eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
753 عکس
111 ویدیو
2 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 جشنی که عزا شد حوزه‌های کارگری و کارفرمایی خوشحال بودند، دولت دهم بدهی سی‌و‌دو هزار میلیاردی‌اش به تامین اجتماعی را با صورت جلسه کردن چند معدن پرداخت کرده بود. برای این اتفاق بی‌سابقه جشن تسویه حساب گرفتند. دولت دهم به پایان خودش رسیده بود و کار را به دولت یازدهم سپرد.بعداز تشکیل اولین جلسه‌ی هئیت دولت جدید، مصوبه‌ی دولت دهم لغو شد و بدهی‌ها سرجایش باقی ماند. زمانی که آقای رئیسی کارش را به عنوان رئیس دولت سیزدهم شروع کرد، نام تامین‌اجتماعی در لیست ابر بدهکاران بانکی جا خوش کرده بود. بدهی سه دولت روی هم انباشت شده بود و به چهار‌صد هزار میلیارد رسیده بود. دولت‌ها بدهی‌هایشان به سازمان تامین اجتماعی را پرداخت نکرده بودند اما سازمان باید حقوق مردم و کارگرها را پرداخت می‌کرد به همین دلیل مجبور به گرفتن وام از بانک می‌شد و وام‌های گرفته شده را هم نمی‌توانست تسویه کند. در این شرایط و با خزانه‌ی خالی آقای رئیسی دولت را تحویل گرفت. در همان ابتدای کار پرداخت بدهی دولت به تامین اجتماعی جز اولویت‌های آقای رئیس‌جمهور قرار گرفت. با کم کردن هزینه‌های دولت و با استفاده از تمام امکانات توانستند در مرحله اول ۱۱۰ تا ۱۲۰ همت از دیون را پرداخت کنند و تلاطم و ناترازی صندوق را کنترل کنند. علیرضا عسگریان به قلم: فاطمه نصراللهی چهارشنبه | ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 کلاس‌های بی‌معلم سال تحصیلی جدید شروع شده بود و بعضی کلاس‌ها بی‌معلم مانده بودند. مشکل دیگر جمعیت کلاس‌ها بود. یک معلم برای سی دانش‌آموز. این شرایط هم برای معلمان سخت بود هم پدر و مادرها را نگران کرده بود.‌ ایراد کار از آن‌جا بود که در سال‌های گذشته تعداد نیروهای تازه ‌نفس‌ آموزش و پرورش به پای بازنشستگانش نمی‌رسید. از طرف دیگر تعداد مدارس به اندازه نیاز کشور نبود. آقای رئیس‌جمهور اداره استخدامی، سازمان برنامه و بودجه و آموزش و پرورش را پای کار آورد و مشکل کمبود نیرو را با جذب دویست هزار نفر حل کرد. برای آقای رئیسی مهم بود که نیروهای جذب شده کارآمد باشند برای همین کانون‌های ارزیابی را تشکیل داد تا بعد از آزمون استخدامی، نیروها از نظر کیفیت ارزیابی شوند. خیرین مدرسه ساز هم پای کار ساخت مدارس آورده‌شدند. مرتضی فاطمی‌نژاد به قلم: فاطمه نصراللهی دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 برای رئیس جمهور رئیسی به ایران آمدم مصاحبه ۳ ساعته «یسرائیل دیوید ویس» سخنگوی «اتحادیه بین‌المللی یهودیان ضدصهیونیسم» موسوم به «ناتوری کارتا»؛ همه برای آمدنم به ایران مرا منع می‌کردند و می‌گفتند که جانت را با رفتنت به خطر نینداز. اما بر خودم واجب می‌دانستم که برای مراسم رئیس جمهور رئیسی به ایران سفر کنم. آمدنم به ایران مرا به این فهم رساند که هالیوود و رسانه های صهیونیستی چقدر درباره ایران دروغ گفته‌اند و در مقابل، مردم ایران چقدر مهربان هستند به گونه ای که من