ققنوس
«هور، قشنگترین جا برای عروسی» یادداشتهایی درباره چهلوسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت دوم)
«روزی که اشک هور جاری شد...»
یادداشتهایی درباره چهلوسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳
(یادداشت سوم)
#اشک_هور... روایتی است #مادرانه از زندگی #علی_هاشمی... فیلم دیگر جشنواره امسال درباره علی هاشمی که گویا نسخه سینمایی سریال تلویزیونی «قرارگاه سری نصرت» باشد...
▫️▫️▫️
فیلم در دو مقطع زمانی رفتوبرگشت میکند...
بین ۴تیر۶۷ در جزایر مجنون تا ۲۷اردیبهشت۸۹ در اهواز
بین نیزارهای هور در سال ۶۷ و نمکزارهای هور در دهه ۹۰.
۴تیر۶۷، ۲۳روز قبل از پایان جنگ، روزی که #اشک_هور در غم از دستدادن #علی_هاشمی جاری شد، شاخصِ زمان گشته و قصه فیلم صفحات قبل و بعد این تاریخ را ورق میزند...، اگرچه صفحات قبل از این تاریخ، قطورتر و پرحجمتر هستند...
از یکسو روایت مقاومت و ایستادگی پسری در جزایر مجنون و از سوی دیگر روایت انتظار و دلدادگی مادری در گوشه خانهای ساده...
دو روایت در دو زمان مختلف، به موازات هم پیش میروند و فیلم در این دو بازه رفتوآمد میکند...
#تورج_الوند در نقش «بَدران»، مسلمانشده دست #علی_هاشمی، راوی فیلم است؛ بَدران سالها بعد از شهادت علی، در جزیره که حالا شورهزاری شده، دنبال گمشدهاش میگردد، دنبال گذشتهاش... و در این بین گنجینهای از آثار و وسایل همراه شهداء دستوپا کردهاست... تا آنکه بالاخره به پیکر علی میرسد... و در این مسیر دائماً به گذشته سفر میکند... به روزهایی که به واسطه علی، پایش به این وادی باز شد، روزهایی که پای درس عرفان عملی علی، به وادی جنون پا گذاشت و با مجنون رفیق شد تا روزی که علی را از دست داد... و در همین لابهلا، فیلم به خانه سوتوکور علی سر میزند و حال مادر علی را روایت میکند... روایت انتظار... انتظاری که در ۲۷اردیبهشت۸۹، با شناسایی پیکر مطهر #علی_هاشمی به پایان میرسد...
▫️▫️▫️
صحنههای عملیات خیبر و فتح جزایر و در ادامه تثبیت آنها تا مقاومت روزهای آخر جنگ و ازدستدادن جزایر و در نهایت شهادت غریبانه علی هاشمی، بخش مهمی از #اشک_هور است... صحنههای حمله ناجوانمردانه و بمباران شیمیایی و پرپرشدن بچهها... به قول رضا برجی، صدام میخواست نفَس بسیجیهای خمینی را بگیرد...
هنوز صدای علی هاشمی در هور میپیچد:
«امروز روز مقاومته... آخرین نفری که از این جزیره بیرون میره، منم...» و البته همین هم شد... هم سال ۶۷ و هم ۲۲سال بعد، آخرین نفری که از جزیره بیرون آمد، علی بود... دعای علی درگیر شد: «اللَّهمَّ اجْعَلْنی فی دِرْعکَ الحَصینَةِ الَّتی تَجعَلُ فیها مَن تُرید...»
▫️▫️▫️
بازی خوب #رویا_افشار بخش مهمی از بار فیلم را بر عهده گرفته بود، هرچند مورد توجه هیأت داوران قرار نگرفت... فیلم را که میدیدم ضمن تحسین بازی او در نقش مادر شهید، با خودم برای عاقبتبهخیریاش دعا میکردم که به فردا نرسیده، در نشست خبری فیلم، همه چیز را شست و برد...
