─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🔶اينجا قرارگاه لشکر يکم از #سپاه #قدس است.
🔶 لبيک گويان به #امام #امت آماده ي جهادي بزرگ مي باشند و راهيان طريق نور، جان باخته و شيداي دوست، هر لحظه براي نبرد و رويارويي با دشمن بعثي آماده مي شوند، روحشان آزاد از همه ي علايق #دنيوي و #مادي مي شود تنها #خدا را مي خوانند وصيتنامه هاي خون رنگشان را مي نويسند.
🔶#شهادتنامه هايشان را مي خوانندو شعارهاي سرد زمان را در گرمي #ايمان به #الله، به شعور تبديل مي کنند.
🔶#فرمانده بارها آن ها را فرامي خواند، از #شهامت، #شجاعت، #شهادت، #عشق و #ايثار براي آن ها سخن مي گويد.
🔶بارها اتمام حجت مي کند، که فردا هر کس در اين راه قدم بگذارد #شهيد خواهد شد.
🔶 همه فرياد برمي آورند حاضريم چون #سرور و #مولايمان #شهيد شويم.
🔶کوله بار #عشق و #معرفت بر پشت و سلاح بر دست با قلبي مملو از شور و شوق مجنون وار همه چيز را رها کرده #اللهگويان به آنچه جز اوست پشت پا مي زنند.
🔶 اينجا جان ياران را صلا مي دهد. جان نثاران را مي خواند.
🔶هنگامي که لشکر شب خيمه سياهش را بر سر روز مي گستراند و تاريخ جمعه ۱۳۶۲/۱۲/۳ را نشان مي داد بعد از حدود ۲۰ساعت حرکت با قايق بر روي آب هاي هور، #عملياتخيبر با #رمز #يارسولالله(ص) براي تصرف و تأمين جزاير مجنون و بخشي از هورالهويزه شروع مي شود.
🔶بعد از گذشتن چند روز از عمليات عزيزان رزمنده گردان پشتيباني در سکوت شب از پل پيروزي عبور مي کنند.
🔶#عاشقانمهدي(عج) در ترکيبي سازمان يافته به نام گردان #المهدي(عج) و گروهان #محمدرسولالله(ص) به #ميعادگاه #عروج مي رسند و شبانه با قلبي آرام و مطمئن و با زمزمه ي #دعا در دل، سنگرها را محکم مي کنند.
🔶#عباس سر از پا نمي شناسد. دشمن از سه طرف احاطه دارد نبردي بي امان و نفس گير در حال شکل گيري است.
🔶آنچه مي بيني #عشق است و #ايثار که توانسته نيروهاي خودي را در اين تنگنا ماندگاري ببخشد چندين بار خط نيروهاي خودي توسط تانک هاي دشمن شکسته مي شود، اما مقاومت سرسختانه بچه هاي رزمنده تانک ها را به عقب مي راند که #حفظ و #نگهداري جزاير مجنون فرمان #امام است.
🔶پس از يک ماه مقاومت دليرانه براي حفظ و نگهداري جزاير مجنون، خورشيد روز شنبه ۱۳۶۳/۱/۵ در ميان آتشبار سنگين پاتک #دشمن از افق #خونين رنگ سربرمي آورد.
🔶احساس مي کني که فرشتگان از آسمان به سلام #شهيدان آمده اند.
🔶همه ي عزيزان جز تعدادي که ديده-بانند در سنگر با آماده سازي تجهيزات منتظر #فرمان مي باشند، صداي هلي کوپترهاي عراقي که يا نيروجابجا مي کردند يا مهمات حمل مي نمودند، در مسير جاده ي بصره شنيده مي شد.
🔶موشک هاي آرپي جي و رگبار تيربارها به مقابله پاتک دشمن پرداخته اند.
🔶ساعتي از درگيري گذشته است. گلوله هاي خمپاره۶۰ چون باران مي بارد.
🔶يکي از گلوله هاي #دشمن به نحوي به خاکريز برخورد کرده که تعدادي از ترکش هايش به سر و گردن هادي شفيعي اصابت مي کند.
