلاء اول را توضیح داد، سراغ خلاء دوم رفت و آن را در دو محور تبیین کرد:
🔻الف) متاسفانه هنوز به تعریف واضحی از آموزش پژوهشمحور نرسیدهایم. لازم است از مرحله شعار به مرحله عمل برسیم. راهکار کلیدی، تربیت اساتید است. این امر با طرحها و دورههای مقطعی و با مباحثی کلی و مبهم، ممکن نیست. بلکه لازم است به صورت طولانی مدت با دورههای تحصیلی و کاربردی مباحث روشی به اساتید آموزش داده شود. (مثلاً اساتید هر مدرسه، به صورت جداگانه آموزش داده شوند.)
🔻ب) غالباً نگاهی که از پژوهش به طلاب جدیدالورود منتقل میشود ناظر به خروجی پژوهش(مقاله و..) وساختار آن خروجی میباشد و بخش مهمتر از پژوهش، فرایند و سیر ثبوتی پژوهش است. مطلوب است کارگروهی که در بخش خلاء یک توضیح داده شد، محتوایی از فریند پژوهش(مثل سرفصلهایی که برای روششناسی مثال زده شد) تدوین کنند که تمام مدارس، موظف به تدریس آنها به طلاب باشند.
با این امر، محتوای روش پژوهش در مدارس به یک انجامی میرسد و دیدگاه فعلی اصلاح میشود.
اشاره دیگرش به ثمره دیگر این امر بود. او نوشته بود: ثمرهی دیگر این امر، خروج امر پژوهش از حاشیه به انزوا است. کلمات حاشیه و انزوا دقیق انتخاب شده بود؛ اگرچه من اگر به جای او بودم بهجای «ثمره» از کلمه «پیامد» استفاده میکردم. پیامد به عواقب اشاره دارد.
🔻۲) دغدغهسازی در مورد نیازها و خلاءهای نظام اسلامی و انقلاب: تا وقتی که طلبه با نیازها و خلاءهای انقلاب آَشنا نباشد، چگونه میتوان انتظار داشت که نیازهای تئوریک نظام را برآورده کند. متاسفانه طلاب، به علت بیاطلاعی از خلاءها و نیازهای نظام، در زمنیههایی فعالیت علمی میکنند که بیارتباط با نظام است و حتی گاهی منحر به بیتفاوتی آن ها نسبت به نظام و انقلاب میشود برای دستیابی به حوزه انقلابی نیاز هست که نهاد حوزه نیازها و خلاءهای نظام را به طلاب پژوهشگر منتقل کند.
ادامه دارد.
#پژوهش
#آموزش_پژوهش_محور
#استعدادیابی
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠دغدغه های پژوهشی یک برگزیده(۲)
🔻از جمله نکات طلبهی جوان توجه به مباحث تئوریک روش شناسی است. اگر فهم من از منظورش درست باشد، کارهایی شده و نیز درحال انجام است. کتاب«روش شناسی مطالعات دینی» و کتاب «اصول و فنون پژوهش» نوشته ی آقای احد فرامرز قراملکی در همین راستا و ناظر به خلاء یادشده تدوین شده است. ضمن اینکه سیاست حضرت آیت الله اعرافی دربارهی احیای سنتهای حوزوی ما را به سمت دو پروژهی پژوهشی هدایت کرد: اولی مجموعه مقالاتی که دربارهی سنتهای پژوهشی سلف نوشته شد. مانند تقریر نویسی، تعلیقه نویسی حاشیه نویسی و نظایر آن و دیگری طرح پژوهشی سیره علمی پژوهشی علمای متأخر است که در گام نخست سیرهی پژوهشی 16عالم در دستور کار معاونت پژوهش است. به علاوه شناسایی نیازهای پژوهشی نیز که بیش از 10 سال سابقه دارد ناظر به توجه مدیران پژوهش به همین خلاء مهم بود.
🔻در مورد نکته الف نیز با او همداستانم و رهیافتم را از آموزش پژوهش محور بارها گفتم و نوشتم و ازجمله در همین کانال نیز به آن اشاره شده است؛ به او میگویم که برنامه آموزش مهارتهای پژوهشی اساتید چندسالی است که شروع شده و این روزها اخبار خوبی از تقویت پژوهشی آنان داریم. دورههای برگزار شده در سراسر کشور به صورت حضوری و مجازی قابل توجه است. دربارهی روش تدریس پژوهش محور نیز اگرچه در همین دورهها در حد آشنایی اقدامی شده، اما کار جدیتر نیز با همکاری آموزش امکانپذیر است. برنامهی پژوهش طلاب سطوح عالی فرصتی شد تا کارگروهی با حضور جمعی از صاحبنظران راهاندازی شود. و سرفصلهایی که توسط 20 نفر از اساتید تولید شده است، در این کارگروه درحال بحث و بررسی است. دربارهی توجه به فرایند پژوهش من از دو زاویه بحث میکنم:
🔻اولی فرایند نگارش مقاله و تحقیق و پژوهش است؛ که از طریق آموزش مهارتهای پژوهشی پیگیری میشود. همچنین برنامهی جامع پژوهش طلاب سطح یک تا سطوح عالی تهیه شده است و برخی از برنامهها در حال انجام است و برخی دیگر به زودی عملیاتی میشود.
🔻دوم سیر فعالیتهای پژوهشی طلاب است که اساساً برای پژوهشگر شدن چه برنامههایی و با چه نقشهی راهی باید عمل کرد. به لطف الهی سیر فعالیتهای پژوهشی آماده است و به زودی به سراسر کشور ابلاغ میشود.
من به آینده امیدوارم. دست آقا مرتضی و همهی طلاب و فضلا و کسانی که برای اعتلای شریعت و حوزههای علمیه دغدغه دارند میبوسم و به نظرات و نقدهای دلسوزانهشان نیازمندم. یاعلی مدد.
#پژوهش
#آموزش_پژوهش_محور
#مسائل_پژوهشی
#مسایل_اخلاقی
@masaelepazuheshi
《احساس انسانی و ادراک زیبایی》عنوانی یادداشتی است که از امشب طی پنج قسمت و به مدت پنج شب تقدیم خوانندگان می شود.
آن را در کانال مسائل پژوهشی بخوانید.👇
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۱)
🔻۱. از دستهبندی یونگی انسان در تیپهای مختلف شخصیتی که از دو منش اساسی درونگرا و برونگرا منشعب میشود که بگذریم، میتوان گونهبندیهای دیگری از انسان را پیشنهاد داد.
من نه از دریچه نگاه یک روانشناس که از نظر یک انسان معمولی که مطالعات روانشناسی تخصصی ندارد؛ دوجنس از نوع انسانی را میشناسم که برای مخاطب دور نیست؛ یکی در دستهی آدمهای سطحی و دیگری در زمرهی انسانهای عمیق و فکور جای میگیرند. به طور کلی ابزار معرفتی هردو دسته یکسان است. هر دو دسته از حیث فیزیولوژیکی دارای چشم و گوش و عقل و سایر ابزار معرفتی هستند. با این همه کنشهای درونی و بیرونی هردو گروه از سطح و عمق یکسانی برخوردار نیست. آدمهای فکور و عمیق چیزهایی را میبینند که انسانهای سطحی به آن توجه نمیکنند؛ نه اینکه در میدان دید آنها قرار نداشته باشد. بلکه چشم میبیند؛ اما ذهن آن را به بوته تحلیل و دقت فلسفی نمیبرد. به تعبیری دیگر مشاهده می شود اما مکاشفه نه! بعضی از کارها هم اساساً در معرض نگاه آنها نیست.
نمی توان رسالتی را به آنها واگزار کرد. یا پستهای مدیریتی را؛ کار را نفله می کنند. نگرش روبنایی، ظاهری و کار سطحی همراه با نتایج کماهمیت و بیمحتوا شاخصهی این افراد است. من آنها را به بیتعهدی متهم نمیکنم. جنسشان اینگونه است و البته قابل اصلاح.
دستهی دیگر اما انسانهایی عمیق و دقیقاند که همه چیز را لطیف و ظریف میبینند. عمیق تحلیل میکنند و نتایج بررسی آنها مطمئن است. همهی کارهای این افراد نیز لزوماً بینقص نیست. بلکه با منظومهی فکری هدفمند و تحلیل روشمند ضریب خطایشان را کم میکنند. آنها یادگرفتند که انرژی خویش را در مسیر معینی متمرکز کنند از اینرو نتایج فوقالعادهای نیز میگیرند.
🔻دنیا به آدمهای عمیق و دقیق نیازمند است. آدمهای سطحی به زمین خسارت زدند. هرجا هم که انسانهای عمیق خطا کردند، آنجا به رنگ آدمهای سطحی درآمدند. فریب شلختگی موسمی فرایند استدلالشان را خوردند. یعنی در لحظه سطحی نگر شدند و تصمیم ناشیانه گرفتند!
🔻معاشرت با انسانهای عمیق، جنس زندگی را بامعناتر میکند. به تدریج نگرشتان به محیط اطراف دقیق تر می شود و نُرم لذت زندگی بالاتر می رود.
اگر تحول و اصلاح امور برای شما مهم باشد، از مسیر کمک به اندیشهورزی این دسته عملی میشود.
🔻۲. در اندیشه بودم که آیا میتوان از آدمهای سطحی نیر درسی آموخت؟ چیزی دستگیرم نشد! ابتدا گفتم آدمهای سطحی نگر بدیها را زود فراموش می کنند. از مقابل همه چیز به سادگی می گذرند و زندگی را سخت نمی گیرند؛ اما دیدم اینها نمیتواند مشخصهی یک نگرش سطحی به زندگی باشد. اتفاقاً این مؤلفهها برخاسته از روح بلند است. هرگاه روح اوج بگیرد، اهمیت ظواهر زندگی کم میشود.
نیز گفتم انسانهای عمیق گاهی به وسواس کشیده میشوند و این نقطهی ضعف آنها است. باز برخودم لرزیدم که این اتهام گزافی است. اگر عمیق باشیم به تلهی وسواس نخواهیم افتاد و اگر وسواسگونه عمل کنیم عمیق نیستیم. هرگاه به وسواس کشیده شدیم از زندگی اصیل دور ماندیم.
ادامه دارد.
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
#تفکر
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۲)
🔻ایراد عمده سطحینگرها لذت نبردن از زیباییهای زندگی و یا پایین بودن کیفیت لذت آنها است! محدودهی شگفتیهایشان کم است و در انبوه زیبایی، آنها را نمیبینند. مانند آن کسی که در وسط جنگل به درختها چشم دوخته بود و به مطایبه گفت: ازدحام درختان مرا از درک حضور جنگل محروم کرده است. عجبا من در میان درختانم؛ اما جنگل را گم کردهام!
آنها در انبوهی از زیباییهای زندگی چیزی برای لذت نمییابند. در میان درختان به جستجوی جنگل نشستهاند!
🔻مشخصه این دسته عادت کردن به همه چیز است. عادت کردن و بی تفاوت شدن.
بیتفاوتی زیباییهای زندگی را نیز محدود میکند. روزمره گی ویژگی آنها است. همه چیز خیلی زود خسته کننده و کسل کننده میشود.
🔻برای انسان سطحی دیدن منظرهای زیبا، درختی با شاخههایی که از لابلای آن تلاء لوء نور خورشید سوسو میزند؛ یا شکوفهای به انتظار شکفتن است و پروانهای ظرافت بالهایش را به رخ می کشد، بی معنا است.
🔻اما اگر عمیق باشی با نگاه به تنه درختی، یا نگریستن به رنگ تیرهی بنایی کهن، یا شنیدن توصیفی درباره ی کاروان سرایی متروکه در جاده ای قدیمی که اینک آغل گوسفندان چوپان ده شده است، به تاریخی دوردست پرتاب میشوی. با مردمانش زندگی میکنی؛ افکار آنها را تداعی میکنی، خویش را در میان آنها میبینی و برای امروزت توشه بر میداری.
🔻عجایب هفتگانه اگر هفتادگانه و هفتصدگانه شود برای آدمهای سطحی فرقی ندارد. یک بار دیدن کافی است. کل اهرام سه گانه را با یک ساعت گشت و گذار به اتمام می رسانند. به جای تفکر در تاریخش در پیِ دکهی تنقلات میگردند. و نگاهی به تیغ آفتاب که وقت ناهار است! به زیارت کعبه می روند؛ سر از بازارهای مکه و مدینه در می آورند.
🔻اما انسان عمیق با دیدن اهرام سه گانهی مصر، دیوار چین و عجایب دیگر ردی از ستم را به ما نشان میدهد؛ فرعون را و بردگانی که زیر بار استثمار فرعونیان جان باختند، تا چنین بناهایی ساخته شود. در لابلای سنگهای سخت اهرام سه گانه و میان دیوار چین خویشاوندان روح خویش را جستجو میکند و عظمت نوع انسان و رنج بشر را در ساخت بناهای اینچنین به ما یادآور میشود.
🔻به مناسبتی سخنرانی مرحوم علی شریعتی را خواندم. او از تجربهاش در سفر به دنیا میگوید و از مسافرتی که به دیار فراعنه داشت. در این سخنرانی که سالهای زیادی از زمان انتشار آن میگذرد، در ضمن نامهای نمادین به بردهای که ۵هزار سال قبل در زیر تختهسنگهای متروکِ اطرافِ اهرام سه گانه آرمیده است؛ تاریخ را مرور و به او گزارش میکند. او از رنجها و ستمهایی که در این پنج هزار سال بر انسان رفت میگوید. و در پایان شب نامیدی، ناگهان پیامبر رحمت و امام عدالت را می بیند.
🔻اگر عمق اندیشهورزی و هوش شریعتی و اشراف او به تاریخ و تمدن و جامعه شناسی نباشد، چگونه میتوانیم عظمت این بنا را از دریچه بزرگی کار و هنر بردگان و نه فرعونیان احساس کنیم و چگونه میتوانیم تاریخی را با نگرشی دردمندانه و همراه با مسئولیت اجتماعی مرور کنیم و آن را از کاغذ نوشتهی شریعتی بر لوح دلمان بنویسیم و آنگاه به آینده منتقل کنیم؟
هنر امثال شریعتی و پیش از او و بیش از او هنر امام خمینی این است که
ما را از بیتفاوتی که به منزله بی مسئولیتی است نجات می بخشند تا با بیمسئولیتی ما برای ذراندوزی سرمایهداری و زورمداری قدرتها حیاط خلوت شکل نگیرد.
🔻انسانهای عمیق گاهی به چیزهایی نگاه میکنند که متروک اند. دیده نمیشوند. پیش پا افتاده اند و کمتر مطرحاند. شریعتی به تجربه آموخته است که همه جا_در کتابها، آدمها و مانند اینها_ به دنبال «گمشدهها» باشد؛ چه، بیشتر ارزشها را در چیزهایی یافته است که کمتر مطرح است، زیرا ارزشها را یا «کتمان» میکند و یا اگر نتوانستند، «بدنام»!
ادامه دارد.
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
#تفکر
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۳)
🔻اگر تاکنون با فیلسوفی معاشرت نداشته اید، پیشنهاد می کنم به آن فکر کنید. تصمیم بگیرید برای مدتی با آنها زندگی کنید. لازم نیست با یکی از آنها هم خانه شوید. یا به گردش بروید. کافی است از دریچه ی مطالعه ی آثار و افکارشان با سبک زندگی آنها آشنا شوید. احتمالا نگرش شما به زندگی دستخوش تغییر می شود. کار فیلسوف همین است که زندگی را از یک نواختی خارج کند. فلسفه اگر نتواند زندگی معمولی ما را دیگرگون کند و به آن معنا بخشد، فلسفه نیست. بدل است.
🔻فلسفه ی اصیل هنر است و هنرمند فیلسوف. هرگاه یک تابلوی نقاشی نتوانست بیننده ای را به فکر فرو برد، آتش بر نهادش زند و احساسش را بر انگیزاند، یک جای کار عیب دارد. یا بیننده سطحی نگر است و بی تفاوت و یا نقاش هنرمند نیست. هنر آن است که پیام داشته باشد و پیام خوب آن است که با هنرمندی و بلاغت به مخاطب منتقل شود.
با تصادف و پاشیدن رنگ بر بوم اتفاقی نمی افتد؛ هنر محصول اتفاق نیست. پدیده ای منظم است که از اندیشه و احساس انسانی تراویده است. حتی اگر آن تابلو با بالاترین قیمت به فروش برسد. اگر بیننده پول اضافه برای خرید نداشته باشد، احتمالا فریفته ی فیلسوف نمایی بیچاره تر از خود شده است. اما یک تابلوی نقاشی زیبا، از هنرمندی اصیل و صاحب فکر می تواند اندیشمندان بسیاری را در قرنهای متمادی به خویش بخواند.
🔻اگر فکر خلاق نباشد، صفحاتی (هرچند کوتاه) ولی به غایت عمیق شکل نمی گیرد. برخی از دانشمندان بزرگ، خویش را وامدار کوتاه نوشتی از دانشمندی دیگر می دانند. داوینچی با مونالیزا پیامی به تاریخ منتقل می کند. و نقاشان بعد از او تاثیر می پذیرند.
خواجه نصیر با تجرید الاعتقادات علامه حلی بزرگ را بر می نگیزاند تا بر آن شرح بنویسد. مساله گتیه در مقولهی شناخت و معرفت، فیلسوفان بعدی را متواضعانه به جستجوی تحلیلش می نشاند. حاشیه و تعلیقه در سابقه ی حوزه های علمیه نتیجه ی عظمت یک اثر بزرگ فقهی و فلسفی در سنت پژوهشی علمای سلف می شود.
این موارد و مانند آنها تولید اندیشهورزی و عمقاندیشی دانشمندانی دقیق و هنرمندانی ظریف است، نه نتیجه ی سطحی نگری، بیهودگی و احیانا ابتذال و لودگی.
🔻اگر ذوق هنری داشته باشیم انتخاب هایمان برای سرگرمی نیز با تفکر آمیخته است. مراجعه به کتاب فروشی و کتابخانه های شهرمان را بر پرسه زدن در اغذیه فروشی ها ترجیح می دهیم. آدرس اماکن فرهنگی شهرمان را بلدیم. من گاهی به نگارستان اشراق میروم. در شهر مقدس قم. واقع در خیابان صفائیه. به تدبیر عزیزانمان در دفتر تبلیغات اسلامی راه اندازی شده است. آنجا می توان برای خویش ضیافتی دست و پا کرد. هنرِ دست نقاشان را روی بوم نقاشی و کرشمهی نستعلیق خوشنویسان را که من بسیار دوستش میدارم، میتوان دید. از تصویربرداری زیبای عکاسان هنرمند لذت برد و با نوشتن بر دفتر یادبود اندکی از ادای دین خویش را به هنرمند ادا کرد و احساس خویش را به صفحات کاغد سپرد.
🔻اما چرا هزینه میکنیم و به تماشای تابلوی نقاشی مینشینیم و یا برای دیدن تجربههای عکاسی یک عکاس هنرمند به نمایشگاه می رویم؟ یا وقت می گذاریم برای دیدن یک فیلم سینمایی یا تماشای یک سریال تلویزیونی خوب؟ من روح پاک هنر و میل به فلسفه و ظرافت دقیق شدن را در این کار می بینم. اگر این احساس انسانی در ما نباشد، هنر دوست نمی شویم. زیبا پسندی ما نتیجه میل انسانی ما است و میل انسانی ما ذات فلسفی دارد.
🔻به صورت تصادفی به تجربه های یک عکاس برخورد کردم. نمی شناسمش. از عکاسی هم چیزی نمی دانم. نامش در سایت اینترنتی مارک هیرش ثبت شده بود. او در سال2012 در یک سانحه رانندگی دچار آسیبهای جدی شد. وضعیت جسمیاش او را به خانه نشینی و استراحت به مدت سه ماه وادار کرد. با حداقل تحرک.
🔻او از این واقعه به تجربه احساسی و فیزیکی بسیار بد یاد می کند. دوستی به او پیشنهاد کرد تلاش کند با دوربین گوشی اش عکسهای حرفهای بگیرد. روبروی پنجره خانه اش درختی چشم نواز دیده می شد. دو عکس از آن در فیسبوک گذاشت. دوستش دوباره به سراغش آمد، به او پیشنهاد کرد تا هر روزه به مدت یک سال عکسی از آن درخت بگیرد. هیرش از توانایی های تکنیکی و خلاقانه اش استفاده کرد و عکس های زیادی از زاویه های متفاوت در شرایط مختلف از درخت گرفت. نتیجه نهایی تلاش او «آن درخت» نام گذاری شده که به صورت کتاب و تقویم به انتشار رسید.
هیرش از این هوش مشورت پذیری برخوردار بود. آن را جدی گرفت. دقت نظر رفیق شفیق او را به یک هنرمند قابل تحسین ارتقا داد.
اما نمونه ای دیگر سراغ دارم که عضوی از بدنش آسیب دید؛ خود را باخت. زندگی را بر خود و خانواده حرام کرد. هرگز مشورت نپذیرفت. او اینک حال و روز خوبی ندارد.
ادامه دارد.
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
#تفکر
@masaelepazuheshi
📝محمد صدرا مازنی
💠احساس انسانی و ادراک زیبایی(۴)
🔻هیرش با توصیه یک دوست خوش ذوق توانست آثار زیبایی بیافریند. او عکاسیاش را از طلوع صبحی دلپذیر در هوایی برفی شروع میکند. در آغاز عکس درخت بلوط کهنسال که در وسط کادر قرار دارد را به تصویر می کشد؛ زمین و درخت پوشیده از برف زمستانی است، هوا اما صاف است. بینندهی دقیق برای درک موقعیت با عکاس همراه است؛ اما عکاس به این بسنده نمیکند و می خواهد همدلیاش را بیشتر کند؛ از این رو از زوزه باد مینگارد:
یک فوریه- روز 333. باد زوزه میکشد و برف میبارد. دمای هوا 1 درجه.
🔻آنگاه بیست روز بعد را امیدبخشانه گزارش میکند، با همان کوتاه نوشت یک سطری:
20 فوریه- روز334، کنتراست بالا، سرد و رنگارنگ. خنک اما آفتابی. دما-2درجه. در انتظار طلوع آفتاب.
روز بعد دوربینش را پایین میآورد و جزئیات را ثبت میکند. چیزی که آدمهای سطحی هرگز آنها را نمی بینند:
21 فوریه- روز335. بلوطی که بر زمین افتاده قصد دارد در آینده درخت شود. هرچند که براساس پیش بینی هواشناسی به زودی زیر 6تا8اینچ برف مدفون خواهد شد. و در 23 فوریه خویش را در آغوش لذت بخش درخت می یابد و آن را به گهواره تشبیه میکند.
🔻و در فردای همان روز نگاهش را جزئی تر به زیبایی کریستالهای شبنم یخ زده که شاخه های بیرونی آن درخت را پوشانده اند، معطوف میکند.
او حتی با ملاحتی دلنشین رد پای گوزنی که به جستجوی بلوط آمده است را به ما هدیه میدهد. و برای اینکه به بیننده سختی کارش را نیز گزاش کند، از انتظارش به مدت یک ساعت برای عکسی حرفه ای میگوید که:
4مارس- روز346.برای گرفتن عکس یک ساعت منتظر ماندم تا آسمان نور و رنگ را برای من باز کند تا سپس آن را ثبت کنم. و نیز :
از حیواناتی که در آن حوالی زندگی می کنند.
و:
9مارس- روز351. عصر روز بارانی و سرد با شرایطی بسیار سخت برای عکاسی. و در نهایت نیز با غروب آفتاب روز 353 را پایان می دهد با توصیفی اینچنین:11مارس- روز353. یک روز خاکستری با دیدن آن درخت در انتهای روز و ثبت عکسی دیگر پایان می پذیرد.
ادامه دارد.
#مسایل_اخلاقی
#مسائل_پژوهشی
#هنر
@masaelepazuheshi