🌐محمدرضا حکیمی؛ دفاع دینی از فقرا
راوی #اندیشه: کرونا جان محمدرضا حکیمی را هم گرفت. او از داعیان مکتب تفکیک و تعیینکننده نام این روش فکری برخی خراسانیها بود.
از نظر حکیمی، ثمرات یک اندیشه میباید در جامعه نشان داده شود و به کاهش درد جامعه بیانجامد. آنگونه که خود میگفت این دغدغه را از همان ابتدای نوجوانی با خود داشته است:
«هنوز جوان، بلکه نوجوان بودم که چه بسیار اوقات بهویژه شبها به هنگام خواب به یاد محرومان و ناتوانان و دلشکستگان کوی و برزن غم میخوردم و چگونگی حال افسرده آنان را پیش خود مجسم میکردم و چهره دردسوخته آنان را در نظر میآوردم و در غم و غصه آنان به خواب میرفتم» (مؤخّرهای بر کتاب خورشید مغرب، کیهان، 8 تیر 1361).
حکیمی این دغدغه را بعدها مکتوب کرد و گفت: زندگی هر انسانی بر دوگونه است؛ زندگی «قطرهای» و زندگی «دریایی». در زندگی قطرهای روح انسان مانند قطرهای کوچک و محدود است که تنها خود را میبیند و خود را میخواهد، نه دیگران را. این انسانِ حقیر همین که خودش و فرزندانش سیر شدند دیگر به هیچ انسان دیگر و خانواده دیگر کار ندارد. بر سر دیگران هر چه آمد آمد. اما در زندگی دریایی، انسان بزرگ میشود، میگسترد و از محدوده بسیار کوچک وجود قطرهای خویش رها میگردد و به اقیانوس کبیر انسان و جامعه بلکه انسانها و جامعهها میپیوندد و خود را عضوی از اعضای پیکر جامعه و جامعه را اعضای گسترده خویش میداند. درد همه را چونان درد خود حس میکند و آسایش همه را آسایش خود میشمارد (محمد حکیمی، گزارشی درباره جلد سوم تا ششم الحیاه، صص99-97).
با این نگرش بود که موضوع اقتصاد در نگاه محمدرضا حکیمی برجسته شد. گفته بود که مشکل بزرگ انسان در طول تاریخ، ظلم اقتصادی است نه ظلم سیاسی و اجتماعی. گفت که حتی ظلمهای سیاسی نیز از اقتصاد نشأت گرفته است. در تعبیری عنوان کرد که هر کس در قضایای زندگی بشری و رنجهایی که انسان کشیده است و اکنون نیز میکشد به ژرفی بنگرد، یقین خواهد کرد که طاغوتِ اصلی حقیقی همان طاغوت اقتصادی است، و طاغوت سیاسی سیئهای است از سیئات طاغوت اقتصادی (محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج3، صص 327-328).
حکیمی بر این باور بود که اسلام نیز بر این مهم توجه تام داشته و به صِرف بیان حقیقت، بسنده نکرده است. بلکه در اسلام آنچه مهم است، عدالت است. وی مدعی بود که پیامبران تنها مردم را به حقیقت دعوت نکردهاند، بلکه به عدالت نیز فراخواندهاند. پیامبران فقط از حق و باطل و کفر و دین سخن نگفتهاند، بلکه از عدل و ظلم هم سخن به میان آوردهاند. وی سپس تفاوت پیامبران را با فیلسوفان و مصلحان در همین مهم میدانست. میگفت که پیامبران به حقیقت و عدالت توامان دعوت کردهاند بر خلاف فیلسوفان و مصلحان که صرفاً از حقیقت سخن میگویند.
توصیههایی که حکیمی برای اصلاح ساختارهای اجتماعی میکرد نیز از همین دغدغه ناشی میشد. میگفت که فقر و محرومیت مردم میباید همیشه پیش چشم باشد. حتی به جامعه پزشکان توصیه کرده بود که باید دانشکده پزشکی در محلی ساخته شود که انسانهای فقیر و محروم در آنجا سکونت و رفت و آمد دارند تا فارغالتحصیلان در دوره تحصیل به سیاهبختی انسانها بنگرند و روزگار آنان را ببینند و بر نابهسامانی مردم وقوف یابند. به اساتید کهنسالِ پزشکی هم پیشنهاد داده بود که فیلمهایی از وضع زاغهها و مردم تیره روز دهات و امثال آن تهیه کنند و برای دانشجویان رشتههای پزشکی به نمایش بگذارند و هر گونه که بشود ارزش انسان را در شخص پزشک تزریق کنند (محمدرضا حکیمی، فریاد روزها، صص 75-76).
