eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
627 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطرات_شـ‌هدا ♥️🍃همسرم خیلی وقت‌ها از #شهدا برایم صحبت می‌کرد💞. از شهید املاکی و شهدای دوران دفاع مقدس زیاد یاد می‌کرد و همیشه #غبطه نبودن‌هایش در آن دوران را می‌خورد. از شهدا و فرماندهانی صحبت می‌کرد که با وجود سن کم توانسته بودند👌 خدمتی به نظام و اسلام کنند. علاقه زیادی به دانشمند #هسته‌ای شهیدمصطفی احمدی‌روشن داشت. همیشه به مادرش می‌گفت شما چهار پسر دارید، نمی‌خواهید یکی را هدیه کنید.‼️ وقتی من شهید شدم باید مثل مادر احمدی‌روشن #محکم باشی و خوب صحبت کنی. ♥️🍃با حرف‌ها و کارهایش ما را برای #شهادتش آماده می‌کرد. قبل از تولد زهرا دخترم یک CD📀 از دختر شهید محمد ناصر ناصری به خانه آورد. دختر شهید در آن برای پدرش می‌خواند🎤: «بابا‌جان باز سلام، منم زهرایت، #دختر کوچک تو.‌ ای امید من و‌ ای شادی تنهایی من. یاد دارم که دم رفتن تو دامنت بگرفتم😔 و به تو می‌گفتم پدر این بار نرو. پدر این بار نرو. من همان روز بله فهمیدم #سفرت طولانی است....» ♥️🍃بعد رو به #من کرد و گفت: اگر من صاحب فرزند دختر شدم، اسمش را زهرا 💓می‌گذارم. تا زمانی که شهید شدم زهرایم برایم اینگونه بخواند. #دخترمان زهرا ۱۴ تیر ۱۳۸۴ به دنیا آمد. محمدحسین در دوره‌ای این صحبت‌ها را می‌کرد که نه جنگی بود و نه شهادتی مطرح بود. اما شرایط اینگونه مهیا شد تا به #آرزویش برسد و شهید مدافع حرم شود و دخترمان زهرا طبق خواسته پدر در مراسم پدر شهیدش از اشعاری که خود شهید از امام زمان (عج) و حضرت #زینب (س) سروده بود، خواند. ✍ به روایت همسر بزرگوار شهید #شهید_محمدحسین_عطری🌷 @raviannoorshohada🌹
همه‌ی زندگیم عمه ساداته شهیدمعزغلامی.mp3
زمان: حجم: 2.8M
مداحی همه‌ی زندگیم عمه‌ی ساداته... سند قلبم به نام #زینب خورده... با صدای #شهید_مدافع_حرم حسین معز غلامی @raviannoorshohada
‌ حتی یک نفر، زینب کبری را تحسین نکرد! ‌ 🌷 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: مادر شهیدی که عزیزانش را در راه خدا داده، میلیونها انسان، میلیونها چشم، با تحسین به او نگاه می‌کنند و جامعه او را در اوج افتخار می‌نشاند. 💔 اما وضعیت #زینب_کبری این گونه نبود. یک نفر در سرتاسر این جامعه نبود که جرأت داشته باشد به او بگوید: آفرین، مرحبا، بارک الله! در چنین دنیای سختی، همان قدر که #شهادت #حسین ممتاز بود و با همه ی شهادت‌ها از صدر اسلام تا امروز فرق داشت، حرکت #زینب هم همان قدر عظمت داشت. ۱۳۶۵/۱۰/۱۵ @raviannoorshohada
✌️ دو اقدام حضرت زینب برای باقی ماندن حادثه عاشورا ‌ 🚩 رهبر انقلاب: حادثه ى عاشوراى حسینى را هم ستمگران و ظالمان میخواستند نگذارند باقى بماند، #زینب_کبری (سلام الله علیها) نگذاشت. دو حرکت عمه ى ما - #زینب کبری (علیهاالسلام) - انجام داد: 1️⃣ یک حرکت، حرکت #اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرى ها و آن بیانات که مایه ى افشاى حقایق شد. 2️⃣ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا #اربعین اول یا دوم یا هرچه. 🌸 این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه هاى خباثت آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفق بشوند. ۹۳/۱۰/۱۷ ‌ @raviannoorshohada
36.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مااز دمشق و کربلا خیلی فاصله داریم،💔 اما همین‌جا کنار هم، میلادِ #حضرت_زینب (س) رو جشن می‌گیریم . . . 💞 رفقای شهدایے☺️ تولد‌ #عمه‌جانموݩ #عقیله #زینب (س) @raviannoorshohada
🌹...حضور زینب دختر حاج قاسم ؛ در ماموریت های حاج قاسم...🌹 #زینب #حاج_قاسم_سلیمانی #کجایید_ای_شهیدان_خدایی زینب سلیمانی @raviannoorshohada
بسم رب الزهرا(س) . 🍃تقویم را که ورق میزنم یاد و در هر روز نمایان است. به دست، رسیدم به ۱۴ فروردین. . 🍃دوباره سالروز یکی از های (س) است. نامش است و این خودش به منزله سعادت است، آخر مگر سعادتی هست بالاتر از شهادت؟ . 🍃راهکار شهادت زیستن است! آسمانی زیست، حتی شروع مشترکش هم آسمانی بود. . 🍃به وساطت بانوی ، خانم (س) زمینی‌اش را یافت. ولیکن پس از چند صباحی باهم بودن به دلبستگی دنیا پشت پا زد و با علم ، راهی دیار شد. . 🍃پس از دوبار حضور در در حین عملیات مستشاری درکمین نیروهای گرفتار شد و کرد تا انتهای عاشقی. . 🍃آری درست است که می‌گویند " هرکس که عاشق او شود خوب خریداری‌اش میکند" به مناسبت سالروز 📆تاریخ تولد: ۱ دی ۱۳۶۵ 📆تاریخ شهادت: ۱۴ فروردین ۱۳۹۵حلب سوریه @raviannoorshohada
🍃ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان 🍃نام س شنوم زیر لحد گریه کنم... هِدیه تَوَلُد بِه شَهید ✨صَلَوات✨ بِفرِستیم ♥️🌱🌸 📜👇 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷زندگی را وقف میکنم. 🌷ازبرای غربتش تب میکنم. 🌷بهر رفتن به بیتابم. 🌷بامشقت روز را شب میکنم. لبیک_یا_زینب سلام الله علیها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
زینب، دختری که بخاطر ، منافقین با خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش😔 مادر این شهیده 14 ساله درباره دفتر زینب📖 این گونه روایت می‌کند: 📒زینب در خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن ، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)💚 ورزش صبحگاهی،  خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن🤲 در صبح و ظهر و شب، کمتر کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام. 📒دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و که چند تکه استخوان بود افتادم. 📒به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و ، به یاد گریه‌های او😭 در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق (ره) داشت. 🔰زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدولِ و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود❌ را رعایت می‌کرد. 🌹شهیده_زینب_کمایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
بازمزمه سـرود یارب رفتند چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنــده شــود رسالت با نام شکوهمند رفتند 🌹شهید_سعید_کمالی 🌹شهید_علی_جمشیدی شهدای_خانطومان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
برشی از قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونید؟!یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمی‌دانم بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... -فدا❤ 💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada --------‐‐-------------------------------------------------