هیچ احساس غربتی میان آنها نکردم. پنج‌شنبه | ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ | میدان انقلاب @meydaneenqelab ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجیان خسته و زخمی خانم‌ها و‌ افراد کهنسال، ناراحت و سرگردان بدنبال نزدیکان خود بودند... روایت حسین شیرصفی از حج خونین ۶۶؛ به بهانه سالروز واقعه حج خونین. حسین شیرصفی میدان انقلاب @meydaneenqelab ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 📌 به رنج از انبارهای برنج شمال کشور خبری به دست رئیس‌جمهور رسیده بود. هشتصد هزار تن برنج شالی‌کوبان و برنجکاران در انبارهای مردمی انباشت شده بود... 📃 متن کامل به قلم: فاطمه نصراللهی و صدای: مریم ابوالحسنی آرش علاءالدینی | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 اسب تازان تابستان هزار و چهارصد بود توی رسانه‌ها پیچیده بود، دولت آقای رییسی شش ماه هم دوام نمی‌آورد. مصاحبه پشت مصاحبه برای پیش‌بینی نرخ ارز دویست و هفتاد هزار تومانی، سه رقمی شدن تورم و ونزوئلایی شدن. کارشناسان می‌گفتند باید اقتصاد را جراحی کرد. می‌خواستند برای دولت جدید، تصمیم‌سازی بکنند. این حرف به کف جامعه هم رسیده بود. اما کارشناسان اقتصادی می‌دانستند چه جراحی بشود چه نشود، تورم هست. یعنی دوراهی بود که هر دو به تورم می‌رسید. دولت تحویل آقای رییسی شد در حالی که تورم مصرف‌کننده حدود چهل‌وهشت درصد بود و تازان. تورم مثل اسب تازان، در حال تازیدن بود. لحظه به لحظه سرعتش را زیادتر می‌کرد تا به ابرتورم برسد. در این شرایط آقای رییسی رفت سراغ جوان‌ها. مشاور هرکدام را هم فرد باتجربه‌ای گذاشت. هم تحرک جوانان را می‌خواست و هم مغز متفکر مشاوران را. چهار وزارت‌خانه، اقتصاد، رفاه، صنعت و کشاورزی را سپرد به جوان‌ها. جوان‌هایی که عضو هیئت علمی بودند، همه هم اهل پژوهش و بحث. در دولت بحث‌های مختلفی بود. یکی می‌گوید باید ارز را تثبیت کرد و گرنه اقتصاد نابود می‌شود. دیگری می‌گوید باید ارز را تعدیل کرد و گرنه اقتصاد نابود می‌شود. اما همه قبول داشتند که تولید احیا شود، پروژه‌های نیمه‌تمام، تمام ‌شود، به معیشت مردم به محرومین رسیدگی شود، شکاف دستمزد و شکافت طبقاتی از بین برود. اگر هیئت دولت به تصمیم واحدی می‌رسیدند آن تصمیم را اجرا می‌کردند حتی اگر شخصی این تصمیم را قبول نداشت. انجامش می‌داد و از تصمیم واحد دفاع می‌کرد. این همدلی دو دلیل داشت. یکی عمل به اشتراکات نظری و دوم، شخص آقای رئیسی. اعضای هیئت دولت آقای رئیسی را رئیس جمهور می‌دانستند نه فردی در عرض خودشان. این سبک مدیریتی بود که توی وضعیت بحرانی که دولت واگذار شد به آقای رئیسی ظرف مدت کوتاهی ریل را عوض کرد. رشدی که سال‌های گذشته منفی بود تبدیل شد به مثبت پنج و شش دهم درصد. تورمی که پیش‌بینی می‌شد برود سه رقمی، کنترل شد. اسب تازان تورم آرام گرفت. حمیدرضا مقصودی شنبه | ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | روایت کفایت @revayate_kefayat ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 📌 عشایرِ هویت‌ساز مقصد سفر استانی رئیس‌جمهور کهگیلویه‌وبویراحمد بود. آقای رئیس‌جمهور تا آن روز دیدارهای زیادی با عشایر داشت؛ از مشکلاتشان با خبر بود؛ می‌دانست عشایر دسترسی به بازار ندارند و دامی که پروار می‌کنند خریدار ندارد... 📃 متن کامل به قلم: فاطمه نصراللهی و صدای: مریم ابوالحسنی آرش علاءالدینی | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 آقای رئیسی چطور به جنگ کرونا رفت؟ دولت که به آقای رئیسی رسید، کرونا در کشور جولان میداد و سکون و رکود اجتماعی حاکم بود. مردم از خانه‌ها‌ بیرون نمی‌آمدند. برخی ادارات نیمه‌تعطیل، مدارس مجازی یا نیمه‌مجازی و دانشگاه‌ها تعطیل یا نیمه‌تعطیل بود. در این اوضاع پول هم نبود. دولت قبل یا نخواسته یا نتوانسته نفت بفروشد. تولید در رکود بود. میانگین نرخ تشکیل سرمایه توی سه سال آخر دولت آقای روحانی منفی سیزده درصد بود و این یعنی کوچک شدن اقتصاد. بدتر از این، مردم در استرس اجتماعی سنگینی بودند. انگار منتظر بودند از کرونا بمیرند. نقشه ایران یک روز سیاه می‌شد و یک روز قرمز. در این شرایط دو نظریه وجود داشت: کرونا بیماری است و درمانش با واکسن است یا استرس اجتماعی حاصل از کرونا، کشور را به نابودی کشانده و باعث مرگ مضاعف شده. آقای رئیسی به مصاف هر دو رفت: رفت توی صف داروخانۀ بیست و نه فروردین در تهران. ماسکش را شل زد. دستکش هم نپوشید. میخواست استرس اجتماعی را از بین ببرد. بعد از اینکه خودش بین مردم رفت، دستور داد ادارات باز شوند با این شرط که هر کس وارد میشود باید ماسک زده باشد. همزمان نظریه اول را هم دنبال کرد. به کشورهای مختلف سفر کرد. حاصل تحرک اجتماعی‌اش، وارد شدن حجم عظیمی از واکسن به کشور بود. بعضی از این واکسن‌ها حتّی با هواپیماهای دولتی وارد شدند. مردم را از استرس نیاز به واکسن هم نجات داد. حالا حق انتخاب با مردم بود که کدام واکسن را بزنند، داخلی یا خارجی. مردم آرامش پیدا کردند. خیابان‌ها شلوغ شد. تحرک اجتماعی مردم آغاز شد. تولید تابعی از نیروی کار و سرمایه است. تحرک جای سرمایه را گرفت. نگاه از سرمایه‌محوری منتقل شد به کارمحوری. نگاه آقای رییسی به خود تحرک بود. تحرک اجتماعی تولید را راه انداخت. تحرک اجتماعی توی دولت هم پدید آمد. توانستند نفت بفروشند و نظام مالیاتی را راه‌اندازی کنند. در یکی دو سال تعداد مودیان مالیاتی افزایش پیدا کرد و دولت توانست درآمد جذب کند. توانست به تعهداتی که دولت قبل برایش بار کرده بود عمل کند. حقوق را افزایش داد. آثار تحرک اجتماعی تابع تولید دولت‌ آقای رئیسی بود. مدل اساسی حکمرانی‌اش همین تحرک اجتماعی بود. مدام حرکت می‌کرد. حتی شهادتش هم از تحرک اجتماعی‌اش بود. حمیدرضا مقصودی دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | روایت کفایت @revayate_kefayat ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 🔸 دیدار غیررسمی اواخر سال ۸۲ بود. قرض‌الحسنه آل‌طه و محمدرسول‌الله در اصفهان دچار مشکل شدند. بانک مرکزیِ دولت وقت، قرض‌الحسنه‌ها را ملزم کرده بود تا عملکرد خود را با قوانین بانک مرکزی و شورای پول تطبیق دهند. همه‌چیز داشت به روال خودش پیش می‌رفت؛ اما بی‌بی‌سی و صدای آمریکا، مردم را برای گرفتن سپرده‌هایشان تحریک کردند. قرض‌الحسنه‌ها توان بازپرداخت یکجای مطالبات مردم را نداشتند. هر دو قرض‌الحسنه برای حفظ منافع مردم پلمپ شد. آقای رییسی سال ۸۳، معاون اول قوۀ قضاییه شد و برای دیدارهای رسمی به اصفهان سفر کرد. ماجرای دو قرض‌الحسنه وارد فضای قضایی شده بود. آقای رییسی وسط دیدارهای رسمی خود، در دیداری غیررسمی به خانۀ یکی از اعضای هیئت‌مدیرۀ این دو قرض‌الحسنه رفت تا برای وصول مطالبات مردم چاره‌اندیشی کند. روزهای سختی بر مردم اصفهان و قرض‌الحسنه‌ها گذشت؛ اما پول مردم کم‌کم برگشت. مقام‌مسئولی که روزی برای احقاق حق مردم، به خانۀ هیئت‌امنای یک قرض‌الحسنه می‌رود، وقتی هم رئیس‌جمهور می‌شود، لحظه‌ای برای خدمت به مردم آرام نمی‌نشیند. حامد یزدیان به قلم: ملیحه نقش‌زن یک‌شنبه | ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ | روایت کفایت @revayate_kefayat ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 مامانِ نوجوون، باید سیاسی باشه «ربِّ اشْرَحْ لي صَدري و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لساني یَفقَهوا قَوْلی» را توی تاکسی خواندم و به خودم فوت کردم. به پارک که رسیدم معصومه‌سادات را کوله‌ به کمر و منتظر دیدم. هر دو در چشم‌های همدیگر ترس را می‌دیدیم. کمی روی نیمکت پارک نشستیم و جمله‌های شروع هم‌صحبتی با مردم را چِک کردیم. هیچ چیز قابل توجهی به ذهنمان نمی‌رسید. معصومه دست‌هایش را توی هم قلاب کرد: «النجاتُ فی الصدق، پاشو بریم». اولین نیمکتی که سر راهمان بود، سه‌تا خانم نشسته بودند. روبه‌رویشان ایستادم و خنده‌ای پهن چاشنی جمله‌ام کردم: «سلام، شما بچه دارید؟» نگاه‌های پرسشگرشان بین هم رفت و آمد داشت. خانمی که چشم‌های عسلی داشت، پیش‌قدم شد:«بله دخترم یازده سالشه داره تو پارک تاب می‌خوره». خانم سمت راستی، دستی توی موهای مِش کرده‌اش کشید: «بله دختر منم رو سرسره‌ست» کنار نفر سوم نشستم و از توی کیفم پازل‌های غدیری را سمتشان گرفتم: «بفرمایید، بدید به بچه‌ها. باهاشون درباره‌ی امام اولمون صحبت کنید». از ذوقِ خنده‌ای که روی صورتشان نشست، استفاده کردم: «دوستان، میشه یه کم در مورد انتخابات با هم صحبت کنیم؟» چشم‌های عسلی‌اش را به سمتم چرخاند: «من که همه‌ی صحبت‌ها و برنامه‌هاشون رو نگاه می‌کنم. کلا آدم سیاسی هستم». معصومه‌سادات که همه‌ی مناظرات را حفظ بود، سر کلاف صحبت را دست گرفت و مشغول شد. کنار خانمی که ساکت‌تر بود و فقط نگاه می‌کرد، نشستم: «شما چی؟ رأی می‌دی؟ نمی‌دی؟ به کی رأی میدی اصلا؟» لبه‌ی راست مانتویش را روی آن لبه کشید: «من اصلا نه تلویزیون نگاه می‌کنم، نه می‌شناسمشون. بعداً از این دوستم که خیلی آدم‌ سیاسی هست، می‌پرسم به کی رأی بدم؟» هعععی کشیدم: «آره، سیاست خیلی حوصله می‌خواد. منم زیاد حوصلم نمی‌گیره حرفاشونو گوش کنم. معمولاً تکه‌های صحبت‌ها رو می‌خونم یا از همین دوست پاکارم می‌پرسم. اما خب ماها که نوجوون داریم باید یه کم از سیاست و اوضاع جامعه سر در بیاریم. حتی مسائل اقتصادی و فرهنگی هم همین‌طوره، راستی اسمت چیه؟» بطری آب را به دخترش که با لپ‌های قرمز کنارش ایستاده بود داد: «فاطمه‌ام، همین امسال عید دخترم می‌گفت: مامان من شومیز نمی‌خوام، تیپ گنگ می‌خوام بزنم. از دوستاش یاد گرفته بود. یه روز دیگه اومد گفت مامان به کی می‌خوای رأی بدی؟» نگاهی به چانه‌ی گرم معصومه‌سادات و دو خانم انداختم و ادامه دادم: «ببین، ماشاالله چقدر این دهه نودیا بلا شدن. ماها باید یه کم از اوضاع جامعه سر دربیاریم تا بتونیم باهاشون صمیمی شیم و بعدتر تو مسائل مخصوص خودشون رو ما حساب کنن. حتی خانمی که سیاسی باشه و چهارتا اصطلاح مهم رو بدونه، همسرش هم روی مشورت باهاش حساب باز می‌کنه، هرچند همسرمون هم سیاسی نباشه». زن فکری کرد: «آره راست می‌گی، حالا یه کم، فقط یه کم‌ها میرم صحبت‌های نامزدها رو نگاه می‌کنم». جمله‌ی آخرش را با خنده‌ی ملیحی گفت. صحبت معصومه هم با خانمی که می‌گفت: «رأی نمی‌دم، خودشون قبلاً رئیس‌جمهور رو انتخاب کردند»، تمام شده بود. با خانم‌ها مصافحه کردیم و راه افتادیم. چشم چرخاندم و چندین پسر نوجوان سیگار به دست را گوشه‌ی پارک دیدم. - نگاهم را از روی پسرهای دهه هشتادی توی چشم‌های خوش رنگ معصومه‌سادات انداختم: «پایه‌ای بریم ببینیم تو احوال انتخابات هستن یا نه؟» مهدیه مقدم @httpsbleirhttpsbleirravi1402 سه‌شنبه | ۲۹ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 پروژه‌های تحولی از یک طرف خزانه مشکل داشت، از طرف دیگر ابروزارت‌خانه اقتصاد باید سازمان‌های مختلفی را اداره می‌کرد. همه منتظر بودید آقای رئیسی شخص باتجربه‌ای را برای این وزارت‌خانه تعیین کنند تا شاید مرهمی بر زخم‌های خزانه باشد. اما رویکرد ایشان میدان دادن به جوان‌ها بود. کسی فکرش را هم نمی‌کرد که در چنین شرایطی مسئولیت وزارتخانه اقتصاد به شخص جوانی چون دکتر خاندوزی سپرده شود. تیم جوان ایشان تجربۀ اجرایی در این حوزه را نداشت. شناخت وزارتخانه، شناخت افراد و مدیریت وضعیت موجود کلی زمان می‌برد. برخی از کارشناسان نگران عواقب این تصمیم بودند. افراد تیم می‌توانستند هرکدام مدیریت سازمانی را برعهده بگیرند، جلسه تشکیل دهند، تصمیم‌گیری کنند و کارها را طبق سال‌های قبل جلو ببرند. اما آنها با هدف اصلاح اقتصاد وارد میدان شده بودند. کلی ایده ناب داشتند که حاصل سال‌ها تحقیق و پژوهش بود. باید مردم نتایج اعتماد به جوانان را لمس می‌کردند. باید در کنار سیاست‌گذاری جایی برای کارهای تحولی باز می‌شد. با حمایت رئیس‌جمهور، دبیرخانۀ پروژه‌های تحولی شکل گرفت و اصلاح اقتصاد شروع شد. بهبود وضعیت معیشت، توسعۀ اشتغال و ثروت‌آفرینی شاخص‌های انتخاب پروژه‌ها در این دبیرخانه بود. طراحی مدل هوشمندسازی یارانه آرد و نان یکی از پروژه‌های تحول است که آماده واگذاری است و انشاله به زودی برکات آن را در معیشت مردم شاهد خواهیم بود. روح‌الله ابوجعفری سه‌شنبه | ۸ خرداد ۱۴۰۳ | روایت کفایت @revayate_kefayat ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا