یک عمر میان جاده سرگردانم
در راه رسیدن به حرم حیرانم
هر سال رفیق کربلایی دارم
آری اتوبوس اصفهان –مهرانم
#مارال_افشون
سلام
امروز تعداد زیادی رباعی اتوبوسی دارم😊
به پیشنهاد دوست عزیزی با اتوبوس رباعی نوشتیم...
اگر شما هم نوشتید خوشحال میشم واسم ارسال کنید 🌻
در شام سکوت جاده ها ، تابان بود
چشمان مسافرش پر از باران بود
یک موکب سیار ، برای زائر
او یک اتوبوس اصفهان-مهران بود
#مهران_قربانی
بر کار همه گره گشایی آقا
بر درد همه خودت دوایی آقا
سخت است برای ما سفر با اتوبوس
ما را بطلب فقط هوایی آقا
#مریم_سادات_میرصادقی
آورده سر ذوق همه ایران را
شیراز و صفاهان و قم و تهران را
با سعی و صفا نیز ، تهاتر نکنم
تصویر بلیط اصفهان-مهران را
#مهران_قربانی
گلچین نکند خوب و بد و حیران را
حتی من مست بی سر و سامان را
در حسرت خاک حرمش میبوسم
چرخ اتوبوس اصفهان-مهران را
#مهران_قربانی
در جاده ی تاریک غمم ماه نکش
من یک اتوبوس حسرتم آه نکش
از کرب و بلا نمی شود دل بکنم
مِن بعد جلوی پای من راه نکش!
#مارال_افشون
اشعار مارال افشون
آورده سر ذوق همه ایران را شیراز و صفاهان و قم و تهران را با سعی و صفا نیز ، تهاتر نکنم تصویر بلیط
فقط اینجا رباعیمون از اتوبوس جا مونده😊
با جاده ی منتهی به زندان قهرم
با هر که مرا برده به تهران قهرم
از جنت کربلا مرا بیرون کرد
من با اتوبوس مرز مهران، قهرم...
#مرتضی_درزی
تو یک اتوبوس پر ز اما و اگر
من جادهی لغزندهی پر پیچ و خطر
یکبار بیا که دل به دریا بزنیم
تا ما بشویم هر دو در رنج سفر
#مستان
بگذار مفاعیل فعل پخش کنم
هی شعر بگویم و عسل پخش کنم
میگفت که میروم سر مرز اتوبوس
تا حی علی خیرالعمل پخش کنم
#شبگرد
اشعار مارال افشون
سلام امروز تعداد زیادی رباعی اتوبوسی دارم😊 به پیشنهاد دوست عزیزی با اتوبوس رباعی نوشتیم... اگر شما ه
ممنون از همگی بابت مشارکت و همراهیتون
کربلا روزی همه ی بزرگواران ان شاالله...
التماس دعا
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
تابیدهای، به صبح تماشا رسیدهایم
باریدهای، به دامن دریا رسیدهایم
این کشف، این مکاشفه از کی شروع شد؟
پلکی زده، به وادی معنا رسیدهایم
با مرکب غم تو به معراج رفتهایم
ظهر عطش به لیلة الاسریٰ رسیدهایم
تاریخ را ورق زده انگشت خونیات
ما با اشارهٔ تو به فردا رسیدهایم
آیینه بینهایت و آیین، واحد است
با تو به درک تازهای از «ما» رسیدهایم
از وحشت کویر و از اندوه درهها
از قلههای رنج به اینجا رسیدهایم
ما نایب الزیارهٔ گلهای پرپریم
از باغ «التماس دعا»ها رسیدهایم
لبتشنه و گرسنه نماندیم در طریق
با نان گرم و آب گوارا رسیدهایم
رخت و لباس، خاکی و پا زخم و دل دچار…
بهبه! چه باشکوه و چه زیبا رسیدهایم
***
من باورم نمیشود اینجایم ای حسین
آغوش باز کردهای… آیا رسیدهایم؟
#فاطمه_عارفنژاد
#اربعین
@fatemeh_arefnejad
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صدای پای زائران🔹
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهایست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستارهچینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/1703
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از " آقــــای مــــــیــر"
پادپخش | حسرت
•||گوینده:آقایمیر
•||شاعر:#مارال_افشون
|□|@AGHAYE_MIR
هدایت شده از " آقــــای مــــــیــر"
حسرت.mp3
1.81M
هر روز دوشادوش حسرت
زندگی کردم
پادپخش | حسرت
•||گوینده:آقایمیر
•||شاعر:#مارال_افشون
|□|@AGHAYE_MIR
پشت در باز دو پای چمدان می لنگد
عقربه از نفس افتاده، زمان می لنگد
کفش هایم دو قدم مانده به در میگرید
میدود با هیجان، با هیجان میلنگد
آب در کاسه ی بی صبری من میرقصد
نه زلال است نه روشن نه روان، می لنگد
خواستم گریه کنم باز ولی صبرآمد
خواستم شکوه کنم باز زبان می لنگد
نه فقط کار من دل نگران و دلتنگ
تو نباشی بخدا کار جهان می لنگد!
