eitaa logo
پویانویسی
214 دنبال‌کننده
315 عکس
77 ویدیو
15 فایل
اینجا مجال "رحیل" است برای نوشتن و راهِ نوشتن. و فرصتی برای فهم همزمان درون و برون. #علی_اسفندیار ارتباط: @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 یادی نمیکنی؛ از عاشقت چرا؟! باور نمیکنی؛ حالِ دل مرا… یادی نمیکنی؛ از عاشقت چرا؟! من دوست دارمت… چون شب که ماه را…! من می‌سُرایمت! چون دل که آه را… چون دل که آه را… چون اشکِ من؛ گاهی قدم بر دیده ام نِه دل برده ای… باری بیا؛ دلداریم ده! دیدار تو؛ از این جهان وز آن جهان به! ای نو بهارم… چشم انتظارم… © شهاب‌گرافی کپی‌رایت ندارد...🔻 💯📮@SHAHAB_GRAPHY
. دولت اسلامی اول باید خودش با دغدغه جمعیت داشته باشد، بعد از مردم و فرهنگ انتظار داشته باشد. مگر می شود مثلا مجرد باشی و یک اداره را بتوانی مدیریت کنی! او اصلا مراجعان گوناگون خود را نمی‌تواند بفهمد، اصلا سردی و گرمی زندگی را نچشیده ... جوان نخبه مجرد باید حمایت بشود برای باتقواشدن، باسوادترشدن، مردمی شدن و ... مسئولیت هم بر مدار سیاست‌های کلان نظام اسلامی و تمدنی به افراد واگذار شود؛ تا فهم‎ اجتماعی شکل بگیرد و تک‌باشی به انزوا برود. ✍️ علی اسفندیار @pooyanevisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐜 این مورچه‌ رو ببین👆 روی سنگ وسط رودخانه گیر کرده...اما... 🙋‍♂ یه سوال! خدایی که این مورچه رو از وسط رودخانه نجات داد، نمیتونه من و شما رو از گرفتاریها نجات بده؟! نکنه فکر میکنیم خدا ما رو از این مورچه کمتر دوست داره؟! 😔انگار مشکل از اعتمادمون به خداست😔 🍃... و هرکه از خدا پروا کند، خدا برای او راه بیرون شدن از مشکلات و تنگناها را قرار می‌دهد.🍃 سوره طلاق آیه ۲ @pooyanevisi @YAAliyaho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Dang Show - Didar (320).mp3
8.53M
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد @pooyanevisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨مطالبه مهم رهبر انقلاب از مبلغین: 🔰پشت صحنه تبلیغات دشمن را بشناسید / در تبلیغ به مبانی فکری جبهه مقابل حمله کنید ✏️ رهبر انقلاب اسلامی ساعتی پیش در دیدار مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیه: تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست. این کار، لازم است. اما فقط این نیست. طرف مقابل مبانی فکری دارد باید به او حمله کرد در تبلیغ موضع تهاجم لازم است. این لازمه‌اش شناخت صحنه است یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید با کی طرفید، ما با کی طرفیم حالا فرض کنید که یک شبهه‌ای را فلان سرمقاله نویس یا فلان ستون نویس فلان روزنامه یا فلان مثلاً توئیت‌زن توی فلان شبکه‌ی فلان یک چیزی را مطرح کرده ما با کی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که این‌جور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشت صحنه‌ای داشته باشد. ۱۴۰۲/۴/۲۱ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
🔻روایت اجتماعی حجاب 📌خوانشی بر بدن‌نمایی دختران ایرانی ✍️ علی اسفندیار با موهای افشان خرامان قدم می‌زد گویا که رستم بر اسفندیار فائق آمد گویا کوچه‌ها در تسخیر اوست زبانِ بدنِ دختر بلندبلند حرف می‌زد دست‌های لطیفی که مردانه تکان می‌خورد چشم زمخت پسامدرن وصله‌ی ناجوری شد بر دخترِ معنای دیروز سری که سر به هوا بود و شانه‌ای که بر شانه‌ی جهان‌شهر عشوه می‌فروخت شده بود هاشور انسان جدید سایه‌اش... روی سنگفرش بازار سنتی روی اشیای عتیقه‌ی خاندانش روی سنت روح اعلام پیروزی بر... نمی دانم نمی‌دانم بر چه مصیبتی بر جهل، استثمار، بی‌وطنی یا پیروزی بر مدرسه، مذهب و ارشاد و یا انکار رگ و ریشه‌‌ی رسم‌های فطری نمی‌دانم چه بود؟! پیروزی یا احساس پیروزی؟ راست یا دروغ؟ خودستایی یا خودزنی؟ زبان قاصر است... شاید اعلام پیروزی بر "می‌دانم" و "نمی‌دانم"های احتکارشده تردیدِ همه این کلمات را کنار گذاشتم و گفتم: «این روزها زبانِ بدنِ شهر ما و دخترانش برساخت جهان واقعی یک ایرانی نیست!» @pooyanevisi
هدایت شده از 
📢 درباره فرهنگ، ادبیات و جامعه؛ هم بخوانید و هم بنویسید. 🌻نخبگان، استادان و دوستان‌تان را دعوت کنید به👇اینجا https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6 ✍️شما هم، صفحه داشته باشید، فکر بکرِتان را بنویسید، بازنشر دغدغه‌های شما با ما💐
. سرعت نظر سرعت رصد سرعت عمل @pooyanevisi
DA 049 Final WEB Version Spread.pdf
19.86M
💥 نشریه دیده‌بان اندیشه (شماره ۴۹) 💠 وصله‌ی ناجور؛ چرا توسعه به ما نمی‌آید..؟ 🖇 نقدی بر جریان نئولیبرالیسم فرهنگی با تکیه بر اندیشه آوینی ❇️ سرخط‌های این شماره: 🔻نقد دیدگاه‌های تک‌بعدی نسبت به آرمان پیشرفت؛ 🔺تبیین مقوله نهیلیسم در پرتو نظم ماشینی مدرن؛ 🔻بررسی انگیزه انسان غربی برای فرار از کار و اشتغال؛ 🔺تفسیر مبانی لیبرالیستی طرفداران مدل توسعه مدرن. 🆔 @Didebane_Andisheh
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 توفیق حضور در این شماره از نشریه را داشتم امیدوارم جبهه انقلابی، روزی سرآمد ژورنالیسم اندیشه شود و می شود... 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی فکر نمی‌کرد قهرمانی ما را... دانش آموزان با همان سرهای تراشیده در کوچه‌های روستا بازی می‌کردند در آن کلاس‌های کاهگلی پشت نیمکت‌های دوران ابتدایی هر کدام به روشی درس می‌خواند اما کسی فکرش را نمی‌کرد؛ «صف مدرسه، بشود صف ستاره‌ها!» بعدها که تلویزیون به روستا آمد دنبال ستاره‌های فوتبال و سینما بودیم دنبال آدامس‌های شانسی بودیم و تا می‌توانستیم عکس ستاره‌های فوتبال را جمع می‌کردیم سر کلاس فردا، تعداد ستاره‎های جیب‌مان را رو می‌کردیم به هر دلیلی هوادار آدم‌های مشهور هنری و ورزشی می‌شدیم فکرش را نمی‌کردیم شاید خودمان ستاره بشویم شاید کنارمان، «ستاره‌ای» دارد مشق «شهادت» می‌کند و شاید معلمی با همان کت و شلوار اتوکشیده قَدّ ما را برای قامت شهادت تراش می‌دهد کسی فکر نمی‌کرد قهرمانی ما را ستاره‌شدن همکلاسی‌ ما را... و کسی فکر نمی‌کرد «یک روستای پرستاره را» قم، علی اسفندیار تابستان 1402 ‌🥀اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🥀 🇮🇷 https://eitaa.com/lazour @pooyanevisi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انا لله و انا الیه راجعون بار دیگر حادثه تروریستی در ملت ایران را عزادار کرد. دشمن برای برهم زدن آرامش کشور دست از توطئه برنمی‌دارد. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون بعنوان یک راهبرد خصمانه شیطانی بوده است. ملت شهادت طلب و بصیر ایران در برخورد با این اقدامات تجربه‌ها دارد. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت | رادیو فکرت
1_1156469546.mp3
9.57M
🔳 بوی اربعین🔳 ⏪ عربی_فارسی
📌 ایستگاه آزادی ✍️ علی اسفندیار برای سومین بار خودم را نزدیکش رساندم، دوباره برگشتم، پابه‌پا کردم. با فاصله‌ای، زل زدم به چروک زیر چشم و پیشانی‌اش. عابرهای عجول بین من و او راه می‌روند؛ هر کدام لباسی، هر کدام ویترین متحرکی از بوهای متفاوت؛ عطر و ادکلن و عرق و سیگار. او روی نیمکت انتظار نشسته بود، کنارش هم سه دختر جوان با آرایش‌ غلیظ، لباس پسرانه و لب‌هایی که از ورمِ تزریق، بیرون ریخته بود. پیرمرد، پسِ گردن چروکیده‌اش را خاراند، هنگام برگشتِ دست‌، نخ عینک را روی گردنش انداخت؛ شاید می‌خواست مطمئن شود، شلخته نیست. اگر برای بار چهارم بروم سراغش، چه بگویم؟ از چه بگویم؟ کلمات در ذهنم رژه می‌روند، دهخدا هم نمی‌تواند بهترینش را انتخاب کند. چقدر جمله‌سازیِ سختی پیش رویم قرار دارد؛ پیش روی کسی که پر از رازهای نوشتن است، پر از دستورِ املا و انشا. کیفش از روی زانوی قلمی‌اش سُر خورد و افتاد. همهمه مسافران صدای کیف را در خود بلعید. عابر میانسالی خم شد، کیف را برگرداند بین دست‌هایش. دخترها به چُرت زدن پیرمرد خندیدند. یکی گفت چقدر شبیه بابای مدرسه‌ی ماست، باز خندیدند، شبیه قاه قاه پسرها. یکی دیگر پشت‌بندِ خنده‌اش، کِش جوراب صورتی‌اش را تا جا داشت، بالا آورد و رها کرد، شاید می‌خواست مطمئن شود روحیه‌ی پسرانه دارد یا نه؟ حال چه کنم از این تراژدیِ تمسخر؟! چرا معلم‌های شاگردپرور... ببخشد معلم‌های نخبه‌پرور را نمی‌شناسیم؟ چرا کسی نمی‌داند این آدمِ خسته‌‌ی میدان درس و مدرسه از چه مسیری به اینجا رسیده است؟ از پای تخته‌ی سیاه... از لای خاکِ گچ‌های رنگی و دانش آموزان قد و نیم‌قدِ رنگی‌تر؛ زرنگ و تنبل، خوش‌خط و بدخط، آرام و ناآرام، دارا و ندار! و هزار راز ناگفته‌ای که در سینه‌اش موج می‌زند. نمی‌دانم امروز کدام سیاستی، او را "بازیچه کودکان کوی" کرده است. این بار کسی را روی نیمکت می‌بینم که مرا ادبیات آموخت و زبان فارسی یاد داد. کسی که با انشاهایم، سر ذوق می‌آمد و از طنزهایی که می‌نوشتم قاه قاه می‌خندید، مردانه! من غرق جمعیت ایستگاه مترو هستم و هم غرق رؤیای مدرسه. با تنه‌ی تند پسرک آدامس‌فروش از خیال پرت می‌شوم روی یکی از موزائیک‌های مترو. پاهایم دیگر سست شد. صدای ضعیف واگن‌ها نشان داد باید بروم. ولی خجالتم چرا نرفت و چرا صدایم را به گوشش نرساندم. همه با هول و ولا خط قرمز را عبور می‌کنند و تقلای‌شان جا نماندن است از قطار... دخترها خودشان را به دستگیره واگن آویزان کردند، یک صندلی خالی شد و من چه بی اختیار گفتم: "آقاااا... آقا معلم‌ بفرمایید اینجا... اینجا بشینید"، دخترها سرخ شدند و کمی مرتب. خانمی دیگر از بلندگوی واگن، "ایستگاه آزادی" را اعلام کرد و ما همه، با همه‌ی شلوغی‌ها، در ایستگاه "آزادی" توقف کردیم، بی آنکه به ایستگاه "استاد معین" برسیم. @pooyanevisi
Mahmoud Karimi - Man Ra Bebakhsh Agar.mp3
3.25M
🔳السلام علیک یا بنت الحسین 🔖تسلیت و تعزیت بمناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها با پای پر ورمم دردسر حرمم میگه خیلی شبیه مادرمم من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم آخر شکسته دستی دندان شیری ام را ای بابا حکایتی شده مویت ای بابا ببین شکسه پهلویت @pooyanevisi