eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب (106) 🔅🔅🔅 ✅ اصل دوم. گرچه براساس توحيد ربوبي تمام اشيا و اشخاص جهانِ امكان، تحت تدبير ربوبي خداي يگانه و يكتا قرار دارند و از اين جهت، پيوند كلانِ همگان و همگي را زير نظام واحد مرتبط ساخته است، ليكن آنچه به عنوان رابط بين دو چيز يا چند چيز مطرح مي شود، پيوند خود و رابط نزديك است. تنها چيزي كه عامل پيوند بين موجودات عيني است، همان ربط ثبوت خارجي است و تنها چيزي كه مايه ارتباط موجودات علمي است، همان ربط اثبات ذهني است. تا ربط علّت و معلولي عيني يا علمي بين اشياي خارجي يا ذهني محقّق نباشد، هيچ ترابط متقابلي بين آن ها نيست؛ لذا نمي شود از افزايش يا كاهش چيزي به حق يا باطل بودن، به صدق يا كذب بودن، به حَسَن يا قبيح بودن چيز ديگري پي برد، مگر آنكه بين آنها ربط علّي و معلولي، در عين يا ذهن برقرار باشد؛ ▪ به عنوان نمونه مي توان جريان برهان حركت و اثبات محرّك اول را كه موجودي مجرّدِ تامّ و منزّه از هرگونه حركت و مبرّاي از هر تحوّل است، نسبت به چند مطلب در نظر گرفت؛ 1. جريان زمين محوري حركتِ منظومه شمسي كه بر اين باور ناصواب تدوين مي شد كه زمين ساكن است و اختران سپهري حركت مي كنند و مدار حركت آنها نيز زمين است. 2. جريان جِرم بودن فلك كه بر اين پندار نادرست تنظيم مي شد كه افلاك جايگاه كواكب ثابت و سيّارند و داراي جِرم مادي اند، و حجم هندسي آنها كره است. 3. جريان ميل طبيعي اجرام سنگين در سقوط به زمين و اجرام سبك در صعود از زمين. البته برخي از اين آرا نزد پيشينيانِ دور صبغه صواب داشت و در زمان و زبان متأخران به سبك ديگر درآمد؛ مثلاً جريان افلاك را اقدمين از سنخ رياضي مي دانستند، نه طبيعي، و براي مسير حركت كواكب مداري ترسيم مي كردند. به هر تقدير، تحوّل شگرفي در اين سه رشته از مسايل تجربي و رياضي پديد آمد، به طوري كه حركت منظومه شمسي از زمين محوري به آسمان مداري متحوّل شد و جريان اجرام فلكي كاملاً دگرگون شد، و از قلمرو طبيعي به منطقه رياضي متحوّل شد و جريان سقوط اجرام مادي از ميل طبيعي به جاذبه متحوّل شد؛ هرچند قول به جذب مركز و نيز قول به دفع هوا در بين آراي گذشته، سبب حركت اجرام مطرح بوده است. آنچه اكنون مطمح نظر است، اين است كه در جريان حركت اجرام سپهري، سكون از زمين به آسمان رفت و حركت از آسمان به زمين آمد، و هيچ قبض يا بسطي در برهان معروف حركت پديد نيامد. عدّه اي آن برهان را تامّ مي دانستند، هم اكنون نيز تامّ مي دانند و گروهي آن را ناتمام دانسته و انتقاد مي كردند، و هم اكنون منتقد آن اند؛ هر دو گروه بر رأي قبلي خود باقي اند، به طوري كه نه ناقد در انتقاد خويش تجديدنظر كرد و نه قابل در پذيرش خود تأمّل راه داد. با اينكه اين سه جريان، از قبيل سه فرع يا سه مسئله عادي نبوده و نيستند، بلكه سه اردوي علمي و تحقيقي اند كه به صحنه معرفت عرضه شدند و هر كدام در جاي ويژه خود قرار گرفت، و هيچ تأثير سلبي يا اثباتي به حريم قانون حركت و اثبات محرّك اوّل راه نيافت. سرّ صلابت آن برهان از نفوذپذيري از اين سه اردوي گسترده اين است كه وجود يا عدم هر چيزي فقط در مدار نظم علّي و معلولي آن، اعم از عيني و ذهني، اثر مي گذارد، نه خارج از اين محور. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (107) 🔅🔅🔅 ✅ اصل سوم. دين حنيفِ اسلام عبارت از حكم خداست و حكم خداوند ناشي از اراده اوست؛ يعني تنها منبع دين اسلام همان اراده حكيمانه الهي است كه از گزند جهل، سهو، نسيان، تحوّل، تكامل و مانند آن مصون است. ▪ كاشف و دليل اثباتي اراده خداوند دو چيز است؛ يكي عقل برهاني و ديگري نقل معتبر. براي برهان عقلي مبادي ويژه،احكام خاص، و صورت و مادّه مخصوص، و نتيجه معيّن مطرح است و براي دليل نقلي معتبر نيز، مباني ويژه و احكام خاصِ سَنَد، و متنِ مخصوص، و ثمر معلوم پيش بيني شده است. ▪ برهان عقلي اقسامي دارد كه منطق و معرفت شناسي عهده دار آن اند، و دليل معتبر نقلي اقسامي دارد كه سهم مهمّ آن به عهده قرآن و حديث معتبر است. پس اگر چيزي با برهان معتبر عقلي ثابت شود، مي توان آن را كاشف اراده خداوند در تكوين يا تشريع دانست؛ چه اين كه اگر مطلبي با دليل معتبر نقلي تثبيت گردد، مي شود آن را آيينه اراده الهي در نظامِ بود و نبود حقيقي(تكوين) يا در قانون بايد و نبايد اعتباري (تشريع) قرار داد. ▪ البته معناي تعارض دو برهانِ عقلي و راه علاج آن، و معناي تعارضِ دودليل معتبر نقلي و طريق حلّ آن، و معناي تعارض برهان عقلي و دليل معتبر نقلي و مسير دَوَران آن، در فنّ معرفتِ شناسي جامع و علم شريف اصول تبيين شده و بايد بشود. همان طوري كه تمثيلِ ادله نقلي و مُثْلَه كردن آن، به نحوي كه قرآن كريم و معصوم و مصون در اثر توهم تحريفْ از حوزه استدلال و قلمرو استنباط تبعيد شود، يا كلام اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) بر اثر پندارِ آفِل و دسيسه فائل كفايت قرآن «حَسْبُنا كتابُ الله» ،از منطقه استفتا و كرسي مرجعيّتِ فتوا مهجور گردند، فاجعه علمي و ديني را به همراه دارد، تفريق دليل عقلي از پيكر منسجم حجّت شرعي و فتنه رويارويي عقل و نقل، و ناهماهنگي عقل و دين سانحه سهمگين را به دنبال دارد. ▪ عقل هماره چون نقل، به مثابه چشم شريعت در بينش و دست او در روش است. شريعت با دو چشم عقل و نقل ديده مي شود و با دو دست عقل و نقل اجرا مي گردد. هرگز چشم در مقابل چشم ديگر و دست در برابر دست ديگر نخواهد بود، و اين تعبير كه فلان مطلب عقلي است يا ديني، عقلي است يا شرعي ناصواب است، بلكه بايد گفت: فلان مطلب عقلي است يا نقلي، عقلي است يا سمعي، زيرا اگر مطلبي در حوزه احساس و تجربه به نصاب تام كارشناسي متبحّران ماهر رسيد و يا در قلمرو فكر و تأمّل رياضي، به نصاب كامل خود باريافت، چند اثر كلامي، حقوقي و فقهي را به همراه دارد؛ 1⃣ اولاً مي توان گفت: خداوند سبحان در نظام تكوين فلان موجود را چنين آفريد؛ چه اينكه مي شود از نَضْد تجربي يا نظم رياضي آن، به وجود مبدأ حكيم پي برد. 2⃣ ثانياً تطبيق برنامه فردي و اجتماعي بر آن معيار طبيعي يا رياضي، حق مسلّم فرد و جامعه است. 3⃣ ثالثاً تخلّف از آن دست مايه تجربي يا سرمايه رياضي و اتلاف آن، تعدّي به حريم حقوق طبيعي و فطري ديگران است و در محاكم صالح قابل طرح دعوا است. 4⃣ رابعاً محروم كردن فرد يا جامعه از آن نظم عيني و نَضْدِ خارجي، موجب كيفر در معاد مي گردد. چيزي كه پي آمدهاي فراوان ديني دارد، حتماً از ادلّه شريعت و راهنمايان آن خواهد بود و در حدّ خود حجّت شرعي تلقّي مي شود؛ خواه دليل عقلي باشد و خواه نقلي. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
♦️آنچه در غرب مطرح است بخشی از فلسفه است نه خود فلسفه 🔶 هم دیر به دست می‌آید و هم دیرپاست. فلسفه آن است که از یک سو با ازلیت، از سوی دیگر با ابدیت و از سوی سوم با سرمدیت که جامع ازل و ابد است بحث می‌کند. 🔶 آمدند که عقل فلاسفه و متفکران را شکوفا کنند، به انسان بگویند شما یک موجود ابدی هستی، و اگر از اموری می‌ترسید برای اینکه می‌ترسید بمیرید، ولی بدانید که شما را می‌میرانید نه بمیرید. 🔸یک موجود ابدی فکر ابدی لازم دارد، آن فکر ابدی به نام است، این زود پدید نمی‌آید، بلکه قرن‌ها می‌گذرد تا یک فکر پدید بیاید. 🔶ما درباره آن سؤال سوم شما در مورد «پانتئیسم» یا همه‌خدایی است؛ این یک وجود کاذبی است که از برخی‌ها خام‌ها پیدا شده؛ حالا چه در شرق چه در غرب. 🔸خدا آن حقیقت بسیط نامتناهی است؛ یعنی حقیقت است، یک؛ 🔸از سنخ مفهوم نیست و ماهیت ندارد، دو؛ 🔸چون از سنخ مفهوم و انتزاعی نیست، به ذهن نمی‌آید، سه؛ 🔸و چون نامتناهی است مشهود هیچ عارفی قرار نمی‌گیرد، چهار؛ 🔸اگر بسیط است نمی‌شود جزء او را شناخت، چون جزء ندارد و اگر نامتناهی است که نامتناهی است، هیچ کس نمی‌تواند او را مشاهده کند. 🔶خدا را نه از سنخ حصولی انتزاعی مفهومی می‌شود شناخت، چون او مفهوم نیست و نه از سنخ می‌شود یافت، چون او نامتناهی است. ما تنها با برخی از اسمای حسنای او را می‌شناسیم. ♦️همه‌خدایی برای همیشه باطل است، همه آیت خدا و آیینه‌دار خدایند. همه خدا را نشان می‌دهند، نه همه خدا باشند. 🔶فلسفه مربوط به کل است و سرنوشت و شناسنامه را فلسفه تعیین می‌کند. 🔶فلسفه آن قدر آزاد است که آزادانه وارد معرفت جهان می‌شود، هیچ قیدی در آن نیست، هیچ بندی در آن نیست، به هیچ دینی هم تعهد نسپرده است، به هیچ قانونی هم تعهده نسپرده است، چون همه قوانین بعداً پیدا می‌شود. چون آزادانه وارد می‌شود در ابتدا نه دینی است نه دین. 🔶اگر به این نتیجه رسید که در جهان خدای نیست، وحی‌ایی نیست، پیغمبری نیست، این دو تا کار می‌کند: اول خودزنی می‌کند خودش می‌شود . بعد همه علومی که در قلمرو آن قرار دادند همه اینها را الحادی می‌کند. 