#مارال_افشون
@poem12
باغ نه! گوشه ی گلدان نگهم می داری
یا لب خسته ی ایوان نگهم می داری
خسته ام فصل شکفتن نرسیده است هنوز؟
بذرم و از همه پنهان نگهم می داری
دشتم و از عطش سبز شدن لبریزم
تشنه ی تشنه ی باران نگهم می داری
رودم و یکسره دلشوره ی دریا نشدن
باز در بستر جریان نگهم می داری
من همان شاه ترین بیت فرو پاشیده
که تو در لشکر دیوان نگهم می داری
یا غزل خیز ترین بند همین دیوانم
که تو در گوشه ی زندان نگهم می داری
خسته ام فصل شکفتن نرسیده است هنوز؟
من بهارم، تو زمستان نگهم می داری!
مارال افشون
@poem12
صبح، وقتی به شما عرضِ ارادت میکرد
رجبهرج فرشِ حرم داشت عبادت میکرد
پیکِ حق گوشۀ صحن آمد و نقاره به دست
آیۀ "یُنفَخُ فی الصُّور..." تلاوت میکرد
با همین چشمِ پر از شرمِ گناهم دیدم
ماه، یک بار نه، صد بار سلامت میکرد
زیر باران کرم قلب گناهآلودم
کنج ایوان طلا قصد طهارت میکرد
کوهِ ابیات فرو ریخت، غزل می لرزید
در سرم قافیه و وزن قیامت میکرد
اشهد انَّ غزل...قافیه ها صف بستند
شعر مأموم شد و عشق امامت میکرد
وای انگار جهان دور حرم میچرخید
به گمانم که خدا داشت زیارت میکرد
#امام_رضا
#مارال_افشون
#poem12
قند و قوری و سماور کنج هال دفترم
عطر چای زعفران و هل وبال دفترم
سقف دل کوتاه اما آه دلتنگی بلند
صندوق احساس و پستوی خیال دفترم
در حیاط حافظه دارد جوانه می زند
بیت بیت ، آهسته آهسته، نهال دفترم
انعکاس پولک ماهی حوض زندگی
بازتاب آرزوهای زلال دفترم
خانه باغ ساکت و گردن کشیدن های باد
شاخه های نازک و کم سن و سال دفترم
میوه های آبدار و ترش فصل کودکی
عطر شیرین درخت پرتقال دفترم
هارمونی شب و سمفونی گنجشک ها
واژه های بی قرار و بال بال دفترم
تاب بازی با طناب عشق در آغوش ماه
خاطرات تیله بازی ها و چال دفترم
پنبه زن آرام می زد پنبه های درد را
با کمانش خوب میشد وضع و حال دفترم
شعر، ای شیرین ترین معشوقه ی من صبر کن!
می رسد یک روز آخر سیب کال دفترم
#مارال_افشون
@poem12
هدایت شده از انجمن ادبی کلمات
🌿 انجمن ادبی کلمات
🍁 ثبتنام ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳
🪴 ویژه بانوان شاعر ساکن اصفهان
🌹 با ارسال پیام به نشانی @kalemaaat در پیامرسان ایتا
https://eitaa.com/kalemaat
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم
فکری برای آخر این ماجرا کنم
کوه غمیست روی دل بی نوای من
باید برای شانه ی قلبم دعا کنم
این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید
باید برای خاطره هایم بنا کنم
احساس را به یاد نگاه و تبسمت
نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم
شاید دوباره در بزنی، زود می روم
روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم
فرصت نبود خوب به جا آورم تو را
باید تمام زندگی ام را قضا کنم
#مارال_افشون
@poem12
خوب میدانم که از خود هجرتی باید کنم
با رسول عشق از نو بیعتی باید کنم
پایه های اعتقادم اندکی لق میزند
در حرای خویش با خود صحبتی باید کنم
#مارال_افشون
#میلاد_پیامبر_اکرم
@poem12