🌱
⁉️ تفاوت نه تبعیض
آنچه در خلقت وجود دارد «تفاوت» است نه «تبعیض». «تبعیض» آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان، بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی «تفاوت» آن است که در شرایط نامساوی، فرق گذاشته شود. به عبارت دیگر تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت، مربوط به گیرنده.
با یک مثال ساده، مطلب روشن میشود: اگر دو ظرف را که هر کدام ظرفیت ده لیتر آب دارند در مقابل شیر آب قرار دهیم و در یکی ده لیتر آب بریزیم و در دیگری پنج لیتر، در اینجا تبعیضی صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نیرویی است که آب را(در ظرف ها)خالی میکند؛
و اما اگر دو ظرف داشته باشیم یکی به ظرفیت ده لیتر و دیگری به ظرفیت پنج لیتر و هر دو را در دریا فرو بریم، باز هم اختلاف هست، اما منشأ اختلاف، تفاوتی است که خود آن دو ظرف از نظر گنجایش و استعداد دارند، نه دریا و نیروی فشار آب.
مثال دیگر: اگر یک معلّم به دانش آموزانی که همه در یک درجه هستند و کار آنها یکسان است نمرههای مختلفی بدهد، این تبعیض است؛
ولی اگر معلّم، همه را به یک دیده بنگرد و همه را یک جور تعلیم دهد و یک جور امتحان کند و سؤالات امتحانی که طرح میکند برای همه یکسان باشد، آنگاه برخی از شاگردان او به خاطر کم هوشی، یا به خاطر ساعی نبودن، از عهده امتحان بخوبی یا اصلًا برنیایند و برخی دیگر از شاگردان به علّت استعداد قوی و کار خوب، سؤالات امتحانی را کاملًا جواب بدهند، و معلّم به هر کدام آنها بر طبق جوابهای امتحانی نمره بدهد که قهراً مختلف خواهد بود، در اینجا تفاوت رخ داده نه تبعیض.
عدالت این نیست که معلم، همه نمرهها را جمع کند و بعد بین همه دانش آموزان بطور مساوی قسمت کند؛ عدالت این است که به هر کدام آنچه را که استحقاق دارد بدهد. در اینگونه موارد، فرق گذاشتن، عین عدالت و مساوات است، و فرق نگذاشتن، عین تبعیض و ظلم.
.
⭕ اما راز تفاوتها در چیست و چرا خداوند از آغاز، همه را یکسان نیافریده است؟
راز تفاوتها یک کلمه است:
«تفاوت موجودات، ذاتی آنها میباشد و لازمه نظام علت و معلول است».
در حکمت الهی، این بحث، تحت عنوان «کیفیت صدور موجودات از ذات باری» مطرح میگردد. موضوع بحث این است که:
آیا اراده خدا بطور جدا جدا به آفرینش موجودات تعلّق میگیرد؟ مثلا اراده میکند و آقای «الف» را میآفريند؛ اراده دیگری میکند و آقای «ب» را میآفريند و اراده سومی میکند و فرضا شیء «ج» را خلق میکند؛ و همین طور هر چیزی را با ارادهای جداگانه و مخصوص به آن چیز خلق میکند؟ یا آنکه همه اشیاء را با یک اراده واحد و بسیط ایجاد مینماید؟
آنچه را که دلائل دندان شکن عقلی و براهین قاطع فلسفی اثبات میکند و شواهدی از قرآن کریم نیز بر درستی آن هست، نظریه دوم است.
به موجب این نظریه، همه جهان، از آغاز تا انجام، با یک اراده الهی بوجود میآید، یعنی بینهایت چیز بوجود میآید و همه با اراده خدا بوجود میآید ولی نه با ارادههای جدا جدا، بلکه فقط با یک اراده، آن هم یک اراده بسیط، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» (قمر، ۴٩ و۵٠)
«البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم! / و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!»
.
⭕ اما درباره مسئله جبر و افعال اختیاری انسان باید گفت:
همانطوری که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمیدهد، افعال اختیاری انسانها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمیدهد.
قانون خدا در مورد انسان این است که آدمی دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند.
اختیار و انتخاب، مقوّم وجودی انسان است. انسان غیر مختار محال است؛ یعنی این که فرض شده انسان است و غیر مختار، فقط فرض است نه حقیقت؛
و اگر انسان نباشد مکلّف نیست؛ مثل این است که گاو یا الاغی سر در خم شراب ببرد و بنوشد. پس قضا و قدر الهی که انسان را خواسته است، مختار بودن او را نیز خواسته است.
🌻
📕 مجموعه آثار شهید مطهری، ص١٢۵ و١۴٢
#جبر #اختیار
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ زندگى برزخى
کیفیت زندگى برزخى چگونه است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
تصویرهاى مختلفى در مورد زندگى برزخى ذکر شده است، که روشن ترین آنها آن است که:
روح انسان بعد از پایان زندگى این جهان، در اجساد لطیفى قرار مى گیرد که از بسیارى از عوارضِ این ماده کثیف بر کنار است،
و چون از هر نظر شبیه این جسم است، به آن «قالب مثالى» یا «بدن مثالى» مى گویند که نه به کلى مجرد است، و نه مادى محض، بلکه داراى یک نوع «تجرد برزخى» است.
بعضى از محققان آن را تشبیه به وضع روح در حالت خواب کردهاند که در آن حال، ممکن است با مشاهده نعمت هائى به راستى لذت ببرد و یا بر اثر دیدن مناظر هولناک معذب و متألم شود آنچنان که گاه واکنش آن در همین بدن نیز ظاهر مىشود، و به هنگام دیدن خوابهاى هولناک، فریاد مىکشد، نعره مى زند، پیچ و تاب مى خورد، بدن او غرق عرق مى شود.
حتى بعضى معتقدند: در حال خواب، به راستى روح با قالب مثالى فعالیت مى کند، و حتى بالاتر از آن معتقدند: روح قوى در حال بیدارى نیز مى تواند همان تجرد برزخى را پیدا کند، یعنى از جسم جدا شده و با همین قالب مثالى به میل خود، و یا از طریق خواب هاى مغناطیسى در جهان سیر کند و از مسائلى با خبر گردد. (١)
بلکه بعضى تصریح مى کنند: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى هست، منتها به هنگام مرگ و آغاز زندگى برزخى، جدا مى شود و گاه در همین زندگى مادى دنیا نیز امکان جدائى ـ چنان که گفتیم ـ براى او حاصل مى شود.
حال اگر تمام این مشخصات را براى قالب مثالى نپذیریم، اصل مطلب را نمى توان انکار کرد؛ چرا که در روایات بسیارى به آن اشاره شده و از نظر دلیل عقل نیز هیچگونه مانعى ندارد.
_____________________________
(۱): مرحوم «علامه مجلسى» ضمن بیان این مطلب در «بحار الأنوار» تصریح مىکند: تشبیه حالت برزخ به حالت رویا و خواب در بسیارى از اخبار وارد شده، و حتى امکان دارد نفوس قویه عالیه، داراى جسدهاى مثالى متعددى باشند، و به این وسیله روایاتى که مىگوید: امامان نزد هر کس در حال جان دادن حاضر مىشوند، نیاز به توجیه و تفسیرى نخواهد داشت. (بحار الأنوار، ج۶، ص۲۷۱)
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص۳۴۵
#برزخ
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ آثار تربیتی بشارت و انذار
چرا در آیات قرآن «بشارت» و «انذار» در کنار یکدیگر آمده است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
«بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزههاى تربیتى و حرکتهاى اجتماعى را تشکیل مى دهد، آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک «تشویق» شود، و هم در برابر کار بد «توبیخ» بیند تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.
«تشویق» به تنهائى براى رسیدن به تکامل فرد یا جامعه کافى نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است انجام گناه خطرى براى او ندارد.
به طور مثال مى بینیم: پیروان کنونى حضرت مسیح (علیه السلام) عقیده به «فداء» دارند، و معتقدند حضرت مسیح (علیه السلام) فداى گناهان آنها گردیده، حتى رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها مى فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا مى بخشند! مسلماً چنین جمعیتى به آسانى مرتکب گناه مى شود.
در «قاموس کتاب مقدس» مى خوانیم: «... فدا نیز اشاره به کفاره خون گران بهاى مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد»!
مسلماً این منطق نادرست، افراد را در ارتکاب گناه جسور مى کند.
کوتاه سخن این که آنها که تصور مى کنند تنها تشویق براى تربیت انسان (اعم از کودکان و بزرگسالان) کافى است، و باید تنبیه، تهدید و کیفر را به کلى شست و کنار گذاشت، سخت در اشتباهند،
همان گونه که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید گذاردن و از جنبههاى تشویقى غافل بودن نیز گمراهى و بىخبرى است.
این هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند؛ توجه ندارند: انسان مجموعهاى است از بیم و امید، از حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فناء و نیستى، ترکیبى است از جلب منفعت و دفع ضرر.
آیا انسانى که ابعاد روح او را این دو تشکیل مى دهد، ممکن است پایه تربیتش تنها روى یک قسمت باشد؟
مخصوصاً تعادل میان این دو لازم است که: اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرأت و غفلت است؛ و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجهاش یأس و نومیدى و خاموش شدن شعله هاى عشق و تحرک است.
درست به همین دلیل در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم قرار گرفته، حتى گاهى «بشارت» بر «انذار» مقدم است، مانند آیه ۱۱۹ سوره «بقره»: «إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»؛ (ما تو را به حق براى بشارت و انذار [مردم جهان] فرستادیم)؛
و گاه به عکس، «نذیر» بر «بشیر» تقدم یافته، مانند آیه ۱۸۸ سوره «اعراف»: «إِنْ أَنَا إِلاّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»؛ (من بیم دهنده و بشارت دهنده ام براى افرادى که ایمان مى آورند).
هر چند در اکثر آیات قرآن، بشارت مقدم داشته شده این نیز ممکن است به خاطر این باشد که در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پیشى گرفته است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». (مصباح المتهجد، صفحات ۴۴۲ و ۶۹۶)
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج١، ص۴۸۵
#بشارت #انذار
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ زمان قیامت و ظهور
.
.
⭕ زمان فرارسیدن قیامت
فقط خداوند از زمان فرارسیدن روز قیامت اطلاع دارد؛ به همین دلیل، فرارسیدن قیامت، ناگهانی است، به گونهای که بسیاری در غفلت به سر میبرند.
در آیه شریفه ١٨٧ سوره اعراف میفرماید: «يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»
(ترجمه: درباره قیامت از تو سؤال میکنند، کی فرامیرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچکس جز او (نمیتواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتی) در آسمانها و زمین، سنگین (و بسیار پر اهمیت) است؛ و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمیآید!» (باز) از تو سؤال میکنند، چنان که گویی تو از زمان وقوع آن باخبری! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.»)
عدم آگاهی از زمان وقوع رستاخیز، در کنار ناگهانی بودنش، با توجه به عظمتش سبب میشود هیچگاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیتها و پرهیز از گناه خواهد داشت.
.
⭕ زمان ظهور امام زمان (عج)
زمان دقیق ظهور حضرت مهدی (عج) معلوم نیست. روایات کسانی را که برای ظهور آن حضرت زمان تعیین میکنند، مذمت و لعن شده و دروغگو نامیدهاند. (الکافي، ج١، ص٣۶٨)
.
