http://a-alidoost.ir/persian/news/25912/
خلاصه خبر :
دفاع موجه از تراث و یک پیشنهاد
نقد استاد علیدوست به آقای سید کمال حیدری
انصافا #نقد ی بسیار زیبا، #متین و قابل توجه است...
FaMo_11_990630.3gpp
24.65M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۱
◀️ درس ۹: ادلهی تشکیک در وجود؛ و درک بیشتری از تشکیک
◀️ بدهکاری از درس ۷
FaMo_12_990713.3gpp
23.29M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۲
◀️ درس ۱۰: نبود تمایز و علیت در اعدام؛ و کمی از نتایج آن
FaMo_13_990720.3gpp
24.52M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۳
◀️ درس ۱۱: امتناع اعادهی معدوم، به نحو اینهمانی
◀️ جمعبندی از مباحث وجود
فایلهای تدریس جنود #رأفت و #رحمت که در جلسه اخیر بهش اشاره شد را میتوانید از این لینک دریافت کنید (جلسات ۵۵ تا ۶۴)👇
http://lobolmizan.ir/sound/1131
برای گوش دادن، عجله نکنید! ولی حتما با گوشِ جان، گوش بدید ...
از همین جا هم میتونید دانلود کنید👇
#جمعبندی:
وجود چیست؟
بعضی میگویند: کلیترین است! درست میگویند! اما منظور از کلیت چیست؟
- کلیت در عرفِ دنیای ماهیات، چیزی همچون جنس، سطحی است! یعنی #قدر_مشترک است؛ یعنی برای بدست آوردن یک ماهیت مشترک، نوعی #حداقل_گیری صورت میگیرد، مثل این که به شیر 🦁 و ببر 🐯 و پلنگ و ... میگویند: گربهسان 🐈!!
- اما وجود، همهی هستی است! جنس غیر از وجوهخاص است! اما #سعه و #گستره ی وجود، چنین نیست! بلکه تمام وجوهخاص را نیز، در بر دارد! زیرا تمام وجوه مشترک، و همچنین وجوهخاص، وجودند!
- پس جنس در تفکر متعارف، برای تمام مصادیقش یکسان است، اما وجود به حسب هر مصداقی، به نحوی هست!
بر این اساس، با این فهم از #گستره و #سعه ی وجود:
- تمام هویت جزئی، وجود است! جزئیت جزئی، به موجودیتش است! پس تشخّص، هویّت، هذیّت، و فردیّت هر فرد هم، به وجود است!
پس وجود کلی نیست! اما جزئی هم نیست! بلکه #وسیع و #گسترده است! به نحوی که تمام وجوه کلی و جزئی را، در بر دارد! هر کلیت، و هر جزئیتی به وجود است، اما وجود، هیچ یک از این دو، به #تنهایی، نیست.
پس بر خلاف جنس، که فرضِ «کاملا به چنگ آمدن» دارد، وجود، کاملا به چنگ، نمیآید! بلکه #مجهولتر از وجود، نداریم! وجود، از هر غائبی، #غایبتر است! هرچند که در هر موطنی، به وجهی هست!
سوال: پس #بدیهی بودنِ وجود، به چه معناست؟
گفتیم که وجود، گسترده است! حتی تمام مجهولات ما، وجودند! اما این گستردگی، تمام حقیقت را، از جمله #تمام_من را در بر گرفته است! پس اگر #ذرهای فهم داریم، آن فهم وجود است، هرچه که باشد! به این معنی، #اولین_فهم، وجود است!
اما هر فهم جدیدی نیز، وجود است!
پس:
هم فهم اول، و هم فهم آخر، وجود است...و هر غائب و هر آشکاری نیز، وجود است... جز وجود، آشکار نیست؛ و جز وجود، غائب نیست.
علامه حسنزاده، دروس معرفت نفس را چنین آغاز میکنند:
«درس اوّل
وجود است كه مشهود ما است؛ ما موجوديم و جز ما همه موجودند؛ ما جز وجود نيستيم و جز وجود را نداريم و جز وجود را نمىيابيم و جز وجود را نمىبينيم.
وجود را در فارسى به هست و هستى تعبير مىكنيم. در مقابل وجود، عدم است كه از آن به نيست و نيستى تعبير مىشود. و چون عدم نيست و نيستى است، پس عدم هيچ است و هيچچيزى، نيست تا مشهود گردد و اگر بحثى از عدم پيش آيد به طفيل وجود خواهد بود. پس وجود است كه منشأ آثار گوناگون است و هر چه كه پديد مىآيد بايد از وجود باشد نه از عدم. و من بديهىتر از اين درس چيزى نمىدانم.»
میخواهم #خالص باشم! اما موانع جدی بر سر راه من وجود دارد! و بخش قابل توجهی از موانع خلوص، حاصل #خود_بینی و #خود_خواهی است!
ندایی در درون من میگوید: «اگر ایثار کنی، اگر ببخشی، اگر از خودت در راه اسلام، خرج کنی، #خودت را #از_دست_دادهای! » بی راه هم انگار نمیگوید! #من میخواهم #بمانم! #زوال را نمیپسندم! طالب بینهایتام و نمیخواهم که از بین بروم! گویا تمام عناصر و افعال خالصانه، از بینبرندهی #من هستند!
نه تنها من، که پدر بشریت نیز، در طلب همین #ماندن و #جاودانگی، دچار اولین وسوسهی شیطان شد!
