هیئت هفتگی راه فاطمه (س)
📖 سلسله درسهای نهج البلاغه جلسه نهم #ایام_شهادت_جواد_الائمه(ع) ۱۴۰۰/۴/۱۸ #بخش_اول 🔅به حسب روایت صح
📖 سلسله درسهای نهج البلاغه
جلسه نهم
#ایام_شهادت_جواد_الائمه(ع)
۱۴۰۰/۴/۱۸
#بخش_دوم
🔅در قاعده ای کلی می فرماید:
جودُ الولاهِ بِفَئِ المسلمین جور و خَتِر(غررالحکم)
جود کردن متولیان با بیت المال، جور است و نیرنگ ناجور!
• نمی فرماید استئثار و ویژه خواریشان! آن که تکلیفش معلوم است؛ نه، جود کردنشان با بیت المال هم جور و نیرنگ است. چون تولیت دارند نه ولایت. باید طبق ضوابط عمل کنند نه به صلاح دید!
• مثال این فرمایش در نهج البلاغه مصقله است نامه۴۳ و خطبه۴۴ درباره اوست. یکبار گزارش ویژه خواری و بذل بیت مال به نزدیکان رسید، نامه توبیخ آمیز۴۳ صادر شد. مصقله صورت اموال فرستاد و از خود دفاع کرد، امام هم تصدیقش کرد. بار بعد مصلقه یک کار خیری کرد. اسرای نصرانی جنگ فرستاده حضرت علیه خریت بن راشد، را خرید و آزاد کرد!
ببینید: جود یعنی این! با بیت المال کار خیری کرد برده آزاد کرد. حضرت اینرا دارد می گوید که جور است و نیرنگ!
از مصقله پولش را طلب کرد. مصقله مقداری را داد بقیه در توانش نبود، فرار کرد وبه معاویه پیوست! خطبه۴۴ در اینباره است که:"مصقله کار بزرگواران انجام داد،ولی چون بردگان فرار کرد...اگر می ماند مقداری که برایش میّسر بود می گرفتیم و برای باقیمانده به انتظار فراوانی ثروتش می نشستیم"!
• این مکتب علی(ع) است نه فقط در حیف و میل، بلکه در جود کردن و کار خیر کردن از بیت المال هم متولی امور حق ندارد خارج از ضوابط عمل کند،چه رسد به ویژه خواری و...
یعنی مثلا یک مسئول(غیر ولیّ) خارج از ضوابط اموالی را در کار خیری هزینه کند!
این سختگیری امام حاکم و مبسوط الید است .
*نکات تاریخی مهم درباره وقایع و اشخاص (اشعث و زیاد و مصقله و خریت و...) را در فایل صوتی جلسه بشنوید.
*مطالب مرتبط
-لزوم مجازات مضاعف کارگزاران متخلف
-رسواگری مفسد اقتصادی از فقه تا قانون تشهیر
@m_ghanbarian
@rahe_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه سوم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۳/۲۰
جشن ولادت امام رضا(ع)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
❓آیا این قاعده فقط برای قضاوت های تاریخ گذشته و تاریخی است؟ یا نمونه های جاری هم طبق این قاعده قابل ارزش گذاری به عدل و جور است؟!
❗️ امام خمینی از این قاعده برای حکم به جائر بودن حکومت مستقرِ پهلوی استفاده کرد در پاسخ به خبرنگار تلویزیون فرانسه در ۳بهمن۵۷ فرمود: "برای تغییر رژیم، فشار افکار عمومی به معنی قانون است؛ ما به استناد همین قانون قدرت را دست می گیریم و حکومت را مستقر می کنیم/ فشار افکار عمومی، قانون است در آن وقت که در ایران رژیم سلطنتی بود، به خیال آنها سلطنت با نظر مردم به وجود آمده بود در حالیکه از اول چنین نبود. اکنون آرای عمومی، شاه را خلع کرده است. ما به استناد همان فشار افکار عمومی که قانون واقعا همان است باید قدرت را به دست بگیریم و حکومت را مستقر کنیم"(صحیفه امام ج۵ص۵۲۳) [کامل رااینجا بخوانید:
https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/5/page/523 ]
3⃣ این نظر عمومی، زبان الهی است!
نکته لطیف تر آنکه حضرت درک همگانی عدل و ظلم و دلالتگری بر صلاحیت دارها را "زبان الهی" معرفی می کند(بِما یَجریَ اللهُ لهم علی اَلسُنِ عباده).
با آنچه در نکته اول گذشت معلوم می شود این مکانیزم فطری، سخنگوی خداوند است نه اینکه الزاما وحی و الهامی جداگانه به مردم در کار باشد.
4⃣ ذخیره عمل صالح نه کار نمایشی!
نکته لطیف دیگر اینکه بلافاصله بعد از قاعده(انما یُستدل...) می فرماید: "پس باید دوست داشتنی اندوخته ها در نزد تو عمل صالح باشد".
- فاء تفریع در "فلیَکُن" مفید این است که وقتی افکار عمومی، قضاوت جمع بندی شده اش درباره حاکم، واقعیت است؛ پس باید چیزی در قلوب رعیت ذخیره کنی! (چنانچه در غرر الحکم فرمود).
❓ این ذخیره چه باشد؟!
❗️میفرماید: عمل صالح (فَلیَکُن احبُّ الذخائِرِ الیک ذخیرهَ العملِ الصالح)!
- چرا نفرمود: رضایت رعیت، پسند آنها، خوشایند آنها؟! فرمود عمل صالح!
• عمل صالح دو رکن دارد:
۱. حُسن فعلی: یعنی پیکره عمل نیکو باشد. که اعمال نیکو دست آخر ذیل "حُسن عدالت" جمع می شوند.
۲. حسن فاعلی: یعنی نیت فاعل هم زیبا باشد. که با قصد قربت و جلب رضای الهی چنین می شود.
- لطیفه این فقره این است که با عمل صالح (عادلانه به قصد رضایت خداوند) بهترین ذخیره را برای خود درست می کنی. هم نزد خداوند هم در قلب رعیت.
یعنی ریاکاری و #کار_نمایشی لازم نیست. با عمل صالح، مردم هم درباره ات قضاوت خوب خواهند داشت.
• این معیار(معیار عمل صالح برای ذخیره) هم جامع افراد است و هم مانع اغیار:
- مثلا زهد حاکم، فضیلتش به اختفاء و پنهان بودن است. لازم نیست رسانه ای کند. همان زهد مخفی عمل صالح ذخیره شده است و قضاوت مردم را هم نیکو می کند.
- توبیخ یک کارگزار متعدی(مثل منذر بن ابی جارود یا عثمان بن حنیف و...) باید علنی باشد. علنی بودنش عمل صالح حاکم است، لازم نیست مخفی کند و...
▫️ برای جلسه آتی!
❓ یک سئوال: آیا این قاعده (صحت قضاوت جمع بندی شده افکار عمومی) فقط پسینی است یعنی بعد از گذشتن دوره ای از حاکم بودن و کارگزاری است؟! یا قاعده می تواند پیشینی هم باشد؟! یعنی برای انتخاب یک کارگزار هم تشخیص مردم بهترین طریق کشف صلاحیت است؟!
❗️ یک اشکال: در روایات مذمت شهرها و مردم آن دیار هم کم نیست(نکوهش اهل بصره، شام، کوفه، مدینه، مکه و...) آیا اینها نقض این قاعده نیست؟! یعنی طبق این قاعده العیاذ بالله می شود قضاوت مردم شام در چند دهه درباره امیرالمومنین را واقعیت دانست؟!!
🧐 پاسخ را در جلسه بعد پیگیری کنید!
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه چهارم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۳/۲۷
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
▫️ سؤال!
❓تا اینجا از قاعده، خوانشی پسینی شد: حکومتی که مستقر است یا تمام شده، قضاوت مردمش در عدل و جورش درست است.
حالا سئوال این است: این قاعده به شکل پیشینی هم درست است؟! یعنی برای تشکیل دولت و انتخاب حاکمان و کارگزاران هم به کار می آید؟!
اگر پاسخ مثبت شود، "میزان رای ملت است" تبیین خاصی می یابد!
▫️ پاسخ به سؤال!
آری، قاعده پیشینی هم هست. به دو دلیل:
1⃣ جمله" انما یُستدل..."، نسبت به زمانها و احوال، اطلاق دارد. مختص دولت مستقر و گذشته نیست!
• جمله قبل آن: "ان الناس ینظرون من امورک...و یقولون فیک"
- نه "قید" است و نه "مخصص". چون مثبتات قید و مخصص واقع نمی شوند.
- چیزی هم برای "انصراف" در جمله نیست.
- بلکه به لحاظ بلاغتی ذکر عام یا مطلق بعد از خاص و مقید است. چنین عطفی مفید تعمیم و اطلاق است.
⬅️ پس جمله دلالت بر اطلاق دارد و مختص دولت مستقر نیست برای تشکیل دولت و حکومت پیشرو هم هست.
2⃣ از این روشن تر اینکه: در خود این نامه برای انتصاب و انتخاب کارگزار از همین قاعده پیروی شده است!
در انتصابات حاکم دو دستور روشن وجود دارد:
• ۲.۱- برای انتصاب کارگزاران حتما باید اختبار و امتحان، سنجش و گزینش باشد؛ و آن اختبار هم بیرون از سپهر شخصی حاکم باشد!
- می فرماید به کارگیری کارگزارانت از سر اختبار باشد و از تمایل شخصی یا خود رایی ات نباشد ( ثم انظر فی امور عُمالک فاستعملهم اختباراً و لا تُولِّهم محاباهً و اثرهً)
- نه فقط براساس میل شخصی و خود رایی نباشد بلکه براساس صفات پسندیده حاکم مثل فراست و تیزبینی اش هم نباشد!
(لایکن اختیارک ایاهم علی فراستک...)
یعنی اختبار و سنجش بیرونی و قابل ارزیابی خارجی غیر از خود حاکم باشد!
• ۲.۲- حالا این اختبار بیرونی، کجا و توسط چه کسی باشد؟!
حسن نظر مردم!
- می فرماید: "لکن اختبرهم بما وُلُّوا للصالحین قبلک" : آنها را از طریق حکمرانی شان برای حاکمان صالح قبلی بیازمای!
⬅️ واضح است این برای کارگزارانی است که سابقه مدیریتی داشته اند و علی القاعده مشمول آن قاعده انما یستدل علی الصالحین... میشوند. یعنی قضاوت مردم درباره شان را لحاظ کن.
- درباره آنهایی که سابقه مدیریتی ندارند؛ ادامه همین فراز می فرماید "فاعمد لاَحسنهم کان فی العامه اثراً اعرفهم بالامانه وجهاً": پس برکسانی اعتماد کن که در میان عموم مردم بهترین آثار نیک را گذارده و در امانت داری معروف اند!
⬅️ باز پای اثرگذاری در عموم مردم و معروف به امانت داری پیش آنان مطرح است.
• وقتی در انتصابات چنین است در جایی که حوزه انتخاب مردم است به طریق اولویت ثابت است.
• این ذوق در ابواب متعدد فقه ما ردپا دارد:
- اختلاف درباره دو امام جماعت، مرجح اش پذیرش اکثریت مامومین است(ر.ک: مدارک الاحکام ج۴ص۳۵۸)
- محقق نائینی از مقبوله عمربن حنظله برای مشروعیت اکثریت استفاده می کند.
