هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ویژه ساعت شهادت شهید سلیمانی
🌷سلام خدا بر شهیدان؛ سلام خدا و اولیاء او بر این جانهای تابناک که هم زندگی و هم مرگشان مایهی اعتلای جامعه اسلامی است، و همواره چنین باد انشاءالله...
💗 #baghdad0120
💻 Farsi.Khamenei.ir
«با چه عنوانی خطابت کنیم؟»
(پیام تسلیتی که در همان خط اول زمینگیر شد...)
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور هیأتی...
که هم بر منبر هیأت دیده بودیمت، هم در میانه روضه، آقای روضهخوان! همان روزی که در جمع هیأتهای کشور «کرامتناالشهادة» را شرح میدادی... باید گمانمان میرفت...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور اربعینی...
که تو را در مشایه دیده بودیم، که تو را در موکب امام رضا(ع)، دیده بودیم... اصلا خودت موکبدار بودی... با آمدنت، اربعین برای ما رنگوبوی دیگری گرفته بود و طعم خدمت به مردم شیرینتر شده بود...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور شهدائی...
که تو را در راهیان نور دیده بودیم، در کانال کمیل، در خیِّن و شلمچه و طلاییه... تو را در علقمه، هنگام روایتگری از شهداء دیده بودیم...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور امامرضایی...
که نام تو با حضرت رضا(ع)، گره خورده بود، که تو خودت خادمالرضا بودی و دوران شیرین خادمیات برای حضرت رضا(ع)، چه خاطره شیرینی را برایمان رقم زد... که اصلاً همه نشانهها گواه بر همین وصف تو هستند، هشتمین رییسجمهور! خادمالرضا! در روز میلاد امام رضا(ع) ردای خدمت بر تن کردی و در شب میلاد هشتمین امام، امام رضا(ع)، به دیدار یار شتافتی... حتی چهلمت هم میلاد موسیبنجعفر(ع) شده... آه! از چشمهای کور ما... مگر در عصر قهر آسمان و زمین، در دوران انقطاع وحی و بعثت انبیاء، معجزه چگونه باید رخ دهد؟
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور مردمی...
که آه! از این عنوان... این عنوان بیچارهمان کرده... حضورت در چادر زلزلهزدگان، بهآبزدنت در میانه سیل، عبا و عمامه خاکیات، خانه کوچک مادرت، برادران ساده و بینشانت، پیرمرد باصفای قمی که مانند فرزندازدستدادهها بر سر و سینه میزد و آن یکی که با واکر، خودش را به تشییع رسانده بود... پیرزنی که انگار هنوز امید داشت برگردی...
▫️▫️▫️
قرار بود برایت پیام تسلیت بنویسم، اما خط اول، در همان عنوان خطابت زمینگیر شدم...
پیام را نوشتند و منتشر کردند و من هنوز در همان خط اولم...
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«شمشیر شرقی انقلاب اسلامی...»
آه! آه! کاش در میان این قومِ مؤمنانِ پیغمبرندیده بودم...
آه! آه! شَوقاً إِلى رؤيتهم...
#کشمیر دوستداشتنی، #کشمیر حقجو و حقطلب... #کشمیر بزرگ، #کشمیر زیبا... #کشمیر انقلاب، #کشمیر انقلابی... شمشیر شرقی انقلاب اسلامی...
▫️▫️▫️
این صدای پرشکوه را خوب گوش کنید...
این مردمان شبهقارهاند که با زبان جهانی مقاومت، فریاد میکنند...
همچنان که دانشجویان دانشگاههای کلمبیا، فلوریدا، امرسون و... به همین زبان فریاد «مرگ بر آمریکا» سر دادند...
همچنان که مردمان سرزمین خورشید، ژاپن...
همچنان که...
زبان، مشترک است و البته هر کدام را لهجهای...
و اینبار، اینان به لهجه شیرین کشمیری...
زبان فارسی دوباره عالمگیر میشود، زودتر از آنکه فکرش را میکردیم...
▫️▫️▫️
هیبت این صدا و شوکت این جمعیت، معصومیت و امیدی که در چشمان این بچهها موج میزند، اعتقاد و باور سلیم این مردمان ستمکشیده، طلیعه اتفاقات مهمی در آینده تاریخ است...
این صدا میتواند بنیان ساختارهای رسانههای پوشالی غرب را فرو بریزد...
چه کنیم که در رساندن این صدا به گوش جهان، دستان ما کوتاه است و گوش جهان هم سنگینتر از آنچه باید...
▫️▫️▫️
خوب گوش کنید، این صدای مردمان مظلوم و غریب کشمیر است:
«خامنائی رهبر است
وارث پیغمبر است
اباالفضل علمدار
خامنائی نگهدار
ما اهل کوفه نیستیم
علی تنها بماند»
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از هادی سعیدی فرد
اپیزود اول
بُهت!!
یکشنبه خیلی خسته بودم، عصر بود که به خانه رسیدم، فرصت را غنیمت شمردم و پشت چشمی گرم کردم.
بیدار که شدم، دست به گوشی بردم و اولین پیام را از کانالِ ایتای #مشعر دیدم:
"" #زنده_از_حرم
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
قرائت دعای توسل برای سلامتی مسئولان کشوری""
کمی برایم عجیب بود، دعای توسل!!
به دقیقه نکشید که از شش جهت در طوفان کلمات و واژهها له شدم؛ بالگرد، رئیس جمهور، ورزقان،جستجو، فعلا خبری نیست!!!
جهت آرام تر شدن ذهنم، دست به گوشی شدم تا برای اینکه کمی از شر اوهام و تفأل های بد خلاص شوم، چند خطی بنویسم!!
اما هر چه کردم ناخودآگاه تعدادی فریمِ بهم پیوسته مثل نگاتیو های آپارات از جلوی چشمم رد میشد:
🔹پیامک آقا رحیم!(@qoqnoos2)در بعد از نماز صبح ۱۳ دی ۱۳۹۸ که با "نسأل الله منازل الشهدا..." شروع شد؛
، 🔹"اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا …" که با بغض #آقا و گریه ی جمعیت همراه بود
🔹سکانس های آخر #ضد، موقعی که #شهید_بهشتی در جلسه حزب شروع به سخنرانی میکند...
همه ی این عکس و فیلم ها باعث شد که هیچ نتوانم بنویسم...
فیلم نذر هشت صلوات #حاج_حسین_یکتا، به نیت سلامتی آقای #رئیسی را دیدم
شروع به #صلوات و "اَمّن یُجیب" و"یاٰ دافِعَ البلایاٰ" کرده بودم و مثل کارگر محبوسی که در معدن ذغال سنگ فروریخته در جستجوی نور امید بود و با آوار کلمات ناامیدی در حال مبارزه، به کاوش در فضای مجازی و صفحات و کانال های شبکه های اجتماعی برای رسیدن به سرنخی ادامه میدادم تا اینکه باز #آقا آب سرد ریخت روی آتش دلمان:
امیدواریم خداوند متعال رئیس جمهور #محترم و #مغتنم و همراهان ایشان را به آغوش ملت برگرداند. همه برای سلامت این جمع خدمتگزار دعا کنند. ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید.
"ایران، ایران امام رضاست"
و من همچنان در میان این همه #عکس و #خبر و #بیم و #امید، در "بُهت" فرورفته بودم.
«پایان اپیزود اول»
✍🏻#هادی_سعیدی_فرد
💠@hadisaeedifardd
هدایت شده از هادی سعیدی فرد
اپیزود دوم:
"ای مرد! در میانه میدان چه میکنی؟ "
✍🏻#هادی_سعیدی_فرد
💠@hadisaeedifardd
هدایت شده از هادی سعیدی فرد
اپیزود دوم:
"ای مرد! در میان میدان چه میکنی"
شب را تا صبح، بیمارستان بودم.
همراهی بیمار را بهانه کردم و تقریبا تا صبح پلک روی هم نگذاشتم.
قدم به قدمِ بچه های #هلال_احمر و #سپاه و #نوپو و #نیروهای_مردمی دنبال رئیس جمهور کشور میگشتم.
از ناچاری متوسل به رفقای تبریز میشدم.
چند باری به #نوید_ناصرِ حوزه هنری زنگ زدم و با #آرش_رضازادهِ خاتم مرتبط شدم و خبرهای #حامد_خسروشاهیِ مردمیسازی رو لحظه ای از دست نمی دادم.
اما دریغ از یک خبر!
در این وانفسای بیخبری و سیل صلوات و دعای جمعی، باز شعر پیشتاز بود:
"ای مرد! در میان میدان چه میکنی"
"عصای موسی هنر" کار خود را کرد و حرف دل را که بغض و نگرانی سد راهش شده بود از مسیر حلقه های اشک راهی گونه نمود.
#راوینا را رصد میکردم، آنجا هم خبری نبود
روایت ها را که میخواندی، بیشتر میسوختی!!
میشد گفت آنچه که در آن ساعات جستجو رخ داد شبیه باز شدن زبان کسی بود که مدت ها توان صحبت از دست داده و الان مجالی برای فریاد و کلام بی لکنت پیدا کرده بود
کلی "دوستت دارم های نگفته ای" را میتوانستی ببینی که یکباره به سمت رئیسی "مظلوم و محجوب" روانه شده بود.
