eitaa logo
از تبار رئیسعلی
604 دنبال‌کننده
433 عکس
107 ویدیو
2 فایل
🌴 از تبار رئیسعلی، از نسل شهید رئیسعلی دلواری☀️ ما از نسل سردارِ استعمار ستیزے هستیم‌ که دو قرن پیش پوزه استعمار پیر انگلیس را در بوشھر به خاک مالید✊🇮🇷 📲راه ارتباطی با ما: @Rezagh86 ⚘️التماس‌دعای‌شهادت
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید برای مراسمات مذهبی و غیره بیشتر به روستا مراجعه می کرد. از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که بچه های یتیم روستا را خیلی دوست می داشتند و احترام خاصی برای افراد یتیم قائل بودند و حتی به پدر و مادرم سفارش می کردند که همیشه یتیم ها را در نظر داشته باشند. افراد یتیم را مثل فرزند خود بدانند. وقتی برای آخرین بار از پدر و مادرم خداحافظی کردند گفتند که من شهید می شوم و دیگر برنمی‌گردم و شما صبر و حوصله داشته باشید. و به مادرم که خیلی ناراحت بود گفت که ناراحتی نکن و بعد از شهادت من گریه و زاری نکن که پیش حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رو سفید خواهید بود و افتخار کن که شهیدی در راه انقلاب اسلامی و راه امام داده‌ای و همینطور هم شد و ایشان همانطور که گفته بود برنمی‌گردم در در حدود یکماه بعد از رفتنش به شهادت رسید. 🔻راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
با همين لكنت زبان می‌گويم: ای امام، ای حسين زمان، ای نائب بر حق امام زمان، لبيك... تا نداى هل من ناصر خمينى كبير را شنيدم در اين فكر بودم كه آيا من هم می توانم مثل آن طفل سيزده ساله كه امام عزيزمان، چشم اميدمان، آن را رهبر ناميد بتوانم جان ناقابلی را كه دارم فداى دين مبين اسلام و خونم را جهت آبیارى درخت جمهورى اسلامى كنم. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
مادربزرگ شهيد در حالی به سؤال ما جواب مى‌داد كه چشمش پر از اشك بود و با حالتی خاص مى‌گفت: شهيد عبدالحسين را خيلى خيلى دوست داشتم او به من نماز امام زمان را ياد داد. او به من نماز شب را ياد داد. در حال حاضر نيز سعى مى‌كنم نمازهایی كه شهيد به من ياد داده بخوانم خصوصا نماز شب را. 🔻راوی: مادربزرگ شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
از كودكى با اصول و دين اسلام آشنا شد به طورى كه تا صداى «الله اكبر» موذن از گلدسته‌هاى مسجد بلند مى‌شد سريعاً خود را براى بجا آوردن نماز به مسجد مى‌رساند. هميشه بعد از نماز براى سلامتى پدر و مادر خود دعا می‌كرد. ✍شهید نفر سمت چپ است. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
احمد به مدت ۲ سال در جبهه بود و هرگاه به «بوشهر» مى‌آمد، تنها براى چند روز، در منزل مى‌ماند و باز عازم جبهه مى‌شد. مدتى كه «بوشهر» و در مرخصی بود، باز هم دست از خدمت برنمى‌داشت و در جلسات و فعاليت هاى مذهبى و بسيج شركت مى‌كرد و ما خيلى كم او را مى‌ديديم. احمد با وجود سن كم، اخلاق و رفتارى داشت كه مورد پسند همه بود. او خيلى ملايم و مهربان بود و خيلى كم حرف. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
