eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
616 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @jebhefarhangi @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب (104) 🔅🔅🔅 ✳ اصل چهارم. رويش دانش و زايش خرد، امري است ضروري؛ سرزمين مواتِ فرهنگي با فنّ آوري و ابتكار احيا مي شود. سيطره بر زمينه مائتْ از آنِ احياگران آن است. ▫ اگر دانش پژوهانِ مرز و بوم اسلامي با همه رسالتي كه در اين باره دارند، به احياي موات فكري مبادرت نكنند، ديگران كه دانش را چون كالاي اقتصادي احتكار مي نمايند و سائرين را نه تنها از آن فنونِ بديع به رايگان بهره مند نمي كنند و نه تنها از فروش صنعت فكري به مشتريان دريغ دارند، بلكه براساس پيش فرضِ مذموم (قد اَفْلَح اليوم مَن اسْتَعْلي) [سوره طه، آيه 64.]، و به استناد اصلِ مهجورِ جاهلي؛ «الحقُ لمن غَلَبَ»، خود را مالك علم و سلطان خرد مي پندارند و كشورهاي عقب مانده را از جبران محروميت منع مي نمايند و سنگ را مي بندند و سگ را مي گشايند. ▫ اكنون كه ضرورت ابتكار معلوم شد و شايسته ترين نهاد براي تصدي فنّ آوري در حوزه علوم حسّي و تجربي دانشگاه و لائق ترين افراد آن دانشجويان عزيزاند، لازم است به برخي از شرائط نوآوري و بعضي از موانع آن اشارت رود: ✅ 1. آگاهي از نياز جامعه متمدّن كه تمدّن خويش را در ظلّ تديّنِ صحيح مي داند. ✅ 2. اطلاع از نصاب دانش موجود و كيفيّت ارتقاي سطح آن. ✅ 3. آشنايي كامل به ظرفيّت عصر براي فنون برتر. ✅ 4. معرفت مباني نظري و مبادي تجربي براي فنّ آوري. ✅ 5. احساس مسئوليّت در لزوم ✅ 6. استقبال از معاضدت، مساعدت، معاونت و مشاورت فكري و فرهنگي تا در تِلو عقل جمعي، جهل علمي و جهالت عملي عِقال گردد و تجلّي ره توشه دانشي در تابلو دانشگاهي تبلور يابد و سَرْسپردگان بيگانه با مشاهده اين سرفرازي، همچون دوران انقلاب، دفاع مقدس و سازندگي، جرأت سرزنش نداشته باشند. ▫ بنابراين، غفلت از حاجتِ اجتماع و جهل مركّب نسبت به حوزه طبيعت و صنعت، و فقدان حسّ مسئوليت و از دست دادن خوي غيرت و ساير اخلاق برين، همگي مانع فنّ آوري اند؛ حضرت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم جهل بسيط را زمينه جوشش دانش شمرده اند و ضمن يادآوري منبع اصيل علم، يعني قرآن و سنّتِ معصومان، از آگاهي به جهل كه از آن به جهل بسيط ياد مي شود، سخن به ميان آورد و چنين فرمود: «العلم ثلاثة: كتابٌ ناطق وسنّة ماضيةٌ ولاأدري» [نهج الفصاحه، ج2، ص670.]؛ چه اينكه پژوهش و پرسيدن و جست وجو كردن، كليد مخازن فنّ آوري است و آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم در اين باره چنين فرمود: «العلمُ خزائنُ ومفتاحها السؤال فَسَلُوا يَرْحَمَكُمُ اللّه فإنّه يُوْجَرُفيه أربعة: السائل والمعلّم والمُسْتَمعُ والمُحِبّ لهم» [نهج الفصاحه، ج2، ص670.]. ▫ پاسخ مثبت دادن به پرسش علمي محمود است، دريغ داشتن آن از پرسش گر لائق ممنوع؛ چه اينكه رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «العِلْم لايَحِلّ مَنْعه».[ همان، ص671.]مِلّتِ فنّانْ هماره زنده و زنده تر خواهد ماند؛ چه اينكه پيام اسلام در اين زمينه چنين است: «العلمُ حياة الإسلام وعِمادُ الإيمان».