فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #شب_شیدایی
📽 فیلمی دیدنی و خاطره انگیز از لحظات آمده شدن و وداع غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا برای آغاز آغاز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
♦️سوم دیماه ماه ۱۳۶۵ ، کناریه رودخانه اروندرود ، نقطه رهایی غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا ، رزمندگان گردان حضرت ولیعصر(عج) #استان_زنجان و گردان حبیب ابن مظاهر #استان_آذربایجان
💔 امشب شهادت نامه عشاق امضاء می شود
فردا زخون عاشقان این رود ، دریا می شود...
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
😔 لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند.
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کربلای_چهار
✍ #خاطراتی شنیدنی از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص #حاج_جواد_میانداری :
💠 قسمت اول
🖌... اروند بوی خون و آتش گرفته بود ، گویی آن شب ، ماه سرخ ترین آوازش را در گوش اروند زمزمه می کرد . اروندی که همیشه کشتی های سرکش و سنگین ، مسافر امواجش بودند . حالا بچه های گردان حضرت ولیعصر (عج) را در خودش می پیچید و فرو می برد .
عراقی ها درست لب ساحل نشسته بودند و دانه دانه بچه ها را رصد می کردند و می زدند ، انگار آنها آماده تر از ما برای عملیات آمده بودند . با دنیایی از تجهیزات ، اروند را برایمان به آتش کشیده بودند .
مدتی زیر آب بودم ، خمپاره هایی که داخل آب می افتادند ، آن قدر تعدادشان زیاد بود که گرمای خفه کننده ای اطرافم را فرا گرفته بود . از شدت فشار حاصل از انفجار ، داخل آب بالا و پائین می رفتم و توازنم به هم می خورد . زنده ماندنم در آن شرایط عجیب تر بود ، سرم را که از آب بیرون می آوردم ، سرخی اروند بیشتر از داخل آب دلم را می سوزاند .
به هر زحمتی بود خودم را کنار ساحل جزیره ماهی رساندم ، مسعود حسنی هم آنجا بود ، کلاه کاموایی سیاه رنگش روی سرش بود ، هنوز با مواضع تعیین شده مان دو کیلومتر فاصله داشتیم ، اطراف را نگاه کردم تا ببینم باز هم از بچه ها کسی را می بینم . ارتباط ما با بچه های خط قطع شده بود . شدت آتش دشمن روی اروند بقدری زیاد بود که بعید می دیدم کسی بتواند رد شود .
باید از همانجا از آب بیرون می آمدیم و منطقه را برای دشمن ناامن می کردیم تا شاید راهی برای ورود بچه ها باز شود . نظر مسعود را پرسیدم . نگاهش روی اروند بال و بال می زد . پلک هایش انگار هزار کبوتر عاشق شده بودند و در میان خون و آتش می سوختند . زلال چشمانش در سرخی اروند در تقلایی سرخ ، زخم هزار آرزوی سوخته می شد و بر قلبم فرود می آمد .
با استیصال پرسیدم ، چکار کنیم مسعود !؟ نگاهش را از اروند گرفت و با اشاره به جزیره گفت : نمی دانم .
مات و متحیر بودیم . عراقی ها هنوز متوجه ما نشده بودند . ما تنگه ام الرصاص و جزیره بوارین را رد کرده بودیم و رسیده بودیم به جایی که اروند باز می شد . فاصله دو ساحل بیش از هزار متر بود . کنار سیم خاردار بودیم که دیدم میکائیل علیجانی و محمد رستگار هم به سمت ما می آیند . از دیدن آنها خوشحال شدم . چه جذابیتی داشت محمد رستگار . نامش برازنده چهره و اخلاقش بود . آنها ما را از دور دیده بودند و به سمت ما می آمدند . با دیدن آنها دل مان قرص تر شد و امیدوار شدیم که بچه های زیادی از آتش عراق گذشته باشند . تصمیم گرفتیم به ساحل بزنیم و آنجا را پاک سازی کنیم .
نزدیک ساحل تیرباری بود و مدام به اروند تیراندازی می کرد ، ولی ما را نمی دیدند . ما چند متر بیشتر با آنها فاصله نداشتیم ، اسلحه من نارنجک تخم مرغی بود ، آن را در آوردم ، گلوله اش را انداختم و شلیک کردم و بلافاصله سرمان را زیر آب بردیم . وقتی سرم را از آب بیرون آوردم ، دیدم چند عراقی فرار می کنند . پشت تیربار خالی شده بود و می توانستیم از آب بالا بیاییم . چند لحظه بعد تیربار دوباره شلیک کرد . مسعود حسنی گفت : جواد اسلحه ات را به من بده و خیلی سریع اسلحه مرا گرفت ، می خواست تیربار عراقی را بزند ، من دیدم نوک تیربار چرخید به سمت ما و روی آب شلیک کرد . دستم را روی شانه مسعود گذاشتم و در حالی که او را به داخل آب هل می دادم ، گفتم برو پایین و خودم را هم زیر آب کشیدم . کمی بعد از آب بیرون آمدم . مسعود سنگین شده بود . صورتش تیر خورده بود و خونش داخل آب پخش می شد . هزار ناله و بغض را در گلویم خفه کردم و لباس مسعود را به سیم خاردار متصل کردم تا آب پیکر او را نبرد و بچه های ساحل شکن که رسیدند او را به عقب برگرداند...
💠 #ادامه_دارد
📚 برداشت از کتاب #روزهای_خاردار نوشته سرکار خانم #فاطمه_شکوری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #غواصان_شهید
📽 کلیپ تصویری از عکس های زیبا و خاطره برانگیز غواصان شهید #استان_زنجان در عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
🎙میخوام امشب با دوستای قدیمیم هم سخن باشم
شاید من هم بتونم عاقبت مثل شهیدا شم
میرم و تک تک قبراشون با گریه میبوسم
به خدا من با یاد این رفیقا غرق افسوسم
همه عالم شد حسرت ، حسرت این که واموندم
شهدا پیش اربابان ولی من چی یه جاموندم
همه این ها رفیقامم ، رفیقایی که نشناختم
منی که مدعی بودم ، حالا میبینی که باختم
آی رفیقایی که عمری ، توی هیات با هم بودیم
امتحان الهی رو شما بردین ما مردودیم....
💔 به گوش موجها خواندند غواصان شب حمله : کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها...
سوم دی ماه سالروز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار گرامی باد.
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #مردانه_زیستن
📽 برشی زیبا و بسیار دیدنی از مستند #روایت_فتح با گفتاری بسیار شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : کربلا و آن سوی تر ، قدس ، در انتظار طلیعه داران هستند ؛ هم آنان که راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود.
آیا تو نیز به خیل آنان پیوسته ای...!؟
هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این کره ی خاکی می گذرد و همه ی آنان تا به امروز مرده اند و ما نیز خواهیم مرد و بر مرگ ما نیز قرن ها خواهد گذشت.
خوشا آنان که مردانه مرده اند و تو ای عزیز ، می دانی تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند.
یاد شهدایمان به خیر...!
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ما از مرگ نمیترسیم ، که مرگ ما شهادت است و شهادت ، حیات عندالرب...
حیات عندالرب ، نقطهی پایانی معراج بشریت است که به آن جز با شهادت دست نمیتوان یافت...
📽 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار #استان_زنجان ، #شهید_سیدرضی_موسوی را به پیشگاه حضرت امام زمان (عج) ، مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران بخصوص مردم ولایت مدار زنجان تبریک و تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای خانواده محترم ایشان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت مینمایم.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 خداوندا مرا بپذیر...
📽 پیدا شدن نامه سردار شهید حاج قاسم قبل از شهادتش از زبان سردار شهید سیدرضی موسوی
🇮🇷 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار #استان_زنجان ، #شهید_سیدرضی_موسوی بدست رژیم کودک کش اسرائیل بر رزمندگان دلاور مقاومت تبریک و تسلیت باد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #مغز_متفکر
📽 برنامه مربوط به سردار شهید سید رضی موسوی که از شبکه ۱۴ اسرائیل در ۴ جولای ۲۰۲۲ پخش شده است.
متن خبر:
♦️سیدرضی رابط ایران در سوریه ، مدیر دفتر رابط بین دمشق و تهران است.
او به عنوان مغز متفکر، جابجایی تجهیزات به انبارهای مهمات در سوریه یا به حزب الله لبنان را در منطقه دمشق انجام می دهد.
♦️کسانی که انتقال سلاح به سوریه و لبنان را برنامه ریزی میکنند واحد ۱۰۹ سپاه پاسداران است ، مغز متفکری که برای اسرائیل بسیار تهدید کننده است.
💪 انتقام خواهیم گرفت...
🇮🇷 شهادت سردار سرافراز مقاومت ، افتخار #استان_زنجان ، #شهید_سیدرضی_موسوی بدست رژیم کودک کش اسرائیل بر مردم شریف زنجان تبریک و تسلیت باد.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
49.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #عملیات_عاشورایی
📽 مستندی دیدنی و بسیار پرمحتوا از لحظه به لحظه طراحی و اجرای عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
📌 تصاویری بسیار دیدنی از شب خونین عملیات #کربلای_چهار که تاکنون ندیده اید
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کربلای_چهار
✍ #خاطراتی شنیدنی از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص #حاج_جواد_میانداری :
💠 قسمت دوم
🖌... هرچه گشتم اسلحه ام را پیدا نکردم ، مرتضی مرزپور و یاسین عظیم زاده هم رسیدند . وقت داشت میگذشت . ما باید هر چه زودتر معبر می زدیم و راهی برای عبور قایق هایمان باز می کردیم .
