eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─ 💢دوستانش می‌گفتند: «ما همیشه در نامه‌هایمان می‌نوشتیم یا اینکه ولی همیشه می‌نوشت بسم .» این روزهای آخر می‌گفت: «باید رضایت پدر و مادرم را جلب کنم تا زود‌تر کند.» بود چند جزء حفظ کرده بود. 💢از اعضای ثابت هیئت‌های بود. 💢پسر و بود. 💢به بزرگتر‌هایش خیلی احترام می‌گذاشت. بسیار بود و به همه کمک می‌کرد. 💢 بود. 💢هر جا تصویر ایشان را می‌دید با چنان نگاه می‌کرد که وصف‌شدنی نیست. 💢وقتی بود مدام می‌گفت بریم ؛ خیلی به (علیه السلام) ارادت داشت. 💢به اهمیت می‌داد. 💢در هر شرایطی را می‌خواند. 💢 می‌گفت: "هرکس را به موقع بخواند هر چه بخواهد به دست می‌آورد." و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ ﷺ صَل ِّﷺ عَلَى ﷺ مُحمَّـدٍﷺ وآل ﷺِ مُحَمَّد
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ 🔶اينجا قرارگاه لشکر يکم از است. 🔶 لبيک گويان به آماده ي جهادي بزرگ مي باشند و راهيان طريق نور، جان باخته و شيداي دوست، هر لحظه براي نبرد و رويارويي با دشمن بعثي آماده مي شوند، روحشان آزاد از همه ي علايق و مي شود تنها را مي خوانند وصيتنامه هاي خون رنگشان را مي نويسند. 🔶 هايشان را  مي خوانندو شعارهاي سرد زمان را در گرمي به ، به شعور تبديل مي کنند. 🔶 بارها آن ها را فرامي خواند، از ، ، ، و براي آن ها سخن مي گويد. 🔶بارها اتمام حجت مي کند، که فردا هر کس در اين راه قدم بگذارد خواهد شد. 🔶 همه فرياد برمي آورند حاضريم چون و شويم. 🔶کوله بار و بر پشت و سلاح بر دست با قلبي مملو از شور و شوق مجنون وار همه چيز را رها کرده به آنچه جز اوست پشت پا مي زنند. 🔶 اينجا جان ياران را صلا مي دهد. جان نثاران را مي خواند. 🔶هنگامي که لشکر شب خيمه سياهش را بر سر روز مي گستراند و تاريخ جمعه ۱۳۶۲/۱۲/۳ را نشان مي داد بعد از حدود ۲۰ساعت حرکت با قايق بر روي آب هاي هور، با (ص) براي تصرف و تأمين جزاير مجنون و بخشي از هورالهويزه شروع مي شود. 🔶بعد از گذشتن چند روز از عمليات عزيزان رزمنده گردان پشتيباني در سکوت شب از پل پيروزي عبور مي کنند. 🔶(عج) در ترکيبي سازمان يافته به نام گردان (عج) و گروهان (ص) به مي رسند و شبانه با قلبي آرام و مطمئن و با زمزمه ي در دل، سنگرها را محکم مي کنند. 🔶 سر از پا نمي شناسد. دشمن از سه طرف احاطه دارد نبردي بي امان و نفس گير در حال شکل گيري است. 🔶آنچه مي بيني است و که توانسته نيروهاي خودي را در اين تنگنا ماندگاري ببخشد چندين بار خط نيروهاي خودي توسط تانک هاي دشمن شکسته مي شود، اما مقاومت سرسختانه بچه هاي رزمنده تانک ها را به عقب مي راند که و جزاير مجنون فرمان است. 🔶پس از يک ماه مقاومت دليرانه براي حفظ و نگهداري جزاير مجنون، خورشيد روز شنبه ۱۳۶۳/۱/۵ در ميان آتشبار سنگين پاتک از افق رنگ سربرمي آورد. 🔶احساس   مي کني که فرشتگان از آسمان به سلام آمده اند. 🔶همه ي عزيزان جز تعدادي که ديده-بانند در سنگر با آماده سازي تجهيزات منتظر مي باشند، صداي هلي کوپترهاي عراقي که يا نيروجابجا مي کردند يا مهمات حمل مي نمودند، در مسير جاده ي بصره شنيده مي شد. 🔶موشک هاي آرپي جي و رگبار تيربارها به مقابله پاتک دشمن پرداخته اند. 🔶ساعتي از درگيري گذشته است. گلوله هاي خمپاره۶۰ چون باران مي بارد. 🔶يکي از   گلوله هاي به نحوي به خاکريز برخورد کرده که تعدادي از ترکش هايش به سر و گردن هادي شفيعي اصابت مي کند. 🔶ترکش هاي زيادي نيز از پشت سر از بالا تا پايين بدن را سوراخ سوراخ مي کند و در حالي که يک ترکش بزرگ به نخاع او برخورد کرده وارد شکم او مي شود. 🔶 از درد به خود مي پيچد لحظه اي خود را فراموش مي کند نگران همرزم عزيزش هادي شفيعي مي باشد و سراغ او را مي گيرد. 🔶نمي داند که هادي لحظاتي پيش به رسيده است. 🔶 امدادگران سريع و به سختي را به عقب حمل مي کنند. 🔶اما در انتهاي جزيره به معبود خويش مي پيوندد. 