- امام خمینی در همین باره دارند: "برنامه ما این است که رجوع کنیم به آراء عمومی ، به آرای مردم... قهراً مردم وقتی آزاد هستند، یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود خطا بکنند. یکوقت یکی می خواهد یک کاری بکند، اشتباه می کند. یکوقت یک مملکت ۳۰ میلیونی؛ نمیشود اشتباه بکند... قهراً اشتباه در ۳۰ میلیون جمعیت نخواهد شد".(صحیفه امام ج۵ص۳۲۲-۳۲۳)
⬅️ نتیجه اینکه صندوق رای یک طریق و مصداق امروزین برای لحاظ این قاعده شریف حکمرانی است. قبلا امکان رجوع اینچنین به رای مردم نبود، جور دیگر نظر مردم را مثل مالک اشترها باید کشف می کردند؛ الان تکامل در مصداق شده، برای همان ارتکاز که در بیان حضرت امیر(ع) آمده است(اصطلاحاً تکامل مصداق است نه توسعه ارتکاز)؛ لذا رهبر انقلاب درباره امام خمینی و انتخابات فرمود: "اگر انتخابات و مردمسالاری و تکیه به آراء مردم، جزو دین نمی بود و از شریعت اسلامی استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدی به آن نداشت، آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می کرد. این جزو دین است" (۹۳/۳/۱۴در۲۵امین سالگرد رحلت امام)
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه پنجم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۴/۰۳
💥هیات راه فاطمه(س) قم
⭕️ فراز اخلاق رهبری (وَ اَشعِر قلبَک الرحمه للرعیه...و ابتلاکَ بِهم)
#بخش_دوم
✔️ نکات فراز مورد بحث:
در فراز مورد بحث حضرت امیر(ع) به آن ذات و گوهری که موجب جعل ولایت یا تولیت میشود پرداخته است و بروزات و ظهورات آنرا می شمارد:
1⃣ "اَشعِر قَلبَک"
"شِعار" در اصل، لباس زیر و چسبیده به بدن است. اینجا می فرماید خصلتهای بعدی را به قلبت بچسبان! یعنی صرفاً در اعمالت نباشد، تصنعی و نمایشی نباشد.
2⃣ "الرحمهِ للرَّعیهِ و المَحبَّهَ لهم و اللُّطفَ بهم"
• "رعیت" هم خانواده "رعایت" است. رعایت کردن مردم با همه داشته هایشان به سمت مقاصد متعالی، نام آنها را رعیت می کند نه رابطه ارباب-رعیتی!
"رعیت یعنی آن کسانی که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولی امر است... یعنی انسان را با همه ابعاد شخصیتش با آزادی خواهی اش، با افزایش طلبی معنوی اش، با امکان تعالی و اوج روحی اش، با آرمانها و اهداف والا و شریفش، اینها را بعنوان یک مجموعه در نظر بگیرید این باید با همه این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد".۲
• رحمت/ محبت/ لطف
مترادف هم نیستند، سه کار باید درباره مردم بکند:
- رحمت، انفعال و تاثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را به رفع احتیاج و کاستی طرف وادار می کند.
- ببینید همان ذات و گوهر ولایت است. طبیعی است که وقتی رحمت بر ولی امر درباره رعیت واجب است، مقدمه آن هم واجب میشود. اطلاع پیدا کردن از احتیاجات و مشکلات رعیت، مقدمه آن است.**
- محبت، ابتدائی هم میشود، لازم نیست از سرترحم و رفع احتیاجی باشد.
- لطف، آن نرمی و ظرافتِ در کار است.
⬅️ این سه به هم مربوط است. ولو فی نفسه اینها مستحب است اما با امر حضرت به والی، برای او واجب میشود.
3⃣ "و لا تکونَنَّ علیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتَنِمُ اکلَهُم"
• "ضاریاً" از ریشه (ضَرو) است یعنی حمله شدید. می فرماید حیوان وحشیِ حمله وری که خوردن رعیت را غنیمت شماری، نباش!
• لطافت سخن این است که چند خط پایین تر می فرماید: "لاتَقُولَنَّ اِنِّی مُوَمَّر فَاُطاعَ: فریاد مزن من امیر شمایم فرمان می دهم باید اطاعت شوم"
⬅️ یعنی نه تنها رعیت را گرگ صفت ندر! بلکه حتی با زبان اقتدار هم سخن نگو!
می بینید چگونه چهره سلطه و غلبه بر مردم را از ولایت دور می کند!
4⃣ "فانَّهم صنفانِ: اِمَّا اخ لک فی الدّینِ اَو نظیر لک فی الخَلق"
• آن "رحمت"، "محبت" و "لطف" را شامل همه رعیت کن! چه هم کیشان چه غیر هم کیشان. او که هم کیش تو نیست، شبیه تو در خلق هست.۳
• این فرمایش در سیره خود حضرت تحقق داشته است
در خطبه۲۷ که ماجرای یورش سفیان بن عوف از طرف معاویه به شهر انبار و کشتن فرماندار (حسان بن حسان بکری) است؛ زن مسلمان و زن ذمیِ (غیر هم کیش) را جمع می بندد: "مردانی از آنها بر زن مسلمان و زنِ در عهد مسلمانان (و الاخری المعاهده) حمله کرده و خلخال و دستبد و گردنبد و گوشواره آنها را غارت برده اند،آنها جز استرجاع (انا لله... گفتن/ برای زن مسلمان) و استرحام (طلب رحم کردن/ برای زن ذمی) وسیله ای برای دفاع نداشته اند. آنگاه مهاجمان با غنیمت فراوان بازگشتند بی آنکه یکی زخمی شده یا از آنها خونی ریخته شود. اگر پس از این رویداد مسلمانی از غم بمیرد نکوهشی بر او نباشد بلکه نزد من جای آن هست که از غصه جان دهد"
⬅️ رحمت و محبت و لطف را شمال هردو می کند هم مسلمان هم ذمی
- ماجرای پیرمرد نصرانی که به گدایی افتاده بود و حضرت اطرافیان را در عدم کمک نکوهش کرد و برای او سهمی از بیت المال قرارداد، نمونه دیگر است.
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه دهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۷/۲۹
💥هیات راه فاطمه(س) قم
• قاعده طلایی دیگرحکمرانی (انما عِمادُ الدین... فَلیَکُن صِغوُکَ لهم و میلُک معهم)
#بخش_دوم
▫️ قاعده درباره این مردم:
در جلسات اول توضیح دادیم مذمت های اکثریت در قرآن (اکثرهم لایعقلون و...) همه برای جامعه طاغوت زده است از بعد هجرت و بیعت آزادانه با ولیّ و تشکیل مجتمع صالح اسلامی دیگر مردم متهم به اکثرهم لایعقلون نمیشوند(قبلا گفتیم به کار بردن این تعبیر پس از اسلام و حکومت مردمی اش، خودبرانداز است چون انتخاب نبی و ولی شان را هم زیر سئوال و از مصادیق بی عقلی می کند!)
• حضرت به مالک و مثل او درباره این مردم می فرماید: "فلیکن صغوک لهم و میلک معهم"
- اولا واجب است نه مستحب(فلیکن)
- ثانیا برای شنیدن سه تعبیر داریم: سماع(به گوش خوردن صوتی)/ استماع(گوش دادن با توجه)/ اصغی(گوش دادنی که همراه با اطاعت و بعث و حرکت است)
امام جواد(ع) فرمود: من اصغی الی ناطق فقد عبده! اگر کسی به نوع سوم به کسی گوش دهد او را پرستش کرده است(چون پرستش یعنی اطاعت بی چون و چرا کردن)
⬅️ حضرت امیر(ع) چنین گوش دادنی به جمهور مردمی که ستون دین اند را از حاکم می خواهد: واجب است صغو و گوش دادن با طاعتت برای آنها و میل ات با آنها باشد.
وای اگر خدای نکرده "استماعِ" درخواست مردم نشود! بدترش جوری فاصله بافتد که به گوش حاکمان هم نرسد(سماع)!
🔺 آیت الله جوادی آملی۱۴۰۰/۴/۲۱ در دیدار با رئیس جمهور با استناد به همین فراز فرمودند: "این مردم، ستون دین اند. با ستون دین نمی شود بد رفتاری کرد. نام این مردم را بی وضو نمی شود برد. اگر خدای نکرده با این مردم بدرفتاری شود، مثل این است که با نماز بدرفتاری شده است"!
▫️ نسبت این فراز با "انما یستدل علی الصالحین..."
جلسات اول بحث شد نسبت ایندو ثبوت و اثبات است. "انما عماد الدین..." مجرای اراده خداوند در جوامع و تاریخ است. "انما یستدل علی الصالحین..." مجرای زبان الهی برای کشف صالحین است. در هردو تاکید بر جمهور امت است.
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه یازدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۸/۲۰
💥هیات راه فاطمه(س) قم
• تکمله ای قرآنی بر قاعده طلائی گذشته
#بخش_دوم
• اولی؛ در حکومت، مردم را نقش نمی دهد. یا بخاطر اشتباه محاسباتی (که مردم را برگشته از ارزشها و اسلام می پندارد) یا بخاطر عدم درک منظومه ای و کامل از اسلام، "اکثرهم لایعقلون" را بر جامعه دینی در عهد با ولیّ تطبیق می دهد! و مردم هراس است! مشارکت کمتر برایش دوست داشتنی تر است و...
• دومی؛ باز بخاطر اشتباه محاسباتی، اسلام را در این عصر غیر قابل اجرا می داند. مثل اعلامیه حقوق بشر را اصل قرار می دهد و فتاوا را مطابق آن می کند! این یکی اصلا "اکثرهم لایعقلون" برای مردم تصور نمی کند و در هر صورت اصالت را به مردم می دهد!
گفتمان انقلاب اسلامی در کلمات امام و شاگردان اصیلش (مطهری و بهشتی و خامنه ای و...) نه جامعه ایمانی را متصف به اکثرهم لایعقلون می کند (چنانچه همه آیات هم از این موضوع منصرف است) و نه در همه حالات اصالت را فقط به مردم می دهد.
• دو جا حرف مردم حرف خدا نیست:
- یکی وقتی به استکبار طاغوتی راضی هستند و هجرت و قیام نمی کنند.
- یکی وقتی ولاء منفی تزویری پذیرفته اند.
• فرعون مثال طاغوت است (که با سلطه و غلبه بر مردم چیره است) و سامری مثال ولاء منفی است (که بدون زور و غلبه، اهواء اکثریت بنی اسرائیل را برد).
• از اینرو مثل شهید بهشتی در کنار مردم، ولیّ را هم می نشاند تا از هردو اصالت برخوردار و صدای جامعه، صدای خدا شود:
"در جامعه مسلکی کسانی باید به مقام رهبری برسند و رهبران جامعه باشند که قبل از هرچیز همه ابتکارها و استعدادها و لیاقتهایشان در خدمت مسلکی قرار بگیرد که جامعه آن مسلک را بعنوان زیر بنای اول پذیرفته است [انتخاب آزادانه اول: اسلام] دقت کنید که در اینجا هم حکومت بر خلاف اکثریت بر سرکار نیست اما اکثریت وقتی می خواهد حکومت را انتخاب کند با این ملاک انتخاب می کند. انتخاب رهبر با خواست اکثریت است [انتخاب آزادانه دوم: انتخاب رهبر] ؛ اما عمل رهبر ممکن است با خواست و تمایلات اکثریت متناسب نباشد. عمل رهبر در اینجا با مصلحت اکثریت متناسب است [همان نکته لام در للمومنین آیه ۶۱توبه] نه با تمایلات اکثریت؛ این است که حکومت و رهبر در یک جامعه مسلکی در درجه اول مربی و در درجه دوم مدیر است. اداره آن جامعه آهنگ تربیت دارد لذا امام و رهبر در چنین حکومتی مرشد و راهنما نیز هست"(ولایت، رهبری، روحانیت ص۱۹۰و۱۹۱)
- توجه: هم دین آزادانه انتخاب شده بود و هم حکومت و رهبر با خواست اکثریت شکل می گرفت؛ اما در حکمرانی اصل بر مصلحت اکثریت است نه تمایلات اکثریت.
نکته مهم اینکه همین مخالفت با تمایلات اکثریت باز نباید به حکومت استبدادی بیانجامد و خواست اکثریت در اصل حکومت آسیب ببیند! شهید بهشتی برای وجهی که تمایلات مردم خلاف مصلحت تشخیص داده شده حکومت شود راهکار و سنجه ای سه تایی دارد که کاملا مردم سالار و در عین حال دینی است.۲
❗️انقلابی گری به تند سخن گفتن نیست به شناختن درست و دقیق این گفتمان اصیل مقابل دو دیگری اش هست. شباهت ریش و عمامه و تسبیح کثیرا جریان تحجر را جای جریان اصیل جا زده است و محافظه کاری مانع تمایز گذاری های واضح است!
❗️امام تا سال آخر از جریان تحجر نالید و در مثل منشور حوزویان بشدت برآنان شورید. آیا بلافاصله بعد از امام همه آنها انقلابی با تفکر اصیل مطهری و بهشتی شدند؟!!
برخی از قفل شدگی های کنونی حاصل این خلط (جریان اصیل انقلاب و متحجرین) در تبیین و رویه هاست...
.......................................