ما درست کنار دم جزیره ماهی بودیم . از آنجا قایق های ما که در آتش می سوختند ، دیده می شدند . جنس قایق ها فایبرگلاس بود ، باک بنزینش که آتش می گرفت ، داخل آب مچاله می شد و می سوخت . با دیدن این صحنه ها قلبم به درد می آمد . همین طور بچه ها داشتند شهید می شدند .
باید از روی سیم خاردار ها می گذشتیم . تا آب اروند به خاطر مد بالا بود، سیم خاردار های حلقوی زیر آب بودند . چندبار لباس بچه ها به آنها گیر کرد و به زحمت خودشان را از سیم خاردار ها رها کردند . موکت بری همراه من بود ، مجبور شدم قسمت هایی از لباس غواصی ام را ببرم و از سیم های خاردار بگذرم . اروند آرام آرام در خود فرو می نشست و سیم های حلقوی تن خاردار شأن را از آب بیرون می کشیدند و به پر و بالمان می پیچیدند .
از چهل نفر ستون اول فقط هفت نفر از آب بیرون آمده بودیم . مسعود هم شهید شد و ماندیم شش نفر . پیکر مسعود حسنی را لب ساحل جا گذاشتیم و وارد جزیره شدیم . خیلی زود با عراقی ها درگیر شدیم و چند سنگر و کلی تجهیزات به دست ما افتاد . مهمات زیادی داخل سنگرها بود . جعبه های پر از مهمات و گلوله خمپاره . در آن چند سنگر به اندازه کل گروهان ما مهمات بود . عراقی ها کاملاً از آمدن ما اطلاع داشتند و منتظر ما بودند . عملیات ما احتمالا لو رفته بود . عملیاتی که فرماندهان ما امید زیادی به موفقیت آن داشتند .
خودمان را با مهمات عراقی ها تجهیز کردیم . آنجا یک سنگر خمپاره بود که کنارش یک سنگر دوتخته برای استراحت قرار داشت . حدود بیست متر آنطرف تر ، یک سنگر مهمات کوچک بود . سنگر تیرباری هم درست رو به رویمان بود . از آن سنگر به چند قایق ما تیرانداختند و آن ها را سوزاندند و غرق کردند . هنوز آن عراقی که داخل سنگر تیربار بود ، سنگر را خالی نکرده بود . افسر عراقی هر چند دقیقه بالا می آمد و شلیک می کرد . تمام تیرهایش به هدف می نشست . میکائیل یک آر پی جی برداشت تا او را بزند . دسته آر پی جی بقدری داغ بود که دستش سوخت . گلوله آر پی جی از بالای سر عراقی گذشت . میکائیل دست بردار نشد و دوباره نشانه گرفت و تیربار را زد . هنوز پنج دقیقه نگذشت که تیربار دیگری به جایش گذاشتند .
سید طاها جنتی که اردبیلی بود ، خیلی عصبانی شد . گلوله ضدنفر را داخل آر پی جی انداخت و رفت بالای سنگر مشرف به سنگر تیربار و آنجا را زد . چند عراقی که آنجا بودند همگی کشته شدند . اما هنوز تیربارهای دیگری در اطراف ساحل بودند که قایق ها را می زدند . خمپاره ها مثل نقل و نبات روی قایق ها می باریدند .قایق های ساحل شکن ما مانند عروسی در میان باران گلوله تیربارها می چرخیدند و آتش می گرفتند و در دل اروند فرو می رفتند .
تعداد ما خیلی کم بود . هرچه می زدیم ، عراقی ها خیلی زود یکی دیگر را به جایش می گذاشتند . مرتضی مرزپور و فریدون الیاسی و یاسین عظیم زاده هم زخمی شده بودند . ران پای یاسین متلاشی شده بود . هر لحظه عراقی ها از داخل سنگر هایشان بیرون می آمدند و همه جا را به رگبار می بستند . درگیری ما بصورت تن به تن شده بود. گاهی هر دو طرف همدیگر را اشتباه می گرفتیم ، من و میکائیل و یکی از بچه های گردان که نامش را نمی دانستم ، مانده بودیم . یاسین را هم دیگر نمی دیدم . میکائیل داخل یک سنگر روباز بود. هر چند دقیقه یکبار ایفایی می آمد . ما نارنجک می انداختیم تا منطقه ناامن شود و نتوانند نیرو خالی کنند . یکدفعه دیدم حدوداً ده نفری به سمت ما می آیند . تیراندازی نمی کردند و نزدیک نیمه شب بود . فکر کردم ایرانی هستند. حرکتی نکردیم . میکائیل نارنجکی را برداشت ، اما قبل از اینکه پرتاب کند ، عراقی ها بالای سر ما ایستاده بودند . یکی از آنها که درجه داشت و بیسیمی هم به کمرش بود . دستش را روی شانه من گذاشت و به عربی چیزی گفت . نفسم به شماره افتاده بود . سرم را بالا آوردم و به چشم هایش نگاه کردم . یک لحظه سرخی اروند از خون دوستانم مقابل چشمم آمد ، تعداد شأن زیاد بود . یکدفعه گفتم (الله اکبر ) که عراقی اسلحه اش را گذاشت وسط پیشانیم...
