eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
992 ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 به نام الله گروهى از کودکان انصارى، بازى میکردند، تا اینکه حضرت پیامبراکرم(ص) را به همراه حسنین علیهم السلام دیدند کودکان دور حضرت گرد شدند، و به گمان اینکه ایشان آمده اند تا با آنها بازی کنند و  آنها را نیز چون حسنین به دوش بگیرد، هر یک لباس پیامبر صل الله علیه و آله و سلم  را گرفته و میگفتند: کُن جَمَلِی ( شتر من باش ) آن حضرت از یک سو میخواست خود را برای نماز به مسجد برساند و از سویی نمیخواست کودکان از وی رنجیده خاطر شوند از مسجد بیرون آمد و به جستجوى پیامبر صلى الله علیه وآله پرداخت، آن حضرت را در کنار جمعى از کودکان یافت که بر دوش پیامبر سوارند! جریان را که فهمید قصد کرد که کودکان را گوشمالى دهد، تا آن حضرت را آزاد کنند آن حضرت، بلال را از اجراى تصمیم خود، نهى کرد و فرمود:  تنگ شدن براى من محبوبتر از رنجاندن این کودکان است سپس به بلال فرمود: برو خانه حجره ام را جستجو کن و آنچه (از گردو و یا خرما و...) یافتى بیاور، تا خود را از این کودکان کنم بلال رفت و پس از جستجو، هشت دانه گردو یافت به حضور پیامبر(ص) آورد پیامبر به کودکان فرمود:  آیا شما شتر خود را به این گردوها میفروشید؟ کودکان به این داد و ستد راضى شدند، و گردوها را گرفتند و آن حضرت را آزاد نمودند، پیامبر صلى الله علیه وآله به راه خود به طرف مسجد ادامه داد، در حالى که میفرمود: رَحِم اللهُ أخِى یوسفَ بَاعُوه بِثَمنِ بَخس دَراهم مَعدودَه و باعُونى بثَمان جُوزات برادرم، را رحمت کند، که او را (برادرانش ) به چند درهم اندک فروختند ( سوره یوسف آیه ۲۰) اما این کودکان ، مرا به هشت دانه گردو فروختند، با این فرق که برادران یوسف، وى را از روى فروختند، ولى این کودکان از روى فروختند وقتى بلال این همه مهربانی و عمیق نگری و محبت را دید، تحت تاثیر قرار گرفت، و به پاى مبارک آن حضرت افتاد، و اظهار تواضع کرد و گفت: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سوره انعام آیه ۱۲۴ خداوند میداند که مقام رسالت را در وجود چه کسى قرار دهد ص ۲۸۶ 🍃🍃
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ﺑﻪ‌ﻧﺎم ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ‌ی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺭﻫﺒﺮ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻴﻢ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ [ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻦ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺯﻛﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭی ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭﺍمِ ﻧﻴﻜﻮ ﺩﻫﻴﺪ [ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻛﻤﮏ ﻛﻨﻴﺪ]، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﻮ میﻛﻨﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ‌ﻫﺎی ﺑﻬﺸﺖ ﻛﻪ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ [ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ] ﺁﻥ ﺟﺎﺭی ﺍﺳﺖ، ﻭﺍﺭﺩ میﻧﻤﺎﻳﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻫﺮ ﻳﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻭﺭﺯﺩ، بیﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ ﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﺯﻳﺮﺍ ﺳﺨﻨﺎﻥ [ ﺧﺪﺍ ] ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ میﻛﻨﻨﺪ ﻭ بخشی ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ [ ﺍی ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ] ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺗﺎﺯﻩ‌ﺍی ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻮم پی میﺑﺮی، ﺟﺰ ﻋﺪّﻩی قلیلی ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ، ﻭلی ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ میﺩﺍﺭﺩ وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﻭ ﻳﺎﻭﺭ ﻣﺴﻴﺢ ] ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ [ ﻧﻴﺰ ] ﭘﻴﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ [ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻧﺸﻮﻧﺪ ]، ﻭلی ﺁﻧﻬﺎ [ ﻫﻢ ] ﺑﺨﺶ مهمّی ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﺬﻛﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻓﻜﻨﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺁﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِّمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ ﺍی ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ! ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺍﺯ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎنی ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ میﺩﺍﺷﺘﻴﺪ، ﺭﻭﺷﻦ میﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭی ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﻛﻪ ﻓﻌﻠﺎً ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺎﺯ ﻧﻴﺴﺖ، ] ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ میﻛﻨﺪ ﺑﻪ ﺭﺍستی ﺍﺯ ﺳﻮی ﺧﺪﺍ ﻧﻮﺭ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ - آیات ۱۲ الی ۱۵
هدایت شده از 📃دیوار احادیث📃
حضرت عليه‌السلام كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ، كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ زياد نشانه است؛ زياد نشانه است - ح ۷۰۸۳ و ۷۰۸۴ 🍃🍃🍃
هدایت شده از 📃دیوار احادیث📃
عليه السلام جِماعُ الخَيرِ فی المُوالاةِ فی اللّهِ ، والمُعاداةِ في اللّهِ ، والمَحبَّةِ في اللّهِ ، والبُغْضِ في اللّهِ كردن براى‌خدا و ورزيدن براى‌خدا و دوست‌داشتن براى‌خدا و نفرت‌داشتن براى‌خدا همه خوبی‌هاست - ح ۴۷۸۱ ✨✨🕊✨✨
به‌نام✨الله✨ گروهى از کودکان انصارى، بازى می‌کردند، تا اینکه حضرت پیامبراکرم(ص) را به همراه حسنین علیهم السلام دیدند کودکان دور حضرت گرد شدند، و به گمان اینکه ایشان آمده‌اند تا با آنها بازی کنند و  آنها را نیز چون حسنین به دوش بگیرد، هر یک لباس پیامبر صل‌الله علیه و آله و سلم  را گرفته و می‌گفتند: کُن جَمَلِی ( شتر من باش ) آن حضرت از یک سو می‌خواست خود را برای نماز به مسجد برساند و از سویی نمی‌خواست کودکان از وی رنجیده خاطر شوند از مسجد بیرون آمد و به جستجوى پیامبر صلى‌الله علیه وآله پرداخت، آن حضرت را در کنار جمعى از کودکان یافت که بر دوش پیامبر سوارند! جریان را که فهمید قصد کرد که کودکان را گوشمالى دهد، تا آن حضرت را آزاد کنند آن حضرت، بلال را از اجراى تصمیم خود، نهى کرد و فرمود:  تنگ شدن براى من محبوبتر از رنجاندن این کودکان است سپس به بلال فرمود: برو خانه حجره‌ام را جستجو کن و آنچه (از گردو و یا خرما و...) یافتى بیاور، تا خود را از این کودکان کنم بلال رفت و پس از جستجو، هشت دانه گردو یافت به حضور پیامبر(ص) آورد پیامبر به کودکان فرمود:  آیا شما شتر خود را به این گردوها می‌فروشید؟ کودکان به این داد و ستد راضى شدند، و گردوها را گرفتند و آن حضرت را آزاد نمودند، پیامبر صلى‌الله علیه وآله به راه خود به طرف مسجد ادامه داد، در حالى که می‌فرمود: رَحِم اللهُ أخِى یوسفَ بَاعُوه بِثَمنِ بَخس دَراهم مَعدودَه و باعُونى بثَمان جُوزات خداوند برادرم، یوسف را رحمت کند، که او را (برادرانش ) به چند درهم اندک فروختند ( سوره یوسف آیه ۲۰) اما این کودکان ، مرا به هشت دانه گردو فروختند، با این فرق که برادران یوسف، وى را از روى فروختند، ولى این کودکان از روى فروختند وقتى بلال این همه مهربانی و عمیق نگری و محبت را دید، تحت تاثیر قرار گرفت، و به پاى مبارک آن حضرت افتاد، و اظهار تواضع کرد و گفت: اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سوره انعام آیه ۱۲۴ خداوند می‌داند که مقام رسالت را در وجود چه کسى قرار دهد - ص ۲۸۶ ⚘⚘━═━⊰🌺⊱━═━⚘⚘
هدایت شده از 📃دیوار احادیث📃
زين العابدين(ع) لا تُعادِيَنَّ أحَدا وإن ظَنَنتَ أنَّهُ لا يَضُرُّكَ، ولا تَزهَدَنَّ في صَداقَةِ أحَدٍ وإن ظَنَنتَ أنَّهُ لا يَنفَعُكَ؛ فَإِنَّكَ لا تَدري مَتى تَرجو صَديقَكَ، ولا تَدري مَتى تَخافُ عَدُوَّكَ ولا يَعتَذِرُ إلَيكَ أحَدٌ إلاّ قَبِلتَ عُذرَهُ وإن عَلِمتَ أنَّهُ كاذِبٌ با هيچ كس مكن، گرچه گمان كنى به تو زيانى نمیرساند و نسبت به هيچ كس، بى رغبتى نشان مده، گرچه گمان كنى به تو سودى نمیرساند؛ زيرا تو نمیدانى كه كِى به دوستت نيازمندى و كِى از دشمنت هراسان هرگاه كسى از تو عذرخواهى كرد، عذرش را بپذير، گرچه بدانى كه میگويد - ج ۷۴ ص ۱۸۰ ح ۲۸ 🍃🍃✨🍃🍃