هنگامی که مرتضی در جبهه مهران و آن هم در خط مقدم خدمت می کرد به اتفاق پدرم برای دیدنش رفتیم. او مرخصی گرفت و هردو به شهر آمدیم. به او گفتم برادر اگر جایت خوب نیست بگو کاری کنیم تا تو را به خط دوم منتقل کنند. گفت نه من چنین کاری نمی کنم. پدر، مادر، برادر، خواهر و خانواده نمی شناسم. در شب که هوا تاریک بود ما را می بردند و سنگر می ساختیم. وقتی برای ساخت سنگر خاک ها را کنار میزدیم و در زیر آنها لباس‌های زنان و دختران را می دیدم از خود بیخود می شدم و این اجازه را به خود نمی دادم که در خط بعدی جبهه خدمت کنم. با خود می گفتم من باید شهید شوم یا انقدر جلو بروم تا دشمنان را نابود کنم و از پای در بیاورم. 🔻 راوی: برادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
بر روی سنگ مزارم، اين سروده را بنويسيد: سوى ديار عاشقان رو به خدا مى‌رويم بهر ولای عشق او به كربلا می‌رويم می‌روم ميدان مين مادر خداحافظ مين را خنثى كنم مادر خداحافظ 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
من فرمان امام را لبيك گفتم و میروم تا دين خود را به اسلام و ميهن ادا كنم. خدايا تو خود مى دانى كه من براى مقام اسلحه نگرفته ام فقط هدفم خداست. فقط مى رويم تا صدام را سرنگون كنیم و به قدس برويم. 🔻فرازی از وصیت‌نامه شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
احمد هرگز در مورد جبهه و مسئوليت‌هايش در جنگ چيزی نمى‌گفت. بعد از شهادتش، همرزمانش كه همگى اهل شهرستان‌هاى اطراف بودند، از شهامت و شجاعت او بسيار تعريف مى‌كردند. آن زمان بود كه ما تازه فهميديم او در جبهه، فرمانده گروه تخريب بوده است. چون همه همرزمان او در آن گروه، اهل شهرستان‌هاى ديگر بودند، عكس يا خاطرات او، به همرزمانش در استان هاى ديگر محدود مى‌شود كه معلوم نيست زنده هستند يا شهيد شده اند. 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
وقتی شب از مناطق جنگى برمى‌گشت ما را بيدار نمى‌كرد تا وقتى صبح بلند مى‌شديم متوجه مى‌شديم او در كنار ما خوابيده و استراحت مى‌كند. به برادر كوچكش ابراهيم خيلى علاقه داشت. وقتى به مرخصی مى‌آمد به نزد همه قوم و خويشان مى‌رفت و به همسايه ها سر مى‌زد. و ما به او متذكر مى‌شديم كه فرزندم آنها بايد به ديدار شما بيايند. مى‌گفت: مادر چه فرقى مى‌كند من مى‌روم و اين را وظيفه خويش مى‌دانم.  🔻راوی: مادر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
احمد مؤسس گروه مقاومت در روستای محل سكونت ما (روستاى على آباد) بود و جوانان روستا را براى شركت‌ در بسيج ترغيب مى‌كرد. او با همت شبانه روزى، اتاقکی در كنار مسجد بنا نهاد و آن را مركز فعاليت هاى بسيج كرد. او و دوستانش، شب ها در روستاى ما و روستاهاى اطراف، به گشت زنى و حراست مى‌پرداختند. و به صورت گروه هاى امر به معروف و نهی از منكر، در تفرجگاه هاى اطراف روستا فعاليت مى‌كردند.» 🔻راوی: پدر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir
زماني كه برادرم  به جبهه مي رفت من چهار ساله بودم ولي محبتهاي وي را فراموش نمي كنم او را خيلي دوست داشتم زيرا وقتي از بيرون مي آمد مرا مورد محبت خودش قرار مي داد هر چند شده با آوردن شيريني و آدامس يا چيزهاي ديگر خوراكي. سرم را شانه مي‌كرد و لباس هايم را عوض مي كرد به اين خاطر وقتي به مرخصي مي آمد به وي مي گفتم من هم همراه خودت ببر. مي گفت : تو كوچكي و قبول نمي كنند.  🔻راوی: برادرشهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir