#دين_عقلاني و #آگاهانه
🛑قسمت هشتم:
تعصب، جمود و تصلب بر آراي مشهور مانع تفقه در دين انتقاد شهيد مطهري از فقهزدگي و عوامزدگي حوزهها
✅لوازم تفقه
تفقه کردن و به عمق معنا دست یافتن، لوازمی دارد، از جمله: حریت فکری و #آزاداندیشی.
کسانی که تنها در چارچوب روایات و #فتاوی_مشهور میاندیشند و پارهای از گفتهها را بتهای ذهنی خود کردهاند و بر آنها #تصلب دارند، نمیتوانند به معنای واقعی تفقه نمایند.
#متکلمان تا حدودی از این آفت به دورند، زیرا خرد و تعقل در فهم آنها راه دارد.
واضحتر بگوییم: فهم آیاتالاحکام در کنار فهم آیاتالکلام و آیاتالاخلاق و آیاتالعداله صورت نگرفته و کتابهای کلامی موجود، غالبا کار فقیهان نبوده و کتابهای فقهی نیز در کنار کار متکلمان نبوده است و 👈👈شاکله فقه ربطی منطقی و معرفتی با آیات دیگر قرآن ندارد.
مجتهدی که میخواهد احکام را اجتهاد نماید، باید اجتهادش مبتنی بر شناخت کلامی و مسائل اخلاقی باشد.
🔻🔻مرحوم شهید مطهری میپرسد: «چرا #حوزههای_علمیه به صورت #دانشکده_فقه درآمده؟ چرا علما و فضلای ما همین که معروف و مشهور شدند، اگر معلومات دیگری غیر از فقه و اصول دارند، روی آنها را میپوشانند و منکر آنها میشوند؟.. چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینی مطابق احتیاجات روز تنظیم نمیشود؟ چرا روحانیون ما به جای آنکه پیشرو و پیشتاز و هادی قافله اجتماع باشند، همیشه از دنبال قافله حرکت میکنند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟»
(بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص۱۸۸)
فقیه یا متفقه، یعنی کسی که فهمش را گرفتار هیچ پیشداوری و یا تعصبات بیدلیل نمیکند. او گفتههای گذشتگان را شاید مؤید بگیرد، اما به عنوان حجت تلقی نمیکند، بلکه آنها را بر استدلال و براهین محکم عقلی و نقلی میآزماید.
🔻 ابنسینا در کتاب اشارات میگوید: «من تعود أن یصدق بغیر دلیل فقد انخلع من کسوه الانسانیه»؛ «کسی که هر حرفی را بدون #برهان و دلیل بپذیرد، از لباس آدمی بیرون رفته است!»
انسان ژرفنگر باید ذهن خود را از هر تعصب و جزم و جمودی خالی کند تا حقیقت را دریابد.
مرحوم شهید مطهری آنجا که میخواهد ذهن فقیهان را نقد کند، از پردههایی که برای ذهن آنان برمیشمارد، « #عوامزدگی» است. تعبیر ایشان چنین است:
🔻🔻«روحانیت ما بر اثر آفت عوامزدگی نمیتواند پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه هادی قافله باشد، مجبور است همیشه در عقب قافله حرکت کند. خاصیت #عوام این است که همیشه با #گذشته و آنچه به آن خو گرفته، پیمان بسته است و حق و باطل تمییز نمیدهد. عوام هر تازهای را #بدعت یا هوا و هوس میخواند…
#روحانیت_عوامزده ما چارهای ندارد از این که هر وقت یک مسئله اجتماعی میخواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحی و غیر اصولی برود و از مسائل اصولی صرفنظر کند… افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است. وگرنه معلوم میشد که اسلام در هر عصر و زمانی تازه است.»
(مرتضی مطهری، بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، ص۱۸۶، نشر سهامی انتشار).
⭕در تاریخ فقه شیعه دورهای داریم که به «دوره #اصحاب_مقلده» معروف است؛ یعنی از زمان شیخ طوسی تا نواده دختری او ابن ادریس حلی. ابن ادریس جزمیاتی را که بر ذهن برخی فقیهان به خاطر تأثیر شخصیتها حاکم گشته بود، شکست و تا حدودی برخی #اخبار_آحاد را که مستمسک فقیهان بود، از اعتبار انداخت و دامنه عقل را در فقه وسیعتر کرد و منقول و معقول را درهم آمیخت. با اینکه برای شیخ طوسی که جد مادریاش بود، عظمت قائل بود، ولی بر این باور که عظمت فکری و فقهی شیخ نباید سبب شود که مقلد گفتههای او باشیم.
⭕شهید مطهری میگوید:
👈 «بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصرى شبیه به عصر شیخ طوسى زندگى مىکنیم؛ دچار نوعى #جمود و اعراض از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم. ما نمى خواهیم زحمت گامبردارى در راههاى رفته را برویم و جادههاى هموار و کوبیده را بپیماییم. ما ترجیح مىدهیم راه هفتصدساله حل شبهه ابنقبه را طى کنیم و حال اینکه امروز صدها شبهه از شبهه ابنقبه مهمتر و اساسىتر به زندگى عملى خود داریم.
شیخالطایفههایى براى قرن چهاردهم ضرورى است که:
اولا، با ضمیرى روشن نیازهاى عصر خویش را درک کنند؛ ثانیا، با شجاعت عقلى و ادبى از نوع شجاعت شیخالطائفه دست به کار شوند؛ ثالثا، از چارچوب کتاب و سنت خارج نگردند. فقیه یعنی کسی که مستقل و آزاد بیندیشد و فکر خود را از هر #تعصبی آزاد کند. او استقلال فکری خود را در مقدمه کتاب سرائر نشان داد. هرچند برخی فقیهان مانند محقق کرکی تا برخی اخباریون با او از در مخالفت درآمدند.
(📚تکامل اجتماعی، مرتضی مطهری، ص۱۸۹.)
🖊حجت الاسلام فاضل ميبدي
ادامه دارد
قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