⭕ حکمت مخفی بودن زمان «ظهور»
گاهى این سؤال در ذهن انسان خطور مى کند که چرا وقت ظهور در منابع اسلامى معین نشده است؟ در جواب این سؤال مى گوییم این کار حکمتهای بسیاری دارد؛ از جمله:
۱. کسى که منتظر شخص دوست داشتنى است و وقت آمدن او را نمى داند همیشه در حال انتظار است، همیشه آماده است و همیشه در صدد پیاده کردن دستورات او در خود و اجتماع است؛ ولى در صورتى که زمان رسیدن او را بداند خصوصاً آنکه بداند که بسیار دور است مأیوس شده و هرگز خود را به این زودى آماده نمى کند.
۲. معین نبودن وقت ظهور، یک نوع امتحان است براى مردم تا معلوم گردد آیا مردم با این همه سختى هاى مختلف، روحیه خود را از دست مى دهند یا خیر؟
۳. گاه مصلحت در تقدیم و تأخیر زمان غیبت است که این کار با معین بودن زمان ظهور امکان پذیر نیست و لذا در قصه حضرت موسى (علیه السلام) به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سى روز تا چهل روز، عده اى به انحراف کشیده شدند.
۴. در صورت معین بودن ظهور، دشمنان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در صدد تدارک بر آمده و با حضرت در همان زمان به مقابله بر خواهند خاست. لذا در روایات اسلامى از عنصر «ناگهانى بودن ظهور» به عنوان عنصر اساسى در پیروزى حضرت یاد شده است.
امام صادق (علیه السلام) به ابن النعمان فرمود: «اى پسر نعمان به راستى عالِم نمى تواند به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد ... پس عجله نکنید به خدا سوگند! سه بار این امر [امر فرج] نزدیک شد؛ ولى به جهت آنکه شما آن را فاش کردید خداوند آن را به تأخیر انداخت. به خدا سوگند نزد شما سرّى نیست؛ مگر آنکه دشمنانِ شما به آن از شما آگاه ترند».
۵. در صورت عدم تعیین وقت ظهور حالت انقطاع و توجه و تضرع خاصى بر انسانها حاکم خواهد شد که چه بسا این امر سبب تعجیل در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) گردد؛ ولى اگر وقت ظهور به طور قطع مشخص باشد دیگر از این اثر معنوى خبرى نیست.
۶. از آنجا که وقت ظهور همانند علایم ظهور مورد «بداء»؛ (تجدید نظر) واقع مى شود لذا نباید به طور دقیق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به کارهایى تشویق شوند که در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مؤثر است.
۷. از آنجا که ممکن است ظهور حضرت به طول انجامد لذا وقت آن معین نشده است تا مردم مأیوس نباشند و با احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند.
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج٧، ص۴٣؛ موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص۵۴۹
#قیامت #ظهور
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ شق القمر، معجزه پيامبر (ص)
آیا شق القمر از معجزات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بود؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن را نیز کردهاند: «مشرکان نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمدند و گفتند: اگر راست مى گوئى و تو پیامبر خدائى، ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را بکنم، ایمان مى آورید؟ عرض کردند: آرى؛ و آن شب، شب چهاردهم ماه بود؛
پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواستهاند به او بدهد، ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) آنها را یک یک صدا مى زد و مى فرمود: ببینید»!
گرچه بعضى از کوتاه نظران اصرار دارند این معجزه را توجیه کنند که از صورت یک خارق العاده خارج شود، چنانکه گفتهاند: آیه (قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت)؛ «اقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» (١)، از آینده خبر مى دهد، و مربوط به «اشراط ساعت»، یعنى حوادث قبل از قیامت است،
ولى قرائن متعددى در آیه وجود دارد که تأکید بر وقوع یک اعجاز مى کند، از جمله ذکر این موضوع به صورت «فعل ماضى» که نشان مى دهد «شق القمر» واقع شده است، همان گونه که نزدیکى رستاخیز با ظهور آخرین پیامبر نیز تحقق یافته.
به علاوه اگر سخن از معجزه نباشد، هیچ تناسبى با نسبت «سحر» به پيامبر (صلى الله علیه وآله) که در آیه بعد آمده است ندارد (و هرگاه نشانه و معجزهای را ببینند روی گردانده، میگویند: «این سحری مستمر است»!)؛ «وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» (٢)
و همچنین با جمله (آنها [آیات خدا را] تکذیب کردند و از هوای نفسشان پیروی نمودند)؛ «وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» (۳) که خبر از تکذیب آنها مى دهد، هماهنگ نیست.
افزون بر اینها، روایات فراوانى در کتب اسلامى در زمینه وقوع این اعجاز نقل شده، که در حد شهرت یا تواتر است و لذا قابل انکار نمى باشد.
در اینجا به گفتارى از «فخر رازى» و «طبرسى»، دو مفسر معروف اهل سنت و شیعه اشاره مى کنیم، «فخر رازى» مى گوید: «عموم مفسران معتقدند، مراد از آیه این است که ماه شکافته شد، و روایات صحیحى نیز بر این معنى دلالت مى کند و امکان عقلى آن نیز جاى تردید نیست، و از سوى دیگر، پیامبر صادق (صلى الله علیه وآله) از آن خبر داده، بنابراین باید آن را پذیرفت، اما داستان عدم خرق و التیام در افلاک (طبق عقیده ابطال شده بطلمیوسى) مطلبى بى اساس و غیر علمى است؛ چرا که با دلائل عقلى ثابت شده که خرق و تخریب در آسمان ها کاملاً ممکن است.»
مرحوم «طبرسى» نیز در «مجمع البیان» مى گوید: «مفسران این آیه را مربوط به معجزه «شق القمر» در زمان پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى دانند، سپس تنها کسانى را که در جهت مخالف این عقیده نام مى برد «عطا» و «حسن» و «بلخى» است که با بى اعتنائى از قول آنها مى گذرد».
بعضى نقل کردهاند: «حذیفه» صحابى مشهور، داستان «شق القمر» را در حضور جمع کثیرى در مسجد «مدائن» نقل کرد و هیچ کس بر او ایراد نگرفت، با این که بسیارى از حاضران، عصر پيامبر (صلى الله علیه وآله) را درک کرده بودند» (این حدیث را درّ المنثور و قرطبى در ذیل آیه مورد بحث آورده اند).
بنابراین حق این است که: مسأله «شقّ القمر» به صورت اعجاز انجام گرفته و آیات قرآن، شواهد روشنى بر این امر در بر دارد، چه خوب بود آنها در آن اعتقاد نادرست تجدید نظر مى کردند، تا بدانند که پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نیز معجزات و خوارق عادتى داشته،
و اگر آیاتى از قرآن آن را نفى مى کند، اشاره به «معجزات اقتراحى» است که گروهى بهانه جو مطرح مى کردند، نه قصد پذیرش حق داشتند و نه بعد از انجام آن تسلیم حق مى شدند،
ولى معجزاتى که براى تحقیق حقیقت مطالبه مى شد، از سوى پيغمبر (صلى الله علیه وآله) انجام مى گرفت، و شواهد فراوانى بر این امر در تاریخ زندگى آن حضرت وجود دارد.
_____________________________
(۱-٣): سوره قمر، آیه ۱ تا ٣
🌻
📕 تفسیر نمونه، ج٢٣، ص١٨
#شق_القمر #معجزه #پیامبر
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ امامت نزد شیعه و اهل سنت
دیدگاه شیعه واهل سنت نسبت به حقیقت امامت چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
حقیقت امامت نزد اهل سنت، با آن چه نزد شیعه است فرق دارد. اهل سنت به امام به عنوان رئیس یک دولت نگاه مى کنند که مردم یا نمایندگان مردم او را انتخاب مى کنند،
یا با کودتاى نظامى و امثال آن بر سر کار مى آید و در چنین حاکمى جز برخى صفات معروف، چیزى شرط نیست،
و روشن است که اعتقاد به ریاست یک رئیس جمهور یا نخست وزیر، از اصول اعتقادى نیست که اگر کسى به پیشوایى و رهبرى او اعتقاد نداشته باشد فاسق به شمار آید.
در کشورهاى اسلامى پیوسته کسى به جاى دیگرى به حکومت رسیده است، چه با رغبت مردم یا اکراه آنان و هرگز کسى اعتقاد به زمامدارى او را از اصول عقائد نشمرده و فسق او را موجب خلع او قرار نداده است، وگرنه سنگ روى سنگ بند نمى شد.
اما شیعه امامیه به امامت به عنوان استمرار وظایف رسالت مى نگرند (نه خود رسالت، چون با رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، نبوت و پیامبرى ختم شد).
روشن است که دست یافتن به چنین مقامى یک سلسله صلاحیتهاى بالا مى طلبد که کسى آنها را نمى یابد مگر آن که تحت عنایتهاى ویژه الهى قرار گیرد و در اصول و فروع دین و در عدالت و عصمت و رهبرى حکیمانه و شئون دیگر، جاى پيامبر (صلى الله علیه وآله) بنشیند [و بدیهی است که امامت با این معنی از اصول عقائد باشد].
🌻
📕 سیماى عقاید شیعه، ص ۱۸۷
#امامت #شیعه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ مهریه حضرت زهرا (س) الگوئی برای همه
چرا مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) الگوی مناسبی برای زنان دیگر است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
بدون شک ازدواج بهترین شخص از مردان جهان با سیّده زنان عالم دختر پیامبر بزرگ اسلام باید از هر نظر الگو باشد، الگویى براى همه قرون و اعصار،
لذا پيامبر (صلى الله علیه وآله) رو به امیرمؤمنان على (علیه السلام) کرد و فرمود: چیزى دارى که مهریه همسرت قرار دهى؟
عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى که جز شمشیر و زره و شتر چیز دیگرى ندارم.
پيامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: درست است، شمشیرت به هنگام کارزار با دشمنان اسلام مورد نیاز است؛ و با شتر نیز باید نخلستان را آب دهى، و در مسافرتها از آن استفاده کنى؛ بنابراین تنها زره را مىتوانى مهریه همسرت بنمایى، و من دخترم فاطمه را در برابر همین زره به عقد تو درآوردم» (بحار الأنوار، ج۴۳، ص۱۲۷)
شاید بیشترین قیمتى که در تواریخ درباره این زره نوشته شده، پانصد درهم است؛ این از یک سو اما از سوى دیگر در حدیثى مى خوانیم که:
فاطمه (علیها السلام) از پدرش خواست مهر او را شفاعت گنهکاران امت در قیامت قرار دهد، این درخواست قبول شد و جبرئیل فرمان آن را از آسمان بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) نازل کرد.
آرى این گونه باید ارزشهاى غلط درهم بشکند، و ارزشهاى اصیل جانشین آن گردد، و این گونه است راه و رسم مردان و زنان با ایمان، و این چنین است برنامه زندگى رهبران راستین خدا.
🌻
📕 زهرا (س) برترین بانوی جهان، ص۳۸
#مهریه #ازدواج #حضرت_زهرا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ «خیر» بودن همه چیز در عالم
آیا «خیر» و «شرّ» در عالم وجود دارد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
ثنویین (دوگانه پرستان) همانند ایرانیان قدیم مى گفتند: «آری، عالم ترکیبى از خیر و شر است و دو آفریننده دارد؛ زیرا اگر آفریننده، خوب باشد بدها را نمى آفریند و اگر بد باشد خوب ها و خیرها را ایجاد نمى کند».
اینها قائل به دو خالق بودند: ۱. خالق خیر. ۲. خالق شرّ. امنیت و سلامتى و صلح و دوستى و صفا و صمیمیت و محبت را از خالق خیر و دشمنى و خونریزى و جنگ و قحطى و بیمارى را از خالق شرّ مى دانستند.
لکن از نظر موحّدان و یگانه پرستان که توحیدى کامل تر از دیگران دارند، در این عالَم وجودى بنام شرّ مطلق نیست؛ بلکه همه چیز خیر است و نظامى احسن از این نظام آفرینش نیست، اگر چشم دوبین (لوچ) و مطالعات شرکآلود و تلقینات و تربیت هاى ناصحیح نباشد، در این عالم جز خیر دیده نمى شود، اینها که عالم را مرکب از خیر و شرّ مى بینند احول (دوبین) هستند.
سؤالى که مطرح مى شود این است که:
اگر شرورى وجود ندارد، پس آنچه شرّ مى نامیم چیست؟ و در کتاب تکوین خلقت الهى چه محلى از اعراب دارند؟
جواب این است که:
اساساً آنچه شرّ و بد مى نامیم یا خودش عدم و نیستى است، یا مستلزم عدم و نیستى مى باشد،
یعنى یک موجودى است که خودش از آن جهت که خودش است، خوب است و از آن جهت بد است که مستلزم یک نیستى مى باشد، و تنها از آن جهت که مستلزم نیستى است بد است نه از جهت دیگر.
ما نادانى، فقر و مرگ را بد مى دانیم، اینها ذاتاً نیستى و عدم مى باشند، همچنین ما گزندگان، درندگان میکروبها و آفت ها را بد مى دانیم، اینها مستلزم نیستى و عدم هستند.
نادانى (جهل)، فقر، مرگ، بیمارى، نابینایى، ناشنوائى و نظائر اینها امور عدمى هستند که هر یک به ترتیب عدم علم، عدم غنا، عدم حیات، نیستى، سلامتى، فقدان بینائى و شنوائى است، در همه اینها از دست دادن است نه چیزى را به دست آوردن،
وقتى دست در جیب مى کنیم و خالى از پول مى یابیم، گوئیم دچار شرّ شده ایم، عدم پول، فقدان پول است و امرى عدمى است،
حتّى در امور اخلاقى و صفات زشت هم چنین است، ظلم، نیستى عدل است، بى حیائى، عدم حیا و بى تقوایى و بى عفّتى، عدم تقوى و عفّت است.
امورى هم که موجب عدم مى شوند مثل درندگان و گزندگان و ما نام شرّ و بدى بر آنها مى گذاریم، نه به این خاطر است که خود بد هستند، اگر پیامد دریدن و گزیدن و در نهایت منجر شدن به مرگ را نداشتند، ابداً نام بد و شرّ به آنها نمى دادیم،
پس آنچه بد است چیزى است که از آنها سر مى زند و آنها همه عدم هستند نه وجود، بیمارى و مرگ حاصل از دریدن و گزیدن و گرفتار میکروب شدن و از بین رفتن گیاهان و کشتزارها ناشى از آفت، همه نیستى و فقدان هستند،
پس امرى وجودى نیستند تا منتسب به فاعلى باشند و ما براى آنها مثل ثنویه (دوگانه پرستان) خدائى و خالقى جداگانه انتخاب و اختیار کنیم.
🌻
📕 اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، ج۱، ص۲۸۶
#خیر #شر
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ رابطه بین «گناه» و نزول «بلا» از منظر روایات
روایات اسلامی رابطه بین انجام «گناه» و نزول «بلا» را چگونه تبیین نمودهاند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
در روایات اسلامى به طور گسترده دیده مى شود که حداقل بخش قابل ملاحظهاى از مصائبى که دامنگیر جوامع انسانى مى شود جنبه مجازات و کیفر گناهان دارد، به عنوان نمونه:
۱. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود: «اِنَّ اللهَ تَعالى اِذا غَضِبَ عَلَى اُمَّة، ثُمَّ لَمْیُنْزِلْ بِهَا الْعَذابَ، اَغْلَى اَسْعارَها وَ قَصَّرَ اَعْمارَها وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجّارُها وَ لَمْتُغْزُرْ اَنْهارُها وَ لَمْ تُزَکَّ ثِمارُها وَ سَلَّطَ عَلَیْها شِرارَها وَ حَبَسَ عَلَیْها اَمْطارَها»؛
(هنگامى که خداوند بر قومى غضب کند و عذاب [نابود کننده] بر آنها نازل نسازد قیمتهاى آنها را گران و عمرهایشان را کوتاه مى کند، تجارشان سود نمى برند و نهرهایشان کم آب و میوه هایشان نموّ نمى کند و خوب نمى شود، اشرارشان بر آنها مسلط مى شوند و باران حبس مى گردد).
۲. در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خوانیم: «کُلَّما اَحْدَثَ الْعِبادُ مِنَ الذُّنُوْبِ ما لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُوْنَ اَحْدَثَ لَهُمْ مِنْ الْبَلاءِ ما لمْیَکُونُوا یَعْرِفُوْنَ»؛
(هر زمان بندگان گناهان تازهاى را ابداع کنند، خداوند بلاهاى تازه و ناشناختهاى بر آنها مسلط مى سازد).
۳. در روایت دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ یَمُوْتُ بِالذُّنُوْبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوْتُ بِالآجالِ وَ مَنْ یَعیشُ بِالاِْحْسانِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَعیشُ بِالاَْعْمارِ»؛
(کسانى که بر اثر گناهانشان مى میرند بیش از آنها هستند که با مرگ طبیعى از دنیا مى روند! و کسانى که به خاطر نیکى کردن عمر طولانى مى کنند بیش از آنها هستند که عمر طبیعى طولانى دارند!)
۴. باز در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاةَ اللَّیْلِ وَ اِنَّ عَمَلَ الشَّرِّ اَسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّکیْنِ فى اللَّحمِ!»؛
(گاه انسان گناهى مى کند و از نماز شب محروم مى گردد، تأثیر شوم عملِ شر در صاحبش از [تأثیرِ] کارد در گوشت سریعتر است!) این حدیث مى تواند شاهدى براى این بحث باشد.
۵. در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام) چنین مى خوانیم: ما در روایات پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) این سخن را یافته ایم: «اِذا ظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدى کَثُرَ مَوْتُ الْفُجْأَةِ وَ اِذا طُفِّفَ الْمِکْیالُ وَ الْمیزانُ اَخَذَهُمُ اللهُ بِالسِّنینَ وَ النَّقْصِ وَ اِذا مَنَعُوا الزَّکاةَ مَنَعَتِ الأَرْضُ بَرَکَتَها مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمارِ وَ الْمَعادِنِ کُلِّها وَ اِذا جارُوا فى الاَْحْکامِ تَعاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اِذ اَنقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ اِذا قَطَعُوا الأَرْحامَ جُعِلَتِ الأَمْوالُ فى اَیْدى الاَْشْرارِ وَ اِذا لَمْ یَأْمُروُا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْیَنْهَوا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْیَتَّبِعُوا الاَخْیارَ مِنْ اَهْلِ بَیْتى سَلَّطَ اللهُ عَلَیْهِمْ شِرارَهُمْ، فَیَدْعُوا خِیارَهُمْ فَلایُسْتَجابُ لَهُمْ!»؛
(هنگامى که بعد از من، زنا در میان مردم آشکار گردد مرگهاى ناگهانى فزونى مى گیرد و هنگامى که کم فروشى کنند خداوند خشکسالى و کمبود را بر آنها مى فرستد و هنگامى که منع زکات کنند زمین برکات خود را از زراعت و میوه و معادن همگى را از آنها باز مى دارد و هنگامى که جور در احکام و داورىها کنند، تعاون بر ظلم و عدوان خواهند کرد و هنگامى که پیمان شکنى کنند خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط مى کند و هنگامى که قطع رحم کنند اموال به دست اشرار مى افتد و هنگامى که امر به معروف و نهى از منکر را ترک گویند و از نیکان اهل بیت من پیروى نکنند خداوند بدان آنها را بر آنها مسلط مى کند و نیکانشان دعا مى کنند و مستجاب نمى شود).
🔺
🔻
۶. در تفسیر سوره نوح حدیث جالبى در این زمینه از امام على (علیه السلام) نقل شده است، قلانسى _که از بزرگان علماى اهل سنت است_ در تفسیر خود چنین نقل مى کند که مردى نزد امیرمؤمنان على (علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! گناهِ بسیاری کردهام و صحیفه اعمال خود را با آن سیاه کردهام، دعا کن خدا مرا بیامرزد حضرت فرمود: برو استغفار کن!
دیگرى آمد و گفت: یا امیرالمومنین! مزارع من به جهت کمى آب خشک شده دعا کن خدا باران بفرستد فرمود: برو استغفار کن.
دیگرى آمد عرض کرد: مردى فقیرم و از فقر بى طاقت شدهام، دعا فرما تا خدا از لطف عمیم خود مرا انعامى بخشد فرمود: برو استغفار کن.
مرد چهارمى آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! مال بسیار دارم ولى فرزند ندارم دعا کن تا خداوند متعال مرا فرزندى دهد، فرمود: برو استغفار کن.
یکى دیگر برخاست و گفت: یا سید الوصیین! باغ و بوستان من میوه کم مى دهد، دعا کن خداوند آن را برکت دهد، فرمود: استغفار کن.
شخص دیگرى گفت: یا على! در منطقه ما چشمهها خشک شده و آب قناتها فرو رفته و قحطى ظاهر گشته، از حضرتت التماس دعائى دارم، فرمود: استغفار کن!
ابن عباس مى گوید من در خدمت آن حضرت بودم. عرض کردم یا امیرالمؤمنین! از تو تقاضاهاى مختلف کردند و تو همه را یک پاسخ دادى ـ و براى همه این بیماران یک دارو نوشتى، آن هم استغفار! ـ
فرمود: اى پسر عم! آیا این آیات را نشنیدهاى [که از زبان نوح] مى فرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» (نوح، ١٢)؛
(و گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است * تا بارانهاى پر برکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد * و شما را با اموال و فرزندان فراوان امداد کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد).
جمعى از مفسّران اهل سنت، حدیث فوق را از حسن بصرى نقل کردهاند و اگر این حدیث از او نقل شده باشد به احتمال قوى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) شنیده است، چون از مکتب حضرت، استفاده فراوان برده است.
روایات فوق و روایات فراوان دیگرى که در کتب اخبار، تواریخ و تفاسیر نقل شده از بهترین شواهد براى ارتباط و پیوند بخشى از مصائب با گناهان و معاصى است، (البتّه بعضى از این روایات ناظر به اثر وضعى اعمال است و بعضى ناظر به مجازات الهى است و بعضى نیز تاب هر دو معنا را دارد).
🌻
📕 پیام قرآن، ج۴، ص۵٣۵
#گناه #بلا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ ضرورت «تقلید» از منظر «عقل» و «فطرت»
آیا «عقل» و «فطرت» ضرورت «تقلید» در احکام شرعی را تأیید می کند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
درباره ضرورت «تقلید» در احکام شرعی و عقلایی بودن این ضرورت باید گفت: وقتی کسی از دانش و تخصّصی برخوردار است و دیگران از آن محروم هستند، عقل و فطرت انسان ایجاب می کند که از آن دانشمند و متخصص در زمینه تخصصش پیروی شود و حرف او مورد پذیرش قرار گیرد.
همه عقلای عالم از تمام اقوام و نژادها و پیروان همه ادیان و مذاهب، فطری و عقلایی بودن مراجعه جاهل به عالم و تقلید از او را می پذیرند و لذا این مسأله قابل انکار نیست.
بر این اساس، وقتی ما از علم و تخصصی بی بهره هستیم و نیاز به آن علم و تخصص داریم به سراغ کسانی می رویم که دارای آن تخصص هستند و از تخصص آن ها استفاده می کنیم.
لذا مطابق این قاعده و اصل، کسانی که وظایف دینی و احکام شرعی را نمی دانند، به مقتضای فطرت و عقل خود، باید به سراغ کسانی بروند که در مسائل دینی تخصّص داشته و به درجه «اجتهاد» نایل آمده اند و از آنان تقلید کنند.
روان شناسان و جامعه شناسان نیز به اهمیت نقش تقلید در زندگی انسان پی برده و اصلی ترین عاملی را که موجب اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری انسان می گردد را عامل تقلید می دانند. اگر عامل تقلید نمی بود ما نمی توانستیم از میراث گذشتگان استفاده کنیم.
هر نسلی که روی کار می آمد اگر بنا نباشد که تقلید کند و اموری را از دیگران اخذ نماید، باید در حوزه نیازمندی ها و سامان بخشی به زندگی اجتماعی و کسب معلومات از صفر شروع کند، این تقلید است که باعث می شود تا میراث گذشتگان به آیندگان منتقل گردد و لذا یگانه عامل انتقال مواریث فرهنگی و تمدن بشری، تقلید است.
🌻
📕 اسلام شناسی و پاسخ به شبهات، ص۴٢۵
#تقلید #احکام
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ ویژگیهای عشقهای مقدّس و حقیقی
به چه عشقهائی، عشقهای مقدّس و حقیقی میگویند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
در عشقهاى حقیقى و مقدّس، روحِ انسان صفا و نورانیّت فوق العادهاى پیدا مى کند و همه چیز را جز معشوق حقیقى - که مظهر کمال مطلق است - به فراموشى مى سپارد و تحمّل تمام شدائد را براى رسیدن به وصال او و برخوردار شدن از جذبههاى عنایت و لطفش آسان مى شمرد و هنگامى که در بیابان به شوق کعبه قدم مى گذارد، از سرزنشهاى خار مغیلان غمى به دل راه نمى دهد.
همانگونه که در حدیث قدسى آمده است: «إِذَا کَانَ الْغَالِبُ عَلَى الْعَبْدِ الْإِشْتِغَالَ بِی جَعَلْتُ بُغْیَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فِی ذِکِری، فَإِذَا جَعَلْتُ بُغْیَتَهُ وَ لَذَّتَهُ فِی ذِکْرِی، عَشِقَنِی وَ عَشِقْتُهُ، فَإِذَا عَشِقَنِی رَفَعْتُ الْحِجَابَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَهُ»؛
(هنگامى که بنده من توجّه به من پیدا کند، آرزو و لذّتش را در ذکر خودم قرار مى دهم و هنگامى که آرزو و لذّتش در ذکر من باشد، به من عشق مى ورزد و من هم به او عشق مى ورزم و هنگامى که به من عشق ورزد حجاب میان خودم و او را بر مى دارم، تا به مقام شهود نائل گردد).
عشق به خدا و اولیاء الله و همچنین عشق به ارزشهاى والا، یا به تعبیر دیگر: محبّت و علاقه شدید و سوزان به این امور، همواره چراغ راه اولیاء الله و شهیدان پاکباخته و عارفان دل سوخته و عالمانى که آثار علمى بزرگى از خود نشان داده اند، بوده است و در یک کلمه، راه هاى پرپیچ و خمِ تکامل را، بدون مرکب عشق نمى توان پیمود.
زمزمههاى امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در دل شب و «دعاى [پرمعناى] صباح» در صبحگاهان و بند بند «دعاى کمیل» و راز و نیاز امام حسین (علیه السلام) در «روز عرفه» در بیابان عرفات و مناجاتهاى پانزده گانه امام سجّاد (علیه السلام) و تمام «صحیفه سجادیّه» و زمزمه عاشقانه منتظران حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) به هنگام خواندن «دعاى ندبه» همه و همه آثار گرانبهایى است از این عشق مقدّس.
بنابراین اگر بعضى از دانشمندان روى کلمه «عشق» حسّاسیت منفى شدیدى دارند، به خاطر مشاهده عشقهاى نامقدّس و هوس آلود و گناه خیز است وگرنه عشق مقدّس، نیرومندترین عامل حرکت به سوى خداوند و ارزشهاى والاى انسانى است،
و اینکه بعضى تصوّر مى کنند واژه «عشق» در کلمات معصومین (علیهم السلام) نیامده است، اشتباه بزرگى است؛ زیرا، هم در روایات نبوى و هم در روایات معصومین (علیهم السلام) دیده مى شود.
از جمله مرحوم کلینى در حدیثى از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَن عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا، وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ، وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا»؛
(برترین مردم کسى است که عاشق عبادت باشد؛ آن را در آغوش بگیرد و با قلبش آن را دوست داشته باشد و با جسدش آن را لمس کند و خود را فارغ البال براى آن قرار بدهد).
در حدیث نبوى دیگرى درباره سلمان مى خوانیم: «إِنّ الْجَنَّةَ لَاَعْشَقُ لِسَلْمَانَ مِنْ سَلْمَانَ لِلْجَنَّةِ»؛ (بیش از آنچه سلمان به بهشت عشق مى ورزد، بهشت عاشق سلمان است).
مرحوم علّامه مجلسى در ذیل حدیث اوّل بیانى دارد که مى فرماید: «عشق به معناى افراط در محبّت است و گاه تصوّر کردهاند که مخصوص به امور باطله مى باشد و در محبّت به خدا و آنچه مربوط به اوست بکار نمى رود؛ ولى این روایت نشان مى دهد که چنین نیست، هر چند احتیاط آن است واژههاى مشتقّ آن (عاشق و معشوق) را در مورد خداوند بکار نبریم، بنابراین که اسماءالله توقیفی باشد».
🌻
📕 پیام امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، ج۴، ص۵۶۶
#عشق #خدا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ چگونگی سیر و سلوک
مرحوم بحر العلوم برای سلوک الی الله چه دستوراتی ارائه کرده است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
در رساله «سیر و سلوک» منسوب به علاّمه بحرالعلوم، بعد از ذکر عوالم و منازل سیر و سلوک به چگونگى طى نمودن این راه پرمشقّت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور براى وصول به این مقاصد بالا و والا مى دهد که آنها را بطور فشرده در ذیل مى آوریم:
سالک الى اللّه و رهرو راه قرب به پروردگار براى وصول به عوالم و منازل سیر و سلوک، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینى و اسلامى کاملا آشنا شد، بار سفر مى بندد و به راه مى افتد و با انجام دستورهاى بیست و پنجگانه زیر به سوى مقصد همچنان پیش مى رود:
اوّل؛ ترک آداب و عادات و رسومى است که انسان را از پیمودن راه باز مى دارد و غرق در آلودگیها مى کند.
دوم؛ عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطف خدا تردیدى به خود راه ندهد.
سوم؛ رفق و مدارا، و آن این که در آنِ واحد امور زیادى را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفّر شود و از پیمودن راه بازماند.
چهارم؛ وفا، و آن عبارت از این است که نسبت به آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد و نسبت به آنچه استاد راه مى گوید وفادار بماند.
پنجم؛ ثبات و دوام است، به این معنى که برنامه هایى را که انتخاب مى کند به صورت عادت مستمر در آید تا بازگشتى در آن صورت نگیرد.
ششم؛ مراقبت است، و آن عبارت از توجّه به خویش در تمام احوال است که تخّلفى صورت نگیرد.
هفتم؛ محاسبه است، که در حدیث «لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ کُلَّ یَوْم»؛ (کسى که همه روز به حساب خویش نرسد از ما نیست!) به آن اشاره شده است.
هشتم؛ مؤاخذه است، منظور از مؤاخذه این است که هر گاه مرتکب خطایى شد به خویشتن تنگ بگیرد و از این راه خود را مجازات کند.
نهم؛ مسارعت است، یعنى به مقتضاى امر «وسارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ» (آل عمران، ١٣٣) که در قرآن مجید آمده در مسیر حق شتاب کند، پیش از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.
دهم؛ ارادت است، و آن عبارت از این است که باطن خود را چنان خالص کند که هیچ غِشّى در آن نباشد و نسبت به صاحب شریعت و اوصیاى معصوم او کاملا عشق ورزد.
یازدهم؛ ادب است، یعنى نسبت به ساحت قدس خداوند و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و جانشینان معصوم او شرط ادب نگاه دارد و کمترین سخنى که نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند و در تعظیم این بزرگان بکوشد و حتّى در بیان حاجت از الفاظى که نشانه امر و نهى است بپرهیزد.
دوازدهم؛ نیّت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در این سیر و حرکت و جمیع اعمال از براى خداوند متعال.
سیزدهم؛ صَمْت است، به معنى خاموشى و حفظ زبان از سخنان زائد و اکتفا به مقدار لازم.
چهاردهم؛ جوع و کم خوردن، که از شروط مهمّه پیمودن این راه است ولى نه تا آن حد که باعث ضعف و ناتوانى گردد.
پانزدهم؛ خلوت است، و آن عبارت است از کناره گیرى از اهل عصیان و طالبین دنیا و صاحبان عقول ناقصه؛ و به هنگام عبادات و توجّه به اذکار، دور از ازدحام و غوغا بودن.
شانزدهم؛ سَهَر و شب بیدارى (مخصوصاً بیدارى در آخر شب)، که در آیات و روایات اسلامى کراراً به آن اشاره شده است.
هفدهم؛ دوام طهارت، یعنى همیشه با وضو بودن است که نورانیّت خاصّى به باطن انسان مى دهد.
هیجدهم؛ تضرّع به درگاه خداوند ربّ العزّة است، که اظهار خضوع در پیشگاه پروردگار کردن است.
نوزدهم؛ پرهیز از خواستههاى نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا که در توان دارد.
بیستم؛ رازدارى و کتمان سرّ، که از مهمترین شرایط است و اساتید این رشته به آن اصرار مى ورزیدند و آن این که اعمال و برنامههاى خویش را در این راه مکتوم دارد (تا کوچکترین تظاهر و ریا در آن حاصل نشود) و اگر مکاشفاتى از عوالم غیب براى او دست داد آن را نیز پنهان دارد و به این و آن بازگو نکند (تا گرفتار عجب و خودبینى نگردد).
🔺