eitaa logo
خط رهبری
2.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
107 فایل
🔰«خط رهبری»: صفحه ویژه تولیدات مربوط به رهبر انقلاب در خبرگزاری #فارس ✔️ تبیینِ شخصیت، مواضع، مطالبات و نظام فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | امام خمینی(ره): دیده‌بان حقیقی منافع كشور 📝 «خط رهبری» به مناسبت سالگرد اعتراض امام خمینی(ره) علیه پذیرش كاپیتولاسیون بیانات رهبر معظم انقلاب درباره این قانون ظالمانه را بازخوانی می‌کند. 🔸آمریكائی‌ها چند ده هزار مأمور در داشتند... رژیم طاغوت به خاطر وابستگی‌اش به آمریكا، به خاطر مزدوری‌اش برای آمریكا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل كشور آورده بود. تا اینجای كار، بد بود؛ اما آنچه كه اتفاق افتاد، یك چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن كار بدِ مضاعف این بود كه آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب كردند كه مأمورین آمریكائی از دادگاه‌های و امكانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض كنید یكی از این مأمورین بزرگی در ایران مرتكب شود، دادگاه‌های ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاكمه كنند و محكوم كنند؛ این اسمش است. ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ 🔹روابط رژیم طاغوتی سابق با خیلی صمیمی بود، در عین حال زیاده‌خواهیِ آمریكا آنها را هم به ستوه آورده بود؛ همین كاپیتولاسیونی را كه گفتیم - مصونیّت قضائی مأمورین آمریكا - تحمیل كردند بر آنها؛ آنها هم پشتوانه‌ای جز نداشتند، مجبور شدند قبول كردند. ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ 🔸این نهایت و وابستگی یك ملت است كه بیایند در این كشور، هر كاری دلشان میخواهد، بكنند؛ دادگاه‌های كشور و پلیس كشور اجازه نداشته باشند اندك‌تعرضی به اینها بكنند. آمریكائی‌ها این را از رژیم خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان كرد: قانون . ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ 🔹معنای این است كه اگر چنانچه یك گروهبان آمریكایی بزند توی گوش یك افسر ارشد ایرانی، كسی حق ندارد او را تحت تعقیب قرار بدهد. اگر یك مأمور خُرده‌پای آمریكایی در به یك مرد شریف ایرانی یا به یك زن شریف ایرانی تعدّی بكند، كسی حق ندارد او را تحت تعقیب قرار بدهد؛ آمریكایی‌ها میگویند حق ندارید، خودمان قضیّه را حل میكنیم؛ یك ملّت از این بیشتر نمیشود. این را تحمیل كردند، دوستشان هم بود، به دوست خودشان هم رحم نكردند. ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ 🔸اگر یك ملت از حق خود، از خود دفاع نكند، استبداد و تا اینجا پیش می‌آیند كه یك قانون ظالمانه‌ای مثل را بر این ملت تحمیل میكنند. هدف سلطه‌های استكباری این است. ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ 🔹امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع و مردم قم فریاد كشیدند كه این چه قانونی است... امام در مقابل این قانون ظالمانه فریاد كشید. امام آن وقت تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماهه‌ی امام چند ماهی بود كه تمام شده بود. ایستاد و فریاد خفته‌ی ملت را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند كه ملت ایران اینجور دارد تحقیر میشود، اما امام اطلاع داشت. دیده‌بان حقیقی منافع و یك كشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا میكند كه چه بلائی دارند سر ملت می‌آورند، چطور دارند ملت را میكنند، چطور دارند یك ملت را پامال میكنند، ساكت نمیماند؛ فریاد میزند. آن روز، هم خطرناك بود؛ لذا بلافاصله را دستگیر كردند و به تهران آوردند. امام را در هم نگه نداشتند؛ ایشان را به تركیه كردند. ۱۳۸۹/۰۸/۱۲ 🔸قبل از ، امام با وسوسه و دخالت امریكاییها در كشور و با مسأله‌ی مخالفت كردند. به‌خاطر این مبارزه، را در روز سیزده‌ی آبان، كردند. ، یعنی این. به خیال خودشان، حرف حق را در گلوی گوینده‌ی شكستند. البته این صدا نشكست و بحمداللَّه شجره‌ی طیّبه‌ای شد.۱۳۷۵/۰۸/۰۹ 🔹 عزیز ما، آن مرد یگانه‌ی تاریخ ما، در مقابل طرح و مصونیت آمریکائی‌ها - که آن روز در ایران همه‌کاره بودند - ایستاد و به خاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، به وسیله‌ی مزدوران از ایران تبعید شد. در آن روز و در این تبعید، هیچ کس در کنار نبود. البته دلهای مردم با امام بود؛ اما امام را از خانه‌اش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران کردند. پانزده سال بعد - پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد - فرزندان امام، یعنی جوانان دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانه‌ی جاسوسی در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران کردند. ببینید فعل و انفعال حرکت مردمیِ متکی به و قدرت الهی، چه کار میکند. ۱۳۹۰/۰۸/۱۱ @rahbari_plus
خط رهبری
📷 #عکس | تصاویر آثار هنری تولید شده توسط بانوان طلبه و کمک‌های اهدایی طلاب خانم جامعه الزهرا که در د
🔰 | ماجرای طلاهای عاقبت به خیر دختران طلبه در بیت رهبری ✏️ نویسنده: فاطمه حیدری 🔸 آقا به‌ سمت راهروی کناری رفتند که کوچکی در آنجا برپا شده بود. کتاب‌های رسانه و کتاب‌های ادبی طلاب مورد توجه حضرت آقا قرار گرفت. آقا کتاب خیابان ۲۰۴ اثر زهرا کاردانی از را برداشتند و تورقی کردند. دقت حضرت آقا جالب بود. در همین حین با دیدن طلاهای روی میز، از قصه آن همه طلا سؤال کردند. خانم برقعی توضیح دادند که در سال ۱۳۶۴ در بحبوبه جنگ طلبه های جامعه الزهرا با اهدای به رزمندگان کمک‌های خود را ارسال کردند. قبل از ارسال با طلاها جمله‌ای روی تابلو نوشته شد. جمله این بود: جنگ جنگ تا پیروزی و حالا جامعه الزهرا با طلاهای اهدایی‌شان به لبنان همان عکس را دوباره زنده کرده بودند. اما این بار نوشته بودند: راه نصرالله تصویر هر دو نوشته با طلاها را کنار هم برای حضرت آقا آماده کرده‌ بودند. آقا خوشحال شدند و گفتند: آقای رحیمیان این را سریع ببرید و چند بار هم تأکید کردند اینها را ببرید، اینها برای کمک به است. از چهره آقا مشخص می‌شد که سرعت‌عمل در این زمینه برایشان مهم است. 🔹اولين تابلويى كه توى مسير بود، شمسه تذهيب بود، كار خانم مشايخى. آقا با لحن سوالى گفتند اين كار دخترهاست؟ خانم برقعی گفت بله. تابلوى دوم وابن ثاره بود، کار مريم قاسمى؛ با موضوع عَلَم و کُتل در دسته های عزاداری. جامعه با زبان هنر در این تابلوها حرفهای دینی زده بودند. هنرمندانه! آقا خواستند با دقت بیشتری به تابلو نگاه کنند. محافظان کمک کردند و تابلو را نزدیک آوردند. آقا با دقت به تابلو نگاه کردند... 🔸 هدیه های متبرک شده برای همسر حضرت آقا هنوز از چک و خنثی نیامده بود. خانم برقعی رو به حضرت آقا توضیح داد كه روسری و چادر نماز به ضریح مطهر حضرت معصومه شده است. يكى از محافظ‌ها گفت: هنوز مجوز ورودشان صادر نشده بود. آقا تشکر کردند و با مهربانانه فرمودند: حتما به دستشان می‌رسانم. 📝 متن کامل روایت اختصاصیِ «خط رهبری» از دیدار اعضای جامعة الزهراء با رهبر انقلاب را اینجا بخوانید. @rahbari_plus
🔰 | کتاب‌های ادبی طلاب مورد توجه آقا قرار گرفت 📝 روایتی از حاشیه‌های دیدار اعضای جامعه الزهرا با رهبر انقلاب 🔸 آقا به‌ سمت راهروی کناری رفتند که کوچک برپا شده بود. سید حسینی صدا زد: خانم برقعی کجا هستند؟ خانم برقعی با سرعت به سمت نمایشگاه رفت. خانم برقعی که وارد شد حلقه محافظان شروع به خارج کردن میهمانان کردند. روی میز اول آثار طلاب بین‌الملل چیده شده بود به‌همراه درس نامه‌های خودآموز که تولیدی طلاب جامعه الزهرا بود. طلاب بین‌الملل در بدو ورود به جامعه الزهرا در مرکز زبان فارسی با این کتاب‌های آموزشی، فارسی یاد می‌گیرند. 🔹 فارسی حرف زدن طلاب آمریکایی و هندی و پاکستانی و کانادایی و آلمانی و سایر کشورهای مختلف خودش یک سوژه جذاب رسانه‌ای است. بعد از این کتاب‌ها نوبت همایش کتاب سال بود که جامعه الزهرا چهار دوره برگزار کرده و آثار برجسته این روی میز چیده شده بود. آثار منتخب همایش بانو امین و کتاب‌های منتشر شده در انتشارات جامعه الزهرا و نمونه فعالیتهای واحد پاسخ به سؤالات شرعی را در میز اول جا داده بودند. روی بقیه میزها عکس شهدای طلبه به چشم می‌خورد و نمادهای تشکل‌های طلبگی و جمع نویسی های در حوزه آزاد و کتب تولید مهد کودک با مبنای دینی و آثار تولیدی مجتمع هدی که از پیش دبستانی تا پایان دبیرستان در مقاطع مختلف دانش آموز دارد. 🔸 جانماز زیبای دست دوز نیره قاسمی زادیان با رنگ زیبا آن وسط خودنمایی می‌کرد که به حضرت آقا اهدا شد. آقا با دیدن سجاده گفته بودند حتما استفاده میکنم. در آخر هم یک فایل لمینت شده‌ی تصویری مفصل، دوره‌های کوتاه مدت جامعه الزهرا در سراسر دنیا را نمایش می‌داد. 🔹 آقا که وارد نمایشگاه شدند یک ترجمه حلیه المتقین به زبان ترکی از طلبه بین الملل زهرا آکبال از کشور ترکیه که اتفاقا ساکن هلند است را برداشتند و پرسیدند این همان کتاب معروف علامه مجلسی است؟ و خانم برقعی گفتند بله و توضیحاتی در مورد کتاب‌های تولیدی بین الملل دادند. 🔸 آقا از انتشارت کتاب‌های بین‌الملل سؤال کردند که آیا انتشارات خودتان این کتاب ها را چاپ کرده یا نه؟ که خانم برقعی توضیح داد طلاب بین‌الملل کتاب‌ها را در کشورهای خودشان چاپ کرده‌اند. با دیدن کتاب‌های مرکز آموزش زبان فارسی و شنیدن توضیحات خانم برقعی که ما با فرهنگستان زبان فارسی هم تعاملاتی داریم و... آقا با تأکید فرمودند که این کارها، کارهای تخصصی است. 🔹 خانم برقعی داشت از کارهای جمع نویسی حوزه آزاد می‌گفت که آقا پرسیدند آیا در فقه کاری انجام‌شده؟ خانم برقعی گفتند بله کارهایی در فقه انجام شده ولی این گروه روی کلام و کار کرده اند. کتاب‌های رسانه و کتاب‌های ادبی طلاب مورد توجه حضرت آقا قرار گرفت. آقا کتاب خیابان ۲۰۴ اثر زهرا کاردانی از طلاب جامعه الزهرا را برداشتند و تورقی کردند. مثل همیشه دقت حضرت آقا جالب بود. ➕ متن کامل را اینجا بخوانید @rahbari_plus
🔰 | راه نصرالله 📝 روایتی از حاشیه‌های دیدار اعضای جامعه الزهرا با رهبر انقلاب 🔸 در همین حین آقا با دیدن طلاهای روی میز، از قصه آن همه سؤال کردند. طلاهای عاقبت‌به‌خیر جامعه الزهرا... 🔹 خانم برقعی توضیح دادند که در سال ۱۳۶۴ در بحبوبه جنگ طلبه های با اهدای طلا به رزمندگان کمک‌های خود را ارسال کردند. قبل از ارسال با طلاها جمله‌ای روی تابلو نوشته شد. جمله این بود: جنگ جنگ تا پیروزی و حالا دختران جامعه الزهرا با طلاهای اهدایی شان به لبنان همان عکس را دوباره زنده کرده بودند. اما این بار نوشته بودند: . 🔸 تصویر هر دو نوشته با طلاها را کنار هم برای حضرت آقا آماده کرده‌ بودند. این ایده آقای عباسپور از روابط عمومی بود. آقا خوشحال شدند و گفتند: آقای رحیمیان این را سریع ببرید و چند بار هم تأکید کردند اینها را ببرید، اینها برای کمک به است (۱). از چهره آقا مشخص می‌شد که سرعت‌عمل در این زمینه برایشان مهم است. ۱) طلاهای اهدایی به پویش برای کمک به مردم فلسطین و لبنان، در داخل کشور تبدیل به کمک نقدی شده و لذا هیچ طلایی از کشور خارج نمی‌شود. ➕ متن کامل را اینجا بخوانید @rahbari_plus
🔰 | امام گفتند این‌ها می‌روند شما می‌مانید... «هیچوقت امام تا قبل از پیروزی انقلاب، و حتّی قبل از این سالهای آخر که اقبال مردم و توجه مردم به مبارزه زیاد شده بود، در آن سالهای ، کاستی نگرفت؛ همیشه به آینده امیدوار بود. این امید ناشی از ایمان است. همه‌ی این خصوصیاتی که من عرض می‌کنم، ناشی از ایمان است. ناشی از یک ایمان عمیق و قوی. یکی همین امیدواری است. من یادم نمی‌رود در روز دوم فروردین که همان روز حادثه‌ی فیضیه بود، بعد از آن‌که در مدرسه‌ی فیضیه آن حادثه‌ی فجیع انجام گرفت، که طلبه‌ها را زدند و نابود کردند، ما در مدرسه‌ی فیضیه نبودیم، گفتیم برویم ببینیم چه خبر است. عدّه‌‌‌ی معدودی که از مدرسه فیضیه توانسته بودند فرار کنند، جلوی ما را گرفتند و گفتند نخیر، باید برگردید، مدرسه‌ی کشتارگاه است، دارند از بین می‌برند، از طلّاب و رفقای خودمان بودند، ما مجبور شدیم از نیمه‌ی راه برگردیم از نیمه‌ی راه، مدرسه فیضیه نرفتیم، گفتیم کجا برویم. گفتیم برویم منزل امام. حالا آن تصویر وضع خیابانها و کوچه‌ها چه‌جوری بود در آن لحظه، چیز عجیبی است؛ از ذهن من هیچ وقت خاطره‌ی آن روز زدوده نشده، که نمی‌خواهم حالا این جزئیات را بگویم، بالأخره آمدیم منزل حضرت امام، حدود غروب بود ایشان آماده شدند برای نماز و نماز جماعت را در حیات منزلشان اقامه کردند، یک عده‌ای از طلبه‌ها آن‌جا بودند می‌خواستند در خانه را ببندند فکر می‌کردند که ممکن است مزدورها به منزل ایشان حمله کنند، ایشان گفتند که نه باید در خانه باز باشد. همه مضطرب بودند، خود من فراموش نمی‌کنم در نهایت اضطراب بودم. ایشان با خیال راحت با کامل با یک طمأنینه‌ی شگفت‌آور نماز مغرب و عشا را خواندند، بعد رفتند در یک اتاقی از اتاقهای همان منزلی که، در آن اقامه‌ی جماعت شده بود، ما هم همه رفتیم به طرف آن اتاق... این جمع طلّاب ترسیده‌ی از یک حادثه‌ی بی‌سابقه، سابقه نداشت، اینجور بریزند جلّادانه به قصد کشت طلبه‌ها را بزنند و روشن شده بود که دستگاه تصمیم دارد که همه‌ی طلبه‌ها را نابود کند و آن شب ممکن بود به همه‌ی این خانه‌های شناخته شده و مدارس معروف و شناخته شده بریزند، را از بین ببرند،نابود کنند، تارو مار کنند. اینجور فهمیده شده بود. آن جمع همه مضطرب و ناراحت ترسیده، امام ده دقیقه یا یک ربع، بیست دقیقه صحبت کردند، تمام این اضطرابها تبدیل شد به آرامش و اطمینان، از جمله‌ی حرفهایی که من یادم است، تو گوشم است، که آن روز ایشان گفتند؛ همین بود گفتند اینها می‌روند شما می‌مانید، ایستادگی کنید، اینها باطلند.» ۱۳۶۸/۰۳/۱۲ ➕ مروری بر خاطراتِ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از دوران مبارزات و پیروزی انقلاب @rahbari_plus