🔶 که عاشق بود        دلداده ي کوي آشنــا بوددر قـافله تا عقــب نماند ياريگر و مرد جبهه ها بود غروب غمبار ۱۳۶۳/۱/۶ در حالي که هاله اي از غم بر چهره ي شهر نشسته جسم مطهر عباس از ديار غربت کربلاي ايران مي رسد. 🔶همسرش هم در محل نيست که از او استقبال کند. 🔶امشب همسر در خوف و رجا به سر مي برد. 🔶از به دنيا آمدن فرزند نورسيده خشنود است و از دوري نگران. 🔶وابستگان دسته دسته به ملاقات مادر و زينب کوچک آمده اند و اين در حالي است که هم گريه هاي خود را از او پنهان مي کنند، هم قدم نورسيده را به او تبريک مي گويند. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ ﷺ صَل ِّﷺ عَلَى ﷺ مُحمَّـدٍﷺ وآل ﷺ ِمُحَمَّد
❃↫بِسْمِ رَبّ الشُهَداءِوَالصّدِیقینَ↬❃ 📑 : 🔶«ای انسان تو چقدر ! تو چقدر ! مگر نمیدانی این دنیا بیش از سه ساعت نیست. 🔶 اول؛ ساعتی که گذشت در آن هرچه کاشتی همان روید و همان، خواهی چید و بدان که پشیمانی سودی ندارد. 🔶دیگر؛ ساعتی که در آن هستی و 🔶سومین ساعت، آینده است که امید زیادی برای دیدن آن نیست.». و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
─┅═ঊঈঊঈ═┅─ ❃↫بِسْمِ رَبّ الشُهَداءِوَالصّدِیقینَ↬❃ 📑 🔶پروردگارا با قلبی خالی از دنیا به سویت آمده ام می خواهم همچون به بپیوندم خدایا بار گناهانم زیاد است از تو عاجزانه درخواست می کنم که از سر چشمه و بر من ببخشایی ،ببخش بر من که در زندگانی نتوانستم آنگونه که است،تو را کنم. 🔶و اینک می روم که با رزم بی امان با از ارزشهای انسانی کنم و گوش به ندای بدهم. 🔶می روم تا زنده بماند و همچنان باشد. 🔶می روم تا خود را از پر کنم و با یاد او روحم را دهم. 🔶آری به می روم ، ای به وسعت تمام در مقابل تمام ، ای که سراسر است و و ، جبهه ای که هر گاه در آن به نگاه می کنم بیاد می افتم و بیاد (ع)، جبهه ای که همه چیزش انسان را عاشق می کند و به زندگی محتوی می بخشد و می کند انسان را جائی که روح حاکم است و همه در اعمال خیر سبقت می گیرند و آنها سنگرها را می کند و ها آنها را مقاوم تر و استوارتر می کند. 🔶و با آمدن به جبهه است که انسان و انسان حریص شناخته می شوند آنانکه برای در راه قیام نکنند و برای دفاع از سستی کنند باید بدانند که موجبات و خویش را پدید آورده اند. 🔶از معیار و در ملکیت ،هدایت به سوی و گمراهی از است اما از نظر وابستگان به دنیا مرگ و زندگی متعلق به جسم خاکی است ،اگر چه جسم خاکی اش در حرکت باشد یا زیر خاک و آن کس که به و پرست انسانیت خویش را هلاک کرده است اگر چه به ظاهر زنده باشد و متحرک آری آری ،مسئولیتی بس سنگین بر دوش دارد و تا زنده است این امانت را بر دوش می کشد. 🔶سخنی دارم با که البته از خودشان یاد گرفته ام و آن اینکه توجه داشته باشند که مبادا  سست شده و دست از عزیز بکشند و همیشه پیشتاز باشند و دست از یاری برندارند و از آزمایش هرگز غافل نباشند و شما پدر ومادر عزیزم که عمر خود را برای پرورش من صرف نمودید و در راه تربیت من زحمت ها کشیده اید از شما تشکر می کنم عذر می خواهم که هرگز نتوانسته ام گوشه ای از زحماتتان را جبران کنم فقط از خدا می خواهم که به شما اجر عظیم عنایت کند. 🔶از شما می خواهم که را پیشه کنید و از طلب عمر طولانی برای نمائید. ☢این داستان نیست، الله ست، پس ادامه دارد تا و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الله الرحمن الرحیم" 🔶سلام، اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم… 🔶درد عشقی کشیده ام که نپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده ام که نپرس سوی من لب چه می گزی که مگولب لعلی گزیده ام که مپرس 🔶گفتند که هر مسلمانی باید یک داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم بنویسم. 🔶شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد! 🔶بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد. 🔶اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند. 🔶شنیده بودم که های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند توانستم به خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند توانستم پای مادر را ببوسم . 🔶خوب بریم سر بقیه مطلب که من و ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم 🔶اول اینکه را رعایت کنند چون ما برای حفظ و حفظ شدند تا حتی یک تار موی آنها را نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند . 🔶منظورم از این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید 🔶نامحرم قرار ندهید. 🔶دوم اینکه فرزندان خود را طوری کنید که با روحیه و و از جان خود در راه تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود . 🔶در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به وارد شدم ولی وقتی وارد آن می شوی منظورم این است که غرق شوی فکر کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که به من می گه این همه کردی الان می خوای که هر چی کردی یکدفعه بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه آنقدر و هست که با (صد بار شکستیم)حق خودشو می بخشه ولی می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند، 🔶در اینجا از تمام کسانی که به گردن حقیر حقی دارند می خواهم که کنند چون اگر یکی را در این دنیا کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا کنه، اگر هم ما را البته بگویم حقیر را بهتر است، نکردند وعده ما ان شاالله که (ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر ما بگذرین. 🔶احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم 🔶من خیلی به (س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم جاری می شود و از این بزرگوار می خواهم که از بخواد که از سر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون که وارد شدم برسم. 🔶 در آخر با یک حرفهایم را به پایان می رسونم : 🙏💐 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.💐🙏 ۱۳۸۸/۳/۲۸ ساعت ۰۰:۴۸ بامداد 💐 یعنی غرق 💐به فدای تن زخمیت ای 😔 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ــــــــــــــــــــ🔶💐🔶ــــــــــــــــــــــ ـــــ⚜بسم رب الشهــــــــدا⚜ـــــ ‌۱۳۶/۲/۲۱ کردستان رودخانه تسود پاوه 🔶 گروهبان يكم در خانواده اي و به دنيا آمد، او فرزند ششم خانواده بود كه پا به عرصه اين دنياي خاكي گذاشت. 🔶 بعد از سپری کردن ايام كودكي، راهي مدرسه شد و تا سال سوم راهنمايي درس خواند و سپس ترك تحصيل كرد. 🔶 بعد از مدتي در سن ۱۶ سالگي وارد شد و در به خدمت مشغول شد. 🔶با شروع جنگ تحميلي، ايشان نيز همانند ديگر اين مملكت ، طي دو مرحله به اعزام شد. 🔶 او در آخرين اعزامش در تاريخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۶ به طرف كردستان- شهرستان پاوه- اعزام گرديد كه پس از دو ماه از تاريخ اعزامش در تاريخ ۱۳۶۱/۲/۲۲در رودخانه اي در نوسود پاوه به رسيد و شد كه پس از مدتي جهت فاتحه خواني مقداري از لباسهاي ايشان را به خاك سپردند تا زيارتگاه عاشقان باشد. 🔶، اخلاق خيلي داشت؛ هميشه با چهره اي با خانواده برخورد مي كرد. 🔶فردي و بود و به تمام اهل خانه احترام مي گذاشت. 🔶 او !مومن و بود كه هيچ گاه $نمازش ترك نمي شد. 🔶 در ماه محرم و بود و از قبل از ، فعاليتهاي داشت 🔶 به خانواده خود سفارش مي كرد كه را ترك نكنيد و آن را در اقامه كنيد. 🔶در مجالس و محافل شركت كنيد و خود را تقويت نماييد. 🔶 به علاقه خاصي داشت و از طريق برادر خود- - و و هاي ايشان را پخش مي كرد. 🔶برادران خود را آگاه مي كرد. 🔶 را آرزوي خود مي دانست و مي گفت:« اي خداي مهربان! تو را شكر مي گويم كه چندين مرتبه در راهت را به من عطا كردي. 