eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
570 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
13 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید @Malek53 @Alignb درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش من هم یک زن بودم و اقیانوس اقیانوس ، ثواب و تقرب جمع می نمودم بگذارید👇👇 @rastegarane313
Part24.mp3
9.75M
📚نمایش‌ صوتی‌کتاب (2) ✨بر اساس خاطرات سید ناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق قسمت 9⃣ بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع جان‌سوز پدر شهید ۲۲ ساله با تک فرزندش 🔹هفتۀ پیش شهید سینا آراسته در جادۀ یاسوج توسط قاچاقچیان زیر گرفته شد و به شهادت رسید. این شهید ۲۲ ساله و تنها فرزند خانواده بود. بگذارید👇👇 @rastegarane313
Part11_نمایش من زنده ام.mp3
6.77M
📚کتاب صوتی نمایشی ✨خاطرات دوران اسارت معصومه آباد قسمت 1⃣1⃣ بگذارید👇👇 @rastegarane313
📌 ... شهادت انتخاب مدل مرگ نیست، شهادت انتخاب مدل زندگی است. 🔹 بهش گفتم: «دایی جون! چیه هی می‌گی می‌خوام شهید شم؟! بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی می‌شی و بچه‌های خوبی تربیت می‌کنی، مثل خودت.» ◇ بهم گفت: می‌دونی چیه دایی؟! «شهدا چراغ‌اند. چراغ راه تو تاریکی امروز. دایی من می‌خوام چراغ باشم.» ✍ راوی: دایی شهید بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 💠 قرار شبانه اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِيل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم براي تعجيل در ظهور من زياد دعا کنيد که خود ، فَرَج و نجات شما است. کمال‌الدين، جلد ٢، صفحه ٤٨٥ پس زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ برایت یک بغل سر به آورده ام ، در پیشگاهت کالم را می شکنم . تا بلندای محو تماشای می شوم ، محو سپیدی که با لبخندهای دارت عجین شده است. برایت می کنم از تمام آنچه سخت است برای من و برای تو معادلات حل شده ی آسان است . در پژواکهای بی نسب گم شده است و برای گفتن کم آورده ام اما باز هم بی مهابا به رسیدن به می تازم، تا متلاطم روحم را دهی. 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د گم شده ام در این نحس تظلم ، در این سر درگمی های تکراری، از چهار دیواری که نامش و من همچون یک محبوس این دنیای رنگارنگم ، بریده ام و بمعنی واقعی کلمه آورده ام. مرا به و کن با نگاهی از سر لطف در ساعتی که به وقت صفر است، دستان خسته ام را بگیر و مرا که در تو با سفید گام بر می دارم کن به هر آن چیزی که از سراغ داری . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 15 مرداد 1402ه.ش 🗓 19 محرم 1444ه.ق 🗓 6 آگوست 2023 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای صاحب جلال و بزرگواری 🔸صفحه 585 🔸جزء 30 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🏴🌴🥀🌴🏴🌹 💐 ای ملت ، ای پاسخگویان امام حسین (ع) ، بدانید که اکنون دشمن از رزم بی امان و صبر ایوب گونة شما نفسهای آخر را می کشد ، مقداری دیگر تحمل سختیها را داشته باشید که پیروزی نزدیک است ، این گفته خداوند است که بعد از هر سختی آسانی است ، بدانید که در این مقطع حساس و سرنوشت ساز که اسلام و کفر با هم در ستیزند اگر ما کوتاهی کنیم اسلام ضربه ای خواهد خورد که جبران آن به این زودیها ممکن نیست . 🌹 🕊 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌴🏴🕊🌹🕊🏴🌴 امام حسین علیه السلام، آموزگار بزرگ شهادت است، بین نهضت امام حسین (ع) و انقلاب ایران شباهت‌های فراوان وجود دارد. بگذارید👇👇 @rastegarane313
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 🌹 🌹 فرزند : اسماعیل : 🗓 1329/09/14 🗓 محل تولد : قزوین وضعیت تاهل : متأهل راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : بازگشت به ایران : فرماندهی پایگاه اصفهان ( از درجه به درجه ) : 🗓 1360/05/07 🗓 معاون عملیات نیروی هوایی تهران ( به درجه ) : 🗓 1362/09/09 🗓 افتخار به : 🗓 1366/02/08 🗓 : 🗓 1366/05/15 🗓 مسئولیت : معاونت عملیاتی نیروی هوایی محل : سردشت نام عملیات : شناسائی هوائی مزار : بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 احترام ژنرال آمریکائی به در بخشی از خود در مورد تحصیلات گفته بود: دوره ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم نبود و به من نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر ، که یک آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به و یا شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال های بر می‌آمد که نظر نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با و من داشت، زیرا احساس می‌کردم که دوری از و برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال است و باید و بدون دریافت به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در به صدا در آمد و شخصی خواست تا داخل شود. او ضمن ، از خواست تا برای کار به خارج از برود با رفتن ، من لحظاتی را در تنها ماندم. بگذارید👇👇 @rastegarane313 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به ساعتم نگاه کردم، وقت بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم را بخوانم. انتظارم برای آمدن طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نیست، همین جا را می‌خوانم. تا تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از رفتم و را که همراه داشتم به انداختم و مشغول شدم. در حال خواندن بودم که متوجه شدم وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ را ادامه بدهم یا ؟ بالاخره گفتم، را ادامه می‌دهم، هر چه بخواهد همان خواهد شد. سرانجام را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از معذرت ‌خواهی کردم. پس از چند لحظه نگاه به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما بر این است که در ساعت‌های از باید با به بپردازیم و در این ساعات آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در استفاده کردم و این را انجام دادم. با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از و من به و فرهنگ و نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای خود نویس را از جیبش بیرون آورد و را کرد. سپس با حالتی از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی دارم. من هم متقابلاً از او کردم. احترام گذاشتم و از خارج شدم. آن روز به اولین محل که رسیدم به پاس این بزرگی که به من کرده بود، دو رکعت خواندم . 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 سخنان حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس ابن زیاد راوی می گوید: ابن زیاد در قصر خود نشسته بود و به همه مردم اذن ورود داد، دراین حال سر شریف امام حسین علیه السلام را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند. حضرت زینب سلام الله علیها دختر بزرگوار حضرت علی علیه السلام به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود. ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر امام علی علیه السلام است. ابن زیاد روی به آن پاک دامن سلام الله علیها نموده و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است، که ما نیستیم!» ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟ مادرت در عزایت گریه کند ای پسر مرجانه!» ابن زیاد به اندازه ای خشمگین و عصبانی شد که قصد کرد که حضرت زینب سلام الله علیها به قتل برساند. عمرو ابن حریث خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی کند . ... بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 در منطقه هور، با چند نفر از مجاهدان عراقی همکاری می کردیم. فکر زیارت امام حسین (ع) یک لحظه هم سید را آرام نمی گذاشت. با مجاهد عراقی صحبت کرد. قرار شد او کارهای جعل کارت تردد و بقیه مسائل را حل کند. یک روز آمد سر وقت سید که برویم. مجاهد عراقی می گفت: از ایستگاه ایست و بازرسی بصره رد شدیم. شب را در منزل خودم بودیم و فردا عزم حرم کردیم. حرف ها را قبلا زده بودیم که باید احساسات خود را کنترل کنی، نکند استخباراتی ها متوجه شوند و همه لو بروند. سید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و حرم بی زائرش افتاد، از خود بی خود شده بود. هر چه بچه ها ایما و اشاره و قسم دادیم، کارگر نیفتاد. حالا سید بیست دقیقه ای می شد که کنار ضریح مشغول راز و نیاز بود. بعدها می گفت: تا چشمم به ضریح افتاد اختیارم را از دست دادم. بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهے تمام خواهش های دنیا خلاصہ میشود در دو کلمہ: ای‌ شهید...مرا دریاب... بگذارید👇👇 @rastegarane313
✍شب عاشوراهمه بچه‌ها رو جمع کرد و گفت حر وقتی توبه کرد امام بخشیدش و به جمع خودشون راهش داد بیایید امشب ما هم حر امام حسین بشیم، بعد گفت پوتین هاتون رو در بیارید بند پوتینش را گره زد و توش خاک ریخت و انداخت روی گردنش و پیاده توی بیابان شروع به عزاداری کرد.آن شب احمد زمزمه های داشت که تا آن موقع ندیده بودیم.... ...🌷🕊 بگذارید👇👇 @rastegarane313