گمان میکنم خیلی روی رفاقت زمانه حساب باز کرده بودیم و رئیس جمهور را از قضا و قدر مستثنا نموده بودیم
میگفتیم برای تعریف از خوبی ها و دیدن نقاط قوت و بیان تفاوت ها با گذشته فعلا وقت هست...
چه روایت ها و اسرار مگویی از #سید_ابراهیم گفته شد...
چه طرح هایی کشیده شد...
تازه تازه آدم میفهمید این سیدِ غریبِ تنها در میانِ شیطنت دشمن و کج فهمی بعضی از دوستان، چقدر رفیق و دلباخته و عاشق دارد.
همه چیز مساعد یک خبر جنجالی بود:
"هم اکنون بالگرد حامل رئیس جمهور و همراهان پیدا شد.
آیت الله رئیسی دچار جراحات سطحی شده اند اما حال عمومی ایشان رضایت بخش است."
اما دریغ...
✍🏻#هادی_سعیدی_فرد
💠@hadisaeedifardd
هدایت شده از هادی سعیدی فرد
اپیزود سوم:
"یاران" ، "سید شریف"
رعایت شرط #ادب و #میزبانی و #احساس_مسئولیت کرده بود و رئیس جمهور را در سفر همراهی میکرد.
مگر میشود نماینده #آقا در استان، #خادم_الرضا را تنها بگذارد.
همان روحانی مردمدارِ شعردوست،
همان که بلد بود سوار تاکسی و مترو شود!
همان که میتوانست با کسبه و کارمند ها صحبت کند!
همان که به جلسات هفتگی هیأت ها بدون خطکشی های کوته نگرانه سر میزد!
همان که در مصلی فاصله از بین مردم و مسئول برداشته بود!
همان که به سینما میرفت!
بله، همان حاج آقای معروف تبریزی
همان که برای پدرش هم، پدر بود!!
همان سیدی که میگفت تبریز دو امام جمعه شهید دارد و ان شاءالله سومی هم من خواهم بود
" آیت الله محمدعلی آل هاشم"
در جمعی بودم، یکی از رفقای هنرمند تبریزی میگفت بیاییم ژانری تعریف کنیم از متن پیامک های عموم مردم که با سید رد و بدل شده؛
نقداً تعدادی از پیامک های دو نفر از آن جمع با آقای آل هاشم را خواندم، بی تعارف به اندازه چند جلسه درس اخلاق و حکمرانی بود.
غم #سید_شریف به اندازه غم #سید_ابراهیم برایمان جانکاه بود و بی خبری کماکان سوهان روح!
✍🏻#هادی_سعیدی_فرد
💠@hadisaeedifardd
هدایت شده از معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها
🔰معاونت پژوهش با همکاری گروه علمی تربیتی مطالعات اسلامی زنان جامعه الزهرا سلام الله علیها برگزار می کند.
🔆پنل تخصصی
«مسئله تحمیلی حجاب از باورها تا هنجارها!»
🎙رئیس: سرکار خانم دکتر ریحانه کارپرور
(مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و عضو گروه علمی تربیتی مطالعات اسلامی زنان جامعه الزهرا سلام الله علیها)
🎤دبیر علمی: سرکار خانم نجمه صالحی
(مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و دبیر انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها)
🔸اساتید ارائه کننده:
🎙سرکار خانم فاطمه میری طایفه فرد
(عضو شورای انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعةالزهرا سلام الله علیها)
موضوع: حجاب زنان ایران از منظر سفرنامه نویس فرانسوی (شاردن)
🎙سرکار خانم دکتر زهرا دلاوری پاریزی
(مدرس حوزه و دانشگاه، عضو شورای انجمن علمی پژوهشی کلام معاونت پژوهش جامعةالزهرا سلام الله علیها)
موضوع: مقایسه تاثیر مبانی توحیدی و اومانیستی بر کیفیت و کمیت حجاب
🎙سرکار خانم عفت عرب زاده
(پژوهشگر موسسه شناخت و عضو انجمن علمی پژوهشی مطالعات زن و خانواده معاونت پژوهش جامعةالزهرا سلام الله علیها)
موضوع: بررسی لایحه حجاب و عفاف بر پایه فکری رهبری
📌لینک مجازی:
https://online.jz.ac.ir/rbhyyb897yoy
🗓زمان: سه شنبه 1403/03/08، ساعت 9 الی 11
🏢مکان: جامعه الزهرا سلام الله علیها، معاونت پژوهش، طبقه سوم
🌐کانال معاونت پژوهش
🆔https://eitaa.com/jz2602
هدایت شده از از نسل روحالله
بهنام خدا، بهیاد خدا، و برای خدا انشاءالله
«وجه مشترک همه ما بغضی بود در گلو...»
روز یکشنبه ۳۰ ارديبهشت بود که استاد منطق، هنگام تدریس مثل همیشه نبود... حالی آشفته داشت... کلاس که تمام شد، برخلاف همیشه، استاد بلافاصله رفتند سراغ گوشی و بالاوپایینکردن کانالها...
مثل همیشه رفقا برای «خستهنباشید» گفتن و خداحافظیکردن خدمت استاد رفتند، ولی حال نگران استاد این «خستهنباشید»ها را تبدیل کرد به فضولیکردن در تلفن همراه استاد و خبری که توسط یکی از بچهها بلند خوانده شد: «سقوط بالگرد رئیسجمهور در نزدیکی ورزقان!»
نگاه بچههایی که داشتند میرفتند برگشت؛ نگاهها پریشان، بهتزده و نگران شد...
- چی؟
- هلیکوپتر رئیسی توی سفرش به آذربایجان غربی توی کوه سقوط کرده!
▫️▫️▫️
حالا تمام صحبتها بر سر همین موضوع بود و برای بچههایی که به گوشی هوشمند دسترسی نداشتند، کلاس و گوشی استاد تبدیل شده بود به پایگاه خبری در کل مدرسه، حتی برای پایههای دیگر...
استاد تا حدود یکساعت بعد از کلاس هم مانده بود برای پاسخ به نگرانیهای بچهها...
پس از اینکه استاد رفتند، دیگر راه دیگری نداشتیم جز اینکه برای گرفتن خبر جدید با گوشیهای دکمهای رادیو گوش کنیم و سهمی جز تکرار خبر سقوط چیزی عایدمان نمیشد... بعضی دیگر نیز با خانوادهها تماس میگرفتند تا شاید خبر جدیدی بشنوند...
همان شب یکی از بچهها پشت تلفن، مادرش را آرام میکند، مادری که نگران است از این حادثه با بغضی درگلونشسته...
▫️▫️▫️
ساعت خاموشی میشود با چشمهایی که خواب برایشان معنای بیبخاری داشت!
صبح بعد از طلوع آفتاب تنها خبری که رسیده بود پیداکردن لاشه هلیکوپتر بود که هنوز به لاشه نرسیده بودند...
ساعت ۷ صبح همه با کوهی از نگرانی به کلاس میرویم، همه حالمان خراب است مثل استاد...
پس از اتمام کلاس راهی حجره میشویم و با گوشی دکمهای به رادیو وصل میشوم...
«آیتالله رئیسی رئیس جمهور ایران در سانحه هوایی شهید شدند»
اولین بار است که با چنین خبر ناگواری مواجه میشوم... هرکس حالی دارد، یکی سرش را گرفته، دیگری به دیدار مشت میزند و من هم میروم که لباس سیاهم را بپوشم، لباسی که برای هیأت آورده بودم... وجه مشترک همه ما بغضی بود که در گلو بود، به کتابخانه میرویم برای برداشتن کتاب که تلویزیون مدرسه با اجازه معاونت آموزش روشن شده است، تصاویر شهید رئیسی را نشان میدهد در شهرهای مختلف، بین روستاهای دورافتاده، بین گلولای برای درد مردم... اینجا بود که بعض همه ترکید و گریهها شروع شد، ولی گریهها صدا نداشت.
▫️▫️▫️
کتاب را برداشته و سر کلاس نشستیم با چشمانی اشکآلود، استاد شروع کرد:
«بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا اليه راجعون
انشاءالله که ما هم مثل ایشون شهید بشیم...»
بعد این جمله گریههای بیصدای سالن مطالعه در کلاس جان گرفته بود... در این شرایط استاد چه کار میتوانست بکند؟ جز اینکه با صحبتکردن این جمع بچههای ۱۶ساله را آرام کند... بعد از حدود ۲۰ دقیقه گریه و صحبتکردنهای استاد، کلاس به شکل رسمی شروع میشود... درس امروز اسم فاعل بود و فاعل يعنی انجامدهنده کار، همین هم دوباره تلمیحی داشت به کننده و کاریبودن شهید رئیسی برای مردم... این کلاس تنها کلاسی بود که معلمش با بغض درس میداد. کلاس تمام شد... انتهای کلاس به کناردستیام گفتم: «اینجوری نمیشه، باید وقتی که رفتیم حجره روضه بگیریم»
انگار که این سخن دونفریمان را استاد شنید و گفت که کلاس را با سلامی به امامحسین(ع) تمام کنیم... سهبار سلام دادیم و استاد شروع کرد به روضهخواندن... این روضه خودجوش تسکین درد و فشاری بود که بر ما وارد شده بود و یاد روضهخوانی شهید رئیسی افتادم که میگفت اگر میخواهید برای چیزی گریه کنید برای امامحسین گریه کنید «إنْ كُنْتَ باكِياً لِكُلِّ شَئ فابك عَلى الحُسَيْن»...
✍ #روح_الله_آبفروش
🆔@Rouhollah_313