eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
382 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها چه کنم؟ آتشی افتاده به جانم، چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم؟ با حضور تو، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم، چه کنم؟ تو در این شهر، فقط در به رخم باز کنی «ای همیشه نگرانم، نگرانم چه کنم؟» زرِهم پشت ندارد، به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟ گوشه ی خانه، من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟ در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم «چه کنم؟» من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم؟ زود ای عمر علی می روی از دست علی بی تو بر ماندن خود نیست گمانم، چه کنم؟ @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می‌کند گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند شبنم به باغبانی من گریه می‌کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می‌کند این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف احمد به استقبال او ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب دو عزیز فاطمه همراهشان مشعل سوزان‌ شان از آهشان ابرها گریند بر حال علی می‌ رود در خاک آمال علی چشم، نور از دست داده، پا، رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت آه سرد و بغض پنهان در گلوی بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی آه آه ای همرهان، آهسته ‌تر می‌ برید اسرار را، سر بسته ‌تر این تنِ آزرده باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیله ‌ی قدر من است من هلال از داغ و این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام ‌تر هستی ‌ام را می‌ برید، آرام ‌تر وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره‌ ای غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پُر کوکب ‌ترست بعد از امشب روزم از شب، شب‌ ترست زین گل من باغ رضوان نفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه مهمانسرای گریه و ماتم شده دلم بهر جلوس عشق، فراهم شده دلم ما را که «یامجیر» و «أجرنا» عوض نکرد دلتنگ روضه های محرم شده دلم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم چشم خود وا کن اگر لب به سخن وا نکنی مکن از موی پریشان خود آشفته ترم بسکه غم هست به دل جای غمت دیگر نیست می نهم داغ جگر سوز تو را بر جگرم پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم داغت آخر کشدم لیک بدان من پدرم چشمه ی چشم مرا اشک فشان خیز و ببین لب خشکیده مگر تر کنی از چشم ترم من که خود خضر رهم بر سر تو پیر شدم چون نهادم لب خود بر لب تو ای پسرم خصم لبخند زند من کف افسوس به هم بین دل ریش و از این بیش مزن نیشترم گه سرت، گاه رخت، گاه لبت می بوسم دلم آرام نگیرد، چه کنم من پدرم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه به کجا می روی ای یوسف زهرا، پسرم گرگ بسیار بود در دل صحرا، پسرم قامتت گشته ضریح و دل یک خیمه دخیل که نه مجنون تو لیلا شده تنها، پسرم صبر کن اهل حرم، سیر ببینند تو را اَشبَهُ الناّس تویی بر شه بطحا، پسرم پیش من سَرو قَدم، راه برو چند قدم تا کنم قامت تو خوب تماشا پسرم همه مات اند که دارد چه دلی دشمن تو می کِشد تیغ به روی تو دل آرا، پسرم رفتی و گر نرود جان ز تنم بعد از تو بی گمان می کُشدم داغ، نه اعداء، پسرم می‌روی لیک بدان خون پدر گردن توست تو مرا می‌کشی از غصه، نه اعدا پسرم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها این پیام دردآور چون شنفت با دلی با حسرت و بی تاب گفت: ای به تو دلگرم، آه سرد من همزبان و همدل و همدرد من هستی من، جان من، جانان من این قدر بازی مکن با جان من ای چراغ من مگو از خامشی ورنه پیش از خود علی را می کُشی روبهان در مکر خود با شیر نر تیغ هاشان آخته، من بی سپر ای مسیحای علی اعجاز کن مشکلِ مشکل گشا را باز کن ای کتاب عشق من، بسته مشو همچو مَردم از علی خسته مشو رفتنت، خانه خرابم میکند ماندنت چون شمع آبم میکند ای علی را سرو باغ آرزو هرچه میگویی، حلالم کن مگو نه دلم را از فراقت چاک کن نه به دست خویش اشکم پاک کن ای به دردم، چشم بیمارت طبیب مانده‌ام مضطر، بخوان «امن یجیب» باز زهرا چشم خود را باز کرد راز دیگر با علی آغاز کرد کی پسر عم هرچه گویم گوش کن آتشم را از درون خاموش کن یا علی امروز گردیده چو شام عمر زهرای تو میگردد تمام من که بستم چشم از من دل بشوی شب تنم را زیر پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند بر تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن تازه گردد در دلم در دل شب دور از چشم همه کن نهان در خاک جسم فاطمه تا نشان مانَد به جا از غربتم بی نشان باید بماند تربتم چون به دست خویش با رنج و تعب پیکرم را دفن کردی نیمه شب در کنار قبر پنهانم بمان تا صدایت بشنوم قرآن بخوان گرچه رفت از دست یار و یاورت فاطمه تنهاترین همسنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری میکند مثل زهرا خانه داری میکند شب که خاموشی و جانت برلب است چاه غمهای تو قلب زینب است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه تا علی ماهش به سوی قبر بُرد ماه، رخ از شرم، پشت ابر بُرد آرزوها را علی در خاک کرد خاک هم گویی گریبان چاک کرد زد صدا: ای خاک، جانانم بگیر تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر ناگهان بر یاری دست خدا دستی آمد، همچو دست مصطفی گوهرش را از صدف، دریا گرفت احمد از داماد خود، زهرا گرفت گفتش ای تاج سر خیل رُسل وی بَر تو خُرد، یکسر جزء و کل از من این آزرده جانت را بگیر بازگرداندم، امانت را بگیر بار دیگر، هدیه ی داور بگیر کوثرت از ساقی کوثر بگیر می کِشد خجلت علی از محضرت یاس دادی، می دهد نیلوفرت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه به عزم جان فشانی، جانب میدان پسر میرفت پسر میرفت و همراه پدر جان پدر می رفت سپاه دل‌سیاه آماده با شمشیر و تیغ و تیز ز برج خیمه سوی هاله عقرب، قمر می رفت به عشق دوست، سوی دشمنان رو کرده با شوقی شب معراج، گویی سوی حق خیرالبشر می رفت پسر رفت و پدر در خیمه، ناگه بانگ او آمد به دیدار پسر، آنگه پدر با چشم تر می رفت به امیدی که بیند باغبان گل را شکوفا تر سبک تر از نسیم روح افزای سحر میرفت نمی دانم چه رخ میداد، اگر زینب نمی آمد ولی آنقدر میگویم، پدر هم با پسر میرفت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه مَپسَند ای امید من و میر لشگرم دونان کشند بانگ شعف در برابرم پشتم شکست و رشته‌ی امید من گسست هرگز چنین شکست نمی بود باورم گر آبِ مشک ریخت، چه غم؟ آبرو به جاست بین اشک دیده‌گان من ای آب آورم سقایی تو گشته مُحوَّل به چشم من مشکی ز اشک دارم و در خیمه می برم از من صدای گریه به گوش حرم رسید آگه شدند داغ چه آورده بر سرم روح ادب تو بودی و در عمر خویشتن نشنید گوشم از تو که خوانی برادرم خواندی مرا برادر و دانستم از جنان پیش از من آمده به سراغ تو مادرم گفتی تن تو را نبرم سوی خیمه ها اما تنی نمانده ز تو پاره پیکرم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها به هنگام پیری مرانم ز پیش که صرف تو کردم جوانی خویش الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل را همه کی ام من؟ که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن جوابم مکن به کوی وفا آشیانم بده سگ خانه ام، استخوانم بده ازین رو سپیدم بر داورم که من هم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها زد به جان آتش مرا افسردنت با جسارت سوی مسجد بردنت دیدم آنجا بازی تقدیر را روبهی بسته است دست شیر را گفتم ای حقِّ نمک نشناخته دین عَلم کرده به قرآن تاخته ای تو قلب قبله خون کرده چرا سوی مسجد میکشانی قبله را!؟ هر که باشد اهل قبله، گو بیا قبله این است و منم قبله نما آنکه آمد از درون قبله، اوست تا بدانند اوست مغز و کعبه پوست دست هایی را که صدها بت شکست کس نمی بندد به غیر از بت پرست این همان خیبر فکن، دست خداست باز کن، دست علی مشکل گشاست گر همه باشید خصم جان او من به جان باشم بلاگردان او تا نکردم سر به سوی آسمان آسمان را باز کن از ریسمان قلب من از سینه‌ی پر خون مبر کعبه ام را از حرم بیرون مبر خویش را دیدم چو از کعبه جدا خانه، مروه کردم و مسجد، صفا یافتم میقات من پشت دَر است حفظ «رب البیت» از حج برتر است حج من رخسار حیدر دیدن است طوف من دور علی گردیدن است آنقدر ای قبله ی بیت الحرام دور تو گشتم که شد حجم، تمام... @poem_ahl