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَان! قَالَ يَآ آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ (طه: ١٢٠)
پس شیطان او را وسوسه كرد، گفت: ای آدم! آیا تو را به درخت #جاودانگی و فرمانروایی #بیزوال راه بنمایم؟
حال این « #من » را که مبنای تمام این طلب است، موشکافی کنیم! اگر #من برای #دیگری، اخلاص نمیورزم، و خودم را خرج او نمیکنم، چون تصورم چنین است که:
»» «در راه #دیگری رفتن، یعنی کم شدنِ من!»
اگر علیه حزب سیاسیِ مخالفم، نامردی میکنم! و اگر چون #مخالف_من بر اریکه قدرت است، به او کمک نمیکنم، چون تصورم چنین است که:
»» «اگر شما بِبری، من باختم! و اگر من ببرم، شما باختید! آن هنگام که دیگری #نباشد، و من حاکم مطلق باشم، آن گاه پیروز #هستم!»
این تصور از #من را تحلیل کنید! این #من، خود را در #نفی_دیگری معنا میکند! این من، خود را در دایرهای #تنگ و محدود، و #متباین از دیگران، تصور میکند! این من، چیزیست، کاملا غیر از دیگری، و #وجه_اشتراکی بین خود و دیگری نمیبیند!
☝️ این دقیقا یعنی نفی #اصالت_وجود، و نفی #وحدت_سنخی_وجود !
وحدت سنخی وجود، به من میگوید : « #من را غلط درک کردهای!! تو آن که «من» میپنداری، نیستی!! #غیر_من را، من پنداشتهای!! تو #قطرهای_از_دریای_بیکران_وجود هستی!»
#تشکیک_وجود یا همان #وحدت_سنخی_وجود ، به ما تذکر میدهد که #تباینی در عالم نیست! خودت را گُم نکن! تو با تمام عالم، در #وحدتی!
این #وحدت یعنی چه؟ یعنی تو همانی که دیگری هم هست! یعنی درک درست «من»ات، به نحوی است، که دیگر با غیر، در نزاع نباشی! اگر اهل #رفق و #رحمت میباشی، هستی!
تا به حال کلمهی #برادری را شنیدهای؟ تا به حال دیدهای که #پدری برای فرزندش، #خالصانه از خود بگذرد؟ چرا چنین رفتاری را دارد؟ چرا دیگر #خودخواه نیست؟ چون فرزندش را، برادرش را، #غیر_از_خودش و در #تباین با خودش نمیبیند! او با فرزندش، در #اتحاد است! فرزندش، #همسنخ و #همخون اوست!
حال توجه کنیم که بر اساس اصالت وجود، ما با عالم، یعنی با #تمام وجود، #همسنخ و #همخون هستیم! به نزدیکترین انسان در اطرافتان نگاه کنید! خواهش میکنم یک لحظه از خواندن این متن، دست بردارید و به یک انسان نگاه کنید! او برادر شماست! نه تنها هم_خون، بلکه #هم_هستی و #هم_هویت شماست! همان که شما #هستی، #هست!
#اصالت_وجود، به ما میگوید:
◀️ برای #خودت، طالب جاودانگی هستی! درست است! باید باشی!
نمیخواهی از بین بروی! نمیخواهی کم بشوی!
همه درست است!
باید به دنبال شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى برای #خود باشی!
اما... اما #خودت را درست بشناس!
تو ماهیتی محدود و تنگ و نافی دیگران، نیستی!
تو هستای!
و اگر هر #هستی را نفی کنی، خودت را در چهرهای دیگری، نفی کردهای!
از نفی ماهیتت، نترس! تو در این تُنگِ تَنگ، محدود نیستی!
FaMo_14_990727.3gpp
23.36M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۴
◀️ مقدمهای بر مباحث ادراک
◀️ درس ۱۲: دو اشکال وجود ذهنی
FaMo_15_990804.3gpp
19.21M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۵
◀️ درس ۱۲: گشتی دیگر در وجود ذهنی
FaMo_16_990811.3gpp
21.98M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۶
◀️ درس ۱۳: روند دستیابی به معقولات (:کلی)
◀️ درس ۱۳: تمایز بین دو دسته از معقولات
خلقم کردی؛ و نام خلافت خودت را، همراهم کردی...
اما از کدام نگاه، و با کدام دستت، مرا خلق کردی؟
میدانم! با نام #رحمت تو، قرآن آموختنی شد! و مرا با آن آفریدی!
الرَّحْمنُ؛ عَلَّمَ الْقُرْآنَ (الرحمن: ۱ و ۲)
و به #عزت و #حکمت تو، همه در حال تسبیح تو هستیم؛
سَبَّحَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (حدید: ١)
اما با کدامین نام، #خلقت و #خلافت را آغاز کردی؟
وَ إِذْ قَالَ * رَبُّكَ * لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿حجر: ۲۸)
وَ إِذْ قَالَ * رَبُّكَ * لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ... (بقره: ۳۰)
خلقت و خلافت را، با نام *رب* و پروردگاریام آغاز کردم! اما نه ربوبیت هر مخلوقی! انسان را آفریدم، و خلافتی در زمین قرار دادم، به نامِ نامی *ربِ تو* ....
ای * _محمد_ *
در نگاه به تو، و پرورش تو بودم، که با دو دستم، دست در گل آدم زدم...
گلِ گندیدهای ساختم، و آن را آراستم، تا آمادهی روحی از من شود...
تا ربِ تو باشم!
*ای محمد...*
میلاد آغاز خلقت، و خاتم نبوت، بر همگان مبارک...
FaMo_17_990818.3gpp
22.16M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۱۷
◀️ نکاتی دیگر درباره کلی، و معقول ثانی در درس ۱۳
◀️ درس ۱۴
با عرض پوزش؛ این هفته چندتا امتحان و ... دارم؛ إن شاء الله، فایل بعدی، یکشنبه هفتهی آینده ارسال میشود.