۱. فرق بین حکم مولوی و ارشادی در فایل صوتی توضیح داده شده است.
۲. درباره این سنجه شهید بهشتی چند بار سخن گفته شده؛ اینجا را ببینید:
https://t.me/m_ghanbarian/4177
*بحث مهم این جلسه بدون گوش دادن به فایل صوتی و دیدن مباحث قبل بخصوص سه جلسه ذیل کامل فهم نمی شود:
https://t.me/m_ghanbarian/3893
https://t.me/m_ghanbarian/3903
https://t.me/m_ghanbarian/4181
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه دوازدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۹/۰۴
💥هیات راه فاطمه(س) قم
• فراز مواجهه با عیوب مردم!
#بخش_دوم
4⃣ قانون غیبی و عینی!
"تا میتوانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند"
خدای مردم جای حق نشسته و این یک قانون عینی و سنت پروردگار است که هرکه دنبال آشکار کردن عیوب مردم باشد، خداوند عیوبش را آشکار می کند. (روایات متعددی از این قانون خبر می دهد)
❗️در اینباره لازم است از ماده ۶و۷ فرمان ده ماده ای امام خمینی (ره) به نیروهای امنیتی و ضابطین قضائی و... سرلوحه عمل باشد. https://b2n.ir/t95284
5⃣ خشکاندن ریشه های عیب جویی از مردم
"گره هر کینه ای بگشای و ریشه هر انتقام را از خود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست، چشم بپوش. در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهان شبیه سازد"
کینه و انتقام از افراد و احزاب و... یکی از مناشئ افشای اسرار و عیوب آنهاست. حاکم و دستگاه حکومت از ایندو خصلت باید پاک باشد. برای کسی پرونده سازی نکند پرونده خصوصی او را مایه تسویه حساب با او قرار ندهد و...
سخن چین ها معمولا درباره منتقد و رقیب حاکم، ذی نفع هستند خود شیرینی می کنند و... حاکم باید اینها را تصدیق نکند (در فراز اول فرمود دورشان کند) طبعا اینها خود را ناصح حکومت و حاکم جا میزنند اما حضرت می فرمایند خائن اند!
- جالب اینکه حضرت امیر(ع) جای جاسوس بر منتقد خود، بر کارگزاران خود جاسوس می گماشت (در حوزه انجام وظایف نه امور شخصی). در برخی نامه های توبیخی اش به کارگزاران می نویسد: عیون و جاسوسانم به من خبر داده اند!
اینها راه نجات و صلاح یک حاکمیت است.
....................................
۱. ر.ک: https://eitaa.com/m_ghanbarian/2836
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه سیزدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۰۹/۲۵
مصادف با ایام فاطمیه
💥هیات راه فاطمه(س) قم
• فراز انتخاب مشاور و وزیر
#بخش_دوم
✔️ خصائص مشاور خاص
اما مطلب دیگر مشاوران خاص حاکم است که فراز مورد بحث نامه۵۳ آنرا تبیین می کند.
چون مشورت، شرکت دادن عقول است دیگر از ویژگی های علم و عقل و تجربه نمی گوید؛ سه خصلت منفی را سلب می کند: بخل/ ترس/ حرص
می فرماید: "هرگز بخیل را در مشورتت داخل نکن که ترا از بخشش باز می دارد و وعده فقر به تو می دهد، و نیز ترسو را؛ که تورا در امور تضعیف کند، و نیز طمعکار را؛ که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد. بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا آنها را در آدمی فراهم می آورد".
▫️ خصائص وزراء
• بعد سراغ خصلت های کلی وزراء می رود ( بعدا به تفصیل درباره دبیران و فرماندهان وقضات خواهد فرمود)
اینجا با دو خصلت وزیر بهتر را معرفی میکند:
- سلبی: قبلا وزیر اشرار نبوده باشد
- ایجابی: در گفتن حرف تلخ حق، گویاتر و در همراهی کردن در موارد ناپسند اقل مساعدت داشته باشد!
• می فرماید: "بدترین وزیران تو کسی است که پیش از تو وزیراشرار بوده و کسی که در گناهانشان شرکت داشته است. پس هرگز چنین کسانی را مَحرم راز خود قرار مده زیرا اینان یاوران گناهکاران و برادران ستمکارانند و تو می توانی جانشینانی بهتر از آنان بیابی که در رأی و کاردانی مانند آنها باشند و بار گناهان آنان را بردوش نداشته باشند از کسانی که ظالمی را در ستمکاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند. رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاری شان به تو بهتر و مهربانی شان برتو بیشتر و الفتشان به بیگانه کمتر است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در مجالس ات قرار ده"
• قبلا در بحث حکومت علوی و تبار ناگزینی۱ درباره انتخاب کارگزاران به قاعده ای رسیدیم که هم رکن سلبی داشت هم ایجابی:
- به لحاظ سلبی فرمود نه فقط از سر دوست داشتن (محاباة) کسی را برنگزین بلکه حتی از سر فراست و تیزهوشی و اعتماد و حسن ظن ات هم نباشد.
- به لحاظ ایحابی فرمود با اختبار و امتحان باشد (یعنی شاخص شایسته سالاری مبتنی برفکر و میل حاکم نباشد بلکه شاخصی بیرونی و قابل بررسی و بحث بین الاثنینی باشد) آن اختبار و معیار بیرونی را اینجور تفصیل داد: با بررسی سوابق مدیریتی اش برای دولت صالحین (بما وُلّوا للصالحین قبلک)/ یا خیر عمومی اش در نزد عامه مردم (فاعمد لاحسنهم کان فی العامه اثراً)
• در این فقره هم بعد از بیان صفت سلبی (وزیر اشرار نبوده باشد) سراغ صفت ایجابی می رود:
"باید برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخِ حق گویاتر باشد و در اموری که در اثر هوای نفس از تو سر می زند و خداوند بر اولیائش نمی پسندد کمتر یاری ات دهد؛ در هرکجا که باشد"
• برای درک چنین وزیرانی خوب است نامه ۵تن (بهشتی، باهنر، خامنه ای، اردبیلی، رفسنجانی) به امام در سال۵۸ را ملاحظه کنید.۲
الان در افراط یا تفریط نسبت به آن وزرا و مشاوران هستیم:
- یا نامه های سرگشاده، بعضا از سر ترس یا حرص آنهم بعد از مسئولیت و کناره گیری داریم!
- یا این گفتمان برای دیدارهای خواص و دانشجویان و... که: چیزی بگوییم که آقا بپسندد!
- جالب اینکه در همان نامه ۵تن هم راه امام درست بود و بعدا برخی از آن ۵تن اعتراف کردند لکن چنین رابطه جسورانه و در عین حال ولایت پذیری، محصول انقلاب اسلامی و به سمت عهدنامه مالک اشتر بود.
*تفصیل نکات و برخی تطبیقات سیاسی را در فایل صوتی بشنوید!
............................
۱. https://t.me/m_ghanbarian/3307
۲. http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_60879/10243_==_F_NewsKindIDInvalid/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
۱۴۰۱/۱۰/۲۳
شام میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
• حَبِیسه یا مُحرَّره ⁉️
#بخش_دوم
2️⃣ اثر صدر آیه۵۳ احزاب در معنای وراء حجاب:
صدر آیه چنین است: یا ایها الذین امنوا لاتَدخُلُوا بُیُوتَ النبی الا اَن یُوئذنَ لکم... ای کسانی که ایمان آوردید بدون اجازه داخل خانه های پیامبر نشوید!
پس از این خطاب، در ذیل آیه می فرماید اگر چیزی از زنان پیامبر خواستید از وراء حجاب بگیرید!
• واضح است تکلیف ناظر به مردان است آنها باید چیزی را رعایت کنند نه زنان/ ناظر به ورود به خانه های پیامبر است که طبق عرف آن روز برای غذا یا حوائج دیگر به خانه پیامبر داخل می شدند. طبعا زنان درون خانه حتی پوشش مناسب برای ملاقات با نامحرم ندارند لذا آیه می فرماید اذن بگیرید و از وراء حجاب (در و پرده) از آنها -که طبعا ستر کافی ندارند- متاع بگیرید.
• نمونه های تاریخی هم شاهد بر همین است که پیامبر وقتی کسی را باخود می برده اول از زنان می پرسیده پوشش دارند؟ یا به آنها دستور می داده پوشش شرعی داشته باشند و سپس همراه خود را داخل می برده است.
⬅️ با دیدن صدر و ذیل آیه، در همین آیه هم اصل برخانه نشین کردن زنان نیست بلکه اصل بر رعایت پوشش شرعی است و همچنین اصل بر رعایت کردن مردان هنگام ورود به محیط های زنانه است.
• نکته جالب شهید مطهری درباره این آیه دارد که:❓چرا در عصر ما پوشش شرعی زنان، "حجاب" (که فقط در این آیه آمده و معنای پشت پرده و... می دهد) نامیده شد؟! می نویسد:
"اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقهاء یعنی ستر و پوشش، کلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده است برای من مجهول است و شاید از ناحیه اشتباه کردن حجاب اسلامی با حجابهای سایر ملل بوده است"(مجموعه آثار ج۱۹ص۴۳۲)
3️⃣ یک جواب قاطع با توجه به آیه ۱۵نساء
• حکم زنی که فحشاء مرتکب شود در جاهلیت، حبس در خانه بود. روایات اهلبیت هم این را گزارش کرده اند(ر.ک: وسائل ج۱۸ص۳۵۱) . اسلام در بدو پیدایش همین حکم را امضاء کرد: فَاَمسکُوهُنَّ فِی البُیوت(۱۵نساء) آنها را حبس در خانه کنید.
اما با نزول آیه حد، این حکم نسخ شد.
❗️ اگر اصل برای زنان مسلمان خانه نشینی باشد، تازه مجازات زن زانیه، برای زنان مومن فضیلت شده است!
❓آیا باور پذیر است اسلام مجازات زن زانیه را برای زن مومنه عفیف، اصل قرار دهد و خروجش جز به ضرورت از خانه را نپذیرد؟!
❓بدتر اینکه آیا متصور است با نسخ این حکم برای زنان اهل فحشاء، برای آنان حد شلاق بگذارد و دیگر حبس در خانه نباشد، اما زنان عفیف را در خانه حبس کند؟!
⬅️ معلوم می شود چنین خوانشی از آیات و روایات، خلاف فرهنگ اسلام است.
4️⃣ چنان خوانشی از روایت حضرت زهرا(س) خلاف سیره خود ایشان است!
• روایت منقول از حضرت زهرا(س) غیر از ضعف سند دلالتی هم بر حکم شرعی و لزوم ندارد.
• اگر همین جور معنا شود خلاف سیره خود ایشان می شود! چون پرتکرار مردان ایشان را دیده یا ایشان مردان را دیده اند. موارد این قدر زیاد است که نمی توان قائل به ضرورت در آنها شد .
صرفا از باب نمونه:
الف) اصحابی که با پیامبر به عیادت حضرت زهرا(س) رفته اند:
- جابر بن عبدالله انصاری(الکافی ج۵ص۵۲۸)
- نقل جابربن سمره(حلیه الاولیاء ج۲ص۴۲)
- عیادت گروهی از اصحاب(بشاره المصطفی ص۲۴۶)
- نقل عمران بن حصین(مقتل خوارزمی ج۱ص۱۲۳و۱۲۴/ معجم الوسیط ج۴ص۲۱۰)
- در برخی حتی صورت بیمار حضرت توصیف شده است. مثلا در روایت کافی، جابر می گوید صورت فاطمه(س) مثل شکم ملخ، زرد بود!
⬅️ جالب اینکه تقریبا در همه این نقل ها پیامبر قبلش از حضرت زهرا(س) اجازه ورود خواسته و تقریبا در همه ایشان گفته: صبر کنید که مقنعه سر ندارد! یا لباسش مناسب نیست! و... و در همه موارد پیامبر(ص) بجای اینکه همراه خود را منصرف کند منتظر پوشش شرعی فاطمه مانده یا خود رفته عبایش را بر او انداخته، یا با ملحفه برایش پوشش شرعی ساخته و مرد همراه خود را به عیات برده است!
❓ آیا این موارد فاش نمی گوید اصل همان پوشش شرعی است نه پرده نشینی و مطلقا دیده نشدن؟!
