eitaa logo
Sτοrγ hουsε
94 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
791 ویدیو
20 فایل
هی گایز! 🖐🏻 اینجا میتونین هم داستان هاتون رو بزارید📒😍 هم داستان های بقیه رو بخونید📖🥰 و قراره اینجا کلی بهمون خوش بگذره❤😎🤙🏻 ناشناسمون💬 https://daigo.ir/secret/4412249575
مشاهده در ایتا
دانلود
پارت اول() روزی روزگاری پادشاه بزرگی به نام برلین لرد وجود داشت برلین بزرگترین پادشاه هخامنشیان بود که موفق به فتح تمام قاره ها شد سپس وی در دوران محمدرضا شاه نخست وزیر شد سپس شخصی به نام خامه اومد و حکومت رو به دست گرفت محمدرضا شاه شجاعانه تا آخرین لحظه جنگید اما خیانت کارانی چون اشکون و ثور بد قواره باعث پیروزی خامه ای شدن برلین فرار کرد سپس با سپاه کپ کلد بزرگ رهبر آلمان و شدو مبارز سیاه پوش انگلستان به جنگ با خامه ای آمد
پارت۲() لشگر برلین کپ کلد و شدو سیاه پوش شجاعانه میجنگیدند ناگهان میمون ها به برلین حمله کردن و کپ نجات برلین دوید و در این راه یک دستش توسط اشکوون قطع شد خامه ای داشت برنده میشد ناگهان محمدرضا شاه ظاهر شدی گویی او نمرده بود از دستانش سه تیغه فلزی محکم بیرون آمد و لشگر خامه ای را جر داد شدو سیاه پوش با اژدهایش برلین و کپ کلد را نجات داد و محمد رضا خامه ای رو کشت و حکومت دست برلین رسید.
(پارت سوم) شاید با خود گویید که محمدرضا خامه ای رو کشت ولی چرا برلین به تخت پادشهاهی نشست چون آقای هاشمی مردی که با بیل بی دسته میجنگید به مصر محل فرمانروایی نرگسیوس آنجلیوس سوم حمله کرد و محمد رضا به کمک او شتافت ولی از برلین لشگری به رهبری کینگ دووم گنگ گرفت تا به جنگ با آقای هاشمی برود در آن زمان کپ کلد وزیر برلین و شدو رهبر سربازان برلین شدند محمدرضا به جنگ رفت ولی هاشمی گودرتمند بود و بیشتر لشگریان شکست خوردند کینگ دووم گنگ نامه ای به برلین نوشت و از او درخواست کمک کرد. برلین با تمام لشگریانش به مصر آمد و به جنگ با لشگریان هاشمی رفتند در آنجا همه درگیر نبرد با لشگریان بودند ولی ناگهان برلین فهمید کپ کلد و شدو غیب شده اند.
پارت چهارم() برلین دستور داد به دنبال کپ کلد و شدو بگردید کینگ دووم به جلو رفت تا ببیند کجا هستن و صحنه ای عجیب از کپ کلد و شدو دید آن دو با جرعت به تنهایی داشتن با آقای هاشمی میجنگیدند ناگهان نرگسیوس آنجلیوس به کمک آن دو آمد کینگ دووم گنگ که از قدرت هاشمی میترسید به برلین خیانت کرد و خواست با شمشیر به قلب برلین فرو کند که محمدرضا جلو پرید و شمشیر به قلی او خورد. نرگسیوس که این صحنه رو دید به عقب رفت تا محمدرضا را ببیند اما محمدرضا مرده بود نرگسیوس گفت میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه حاه به جا میمونه وقتی حواس کپ کلد و شدو به شعر نرگسیوس پرت شد هاشمی خواست شمشیرش را فرو کند اما ناگهان احمدیوس هکریوس آمد و گفت هاشمی آمده ام هکت کونم
(قسمت ۵) احمدیوس گفت آمادع هک شودن باش و بدن آقای هاشمی رو هک کرد که باعث شد آقای هاشمی خودش رو بکشه سپس محمدرضا رو هک کرد و دوبارع زنده شد اما ناگهان احمد پودر شد یکتایا تاکایا مبارز بزرگ ژاپنی از لشگر هاشمی به دستور لوکی احمدیوس رو پودر کرد نرگسیوس هوار زد نهههههههه احمدمو کشتن هی هی سرشو شیکستن هی هی پودرش کردن هی هی و سپس شمشیرش را کشید و به میدان رفت و شجاعانه با یکتایا تاکایا میجنگید فراست به کمکش رفت و کپ کلد و محمدرضا به مقابله با کینگ دووم گنگ خیانت کار پرداختن کپ با تفنگ یخی با آپاندیس کینگ دووم شلیک کرد و محمدرضا یخ رو خرد کرد و کینگ دووم کوشششته شد لوکی که دید در خطر هس فرار کرد و به یکتایا تاکایا خیانت کرد یکتا داد زد و گفت به هایمدال قسم به لشگر برلین میپیوندم تا ان خیانت کار را در گونی کنم
قسمت ۶() برلین و رفقایش به همراه یکاتا تاکایا به سرزمین خود بازگشتند و نرگسیوس به فرمانراوایی خود در کشورش ادامه داد همه چی خوب بود کپ کلد وزیر برلین و بستنی ساز محل شده بود شدو به نیروها مبارزه در کنار محمدرضا می آموخت و همه چی عالی بود تا محمد حسین سرعتی به قصر آمد و گفت لشگر مایکی به شهر حمله کرده و میخواهد شهر رو تصرف کنه برلین به همه آماده باش داد و جلوی لشگر مایکی قرار گرفتن مایکی گفت ما از طرف لوکی اومدیم تا اینجارو فتح کنیم یکاتا گفت انگار باید بکنمتون تو گونی وحمله کرد و همه رو گونی جادویی بزرگ شوندش مینداخت کپ کلد همه رو یخ میزنه و شدو با اژدها نیمی از لشگر را زمین زد محمدرضا داشت همه رو شکست میداد که شهراد ویجی اومد و گفت به جان مادرت مادرش نمیزارم از این خط جلو تر بری و محمدرضا گفت تموم شد خیلی تاثیر گذار بود و شهراد رو نصف کرد برلین به مقابله با مایکی رفت مایکی سعی میکرد نا جوان مردانه با میمون های دست آموزش پیروز شود اما اژدهای شدو به او خورد و جای مغز و قلب مایکی تغییر کرد و لشگر مایکی شکست خورد کپ کلد گفت بگو گندت بیاد مایکی و لشگریانش فرار کردن ولی...
قسمت ۷() بعد از مرگ یکاتای پیر در سن ۳۶سالگی و اهمیت ندادن بقیه برلین تصمیم گرفت جشنی به مناسبت پیروزی های پشت سر هم گرفت با پوشش ایرانی اسلامی به جان خواهرت خواهرم مادرم مادرت همینطور که بقیه قر میدان یعنی چیز ورزش میکردن یه دفعه در تالار جشن منفجر شد و مایکی دو سر و یه گوش وارد شد و گفت جرشون بدین محمدرضا گفت ساییدی از بس اومدی و جرت دادیم مایکی گفت این بار برلین رو میکشم محمدرضا کفت به تخ.... و پرید و جهید و خزید و گردن مایکی رو خورد کرد نرگسیوس هم که مهمان بود اونجا و اسلحه نداشت با قابلمه با لشگریان میجنگید تا این که..... همه چی به خوبی و خوشی میگذشت تا این که یه روز به دستور برلین یکاتا تاکایا به دستور برلین برای بازرسی آشپزخانه رفت که همونجا پای یکاتا روی صابون رفت لیز خورد توی چرخ گوشت غول پیکر افتاد چرخ شد و ازش چیزبرگر ساخته شد و یکاتا دیگر نتوانست کسی را در گونی جادویی خود بکند و هیچ کس متوجه گم شدن او نشد
لیست هشتگ های کانالمون😍😍😍😍 داستان ها عکس ها و ویدیو ها📸😍 😈 لیست همسایه هاااا😍😍😍 ①@marvelfanclub@dc_fan_club@marvel4ever@the_greenmoon@whatdoilike ⑥ ⑦ ⑧ ⑨ ①⓪ ①① ①② ①③ ①④ ①⑤ ①⑥ ①⑦ و خودمون🫀 https://eitaa.com/plmqazqwertyuiop