🌀 #ادامه_دارد
📚 برداشت از کتاب #روزهای_خاردار نوشته سرکار خانم #فاطمه_شکوری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #وعدۀ_شهادت
📽 سردار شهید سید رضی موسوی : مشکی پوشیدن را ترک نکردم چون حاج قاسم به من وعدۀ شهادت داده بود.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 به سمت محل شهادتم میروم...
📽 روایت شنیدنی سردار شهید سیدرضی موسوی از لحظات قبل از شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #انتقام
📽 هماکنون ده ها نفر در تهران کفن پوش به خیابان آمده و خواستار انتقام خون سردار شهید سیدرضی موسوی یکی از فرماندهان برون مرزی سپاه پاسداران از رژیم کودک کش اسرائیل شدند.
✌️فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #حسین_وار_جنگیدن
📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند #روایت_فتح با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙#شهید_آوینی : حقیقت اینست که ما می جنگیم ، حسین وار می جنگیم ، بگذار به تو بگویم حسین وار یعنی در راه حق غریبانه جنگیدن و مظلومانه شهید شدن ....
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
👆راستی چه شباهت غریبی دارد جنگیدن رزمندگان اسلام در کوچه پس کوچههای خرمشهر و جنگیدن رزمندگان دلاور فلسطینی در کوچه پس کوچههای نوار غزه...!
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #پیام_فرمانده
📽 قرائت پیام حماسی سردار شهید حاج احمد کاظمی برای غواصان خط شکن لشگر ۸ نجف اشرف در آستانه آغاز عملیات عاشورایی #کربلای_۴
♦️سوم دیماه ۱۳۶۵ ، خرمشهر ، کناریه رودخانه اروندرود ، نقطه رهایی غواصان خط شکن لشگر ۸ نجف
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
💔 به گوش موجها خواندند غواصان شب حمله :
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها...
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #در_مسیر_شهدا
✍ فرازی زیبا از مصاحبه بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی :
🖌... بالاخره تا حالا با ذکر خدا جلو رفته ایم . از این به بعد هم هر جا باشیم زیر آب ، روی آب ، هر جا ذکر خواهیم گفت :
لا إله إلّا اللّه ، سُبْحانَ اللَّهِ...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که از اوائل نوجوانی پای به میادین نبرد با متجاوزین بعثی گذاشته و بعد از حضور چشمگیر و حماسی در دهها عملیات بزرگ و کوچک عاقبت در کسوت غواص خط شکن گردان حضرت ولیعصر(عج) #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #کربلای_چهار ، منطقه عملیاتی #اروندرود ، #امالرصاص_عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر به محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #پلاک_نمیخوام
✍ خاطره ای زیبا و شنیدنی از بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی :
🖌... نزدیکی های عملیات کربلای چهار بود. مسعود حسنی لباس تمام بچه های غواص را جمع میکرد و با آبی که گرم می کرد ، تمام لباسها را می شست و پهن می کرد. آن شب او به شدت سرما خورده بود.
من هم به کمک او رفتم.
با اعتراض گفت: فتح اله!؟
گفتم : حالا یه بار اجازه بده منم با تو شریک بشم!
با کمک هم تمام لباس ها را شستیم ، بدون اینکه بچه ها متوجه شوند همه شون را اطراف چادرها پهن کردیم.
هر کاری که می کرد ، دوست داشت گمنام بماند.
آن شب در چادر ما ماند. داروهایش را به او دادم. غذا را هم با هم خوردیم. وقتی پلاک های شناسایی را به ما می دادند ، مسعود گفت : من پلاک نمیخوام...!
اصرار و التماس بچه ها هم فایده نکرد و زیر بار نرفت که نرفت ؟ فقط یکسره گفت : من پلاک نمیخوام … نمیخوام …
حقیقت آن بود که می خواست هنگام شهادت هم گمنام و بی نشان باشد....