ادامه در بخش سوم
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
۱۴۰۱/۱۱/۰۷
شهادت امام هادی(علیه السلام)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
غلو در زمان امامان جواد، هادی و عسکری علیهم السلام یک تحول جدی دارند. این که از فرقه فراتر رفته و به ایده تبدیل میشود. در واقع نوعی خلوص ایده غلو هست. نسلها و فرق متعددی که در کتب ملل و نحل به عنوان غالب مطرح شدهاند اغلب امام را به مقام خدایی میرسانده تا یک فرد عادی بشود فرستاده آن خدا! که آن فرد میشده رهبر گروه و فرقه. در زمان این سه امام بزرگوار علیهمالسلام اما غلو جنبه فرقه ای نداشته و اغلب ایده است و به طور عمده ایده تأویلی در تفسیر قرآن. از این روی در این دوره پیش میآمده که از افرادی به عنوان افراد محترم نزد امام هادی علیه السلام یاد میشد، امام علیه السلام نفی و طرد و لعن میکردند که غالی است و بالعکس. افرادی را از اتهام غلو مبرا میکردند.
یکی از مهمترین محورهای فکری غلو در ادوار مختلف، از جمله در زمان امام هادی علیه السلام تفسیر تأویلی آیات به اهلبیت علیهمالسلام است. تأویلاتی که از ظاهر الفاظ آیات خلع معنا میکند یا بدون خلع معنا، بدون قرینه معنایی دیگر نسبت میدهد. مثلا این که مقصود از صلات و زکات در قرآن امیرالمؤمنین علیه السلام است. با آن که تفسیر تأویلی از به ظاهر سالمترین افکار غالیان است، در ادوار مختلف از جمله در زمان امام هادی علیه السلام با انکار شدید حضرت مواجه میشود. حتی برخی ایدههای غالی در تفسیر تأویلی آیات که از نظر دلالت آیات هیچ استبعاد معنایی ندارد و شاید بسیاری از ما هم امروز آن را بپذیریم، از جانب ائمه اطهار علیهم السلام عمیقاً طرد میشوند.
غلو البته یک فرقه یا ایده اعتقادی نیست. زمینه و نتیایج اجتماعی و سیاسی داشته است. اگر بخواهیم با استعارهای اقتصادی عرض کنیم: عرضهی یک پاسخ کاذب به تقاضای اجتماعی امر قدسی است. دین میل به پرستش را بیدار میکند و غلو به این میل پاسخ کاذب میدهد.
یک زمینه مهم دیگر شکلگیری کالت و فرقه است. غلو در منزلت معصوم اغلب مقدمه و مسیری برای ارتقاء منزلت رهبر کالت است. غلو شخصی را که موقعیت رهبری گروه یا نهضت (غلو شیعی) و در مواردی نظام (غلو غیر شیعی) است، بالا میبرد. زمینه فکری مهم غلو، نیازِ به فرادستان به منزلت قدسی است. در فضای عمومی جهان اسلام این نیاز اغلب با کلام اشعری و فقه مشروعیت بخش به استیلا پاسخ داده میشود و در جهان فکر شیعه، غلو یکی از پاسخها به این مسئله است.
بنابراین مسئله غلو تنها فرقه نیست، ایدههای غالیانه نیز هست. آیا امروز نیازمند الهام گرفتن از ستیزهای امام هادی علیه السلام با ایده غلو نیستیم؟ آیا امروز نیازمند ایجاد زیرساخت های نظری برای ایجاد یک انسان مختار، مبتنی بر تفکر قرآنی، مبتنی بر تفکر وحیانی نیستیم؟ اینها همه یعنی امروز امام هادی علیه السلام ومیراث فکری و اجتماعی او، بیش از هر زمان دیگری نیاز ماست.
چون بنای جلسات این هیئت گفتگو از نهج البلاغه است، هر چند این جلسه درباره امام هادی علیه السلام است اما بیمناسبت نیست که یک اشاره هم به نهجالبلاغه داشته باشیم: ما وقتی به نهجالبلاغه مراجعه میکنیم میبنیم مقوله امامت در تداوم نبوت دقیقاً یک چنین جایگاهی دارد. یک مقام ملکوتی اما در عین حال بیقرار نیازهای اولیه توده انسانها و شادخواری و دریدگی اقلیتی برخوردار. امام در ترسیم نهجالبلاغه تنها یک موجود واجد علم و محبت نیست. یک موجود تنها شایسته محبت و عشق هم نیست. بلکه انسانی است در اوج تمنای معنوی و عرفانی، در اوج محاسبه عقلانی و در اوج طلب داد و عدالتخواهی.
افسوس که غالب بلکه اغلب اهالی تفکر و تفقه و تقدس در جهان اسلام با اعراض از معارف نهجالبلاغه، با اعراض از عدالت و عقلانیت نهجالبلاغه، دچار تفکر اشعری شدند. دچار تفکر ظاهرگرایانه شدند. این تفکر اشعری یک نحوه خاصی از تقدسمآبی آفرید و میآفریند و از ایده به ظاهر مقدس «هر چه خدا بگوید عین عدالت است»؛ از این ایده که تفکر انسانها و عقل انسانها، جز حکم الله هیچ معیاری برای فهم عدل و ظلم ندارند؛ از ایدههای به ظاهر خدامحور، یک خلافت شیطانی متولد شد. از دل نظامی که با انقلاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برپا شده بود، یک هیولای دهشتناک سراسر مملو از زورگویی و استبداد متولد میشود. کشتن انسان به نام خدا، و انباشت ثروت به نام خدا به وجود میآید که به نام خدا میکشد و به نام خدا، به اسارت و به بند میکشید. ایده نهجالبلاغه، ایده امام هادی علیه السلام امکان رهایی از یک چنین وضعیتهایی است.
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه پانزدهم شرح نامه ۵۳ / ۱۴۰۱/۱۱/۱۴
مناسبت میلاد حضرت علی(علیه السلام)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
⬅️ نتیجه اینکه حکومت اول باید حقوق انسانی مردم را رعایت کند و با مدارای فعال جامعه متشرع بسازد نه بالعکس (جامعه شرعی مرادش باشد بدونی که استیفاء حقوق کند یا رعایت مدارای فعال)
- این بدان معنا نیست که اسلام هیچ حکم الزامی ندارد (قبلا مفصل در اینباره بحث شده است)۱ بلکه سخن سر حمل عمومی جامعه است که با رفق و مدارای فعال می شود نه اجبار؛ بله اندک متخلفان باقی مانده برایشان احکام دیگری هست
- باز این سو نباید رفق را با تساهل و بیطرفی در جهت ارزشها یکی دانست. حکومت اسلامی نسبت به ارزشهای اسلامی متعهد است لکن بردن جامعه با رفق و مدارای فعال(=مدارایی که با تدبیر تحقق آن ارزش را نشانه گرفته است) است.
⬅️ در این دو سو افراط و تفریط داریم: عده ای دنبال تحقق طالبانی ارزشهایند و عده ای لیبرال مسلک دنبال پاک کردن و دلخواه کردن ارزشهای دینی اند.
❗️ نکته دیگر:
وقتی در تکالیفی که گردن مردم است، رفق لازم است در بقیه درخواستهای حاکمیتی و موقعیتی به طریق اولی این رفق و مدارا لازم است.
گاهی سیاست ریاضت اقتصادی لازم میشود گاهی سیاست کاستن مصرف یا محدودیت های اجتماعی و... در اینها اجبار و اکراه گاه موجب شورش و نارضایتی و بالتبع زوال حسن ظن حاکم میشود.
• حضرت در روایتی می فرماید: مَن کان رفیقاً فی امرِهِ نالَ ما یُریدُ مِن الناس: هرکس در امرش(حکومتش) رفق بورزد، به آنچه از مردم می خواهد نائل می شود(کافی ج۲ص۱۲۰)
- در روایت دیگر به روشنی همین معنا را بیان می کند: مِن علاماتِ الاقبال: سِدادُ الاقوال و الرفقُ فی الافعال: از علامتهای اقبال عمومی (مقبولیت حکومت)، سنجیده سخن گفتن و با مدارا رفتار کردن(حاکمان) است(غرر)
⬅️ گاهی می بینیم وقتی رهبران ما می خواهند به این سیره عمل کنند صدای برخی در تندروی و سخت گیری بیشتر بلند می شود (نمونه اش مواجهه با معترضان پاییز۱۴۰۱ بود که از حکم قتل حاضر و مجرم می گفتند!چنانچه در مقابل عده ای جانیان و آدمکشها را برایشان عفو می خواستند!)
❓ این سه دستور تا کجا انجام شود؟!
در ادامه فراز مورد بحث می فرماید: فلیَکُن منک فی ذلک امر یَجتمعُ لک به حُسنُ الظَّن بِرعیّتک: باید در این امور در جانب تو به جائی برسد که حسن ظن به رعیت برایت جمع شود.
⬅️ پس انجام موردی و کار نمایشی کافی نیست باید اینقدر احسان کنی در کاهش هزینه ها بکوشی و مدارا کنی که دیگر خودت خیالت راحت باشد که اکثریت علیه تو اقدامی نمی کنند.
• بعد می فرماید: چنین حسن ظنی، رنج طولانی از تو برمی دارد.
یعنی دیگر نگرانی ها از اقدامات براندازانه و... کم می شود.
*⃣ شاهد تفسیر ما
در جمله آخر این فراز شاهد ما برای تفسیر است. اینکه آن سه دستور برای حاکم چگونه موجب حسن ظن خود او می شود؟ را چنین تفسیر کردیم که چون این کارها موجب رضایت عمومی مردم می شود و سوداهای براندازی و تحرک علیه حاکم شکل نمی گیرد و بالتبع خود حاکم خیالش راحت و با حسن ظن به مردم صبح و شب می کند.
دو جمله آخر شاهد بر درستی این تفسیر است.
• می فرماید: سزاوارترین فرد به خوش گمانی تو کسی است که از نیکی و احسان تو برخوردار بوده و سزاوارترین فرد به بدگانی ات کسی است که از تو به او بدی رسیده است!
- در غرر هم می فرماید: مَن خاف سوطِک تَمنّی موتک: هرکس از تازیانه (و شدت ات) بترسد، تمنای مرگت را می کند.
▫️ نمونه هایی از مدارای فعال در سیره امیرالمومنین(ع)
• آزادی دادن در بیعت نکردن
• مواجهه با خوارج از آزادی دادن در شهرک ۱۲۰۰۰نفری حروراء با وجود نماز جدا و حتی انتخاب امیر جدا! / و خط نشان برای آنها بعد از کشتن خباب و همسرش؛ که اگر همه زمین بر چنین جنایتی اقرار کنند و توان قصاص داشته باشم همه را قصاص می کنم(شرح ابن ابی الحدید ج۲ص۲۸۲)
• مواجهه با جملی ها و مردم بصره (خطبه۱۶۹ و نامه۲۹)
• مواجهه با قاسطین؛ عزل و جنگ با معاویه اما مدارای بیش از یکساله برای ریخته نشدن خون مسلمانان...
____________
۱) سخنرانی کارگزاران حکومتِ برای بهشت!
https://eitaa.com/m_ghanbarian/3005
* تفصیل این سیره و نکات و تطبیقات این جلسه مهم را در فایل صوتی بشنوید!
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه پانزدهم شرح نامه ۵۳ 💢 ۱۴۰۱/۱۱/۲۱
شب ۲۲ بهمن ماه
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
⚠️ توجه:
ابتکار سنت های صالحه، قدرت نرم برای راهبری مردم در مقاصد اخلاقی و ارزشی جامعه اند.
نمیشود فقط استنباط اول را کرد و گفت این احکام اسلام است، جامعه چرا عمل نمی کنی؟!
بدون این مهندسی اجتماعی با استنباط دوم و سنت های صالحه راه حوزه ها به دو چیز ختم میشود:
- سلفی گری! که احکام اسلام را استنباط کنند و بگویند جامعه به ان عمل کن ولو نظم جدید زندگی آن را یاری نکند!
- سکولار شدن! که در عرصه های اجتماعی سیاسی اقتصادی را به حریف واگذارد و فقط به احکام فرد با خدا بپردازد! که برایش جز استبراء و استنجاء نمی ماند!
⬅️ حوزه ها و اساتید با همکاری کارشناسان باید استنباط دوم و راه تحقق ارزشها و راهبری جامعه با ابتکارات مشروع را بیاموزد و بیاموزاند (تفصیل این نکات را در فایل صوتی بشنوید)
3⃣ علت غایی این سنت های صالحه؟
• حضرت امیر(ع) می فرماید آن سنت های صالحه باید به دو امر عمومی بیانجامد:
- الف) موجب الفت اجتماعی شود(واجتمعت بها الالفه)
دقت کنید! هر سنت خوب، یک "خیر خاص" دارد مثلا سنت درختکاری، افزایش جنگلها و حفظ محیط زیست دارد. حلف الفضول، جوانمردی و یاری مظلوم را در جامعه زیاد می کند.
اما همه باید یک "خیر عام" هم داشته باشند یعنی همه یک قدر مشترک واحد داشته باشند: موجب الفت اجتماعی شوند! یک جامعه باید اول یک اجتماع پیوسته و منسجم و متحد باشد تا بقیه خیرات درش ساری شود؛ پس سنت ها و سازه های اجتماعی حتما باید موجب این الفت شود.
❗️این توجه وقتی مهم است که ببینیم گاه سنت و رویه ای ساری می شود که حتی اگر فی نفسه آن کار بدی نباشد لکن موجب تفرقه و درگیری اجتماعی می شود. مثلا برائت از دشمنان اهلبیت(ع) در برخی سازه های اجتماعی-فرهنگی ۹ربیع حتی اگر فی نفسه حرام نباشد ، چون موجب اختلاف مذهبی و تفرقه و درگیری می شود؛ این استاندارد فرمایش حضرت امیر را ندارد و سنت صالحه نام نمی گیرد.
- ب) کارکرد دیگر این سازه های اجتماعی و سنت ها باید اصلاح و صلاح مردم باشد(صلحت علیها الرعیه):
هر سنت نیکو به آحاد جامعه این خیر را می رساند. مثلا روز قدس، تبری از دشمنان اسلام را در ذهن و ضمیر مردم زنگ دار و جدی تر می کند. رسم و سنتی دیگر، صله رحم را می افزاید. روز پرستار و روز مادر و... قدرشناسی را بیشتر می کند و...
❓چرا حلف الفضول را بازتولید نمی کنید؟!
وقتی مفسدین، باهم شبکه و کلونی می شوند، نباید دوستان انقلابی در ادارات و نهادهای عنومی به نفع طبقه فرودست و بی صدا، شبکه شود؟! کار شخصی و سفارش رفاقتی و پارتی بازی نکند اما محروم و فرودستی که اسیر بروکراسی شده، بالا و پایینش می کنند را کمک کند حقش را بگیرد در اداره دیگر به عضو دیگر شبکه سفارشش را بکند!
• بعد حضرت، حذر می دهد که سنت مضرّ به آن سنت های صالحه را پی ریزی نکنی که ورز و وبال شکستن آن سنت های خوب گردنت بیافتد.
4⃣ جایگاه گفتگو و بحث با علما و متخصصان!
جمله آخر این فراز سفارش به بحث با علماست.
• نکته حائز اهمیت این است که در عهدنامه، حضرت هم تاکید بر بار عام و نشستن بدون حاجب با عموم مردم دارد، هم تاکید بر مذاکره با علماء و متخصصان.
⬅️ اگر اولی نباشد، نخبه سالاری میشود و حاکم از مردم عادی دور می افتد. اگر دومی نباشد، عوام زدگی اتفاق می افتد و تصمیمات سست گرفته میشود. (دقت کنید)
• اتصال این توصیه به فقرات قبل این است که سنت ها و ساخت های اجتماعی-فرهنگی _که قدرت نرم حکومت در ساسة العباد است_ بدون مباحثه با فرهیختگان و علماء ممکن نیست.
بیان شد استنباط دوم، مشورت با کارشناسان می خواهد. لذا می فرماید اکثر مدارسه العلماء و منافثه الحکماء فی ... اقامه مااستقام به الناس قبلک.
• دیگر نیاز مذاکره با علماء؛ حفظ نظامات اجتماعی و سنن گذشته نیست، بلکه مسائل پیش رو برای به صلاح شهرهاست(فی تثبیت ما صلح علیه امر بلادک). مثلا دوره کشاورزی ، صنعتی می شود، مباحثه با علماء و دانشمندان می خواهد که چگونه امر شهرها، به خیر و صلاح تثبیت شود؟!
..............................................
۱. برای تفصیل در اینباره یادداشت: "چالش شعائر" را اینجا بخوانید
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه شانزدهم شرح نامه ۵۳ 💢 ۱۴۰۱/۱۲/۰۵
به مناسبت میلاد سرداران کربلا(علیهم السلام)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
❓تکرار سؤال مهم از حضرت امیر(ع): قشر و صنف در بیان حضرت، چگونه به نظام طبقاتی نمی انجامد؟!
⬅️ اجمالاً پاسخ ذیل آیه۳۲ زخرف است:
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ!
- اگر این رفعت و درجات و بالتبع تسخیر را یک طرفه معنا کردید ⬅️ یک طبقه ترفع و تسخیر دارد و بقیه مسخر اویند! و نظام طبقاتی می شود ولو تحرک اجتماعی برای نوادری را بین طبقات اجازه دهید!
- اگر دو طرفه معنا کنید یعنی در موردی این قشر رفعت دارد و در مورد دیگری قشر دیگر؛ بالتبع تسخیر هم طرفینی است؛ نانوا مسخر کارمند و کارمند مسخر نانواست و... ⬅️ اینجا قشر و صنف موجب طبقه نمی شود! حتی منزلت اجتماعی بین اقشار توزیع می شود!
❗️در اولی اصل بر استخدام و رقابت می شود و در دومی اصل بر تعاون و همیاری می شود!
(این بحث نظری مهم و پرکاربردی است که در اعتباریات فلسفه هم ریشه دارد. جلسه بعد هم این بحث ادامه دارد)
▪︎ پاسخ حضرت امیر(ع):
" وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض، وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض؛ فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ، وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ، وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ، وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ، وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ، وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ، وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ؛ وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (صلى الله عليه وآله) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً:
بدان، كه رعيت را صنفهايى است كه كارشان جز به يكديگر اصلاح نشود و از يكديگر بى نياز نباشند. صنفى از ايشان لشكرهاى خداى اند و صنفى، دبيران خاص يا عام و صنفى قاضيان عدالت گسترند و صنفى، كارگزاران اند كه بايد در كار خود انصاف و مدارا را به كار دارند. و صنفى جزيه دهندگان و خراج گزارانند، چه ذمى و چه مسلمان و صنفى بازرگانان اند و صنعتگران و صنفى فرودين كه حاجتمندان و مستمندان باشند.
هر يك را خداوند سهمى معين كرده و ميزان آن را در كتاب خود و سنت پيامبرش (صلى الله عليه و آله) بيان فرموده و دستورى داده كه در نزد ما نگهدارى مى شود. "
⬅️ دقت:
الف) زیر ساخت اصناف را تسخیر متقابل قرار می دهد: اصلاح بعضی با بعضی؛ نیازمند هم بودن.
ب) سهم و حد و مرز هر قشر و صنف هم یک فریضه در دین دارد و حاکم بر آن عهد دارد. یعنی تعیین حد و سهم هریک به میزان قدرت و ثروت و رقابت آن صنف نیست؛ یک قواعد تنظیم گری در کار است که مانع ائتلاف مشترک المنافع ها باهم و تشکیل طبقه علیه محرومان می شود!
⬅️ جلسه بعد خواهید دید: حضرت تفاوت طبیعی را می پذیرد و حاصل آن تفاوت را مشروع می داند(که تفاوتی متعارف است) . اما تفاوت صناعی و ساختاری که طبقه ساز است را از دو طریق از بین می برد: هم زیر ساخت اجتماعی اقشار و اصناف/ هم قواعد تنظیم گر حد و سهم اصناف
* این بحث جلسه بعد کامل می شود!
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه هفدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۱/۱۲/۱۹
به مناسبت ولادت حضرت مهدی(عج)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
✔️ این تنظیم گری های پسینی خود چند جور است:
الف) تنظیمات درونی خود اصناف:
در فرازهای آتی به تفصیل روشن می شود. این حد و سهم در درون هر صنف معلوم شده و حاکم باید بر آن نظارت کند. از باب نمونه درباره تجار و اهل صناعت، به "منع احتکار منافع" و "منع تحکم در بیوعات" پا می فشارد.
- احتکار منافع، غیر از احتکار کالاهاست. نوعی انحصار است. مثلا احتکار مجوزها، احتکار کالا نیست، اما احتکار کردن یک منفعت به نفع یک صنف و بالتبع تفضل یابی آن صنف در جامعه است.
- منع تحکم در فروش، مانع تبانی صنف باهم برای افزایش قیمت می شد و جلوی دامپینگ ها و... را می گیرد.
- در بازار فیزیکال سابق حضرت قواعدی گذاشت:
بازار کنار دارالعماره و مورد نظارت صبح گاهی هر روز حضرت/ فضای بازار را حکومت بدون اجاره در اختیار مردم قرار داده و قاعده مسجد برآن جاری می کرد! فرمود: بازار مسلمانان مثل مسجد آنان است کسی که در مکانی از بازار پیشی گرفت تا شب از دیگران برآن سزاوارتر است(کافی ج۵ص۱۵۵) بدین شکل غرفه های ساده هر روز میتوانست از آنِ فرد جدیدی باشد ⬅️ این هم کمک به ارزانی نرخ برای مصرف کننده می شد و هم تحرک اقتصادی طبقه فرودست را موجب می شد.
در بازار تخصصی (راسته قصابها، خرمافروش ها و...) هم هر صبح نظارت می کرد. تازیانه دو لب #سبیبه را هم باید کنار ذوالفقار بشناسیم که ابزار اعمال نظارت حضرت در بازار بود!
⬅️ بازار تخصصی متمرکز به همراه نظارت هم مزایایی داشت: اشتهار برای مشتری و تسهیل خرید/ همکاری و تعاون صنف با هم/ نظارت آسانتر/ تنظیم طبیعی قیمت با عرضه و تقاضا و شفافیت اطلاعات...
ب) تنظیم گری بین صنوف برای جلوگیری از تجمیع و ائتلاف مشترک المنافع:
- مثلا منع کردن والیان از تجارت
در روایات اهل سنت برای پیامبر(ص) هم نقل شده است. ⬅️ واضح است والی اگر تاجر هم بود تعارض منافع شکل می گیرد و به مرور موجب طبقه می شود.
حضرت در شدت احتیاط حتی در بازار از فروشنده ای که او را می شناخت خرید نمی کرد؛ تا یکوقت تخفیف و... موجب بده و بستانی نشود.
فقه شیعه از مکروهات برای قاضی را هم شمرده اند و حتی جمع شدن قضاوت و والی بودن را مکروه شمرده اند(ر.ک: شرایع الاسلام ج۴ص۶۷)
- نمونه دیگر: باوجودی که اقلیت های مذهبی در حکومت او محترم بودند اما حاکم اهواز را دستور داد اهل ذمه را از اشتغال به صرافی منع کند!
⬅️ نظام پولی و ارزی تاثیر برهمه اصناف دارد و صرافی چون تبدیل ارز ممالک دیگر به پول داخلی را برعهده دارد، طبعا اهل ذمه نسبت به ممالک هم کیش خود مشترک المنافع اند و ممکن است موجب آسیب های اقتصادی به بازار مسلمین شود.
ج) فرصت های مالی و اعتباری برابر برای اصناف.
- مواجهه سنگین او در پرداخت بالسویه بیت المال و مخالفت با پرداخت های تفاضلی خلیفه دوم برای حضرت هزینه دو جنگ (جمل و صفین) داشت. ⬅️ دریافت متفاضل بیت المال از اول آورده ی برخی را بیشتر و امکان سرمایه گذاری در سایر بخش ها را فراهم می کند. این حضور مالی در اصناف مختلف به مرور و ظرف یک دهه موجب پیدایش طبقه اقتصادی می شود.