[ همان، ص670.] ▫ غرض آنكه جهل بسيط نه مركّب، اِقرار به آن نه كتمان آن، قيام براي زدودن آن نه قعود براي ماندن آن، از آموزه هاي ديني است، زيرا گاهي «لاأدري» سرپل شناخت معرّفي مي گردد و زماني اقرار به جهل و اصرار بر زدودن آن در نيايش ها مطرح مي شود: «فارحَم عبدَك الجاهلَ» [اقبال الاعمال،(دعاي افتتاح)، ص 59.]، و زماني نتيجه سودمند چنان معرفت و چنين اعتراف، در داستان آموزنده فرشتگان ارائه مي گردد كه با گفتن (لاعِلم لَنا إلّاما عَلَّمتنا) [سوره بقره، آيه 32.]، فيض عالم شدن را با فرمانِ (يا ءَادم أَنْبئهُم) [سوره بقره، آيه 33.]دريافت كردند؛چون ملائك گو كه لاعِلْمَ لَنا -يا الهي غير ما علّمتنا[مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت 3175.] 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (105) 🔅🔅🔅 ✳ اصل پنجم. عنصر محوري كه جامع اضلاع سه گانه مثلّث مباركِ دانشگاه، دفتر نهاد و دانشجو است، همانا احراز هويّت اصيل انساني است كه به تعبير امام راحل)قده(،«كليد تمام كليدها و چراغ همه چراغ هاي معارف است».[ مصباح الهدايه، مصباح 13، ص18] چون بقاي روح مجرّد بشر، همانند حدوث او، با نفحِ مستمرّ ومستقرّ صورت مي پذيرد، معرفت چنين دَم الهي بدون شناخت نافخ و دمنده غيبي او نخواهد بود. جامعه زنده با شهود مَبْدأ دميدن كه مخزن همه علوم و فنون است، نه به اندك قانع مي شود و نه ديدش را محصور ذرّه مي كند؛ مور بر دانه از آن لرزان شود كو زخرمن‌هاي پُر اعمي بود صاحب خرمن همي گويد كه هي اي زكوري پيش تو معدوم شيء آدمي ديدست و باقي لحم و پوست هر چه چشمش ديده است، آن خير اوست چشم حِسّ افسرده بر نقش قمر تو قمر مي‌بيني و او مستقرّ [مثنوي معنوي، دفتر ششم، ابيات 817 ـ 806.] ▫ براي فنّ آوري در بخش علم و عدل و زدودن فقر فرهنگي و فساد اخلاقي و تبعيض از حوزه و دانشگاه اوّلاً و در فضاي عمومي كشور ثانياً،سرمايه اي بهتر از پرواز با دو بالِ عقلِ برهاني و نقلِ معتبر كه دو چشم پرفروغ شرع شناسي اند نيست و مخزن نامتناهي برتر از علم معلّم حقيقي، يعني خداي سبحان فرض صحيح ندارد. وُجودِ سرريز او كه با يكدست گدا آرد پديد، و با دست ديگر، بخشد گدايان را مزيد، براي جويندگان دانش برتر، سند كافي است؛ اي دل به كوي عشق گذاري نمي‌كني اسباب جمع داري و كاري نمي‌كني چوگان حُكم در كف و گويي نمي‌زني بازِ ظَفَر به دست و شكاري نمي‌كني در آستين جانِ تو صد نافه مُدْرَج است و آنر ا فداي طرّه‌ي ياري نمي‌كني ساغَر لطيف و پُر مِيْ و مي‌افكني به خاك و انديشه از بلاي خماري نمي‌كني[ديوان حافظ.] ▫ بهترين دلمايه براي توليد علم و ابداع، اخلاص در تحصيل، تدريس، تدوين، مديريت و ساير امور مربوط به تثليث ياد شده است. چنين اخلاصي زمينه ظهور فنون فراوان از متن دانشگاه و بطن امّت خواهد بود، زيرا حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَنْ أَخْلَصَ للّه أَربعين صباحاً ظَهَرَت يَنابيعُ الحكمةِ مِنْ قلبه علي لِسانِه» [نهج‌الفصاحه، ج 2، ص 534..]، و هماره اين پيام ملكوتي براي رهيافت به كوي اخلاص و دريافت جايزه جوشان به گوش مي رسد كه: همي رسد زسموات هر صبوح ندايي كه ره بري بنشاني، چو گرد ره بنشاني[ديوان شمس تبريزي.] ▫ بهترين وسيله براي چنين وُصله اي نماز است كه معراج لَقَب گرفت؛ هيچ نمازي بدون سَبع مثاني، يعني فاتحة الكتاب مقبول نيست. طهارت دل به مثابه فاتحةالكتاب عبادت هاي حسّي است؛ چراغ پنجْ حِسَتْ را، به نور دل بفروزان حواس پنج، نماز است و دل چو سبع مثاني[ديوان شمس تبريزي.] در پايان مجدّداً مقدم همه فرهيختگان دانش و بينش و منش را گرامي مي داريم و معترفيم كه اين گونه گفتارها و نوشتارها نَمي از يَمْ است؛ هزار مُهره ربودي، هنوز اول بازي است هزار پرده دريدي، هنوز زير نقابي 🍀 پروردگارا! نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، مراجع بزرگوار تقليد، حوزه هاي فقهي و فرهنگي و دانشگاهي را در ظلّ عنايت امام زمان (عج) حفظ فرما! دولت و ملت و مملكت را محافظت نما! امام راحل(قدس‌سرّه) و شهدا و تمام مؤمنان را مشمول رحمت فرما! خطر بيگانگان را به خود آنها برگردان!. غفرالله لنا ولكم والسلام عليكم ورحمة الله عبدالله جوادي آملي 🍁🍁🍁 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (106) 🔅🔅🔅 🍀 تمام ابتهاج در شهود خدايي است كه جمال جميل اَزَلي او تحمّل رُبا است وجلالِ جليل اَبَدي او حريف افكن، و براي لقاي او هر بهايي رخيص است؛ بگفتمي كه بها چيست خاك پايش را اگر حيات گرانمايه جاودان بودي[ديوان حافظ.] اكنون كه شما مشتاقانِ مآثِر قرآن و مفتاقانِ آثار عترتِ طاهرين(عليهم‌السلام)، توفيق تحليل مسايل مهمّ فكري را يافتيد، براي تداوم اين راه و بهره بهينه بردن از آن، لازم است چند اصل حياتي مورد عنايتتان قرار گيرد. ✳ اصل اوّل. نَقد عمر، به ويژه دوران گهربار جواني، نه مانند درآمد تاجران است، و نه شبيه غنيمت مبارزان، و نه همچون لُقَطه (گمشده)عابران، بلكه سرمايه اي است كه با هر گونه درآمدي تفاوت گوهري دارد، لذا هرگز نبايد آن را هزينه كرد، بلكه بايد با آن تجارت نمود كه بهترين شيوه تجاري آن را قرآن كريم ترسيم كرد كه خداوند مشتري عمر است و انسان فروشنده، و بهاي آن بهشتِ اَبَد، و شاهدان چنين داد و ستدي انبياي عظام و قباله تنظيم چنان معامله اي صُحُفِ آسماني، مانند تورات، انجيل و قرآن كريم است.[ سوره توبه، آيه 111.] ▫ امام علي(عليه‌السلام) در تقويم جان و ارزيابي عمر چنين فرمود: «اِنهّ ليس لأنْفسِكُم ثمنٌ إلّا الجنّةُ فلاتبيعوها إلّا بها» [نهج البلاغه، حکمت 456.]؛ نفوس شما به اندازه بهشت مي ارزد و آن را به غير بهشت نفروشيد. ▫ عمر كه سرمايه كسب سعادت است، اگر براي تحصيل غير دلمايه صرف شود، غَبْن است. راه تأمين بهشت عِلم صائب است؛ چه اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «لكل شي ءٍ طريقٌ وطريقُ الجنّةِ العلمُ»[ نهج الفصاحه، ج1، ص213.]. دانشِ ناب، هم جواني دانشجو را به جوانمردي تبديل مي كند و هم عمر او را جاودانه مي نمايد؛ چه اينكه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر»[ نهج البلاغه، حكمت 147.]. اگر سرمايه عمر بهاي كالاي كاسد گردد، نفيسي به خسيسي مُبدّل شده و مرداري جاي مرغ ملكوتي را گرفته است: «ذلك مَيّت الأحياء».[ همان، خطبه 87.] جان بي معنا در اين تن بي خلاف هست چون شمشيرِ چوبين در غلاف تا غلاف اندر بود با قيمت است چون برون شد سوختن را آلت است [مثنوي معنوي، دفتر اول، ابيات 712 ـ 713.] 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (106) 🔅🔅🔅 ✅ اصل دوم. گرچه براساس توحيد ربوبي تمام اشيا و اشخاص جهانِ امكان، تحت تدبير ربوبي خداي يگانه و يكتا قرار دارند و از اين جهت، پيوند كلانِ همگان و همگي را زير نظام واحد مرتبط ساخته است، ليكن آنچه به عنوان رابط بين دو چيز يا چند چيز مطرح مي شود، پيوند خود و رابط نزديك است. تنها چيزي كه عامل پيوند بين موجودات عيني است، همان ربط ثبوت خارجي است و تنها چيزي كه مايه ارتباط موجودات علمي است، همان ربط اثبات ذهني است. تا ربط علّت و معلولي عيني يا علمي بين اشياي خارجي يا ذهني محقّق نباشد، هيچ ترابط متقابلي بين آن ها نيست؛ لذا نمي شود از افزايش يا كاهش چيزي به حق يا باطل بودن، به صدق يا كذب بودن، به حَسَن يا قبيح بودن چيز ديگري پي برد، مگر آنكه بين آنها ربط علّي و معلولي، در عين يا ذهن برقرار باشد؛ ▪ به عنوان نمونه مي توان جريان برهان حركت و اثبات محرّك اول را كه موجودي مجرّدِ تامّ و منزّه از هرگونه حركت و مبرّاي از هر تحوّل است، نسبت به چند مطلب در نظر گرفت؛ 1. جريان زمين محوري حركتِ منظومه شمسي كه بر اين باور ناصواب تدوين مي شد كه زمين ساكن است و اختران سپهري حركت مي كنند و مدار حركت آنها نيز زمين است. 2. جريان جِرم بودن فلك كه بر اين پندار نادرست تنظيم مي شد كه افلاك جايگاه كواكب ثابت و سيّارند و داراي جِرم مادي اند، و حجم هندسي آنها كره است. 3. جريان ميل طبيعي اجرام سنگين در سقوط به زمين و اجرام سبك در صعود از زمين. البته برخي از اين آرا نزد پيشينيانِ دور صبغه صواب داشت و در زمان و زبان متأخران به سبك ديگر درآمد؛ مثلاً جريان افلاك را اقدمين از سنخ رياضي مي دانستند، نه طبيعي، و براي مسير حركت كواكب مداري ترسيم مي كردند. به هر تقدير، تحوّل شگرفي در اين سه رشته از مسايل تجربي و رياضي پديد آمد، به طوري كه حركت منظومه شمسي از زمين محوري به آسمان مداري متحوّل شد و جريان اجرام فلكي كاملاً دگرگون شد، و از قلمرو طبيعي به منطقه رياضي متحوّل شد و جريان سقوط اجرام مادي از ميل طبيعي به جاذبه متحوّل شد؛ هرچند قول به جذب مركز و نيز قول به دفع هوا در بين آراي گذشته، سبب حركت اجرام مطرح بوده است. آنچه اكنون مطمح نظر است، اين است كه در جريان حركت اجرام سپهري، سكون از زمين به آسمان رفت و حركت از آسمان به زمين آمد، و هيچ قبض يا بسطي در برهان معروف حركت پديد نيامد. عدّه اي آن برهان را تامّ مي دانستند، هم اكنون نيز تامّ مي دانند و گروهي آن را ناتمام دانسته و انتقاد مي كردند، و هم اكنون منتقد آن اند؛ هر دو گروه بر رأي قبلي خود باقي اند، به طوري كه نه ناقد در انتقاد خويش تجديدنظر كرد و نه قابل در پذيرش خود تأمّل راه داد. با اينكه اين سه جريان، از قبيل سه فرع يا سه مسئله عادي نبوده و نيستند، بلكه سه اردوي علمي و تحقيقي اند كه به صحنه معرفت عرضه شدند و هر كدام در جاي ويژه خود قرار گرفت، و هيچ تأثير سلبي يا اثباتي به حريم قانون حركت و اثبات محرّك اوّل راه نيافت. سرّ صلابت آن برهان از نفوذپذيري از اين سه اردوي گسترده اين است كه وجود يا عدم هر چيزي فقط در مدار نظم علّي و معلولي آن، اعم از عيني و ذهني، اثر مي گذارد، نه خارج از اين محور. 🌿🌿🌿 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻به کانال قرآنی رحیق بپیوندید @rahighemakhtoom
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 27 @rahighemakhtoom 🌴🌴🌴 86. عدالت و پرهيز از ستم: «غريزة العقل تحدو علي استعمال العدل»[ شرح غررالحكم، ج4، ص379.]؛ خوي و خصلت ، انسان را به سمت به كار گرفتن حركت مي‌دهد. 87. پرهيز از كردار زشت و نكوهيده: «غريزة العقل تأبي ذميم الفعل»[ همان.]؛ خوي و خصلت ، از انجام كارهاي نكوهيده ابا دارد. 88. مسابقه در اخلاص عمل: «في إخلاص الأعمال تنافس أُولي النُّهي و الألباب»[ همان، ص402.]؛ صاحبان و انديشه، در كردن اعمال خويش مسابقه مي‌دهند. 89. عزّت: «كم من ذليل أعزّه عقله»[ همان، ص546.]؛ چه بسيار ذليل و خواري كه عقلش او را كرد. «كم من عزيز أذلّه جهلُه»[ همان.]؛ چه بسيار عزيز و ارجمندي كه جهلش او را ذليل كرد. 90. درست كرداري: «كثرة الصواب تنبي ءُ عن وفور العقل»، «كثرة الخطإ تنذر بوفور الجهل»[ همان، ص589.]؛ فراواني كار درست، خبر از فراواني انسان مي‌دهد و فراواني خطا، هشدار به فراواني جهل آدمي مي‌دهد. «كيفيّة الفعل تدلّ علي كميّة العقل»[ همان، ص626.]؛ كيفيت كار، دلالت بر مقدار صاحب آن كار مي‌كند. 91. قوّت ايمان: «كلّما ازداد عقل الرجل قوي إيمانه بالقدر و استخفّ بالغِيَر»[ همان، ص620.]؛ هر چه آدمي بيشتر شود، او به مقدّرات الهي قوي‌تر مي‌شود و ناگواري‌ها و ناپسندي‌هاي روزگار را سبك مي‌شمارد. ادب فناي جلد2، صفحه 56 🍀🍀🍀
برداشت از آیات ۱۰۴ ـ ۱۰۳ 📌عقل و همان معارف و حقایقی است که در ارواح از عقل کل یعنی خاتم الانبیاء و ائمّه اطهار علیهم السلام یاد گرفته ایم می باشد. این و ما را می کند و نمی گذارد به طرف و صفات رذیله برویم ولی و نفس امّاره ما را به سوی بدی ها می کشانند، به ما دروغ می دهند و ما را از دور می کنند. لذا کسانی که به خدای تعالی کافرند و بر او می بندند عقلشان را به کار نمی اندازند و به آنچه خدای تعالی بر پیامبرش نازل فرموده پشت می کنند و می گویند: «آنچه پدرانمان به ما داده اند برای ما کافی است» با آنکه می دانند پدرانشان علمی نداشته اند و راهی را بلد نبوده اند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقل، تنها دوست انسان 💠 بیان نورانی (سلام الله علیه) این است که انسان یک سلسله ها و های دارد، و یک سلسله هایی دارد، و یک سلسله و هایی هم در درون او رشد می کند. حضرت فرمود: هر کسی، هر کسی است؛ هر کسی، دشمن هر کسی است. حضرت نفرمود عقل کلّ امرئ صدیقه، عقل هر کسی دوست اوست؛ فرمود: (صدیق کلّ امرئ عقله)*. این برای اهمیت و برای افاده حصر است. یعنی انسان بیش از یک دوست ندارد، و آن دوست او، اوست؛ صدیق کلّ امرئ عقله. این آدم را حفظ می کند. ________________________________________________ * الکافی / جلد ۱ / صفحه ۱۱ ✅ درس اخلاق _ قم ؛ فروردین ۱۳۸۳