🔶اما اگر موفق شد خدا را شناخت خدا را ثابت کرد و را ثابت کرد، رسالت را ثابت کرد، اولین کاری که می‌کند آن جامه توحید را بر خودش می‌پوشاند و می‌شود . بعد که زیر مجموعه آن هستند می‌شوند فلسفه الهی. چرا؟ چون دیگر آن دریاشناس دارد درباره فعل خدا سخن می‌گوید. آن ستاره‌شناس درباره فعل خدا سخن می‌گوید. بحث از خدا، بحث از اسم خدا، بحث از فعل خدا، بحث از قول خدا، بحث از اثر خدا، بحث دینی است. 🔶فلسفه که ریاست همه علوم را به عهده دارد، ثابت کرد که کل جهان فعل خداست و خدا هم همه جا حضور دارد و همه جا هم می‌شود او را مشاهده کرد اما هیچ کدام از اینها هم خدا نیستند. ♦️برای جامعه ایران اسلامی هر فکر علمی محترم است حضرت آیت الله العظمی 💠 دیدار پرفسور مولر از دانشگاه مونستر آلمان با آیت الله جوادی آملی 🗓3 اردیبهشت 97 @daftar_ayatollah_javadi_amoli @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌فضای حقیقی نه مجازی اگر با آن ، (حقیقی یعنی حقیقی)! مبادا بگوئیم این فضا، است. چون سیم حقیقت نیست که بی سیم بشود مجاز! این شیشه حقیقت نیست تا بی شیشه بشود مجاز! این فضا، فضای حقیقی است. وقتی ، ، ، ، می آید؛ فضا، فضای حقیقی است. هیچ کس خیال نکند و نگوید این فضا، فضای مجازی است. اینکه بیشتر از فضای با سیم قدرت اثر دارد، کجایش مجاز است؟! آنجا که فکر را، اندیشه را به هر وسیله که بخواهد منتقل می کند و تسخیر می کند، کجایش مجاز است؟! مگر ما سیم را حقیقت می دانیم، مگر چهره تلویزیون را حقیقت می دانیم که اگر بی شیشه و بی سیم بود، بشود مجاز!! این خیال باطل را از سر دور کنیم! این فضا، فضای حقیقی است. ✅ درس خارج تفسیر قرآن کریم _ قم ؛ ۱۳۹۵/۰۳/۱۲ 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
💠 جنگ نرم 🔸 بخش های فرهنگی شما [بسیجیان] به نام یک نام پر برکتی است؛ زیرا رسالت اصلی انبیا در برابر طاغوتیان همین جنگ نرم بود كه فرمود: ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیناً﴾،[1] این لین و نرم به این معناست كه راه نفوذ را خود این لین و نرم فراهم می ‌كند؛ ممكن است كسی دلبسته باشد و نتواند از این فیض طَرْفی ببندد، ولی دل ‌شدگان و دلنوازان و دلبازها در عالم فراوان ‌اند كه این صدا را بشنوند. فرمود حرفتان نرم باشد، حرف نرم آن است كه راه نفوذ را خودش به همراه خود دارد! این آب در اثر آن نرمی ‌اش نافذ است. این مطلب اول ﴿فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیناً﴾. 🔸 [مطلب دوم اینکه] حرف نرم غیر از حرف سست است، حرف نرم غیر از حرف بی ‌برهان است. دو اصل را ذات اقدس الهی درباره قرآن كریم بیان فرمود كه در عین حال كه نرم است محكم است! یكی اینكه نرم است، نافذ است، دلپذیر است و مخالف فطرت نیست، فرمود: ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾؛[2] آسان است. اگر چیزی دلپذیر بود، مطابق بود، مطابق بود، مطابق بود دلپذیر است و چون دلپذیر است قبولش آسان است و سخت نیست، فرمود ﴿وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾ آسان است؛ اما با محتواست، مُتقن است، محكم است، مُبرهن است، فرمود: ﴿إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیكَ قَوْلاً ثَقِیلاً﴾؛[3] سخت نیست وزین است. بین وزین بودن و سخت بودن فرق است. این قرآن برهانی است، وزین و متقن است، اما دلپذیر! چون مطابق با فطرت است، مطابق با نظام هستی است. این دو اصل را كه ذات اقدس الهی درباره قرآن بیان كرد یكی و دیگری بودن، در قبال این دو اصل، دو اصل مذموم هست و آن این است كه باشد یعنی دلپذیر نباشد، فرمود قرآن این‌طور نیست، وحی این‌طور نیست، ما حرف نداریم، ما خفیف نداریم، سبك نداریم ثقیل داریم؛ اما عَسیر نداریم [بلکه] یسیر داریم، عُسر در كار نیست. هم ﴿إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیكَ قَوْلاً ثَقِیلاً﴾ وزین است مغزدار است، هم دلپذیر و دلنواز! اگر دلنواز است برای دل ‌ها آسان است و اگر سخت است یعنی هیچ كسی نمی ‌تواند آن را باطل كند، چون متقن است. [1] . سوره طه، آیه 44. [2] . سوره قمر، آیات 17، 22، 32 و 40. [3] . سوره مزمل، آیه 5. 📚 دیدار فرماندهان شبكه‌های جنگ نرم بسیج اساتید با حضرت استاد تاریخ: 1392/08/01 🆔 @a_javadiamoli_doross
....جامعه ای را میتوان جامعه دینی و اسلامی به حساب آورد که بر مدار عقل و نقل حرکت کند؛ یا برهان عقلی داشته باشد یا به وحی تکیه کند. اگر چیزی مطابق وحی و گفته انبیا(عَلَیْهِمُ السَّلَامْ) نبود و مطابق برهان عقلی و فطرتی که ذات اقدس الهی به انسان عطا کرد نبود، نباید بپذیرد.... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📙 از تفسیر تسنیم جلد دوم نگاشت :(289) وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ*(آیه 23/سوره بقره ) اگر به قرآنی که بر بندۀ خود فرستاده‌ایم، شک دارید و آن را ساخته‌وپرداختۀ او می‌دانید، سوره‌ای مِثلش بیاورید؛ البته اگر راست می‌گویید! برای کمک‌گرفتن، یارانِ خود را هم در برابر خدا صدا بزنید.* 🌷🌷🌷 ⏪ارائه راه تقوى علمى 🔻آيه مورد بحث راه علمى را به انسانها نشان مى دهد. 🔺تقواى علمى آن است كه انسان نه مطلبى را بدون بپذيرد و نه رايى را بدون دليل تكذيب كند زيرا تصديق بى تحقيق و تكذيب بى دليل هر دو نارواست. 🔺كسى كه داراى تقواى علمى است، پيش از تحقيق درباره چيزى، دارد، ولى پس تحقيق نسبت به يكى از دو طرف جزم پيدا مى كند و اگر بعد از تحقيق نيز در حال شك بماند نشانه آن است كه بنيان مرصوص (ریشه و اساس محکم)فكرى ندارد. 🔻خداى سبحان در اين آيه به مخالفان قرآن مى گويد براى رفع شك معيار اين است كه اگر اين كتاب سخن خدا باشد آوردن نظير آن محال است و اگر سخن بشر باشد آوردن مثل آن ممكن است، پس خود را بيازماييد و اين راه تقواى علمى است، كه قرآن فراسوى پژوهشگران قرار مى دهد. 🌱🌱🌱 آیت الله 🔅صفحه تفسير ،قرآن شناسی و قرآن پژوهی رحیق @rahighemakhtoom