حضرت سبقت در اسلام و جهاد با پیامبر را باعث اجر اخروی نه تفاضل بیت المال دانست و در مقابل اعتراض ها سخت مقاومت کرد (روایت مفصل این محاجه را در فایل صوتی بشنوید)
- غیر از آن بیت المال را هم هفتگی تقسیم (بالسویه) می کرد. توضیح اینکه خلفای قبل بیت المال را سالانه تقسیم می کردند. این دو پیامد قهری داشت: مال زیادی در بیت المال کنز می شد و در چرخه تجارت قرار نمی گرفت. همین مال انباشت شده می توانست فرصت ساز برای بسیاری از طبقات پایین باشد/ تقسیم سالانه بخصوص با تفاضل پرداخت، مال بزرگی را دست برخی صنوف (امیران فتوحات، والیان و دبیران و قضات و...) قرار می داد طبعا مصرف اینها به اندازه بزرگی این مال نیست و آن آورده بزرگ در تجارت و... برده می شد و تجمیع صورت می گرفت. امیر فتوحات بزرگترین تاجر غله و دام هم می شد و...
حضرت بعد از مساوی کردن پرداخت، تقسیم بیت المال را هم هفتگی کرد تا هم کنز و احتکار دولتی اموال صورت نگیرد و هم آورده های بزرگ نظم صنوف را به هم نزند و حلقه اول سبقت برخی نشود.
* این بحث با جلسه قبل کامل می شود لذا دیدن جلسه قبل و گوش دادن کامل فایل صوتی توصیه می شود.
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه هجدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۱۵
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
▫️ اوصافی خاص برای نظامیان در این فراز
1⃣ فالجنود باذن الله حصون الرعیة و زین الولاة:
❓چرا فرمود دژ مردم و زینت حاکمان؟! چرا نفرمود دژ حاکمان؟!
• لشکریان و نظامیان در فرهنگ نهج البلاغه دژ و حصن والی نیستند، دژ و حصن مردم، مملکت و کشورند. [والی در فرهنگ نهج البلاغه با ولاء و پیوستگی با مردمش والی است پس مردم نگهبان اصلی و دژ اویند]
- در همین رابطه رهبر انقلاب با شعار "جانم فدای رهبر" نظامیان در وقت سردوشی مخالفت کرد و فرمود: "ما بگوییم ارتش ما یا نیروهای مسلح ما یا عناصر ما برای خاطر فلان آدم بمیرند! نه! بله برای خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم بخاطر اسلام بمیرد، برای افراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور -که کشور اسلامی است- همه آماده باشند برای مردن در این راه که این مردن اسمش شهادت است."
2⃣ زین الولاة
نظامیان چون قدرت دارند بیشتر از بقیه کارگزاران باید زینت والی عادل باشند. سجایای اخلاقی ای که برای والی شرط است در آنها هم باید بروز یابد (کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا).
توجیه ندارد اینها بخلاف اخلاق والی عادل باشند. علی(ع) در نامه های متعدد این نصابها را از نظامیان و سایر عمّالش خواسته است.
- در نامه۱۴ اصول انسانی در جنگها حتی در برخورد با زنانی که فحاشی می کنند و والی را سبّ می کنند می دهد.
- در نامه۲۵ درباره ماموران زکات و مالیات حرفهای عجیبی دارد لطایفی بی نظیر از رعایت حقوق حیوانات و...
- نامه۲۶ به اخلاق آنها با مردم می پردازد و نامه ۵۱ به اخلاق اجتماعی کارگزاران اقتصادی اش
2⃣ عزّ الدین
جالب است نظامیان را عزت دین می شمارد اما باز حصن و دژ دین نه! در روایات حصون اسلام، فقهاء و عالمان شمرده شده اند.
این لطیفه مهمی است که دژ اسلام، اندیشه است نه سرنیزه. اسلام با فکر و بیان حفظ می شود. اما جهاد موجب عزت اسلام و مسلمین می شود و نظامیان عامل این عزت اند. الان عزت مقاومت در منطقه اسلامی حاصل مجاهدتهای مثل شهید سلیمانی است نه کار علمی ما حوزویان.
این نکته تعادلی و دقیق حائز اهمیت است.
4⃣ سُبُلُ الأمن
راههای امنیت هم جنود هستند. واضح است تامین کننده امنیت نیروهای نظامی و انتظامی اند.
▫️ ترجمه فراز:
"اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيت اند و زينت واليان. دين به آنها عزّت يابد و راهها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد.
و كار لشكر سامان نيابد، جز به خراجى كه خداوند براى ايشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نيرو گيرند و به آن در به سامان آوردن كارهاى خويش اعتماد كنند و نيازهايشان را برآورد.
اين دو صنف، برپاى نمانند مگر به صنف سوم كه قاضيان و كارگزاران و دبيران اند، اينان عقدها و معاهده ها را مى بندند و منافع حكومت را گرد مى آورند و در هر كار، چه خصوصى و چه عمومى، به آنها متكى توان بود.
و اينها كه برشمردم، استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران كه گردهم مى آيند و تا سودى حاصل كنند، بازارها را برپاى مى دارند و به كارهايى كه ديگران در انجام دادن آنها ناتوان اند امور رعيت را سامان مى دهند.
آن گاه، صنف فرودين، يعنى نيازمندان و مسكينان اند و سزاوار است كه والى آنان را به بخشش خود بنوازد و ياريشان كند.
در نزد خداوند، براى هر يك از اين اصناف، گشايشى است. و هر يك را بر والى حقى است، آن قدر كه حال او نيكو دارد و كارش را به صلاح آورد. و والى از عهده آنچه خدا بر او مقرر داشته، بر نيايد مگر، به كوشش و يارى خواستن از خداى و ملزم ساختن خويش به اجراى حق و شكيبايى ورزيدن در كارها، خواه بر او دشوار آيد يا آسان نمايد."
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه نوزدهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۲/۲۹
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
🔺 توجه: قبل از دولت و ارتش مدرن، ایلات و قبایل، نظامیان حکومت بودند. از مرزها دفاع می کردند و در جنگها، سپاه را تجهیز می کردند. دولت مدرن، این نظم را به هم ریخت و سربازان را از شهروندان گرفت و به سمت #سربازی_اجباری و... رفت!
حضرت دارد آن خانواده هایی که بیشترین لیاقت برای این تجهیز دارند را بیان می کند. لذا با دو "ثم" مراحل تشکیل سپاه را مرتب می کند:
۱. ایلات و خانواده های صالح و خوش سابقه (ثم الصق بذوی المروات و الاَحساب و اهل البیوتات الصالحة)
۲. افراد برازنده و شجاع و دارای سعه صدر (ثم اهل النجدة و الشجاعة و السخاء و السماحة)
بعد درباره این سپاهیان توصیه هایی به والی می کند که ملاحظه شد (تفصیل در فایل صوتی)
▫️ معیار ترجیح و برگزیدگی:
❓بین فرماندهان نظامی چه کسی برگزیده تر است؟!
۱. کسی که در هزینه و خرجی با سپاه و سربازان هم دردی کند (مَن واساهُم فی معونته)
غذای سربازان بخورد، خانه ای مثل افسرانش بنشیند؛ نه درد خرجی و معونه آنها را اصلا درک نکند.
۲. از امکانات خود بیشتر به آنان کمک کند به اندازه ای که هم نفرات سربازان و هم خانواده تحت تکفل آنان خوب اداره شود به گونه ای که آنها فقط یک همت واحد بیابند و آن جهاد با دشمن باشد.
در فراز های قبل هم توضیح داده شد که انور جسیم و بزرگ (مثل به روز کردن تسلیحات) تورا از نیازهای کوچک سربازان و خانواده هایشان غافل نکند.
🔺 توجه: همّ و همت واحد ساختن برای نظامیان را متکی به پرداخت های مالی نامتعارف -آنجور که در دستگاه های هیتلری و صدامی هست- نمی کند! اول متکی به #مواسات فرمانده با نیروها می کند و بعد تامین خرجی متعارف آنها و خانواده هایشان تا مثلا به رشوه یا تخلف دیگری روی نیاورند!
▫️ این ساخت دقیق نظامیان برای چه هدفی؟!
❓انتخاب آن فرماندهان، تجهیز اردو با آن خانواده ها و معیار ترجیح بر این اساس و هم واحد ساختن برای نیروها در جنگ با دشمن که چه؟!
صرفا برای دفاع از حاکم هرچه باشد؟!
❗️نه! می فرماید روشنی چشم ولات و حاکمان عدل دو چیز است:
۱. استقامت عدل در بلاد (استقامة العدل فی البلاد)
۲. ظهور مودت مردم که لازمه اش مردمسالاری و پذیرش اختیاری حکومت و نگهبانی مردم از آن است! (و ظهور مودّة الرّعیة و انه لا تظهر مودّتهم الا بسلامة صدورهم و لا تصح نصیحتهم الا بحیطتهم علی ولاة الامور...)
⬅️ ارتش و سپاه، نگهبان مردم، مردم نگهبان حاکم
تفصیل بیشتر این فقره به جلسه بعد واگذار شد ان شاء الله
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیستم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۳/۱۹
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
3⃣ ولایت یا تولیت؟!
در جلسه دوم از شرح نامه۵۳ هم ذیل (لمّا ولّاة علی مصر) این سؤال مطرح شد:
❓حضرت برای مالک جعل ولایت کرده یا فقط تولیت داده است؟!
• توضیح اینکه ولایت دو مرتبه دارد:
- ولایت بالتولیه مثل وکالت و وصایت
- ولایت بغیر التولیه مثل ولایت اب و جد یا ولایت حاکم
اولی ولایت ضعیفه و فقط در همان شرایط و ضوابط است مثلا وکیلِ فروش، نیابت از ولاء ملک از ما میگیرد اما فقط همان کالا را میتواند بفروشد دیگر نمی تواند خارج از آن قرار داد و ضوابط عمل کند و مثلا همسر موکل را طلاق دهد.
اما ولایت پدر بر بچه اعم است و فقط منوط به رعایت مصلحت مولی علیه است.
نکته اینکه اگر ولایتی (مثل حاکم) مشروط به بیعت و مشورت و... باشد باز ولایت بغیر التولیه است و حدش مصلحت مولی علیهم است؛ و اینها آنرا تولیت نمی کند.
اما تولیت آستان های مقدس یا ائمه جمعه، تولیت از طرف ولیّ فقیه است نه ولی فقیه استان یا...!
یعنی باید در همان وظایف محوله انجام وظیفه کند. ولی فقیه اساسا جعل ولایت برای دیگری ندارد. دیگری اگر فقیه است خود ولایت شأنی از معصوم دارد اما در عمل نمیتواند مزاحم حکم ولی فقیه شود...
حال سؤال این است که حضرت، برای مالک جعل ولایت کرده یا تولیت زده است؟! یعنی مامور شده است فقط همین منشور را عنل کند ولاغیر؟!
• این فراز پاسخ به این سؤال است:
"امور مهمی که برتو سنگین می شود و در کارهای مختلف مشتبه می شود را به خدا و رسول باز گردان. خداوند به قومی که ارشاد آنها را دوست داشت فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و از پیامبر و کسانی که امر شما را در اختیار دارند (اولی الامر منکم) پیروی کنید. پس اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید چنانچه در امری اختلاف کردید آنرا به خدا و پیامبر ارجاع دهید(۵۹نساء) پس باز گرداندن به خدا به معنای تمسک جستن به محکمات قرآن و باز گرداندن به پیامبر، همان تمسک به سنت او -که جامع است و مانع تفرقه- است".
⬅️ این فراز صریحاً دلالت می کند که مالک در امور مهمه و مشتبه، اجتهاد کن!
- منبع اجتهاد هم محکمات قرآن و سنت پیامبر است. سنتی که جمع کننده مسلمین و مانع تفرقه آنهاست نه سنت های حاکی ای که شاذ و نادر و فرقه ساز باشد.
- وقتی به حکمران می فرماید در امور مهم و مشتبه اجتهاد کن؛ یعنی براساس اجتهاد خود عمل کن!
⬅️ این یعنی ولایت فقیه!
• نکته جالب این است که در آیه۸۳ نساء باز "اولوا الامر" مطرح می شود و دستور به رجوع به اولوا الامر دارد: "پس چون خبری حاکی از امنیت یا ترس به آنان برسد، آنرا در میان مومنین پخش می کنند و اگر آن را به پیامبر یا صاحبان فرمان خود (اولی الامر منهم) باز می گرداندند، کسانی از آنان که حقیقت ماجرا را با بررسی و تحقیق کشف می کنند درستی یا نادرستی آنرا تشخیص می دادند..."
⬅️ اگر حضرت به این آیه استشهاد می کرد نتیجه این می شد که در امور مهم و مشتبه جای اجتهاد کردن به اولو الامر -که خود حضرت است- رجوع کن! آنوقت مالک فقط تولیت داشت و در امور جدیدی که در عهدنامه نیست باید دوباره از امام استبصار کند.(دقت کنید)
* تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۴/۰۹
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
2⃣ جایگاه سیاسی قاضی
مهمتر از میزان پرداخت مالی، جایگاه قاضی وارسته در نظام حکمرانی است.
حضرت در ادامه می فرماید: "واعطِهِ مِنَ المَنزِلهِ لدیک ما لا یَطمَعُ فیه غَیرُهُ مِن خاصَّتِک : منزلتی (سیاسی - اجتماعی) نزد خود به قاضی اعطا کن که هیچ یک از خواص و نزدیکان در او طمع نکند"
"لیامَنَ بذلک اغتیالَ الرجالِ له عندک: آن جایگاه قاضی را ایمن کند که رجال سیاسی نزد تو او را غافلگیر (ترور شخصیت) کنند"
⬅️ وقتی با ۱۴ شرط سخت و بازرسی صلاحیت او احراز شد، او باید واقعا تمام کننده و قاضی باشد و نزدیکترین جایگاه داشته باشد.
اگر خواص و نزدیکانی، منزلت بالاتر داشته باشند، قاضی در آنها طمع می کند و زمینه معامله و ساخت و پاخت فراهم می شود.
اگر حکم قاضی با منزلت های دیگر قابل تغییر باشد، چرا قاضی خود با آن صاحب منزلتها نبندد یا دستش به رشوه از مدعیان دراز نشود؟!
پس عامل باز داشتن قاضی از تخلف، پرداخت نجومی نیست، ارجمندی قضاوت او و تمام کنندگی او در پرونده هاست.
*تفصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید!
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۵/۲۷
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
2⃣ جبران خدمت و میزان پرداخت به آنها
می فرماید: "اَسبِغ علیهمُ الارزاقَ...
رزق را بر آنها گشاده بگیر. این کار سبب نیرومندی ایشان در اصلاح خویش شود؛ و از خیانت در چیزی که در اختیارشان است بی نیاز می سازد؛ و اگر از فرمانت سرپیچند و یا در امانت خیانت ورزند، بر ایشان حجت است."
• اولا می فرماید: رزق نه اجرت!
فرقش در بحث قاضی گذشت؛ از جمله اینکه "رزق"، فارغ کردن فاعل برای انجام خدمت است. "اجرت" به ازاء فعل داده میشود، فعل پیمانه میشود و اجرت المثل دارد. در رزق به کارگزار می گویی نفقه خانواده با ما تو فارغ باش برای این کار.
• "اسباغ" یعنی چه؟
در لباس و زره یعنی راحت، نه تنگ و نه آنقدر گشاد که کسی دیگر درش جا شود.
در وضو یعنی آب به همه جای عضو برسد و وضوی نیکو گرفته شود.
در اینجا یعنی پرداخت اندازه تامین زندگی راحت نه تنگ و نه نجومی.
• دو مبنای فقهی در پرداخت از بیت المال:
۱) حداقلی و به قدر ضرورت
مبنای شیخ انصاری است. مقتضای قاعده اولی این است که از بیت المال پرداخت نشود الا در صورت حاجت؛ به گونه ای که بدون این پرداخت نتواند هزینه زندگی اش را تامین کند. اگر نیازی به این پرداخت نداشت و بدون آن زندگی اش می چرخد، پرداخت جایز نیست (ر.ک: المکاسب ج۲ص۱۵۴)
میزان این پرداخت، رفع حاجت و نیازهاست (فیعین له ما یرفع حاجته/ همان ص۱۵۴)
۲) پرداخت حتی بیش از حاجت
بیت المال برای مصالح عمومی است پس جایی که مصلحت پرداخت بیشتر از ضرورات و حاجت هست هم توجیه دارد (ر.ک: مستند الشیعه ج۱۷ص۶۸)
- تفاوت ایندو مبنا در این است که "مدار حاجت"، حال شخص است اما "مدار مصلحت"، ملاحظه حال جامعه است.(ر.ک: فقه القضاء/ اردبیلی ج۱ص۱۸۵)
⬅️ حضرت امیر(ع) برای کارگزار بخاطر مصلحت های چندگانه ای که شمرد (نیرومندی در اصلاح خویش/ بی نیازی از خیانت در آنچه زیر دستش هست/ حجت داشتن علیه او در صورت خیانت) پرداخت رزق را به اندازه راحتی و بیش از رفع ضرورات می شمارد.
⚠️ لکن در بحث جبران خدمت قاضی گذشت که سیره عملی حضرت شارح این عبارات است.
درباره قاضی که تعبیر "و افسح له فی البذل" (فسحت و گشادگی در بذل برایش بگیر) سیره ایشان با شریح قاضی، این میزان پرداخت را معلوم می کرد. او دریافتی شریح را نصف کرد و از خانه ۸۰دیناری اش، اشکال گرفت!
اینجا هم "اسبغ علیهم الارزاق" هرگز بمعنی پرداخت های نامتعارف و نجومی نیست.
- تعبیر دیگر در همین عهدنامه، "بقدر مایصلحه" است. به اندازه ای که امورش سامان گیرد.
تعبیر فقهاء، "بقدر الکفایه" و تعبیر قانون اساسی -آنهم درباره قاضی- "به مقدار نیاز... تا نیاز مالی سبب نشود در او اعمال نفوذ شود"( اصل ۱۵۷)
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست و ششم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۱۴
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
▪︎ تشکیلات آری؛ دیوان سالاری نه!
"اولوا الامر" یعنی ولیّ (الامر یعنی حکومت). حکومت امور متعددی دارد که باید خوب از هم بازشناخته شود. نه یک امر تجزیه شود که دیوان گسترده و دیوان سالاری شکل بگیرد، و نه امور تداخل کند و...
لذا در تتمه می فرماید: "و اجعل لرَاسِ کُلِّ امر من امورک راساً منهم: بالای هریک از امور حکومت یکی از همان شایستگان را قرار بده"
"کسی که بزرگی کار ناتوانش نسازد و بسیاری کارها پریشانش نکند"!
⬅️ مسئولیت کلان دست آخر با خود حاکم است!
می فرماید "اگر در دبیرانت ایرادی باشد و تو از آن غافل باشی تو مسئول آن خواهی بود".
اینجور یک تشکیلات از صدر تا ساقه، مسئول می شود و پاسخگو نه امر در دیوان دور بزند و به نتیجه نرسد و کسی هم پاسخگویش نباشد و دیوان سالاری امور گردن هم انداختن داده باشد!
* فراز مربوطه را اینجا بخوانید!
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست و هفتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۷/۲۸
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
• تعبیر #اجاره هم بیشتر درباره اجاره اشیاء (خانه و ابزار کار) به کار رفته تا "اجاره شخص".
- به لحاظ تقنینی: روایات حاکی از کراهتِ اجاره شخص -کارگری- است(ر.ک: الکافی ج۵ص۹۰). روایات از ممنوع شدن رزق در این صورت می گوید چون رزق [سود] به صاحب کار می رسد.
واضح است کراهت در این حالت اضطرار نیمی از خانواده های ایرانی نیست. در مقابل نظام اقتصادی نباید مبتنی بر یک کراهت بنیان گذاشته شود. (دقت کنید)
- به لحاظ روابط طبیعی اقتصادی هم روایات (و هم تاریخ) حاکی از این است که اجاره شخص، بیش از عاملیت در تجارت و کشاورزی نبوده است. در روایت عمار ساباطی از امام صادق(ع) پرسش می شود مردی تجارت می کند [احتمالا بعنوان عامل در مضاربه] ولی اگر خود را اجاره دهد، بیش از تجارت نصیبش می شود!... (ر.ک: روضه المتقین ج۶ص۴۸۲) باز امام از کارگر شدن به همان دلیل گذشته نهی می کند!
⬅️ معلوم است #بازار_کار نبوده یا اقلی بوده و مثل حالا نبوده که عرضه کارگر بیش از تقاضای کارگر باشد! طوری بوده که او از کارگری سود بیشتر از تجارت می برده است!
آن دنیا بخلاف دنیای مدرن است که ابزار تولیدِ پیشرفته، دست صاحبان سرمایه و مثلا بیش از نیم خانوارها کارگرند و صف بیکاران هم پشت درند؛ لذا عرضه بیش از تقاضاست و مزد کارگر رو به کاهش است!
- در روایت دیگری به شرطی اجیر شدن اجازه داده می شود که: "اذا نصح قدر طاقته" یعنی کارگر به اندازه توان برای صاحب کار خیر خواهی کند! بعد به اجیر شدن حضرت موسی(ع) برای شعیب(ع) در قبال مهریه دخترش استناد می کند که بین ۸یا ۱۰ سال، ۱۰ را انجام داد! (ر.ک: روضة المتقین ج۶ص۴۸۱)
⬅️ قید جانب مستاجر و صاحب کار را گرفته که صاحب کار زیان نبیند. بخلاف "عمّال" در مضاربه و مزارعه و مساقات که خود در سود شریک است و عملا کم کاری اش ضربه مالی به خود هم هست، کارگری، چون مزد می گرفت چنین تعهدی را اضافه می خواست.
در زمانه ما بعکس است و چون با #طبقه_کارگر مواجهه ایم ضرر و زیان به جانب کارگر است و معمولا در حق او جفا می شود.
✔️ جمع بندی
در نظم اقتصادی اسلام، کسی که کار بدنی دارد یا ملحق به تاجر می شود (عامل مضاربه/ و هم عامل در کشاورزی: مساقات و مزارعه) ، یا ملحق به صعنت گر است (قاریجار).
در قانون اساسی جمهوری اسلامی به این مهم توجه شده است در بند۲ اصل۴۳ چیزی تعبیه شده که مانع پیدایش طبقه بزرگ کارگر (که فقط کار خود را بفرشد و ارزش افزوده مال صاحب کار باشد) شده است...
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست و هشتم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۱۲
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
✔️ دستورات به حاکم درباره بازار
1⃣ منع احتکار
می فرماید : از احتکار منع کن که رسول الله از آن منع کرد"
در این اطلاق و با این سیاق و تعبیر قبل(احتکارا للمنافع) ظاهرش منع از احتکار منافع است نه صرفاً احتکار چند طعام از کالاها.
2⃣ سازوکار بیع سمح
"وَلْيَکُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْل وَأَسْعَار، لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ"
• "خرید و فروش باید آسان باشد"
توجه اینکه اینجا بعکس فراز قبل مستقیم به حاکم دستور نمی دهد. آنجا فرمود: (بعنوان حاکم) از احتکار منع کن؛ اما اینجا می فرماید بیع باید سمح و آسان باشد.
یعنی نمی خواهد حاکم در معاملات دخالت و عملا نهاد بازار منتفی و ایوانی از دولت شود لکن سازوکار معاملات باید به گونه ای چیده شود که بیع سمح نتیجه دهد.(این تفاوت بازار اسلامی با کمونیستی)
- نکته حائز اهمیت دیگر در تفاوت بازار اسلامی با سرمایه داری همین جاست که مبتنی بر "انسان سرمایه داری" نیست. سرمایه داری، بازار را بر همان "ضیق فاحش" و "شُح قبیح" بنا می کند.
(توماس هابز طبیعت انسانی را و رفتار او را: خود خواهانه، عقلایی، تن پرورانه معرفی می کند؛ این انسان، انسان سرمایه داری و خاستگاه بازار و معاملات شد)
حضرت علیرغمی که صفت "ضیق فاحش" (معامله سخت و تنگ به نفع خود) و "شح قبیح" را برای بعض بازرگانان می شمارد لکن به حاکم می فرماید: بیع باید سمح و روان و آسان باشد.
"سمح"= آسان گرفتن، سخاوت نمودن؛ یعنی بیع باید دقیقا مقابل ضیق فاحش و شح قبیح آن بازاری، آسان و سود رسان به مردم شکل بگیرد.
• در ادامه: "(این بیع سمح) براساس موازین عادلانه و نرخ گذاری ای باشد که به فروشنده و خریدار جفا نشود"
بیع سمح در فرمایش حضرت دو چیز می خواهد: موازین عدل/ موازین اسعار (نرخ)
یعنی بیع سمح با آزاد گذاشتن آن بازاری (با ضیق و شح اش) نیست بلکه باید موازین و ساختاری باشد که بیع سمح نتیجه شود.
- روایاتی منع از قیمت گذاری _اقلا در شرایط عادی_ می کند. پس این "موازین اسعار" ظهور در قیمت گذاری دستوری حکومتی در همه موارد ندارد.
- اما از آنطرف آن روایات بخاطر مضمون(قیمت دست خداست) نمی شود نتیجه گرفت که این همان نظر آدام اسمیت در دست غیبی بازار است! متاسفانه هم برخی لیبرالهای اقتصادی و هم برخی کم اطلاع های حوزی چنین نسبت اشتباهی می دهند !
در یکی از همین روایات تصریح میشود: "ان الله جلّ و عزّ وَکَّل بالسِّعر مَلکاً فلن یغلو من قله و لایَرخُصَ من کثره: خداوند برای نرخ فرشته ای گماشته پس هرگز قیمت در کمی جنس بالا نمی رود و در زیادی پایین نمی آید!"
قسمت آخر روایت دقیقا برعکس حرف اسمیت و بازار سرمایه داری است؛ چون آنجا دقیقا عرضه و تقاضا ، قیمت معلوم می کند با کمی عرضه، قیمت بالا و با افزایش عرضه، قیمت پایین می آید!
در نظام حِکمی، همانطور که باران، مَلکی دارد لکن علل طبیعی ای از ابر و باروری و... هم دارد ؛ آن فرشته بازار هم با اسباب بشری و مکانیزم ها، "رابطه طولی" دارد.
⬅️ براین اساس #مکانیزم_قیمت_گذاری ، چنانچه کمونیستی نیست، کاپیتالیستی هم نیست و صرف عرضه و تقاضا هم معلومش نمی کند. بزرگانی چون شهیدان #صدر و #بهشتی برای این مکانیزم نظریه پرداخته و عواملی غیر از عرضه و تقاضا را در مکانیزم قیمت لحاظ می کنند! (شاید جلسه ای مستقل بدان پرداختم)
- این بیع سمح باید یک نتیجه ملموس داشته باشد: به فروشنده و مشتری اجحاف نشود!
اجحاف به مصرف کننده با تحکم در کالاها رخ ندهد و زحمت و کار تاجر هم بی ارزش نشود.
- متاسفانه حوزه ما آنجور که روی یک جمله "لاتنقض الیقین بالشک" آن اجتهادهای فاخر را کرده بر سر این جمله کلیدی و مهم آن کاوش ها را نکرده و بعضا حرفهای سطحی و تاویل به مکاتب دیگران دیده می شود.
3⃣ مجازات محتکرین
در آخر حضرت می فرماید: "اگر کسی مرتکب احتکار شد عقوبتش کن ولی در مجازات او زیاده روی نکن"
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه بیست و نهم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۰۸/۲۶
💐 ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها)
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
3⃣ معاملات
عامل سوم، خود معاملات است که باید برای بیع سمح تنظیم شود.
- یک دسته معاملات بخاطر غیر عقلایی بودن، ضرری بودن، غرری بودن ممنوع میشود.
- تعداد معاملات خط خورده از بازار آزاد حجاز قبل از بعثت نسبت به امضاء شده ها، بیشتر است! به این نکته مهم تاریخی کمتر توجه می شود.
✔️ در "قیمت گذاری" نیز اسلام، "مکانیزم" دیگری دارد!
توضیح اینکه سه طریق برای قیمت گذاری قابل رصد تاریخی است:
- اول: قیمت گذاری دستوری حاکمان!
از حمورابی، کتیبه قیمت گذاری نقل شده تا برخی حاکمان گذشته و نظام های کنترل مرکزی!
در احادیث باب الاسعار دیدیم، پیامبر(ص) بعنوان حاکم از تعیین قیمت خوداری کرد.
- دوم: تعیین قیمت با شان اجتماعی!
در جوامع فئودالیته اروپای قرون وسطا با اخلاق پدر سالار مسیحی، پایگاه اجتماعی، تعیین کننده قیمت بود. طبقه اجتماعی بالاتر اگر نعل اسب می آورد قیمت بیشتری می گرفت تا ابریشمی که طبقه سفلی بیاورد!
از این حیث "تجارة عن تراض" یک شعار انقلابی و ضد طبقه هم هست...
- سوم قیمت گذاری آزاد با صرف عرضه و تقاضا.
این راه حل اقتصاد بازار است.
این راه حل هم موجب بیع سمح نشده است.
نسبت دادن چنین راه حلی به اسلام و پیامبر(ص) بی دقتی است. چون در همان روایات باب الاسعار دیدیم که فقط نفرمود: "قیمت دست خداست!" یا فرشته ای مامور دارد؛ بلکه در ذیلش فرمود: "فلن یغلو من قله و لایرخص من کثره: نه با کمی، قیمت بالا برود و نه با زیادی، قیمت پایین بیاید"!
این برخلاف قاعده عرضه و تقاضا (مکانیزم قیمت گذاری اقتصاد آزاد) است. با عرضه کم، حتما قیمت بالا می رود و با زیادی عرضه کالا، حتما قیمت پایین می آید!
در حکمت یاد گرفته ایم رابطه طولی بین عوامل غیبی با عواملی ملکی برقرار است. پس فرشته موکل بازار که اجازه نمی دهد با زیادی، قیمت کاهش و با کمی، قیمت افزایش یابد؛ در ساختار اقتصادی خودش را با مکانیزمی غیر از قیمت گذاری آزاد نشان می دهد!(دقت کنید)
- کشف این مکانیزم که چیزی غیر از سه مکانیزم شمرده شده است یکی از عناصر مهم مکتب اقتصادی اسلام است دو متفکری که بدان توجه داشته اند یکی شهید محمد باقر صدر و یکی شهید بهشتی بوده است که تفصیل بیان ایندو مجال واسع تری می خواهد.
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه سی و دوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۱۵
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
• سیره حضرت با نزدیکان و دامادها:
- عبدالله بن جعفر (اولین متولد هجرت حبشه، فرزند شهید ممتاز جعفر طیار) در دست تنگی سراغ حضرت آمد که حضرت چیزی به او ببخشد؛ حضرت فرمود: نه بخدا! چیزی پیش من پیدا نمیشود الا عمویت (از بیت المال) دزدی کند و به تو دهد (بحار ج۴۱ص۱۳۷)
- همو در فراخی، دست گشاده داشت به بشارت دهنده ای که گفت خداوند پسری به او داده ۱۰۰هزار درهم اعطایی معاویه را بخشید (سفینه البحار ج۶ص۴۷و۴۸)
حضرت بخاطر تبذیر خواست او را محجور اعلام (و ممنوع التصرف در مالش) کند! او زبیر را شریک خود کرد تا از این حکم فرار کند (بحار ج۴۰ص۹۱)
⬅️ یعنی داماد در دستگاه او نه تنها بطانه سوء نمی شود بلکه بخاطر تبذیر در اموال شخصی تا حد ممنوع التصرف شدن می رود!
- دو فرزند عقیل (مسلم بن عقیل و عبدالرحمان بن عقیل شوهران رقیه و خدیجه) هم داماد او بودند که هیچ منصبی نگرفتند در حالیکه لیاقت های مسلم ثابت است و خاندان عقیل در ابتلاء عاشورا، ۱۰شهید دادند!
- جعده بن هبیره خواهر زاده و داماد دیگرش فقط در ناآرانی های ابرشهر(نیشابور) حکمی گرفت که زود به خلیدبن قره یربوعی تحویل داد (طبری ج۵ص۶۳)
• اثر این سیره
مبارزه با خویشاوند سالاری طوری مورد نقد علوی ها بود (علت قتل عثمان همین شد) که حتی تاریخ می نویسد مالک اشتر در مواجهه با نصب ابن عباس ها اعتراض کرد! حضرت او را آرام کرد که نه فرزندان خود و نه فرزندان عقیل و... را سمت و منصبی نداده و درباره آنها توضیح داد (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹)
حضرت خود در احتجاج با اهل بصره در ماجرای جمل از جمله می فرماید: آیا به دنیا راغب شدم و آنرا برای خود و اهلبیتم گرفتم که از من انتقام گرفته و بیعتم را شکستید؟! گفتند: نه! (قرب الاسناد ص۹۶)
⬅️ معلوم است چنین کاری مجوز شکستن بیعت و زوال مشروعیت است !
رهبر انقلاب نیز در بیانیه گام دوم، "طهارت اقتصادی را عامل مشروعیت کارگزاران" می شمارد.
* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh
📖 #سلسله_درسهای_نهج_البلاغه
جلسه سی و سوم شرح نامه ۵۳ 💢۱۴۰۲/۱۰/۲۹
💥هیات راه فاطمه(س) قم
#بخش_دوم
🔺شفافیت در امور حکمرانی:
حضرت در ادامه فراز ذکر شده در نامه۵۰ می فرماید: فاذا فعلتُ ذلک وجبت لله علیکم النعمة و لی علیکم الطاعة: اگر آن حقوق شما (از جمله شفافیت در امور حکمرانی بغیر از اسرار نظامی) را انجام دادم آنوقت نعمت خداوند برشما تمام و اطاعت شما واجب می شود!
یعنی شرط اطاعت از حاکم قرارش می دهد!
و می افزاید: فخذوا هذا من اُمرائکم: این را از امراء و حکام تان مطالبه کنید.
• در قانون اساسی ما اصل۶۹ شفافیت مذاکرات مجلس و اصل۱۶۵ به علنی بودن محاکم قضایی اختصاص یافته است که با قوانین عادی میتوان شفافیت در بقیه موارد را هم قانونی کرد
🔺 شفافیت مالی
غیر از جمله گذشته در سیره آن حضرت این شفافیت بسیار چشمگیر است حتی در احتجاج با ناکثین جمل(کسانی که بیعت شکستند) احتجاج کرد که آیا حیف در حکم یا ویژه خواری بیت المال در من دیده اید؟
آنها پاسخ منفی دادند (ر.ک: بحار ج۳۲ص۱۳۴)
یعنی اگر چنین چیزی_العیاذ بالله_ثابت می شد، بیعت شکستن آنها مجاز بود!
این قضاوت اهل جمل و بصره بدون شفافیت مالی حضرت امکان نداشت.
• اصل۱۴۲ قانون اساسی رسیدگی قوه قضائیه بر اموال رهبر و رئیس جمهور و... را بیان می کند؛ لکن این غیر از شفافیت برای عموم است.
از همین جا طرح ها و لوایحی که برای توسعه در مشمولین این اصل کار شد بخاطر مغایرت با قانون اساسی رد شده است؛ لکن قانون شفافیت برای عموم و توسعه موارد از موارد این اصل، قانونی مجزا شده و تعارضی با این اصل (که رسیدگی قوه قضاییه است) نخواهد یافت(دقت کنید)
❓وجه توسعه افراد از مقامات اصلی (موارد اصل ۱۴۲) به همه مقامات و مدیران و مسئولین چیست؟
گزارش دیوان محاسبات در مورد بررسی فیش های حقوقی حدود ۹۳هزار و ۴۶۰ مقام و مدیر روشن کرد امکان دریافت فیش نجومی و فساد در همه این موارد هست. شفافیت برای عموم در کنار بررسی متمرکز (سازمانهای نظارتی) تنها راه برای پیشگیری از فساد در این حوزه است.
🔺شفافیت در عذر
تحقق آرمان ها، زمان بر است و واقعیت ها تدریج در تحقق را تحمیل می کند. اگر عذر تاخیرها و عدم تحقق ها با مردم در میان گذاشته نشود، اولا اغراء به جهل می شود و وضع موجود، مطلوب و اسلام تلقی می شود. این دین گریزی را موجب می شود.
ثانیا موجب می شود آرمان و مطالبه بالای سر واقعیت موجود بماند و نیروی مردم و مسئولین برای تغییر باقی بماند
ثالثا راه توجیه و فرار از مسئولیت از مدافعان و مسئولین گرفته شود.
این بخش از شفافیت هم در سیره حضرت امیر(ع) بسیار به چشم می آید صراحت حدود ۲۷ تا ۳۰ مورد را برای مردم می شمارد که اسلامی و مطلوب نیست اما هنوز نتوانسته آنها را تغییر دهد.
* (تفصیل را در فایل صوتی بشنوید)
🔴 به کانال هیئت بپیوندید👇
🌐 @rah_fatemeh