eitaa logo
👥پُرسمان شیعه⁉️
118 دنبال‌کننده
10 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ⁉️ سيادت از كجا آغاز شد؟ «سيادت» از كجا شروع شده و چه كسى اين لقب را بر اين سلسله نهاده است؟ . . . ⭕ پاسخ: «سيادت» يك نوع شرافت معنوى است كه در دودمان پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله وجود دارد و اساساً اين موضوع عمومى است كه دودمان و فرزندان شريف و برجسته به تناسب مقام بزرگ خاندان آنها، در ميان تمام اقوام داراى احترام و شخصيّت خاصّى هستند؛ بنابراين، احترام و شخصيّت «سادات» در نظر ما براى همان نسبتى است كه با بزرگترين شخصيّت عالم انسانيت، يعنى پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله دارند، و كلمه «سيّد» كه در لغت عرب به معناى «آقا» است روى همين نظر به آنها اطلاق مى شود و در كلمات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السّلام در مورد بعضى از اهل بيت به كار برده شده است. ولى ناگفته پيداست كه «سادات» نمى توانند به اتّكاى اين انتساب با پيغمبر صلى الله عليه و آله كوچكترين تخلّفى بنمايند و از نظر قوانين عمومى تفاوتى با ديگران ندارند. در حقيقت «ريشه سيادت» همان عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام از نظر صفات و روحيّات و اعمال است؛ آنها به خاطر شخصيّت والايشان آقا و سيّد و بزرگ بودند و شعاع اين شخصيّت تا جدّ اعلاى پيامبر صلى الله عليه و آله يعنى «هاشم» را شامل مى گردد و فرزندان او نيز از اين رهگذر كسب افتخار مى كنند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۶٠٨ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ استخاره چيست؟ چگونه ممكن است انسان مقدّرات و سرنوشت خود را به دست استخاره بسپارد و با تفّال به قرآن و يا دانه‌هاى تسبيح تكليف خود را تعيين كند؟ . . . ⭕ پاسخ: اولًا: «استخاره» در لغت به معناى «طلب خير از خداوند كردن» است؛ خداوندى كه جهان آفرينش در قبضه قدرت اوست، آفريدگارى كه سرنوشت تمام موجودات جهان از او سرچشمه مى گيرد و مى تواند بنده خود را با نيكيها رهبرى نمايد. معناى اين نوع استخاره اين است: هنگامى كه انسان مى خواهد كارى را انجام دهد لازم است با نهايت دقّت و توجّه، تمام مقدّمات كار را تا آن جا كه ممكن است فراهم سازد و از آنچه موجب ضرر و زيان است بپرهيزد، سپس از صميم قلب از خداوند بخواهد او را در اين راه موفّق كند و نفع و خير نصيب او سازد. خلاصه اين كه، وقتى انسان دست به يك كار بزرگ مى زند و سرانجام كار روشن نيست، پس از انجام كارهاى لازم كه در پيشرفت او دخالت دارد، بايد در اين حال خدا را بخواند، و از او بطلبد كه وى را در اين كار از هر نظر پيروز گرداند و او را در رسيدن به مقصود رهنمون گردد. اين همان استخاره به معناى «طلب خير از خدا كردن» است كه روايات صحيح و معتبرى دارد. اين نوع استخاره نه احتياج به قرآن دارد و نه تسبيح، بلكه يك توجّه باطنى است كه انسان مى تواند هر روز دهها مرتبه آن را انجام دهد. در روايات مى خوانيم: «مَا إسْتَخَار اللّهَ عَبْد مُؤْمِنُ إلا خَار اللّهُ لَهْ؛ هيچ بنده باايمانى از خداوند طلب خير نكرد، مگر اين كه خداوند خير را براى او فراهم ساخت!» نتيجه اين گونه استخاره اين نيست كه انسان ترديد خود را به وسيله استخاره رفع كند، بلكه غرض از آن اين است كه پس از انجام تدابير صحيح، از خداوند خير و نفع بخواهد و ناگفته پيداست هيچ موحّدى نمى تواند تأثير خواست و كمك خداوند را در هيچ امرى انكار كند و در وسعت قدرت او شكّ و ترديد نمايد. اين توجّه، به انسان باايمان نيرو و توان مى بخشد كه در برابر مشكلات كارها ايستادگى كند و با تكيه كردن به نيروى لايزال الهى پيش رود. ثانياً: درباره استخاره هايى كه امروز مرسوم است هرگز مطلب آن طور نيست كه در سؤال تصوّر شده است - انسان مقدّرات خود را به دست تسبيح بسپارد - بلكه لازم است پيش از استخاره جهات زير در نظر گرفته شود: ۱- استمداد از عقل و فكر: خداوند بر بندگان منّت گذارده و آنها را با نيروى عقل مجهّز ساخته است. عقل مى تواند در بسيارى از موارد سرانجام كار را از نظر سود و زيان روشن سازد و تشخيص دهد كدام يك از انجام و ترك، مصلحت است؛ در اين موارد هرگز استخاره به تسبيح و قرآن مورد ندارد. ۲- مشورت با افراد مطّلع: اسلام بقدرى به مسأله مشورت اهمّيّت داده كه آن را از علائم ايمان دانسته است. قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ امْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست. [١] و نيز خداوند به پيامبر خود دستور مى دهد كه در كارهاى مهم با ياران خود مشورت كند: «وَ شاوِرْهُمْ فِى الامْرِ؛ با آنان مشورت كن! » [٢] در اين صورت هرگاه نظر قاطعى از افراد با تجربه در كارى ابراز گرديد، ديگر موردى براى استخاره باقى نمى ماند. امّا در صورتى كه ابهام كار از طريق عقل خود انسان و از راه مشورت گشوده نشد و مطلب ابهام و پيچيدگى پيدا كرد، در اين موقع انسان در حالت تحيّر و ترديد فرو مى رود و يك حال بلاتكليفى، توأم با ناراحتى براى او پديد مى آيد. نخستين فايده استخاره با قرآن يا تسبيح در اين موقع اين است كه آن حالت تحيّر را از بين مى برد و انسان را از ترديد و دو دلى رنج دهنده اى راحت مى كند. ديگر اين كه، معناى استخاره در اين هنگام اين است كه از خداوند مى خواهد خير و صلاح او را از اين راه نشان دهد. اكنون كه بنده‌اش تمام درها را به روى خود بسته ديده است از صميم قلب و با خلوص تمام از پروردگار خود مى خواهد او را از اين راه به آنچه صلاح در آن است - اعم از فعل و ترك - راهنمايى بفرمايد. مسلّماً توجّه به خدا توأم با خلوص نيّت در اين حالت مؤثر است. چه مانعى دارد كه خداوند از اين راه خير و صلاح او را نشان دهد؟ فرض كنيم اين شخص متحيّر استخاره نكند آيا مى تواند خود را از يكى از فعل و ترك باز دارد؟ بطور مسلّم نه، بالاخره در اين موقع يا آن كار مورد نظر را انجام مى دهد، يا انجام نمى دهد. چه بهتر كه در اين حالت، در انتخاب يكى از دو طرف، توجّهى قلبى به خدا پيدا كند و از او بخواهد كه آنچه مصلحت است براى او از طريق استخاره معيّن فرمايد. مسلّماً به هنگام انتخاب آن - از اين راه - با قاطعيّت و اطمينان بيشترى به راه خود ادامه مى دهد و آن نيز در پيروزى او مؤثر است. _________________________ [۱]: سوره شورى، آيه ۳۸. [٢]: سوره آل عمران، آيه ۱۵۹. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۶۵١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ نيّت و عمل از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است: «نية المؤمن خير من عمله و نية الكافر شر من عمله؛ نيّت آدم با ايمان از عمل او بهتر است و نيّت كافر از كردار آنها بدتر مى باشد». مقصود از اين حديث چيست و چگونه نيّت يك فرد از عمل او بهتر يا بدتر مى باشد؟ . . . ⭕ پاسخ: حديث مورد بحث از احاديث معروف اسلام است و محدّثان سنّى و شيعه آن را از پيامبر بزرگوار نقل كرده اند. [۱] حديث مزبور را علما و دانشمندان به صورتهاى مختلفى تفسير كرده اند و ما از ميان آنها يك تفسير را كه از همه روشنتر است يادآور مى شويم. نيّت و همّت مؤمن همواره بالاتر از آنچه انجام مى دهد مى باشد و چه بسا او براى انجام يك دهم آنچه تصميم گرفته است و تمايل دارد موفّق نمى گردد و اين مطلب (همّت بلند و نيّت بلندتر از ميزان عمل) اثر مستقيم ايمان به خداست؛ و يك فرد با ايمان بر اثر ايمان به پاداشهاى اخروى و كيفرهاى روز رستاخيز، وجود او كانون افكار پاك و خيرخواهانه و همّت بلند نسبت به انجام اعمال نيك است - اگر چه هنگام عمل - موفّق به مقدار كمى از منويّات خود گردد. ولى برعكس، يك فرد كافر بر اثر فقدان ايمان به خدا و نداشتن ترس باطنى از كيفرهاى پروردگار، وجود او كانونى از افكار فاسد مى گردد و همواره تصميم مى گيرد كه هر نوع بدى را انجام دهد؛ ولى چه بسا روى يك سلسله موانع اجتماعى و يا فقدان وسايل نتواند به بسيارى از آنچه كه تصميم گرفته است جامه عمل بپوشاند؛ در این صورت نيّت او براى كارهاى زشت بيش از آنچه كه انجام مى دهد مى باشد. از اين جهت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: نيّت كافر بدتر از كردار اوست. آنچه گفته شد مضمون حديثى است كه از امام باقر عليه السلام پيرامون اين حديث نقل شده است. [٢] _________________________ [۱]: كافى، جلد ۲، صفحه ۸۲ [٢]: متن حديث امام باقر عليه السلام اين است: «نيّة المؤمن خير من عمله لانه ينوى من الخير مالا يدركه و نيّة الكافر شر من علمه و ذلك لان الكافر ينوى الشر و يأمل من الشر مالايدركه». (المحجة البيضاء، جلد ۸، صفحه ۱۱۰) 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۶٧١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا بايد كم خنديد و زياد گريست؟ منظور از آيه فَلْيَضحَكُوا قَليلًا وَلْيَبكُوا كَثيراً [۱] چيست؛ آيا مفهومش اين است كه خداوند در اين آيه به مردم دستور مى دهد كه بخندند و زياد گريه كنند، با آن كه گريه زياد داراى ضررهايى است كه مسلّماً شارع مقدّس اسلام به آن راضى نيست و از طرفى خنده موجب نشاط و مفرّح جسم و روح است چرا از آن جلوگيرى به عمل آيد؟ . . . ⭕ پاسخ: كسانى كه آيه شريفه را چنين معنا كرده اند در حقيقت توجّه به صدر و ذيل آن نكرده اند، آيه مزبور در سوره «توبه» در ضمن آياتى است كه درباره منافقان و متخلّفان از دستور جهاد اسلامى گفتگو مى كند و پيش از آن اين آيه است: «فَرِحَ الُمخَلَّفُونَ بِمَقعَدِهِمْ خِلافَ رِسول اللّهِ وَ كَرِهُوا انْ يُجاهِدوا بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فى سَبيلِ اللّهِ وَ قالُوا لاتَنفِرُوا فى الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّم اشَدُّ حَرّاً لو كانُوا يَفقَهُونَ؛ بازماندگان از «جنگ تبوك» از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند؛ و كراهت داشتند كه با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كنند و (به يكديگر و به مؤمنان) گفتند: در اين گرما، (به سوى ميدان) حركت نكنيد! (به آنان) بگو: آتش دوزخ از اين هم گرمتر است اگر مى دانستيد!» بلافاصله بعد از اين آيه مى فرمايد: «فَليَضحَكُوا قَليلًا وَ لْيَبْكُوا كَثيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبونَ؛» از اين رو آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند (چرا كه آتش جهنّم در انتظارشان است) اين، جزاى كارهايى است كه انجام مى دادند!» خلاصه، ذيل آيه و آيات قبل و بعد از آن و همچنين شروع جمله «فَليَضْحَكُوا» با كلمه «فاء» كه براى تفريح است، همگى بخوبى روشن مى سازد كه آيه، مربوط به وضع منافقان و متخلّفان از دستور جهاد است و به هيچ وجه امر و دستورى در اين آيه به عموم مردم وجود ندارد، و اين كه در ذيل آيه فرموده: «اين عمل - گريه بسيار و خنده كم - براى كيفر كارهاى آنهاست» اشاره به اين است كه اگر آنها بدانند چه مجازاتهايى در پيش دارند، گريه بسيار و خنده كمتر خواهند كرد و از غم و اندوه، آنى راحت نخواهند شد. _____________________________ [۱]: سوره توبه، آيه ۸۲ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۵۶٨ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا شيطان مى تواند بر پيامبران تسلّط يابد؟ قرآن بطور آشكار مى گويد خداوند به شيطان اعلام كرد راهى بر بندگان حقيقى من ندارى، در صورتى كه شيطان بر حضرت آدم راه يافت و او را فريب داد! با اين كه آن حضرت علاوه بر اين كه از بندگان واقعى خدا بود، يكى از برگزيدگان خدا نيز به شمار مى رود، كسى كه مقام برگزيدگى «صفى اللَّه» به دست آورد، ناچار مرحله عبوديّت واقعى را طى نموده است؟ . . . ⭕ پاسخ: آنچه خداوند به شيطان خاطر نشان ساخت اين است كه وى نمى تواند بندگان حقيقى او را اغوا كند و كردارهاى زشت و حرام را در نظر آنها زيبا جلوه دهد و در نتيجه آنها را از شاهراه ايمان و اطاعت به سوى كفر و معصيت بكشاند. عملى كه در بهشت از حضرت آدم سرزد يك عمل شيطانى نبود تا بدين وسيله شيطان به او راه پيدا كند، بلكه ترك اولايى بيش نبوده است. اصولًا هركس با ميل، دريچه هاى قلب خود را به روى شيطان مى گشايد وگرنه او بدون اجازه خودِ ما از اين مرز نمى گذرد و البتّه پيامبران چنان اجازه را به او نمى دهند. به عبارت روشنتر، مقصود از «راه يافتن» شيطان اين است كه بر اثر ضعف ايمان و سهل انگارى انسان، قلب او مورد تسخير شيطان واقع مى شود و در نتيجه ارتكاب گناه را در نظر وى آسان مى سازد، و هرگز شيطان يك چنين راهى به روح و روان پيامبران ندارد و اگر حضرت آدم به ترغيب شيطان از ميوه شجره ممنوعه خورد، ترك اولايى انجام داده است نه اين كه اين كار بر او حرام بوده باشد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱۳۰ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ با سلام و احترام و عرض تبریک اعیاد دهه امامت و ولایت 💢 به اطلاع می‌رساند مسابقه‌ای از مطالب کانال‌های مجموعه "شیعه" طراحی گردیده است که فرصت شرکت در آن تا عید سعید غدیر خم می‌باشد. 🎁 همچنین هدیه‌ نقدی به مبلغ یک میلیون تومان به برنده منتخب این مسابقه به قید قرعه تقدیم می‌گردد. لینک شرکت در مسابقه 👇 https://digiform.ir/c07b1a5510 ⭕ لیست و لینک کانال‌های مجموعه "شیعه": 🌺حدیثِ شیعه🌺 💢 @Hadis_Shia 💢 📝داستان شیعه🌸 🔰 @DastanShia 📌تقویم شیعه📜 🆔 @TaghvimShia1 👥پُرسمان شیعه⁉️ ⁉️ @PorsemanShia با سپاس از همراهی شما 🙏 ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ هدف از معراج پيامبر صلى الله عليه و آله چه بوده است؟ در قرآن مجيد در آغاز سوره «اسراء» چنين مى خوانيم: «سُبْحانَ الَّذِى اسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَى الْمَسْجِدِ الاقْصَى الَّذِى بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا انّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصير؛ پاك و منزّه است خدايى كه بنده اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى - كه گردا گردش را پر بركت ساخته ايم - برد تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست». چرا خداوند پيغمبر برگزيده اش را معراج برد؟ اگر بگوييم خداوند مى خواسته مكان خود را به او نشان دهد اين كه صحيح نيست؛ زيرا خدا مكان و محلّى ندارد و همه جا هست، و اگر منظور نشان دادن كرات و كهكشان‌ها و ساحبى هاى بزرگ و مناظر برجسته عالم خلقت بوده است باز محلّ ايراد است؛ زيرا به عقيده ما مسلمان‌ها پيغمبر و امامان عليهم السلام از همه چيز و همه جا با اطّلاع هستند. . . . ⭕ پاسخ: اوّلًا بايد توجّه داشت كه آيه اوّل سوره «اسرا» تنها حركت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله را از مسجد الحرام به مسجد الاقصى مى رساند و از سير پيغمبر صلى الله عليه و آله به آسمانها ساكت است، ولى اين مطلب را مى توان از آيات ديگرى مانند آيات زير استفاده كرد: «عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوَى* ذُو مَرَّةٍ فَاسْتَوَى* و هُوَ بِالافُقِ الاعْلَى-/ تا آن جا كه مى فرمايد: عِنْد سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى* عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى* اذْ يَغْشَى السِّدْرَة مَا يَغْشَى* مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى* لَقَدْ رَأَى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى». (۱) اين آيات بخوبى از سير پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به آسمان‌ها حكايت مى كند، ولى آيه اوّل سوره «اسرا» فقط حاكى از آغاز اين سير است كه بر روى زمين انجام گرفته، امّا هدف از اين سير (همان طور كه در هر دو قسمت از آيات مزبور اشاره شده) همان «مشاهده آيات و نشانه هاى بزرگ خداوند در جهان آفرينش» بوده است. بديهى است اين مشاهده يك مشاهده حضورى بوده است و مشاهدات حضورى براى موجودى كه جسم دارد جز به حاضر شدن او در نزد موجودى كه مى خواهد آن را مشاهده كند ممكن نيست، و اينکه پيغمبر صلى الله عليه و آله بدون سير به آسمانها از وضع آنها با خبر است، اين گونه علم و اطّلاع با مشاهده از نزديك فرق بسيار دارد، درست مثل اين كه حادثه اى در شهر واقع شده باشد و ما از وقوع آن مطّلع شده باشيم ولى در محلّ وقوع حادثه نبوده ايم و جريان را با چشم نديده ايم، البتّه حضور در محل و مشاهده جريان حادثه تأثير بسيار عميقترى در وجود انسان خواهد داشت، در حالى كه اطّلاع غيابى، آن اثر را ندارد. بنابر اين، خداوند مى خواسته پيغمبر گرامى اسلام از نزديك آثار عظمت او را با چشم ببيند و دل آگاه او آگاه تر گردد، و اگر كسى تصوّر كند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى توانسته از روى زمين با همين چشم معمولى آثار عظمت خدا را در عوالم بالا ببيند، اين تصوّر نادرستى است و با حقيقت وفق نمى دهد؛ زیرا آن حضرت از نظر جسم داراى خواصّ جسمانيّات و عالم مادّه بود و قدرت ديد چشم يك بشر حدّ معيّنى دارد. ____________________ (۱): سوره نجم، آيه ۵ تا ۸. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱۲۸ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ پيامبران «اولوالعزم» پيغمبران «اولوالعزم» چند نفرند و نام كتاب‌هاى آنها چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: طبق عقيده مشهور دانشمندان شيعه، پيغمبران يكصد و بيست و چهار هزار نفرند كه يكصد و سيزده نفر آنان صرف نظر از مقام «نبوّت»، مقام رسالت - يعنى مأموريّت فوق العاده - را نيز دارا بودند. در ميان اين عدّه، پنج نفر امتياز و برترى خاصّى دارند و به آنها «اولوالعزم» مى گويند، پيامبران اولوالعزم آنهايى هستند كه آيين آنها جنبه جهانى دارد. آنها به ترتيب زمان: حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، و محمّد صلى الله عليه و آله هستند و كتاب هاى آنان نيز به ترتيب: صحف نوح، صحف ابراهيم، تورات، انجيل و قرآن مى باشد. گرچه كتاب هاى پيغمبران گذشته در اثر مرور زمان و اغراض شوم معاندان از بين رفته و يا آن چنان تغيير ماهيّت داده كه جز آيات چندى از آنها - آن هم بطور مسخ شده و تحريف شده - باقى نمانده است، ولى قرآن مجيد از آن زمانى كه به وسيله فرشته وحى بر قلب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده به دستور آن حضرت ثبت و ضبط گرديده و همچنان تا زمانى ما بى كم و كاست محفوظ مانده است. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱۴۸ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چگونه حضرت على عليه السلام در حال نماز توجّه به سائل داشت؟ در حالات حضرت اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم كه يك وقت در موقع نماز آنقدر مستغرق در عبادت و توجّه به خدا بود كه پيكان از پاى مباركش بيرون آوردند و متوجّه نشد، ولى در حالات آن حضرت مى خوانيم كه روزى در حال نماز توجّه به حال فقير و سائل نمود و انگشتر به او بخشيد؛ اين دو حالت چگونه با هم جمع مى شوند؟ . . . ⭕ پاسخ: بايد توجّه داشت كه ميان «خارج كردن پيكان از بدن» و «بخشيدن انگشتر به فقير» تفاوت بسيارى است؛ زيرا خارج كردن پيكان از بدن صرفاً جنبه شخصى و جسمى دارد و از مقام توجّه كامل به خداوند استغراق در ذات او دور است. ولى توجّه به حال بنده فقير و محرومى كه در مسجد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله ناله مظلومانه سر داده و استرحام مى كند، يك عمل خدايى و قربى است و با توجّه به خدا تناسب دارد. در حقيقت او توجّه به خود نداشت، زيرا توجّه به حال بينوا توجّه به خود نيست، بلكه توجّه به خداست! به عبارت ديگر: كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران خود يكى از عبادات بزرگ است و با نماز كه آن هم عبادتى است بس بزرگ سنخيّت كامل دارد؛ بنابر اين جاى تعجّب نيست كه ناله سوزان و نافذ آن فقير محروم استرحام او در برابر مسلمانان، دل آگاه على عليه السلام را هنگام نماز متوجّه خود سازد، و در ضمن آن عبادت، عبادت ديگرى كه هر دو براى خدا و جلب خشنودى او بوده است انجام دهد؛ حتّى اين عمل بقدرى شايسته و ارزنده بود كه آيه اى درباره آن نازل گرديد. [۱] __________________________ [۱]: سوره مائده، آيه ۵۵ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱٨۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا اين آيه با طول عمر امام زمان (عج) منافات دارد؟ خداوند در سوره «يس» آيه ۶۸ مى فرمايد: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِى الْخَلْقِ افَلا يَعْقِلُونَ؛ هركس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونه اش مى كنيم (و به ناتوانى كودكى باز مى گردانيم) آيا انديشه نمى كنند؟!» اين آيه با طول عمر امام زمان (عج) چگونه سازش دارد؟ . . . ⭕ پاسخ: آيه مزبور در حقيقت يك ناموس طبيعى و قانون الهى را توضيح مى دهد؛ يعنى، انسان‌ها مطابق سير طبيعى، پس از آن كه به سر حدّ تكامل جسمى رسيدند، تدريجاً نيروهاى خود را يكى پس از ديگرى از دست داده و به ضعف و ناتوانى روز اوّل بازگشت مى كنند. اين «منحنى» ضعف و قدرت يك قانون عمومى براى تمام موجودات زنده است و همگى روى سير طبيعى و معمولى اين سرنوشت را خواهند داشت؛ ولى در موضوع طول عمر امام زمان (عج) با اين كه يك سلسله مطالعات علوم طبيعى چنين طول عمرى را طبق موازين علمى امرى كاملًا ممكن معرّفى مى كند، در عين حال بايد اعتراف كرد كه اين طول عمر فعلًا جنبه استثنايى دارد. به عبارت ديگر، عمر هزار ساله و بيشتر انسان مطابق اصول علمى امروز به هيچ وجه محال نيست؛ به دليل اين كه دانشمندان علوم طبيعى براى طولانى ساختن عمر انسان همواره مشغول مطالعاتى هستند و به ما نويد مى دهند كه روزى موفّق شدند از طرق علمى حدّاكثر طول عمر انسان را به مراتب افزايش دهند، اين خود نشانه امكان و معقول بودن چنين طول عمرى است. ولى نمى توان انكار كرد كه فعلًا چنين طول عمرى جنبه استثنايى دارد و هنوز انسان از طرق معمولى موفّق به آن نشده است، بنابر اين خداوند براى اصلاح جامعه بشريّت يكى از بندگان برگزيده خود را طول عمر فوق العاده اى داده كه در موقع معيّنى قيام كند و جهانى را مملوّ از عدالت گرداند. پرواضح است آيه مزبور كه نظر به افراد معمولى و عادى دارد شامل حال چنين فردى نخواهد شد كه وضع او يك وضع فوق العاده است و از جريان هاى معمولى بركنار مى باشد. خلاصه، همان خدايى كه برخلاف وضع عادّى چنين عمر طولانى را به آن حضرت داده و به صورت فوق العاده او را زنده نگه داشته، از عوارض طول عمر كه ضعف و ناتوانى و بازگشت به قهقراست نيز حفظ مى نمايد و اين مطلب با آيه مزبور كه نظر به افراد عادى معمولى دارد، هيچ گونه منافاتى نخواهد داشت. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢١۶ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا اميرمؤمنان عليه السلام با حديث غدير بر خلافت خويش استدلال كرد؟ همه مى دانيم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله خلافت و جانشينى بلافصل اميرمؤمنان عليه السلام را در روز غدير اعلام نمود و اطاعت و پيروى از او را بر همه مسلمانان واجب ساخت، در اين جا اين سؤال پيش مى آيد: هرگاه جانشينى اميرمؤمنان در چنين روزى اعلام گرديده، پس چرا امام عليه السلام در طول حيات خود با اين حديث براى اثبات امامت خويش استدلال نكرده است؟ . . . ⭕ پاسخ: برخلاف فرض سؤال، امام عليه السلام در طول عمر در موارد متعدّدى با حديث «غدير» بر حقّانيّت و خلافت خود استدلال نموده است و هر وقت موقعيّت را مناسب مى ديد، حديث غدير را به مخالفان گوشزد مى كرد و از اين راه، موقعيّت خود را در قلوب مردم تحكيم مى نمود. نه تنها امام عليه السلام، بلكه دخت پيامبر گرامى، حضرت فاطمه عليها السلام و فرزند گرامى وى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليه السلام و گروهى از شخصيّت هاى بزرگ اسلام مانند: عبداللَّه بن جعفر، عمّار ياسر، اصبغ بن نباته، قيس بن سعد، عمر بن عبدالعزيز و مأمون خليفه عبّاسى و حتّى برخى از مخالفان آن حضرت مانند عمر و عاص و... با حديث غدير استدلال كردند. بنابر اين، استدلال با حديث غدير از زمان خود آن حضرت وجود داشته و در هر عصر و قرنى، علاقمندان آن حضرت حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام مى شمردند و ما در اين جا به نمونه هايى از اين استدلالات اشاره مى كنيم: ۱) اميرمؤمنان عليه السلام در روز شورا (اعضاى شورا را به دستور خليفه دوّم تعيين شده بود و تركيب اعضا طورى بود كه همه افراد مى دانستند كه خلافت از آن غير على خواهد بود) هنگامى كه گوى خلافت از طرف عبدالرّحمان بن عوف به سوى عثمان پرتاب شد، براى ابطال رأى شورا شروع به سخن كرد و فرمود: من با شما با سخنى استدلال مى كنم كه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند تا آن جا كه فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما كسى هست كه پيامبر درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاهُ اللّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ لِيَبْلُغَ الشَّاهُدُ الْغائِب؛ من مولاى كسى هستم كه على مولاى اوست، پروردگارا! دوست بدار هركس را كه على را دوست بدارد و يارى كن هركس را كه على را يارى كند و اين سخن را حاضرين به غايبين برسانند!» همگى گفتند چرا، و افزودند: «اين فضيلت را جز تو كسى ندارد! » البتّه استدلال امام به حديث غير منحصر به اين مورد نيست، بلكه در موارد ديگر نيز امام عليه السلام با اين حديث استدلال كرد كه ذيلًا به آنها اشاره مى شود: ۲) روزى اميرمؤمنان عليه السلام در كوفه سخنرانى مى نمود، در ضمن سخنان خود رو به جمعيّت كرد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم هركس در غدير حاضر بود و به گوش خود شنيد كه پيامبر مرا به جانشينى خود برگزيد، بايستد و شهادت بدهد ولى تنها آنان كه اين مطلب را به گوش خود از پيامبر شنيده اند برخيزند، نه آنان كه از ديگران شنيده اند. در اين موقع سى نفر از جا برخاستند و به شنيدن حديث غدير گواهى دادند! بايد توجّه داشت كه آن روز متجاوز از بيست و پنج سال از واقعه غدير مى گذشت؛ بعلاوه، بعضى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در كوفه نبودند و يا پيش از آن در گذشته بودند؛ شايد بعضى هم به عللى از دادن شهادت كوتاهى ورزيدند وگرنه تعداد گواهان بيش از آن بود. مرحوم علّامه امينى مصادر متعدّد اين حديث را در كتاب نفيس خود آورده است، علاقه مندان مى توانند به كتاب مزبور مراجعه فرمايند. 🔺
🔻 ۳) در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاى بزرگ - از مهاجر و انصار - در مسجد پيامبر گرامى دور هم گرد آمده بودند و پيرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى نمودند، تا آن جا كه سخن به فضايل قريش و سوابق مهاجرت آنان كشيده شد و هر تيره اى از قريش به شخصيّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود. در طول اين جلسه كه از نخستين ساعات روز برگزار شده بود و تا ظهر ادامه داشت و شخصيّت هايى در آن سخن مى گفتند، اميرمؤمنان عليه السلام فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى فرمود. در اين موقع ناگهان جمعيّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد؛ امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با خاندان پيامبر و سوابق خدمات خود بطور گسترده سخن گفت تا آن جا كه فرمود: به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريّت داد كه: همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براى آنان روشن كرده است، مرا پيشواى مردم قرار دهد و براى انجام همين كار، پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه اى به شرح زير خواند و فرمود: خداوند انجام كارى را بر عهده من گذارده است و من از آن مى ترسيدم كه بعضى از مردم مرا در ابلاغ پيام الهى تكذيب كنند، ولى خداوند امر فرمود كه آن را برسانم و نويد داد كه مرا از شرّ مردم حفظ كند. هان! اى مردم! مى دانيد خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم، و من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟ همگى گفتند: آرى! در اين موقع پيامبر فرمود: على! برخيز و من برخاستم؛ سپس رو به جمعيّت كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: على بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاؤه كولاى من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه؛ ولايت على بر شما همانند ولايت من است بر شما، هركس من بر جان وى اولويّت دارم، على نيز بر جان او اولويّت دارد!» ۴) اين نه تنها على علیه السلام است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است، بلكه دخت گرامى پيامبر نيز در يك روز تاريخى كه براى احقاق حقّ خود سخنرانى مى نمود، رو به ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كرد و فرمود: آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به على عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه». ۵) هنگامى كه حسن بن على عليه السلام تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند، برخاست و خطبه اى به شرح زير ايراد نمود: خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدى را از ما پاك نمود تا آن جا كه فرمود: همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به على كرد و فرمود: تو نسبت به من بسان هارون هستى نسبت به موسى! همه مردم ديدند و شنيدند كه پيامبر دست على را در غدير خم گرفت و به مردم گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَعَلِىّ مَوْلَاه، اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». ۶) حضرت «حسين بن على عليه السلام» نيز هنگام سخنرانى در اجتماع انبوهى در سرزمين مكّه كه در ميان آنان صحابه پيامبر زياد بودند، چنين فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر در غدير خم على علیه السلام را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: «حاضران به غايبان برسانند»؟ آن جمع همگى گفتند گواهى مى دهيم. علاوه بر اينها گروهى از اصحاب پيامبر مانند عمّار ياسر، زيد بن ارقم، عبداللَّه بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگرى غير از اينها، همگى با اين حديث بر خلاف و شايستگى امام استدلال نموده اند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۴۴ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چرا خدا بندگان خود را مجازات مى كند؟ با اين كه خدا از همه چيز بى نياز است و مقهور قدرتى نيست، چرا گناهكاران را در دوزخ مى سوزاند و هدف از اين كار - آن هم در سراى ديگر - چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: اوّلًا: بايد توجّه داشت كه بنا به شهادت بسيارى از آيات و روايات، پاداش‌ها و كيفرهاى روز رستاخيز نتيجه اجتناب ناپذير اعمال و كردارهاى دنيوى ماست و اين نتايج - خواه و ناخواه - دامنگير ما مى گردد. همان طور كه اعمال بشر در اين جهان يك سلسله لوازم اجتناب ناپذير دارد و از آن جدا نمى گردد، مثلًا يك فرد مبتلا به موادّ مخدّر، بايد يك عمر با رنج و درد و بيمارى دست به گريبان باشد و يك فرد ميگسار كه مدّت‌ها با شراب و الكل سروكار داشته، بايد باقيمانده عمر را با بدن رنجور و كبد و قلب بيمار به سر برد، همچنين كارهاى نيك و بد ما داراى آثار و لوازمى هستند كه در روز واپسين آشكار مى گردند و خود را نشان مى دهند؛ بنابر اين قسمت مهمّى از پاداش‌ها و كيفرها زاييده اعمال ما و اثر مستقيم كردارهاى ماست و هيچ نوع حقّ گِله و اعتراض نداريم و اگر ما زندگى خود را با برنامه صحيح و عالى شرع تنظيم مى نموديم، هرگز دچار اين عواقب بد و ناگوار نمى شديم؛ و همان طور كه نتايج اعمال ما در اين جهان با بى نيازى و رحمت خدا منافاتى ندارد، نتايج اعمال ما در رستاخيز نيز چنين است. ثانياً: پاداش‌ها و كيفرهاى روز واپسين، ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صد در صد جنبه تربيتى دارند، خداوند با وعده هاى قطعى و تخلّف ناپذير خود بندگانش را به كارهاى نيك دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد، و اين وعده در صورتى مى تواند نقش تشويقى و تهديدى را ايفا كند كه صد در صد قطعى و تخلّف ناپذير باشد و اگر در آن احتمال تخلّف باشد، اثر تربيتى خود را بكلّى از دست خواهد داد، و ديگر دليل ندارد كه يك نفر زير بار سنگين وظايف و واجبات و اعمال نيك برود و يا از بسيارى هوس هاى سركش چشم بپوشد. پاداش‌ها و كيفرهاى الهى در صورتى مى توانند ضامن اجراى احكام و دستورهاى آسمانى گردند كه به صورت يك وعده قطعى و تخلّف ناپذير درآيند و هيچ نوع احتمال تخلّف به آن راه نيابد و خداوند منزّه است از آن كه به وعده خود عمل ننمايد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ وضع بى خبران در رستاخيز چگونه است؟ آيا اشخاصى كه در پاره‌اى از نقاط اروپا و آفريقا و آمريكا زيست مى كنند و از وقتى كه چشم به جهان گشوده‌اند جز عقايد پدران و مادران خود چيزى نشنيده و نديده‌اند و از محيط خارج هم كوچكترين اطّلاعى ندارند، سرنوشت اينها كه آيين حق را نپذيرفته‌اند در رستاخيز چگونه خواهد بود؟ . . . ⭕ پاسخ: اين گونه افراد وسيله براى تحقيق «دين حق» در اختيار داشته و كوتاهى كرده اند البتّه معذور نخواهند بود، ولى در صورتى كه هيچ گونه وسيله‌اى در اختيار آنها نبوده و يا به اندازه توانايى در شناسايى آيين حق كوشش نموده اند و دستشان به جايى نرسيده است، در پيشگاه خدا معذور خواهند بود؛ يعنى خداوند جهان آنها را مجازات نخواهد نمود ولى اين افراد موظّفند به آنچه از حقايق دريافته‌اند عمل كنند؛ مثلًا، همين اندازه كه عقل آنها گواهى بر وجود خداوند مى دهد و يا گواهى به نيكى عدالت و بدى ظلم و فساد و انحراف هاى اخلاقى مى دهد، بايد طبق آن عمل كنند و به اين افراد در اصطلاح قرآن «مستضعف» گفته مى شود. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا روز پنجاه هزار سال ممكن است؟ آيا اين كه مى گويند روز قيامت پنجاه هزار سال مى باشد درست است؟ چطور ممكن است يك روز پنجاه هزار سال باشد؟ . . . ⭕ پاسخ: بايد توجّه داشت كه شب و روز و سال منحصر به اين مقدار زمان نيست كه در شرايط فعلى براى ما ساكنان زمين وجود دارد، بلكه مقدار شب و روز و همچنين مقدار سال در كرات ديگر با زمين تفاوت بسيارى دارد؛ مثلًا در «عطارد» كه نزديكترين سيّاره به خورشيد است، يك سال به اندازه هشتاد و هشت شبانه روز ماست (يعنى عطارد در هشتاد و هشت روز يك مرتبه به دور خورشيد مى گردد)، و در «زهره» كه همسايه زمين است، يك سال به اندازه صد و بيست و پنج شبانه روز ماست. يك سال «نپتون» كه هشتمين سيّاره منظومه شمسى ماست، تقريباً صد و شصت و چهار برابر سال زمين است و يك سال «پلوتون» كه دورترين سيّارات منظومه شمسى است، دويست و چهل و نه برابر سال ماست، حتّى در قطب شمال و جنوب ما اندازه شب و روز با آنچه در مناطق ديگر است تفاوت بسيار دارد و هريك از شب و روز تقريباً شش ماه مى باشد و در كره ماه، شب و روز هر كدام تقريباً پانزده روز است. در اين صورت هيچ استبعادى ندارد كه در روز قيامت اوضاع و شرايط طورى گردد كه يك روز به اندازه پنجاه سال فعلى ما باشد، چنان كه قرآن مجيد اشاره فرموده است. زيرا در روز قيامت چنان كه از آيات قرآن استفاده مى شود، قطعاً اوضاع و شرايط فعلى كرات به هم خواهد خورد و وضع خورشيد و زمين كه پيدايش شب و روز و سال به آنها بستگى دارد با امروز تفاوت كلّى خواهد كرد و طرح نوينى در وضع جهان ريخته خواهد شد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الارْضُ غَيْرَ الارْضِ وَ السَّماوَاتِ... ؛ در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمان‌ها (به آسمان هاى ديگرى) مبدّل مى شود... ». (سوره ابراهيم، آيه ۴٨) 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵٧ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا