eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
383 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه خورشید پر تلألو هفت آسمان شدی ذی الحجه شهیر زمین و زمان شدی با ( اهدنالصراط ) تو شد راه , مستقیم وقتی که حمد خواندی و تفسیر آن شدی تکثیر گشته آیه ی ایاک نعبدوا از آن زمان که هادی اهل جهان شدی ابن الجواد ! تا که گدایت شدیم ما مثل پدر کریم شدی , مهربان شدی تا سفره های دست کریم تو پهن شد ما میهمان شدیم , تو هم میزبان شدی امروز بر دریچه قلبم نزول کن لطفی کن و مرا به غلامی قبول کن هر وقت شیعه سائل و محتاج می شود دریای لطف و جود تو مواج می شود دل را به دست غیر تو هرگز نمی دهم از این قضیه عشق تو انتاج می شود پرهای جبرئیل نگاهم در آتش است وقتی که خاک پای تو معراج می شود در امتحان رشته عشق و ولای تو هر کس که زیر ده شده اخراج می شود تو پادشاه کشور دینی بدون شک گاها عمامه بر سر تو تاج می شود امروز بر دریچه قلبم نزول کن لطفی کن و مرا به غلامی قبول کن امروز آمدیم که عیدی به ما دهید یک گوشه , یک کنار به ما نیز جا دهید چشمان ما به دست شما خیره گشته اند تا که مجوز سفر سامرا دهید از این چل و دو سال فقط لحظه ای بس است تا با اشاره ای دل ما را جلا دهید از التماس پر شده دستان خالیم وقتش شده که تکه نان بر گدا دهید گفتند که بلا سبب قرب می شود بی زحمت ای طبیب به ما هم بلا دهید امروز بر دریچه قلبم نزول کن لطفی کن و مرا به غلامی قبول کن https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجده اش نور علی نور چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن تسبیح می چرخاندو می چرخید عالم ارض و سما را رزق می بخشید توام از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند مانند سیلی خانه را ویرانه کردند نه احترام حرمتش را داشت دشمن عمامه اش را از سرش برداشت دشمن پای برهنه سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالیست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را می ریخت اشک شرم عالم روی جاده دشمن سواره بود اما او پیاده در کوچه های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است سر منزل این کوچه ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آه شام آن شب یک سوی صد نا محرم یک سوی زینب یک سوسری بر تشت زر یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تشت آخر سربه روی خاک افتاد https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای آنکه هستی‌ام شده‌ای از قدیم‌ها‌ ای عاشق تو حضرت عبدالعظیم‌ها با گَرد و خاک صحن تو ادغام شد گِلَم ویران شده چُنان حرمَت بار‌ها دلم تاریکی جهانِ مرا نورِ مُطلقی‌ ای جان فدایِ رویِ تو یا ایها النقی در گوشه گوشه همه عالَم نوشته‌اند بنگَر که در متون کهن هم نوشته‌اند: از بس که سبکِ بَخشش و لطفش جوادی است گاهی توکل مُتوکِل به هادی است بی‌شک همیشه بخشش تو عاری از چراست ثروت همیشه نزدِ گدایان سامراست‌ ای خاکِ پات سُرمه چشم امیر‌ها سَر می‌نهند پای قدوم تو شیر‌ها بعد از تو بس که دل به تو حس نیاز کرد «صوفی نهاد دام و سَرِ حُقه باز کرد» یک عده با تو گر چه کمی هم قبیله‌اند در پُشتِ دین و اسم شما غرق حیله‌اند بیزارم از تمامی ارباب‌های شهر دلخسته‌ام ز جعفر کذاب‌های شهر با سیبِ سرخ حیله همه ناتوان شدیم ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم از بس که خیری از همه عالم ندیده است این جامعه به جامعه خواندن رسیده است آقا؛ پدر بزرگ گُل آخرین تویی یعنی برای خواندن او بهترین تویی تا از قفس تمام جهان را رها کنی باید خودت برای ظهورش دعا کنی با یک دعای خود غم ما را مهار کن با یک دعای خود دل ما را بهار کن بی‌تو بهار قسمت مردم نمی‌شود هادی اگر تویی که کسی گُم نمی‌شود هادی شدی که بر همگان سر شویم ما هادی شدی که از همه برتر شویم ما هادی شدی که جَلدِ غم سامرا شویم هادی شدی شما که کبوتر شویم ما گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما هادی شدی که فاتح دل‌ها شوی و بعد از عاشقان فاتح خیبر شویم ما هرکس غلام خان شما شد امیر شد هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما هادی شدی که در همه‌ کوچه‌های شهر از بانیان روضه مادر شویم ما زخم زبان زدن به تو جور است دائماً وقتی که هم علی شده‌ای هم ابالحسن آه‌ای امامِ شاعرِ ما شاعران سلام‌ ای چارمین علی! گُل حیدر نشان سلام‌ ای نام دلبرانه تو ذکر ناب ما یک قطره از غدیریه ‌ات شد شراب ما گفتم شراب و ذهن من انگار پَر کشید هی جرعه جرعه روضه‌ سر بسته سر کشید دنیای شعر و شاعری‌ام بی‌شراب باد بزم شراب دفتر شعرم خراب باد شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت وقت گریز شد به کجا می‌توان گریخت؟ دندان گرفته‌ام به جگر! روضه‌خوان بس است تنها برای کشتن ما خیزران بس است‌ ای کشته حسادت دنیا حسین جان‌ ای تشنه مُقطَع الاعضا حسین جان @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه اجلال نبی کیست تویی تو چارم علی از آل نبی کیست تویی تو تو اختر برج نبوی شمس هدایی ماه علوی آینه ی حسن خدایی فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کلّ وجودی تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منّت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند ای گوهر توحید به درج دهن تو روییده به هر سو گل وحی از چمن تو انوار خدا در تو و حسن حسن تو ما جامعه داریم ز فیض سخن تو زین جامعه دل سوی تولای تو راهی است هر جمله‌ی آن جلوه ای از وحی الهی است از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی خور خوان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی کنیه زیبای تو هادی من آبرو از خاک در سامره دارم من خاطره ها از سفر سامره دارم من جلوۀ طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجّت حق، خلق به تأیید تو بنده توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت دور تو گشتند هماره نور تو که از صبح ازل تافته در دل خاموش نگردد به هزاران متوکّل هرگز نشود محو، حق از فتنه باطل آری نرسد بار کج خصم به منزل قرآن همه را با سخن وحی دهد پند هر چیز بود فانی جز وجه خداوند ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آوخ که رسید از ستم خصم عذابت گریم به تو و غصّه بیحدّ و حسابت افسوس که بردند سوی بزم شرابت بر خیرگی خصم و به بی شرمی او اف خاکم به دهن جام مِی‌ات کرد تعارف تو آیه تطهیری و رجس از تو به دور است دل جای خدا و دهنت چشمه نور است وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است مست می و مست ستم و مست غرور است با آن شرف و عزّت و اجلال معانی می خواست که در محفل او شعر بخوانی خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش بر خاک فکندی زیر تخت غرورش گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش لرزید ولی در پی اظهار ندامت می زد همه دم تیشه به طوبای امامت فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت افسوس که مسموم شدی چون پدرانت آوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت «میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد باشد که به خاک حرمت چهره گذارد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه خبر گریه ی گرفتاران میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره می غلطید جای خونمردگی به پیکر داشت بعد از آن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباس دیگر داشت! گرچه سردرد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود معجر داشت روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه ما غلام و شاهمان هادی سلام‌الله‌علیه دلبر دلخواهمان هادی سلام‌الله‌علیه در شب غم ماهمان هادی سلام‌الله‌علیه شد چراغ راهمان هادی سلام‌الله‌علیه تا ابد ممنون الطاف خدا هستیم ما بنده ی ابن الرضای سامرا هستیم ما صاحب این روضه من را اهل ایمان کرده است آتش عشقش جهانم را گلستان کرده است اعتقادم را غدیریه دو چندان کرده است جمع ما را جامعه خوانی مسلمان کرده است در هجوم خشکسالی، ابر باران می شویم هر زمان که دسته جمعی، جامعه خوان می شویم باز در ماه رجب مهمان هادی گشته ایم بی قرار از دوری ایوان هادی گشته ایم همچو عرشی ها، سیهپوشان هادی گشته ایم با امام عسکری، گریان هادی گشته ایم آسمانی پر ستاره، آسمان را خاک کرد زد گریبان چاک و قلب آسمان را چاک کرد باز هم روز دوشنبه، مادری ها شعله ور باز هم روز دوشنبه، فاطمه، داغ پسر باز هم روز دوشنبه، تازه شد داغ جگر عسکری گوید گهی مادر، گهی گوید پدر این حسن ها را دوشنبه ها، فلک دلگیر کرد این حسن ها را دوشنبه ها، تحیر پیر کرد سامرا ! کو مهربانی، کو ادب ای وای وای میهمان و دست بسته، نیمه شب، ای وای وای باده و سلطان دین، یا للعجب ای وای وای زنده غم های صفر، شد در رجب، ای وای وای گمرهان با حضرت هادی چه ها کردند آه کعبه را با زور در بت خانه آوردند آه باز هم با نام دین، از دین تخلف می کنند باز دنیا را پر از شرم و تاسف می کنند دور از کنعان، چه توهین ها به یوسف می کنند بر ولی اللهِ ما، باده تعارف می کنند مِی تعارف کرد اما مِی به روی سر نریخت هر چه شد دیگر در اینجا حرمت خواهر نریخت @poem_ahl