🔶ترکش هاي زيادي نيز از پشت سر از بالا تا پايين بدن #عباس را سوراخ سوراخ مي کند و در حالي که يک ترکش بزرگ به نخاع او برخورد کرده وارد شکم او مي شود.
🔶#عباس از درد به خود مي پيچد لحظه اي خود را فراموش مي کند نگران همرزم عزيزش هادي شفيعي مي باشد و سراغ او را مي گيرد.
🔶نمي داند که هادي لحظاتي پيش به #شهادت رسيده است.
🔶 امدادگران سريع و به سختي #عباس را به عقب حمل مي کنند.
🔶اما در انتهاي جزيره به معبود خويش مي پيوندد.
🔶#عبـاس که عاشق #خدا بود دلداده ي کوي آشنــا بوددر قـافله تا عقــب نماند ياريگر و مرد جبهه ها بود
غروب غمبار ۱۳۶۳/۱/۶ در حالي که هاله اي از غم بر چهره ي شهر نشسته جسم مطهر عباس از ديار غربت کربلاي ايران مي رسد.
🔶همسرش هم در محل نيست که از او استقبال کند.
🔶امشب همسر #عباس در خوف و رجا به سر مي برد.
🔶از به دنيا آمدن فرزند نورسيده خشنود است و از دوري #عباس نگران.
🔶وابستگان دسته دسته به ملاقات مادر و زينب کوچک آمده اند و اين در حالي است که هم گريه هاي خود را از او پنهان مي کنند، هم قدم نورسيده را به او تبريک مي گويند.
#روحش #شاد و #یادش #گرامی باد.
─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
#بــرایشــادیروحــش
"#صلوات"
اللَّهمَّ ﷺ صَل ِّﷺ عَلَى ﷺ مُحمَّـدٍﷺ وآل ﷺ ِمُحَمَّد
فکه که رفتی...
سر روی #رمل ها بگذار!
هر ذره اش کلمه ای است!
رمل ها را با تو حرفی است...
یکی پنجم...
دیگری آب...
یکی عطش...
دیگری نان...
یکی محاصره...
دیگری کانال... شهدا... تشنه...
مشتی از آن را که برداری، جمله را تمام می شنوی:
«امروز روز پنجم است که در #محاصره هستیم؛
#آب را جیره بندی کرده اند!
#نان را جیره بندی کرده اند!
#عطش همه را هلاک کرده!
همه را، جز شهدا که در انتهای کانال خوابیده اند...
فدای لب تشنه ات پسر فاطمه!»
خطا کردی اگر گمان بردی که این جملات #عقل است؛ زبان #عشق است برادر... عشق!
این #رمز را که با راز #خون درآمیزی!
نیک می شنوی نجوای عاشق دلسوخته ای را که با محبوبش #مناجات می کند که:
« عمری است عشقت مرا محاصره کرده...
این پنج روز که چیزی نیست!
آب نمی خواهم، شراب عشق کجاست؟!
نان نمی خواهم، جان جانانم کجاست؟!
عطش دیدار تو محبوب، آخر می کشد مرا...
آری!
جز شهدا؛
همه خواب اند!
انتهای کانال جمع خوبان جمع است...
پسر فاطمه به دادمان برس!
دستمان را بگیر!
دیگر راهی نمانده...»
لحظه ای بیش نمی گذرد که انتهای جمله اش را با قطره ی خونش #نقطه می گذارد و راز و رمز تمام وجود خود را در آن نقطه جا می گذارد که تفسیرش نه «پایان» است و نه «آغاز» بلکه همچون #شهید از ازل تا ابد است...
آری!
رمل های فکه را همین نقطه ها ساخته است برادر!
فکه پر است از نقطه هایی که کهکشان خدا را به سخره گرفته است..
#جامانده
نه #پلاک شناسایی دارم..
نه #رمز شب را می دانم..
نه #راه برگشت را می شناسم
آواره میان #گناهان مانده ام
#شهدا اگر به داد نرسید
ازدست رفته ام......
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
زور بازویتان ،
نه از این لقمه نان ناچیز ،
که از همان #رمز یازهــرا (س) بود ...
#مردان_بیادعا
📎عملیات کربلای پنج
صبح تون شهدایی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
زور بازویتان ،
نه از این لقمه نان ناچیز ،
که از همان #رمز یازهــرا (س) بود ...
#مردان_بیادعا
📎عملیات کربلای پنج
صبح تون شهدایی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
نه #پلاڪ شناسایـے دارم..
نه #رمز شب را مےدانم..
نه #راه برگشت رامےشناسم
آواره میان #گناهـان ماندهام
#شهدا اگر به دادم نرسید
ازدست رفتہام...
#ومنمگناهکارۍکہجزشماڪسےراندارد #پنجشنبه_های_شهدایی
🌷#شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
نه #پلاڪ شناسایـے دارم..
نه #رمز شب را مےدانم..
نه #راه برگشت رامےشناسم
آواره میان #گناهـان ماندهام
#شهدا اگر به دادم نرسید
ازدست رفتہام...
#ومنمگناهکارۍکہجزشماڪسےراندارد #لحظات تون _شهدایی
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم
💢 تو چشم به #آسمان 🌫مى دوزى...
قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى : #رمز این کار را به شما مى گویم تا ببینم خودتان چه مى کنید.
عون و محمد هر دو با #تعجب مى پرسند:رمز؟!و تو مى گویى : آرى، #قفل🔒 رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به #مادرش_فاطمه_زهرا
#قسم بدهید. همین... به #مقصود مى رسید...اما...
🖤هر دو با هم مى گویند:
اما چه مادر⁉️#بغضت را فرو مى خورى و مى گویى : #غبطه مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش #حسین خالى کنید.... و از #خداى_حسین ، آمدن و پیوستنم را
بخواهید.هر دو #نگاهشان را به حلقه اشک 😢چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان #سست مى شود براى رفتن...
💢 مادرانه تشر مى زنى :بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:راستى! و #سرهاى هر دو بر مى گردد.سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:همین #وداعمان باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.و بر مى گردى...
🖤و خودت را به درون خیمه 🏕مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و #بغض مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک 😭راه مى گشاید براى آمدن.#چقدر به گریه مى گذرد؟
از کجا بدانى ؟فقط وقتى طنین #فریاد_عون به رجز در میدان مپیچید،...
به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام رمز، کار خودش را کرده است و پروانه #شهادت از سوى امام صادر شده است.
💢 شاید این #اولین_بار باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى... از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته.... نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد. #فریادش ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است:
🖤آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند #جعفر طیار، شهید #صادقى که بر تارك بهشت🌸 مى درخشید✨ و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز 🦋مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!ذوق مى کنى از اینهمه #استوارى و #صلابت و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، #اشک_شوق است....
💢 اما اشک و #شیون و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند. حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى . آن هنگام که بر تل پشت خیمه⛺️ ها مى رفتى و #حسین و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.اکنون از #خیمه درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک.
🖤 و این دو گل 🌷نورسته چه #قابل دارد پیش #پاى_حسین!اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، #همه را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى .
اکنون #شرم از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد...🍂
#ادامه_دارد......
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -
https://eitaa.com/piyroo
- - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
🌿نه پلاک شناسایی دارم..
نه #رمز شب را می دانم..
نه راه برگشت را می شناسم
آواره میان #گناهان مانده ام
#شهدا اگر به دادم نرسید
ازدست رفته ام...💔
[شهدا گاهے نگاهے به زیࢪ پایتان بیاندارید]
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✍نه #پلاک شناسایی دارم..
نه #رمز شب را می دانم..
نه #راه برگشت را می شناسم
آواره میان #گناهان مانده ام
#شهدا اگر به داد نرسید
ازدست رفته ام......💔
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo