eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
927 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
574 ویدیو
14 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست عناوین: لیست پستهای ویژه اربعین ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ لیست تلاوت روزانه قرآن کریم ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ لیست عناوین داستان های صوتی کتاب داستان راستان شهید مطهری ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ از ائمه اطهار علیهم السلام ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ متنوع: ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ (جدید)عناوین آموزش لهجه عراقی ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ 👇👇لیست حکایات مرحوم نخودکی 👇👇 ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ حکایات رجبعلی خیاط ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ مرحوم کافی . داستان حضرت سلیمان و مورچه جوان جیب بُر گاو بنی اسرائیل ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ حکایات آیه الله بهجت
در سال ۱۲۶۲ در تهران بدنیا آمد. در سن دوازده سالگی پدرش را از دست داد. او دارای ۹ فرزند، شامل: پنج پسر و چهار دختر بود که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت. رجبعلی نکو گویان در عالم سیاست نبود، وی پایبند به احکام شریعت و مقلد سید محمد حجت کوه‌کمری بود پدرش، مشهدی باقر، پیشه‌ور بود. رجبعلی نکوگویان (خیاط) در روز ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ هجری شمسی و در سن ۷۸ سالگی درگذشت. او را از عارفان و اهل باطن دانسته‌اند و گفته شده که توانایی شناسایی باطن افراد (در اصطلاح شیعی: چشم برزخی) را داشته‌است. قبر او در ابن‌بابویه تهران است. روحش شاد. کانال شیخ نخودکی https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
کوتاه 📚🖌📖 موضوع : اخلاقی، عرفانی عاشق از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است که: در شب سرد زمستانی در نیمه های شب در حالی که پاسی از نیمه شب گذشت بود و برف به شدت می بارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو که رفتم دیدم او یک جوان است، او را تکانی دادم، بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی؟ گفتم جوان مثه اینکه متوجه نیستی. برف برف! روی سرت برف نشسته. ظاهرا مدت هاست که اینجایی. مریض می شوی...خدای ناکرده می میری!اینجا چه میکنی!؟! جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! ️فهمیدم عاشـق شده! نشـستم و بـا تمـام وجود گریستم. جوان تعجب کرد. کنارم نشست. گفت تو را چه شده ای پیرمرد؟ آیا تو هم عاشق شدی؟ ️گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم![عاشق مهدی فاطمه] ولی اکنون که تو را دیدم، فهمیدم که من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد؟ ━ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan ━━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ در عضو شوید👆
کوتاه 📚🖌📖 موضوع : اخلاقی، عرفانی عاشق از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است که: در شب سرد زمستانی در نیمه های شب در حالی که پاسی از نیمه شب گذشت بود و برف به شدت می بارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو که رفتم دیدم او یک جوان است، او را تکانی دادم، بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی؟ گفتم جوان مثه اینکه متوجه نیستی. برف برف! روی سرت برف نشسته. ظاهرا مدت هاست که اینجایی. مریض می شوی...خدای ناکرده می میری!اینجا چه میکنی!؟! جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! ️فهمیدم عاشـق شده! نشـستم و بـا تمـام وجود گریستم. جوان تعجب کرد. کنارم نشست. گفت تو را چه شده ای پیرمرد؟ آیا تو هم عاشق شدی؟ ️گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم![عاشق مهدی فاطمه] ولی اکنون که تو را دیدم، فهمیدم که من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد؟ ━ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan ━━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ در عضو شوید👆
کوتاه 📚🖌📖 موضوع : اخلاقی، عرفانی عاشق از شیخ رجبعلی خیاط نقل شده است که: در شب سرد زمستانی در نیمه های شب در حالی که پاسی از نیمه شب گذشت بود و برف به شدت می بارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو که رفتم دیدم او یک جوان است، او را تکانی دادم، بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی؟ گفتم جوان مثه اینکه متوجه نیستی. برف برف! روی سرت برف نشسته. ظاهرا مدت هاست که اینجایی. مریض می شوی...خدای ناکرده می میری!اینجا چه میکنی!؟! جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! ️فهمیدم عاشـق شده! نشـستم و بـا تمـام وجود گریستم. جوان تعجب کرد. کنارم نشست. گفت تو را چه شده ای پیرمرد؟ آیا تو هم عاشق شدی؟ ️گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم![عاشق مهدی فاطمه] ولی اکنون که تو را دیدم، فهمیدم که من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد؟ ━ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan ━━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ در عضو شوید👆