▫️▫️▫️
دستوپازدن سینماگران ما برای عبور از حدود و محدودیتهای شریعت به بهانه تلاش برای واقعنمایی در سینما، از آن چالشهایی است که در طول این سالها راه به جایی نبرده است؛ مانند ویروسی فراگیر، فرقی هم بین فیلمها قائل نیست! این درد بیدرمان دامان تمام فیلمها را گرفته، حتی اگر مدعی جنگ و انقلاب باشند یا با سرمایه نهادهای انقلابی ساخته شده باشند!
و باید بدانیم سینمای ما مؤمن نخواهد گشت، جز با ایمانآوردن سینماگران ما...
صحنه خون گرفتن از مادر شهید علی هاشمی و نشاندادن دست او تا بالای آرنج بدون هیچ حجت شرعی که قبلتر هم در «از کرخه تا راین» نسخه هما روستایش را دیده بودیم، قطعاً چیزی بر فیلم نخواهد افزود، جز اینکه عنایت شهید را از کار کمتر کند، اگر البته اعتقادی به این حرفها داشته باشیم...
یا صحنه پایانی در کنار هور، و بوسیدن دست و سر علی هاشمی و مادرش و...
▫️▫️▫️
در نهایت باید گفت #مهدی_جعفری که پیش از این با فیلمهای «۲۳نفر» و «یدو» خاطرات خوبی خلق کرده بود، کار را برای خودش سخت و توقع مخاطبان را از خود بالا برده است، بسیار بالاتر از آنچه در «اشک هور» دیدیم...
▫️▫️▫️
اما اینکه بعد از مدتها در یک جشنواره، دو فیلم از یک شهید روی پرده میرود و یکسو نام «سیمافیلم» و «سازمان سینمایی سوره» نقش میبندد و دیگرسو نام «سازمان هنری رسانهای اوج» و «بنیاد سینمایی فارابی» محل تأمل است، یا از کار هم خبر دارند که میشود موازیکاری یا بیخبرند که میشود ناهماهنگی و در این وانفسا، هر دو مایه تأسف...
ادامه دارد...
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۴۰۳
#فجر_۴۳
✍ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
هدایت شده از دلگویه
بهناماو
«اینها دوستداشتنی هستند»
خدا را شاکرم، فقط همین!
شکر برای نعمت زیستن در میان آدمهایی که آدماند، مرام دارند، اصلاً مرامشان با دلار و یورو نم نمیکشد؛ دوستانی که سلامشان بوی نفت نمیدهد، بوی دلار نمیدهد؛ آنهایی که شاید با همین ریال، خیلی نتوانند چیزی بخرند، اما به دنیا میارزند، معرفتشان را با طلای ۲۴ عیار هم نمیشود حساب کرد.
سیبزمینی نیستند که اگر سیبزمینی بالا رفت مرامشان پایین بیاید، رگ دارند، رنگ غیرت!
عیارشان را خدا میداند و بس.
اینها انگشت حیرت به دهان مثلاً ابرقدرتها گذاشتهاند.
اصلاً نمیدانم خدا چه برنامهای سر این مردم نصب کرده که اینقدر فهیماند. اشارهبگیرند، کنایهفهماند، اهل حساب و کتاباند، آخرت را به دنیا نمیفروشند.
حافظهشان خوب است، سرهازناسرهشناسند. میدانند «سگ زرد برادر شغال است»، میدانند «آزموده را آزمودن خطاست».
این اعجوبههای زمینی یک یای نسبت میچسبد به نام وطنشان و میشوند ایرانی، بعد یک صفت از پسِ نامشان میآید و میشوند ایرانیِ عزتمند.
اینها دوستداشتنی هستند.
🖊 فاطمه میریطایفهفرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
«شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد...»
۱. ساعت ظهور
آن روز هرچند، آخرین روزِ جهان باشد
باید شروع فصل خوب داستان باشد
روزی که پیدا میشود خورشید پشت ابر
باید که بارانیترین روز جهان باشد
مردی که ده قرن است با عشق و عطش زندهاست
باید نه خیلی پیر، نه خیلی جوان باشد
با خود تصور میکنم گاهی نگاهش را
چشمی که بیاندازه باید مهربان باشد
یک روز میآید که اینها خواب و رؤیا نیست
و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد
بیبی که جان میداد بالا را نشان میداد
شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد
بیبی که پای دار هی این آخری میگفت
این آخرین قالیچه، نذر جمکران باشد...
۲. ساعت مرگ
آن روز شاید، عصر یک روز خزان باشد
آن ابر غمگین هم، میان آسمان باشد
در فکر پایانی برای یک غزل باشم
عطری بپیچد ناگهان وقت اذان باشد
یادم نرفته آرزویی داشتم، باید
در نامهای لای مفاتیحالجنان باشد
یادم نرفته شعرهایی را که گم میشد...
پیداست، باید توی چاه جمکران باشد
یک عمر پشت پلکهایم ابر و باران بود
آن روز شاید در افق، رنگین کمان باشد
آغوش این دنیا که عمری مار و عقرب داشت
آغوش خاک ای کاش با من مهربان باشد
::
این خاک روزی با عبورت سبز خواهد شد
نزدیک قبرم آمدی، قدری بمان... باشد؟
۳. ساعت قیامت
آن روز باید روز دشوار جهان باشد
روزی که پایان زمین و آسمان باشد
سِیلی بجوشد از تنور سینۀ دنیا
سیلی که حتی کوهها در آن روان باشد
بیرونِ کشتی، در هجوم وحشت و توفان
فریاد، در مرد و زن و پیر و جوان باشد
با نفخهای که «یَبعثُ مَن فی القُبور» آن روز
انسان گریزان از خودش، از این و آن باشد
لب میگشاید در گلویش بغض سنگینیاست
باید «زمین» در هر نفس آتشفشان باشد
از خاک برمیخیزی و عالم پریشان است...
::
از خواب برمیخیزی و شاید اذان باشد
اللّهاکبر این چه خوابی بود؟ بیتابی!
روی لبت نامیاست... باید همچنان باشد
از داغ عشقی در دلت عمری قیامت بود
این صحنهها انگار تکرار همان باشد
با من در آن تاریکی و وحشت چراغی هست
هرچند ظلمانیترین روز جهان باشد
نام تو را، نام تو را، فریاد خواهم زد
روزی که چشم و گوش و دست و پا، زبان باشد
شعر از برادر عزیزم
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
🇮🇷 @qoqnoos2
ققنوس
«روزی که اشک هور جاری شد...» یادداشتهایی درباره چهلوسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳ (یادداشت سوم) #
«موسی، کلیمالله؛ مهدویترین فیلم سینمایما»
یادداشتهایی درباره چهلوسومین جشنواره فیلم فجر؛ ۱۴۰۳
(یادداشت چهارم)
بیتردید باشکوهترین فیلم امسال جشنواره، «موسی، کلیمالله» بود، یک سروگردن بالاتر از فیلمهای دیگر...
▫️
فیلم با صحنههای شکنجه بردگان عبرانی آغاز میشود و جهانی پر از ظلم و درد و رنج را به تصویر میکشد... مردمی که به ستوه آمدهاند و در محل «وداع با یوسف» برای آمدن «منجی» دعا میکنند و طلب فرج دارند...
▫️▫️
از اینسو صحنههای خواب آشفته فرعون، قابهای شگفتانگیزی را خلق کرده است...
همین چند سکانس اول کافی بود تا چهار سیمرغ «طراحی صحنه»، «طراحی لباس»، «چهرهپردازی» و «دستاورد فنی» را از آن خود کند!
▫️▫️
#فرهاد_آییش، از یکسو در نقش آنوبیس، مُعبِّر خواب دربار فرعون و بزرگ شیطانپرستان، و از دیگرسو در نقش پیر و بزرگ قوم مؤمنین، در دو نقش متضاد، شاهکار دوران بازیگری خودش را به نمایش گذاشته است؛ بازی فوقالعادهای که سیمرغ پنجم را برای «موسی» شکار کرد!
▫️
آنوبیس را در مصر باستان خدای مرگ و مردگان گفتهاند، خدای تدفین... از خدایان کهن که در قدیمیترین کتیبهها از او بهعنوان نگاهبان مردگان یاد شده... گفتهاند او کسی بود که شیوه «مومیاییکردن» مردگان را ابداع کرد...
آنوبیس تولد «ویرانگر شوم» را پیشبینی میکند، «ویرانگرتر از یوسف کنعانی»، تولد «منجی» بردگان عبرانی را...
در مقابل پیر قوم هم با طلوع ستارهای درخشان، تولد منجی را بشارت میدهد...
▫️▫️▫️
#مریلا_زارعی، به خوبی از پسِ نقش یوکابِد مادر موسی و همسر عمران برآمده بود که به نظر بسیاری شایسته نه فقط نامزدی، بلکه دریافت سیمرغ بود.
#علیرضا_کمالی هم نقش عمران، پدر موسی، کاتب دربار را داشت که در برابر بازی درخشان فرهاد آییش و بهنام تشکر، کمتر فرصت جلوهگری پیدا کرد.
▫️▫️▫️
فرعون و اذنابش هر کاری میکنند تا «موسیِمنجی» به دنیا نیاید، اما «ویرانگر شوم» در زِهدان مادرش آرام میگیرد...
در شب طلوع ستارهای که بشارت منجی است، کوه گوشن، محل زندگی بردگان عبرانی را محاصره میکنند، مردان را از زنان جدا میکنند، اما غافل از آنکه «چه فرخنده شبی است امشب!»؛ تگرگ و طوفان، سرباز دستگاه الهی است، روزی بلا میشود و مایه مجازات و عقوبت اقوام و روزی هم مایه رحمت الهی بر مستضعفان، باعث شکست سیاست فرعونیان و زمینهساز تولد موسیِمنجی...
فرعون و فرعونیان هر کاری میکنند... ابتدا میخواهند تمام زنان گوشِنی را از دم تیغ بگذرانند، بعد پیشنهاد کشتن تمام نوزادان پسر داده میشود، قابلههای دربار تمام زنان را معاینه میکنند، زنان باردار را مشخص میکنند، وضعحمل را خودشان انجام میدهند تا نوزادان پسر را سربهنیست کنند... نوزادان پسر را در توبره میاندازند، توبرهها را در نیل... اما عاقبت به دست «فوعه»، قابله دربار موسی به دنیا میآید و در آغوش آسیه بانوی دربار آرام میگیرد!
▫️▫️▫️
شاید «موسی،کلیمالله» مهدویترین فیلم سینمای ما باشد، تا به امروز... جایجای فیلم، انتظار منجی را فریاد میزند، خط سیر انتظار را در درازنای تاریخ دنبال میکند، از یعقوب و یوسف تا موسی و مهدی... اما هنرمندانه و لطیف، گلدرشت و سخیف فریاد نمیکند، خارج نمیزند! از درد و داغ انتظار تا بشارت فرج...
ستاره دنبالهدار درخشان، نشانه ولادت منجی است، جوشش دوباره چشمه خشکیده یوسف نبی، در میدان گوشن، نشانه فرج است... که خود فرج است...، دعاها و نجوای بردگان و بندگان... جایی حواست نیست، اما از زبان سبطیان، داری فرازهای ندبه را زمزمه میکنی... أین... أین... کجایی؟ کجایی؟
و در آخر با «نور پنج تن» است که پایان مییابد...
▫️▫️▫️
شاید یکی از بخشهای فیلم که میتواند مورد نقد جدی قرار بگیرد، صحنههای متعدد زایمان زنان سبطی باشد... امری که نمیدانم واقعاً چهقدر ضرورت داشت تا این حد و به این شکل و با این کیفیت و از این زاویه به آن پرداخته شود... همین صحنهها کفایت میکند برای اینکه فیلم ردهبندی سنی جدی داشته باشد، بماند که صحنه شکنجهها و نیز خواب آشفته فرعون و... هم برای کودکان مناسب نیست...
▫️▫️▫️
«موسی» روایت ایمان یوکابد و فداکاری فوعه است...
«ای مادر موسی!
او را رها کن...
ما او را به تو باز خواهیم گرداند...
او از رسولان خواهد بود،
رهایش کن!»
ادامه دارد...
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۴۰۳
#فجر_۴۳
✍ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2