هدایت شده از آموزش مفید
مسابقه بزرگ و پر از جوایز 🎁🧸🎈 #اموزشگاه_خیاطی_مفید📣📣🏵
❌ پایان مسابقه ( ۱۷ابان ماه )
جوایز ویژه🎁💎🏵🎗
🔴 نفر اول 500000 هزارتومن وجه نقد🥇
🔴 نفر دوم 400000هزار تومان وجه نقد🥈
🔴 نفر سوم 300000هزار تومان وجه نقد🥉
🔴 نفرچهارم 100000هزارتومن وجه نقد 💰
🔴نفرپنجم50000 هزارتومان وجه نقد🥉
#کد۴۳
📌 مهلت شرکت در مسابقه:تا 17 ام آبان ماه
📌برای دیدن شرایط مسابقه، دریافت بنر با کد مخصوص خودتون
به ادمین مسابقه پیام بدین👇👇👇
@amozeshmofid_admin
@mofid_53
#اموزش_دوره_شلواردوز_مردانه_وزنانه
#زمان_ثبت_نام_ازامروزتاپایان_مهرماه
📌آدرس:
آزادشهر، فلکه اول، به سمت سه راه آزادشهر، کوچه 39 سرتیپ واعظ، پلاک 13
📌شماره تماس👇👇👇
☎️37225065
https://eitaa.com/amozeshmofid
#حسرت
#پارت582
هنوز پیدا نشده؟
سدره سر به زیر جوابم را داد
نه
با صدای بلند بغضم شکست با دست آنها را کنار زدم و از جایم بلند شدم به طرف جا رختی رفتم و لباس گرمی از لباس گرمهای نویان که به آن آویزان بود برداشتم کاپشن نیان هم برداشتم و در آغوش کشیدم و بعد از پوشیدن
کفشهایم با عجله از خانه خارج شدم.
کجا داری میری؟!
با صدای آسوده بانو سر برگرداندم به روی پله ها ایستاده بود. با گریه گفتم
میرم دنبال دخترم
آسوده بانو با عجله از پله ها پایین آمد خودش را به من رساند و بازویم را گرفت و گفت
کجا می خوایی بری داخل این تاریکی؟ نویان رفته دنبالش؟ میخوایی بری تا خوراک شغالها بشی؟
فریاد زدم
نویان اگر میخواست پیداش کنه تا الان بچم رو پیدا میکرد برام مهم نیست چه بلای سرم میاد مهم اینکه بچم
رو پیدا کنم.
آسوده بانو هم مانند خودم با صدای بلند گفت
احمق اگر بلای سرت بیاد دخترت رو چطور میخوایی پیدا کنیها؟ احمقی دیگه بیا داخل نویان هم با نیان
برمیگرده
بازویم را از دستش بیرون کشیدم و در حالی که به طرف در می رفتم گفتم
نمی خوام خودم باید برم دنبال .بچم اونا نمیتونند پیداش کنند بچه الان سردش اگر رفته باشه داخل جنگل حتما مریض میشه کاپشنش باهاش نیست میرم پیداش کنم تا الانم حتما گرسنش شده
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کمک فوری به آشپزخانه آقا امام الرضا(ع) در لبنان؛کمک های شما هزاران بی پناه لبنانی را از غذای گرم بهرمند میکند
🔹شما هم با نیت پیروزی حق در این کار خیر سهیم باشید؛ این آشپزخانه با هماهنگی مجموعه شبابالمقاومة با حزبالله در بیروت در حال فعالیت میباشد
🔹به نیت امام رضا(ع) کمکهای خود به مردم لبنان و امور اجتماعی مربوطه را به این شماره کارت به نام "جبههجهانی شبابالمقاومة" واریز کنید.👇👇
6037997750004344🔸 کانال رسمی شباب المقاومة👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3545694224Ccf85b685fb
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_212
#رمان_حامی
آنقدر داشت حرص می خورد که صورتش قرمز شده بود.
از سر و صدایش، ماهرو هم آمد بالا.
حامی سرش را چرخاند سمتش.
ماهرو تا حامی را دید، دستش را گذاشت جلوی دهانش و شروع کرد به خندیدن.
الحق که خنده داره شده بود.
حامی با حرص گفت :بخند. آره تو هم بخند.
بخندین. راحت باشن. نوبت منم میشه.
ماهرو صدای خنده اش قطع شد، لبش را گزید و رفت.
خودم را نباختم و گفتم : خیلی حرص نخور پوستت چروک میشه.
به قول خودت باید جنبه داشته باشی!!
جای حرف زدن برو زودتر ماشین رو حاضر کن. دوربینا رو هم چک کن.
چهار-یک آقای عبادی.
به نظرم یکم بجنب.
خیمازه ای کشیدم و گفتم :
داری جا می مونی.
سریع و غیر منتظره پرید جلوی در اتاق و سد راهم شد.
با چشمان گرد شده نگاهش کردم.
_ وایسا بینم! ترمز کن با هم بریم.
چی چی رو چهار یک؟!
منتظر بودم که این سوال را از من بپرسد.
خونسرد گفتم :
دیشب قبل از خواب یکم فکر کردم دیدم اشتباه محاسباتی کردی، چهار یک جلوئم.
- ریاضیت ضعیفه یا با ما فرق داری؟
حوصله ی کل کل کردن و توضیح دادن نداشتم.
کلا اهل توضیح دادن نبودم.
برای همین از کنارش رد شدم و گفتم :
برو یکم به مخت فشار بیار می فهمی چرا چهار یک.
نوبتی که نیست، وقتی عرضه نداشتی کاری کنی حرف هم نزن. حالا هم برو داره دیر میشه. ساعت از هفت هم گذشت.
صدای نفس های تندش را به وضوح می شنیدم.
- من با این قیافه نه می تونم بیام کارخونه نه می تونم اصلا پامو از خونه بذارم بیرون.
- به من هیچ ربطی نداره. هرفکری می خوای بکن. هم منو می رسونی هم خودت میای.
- با این قیافه؟ نه واقعا با این قیافه؟؟
- گفتم با من مربوط نیست. برو هرجور که می تونی پاکش کن.
- این گند جنابعالیه. من پاک کنم؟
می خواستم موهایم را شانه بزنم.
نگاهم را از تصویرم در اینه گرفتم و چرخیدم سمتش.
- نه بیا من پاک کنم. تعارف نکن! برو از اتاق بیرون کار دارم.
شروع کرد ترکی حرف زدن.
- آلله من سنین درگاهوا نیه نمیشم کی بو منیم جازام
( خدایا من چه گناهی به درگاهت کردم که اینه جزام)
با اخم چرخیدم سمتش و گفتم :
چی داری واسه خودت ترکی بلغور می کنی؟
از نوع نگاهش حدس زدم به من توهین می کند.
وقتی دیدم چیزی نمی گوید،
اخمم غلیظ تر شد و صدایم را کمی بالا بردم.
- دیگه حق نداری وقتی پیش منی به یه زبون دیگه حرف بزنی فهمیدی؟
دوباره دست هایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت :
آلله بی پولو ور منه، بی عقل ور بو.
( خدایا یه عقلی به این بده یه پولی به من)
کفرم را در آورد. فهمیده بود حرص می خورم، می خواست اذیتم کند.
بلند تر گفتم : مگه نمی گم جلوی من فارسی حرف بزن؟
یک دستش را روی چشمش گذاشت و با لحنی که عصبانیتم را تحریک می کرد گفت :
جوزوم اوسته
( به روی چشم)
- چی می گی؟؟ نکنه ویندوزت بهم ریخته؟ زبون منو می فهمی؟!
- اتفاقا تو زبون منو نمی فهمی. بت می گم این کثافتا پاک نمی شن.
بی تفاوت شانه بالا انداختم و گفتم :
به بچه ی آدم یه بار یه حرفی رو می زنن.
برو تا من صبحونم رو می خورم یه جوری تمیزشون کن.
- خدا ورت داره ایشالله.
این را گفت و در را محکم بست.
چون ته دلم خنک شده بود، دیگر پیله نشدم که چرا در را محکم بستی یا توی رویم ایستادی.
با آرامش تمام، شالم را در آوردم و شروع کردم به شانه زدن موهایم.
***
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
🟢 چطور میشه توی ایران پول بیشتر دربیاریم ❓😳
داشتن درآمد دلاری چیزیه که ۳۰۰۰ نفر با ما
تجربه کردند در این کانال😳 و الان نوبت توئه که از آموزشهای درآمدزاییِ رایگان ما استفاده کنی 🤩
👇
http://eitaa.com/joinchat/2771648566Cc588dc0592
.
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_213
#رمان_حامی
~ حامی ~
دیگر وقتش بود یک خودی نشان دهم.
اینکه از یک دختر عقب بیفتم واقعا برایم زور داشت.
باید هرطور که شده مچ آرامش را می خواباندم.
عصبی و بق کرده به حیاط رفتم، شلنگ را برداشتم و گرفتم روی صورتم.
با حرص محکم روی صورتم دست می کشیدم بلکه پاک شود.
نمی دانم چطور بیدار نشدم!! برایم عجیب بود.
برگشتم به اتاقم و رو به روی اینه ایستادم.
سیاهی ها بیشتر روی صورتم پخش شده بودند.
یک لحظه از خودم چندشم شد.
اگر در تعمیر گاه کار می کردم، کمتر سک و صورت و دست و بالم کثیف می شد.
چند دستمال کاغذی برداشتم و کشیدم روی صورتم.
سیاهی ها پاک شدند.
دور چشم هایم را هم هر طور که بود پاک کردم.
اما لبم به هیچ عنوان تمیز نمی شد.
مانده بودم چه کنم. حال با چه روی بروم کارخانه؟
این دختر هم که مرغش یک پا داشت. اگر نمی رفتم باز می خواست بگوید از حقوقت کم می کنم.
در بد مخمصه ای گیر افتاده بودم.
کاسه ی چه کنم چه کنم دست گرفته بودم که یاد ماهرو افتادم.
شاید او می توانست کمکی کند.
***
صورتم را با ماسکی که از ماهرو گرفته بودم پوشاندم و به ناچار حاضر شدم و رفتیم کارخانه.
خود ماهرو باز با دیدنم کلی خندید.
انگار قهر آن روزش را به کل یادش رفته بود، چون باز شده بود مثل قبل.
می گفت و می خندید و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده.
من نیز به رویش نیاوردم.
در طول مسیر خنده های تمسخر آمیز را می شنیدم و نگاه خیره اش را روی خودم حس می کردم . هر بار هم در دل یک حرف درشت بارش می کردم و آخر سر هم لعنتی به شیطان می فرستادم.
با هم رفتیم کارخانه.
هر که مرا می دید با نگرانی و تعجب جویای احوالم می شد.
من نیز سعی می کردم خودم را مریض نشان دهم و می گفتم سرما خوردم.
و به همین بهانه نمی گذاشتم کسی نزدیکم شود.
هرچند نگران بودم پوزخند های آرامش باعث آشکار شدن دروغم شود.
اگر راستش را هم می گفتم آخر باور نمی کردند.
همه آرامش را یک دختر به شدت مغرور و خودخواه می شناختند که اصلا از نظرشان امکان نداشت چنین کاری کند.
قطعا فکر های بدبد به ذهنشان خطور می کرد و من هیچ جوره نمی توانستم ثابت کنم راست می گویم.
....
تقریبا پا به پای هم داشتیم وارد کارخانه می شدیم که با یک تصمیم آنی و فکر پلیدی که به سرم زد، پایم را گرفتم جلویش.
فکر نمی کردم جواب دهد، اما دقیقا با پوزه آمد روی زمین و صدای گرومپ ایجاد کرد.
کیفش هم یک هفت هشت متری جلوتر افتاد.
کل کارخانه کم کم در سکوتی عجیب فرو رفت.
حتی صدای دستگاه ها هم کم کم قطع شد.
انگار آنها هم شوکه شده بودند.
در حد انفجار خنده ام گرفته بود، اما می دانستم خندیدنم مساوی است با سلاخی.
آرامش اصلا تکان نمی خورد.
هیچ کس جیکش هم در نمی آمد.
هدایت شده از تبلیغات همشهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محلول جادویی ِرفع موهای زائد
که شــدیدا" ترکونده😍
یکبار برای همیشه موهای صورت و بدنت رو کامل ریشه کن کن🤩
❌قــوی تر و ارزان تـر از لـــیــزر ❌
❞ آقایون و خانومها بی محدویت سنی
❞ مناسب تمام بدن و صورت
❞ دارای ویتامین E مغذی پوست
❞ دارای تائیدیه سازمان غذا و دارو
❞ پرداخت درب منزل و ارسال رایگان
برای سفارش و مشاوره ، عدد 4 به 10003024 بفرست یا بیا تو سـایتش😍👇
∞ http://mateitaland.ir/f ∞
🪒⚡️🪔
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمان سریع سفیدی مو توسط شرکت فناور درمان🇮🇷
تنها با یک دوره مصرف متوجه بازگشت موهایتان به رنگ اصلی خواهید شد. 😍🤩
بـیـش از ۳۰هـــزار خـانم و آقـا
از این روش معجزه_آسا نتیجـه گرفتن 🪄
روی لینک زیر کلیک کنید 😃👇
https://www.20landing.com/141/1662
https://www.20landing.com/141/1662
با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"غم بیمادری"
حاج محمود کریمی
حاج سید مجید بنی فاطمه
#فاطمیه
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
🌸 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌸
💐اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💐