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، بسیجی غواص #شهید_مسعود_حسنی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در عملیات عاشورایی #کربلای_چهار ، منطقه عملیاتی #اروندرود ، #امالرصاص_عراق در کسوت غواص خط شکن گردان حضرت ولیعصر(عج) #لشگر_۳۱_عاشورا به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر به محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #یاد_ایام
📽 آلبوم تصویری از عکس های زیبا و خاطره برانگیز غواصان خط شکن #استان_زنجان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج با نوحه ای شنیدنی و بیادماندنی
🎙... در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون
یاد شقایقهای سرخ خفته در خون
یاد دو کوهه یاد مهران یاد کارون
یاد شهیدانی که حق را برگزیدند
با رمز یا زهرا حماسه آفریدند
رفتند یاران ، چابک سواران
آن گل ازاران ، آن غمگساران
رفتند یاران ، چابک سواران
همراه آنان ، پیر جماران
هان ای شهیدان با خدا شبها چه گفتید
جان علی با حضرت زهرا چه گفتید...
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
♦️ آذر ماه ۱۳۶۵ ، کناریه رودخانه کارون ، موقعیت سردار شهید ناصر اجاقلو ، مقر آموزش غواصی لشگر ۳۱عاشورا ، گردان حضرت ولیعصر(عج) #استان_زنجان
😔 لازم به ذکر است تعداد زیادی از این عزیزان در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج به درجه والای شهادت نائل آمده اند.
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
👌 بسیار عالی و تماشایی ، دیدن این آلبوم زیبا را از دست ندهید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کربلای_چهار
✍ #خاطراتی شنیدنی از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص #حاج_جواد_میانداری :
💠 قسمت سوم
🖌...ترسی از مردن و شهادت نداشتم ، مسیری که در آن پا گذاشته بودم ، راه پیروزی یا شهادت بود و شهادت را تنها مقصد این راه می دیدم . زنده ماندن و اسارت برایم ننگ بود . حتی چشم هایم را هم نبسته بودم .
عراقی ها میکائیل را نمی دیدند و او قدرت عمل بیشتری داشت . میکائیل به پهلوی عراقی شلیک کرد و آنها را به رگبار بست . عراقی ها در میان شلیک ما به اینطرف و آنطرف می افتادند و کشته می شدند . با کشته شدن آنها روحیه ما برای تصرف آنجا بالا رفت . چشم های میکائیل برق می زد .ما فهمیدیم که به یاری خدا سه نفری هم می توانیم با آنها بجنگیم و تلفات بگیریم .
هنوز چند نفرشان پشت سنگر بودند . من ضامن نارنجکی را کشیدم و به طرفشان پرتاب کردم . آنها فرار کردند و چند دقیقه بعد سنگرهای خودشان را با آر پی جی 11 زدند . شدت انفجار خیلی بالا بود . آنها فکر می کردند تعداد ما زیاد است و داخل سنگرها هستیم . هر کدام یک طرف نگهبانی می دادیم . فقط من و میکائیل و یکی از بچههای گردان سالم بودیم که او را هم دیگر نمی دیدم . من و میکائیل تصمیم گرفتیم به هر قیمتی هست مقاومت کنیم تا در هر شرایطی آنجا که سرپل بقیه نیروهایمان بود را حفظ کنیم که یکدفعه انفجار شدیدی کنارمان اتفاق افتاد و چند ترکش به من اصابت کرد .
من از ناحیه صورت، زانو ، مچ پا و پشتم زخمی شدم . ترکش به بینی و دهانم اصابت کرده بود و خون از سر و صورتم جاری بود. خونریزی مچ پایم بیشتر بود . به جستجوی میکائیل اطرافم را نگاه می کردم .شدت انفجار او را روی جعبه های مهمات پرتاب کرده بود. بی حرکت همانجا به روی شکم افتاده بود .
یک لحظه زیر نور ماه دیدم که صورتش خونی ست ، آه از نهادم بلند شد . از درد به خود می پیچیدم . توان حرکت نداشتم . تمام بدنم می سوخت. فکر کردم میکائیل هم شهید شده است ، اما با صدای ناله اش فهمیدم هنوز زنده است . از درد سرش می نالید .
به زحمت خودمان را داخل سنگر خمپاره رساندیم. مرتضی مرزپور و فریدون الیاسی هم آنجا بودند . از یاسین عظیم زاده هم خبری نبود . مرتضی مرزپور بچه مراغه بود. با لحن شیرین ترکی اش می نالید و می گفت : یاندیم... یاندیم... گلویش زخمی شده بود و صدایش از حنجره اش بیرون می آمد . فریدون الیاسی هم از ناحیه کتف و گردن زخمی شده بود . حال هر دو خیلی وخیم بود و خونریزی زیادی داشتند . میکائیل هم که چشم هایش هر لحظه بیشتر در تاریکی فرو می رفت و هر چند دقیقه از هوش می رفت . وضع بدی پیش آمده بود . ساعتم را نگاه کردم . دو بعد از نیمه شب بود . مرتضی ، فریدون ، میکائیل .. خودم هم که به این وضع بودم . یاسین را هم نمی دیدم ، آن پسری هم که نامش را نمی دانستم هم رفته بود .
ساعتی به این وضعیت گذشت . امیدوار بودم بچه ها سر برسند و منطقه را بگیرند . اما با وضعیت شب پیش اروند مگر کسی هم مانده بود ؟ آرزو می کردم فرماندهان متوجه وضعیت پیش آمده می شدند و جلوی حرکت بچه ها را می گرفتند . داخل یک سنگر خمپاره قرار گرفتیم . خونریزی پایم خیلی زیاد بود . پایم را روی جای بلندی قرار دادم تا کمتر خونریزی کند . ضامن نارنجکی را هم کشیدم و به حالت آماده در دستم نگه داشتم تا اگر عراقی ها دوباره سراغ مان آمدند به طرفشان پرتاب کنم .
موج های سرخ اروند ، خمپاره هایی که بر سرمان آوار شده بود ، شهادت بهترین دوستانم ، وضعیت مان داخل سنگر ، لحظه های کش دار و تلخی که بر قلبم آوار شده بودند ، دلم داشت می ترکید ، حسین حبیبی که در بستر اروند فرو می رفت ، داود احمدی درست پشت سرم بود ، اما او را ندیدم ، شاید او هم ....
چشم که باز کردم ، نارنجک بدون ضامن هنوز توی دستم بود . اگر موقعی که خواب بودم نارنجک از دستم می افتاد با آن همه گلوله خمپاره که در اطراف ما بود ، همگی پودر می شدیم ، اما خواست خدا بود که این اتفاق نیفتد . در تاریکی سنگر دستم را روی زمین کشیدم و یک سوزن خمپاره برداشتم و به محل ضامن نارنجک انداختم و آن را روی زمین گذاشتم . ساعتم را نگاه کردم ، چهار صبح بود . طعم خون تا گلویم رسیده بود . صدای ناله گاه و بیگاه دوستانم به من می فهماند هنوز زنده اند . از شدت درد و خونریزی دوباره چشم هایم بسته شدند . به علت خونریزی نمی توانستم چشمهایم را باز نگه دارم . در آن شرایط دشوار ، خواب و بیهوشی چه مرهم خوبی بودند برای دردها و آلام درونم . دردهایی که هر کدام به تنهایی کافی بود تا عنان از کف انسان رها کند...
🌀 #ادامه_دارد
📚 برداشت از کتاب #روزهای_خاردار نوشته سرکار خانم #فاطمه_شکوری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
37.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #دایو
📽 فیلم داستانی بسیار زیبا و دیدنی در خصوص شب خونین عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
✍ نویسنده و کارگردان : حسین دارابی
تهیه کننده : محمدرضا شفاه
محصول باشگاه فیلم سوره
👆 فیلم داستانی #دایو بر اساس عملیات کربلای ۴ و شهادت ۱۷۵ شهید غواص دست بسته ساخته شده است که توانسته تاکنون جوایز متعدد داخلی و خارجی زیادی را کسب کند.
👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشایی این فیلم زیبا را از دست ندهید.
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #اصحاب_آخرالزمانی
📽 برشی زیبا و دیدنی از مستند روایت فتح و گفتاری بسیار شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙 #شهید_آوینی : تاریخ همچنان به سوی غایت الهی خویش رهسپار بود و این بار بعد از چهارده قرن كه از بعثت آخرین رسول خدا بر زمین میگذشت ، جوانانی از دیار سلمان فارسی و همتبار او ، به عهد دیرینهی خویش با آفریدگار جهان و پیمان ایمانی خود با آخرین فرستادهاش وفا میكردند و با دستان آنان راه تاریخ به سوی حاكمیت احكام خدا هموار میشد.
... مردی از اهل قم قیام خواهد كرد و مردم را به سوی حق فرا خواهد خواند و بر گرد او قومی همچون پارههای آهن اجتماع خواهند كرد ؛ قومی كه تندباد عواصف آنان را نخواهد لرزاند ، از جنگ خسته نخواهند شد ، و بر خداست كه توكل میكنند.
... زبر الحدید ، پارههای آهن . تو گویی از آن زمان كه این حدیث مبارك بر زبان امام موسی بن جعفر (ع) جاری شده تاكنون ، تاریخ قرنها فاصله را در یك چشم بر هم زدن پیموده است و تو امروز تحقق فرمایش آن بزرگوار را در برابر چشم میبینی.
خوب نگاه كن : اینها همان قوم هستند...
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #سردار_مقاومت
📽 آلبوم تصویری از عکس های دیدنی و خاطره برانگیز سردار سرافراز محور مقاومت #شهید_سیدرضی_موسوی از زمان دوران دفاع مقدس تا ایام شهادت با نوحه ای زیبا و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🎙یادی که در دلها هرگز نمی میرد
یاد شهیدان است
شوری که در دلها پایان نمی گیرد
یاد شهیدان است
نام شهیدان در این عالم هستی
پاینده می ماند
ایثارشان همچون سرچشمه ای
پاک و زاینده می ماند
میراث جانبازی در نشر فرهنگ آینده می ماند
بر درک و مفهوم انگیزه شان
خلقی مبهوت و حیران است
از جوشش خون این عاشقان
خون در رگها به جوش آید...
🇮🇷 سرتیپ پاسدار ، سردار #شهید_سیدرضی_موسوی متولد ۱۳۴۱/۷/۱ تهران در دوران نوجوانی در زنجان سکونت داشتند و از سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه زنجان در آمده و در واحد مخابرات سپاه فعالیت داشتند که همرزم رزمندگان زنجانی در عملیات هایی همچون فتح المبین و محرم و بیت المقدس و خیبر بودند و از اوایل سال ۱۳۶۳ بقصد حضور در جبهه مقاومت عازم کشور لبنان شدند و در کسوت مستشاری تا زمان شهادت شان در لبنان و سوریه در امر پشتیبانی جبهه مقاومت بویژه در کنار سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی حضور بسیار تاثیر گذاری داشتند و چهارم دیماه ۱۴۰۲ در کشور سوریه به آرزوی دیرینه خود رسیده و بدست رژیم کودک کش اسرائیل به شهادت رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کردند.
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#محور_مقاومت
#سرداران_شهید
#رزمندگان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
29.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #چشم_انتظار
📽 نماهنگی بسیار زیبا و شنیدنی برای شهدای والامقام مفقودالاثر با صدای گرم و دلنشین محمد معتمدی منتشر شد.
🎙کوچه لره سو سپ میشم
یار گلنده توز اولماسون...
🌸 تقدیم به محضر مادران و همسران محترم شهیدان والامقام و بخصوص شهدای مفقودالاثر
👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این نماهنگ زیبا را از دست ندهید.
#دفاع_مقدس
#شهید_گمنام
#شهدای_مفقودالاثر
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
29.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #کربلای_چهار
📽 روایتی غمبار و جانسوز از شب خونین عملیات عاشورایی #کربلای_چهار به ضمیمه تصاویری دیده نشده از حماسه غواصان خط شکن در این عملیات خونبار
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_اسلام
#غواصان_خط_شکن
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کربلای_چهار
✍ #خاطراتی شنیدنی از شب خونین #عملیات_کربلای_۴ از زبان آزاده سرافراز ، بسیجی غواص #حاج_جواد_میانداری :
💠 قسمت چهارم
🖌...حضور عراقی ها در اطراف مان حتی این آرامش موقت راهم از من گرفت . با وضعیت بدی که برایمان پیش آمده بود ، حال من بهتر از بقیه بود . من باید بیشتر حواسم بود و از آنها دفاع می کردم. خودم را به بیرون سنگر کشیدم و بیرون را نگاه کردم . کسی نبود . آسمان را نگاه کردم . ماه درشت تر بود و پرنورتر از همیشه می تابید . فکر کردم شهید می شوم و این خلسه قبل از شهادت است .
نجوا کردم ، خدایا تو خود شاهد باش که ما دیشب آنچه در توان داشتیم ، انجام دادیم . ما تمام تلاش مان را کردیم تا خون سربازان تو به هدر نرود .
دوباره خودم را به داخل سنگر کشیدم . کنار میکائیل نشستم و پایم را دراز کردم و چشمانم را دوختم به بیرون سنگر . دوست نداشتم در خواب کشته شوم . دوست نداشتم دشمن فکر کند که ما را غافلگیر کرده است . نمی دانم چطور شد که چشم هایم بسته شدند .
چشم که باز کردم ، خورشید کاملاً بالا آمده بود . یک لحظه دیدم چند عراقی با کلاه قرمزشان به سنگر سرک می کشند . بی اراده از کنار دستم نارنجکی را برداشتم تا به سمت آنها پرتاب کنم ، اما نارنجک حلقه نداشت . پین آن سرجایش بود . خواستم با دندانم پننش را بکشم. لب ها و لثه ام خون آلود بود و با درد شدیدی که داشت ، نتوانستم . نارنجک همین طور دستم بود و من با آن کلنجار می رفتم تا ضامنش را آزاد کنم که دست های سنگینی را روی شانه هایم احساس کردم .
انگار کوه روی شانه هایم افتاده بود . هر طور بود باید ضامن نارنجک را می کشیدم . عراقی به قدری نیرومند بود که مرا در هوا بلند کرد و از سنگر بیرون انداخت . شاید هم من به علت خونریزی و ضعف ناشی از جراحت رمقی برای مقاومت نداشتم . همچنان نارنجک در دستم بود . وقتی نارنجک را در دست من دید ، لگد محکمی به پهلوی من زد و فرار کرد . از شدت ضربه اش روی زمین پخش شدم و نارنجک چند متر آنطرف تر پرتاب شد اما منفجر نشد .
نگاهم را به اروند دوختم . الان در بستر خود خفته بود . بدون نشانی از طوفان شب قبل . چشمانم جستجوگر قایق های ساحل شکن بودند . هنوز ته قلبم امیدوار رسیدن بچه ها بودم. اما خبری نبود . حتی خمپاره ها هم آرام گرفته بودند . اطرافم را نگاه کردم شاید نارنجکی و یا اسلحه ای بیابم .جز همان نارنجک بدون حلقه که از دستم چند متر آنطرف تر افتاده بود ، چیزی نمی دیدم . خواستم به سمت آن بروم و به هر قیمتی شده پینش را آزاد کنم ، اما عراقی ها که دیدند نارنجک منفجر نشد ، بالای سرم آمدند . با قنداق تفنگ از شانه و کتفم می زدند و به عربی چیزهایی می گفتند . حرف هایشان را متوجه نمی شدم .
چند نفر دیگرشان با احتیاط به داخل سنگر رفتند و چند لحظه بعد میکائیل را هم بیرون آوردند . زانوهایش روی زمین کشیده می شد . سرش روی سینه اش افتاده بود . از اسارت بیزار بود و همیشه می گفت: بسیجی نباید اسیر شود . باید تا پای جان بجنگد ، یا پیروز می شود یا شهید . اسارت در قاموس او به مفهوم ذلت بود .
میکائیل چشمش نمی دید . دستش را روی زمین می کشید . انگار او هم در جستجوی اسلحه بود . عراقی لگد محکمی به پهلوی او زد . صدای ناله اش را نشنیدم اما صدای غرورش را که خرد می شد را خوب شنیدم . فریدون الیاسی و مرتضی مرزپور را هم که به شدت زخمی شده بودند را از سنگر بیرون آوردند ، صدای خخ خخ گلویشان قلبم را به درد می آورد . یاسین عظیم زاده را هم از رانش زده بودند . رانش کاملاً باز شده و خونریزی شدیدی داشت .
یکی از بچههای قایق ران هم آنجا بود . بادگیر کرم رنگ برتنش بود . لهجه اصفهانی داشت . عراقی که بالای سرش ایستاده بود ، از جیب او یک قرآن و چند عکس بیرون آورد و از او گرفت . از اینکه عکس هایش دست عراقی ها افتاد ، خیلی ناراحت بود . این را می شد از حالت نگاهش به آن عراقی که محتویات جیبش را برداشته بود ، فهمید . او را هم کنار ما نشاندند .
یکی از عراقی ها لوله اسلحه اش را روی پیشانی بچه ها می گذاشت و ماشه آن را تا قسمت خلاصی اش می کشید و بعد رها می کرد . وقتی او این کار را می کرد ، بچه ها حرفی نمی زدند . نه التماسی نه ناراحتی و ترسی . فقط لب هایشان آرام تکان می خورد و شهادتین را می خواندند .
از آن همه آرامش خودم تعجب می کردم . انگار خدا در یک لحظه ما را لبریز صبر و آرامش کرده بود وگرنه مگر میشد بدون کمک خدا آن قدر محکم ایستاد . چهره ها بقدری آرام بود که فکر می کردم هر لحظه بچه ها خواهند رسید و این کابوس تمام خواهد شد . تنها چیزی که در آن لحظات آزارم می داد ، ننگ اسارت بود...
📚 برداشت از کتاب #روزهای_خاردار نوشته سرکار خانم #فاطمه_شکوری
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #تیپ_فتوشاپی
📽 واکنش فرامرز دادرس ( افسر گارد شاهنشاهی رژیم پهلوی ) به ترور سردار شهید سیدرضی موسوی :
... اسرائیل از چهار طرف محاصره است ؛ ایران اگر آنها را فعال کند ، اسرائیل در خودش غرق میشود ! حتی زبدهترین تیپ آنها که گولانی بود فتوشاپی از آب درآمد !
✌️فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab