eitaa logo
دل باخته
1.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1 فایل
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند. بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است . از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید 🅱 Pcdr.parsiblog.com
مشاهده در ایتا
دانلود
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 مصاحبه زیبا و شنیدنی بسیجی غواص ( مرغابی امام زمان عج ) ساعاتی قبل از آغاز عملیات عاشورایی 🎙 خبرنگار : یوسف جان ! غواص یعنی چه ! یوسف : یعنی مرغابی امام زمان عج 🌹شیرمرد زنجانی ، سردار بسیجی معاونت دلاور گروهان غواصان خط شکن در عملیات عاشورایی ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که دی ماه ۱۳۶۵ در ، منطقه عملیاتی به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . 🌸 نامش جاوید و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ غواص که از زمان و محل آگاه بود!؟ 🖌... نام ابوالفضل که می آید ناخودآگاه یاد سقا می افتیم و عطر ناب ابوالفضل العباس به مشام می رسد ، دوباره عطش عشق و معرفت ما را هم لب تشنه می کند ، عطش روز عاشورا و نیامدن علمدار ، امان از دلها می گیرد و بغضی سنگین را میهمان گلو میکند .. سردار بسیجی از بچه های اصیل و حلال لقمه محله بود که از کودکی سرسفره اربابش امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم (ع) بزرگ شده بود . با آغاز انقلاب اسلامی به جمع دل باختگان مسلک پیرجماران پیوسته و با شروع جنگ تحمیلی ، دلاورانه کوله و بار جهاد برداشته و بصورت نیروی داوطلب روانه جبهه های حق علیه باطل شد تا خدای نکرده علم مرادش امام خمینی (ره) روی زمین نماند. ابوالفضل دلیرانه و بی باک در دهها عملیات کوچک و بزرگ به عنوان رزمنده خط شکن حضور یافته و چند باری هم سخت مجروح گردید . تا اینکه نوبت به عملیات عاشورایی رسید و بعنوان فرمانده گروهان غواصان خط شکن مشغول خدمت شد . اما در عین آموزش ها به ناگهان دچار دیابت (بیماری قند) شده و به ناچار مجبور به تزریق آمپول انسولین گردید . فرمانده دلاور گردان از موضوع اطلاع یافته و برای مراعات حال و احوالش او را از فرماندهی گروهان غواصان برداشته و فرمانده گروهان رزمندگان ساحل شکن می کند . خبر فوری به گوش ابوالفضل می رسد . شتابان برای اعتراض پیش فرمانده گردان رفته و به او می گوید : آقا محمد اگه اینکار را بکنی ، واقعاً حلالت نمیکنم ! تو از هیچی خبر نداری و نمی دونی که قراره چه اتفاقی بیفته ! باور کن من در این عملیات شهید خواهم شد و از محل شهادتم هم آگاهی کامل دارم و با انگشت نقطه ای را نزدیک موانع عراقی ها نشان داده و می گوید ، فردای عملیات جنازه مرا آنجا خواهی یافت..! ابوالفضل ! به حقیقت یک جنگجوی بی باک و نترس بود و واقعاً دوست داشت که بعنوان نیروی خط شکن و رزمنده غواص در عملیات حضور داشته باشد و برای همین هم بقدری به سردار اوصانلو گیر داده و التماس کرد تا اینکه عاقبت فرمانده تسلیم اصرار فراوانش شد و از دستور خود عقب نشینی کرد . شامگاه ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج آغاز و ابوالفضل با رزمندگان غواص خود به قلب دشمن زد و در نبردی بسیار نزدیک و سنگین موفق به شکستن خط اول و تصرف سنگرهای دفاعی عراقی ها شد . صبح عملیات ، پیکر مطهر شهدا را یکی یکی از آب جمع می کردند ، آقا محمد فرمانده دلاور گردان هم به دنبال پیکر شهدا و رفقایش بود . حیران مانده و وجب به وجب آب را با دقت فراوان وارسی می‌کرد ، انگاری که داشت از دل دریا مروارید درشت و زیبا صید می کرد. در میان آب ها به سیم خاردار سوم بعثی ها رسیده و ناگهان دست زیبای غواصی از داخل آب نمایان شد ، سریع پیکر شهید را از آب بیرون کشیده و دید که پیکر پاک و مطهر است ، درست همان محلی که خودش وعده دیدار داده بود.‌‌...! ♦️... بعد شهادتش ، یکی از دوستانش خواب دید که ابوالفضل با لباس جبهه داره خانه خدا را طواف می کنه و مثل همیشه با حالتی آرام و نگاه معصومانه به او هم می گوید : لباس جبهه همان لباس احرام است ، تو هم بیا و با لباس جبهه طواف کن.. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص از بسیجیان سلحشور و رزمندگان حماسه ساز در دوران دفاع مقدس بود که از اوائل جنگ پای به میادین نبرد با متجاوزین بعثی گذاشته و بعد از حضور چشمگیر و حماسی در دهها عملیات بزرگ و کوچک و چندین بار مجروحیت و از دست دادن یک چشم عاقبت در کسوت فرمانده دلاور گروهان غواصان خط شکن در عملیات عاشورایی به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . 🌺 نامش جاوید و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 شعری که بسیجی غواص ( مرغابی امام زمان عج ) همواره زمزمه می کرد و سخن آخرش هم قبل از آغاز عملیات عاشورایی همین شعر بود که در آخرین مصاحبه اش می گوید : در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند گر عاشق صادقی زمردن مهراس مردار بود هر آنکه او را نکشند.... 👌 و چه زیبا و دیدنی در عملیات ترسیم و تفسیرش کرد. 🌹شیرمرد زنجانی ، سردار بسیجی معاونت دلاور گروهان غواصان خط شکن در عملیات عاشورایی ، از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که از اوایل نوجوانی پای در میادین نبرد با متجاوزان بعثی گذارده و بعد از شرکت در ده ها عملیات کوچک و بزرگ عاقبت در دی ماه ۱۳۶۵ در ، منطقه عملیاتی به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد 🌸 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان ، در عملیات غرورآفرین 💠 🖌... بچه های غیرتمند و از جان گذشته گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) که همگی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز هستند ، در محور پل طلاییه جزیره مجنون با دشمن بعثی درگیر هستند و نبردی شدید و نزدیکی با نیروهای عراقی دارند ، حملات دشمن سنگین و همه جانبه است و هرازگاهی بچه ها جسورانه با نبرد تن به تن از پیشروی تانک ها و نیروهای دشمن جلوگیری می کنند ، از آسمان جزیره  یکسره و بدون وقفه آتش می بارد و زمین زیر پای رزمندگان عاشق پیشه اسلام می لرزد ، صدای انفجارهای متوالی لحظه ای قطع نمی شود و ترکش های ریز و درشت به مانند نقل و نبات به روی سنگرها فرو می ریزند ، دود و خاکستر ، بوی باروت فضا را پر کرده و آسمان بالای سر بچه ها کاملأ تیره و تاریک شده است . فرمانده غیور و پاکباز گردان حضرت ولیعصر (عج) ، به همراه ۱۶۰ نفر از همرزمان از جان گذشته خود ، در روز چهارم عملیات خیبر ، در محاصره نیروهای عراقی قرار گرفته و مردانه با غیرتی مثال زدنی نبردی سنگین و نابرابر را با قشون تا بن دندان مسلح دشمن آغاز نموده اند . حلقة محاصره دشمن دقیقه به دقیقه تنگ و تنگ تر می شود و نیروهای پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق در پناه تانک های پیشرفته خود لحظه به لحظه به خطوط دفاعی گردان نزدیک و نزدیکتر می شوند.حجم آتش تهیه دشمن چندین برابر شده و آنچنان خط گردان را می کوبند که همه رزمندگان مجبور به پناه گرفتن شده اند ، آتشباری  بعثی ها آنقدر شدید و بی امان است که به کسی اجازه بلند کردن سر و نگاه کردن به جلو را هم نمی دهد. همه رزمندگان در داخل کانال کوچکی که خود با دست خود بر روی جاده خاکی جزیره حفر کرده اند پناه گرفته اند ، گلوله مستقیم تانک ها بطور یکسره به اطراف سنگرها اصابت کرده و با صدای مهیبی منفجر می شوند ، گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا به مانند سیل بر سر بچه ها ریخته میشود و ترکش های داغ و سوزان همه جا را فرا گرفته اند ، دهها فروند هواپیمای عراقی بصورت متوالی خط گردان را زیر بمب باران دارند و با موشک ها و راکت های خود سنگرها را هدف قرار می دهند ، بمب های خوشه ای یکی پس دیگری در بالای سر بچه ها باز شده و صدها بمب کوچک و خطرناک مثل باران بر روی سنگرها فرو می ریزد ، بالگردهای عراقی هم وارد صحنه درگیری شده و با موشک سنگرها را هدف قرار میدهند ، رگبار بی امان تیربار سنگین بالگردها از آسمان نفر به نفر نیروهای گردان را هدف قرار داده و گلوله های دوزمانه آنها بصورت متوالی با زمین برخورد کرده و زمین را سوراخ و سوراخ می کنند .  وضعیت خط دفاعی گردان بسیار بحرانی و خطرناک است و با گذشت هر دقیقه بر احتمال سقوط خط افزوده می گردد ، از یک طرف ثانیه به ثانیه بر حجم آتش تهیه ، بی امان و سنگین دشمن افزوده می گردد و از طرف دیگر دقیقه به دقیقه از توان رزمی گردان کاسته میشود ، به هر طرف که نگاه می‌کنی صدها دستگاه تانک و نفربر زرهی و هزاران نیروی کماندو و پیاده دشمن در حال نزدیک شدن به خطوط دفاعی بچه ها هستند ، دلاورمردان رزمنده گردان بدلیل حجم شدید آتش تهیه دشمن ، نه تنها  که نمی توانند گلوله ای به سمت قشون عظیم دشمن شلیک کنند حتی اجازه و فرصت تکان خوردن و جابجائی نیز به آنان داده نمی شود ، هرازگاهی با هدف قرار گرفتن سنگری ، همرزمی عاشق با پیکری خونین و زخم دار از جمع یاران جدا شده و خونین بال به کاروان سینه سرخان مهاجر پیوسته و خشنود تا بارگاه معشوق ازلی به پرواز درآمده و با نثار جان و هستی خود به نفر به نفر همسنگران درس عاشقی و ایثار و مقاومت می دهد . تنها کسی که در کانال مشغول جنب و جوش است و لحظه ای آرامش و سکون ندارد ، سردار دلاور حسن باقری می باشد که از این سو به آن سوی کانال رفته و به نیروهای گردان روحیه می دهد . او بخوبی میدانست و آگاه بود که هیچ امیدی برای خروج از این میدان آتش و خون برای نفرات گردانش وجود ندارد و تنها راه باقی مانده برای جان برکفان رزمنده ، شهادت است یا اسارت ، ولی با این وجود باز با چهره خندان به بچه ها امید می داد و پشت سرهم فریاد می زد : آهای بچه های دلیر و غیرت مند زنجانی ، نباید بگذاریم این خط شکسته شود ، با توکل به خدای متعال ، جانانه استقامت کنید تا نیروهای کمکی برسند، گردان ما به این راحتی تسلیم نمی شود. ما بچه های زنجان تا آخرین قطره خون مقاومت و بعثی ها را به زانو در خواهیم آورد... 🌀 ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان ، در عملیات غرورآفرین 💠 🖌... حلقة محاصره دشمن رفته رفته تنگ تر و تنگ تر می شود ، فرمانده دلاور و بی ادعای گردان  خسته و تشنه ولی با ایمانی راسخ و با شجاعتی مثال زدنی همچنان در حال جنگ و گریز است ، ناگهان فریاد بچه ها برمی خیزد که نیروهای بعثی از یک سمت خود را به چند متری خط رسانیده و در حال ورود به کانال هستند ، سرادر حسن باقری با مشاهده اوضاع رزمندگان و وضعیت خطرناگ خط ، سریع تیرباری را از دست یکی از بچه ها گرفته و با سرعت تمام به طرف آن سمت از خط  می رود ، درگیری در آن قسمت بسیار شدید و تن به تن است ، چندنفری از برادران رزمنده در آن ناحیه به شهادت رسیده اند و سنگرهایشان به تصرف عراقها درآمده ، سردار باقری به هر طریقی که بود خود را به نزدیکی محل نبرد رسانیده و تیربار را روی خاکریز مستقر کرده و شتابان شروع به تیراندازی به سمت نیروهای عراقی میکند . بچه های باغیرت و سربدار گردان حضرت ولیعصر (عج) با دیدن آن همه ایثار و شهامت و جسارت فرمانده پاکباز گردان ، به شور و شوق آمده و جانی تازه می گیرند ، برادران رزمنده یکپارچه با فریادهای بلند ( الله اکبر ) از جای برخاسته و در یک چشم به هم زدن بارانی از گلوله و موشک آر پی جی را روانه میدان نبرد می کنند ، دیگر احدی از سلحشوران دلیر گردان به خود اجازه پنهان شدن از ترس ترکش و گلوله را نمی داد و همگی عاشقانه و دل باخته با قلبی مملو از یاد و نام خدواند تعالی به پاخاسته و پاکبازانه و مظلومانه پیکاری به یادماندنی و افتخارآمیز را در تاریخ خونبار هشت سال دفاع مقدس  به یادگار می گذارند . ( یادشان گرامی ) تعداد زیادی از همرزمان یکی پس از دیگری به شهادت رسیده و در اکثر سنگرها پیکرهای پاک و مطهر و غرقه بخون آن سربداران پروانه صفت به چشم می خورد ، آمار همسنگران  زخمی در حال افزایش است و متاسفانه نه امکان تخلیه مجروحان وجود دارد و نه وقت رسیدگی به وضعیت زخم های آنان برای کسی مهیا می شود ، بعضی از آن عشاق زخم خورده آخرین لحظات زندگی پر از رشادت و ایثار خود را سپری می کردند و اگر خوب دقت می کردی می دیدی که دارند آرام ، آرام با معشوق ازلی خود راز و نیاز می کنند ، بعضی از آن عزیزان از چند ناحیه مختلف بدن زخمی شده اند و معلوم است که دارند درد و رنج زیادی را متحمل می شوند و صدای ناله دردآمیز و جانخراش آنها ، داشت جان و قلب دیگر همرزمان را به آتش می کشید . سردار حسن باقری این بسیجی مخلص و این سردار دلیر و بی ادعای سپاه توحید ، بدون کوچکترین استراحتی همچنان در حال پیکار با مزدوران بعثی می باشد و صدای شلیک تیربارش لحظه ای قطع نمی شود ، صدای فریادهای رسا و بلند ( الله اکبر ) او ، در میان آن همه صدای گلوله و انفجار کاملأ بگوش می رسد و باعث ایجاد روحیه و شجاعت در همسنگران دیگر می شود ، او در چند روز عملیات چندبار زخم برداشته و بهترین دوستان و یاران خود را از دست داده و غم هجران همسنگران و غصه تنهائی و جا ماندن از غافله پروانه صفتان عاشق  ، داشت جان مالامال دردش را به آتش می کشید ، رزمندگان دلاور و پاکباز گردانش داشتند جانانه و مخلصانه با قشون عظیم و تا بن دندان مسلح دشمن می جنگیدند و آرام و بی صدا در کمال مظلومیت زخم برمی داشتند و یک به یک از جمع جنگجویان دلیر گردان کمتر و کمتر می شدند... 🌀 ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از حماسه آفرینی رزمندگان ، در عملیات غرورآفرین 💠 🖌... عاشورائی دیگر در صحنه پرآشوب گیتی درحال شکل گیری بود و کربلایی خونبار آرام آرام داشت پدیدار می گشت ، دگرباره جبهه حق و حقیقت با نفراتی اندک در مقابل سپاهیان انبوه و مسلح باطل ایستاده و باز پیروزی خون بر شمشیر خودنمایی می کرد ، آری اینک در این برهه از زمان و در این مکان مقدس که مجنون نامگذاری شده ، مجنون صفتانی عاشق پیشه بعداز ۱۴ قرن مردانه و صادقانه به ندای هل من ناصر ینصرنی مولا و آقای آزادمردان عالم خلقت حضرت امام حسین (ع) لبیک گفته و با ایمانی راسخ و استوار ، همچون کوههای سر به فلک کشیده ، تمام هستی و زندگی خود را فدای عقیده و اعتقادشان کرده و چون سربازی کوچک از خیل سربداران آیین سرخ تشیع با نثار مظلومانه جان خود صداقت و راستی کردارشان را به اثبات رسانیده و برای نسل های آینده راه و رسم آزادزیستی و آزادمردی را با سرخی خون خود ترسیم و تدوین می نمودند . آری ! آن دل که صادق نیست ، عاشق نیست و در حقیقت دل های صدیق و راست قرارگاه عاشقی ست ! فرمانده دلاور گردان در این لحظات پرتنش حس غریبی را در اعماق وجودش احساس می کرد ، او تاکنون چنین حالت عجیبی را در خود ندیده بود ، قلبش داشت تند تند می زد و زبان و دهانش خشک و خشک شده بود ، او آنقدر فریاد ( الله اکبر ) سر داده بود که دیگر صداش از گلویش در نمی آمد و آنقدر با تیربار تیراندازی کرده بود که گوش هایش دیگر صدائی را نمی شنید ، سردار باقری داشت در این دقایق مرگ بار و ترسناک که تنها چند قدمی با مرگ و نیستی فاصله نداشت از حسرت پرواز و اشتیاق وصال می سوخت و از برای عروج به بارگاه معشوق عاشق پرور پروانه وار بال بال می زد و همچون مرغکی بال و پر بسته ، شیدا و عاشق خود را به در و دیوار این جهان خاکی می زد ، که به ناگاه از کمینگاه غیب ، کمند توفیق و سعادت بجانب او انداختند و باب شهادت به کلید عنایت و مرحمت بر وی بگشادند . گلوله ائی مستقیم صفیرکشان آمده ، درست بر گلوی زیباش می نشیند و روح پاکش را از جسم خاکی بیرون کشیده ، تا عرش علا و محضر مبارک دوست پروازش می دهد و اینگونه می شود که فرمانده پاکباز و دل باخته گردان حضرت ولیعصر (عج) لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) پس از حضوری موثر و حماسه ساز در حدود ۹۹ عملیات کوچک و بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ هفتم اسفند ۱۳۶۲ در عملیات غرورآفرین خیبر ، در خاک نمناک جزیره مجنون به شهادت می رسد . با تنگ تر شدن حقله محاصره دشمن و نفوذ نیروهای پیاده و کماندو های گارد ریاست جمهوری عراق ، به داخل خطوط دفاعی گردان ، خط پدافندی گردان شکسته می شود و این محور از منطقه عملیاتی بار دیگر به تصرف عراقها درمی آید ، نیروی های مزدور عراقی وقتی وارد خطوط دفاعی گردان می شوند در کمال تعجب و حیرت آدم سالم و سرپائی را در پشت خاکریز و داخل سنگرها نمی یابند و هر چه به چشمان می خورد تنها پیکرهای پاک و غرقه به خونی شهدایی بود که تا آخرین نفس هاشان جنگیده بودند و بدن های زخم خورده و پاره ، پاره رزمندگان مجروحی بود که تا آخرین رمق هایشان دست از نبرد برنداشته بودند ، بچه های با غیرت و با اخلاص گردان حضرت ولیعصر (عج) با شجاعتی مثال زدنی و با مظلومیتی دردآور ، سربلند و پرافتخار تا آخرین قطره های خون خود مقاومت و پایداری کرده بودند و از شکست عملیات و تصرف دوباره جزایر مجنون جلوگیری کرده بودند . اجساد معطر و مطهر آن دلاور مردان تا سال ۱۳۷۶ در همان منطقه بجای ماند. 🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🌀 🖍 بازنویسی خاطره از بسیجی جانباز 🇮🇷 شیر مرد زنجانی ، فرمانده بی ادعا و خاکی جبهه ها ، سردار دلاور سپاه اسلام از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در دوران دفاع مقدس بود که اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات غرورآفرین در منطقه عملیاتی ( ) در کسوت فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . 🌺 روحش شاد و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
💢 ✍ غواص که از زمان و محل آگاه بود!؟ 🖌... نام ابوالفضل که می آید ناخودآگاه یاد سقا می افتیم و عطر ناب ابوالفضل العباس به مشام می رسد ، دوباره عطش عشق و معرفت ما را هم لب تشنه می کند ، عطش روز عاشورا و نیامدن علمدار ، امان از دلها می گیرد و بغضی سنگین را میهمان گلو میکند .. سردار بسیجی از بچه های اصیل و حلال لقمه محله بود که از کودکی سرسفره اربابش امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم (ع) بزرگ شده بود . با آغاز انقلاب اسلامی به جمع دل باختگان مسلک پیرجماران پیوسته و با شروع جنگ تحمیلی ، دلاورانه کوله و بار جهاد برداشته و بصورت نیروی داوطلب روانه جبهه های حق علیه باطل شد تا خدای نکرده علم مرادش امام خمینی (ره) روی زمین نماند. ابوالفضل دلیرانه و بی باک در دهها عملیات کوچک و بزرگ به عنوان رزمنده خط شکن حضور یافته و چند باری هم سخت مجروح گردید . تا اینکه نوبت به عملیات عاشورایی رسید و بعنوان فرمانده گروهان غواصان خط شکن مشغول خدمت شد . اما در عین آموزش ها به ناگهان دچار دیابت (بیماری قند) شده و به ناچار مجبور به تزریق آمپول انسولین گردید . فرمانده دلاور گردان از موضوع اطلاع یافته و برای مراعات حال و احوالش او را از فرماندهی گروهان غواصان برداشته و فرمانده گروهان رزمندگان ساحل شکن می کند . خبر فوری به گوش ابوالفضل می رسد . شتابان برای اعتراض پیش فرمانده گردان رفته و به او می گوید : آقا محمد اگه اینکار را بکنی ، واقعاً حلالت نمیکنم ! تو از هیچی خبر نداری و نمی دونی که قراره چه اتفاقی بیفته ! باور کن من در این عملیات شهید خواهم شد و از محل شهادتم هم آگاهی کامل دارم و با انگشت نقطه ای را نزدیک موانع عراقی ها نشان داده و می گوید ، فردای عملیات جنازه مرا آنجا خواهی یافت..! ابوالفضل ! به حقیقت یک جنگجوی بی باک و نترس بود و واقعاً دوست داشت که بعنوان نیروی خط شکن و رزمنده غواص در عملیات حضور داشته باشد و برای همین هم بقدری به سردار اوصانلو گیر داده و التماس کرد تا اینکه عاقبت فرمانده تسلیم اصرار فراوانش شد و از دستور خود عقب نشینی کرد . شامگاه ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج آغاز و ابوالفضل با رزمندگان غواص خود به قلب دشمن زد و در نبردی بسیار نزدیک و سنگین موفق به شکستن خط اول و تصرف سنگرهای دفاعی عراقی ها شد . صبح عملیات ، پیکر مطهر شهدا را یکی یکی از آب جمع می کردند ، آقا محمد فرمانده دلاور گردان هم به دنبال پیکر شهدا و رفقایش بود . حیران مانده و وجب به وجب آب را با دقت فراوان وارسی می‌کرد ، انگاری که داشت از دل دریا مروارید درشت و زیبا صید می کرد. در میان آب ها به سیم خاردار سوم بعثی ها رسیده و ناگهان دست زیبای غواصی از داخل آب نمایان شد ، سریع پیکر شهید را از آب بیرون کشیده و دید که پیکر پاک و مطهر است ، درست همان محلی که خودش وعده دیدار داده بود.‌‌...! ♦️... بعد شهادتش ، یکی از دوستانش خواب دید که ابوالفضل با لباس جبهه داره خانه خدا را طواف می کنه و مثل همیشه با حالتی آرام و نگاه معصومانه به او هم می گوید : لباس جبهه همان لباس احرام است ، تو هم بیا و با لباس جبهه طواف کن.. 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص از بسیجیان سلحشور و رزمندگان حماسه ساز در دوران دفاع مقدس بود که از اوائل جنگ پای به میادین نبرد با متجاوزین بعثی گذاشته و بعد از حضور چشمگیر و حماسی در دهها عملیات بزرگ و کوچک و چندین بار مجروحیت و از دست دادن یک چشم عاقبت در کسوت فرمانده دلاور گروهان غواصان خط شکن در عملیات عاشورایی به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد . 🌺 نامش جاوید و یادش گرامی ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab