روایتنامه| محمدحسین عظیمی
حاج همت و اکبر قُمپز! (ماجرای درگیری شهید همت با اکبر گنجی به روایت سعید قاسمی)
📌بعد از سفر دو روزه مشهد، #همت گفت سعید فردا صبح برویم سپاه منطقه ده. حوالی ده صبح با همت رفتیم به تشکیلات منطقه در خیابان پاستور. حاجی با دو، سه نفر از مسئولین واحد عملیات منطقه، جلسه کوتاهی داشت. از اتاق عملیات که خارج شدیم، گفت: تو برو توی ماشین من هم میآیم. هنوز چند پله پایین نرفته بودم که متوجه قیل و قالی در کریدور شدم. از نو از پلهها بالاآمدم. دیدم چهار، پنج نفر با لباس فرم #سپاه، راه همت را سد کردند و جلودارشان کسی نیست جز اکبر گنجی که خوشنشینِ ازلی ابدی سپاه تهران بود و خودش را از آمدن به جبهه معاف کرده بود.
📌گنجی صدایش را انداخته بود پس کلهاش و با قیافه مفتشمآب به همت نگاه میکرد و میگفت: "خوب واسه متوسلیان آبرو خریدی. خیال میکردیم فقط متوسلیان این هنرو داشت که بچههای تهرونو ببره کنار جاده اهواز-خرمشهر و صدتا، صدتا به کشتن بده. حالا میبینم نه بابا! اوستاتر از اونم هست. خوب بچههای تهرون رو بردی و هزارهزار، کانالای فکه رو با جنازههاشون پرکردی حاج همت." حاج همت را کشدار و با لحنی مسخره به زبان آورد. من از این همه وقاحت #گنجی که بین بچههای منطقه ده به اکبر قمپز و اکبر پونز معروف بود، خشکم زده بود. نگاه که به همت انداختم دیدم از غضب مثل لبو سرخ شده و با آن نگاه تیز خودش زل زده به گنجی. آمدم قدم از قدم بردارم و به سمت حاجی بروم که کارخودش را کرد.
📌با دست راست چنگ زد، یقه اکبر قمپز را گرفت و به یک ضرب او را مثل اعلامیه کوبید لای سهکنج دیوار و مشت چپش را برد عقب و فرستاد طرف فک او. مشت گره شده به فاصله چند سانتی صورت گنجی توی هوا متوقف ماند. گفتم حاجآقا توروخدا ولش کن، غلطی کرد، شما بیخیال شو. همت هیچ واکنشی نشان نداد. همانطور زل زده بود به گنجی. دست آخر در حالی که از غیض دندانهایش به هم ساییده میشد به او گفت: آخه چی بهت بگم بچه مزلّف؟ خداوکیلی ارزش خوردن این مشت منم نداری!
✅پ.ن: عدمالفتحهای عملیات والفجر مقدماتی و والفجر۱، صرفنظر از تمامی تلخکامیهایی که برجای نهاد موجب شد تا در عقبه لشکر ۲۷ محمدرسولالله، یعنی سپاه منطقه ده تهران نیز جبهه جدیدی از سوی شماری از نیروهای ذینفوذ، علیه همت باز شود. این روایت از آن روزها حکایت میکند.
@ravayat_nameh
هدایت شده از |بهارنارنج|
🪴
توصیهی یک تلویزیوننبین
من آدم تلویزیوننبینی هستم. آنقدر که یادم نیست آخرین بار کی سریال دیدهام و اصلا چه بوده. «ذهن زیبا» اما فرق داشت. دو اسم من را بعد از چندین سال کشاند پای تلویزیون ...
۲۲/اسفند/۱۴۰۳
🔰 @baahaarnaranj
هدایت شده از |بهارنارنج|
🪴
من آدم تلویزیوننبینی هستم. آنقدر که یادم نیست آخرین بار کی سریال دیدهام و اصلا چه بوده. «ذهن زیبا» اما فرق داشت. دو اسم من را بعد از چندین سال کشاند پای تلویزیون؛ نام پروفسور «حسین بهاروند» که نشست کنار نام «سید محمدرضا خردمندان»، مقاومتم شکست. جوری شکست که پنج قسمت را یک نفس دیدم. از ساعت ۲ تا ۵ صبح.
پروفسور حسین بهاروند (پدر علم سلولهای بنیادی ایران) را از کتاب «سلولهای بهاری» میشناسم. شخصیتی غیرقابل توصیف. غیرقابل توصیف یعنی آرکتایپش جزو هیچکدام از کهن الگوها نیست. چیزی مخصوص خودش است.
محمدرضا خردمندان را هم از «بیستویک روز بعد» میشناسم. روایت قوی سینمایی که هنوز ضربه سکانس آخرش نفسم را میگیرد.
موسیقی آریا عظیمینژاد خوب نشسته است روی فیلم و تپش قلب را توی مشتش میگیرد.
برداشت آزاد بودنش ضربهای به حقیقت نزده و پیرنگ وقایع خوب چیده شده. بازی بازیگران -به جز ساناز سعیدی و کمی هم امیرعلی دانایی- باورپذیر و روان است.
و از قابهای محشر سیروس عبدلی هم نمیشود ساده گذشت. عبدلی در این سریال هم نشان داد -بنا بر تجربه نورپردازی که دارد- نور و رنگ را خوب میشناسد.
نقدهایی هم به سریال دارم البته. من روی هویت شهرها حساسم. خیلی حساس. هویت شهر من شیراز، توی سریال خوب درنیامده. خانه آقای احسانی -صاحبخانهی دانشجویی- همانقدر که میتواند توی کوچه هفتپیچ شیراز باشد، میتواند توی یکی از کوچههای عودلاجان تهران باشد. حداقل انتظارم از این سریال، پایتختگریزی حقیقی بود؛ کاری که در قسمت مربوط به مجتبی-هماتاقی بهاروند- و سفرشان به کرمان کرد. هیچ کدام از بازیگران دوران شیراز لهجه ندارند. حتی بقال سر کوچه. تنها کسی که لهجه شیرازی -از نوع عجیبش!- دارد، استاد جنینشناسی است که به طرز غریبی دست و پا چلفتی تصویر شده.
در آخر، بخواهم خیلی خلاصه بگویم «ذهن زیبا» را ببینید و «سلولهای بهاری» را بخوانید.
پن:
#سلولهای_بهاری را با تخفیف از اینجا تهیه کنید
https://eitaa.com/boghcheketab
۲۲/اسفند/۱۴۰۳
🔰 @baahaarnaranj
کمک!
📌تعدادی از خانوادههای علوی سوریه، به هر سختی و مشقتی بوده خودشان را به لبنان رسانده و از آنجا با فروش همه دار و ندارشان به ایران آمدهاند.
در ایران با کمک خیّرین محلهایی برای اسکان یافتهاند ولی برای تهیه لوازم منزل دچار مشکل شدهاند.
این پوستر👆 لیست اقلامی است که نیاز دارند که حدود ۳۵میلیون تومان میشود
(یعنی ۳۱۳سهم ۱۱۰هزار تومانی)
✅در روز میلاد کریم اهلبیت(ع)، کمک کنید تا این خانوادههای مضطر، بتوانند سروسامانی پیدا کنند.
6037697477212614محمدحسین عظیمی
هدایت شده از زبان عربی با هاتف 🇵🇸
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوره آموزشی لهجة المقاومة💛
سطح مقدماتی #لهجه_لبنانی🇱🇧
|←موسسه بین المللی هاتف
|← ۲۲ جلسه آموزش #آفلاین
|←مدرس: استاد حورا مومن #لبنانی
°°•مجری و مدرس زبان عربی•°°
📝مزایا و هدایا
|←جزوه #لهجة_المقاومة رایــــگان
|← ۲ جلسه مکالمه آنلاین رایگان
|←پشتیبانــــــــی دو ماهــــه رایــــگان
|←بسته آموزشی قواعــــد رایــــگان
|←واریز بخشی از هزینه ثبتنام
جهت کمک به جبهه مقاومت✌️
|←اهدای ۵ تابلو فرش ۱ متری🔲
طرح سیدحسننصرالله به ۵ نفر😍
هزینه با تخفیــف فوقِ ویـژه
👈فقــــط ۳۹۹ هــــزار تومان😮
(به جای یک میلیون و پانصد❌)
⭕️مهلت ثبتنام ۳ روز⭕️
🔥ثبت نام فوری: @hatefadmin1
#موسسه_بین_المللی_هاتف
💌|| @hatef_int
هدایت شده از زبان عربی با هاتف 🇵🇸
یه خبر خوب دیگه:
به نیت امام حسن💚
از الان تا ساعت ۱۰ شب
هر کدومتون، دوره آموزش
لهجه المقاومة رو ثبتنام کنید
نصف هزینه ثبتنامتون رو مستقیم
برای امور شیعیان سوریه واریز میکنیم.
حتما در ثبتنام قید کنید به نیت مردم سوریه
برای ثبتنام👈 کلیک کنید
روایتنامه| محمدحسین عظیمی
کمک! 📌تعدادی از خانوادههای علوی سوریه، به هر سختی و مشقتی بوده خودشان را به لبنان رسانده و از آنج
اگر با شماره کارت قبلی مشکلی پیدا کردید به این شماره واریز کنید:
6037697477212614محمدحسین عظیمی