eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌 امام راحل جامع بين غيب و شهادت، عرفان، فلسفه و سياست بود. 📗امام راحل (قدّس سرّه) يك سير تاريخي دارد كه مورّخان مي‌توانند دربارهٴ او و شناسنامهٴ او بررسي كرده و سخن بگويند: «او 19سال در زندگي كرد، و پس از آن كم كم وارد مسايل علمي شد، ادبيات، فقه و اصول را مانند ديگران فرا گرفت، تا به حدود سنّ ‌27 سالگي رسيد، و….»، كه ديگران نيز اين مراحل را داشته‌اند، 📗ولي در زندگي90سالهٴ امام امّت (قدّس سرّه)، دو دهه را بايد از يكديگر جدا كرد، كه ديگران اين دو دهه را نداشتند و اين دو دهه مخصوص ايشان است؛ دههٴ اوّل، دههٴ انس او به جهان «غيب» و «عرفان» است و دهه دوّم، دههٴ انس او به عالم «شهادت» و «رهبري» است. 📗دههٴ اوّل از اواخر سنّ 27سالگي تا اوايل 38 سالگي است كه از سال (1347 هـ‌ق) شروع و تا سال1358(هـ ـ ق) ادامه مي‌يابد، يعني سالهايي كه حضرت امام (قدّس سرّه) كتابهاي عميق عرفاني را نوشت؛ 📗در 27سالگي كتاب شريف «مصباح الهداية إلي الخلافة و الولاية» را نوشت، سپس تعليقات بر ، تعليقات بر و آنگاه «سرّ الصّلاة» را به رشتهٴ تحرير در آورد. اينها كتابهايي نيست كه هر كس ده يا بيست سال در حوزهٴ علميّه بود و درس خواند، بتواند بفهمد. اينها نظير ، ، يا نيست. اين دههٴ 27 تا ‌‌37 سالگي دههٴ غيب و قلمرو غيبي شخصيت امام راحل (قدّس سرّه) است. 📗 امّا‌ دههٴ دوم كه‌ دههٴ شهادت و‌‌نشأهٴ شهادت اوست‌، از‌ پايان‌ سال (1357هـ‌ش) تا آغاز سال (1368هـ‌ش) است كه در اين دهه عالم را زير و رو كرد. 📗 دوران و نشانهٴ «مظلوميّت» بود، نه اقتدار، و خيلي از افراد به زندان رفتند، ولي آيا توانستند پس از آزاد شدن، كشور را رهبري و جنگ را هدايت كرده، انقلاب را به سامان رسانند؟ بسياري مظلوم بودند، ولي آيا اين قدرت را داشتند كه اگر بر سرير اقتدار بنشينند، چون حضرت على (عليه‌السلام) حكومت كنند؟ 📗اين مطلب براي ديگران ثابت نشد، ممكن بود كه «مدرّس» بتواند، ولي ثابت نشد، ممكن بود كه ديگران بتوانند، ولي عملي نشد. آنكه همهٴ يافته‌ها و اسفار اربعه را از علم به عين آورد و از گوش به آغوش رساند، امام امّت (قدّس سرّه) بود. اين دو دههٴ شاخص و بارز، تميز دهندهٴ زندگي حضرت‌امام خميني (قدّس‌سرّه) از ديگران است، بقيّهٴ آنچه كه ايشان در بود، يعني چهل سال وسط، هر چند با رياضت و تهذيب نفس هماهنگ بود، تدريس مي‌كرد، ولي ديگران نيز چنين دوراني را پشت سر گذاشتند و تفاوتي كه با ديگران بود، در اين جهات قابل تبيين بود، اگر تعمق در «اصول» يا تحقيق در «فقه» داشت، هر چند با ديگران فاصله داشت، ولي نه آن قدر كه عالم آرا و عالم گير باشد، بنابراين امام راحل (قدّس سرّه) را بايد با اين دو دهه شناخت: دههٴ اوّل، دههٴ «غيب» و دههٴ ديگر دههٴ «شهادت» اوست. 📗 طوبي براي كسي كه 🔅بين غيب و شهادت از يك سو، 🔅بين عرفان و سياست از سوي ديگر، 🔅و بين فلسفه و سياست از سوي سوّم جمع كرد. او نه تنها قائل به «ولايت فقيه» بود، بلكه چون حكيم بود، قائل به «ولايت حكيم» بود و چون عارف بود، قائل به «ولايت عارف» بود؛ او « » را آورد كه در آن فقاهت، آميخته با حكمت و حكمت، عجين شده با عرفان بود. @rahighemakhtoom
(99) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢 لطايف و اشارات ⏪ 1- غيب مطلق و نسبى ▫ بر دو قسم است: مطلق و نسبى، غيب مطلق آن است كه در همه مقاطع وجودى و براى همگان پوشيده و مستور است ؛ مانند ذات خداوند كه معرفت كنه ذات او براى احدى مقدور نيست و نسبت به همگان غيب است، گرچه براى خودش مشهود است. از اين جهت، مطلق، كه حتى براى خود همان شى ء نيز غيب باشد، هرگز وجود ندارد، بلكه معدوم محض است كه حتى براى خود نيز معدوم است، چون خودش عين عدم است ؛ يعنى، خودى ندارد تا چيزى براى او معلوم باشد، خواه خود غير خود. ▫ غيب نسبى آن است كه در برخى مقاطع وجودى و يا براى برخى افراد غيب است ؛ مانند اخبار گذشتگان: (ذلك من انباء الغيب نوحيه الليك) (379) و يا قيامت و فرشتگان ؛ زيرا مشهود برخى انسانهاست . نيز تمثلش براى برخى انسانها ممكن است: (فتمثل لها بشرا سويا) (380) و مشاهده اش ميسور انبيا و اولياى الهى است. البته همگان، حتى كافران در حال احتضار و در برزخ و قيامت، بعضى از فرشتگان را مشاهده مى كنند: (يوم يرون الملائكه لا بشرى يومئذ للمجرمين). (381) ▫ در برابر غيب مطلق و نسبى، مطلق و نسبى است، كه اصل وجود آنها مانند معناى آنها در اثناى مطلب فوق روشن شد. شهادت مطلق نظير اصل واقعيت است كه نسبت به هيچ موجودى غايب و محجوب نيست. ▫ اما موجودهاى مادى محسوس، گرچه وجود آنها در نشئه شهادت قرار دارد، ليكن چون برزخى از موجودهاى نشئه مزبور از برخى ديگر غايب است همه شهادتهاى عالم حس از يك غيب نسبى برخوردار است. لازم است توجه شود كه تقسيم موجود به غيب و شهادت، به لحاظ معرفت است، نه به لحاظ اصل ذات خود شى ء، يعنى، نظير تقسيم موجود به واجب و ممكن نيست، كه امر عينى است، نه معرفتى، چون اگر معرفت اصلا مطرح نباشد، تقسيم به غيب و شهادت نيز روا نيست. البته ملزوم آن، يعنى تقسيم موجود به مجرد و مادى، يك امر نفسى و عينى است، نه نسبى و علمى، ولى لازم تجرد و ماديت كه غيب و شهادت است، امرى معرفتى و علمى است. ================= 379- سوره آل عمران ، آيه 44 380- سوره مريم ، آيه 17 381- سوره فرقان ، آيه 22 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
(100) 🔅🔅🔅 ✅آیه 3 - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقنهم ينفقون 💢 لطايف و اشارات ⏪2- معيار شناخت غيب و شهادت موجودات جهان هستى دو قسم است: محسوس و نامحسوس. شناخت موجود محسوس، احساس و است. تجربه گرچه در حوزه خاص خو معتبر و ارزشمند است، ولى اعتبار آن در طول اعتبار است، نه در عرض آن ؛ زيرا مراد از تجربه، استقراء و حس مكرر نيست، بلكه تجربه حس مكررى است كه در پناه يك قياس خفى، مفيد يقين باشد و هر قياسى همواره كبرايى كلى دارد كه با حس (عادى يا مسلح) قابل ادراك نيست و جز با انديشه فهميده نمى شود. ▫️درباره شناخت عالم غيب نيز بايد گفت مطلق، يعنى كنه ذات خداوند سبحان كه حقيقت نامتناهى است، نه با علم حصولى و مفهومى قابل شناخت است و نه با علم حضورى و شهود قلبى. پس معرفت اكتناهى او ميسور احدى جز خود او نيست، بلكه تنها اجمالى به آن و همچنين ايمان به آن فى الجمله، نه بالجمله، ممكن است. ▫️اما غيب نسبى، معيار شناخت آن براهين و نيز مشاهدات قلبى است و اصرار قرآن كريم بر تفكر و تعقل براى آن است كه عقل، اولين معيار و شناخت تلقى گردد؛ زيرا اگر عقل حاكم شود، هم معيار شناخت برتر، يعنى وحى را مى پذيرد: (كذلك نفصل الايات لقوم يعقلون)، (وليتذكر اولوا الالباب) و هم شهود قلبى را تاييد مى كند و هم ادراك حسى را هدايت مى كند و در اين زمينه شيوه هدايت قرآن كريم اين است كه دست انسانها را گرفته، آنان را قدم به قدم از حس به سوى و از عقل به كشف و شهود صحيح منطبق بر وحى مى رساند، به طورى انسان متفكر، گذشته از ادراك امكان قلبى، توان مشاهده حقايق را پيدا مى كند و به اصل وحى انبيا و اولياى الهى (عليهم السلام) از نزديك آشنا مى گردد و بدون آن كه خود به آن دست يافته باشد، به آن ايمان مى آورد. ============= 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسير و قرأن پژوهی @rahighemakhtoom
🔰ضرورت تلاش برای نیل به 💠 حتّی برای و که خدا در اختیارشان قرار می دهد؛ بالاخره انسان باید دستی بیازد و پایی بکوبد. در جریان (سلام الله علیها)، لحظه به لحظه معجزه بود؛ یعنی ایشان از راه مادر شدند، (فتمثّل لها بشراً سویّاً).* این کودک هم از راه غیب از زهدان به دامن آمد، همه این کارها شده؛ (فاجائها المخاض الی جذع النّخله)،* این درخت خشکیده به صورت خرمای پر بار در آمده و شاخه ها هم پر بار شده؛ تا اینجا از راه غیب، اما به مریم فرمود: (و هزّی الیک بجذع النّخله تساقط علیک رطباً جنیّاً).* تو هم اهتزاز بده، حرکت بده، دستی بجنبان، این شاخه را تکان بده که خرما بیافتد. یعنی اینچنین نیست که آدم بدون دست تکان دادن از استفاده بکند، حتّی آنها هم اگر بودند، باید یک دستی بجنبانند!! ________________________________________________ * سوره مریم / آیه ۱۷ * سوره مریم / آیه ۲۳ * سوره مریم / آیه ۲۵ ✅ برنامه تلویزیونی (قرآن و زمان) _ قم ؛ ۱۳۷۹ 🌷🌷🌷 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔰این که گفته می شود قرآن معجزه علمی است یعنی چه؟ 🔹منظور آیاتی از قرآن کریم است که بدین صورت باشد: 1️⃣رازگویی علمی باشد؛ یعنی مطلبی علمی را که قبل از نزول آیه کسی از آن اطلاع نداشته بیان کند، بطوری که مدتها بعد از نزول آیه مطلب علمی کشف شود. و این مسأله علمی طوری باشد که با وسایل عادی که در اختیار بشر عصر نزول بوده قابل دسترسی و دستیابی نباشد. 2️⃣ اخبار غیبی در مورد وقوع حوادث طبیعی و جریانات تاریخی باشد که در هنگام نزول آیه کسی از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن طبق همان خبر واقع شود. و این خبر طوری باشد که بوسیله وسایل عادی قابل پیش بینی نباشد. پس اگر مطلبی را قرآن خبر داده که قبلًا در کتابهای آسمانی گذشته به آن اشاره شده بوده است و یا در مراکز علمی یونان و ایران و. . . در لابلای کتابهای علمی و آراء دانشمندان آمده است. و یا مطلبی باشد که طبیعتاً و یا بصورت غریزی قابل فهم بوده است این امور معجزه علمی محسوب نمی شود. 📖منبع : تفسیر موضوعی قرآن ویژه جوانان، ج 2، ص: 30 @rahighemakhtoom