🔶 اي خدا! تو نيك مي داني كه تنها براي تو و ياري تو قدم در اين راه گذاشتم؛ پس اي مهربانترين مهربانان! تو را به مقربان درگاهت و دماء ، فوز عظيم را نصيب من بگردان كه هميشه از مردن در بستر لحاف، هراس داشتم.» و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ـــــــــــــــــ🔹🔶💐🔶🔹ــــــــــــــــــ ــــــ بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَالصِدّیقین ــــــ ۱۳۶۶/۲/۲۲ 🔶 فرزند ، متولد ۱۳۴۴ و اصالتاً . در سال ۶۶ عملیات کربلای ۸ در شلمچه به رسید.🕊🕊🕊 🔶در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار خانواده نیز برعهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.😊 🔶او در خیابان ایران میدان و در محله‌ای زندگی می‌کرد. 🔶مسجد حاج‌آقا ضیاء‌آبادی"علی‌بن موسی‌الرضا" مأمن همیشگی‌اش بود. 🔶 وی دائماً به منطقه می‌رفت.💥 🔶 او آر.پی.جی‌زن‌های گردان عمار در لشگر ۲۷ (ص) بود. 🔶 مزار این بزرگوار که در سلام الله علیها در قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲ قرار دارد، بوی شمیم گل یاس و عطر به مشام می رسد🌸💐🌸 که این مسئله او را شهره کرده است. 🔶درباره علت این موضوع تا بحال صحبتهای فراوانی شده و نقل قولهای زیادی شنیده شده است، اما فقط به این نکته از قول اشاره می کنیم: 🔶بوی مزار هیچ علتی جز و و رابطه که او با $خدا و داشته است، ندارد و هیچ کس هم چیزی از این رابطه نمی داند، هر کس هم موردی نقل کرده، جز شایعه چیزی بیش نیست.🚫 علتش را فقط می داند و بس! ✅ برگرفته از و کتاب پلارک 🔹 🔶آخرین مسئولیت ، دسته بود. 🔶در والفجر ۸ از ناحیه و مجروح شد، اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است. 🔶 اگر کسی درباره حضورش در از او سوال می کرد، طفره می رفت و چیزی نمی گفت.😊 🔶 یک دفعه در خواستیم از یک رودخانه رد شویم. 🔶 زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. رو به بقیه کرد و گفت: اگر یکنفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن. 🔶یکی یکی بچه ها را به دوش کشیید و به طرف دیگر رودخانه برد.💦 🔶 آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود. 🔹برگرفته از کتاب پلارک 🌹 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صلی الله محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ـــــــــــــــ🔶🌿💐🌿🔶ـــــــــــــــ ـــــ بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ الصِدّیقین ــــ 🔶 اول شهریور ۱۳۱۸ در شهر و در خانواده‌ای   پا به عرصه هستی گذاشت 🔶 ایشان در مدرسه نسبت به همکلاسی‌های خود از استعداد بالایی برخوردار بود. 🔶 در سن ده‌سالگی از دست دادن مادر وسپس از دست دادن خواهر بزرگ‌ترش باعث فشارهای روحی و روانی زیادی بر دل و جان شد. 🔶ایشان از همان دوران کودکی با ، و عجین بود. 🔶 در سن ۲۹سالگی و در سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و حاصل آن پنچ فرزند به نام‌های ، ، ، و است. 🔶وی از افراد شاخص در مبارزات علیه رژیم ملعون شاهنشاهی در شهر به‌حساب می‌آمد و جزء انگشت‌شمار افرادی بود که رساله (ره) را به دست می‌رساند و در جلسات مخفیانه علیه رژیم شرکت داشت. 🔶 با شروع ایشان در کلیه تظاهرات خیابانی حضوری مستمر داشت, با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی نیز چندین‌بار در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت کرد و همزمان، عضو انجمن اسلامی بود و پایگاه بسیج را نیز برعهده گرفت. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ـــــــــــــــ🔶🌿💐🌿🔶ـــــــــــــــ ـــــ بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ الصِدّیقین ــــ 🔶در سال ۱۳۵۶ پس از شرکت در آزمون سراسری در دانشکده تهران پذیرفته شد و مشغول تحصیل گردید. 🔶وی که از قبول شدگان سال ۱۳۵۶ دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود،‌ در سیزده آبان ۱۳۵۸ به همراه تعداد دیگری از دانشجویان پیرو خط# امام، لانه جاسوسی آمریکا را به تصرف درآورد. 🔶 از برجستگی های ، ، و فوق العاده ای بهره مند بود. 🔶همین امر باعث شد که بسان ستاره ای نورانی در آسمان اندیشه همشهریان خود همواره درخشان بماند و دوست و دشمن یک دل و یک زبان او را تحسین نمایند و شخصیت چند بعدی وی را بستایند.👌 🔶پایبندی به مبانی و اش نسبت به محرومین موجب شد تا فعالیت اش را از همان دوران دبیرستان آغاز نماید و اولین مبارزه علنی ایشان در مسجد آیت الله آیتی بیرجند اتفاق افتاد. 🔶ایشان پس از پایان نماز مغرب و عشا طی سخرانی مهیجی از وزیر دربار وقت- اسد الله علم- به سختی انتقاد نمود و کسانی را که به ظاهر همراه با و در باطن جیره خوار دستگاه علم بودند مورد خطاب قرار داد و گفت: مردم برای افرادی که گندمهای اسدالله علم در منازلشان انبار شده ارزشی قایل نیستند. 🔶این حرکت باعث شد که مأمورین ساواک ایشان را دستگیر نمایند اما با هوشیاری از زندان رهایی یافت، و از آن پس نامش در صحیفه یاران ثبت شد. 😊 در دانشگاه فعالیت های خود را به گونه ای شکل یافته دنبال کرد، ایشان که از اعضای اصلی انجمن اسلامی دانشکده پزشکی بودند در یکی از جلسات درس که حجاب اسلامی از سوی استاد جامعه شناسی مورد انتقاد واقع شد و در میان بهت و حیرت دانشجویان با استواری از جا بلند می شوند و با تمام از دفاع نمود و استاد را قانع می سازند.🌹 🔶این دفاع جانانه و سایر سخنرانی های ایشان در محیط دانشگاه باعث شد که بسیاری از دختران دانشجو به رو بیاورند و حتی دختر یکی از سناتورهای شاه که همکلاس ایشان بود از تقاضا می نماید که منابع بیشتری درباره در اختیار ایشان بگذارد.📕 🌹 ۱۳۶۴/۲/۲۴ 🌹 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ 🔶در سال های دفاع در مسئولیت های مختلف ایفای نقش کرد و در تمام، حماسه ها از خود بر جای گذاشت. 🔶بارها و بارها و شد اما مصمم تر از قبل حتی پیش از اینکه زخم هایش التیام یابد دوباره در ها حاضر می شد. 🔶به گفته دوستانش دوازده بار به صورت جدی شد که راهی جز بستری در بیمارستان نداشت و حتی به شدت مورد قرار گرفت اما تا آرین روزهای جنگ همچنان ایستاد و از و و خویش دفاع کرد. 🔶سال های پس از جنگ را با درد و رنج بسیار سپری کرد و در این سال ها، همسر و دو فرزند بزرگوارش دردهایش را التیام می بخشیدند و در کنار دوستان و رزمندگان همدان، سنگ صبور سال های قراری و از و بودند. 🔶کتاب زندگی نامه این بزرگوار به همت همرزمش با نام "وقتی مهتاب گم شد" به زیبایی به رشته تحریر درآمد و مورد توجه و عنایت ویژه قرار گرفت. 🔶مقام معظم در دیدار با این او را اسوه و و بچه های همدان برشمرد . 🔶 پس از سال ها تحمل و ناشی از و در برابر دوری یاران و دوستان، ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۶ آسمانی شد و به کاروان عظیم پیوست .🕊🕊🕊 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهُمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─ 🔶آخر عصبانیتش این بود،که دراین حال هم باز 😊 به داشت. 🔶وقتی پای صحبت های و و  #مددی‌مژدی نشستیم دیدیم چقدر بنده های مخلصش رو قشنگ میخره. 🔶 لایه های پنهانی زیبایی داشت که خریدش، هر کس غیر از خریدارش می شد ضرر می کرد و حیف بود و کم فروخته می شد. 🔶 دعاهای بنده مخلصش رو جواب می ده، شاید کمی بندشو معطل کنه اما بالاخره پاسخشو می ده...لبیک ای بنده من لبیک...بیا ، در آغوش خالقت آرام بگیر..من وقتی عاشق بنده ام بشم جان اونو می گیرم..منه عاشق بنده هایی هستم که بوی و بدَند. 🔶 من مشتاق دیدار تو هستم...بیا تا قلب بی قرارت رو آرامش بخشم.... #و تو  چه زیبا و بی صدا رفتی ...مثل همیشه آرام و با طمَعنینه...                   ..... و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" 💐از کوی جنون سلسله واران همه رفتند 💐ما با که نشینیم که یاران همه رفتند 💐نی کوه کن بی سر و پا ماند و نی مجنون 💐از کوی جنون سرو خرامان همه رفتند 🔶چندی است که اشق اشقیا و بدترین دشمنان و و آمده اند که ریشه را بزنند و این بار نقطه عزت مندی ما را یعنی و در و را هدف قرار داده اند. 🔶احمق ها فکر کرده اند چون شیطان بزرگ و استکبار جهانی و ظالمان عالم در کنارشان است قدرت دارند ولی کور خوانده اند مگر بچه مرده باشد که بگذارد این خزان زدگان و نوکران استکبار جهانی و این کافران و حرام زادگان به اهداف شوم خود برسند. 🔶 ما بچه ها به پیروی از منش علیه السلام خود را موظف به حمایت از مظلومین عالم می دانیم. 🔶یا سلام الله علیها بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است اسم شما راه گشا است اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که می آید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان نا قابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم. بی بی جان من حقیر رو سیاه و آلوده دستانم خالی است و چیزی ندارم(عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد ) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید رو سفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم. 🔶فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان علیه السلام شوم (غیرت الله ) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است(ان الحسین مصباح الهدی و السفینه النجاه ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذره ای و کمتر از ذره ای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت آیت الله خامنه ای (حفظ ) باشم. 🔶امیدوارم که آقا علیه السلام از من رو سیاه قبول بفرماید. 🔶من شرمنده ام که بارها و بارها با گناهانم دل علیه السلام را به درد آورده ام. 🔶 امیدوارم با شفاعت شما ، خداوند متعال از گناهان من حقیر بگذرد(امید با شفاعت شما است ). 🙏لا یمکن الفرار من عشق الحسین علیه السلام. 🙏کلنا عباسک یا زینب سلام الله علیها. 🔶ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّ صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهید_هاشم_دهقانی نیا🌺 #کانال_شهدای بجنورد https://eitaa.com/piyroo
نام:هاشم نام خانوادگی:دهقانی نیااردبیل تاریخ شهادت95/2 تاریخ تشیع:95/2/31 محل شهادت؛شمال حلب،سوریه محل دفن؛اردبیل وضعیت تاهل؛متاهل تعدادفرزند؛2 شهیدهاشم دهقانی نیا اهل روستای شیخ احمدازتوابع شهرستان اردبیل بوده واسفندماه سال94برای دفاع از حریم امامت وولایت به جبهه مقاومت اعزام شد. هاشم دهقانی نیا درعملیاتی دراردیبهشت95به درجه رفیع شهادت نائل امد.اواولین شهیدمدافع حرم دراستان اردبیل شد. پیکرپاک شهیددرمیان استقبال گسترده مردم وارداردبیل شدوظهر31اردیبهشت95بردوش همرزمان وشهروندان تشیع ودرقبرستان غریبان اردبیل به خاک سپرده شد درروزتشیع دربین جمعیت صدای مردی توجه همه راجلب کرد همه به سوی صدابرگشتندمردباصدای بلندمیگفت:این پسر...این پسر...پسرمن نیست...پسرهمه شماست...پسراردبیل است.دونفرزیرشانه های مرد راگرفته بودند واوکه خمیده راه می رفت بازگفت:خوش آمدید...خوش آمدید...واشک میریخت. شهیدهاشم دهقانی مانند حضرت عباس(ع) دودست خودرا درراه دفاع از حریم حضرت زینب(س) فدای بانوی دمشق کرد شادویادش گرامی 🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/piyroo
࿐࿐❈♻️۰💐۰♻️❈࿐࿐ 🔰آشنايي با بقعه متبرکه سبزقبا (محل دفن ) : 🔲بقعه متبرکه سبز قبا در روستاي شنبه بازار در شهرستان فومن در استان گيلان واقع شده است. 🔲اين بقعه در اصل آرامگاه امامزاده ايست که در که در پيرامون خود ميزبان شهداي 8 سال دفاع مقدس ميباشد که در کنار همرزمانشان در اين مکان آرميده اند.وجود بارگاه مقدس در محوطه بقعه متبرکه سبز قبا موجب شده تا اين بقعه ميزبان خيل عظيم بازديد کنندگان و زائراني باشد که به قصد زيات سبز قبا و نيز آرامگاه به شهرستان فومن سفر ميکنند. 🔲از نکات جالب در مورد اين بقعه،درخت کهن هزار ساله اي است که در حياط کوچک آن زندگي ميکند و بنا بر اعتقادات،پارچه هاي سبز براي برآورده شدن حاجات آنرا زينت داده اند. همچنين در اين بقعه چشمه آب زلالي وجود دارد که آنان که تشنه کراماتند از اين آب نوشيده تا حاجت روا گردند و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد https://eitaa.com/piyroo ࿐࿐❈♻️۰💐۰♻️❈࿐࿐
🍂🍃🌸🍂🍃✨ 🍃🍂🌸🍃 🍂🍃🍂 🌸🍃 ✨ 🔰همسر آقا بانو و مادر مرتضی را به ایشان معرفی کرد و آقا نیز لبخندی زده و گفتند : عجب پس آن موقع تا حالا پسر شما پیش من بوده است. ماجرا از این قرار بود که وقتی آقا از پله ها پایین می آمدند با دیدن محمد او را به اتاق خود می برند و با او بازی می کنند و به او عیدی می دهند. 🔰دیدار کوتاهی صورت گرفت و ایشان برای نماز به اتاق خود رفتند. بانو به همسرشان گفت: اگر متوجه شود که محمد آقا را دیده است ناراحت می شود اگر اجازه بدهید را هم بیاورم و به این ترتیب را نیز به بیت آوردند. 🔰 با دیدن آقا گفته بود: آقای خامنه ای چرا به خانه نمی آیید و او هم جواب داد آدرس خانه را به حراست بده حتما یک روز به خانه شما می آیم. 🔰این قضیه را محمد برای مادر تعریف کرد. مدتی از این قضیه گذشت، شب چهارشنبه سوری بود که وعده ای که داده بودند به تحقق پیوست و آقا برای دیدار با خانواده راهی خانه آنها شدند و با بچه ها بازی کردند و به آنها گفتند که حرف مادر را گوش کنید و در راه خدا باشید. 🔰بچه ها که احساس صمیمیت می کردند پا را از بازی کردن فراتر گذاشتند و محمد عکس ایشان را طلب کرد و آقا پرسید: عکس چه اندازه ای می خواهی و او خیلی مودبانه گویا که با پدربزرگش سخن می گوید، گفت: هر اندازه که خودتان صلاح می دانید و چند روز بعد خواسته محمد اجابت شد. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═ https://eitaa.com/piyroo ✨ 🌸🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🌸🍂 🍂🍃🌸🍂🍃✨
☀️🕊🌸﹏🍃 🕊🌸💦 🌸💦 ︴ 🍃 💎«» در آخرین ساعات زندگی در جهان خاکی مجروح شد، تیری به دستش اصابت کرد اما به خاطر حفظ روحیه نیروهایش به عقب برنگشت و عاقبت در ساعت 5 بعد از ظهر روز 22 بهمن 1364 در جزیره «بوارین» در حالی که فرماندهی «گردان تخریب» لشکر 21 امام رضا (ع) را بر عهده داشت در هوای دوست تا باغ ملکوتش پر زد و بر دل یاران، غمی ابدی گذاشت. 💎پیکر مطهر «» در بهشت رضا آرام گرفت اما خاطراتش هنوز هم بر دل بچه‌های گردان تخریب تیپ 21 امام رضا (ع) آتش می زند، باشد که ما هم مثل یاران آفتاب شویم. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد https://eitaa.com/piyroo ‌‌‌ـ🍃 ـ︴ ـ🌸💦 ـ🕊🌸💦 ـ☀️🕊🌸﹏🍃
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺‍ ‍ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین 💎نام شهید: حسینعلی 💎نام پدر:عیوضعلی 💎تاریخ تولد:1346 💎محل تولد: ماهور میلاتون 💎تاریخ شهادت:61/3/2 💎محل شهادت: خرمشهر 💎آرامگاه: گلزار شهدای گچساران •✦✧وصیٺــــــــــــــــــــنـامہ✧✦• 💭اگر جنازه من، دست راست آن روے سینہ بود منظورش این است ڪہ من امام (ع) یا (عج) رادیده ام و سلام هم ڪردم ڪہ آرزوی بنده برآورده شده است... لشکر ویژه ۲۵ کربلا محمود آباد فاتحان ۲۵ و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─
ا ❀🔹🌺❀🔹🌺❀🔹 ا 🌺❀🔸🌺❀🔸 ا ❀🔹🌺❀🔹 ا 🌺❀🔸 ا ❀🔹 ا 🌺 ا🔸 ✍خود در نوشته‌اش چنین بیان می‌کند: ♦️«... در این همه، میان ، ، ، ، و که به سراغ هر انسانی می‌رود و حیرانی و سرگردانی که دچار انسان می‌شود جز به یاد و انس با تمام نمی‌شود و انسآن‌ها و جز : و ندارند و انس با جدایی از تمام دنیوی است و به : رفتن به سوی از است.» ♦️ عزیز که حال پس از گذراندن دوره‌هایی از دروس حوزه و مشرّف به رتبه شاگردی محضر امام (علیه السلام)  شده بود؛ سفر آخر خود را با معرفت و شناختی مضاعف آغاز کرد و در جبهه خرمال عراق هم چون امام (علیه السلام) با پیشانی شکافته شده و غرق درخون سر در دامان حضرت ارباب (علیه السلام)، قربان حضرتش شد.» 🔖 ✍اي (عج) اينکه نام سربازي و نوکري تو را بر ما نهاده‌اند، مايه افتخار است، ولي از اينکه نمي‌توانم آنچنان که تو مي‌خواهي باشم، روحم عذاب مي‌کشد. و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم 🍃اَلَّلـهُم َّعجِّل لِوَلیـِڪَ الفـَرَج💚 https://eitaa.com/piyroo
📜فرازی از وصیتنامه ی شهید: روزی آرام مینشینم که پرچم شهدا بر فراز کاخ سفید به اهتزاز درآید"* 🌹شهید_عبدالحمید_دیالمه شاد *از شهدا بیاموزیم* یادشهدا کمتر از شهادت نیست 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹میرزا کوچک خان جنگلی در بیان رهبر معظم انقلاب 🔹11 آذر سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی شاد و یادش گرامیباد https://eitaa.com/piyroo
شهادت🕊 شوخی نیست!... به حرف نیست!.... قلبت را بو میکنند... بوی دنیا دهد رهایت میکنند🕊... و تو بوی خدا میدادی... شهید🌹 🌷شهید پلیس محمد پنجه‌کوبی فرزند: حلیم؛ متولد: ۳۱ شهریورماه ۱۳۶۰ زابل، سیستان‌و‌بلوچستان 👨‍👩‍👧‍👧شهید عزیز متاهل و دارای ۲ فرزند دختر است در تاریخ ۲۳ آذرماه ۱۳۹۳ در نیشکر استان سیستان و بلوچستان در مبارزه با اشرار مسلح بر اثر اصابت گلوله اشرار به درجه رفیع شهادت نائل شد🕊 💌 پیکر مطهر و پاک شهید پنجه‌کوبی در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شده است. شاد و یادش گرامی باد https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷سالروز شهادت شهید دکتر حسن آیت ساعت 8 صبح روز چهارشنبه 14 مرداد 1360، صدای جمهوری اسلامی ایران، این خبر تکان دهنده را پخش کرد: «سید حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صبح امروز در مقابل منزلش توسط ضد انقلابیون به شهادت رسید» و بعد از ظهر همان روز، روزنامه ها نوشتند که ضد انقلابیون بیش از 60 گلوله به سوی آیت شلیک کرده اند. حزب جمهوری اسلامی که بعدها زندگی نامه آیت را منتشر کرد، در مورد شلیک این تعداد گلوله (60 گلوله) به سمت آیت، می نویسد: «بدینسان می توان به میزان خشم و کینه فریب خوردگان و مزدوران بیگانه در مقابله با یکی از بهترین فرزندان و پویندگان راه امام پی برد.» خانم مهرانه معلم دامغانی همسر شهید دکتر آِیت که در آخرین لحظات جان دادن آیت، سر او را در بغل داشته است می گوید: «آن روز ساعت 6.30 صبح جلسه داشت مثل این که آن روز به من الهام شده بود که حادثه ای پیش خواهد آمد. محسن (فرزندم) را بیدار کردم، محافظ هم در حیاط قدم می زد و ماشین را آماده می کرد، قبل از این که از منزل خارج شود تلفن زنگ زد، گفتم امروز کمی دیر برو، مجلس اکثریت پیدا کرده، خسته ای، مریضی، چند روزی مرخصی بگیر، گفت: نه، هفته آینده مجلس راجع به مطبوعات جلسه خواهد داشت- مدت‌ها بود که روی لایحه مطبوعات کار می کرد- بعد از لایحه مطبوعات شاید یک هفته ای مرخصی بگیرم، خلاصه با تلفن صحبت کرد، چند دقیقه به هفت مانده بود، معمولاً من بدرقه اش می کردم ولی آن روز در آشپزخانه کار داشتم، با عجله به آشپزخانه رفتم، رفت توی حیاط و سوار ماشین شد، از در خارج شدند، ناگهان صدای رگبار شنیدم رفتم بالای تراس، دیدم خودش را انداخت پشت بشکه نفت، مرتب صدای رگبار می آمد من هم فریاد می کشیدم، دویدم توی کوچه، راننده شوکه شده بود، چند ثانیه بیشتر طول نکشید همه ماجرا بین یکی دو دقیقه به هفت اتفاق افتاد، دیدم محافظش تیر خورده و خونریزی دارد خودش هم از ناحیه گردن و مغز تیر خورده بود، او را از ماشین بیرون کشیدم دیدم از بینی و دهانش خون بیرون زد، رنگش زرد شد و …» و دکتر حسن آیت نماینده مجلس شورای اسلامی و دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی شهید شد. شاد و یاد و نامش گرامی باد https://eitaa.com/piyroo