مرحوم حکیمی برگزاری برخی جشنوارهها را هم مورد نقد قرار میداد و از دریافت جایزه علوم انسانی فارابی هم سر باز زد. وی گفت تا هنگامی که در جامعه ما فقر و محرومیت مرئی و نامرئی بیداد میکند، برگزاری چنین جشنوارههایی از نظر اینجانب در اولویت نیست. سپس این پرسش را از برگزارکنندگان جشنواره پرسید که: آیا این علوم برای ثبت در کتابها و در دنیای ذهنیت است یا برای خدمت به انسان و حفظ حقوق انسان و پاسداری از کرامت انسان است در واقعیت خارجی و عینیت؟
او با همین نگاه بود که در سالهای اخیر نیز محبوب اصولگرایان، اصلاحطلبان و حتی روشنفکران منتقد نظام نیز باقی مانده بود و هر یک میکوشیدند حکیمی را به خود منتسب کنند.
نام حکیمی در تاریخ معاصر با دو موضوع دیگر نیز گره خورده است: او نخستین کسی است که سال 42 در کتاب «سرود جهشها» از لقب «امام» برای امام خمینی استفاده کرد. سال 56 نیز پس از درگذشت علی شریعتی اعلام شد شریعتی نام حکیمی را به عنوان وصی خود و مسؤول اصلاح آثارش تعیین کرده است. هرچند حکیمی هیچگاه حاضر به اصلاح آثار شریعتی نشد و گفت ایرادی که «شخصیتشکن» باشد در کتابهای شریعتی ندیده است.
@rawinews
🌐نفت؛ جنگ، کودتا و خون
راوی #تاریخ: «هر راهحلی برای مسأله نفت در برابر جانشین مصدق میگذاشتند مسلماً از آنچه در آخر کار، ایران را مجبور به قبول آن کردند بهتر میبود. در آن صورت مقدر نمیبود که خواب آشفته نفت، کابوسی چون کودتا را به دنبال داشته باشد، و این همه به ماندن قوام بستگی داشت و قوام از دیدگاهی بس متفاوت به ماجرای نفت و چگونگی چیرگی بر بحرانی که ایران را در آتش میکشید مینگریست» (در تیررس حادثه، ص 317).
۲۵ تیر ۱۳۳۱ مصدق در پی اختلاف با شاه استعفا داد و شاه ناچار شد علیرغم تمایلش فرمان نخستوزیری احمد قوام را صادر کند. متن تند اطلاعیه قوام او در محتوا و کلام از صراحتی چشمگیر برخوردار بود و به اعتراض و شورشی دامن زد که در تاریخ با عنوان «قیام سی تیر» شناخته میشود. از آن پس نام قوام با خیانت مترادف شد. وی در آغاز این اطلاعیه به مسأله نفت و کوشش خود در راه «استیفای حق کامل ایران» اشاره کرده و از «سرسختی بیمانندی» که مصدق در راه احقاق حقوق مردم از خود بروز داده بود سخن میگوید (همان، ص 277).
قوام که قصد داشت در پیشبرد هدفهای برحق ایران در مسأله نفت بیشتر بر دیپلماسی تأکید کند تا بر رویارویی آشکار، این را هم ناگفته نمیگذارد که «در ضمن مذاکرات نوعی بیتدبیری نشان داده … و مطالبه حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو ملت ساخت». همچنین در آن زمان بحران مالی ناشی از عدم فروش نفت، ایران را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود و مصدق راه ایجاد تفاهم را که تنها امکان گذار از این بنبست بوده به کلی منتفی کرده بود. اما قوام اعتقاد متفاوتی داشت:
«من هیچ وقت مثل دکتر مصدق معتقد نیستم که روی چاههای نفت را ببندیم و مملکت را در فقر بسوزانیم. باید ایجاد ثروت و کار کرد تا مردم مرفه باشند». توجه به این محدودیتها و شهامت بیان آنها، قوام را در مقابل مصدق و انتظارات سیرابنشده ملتی تحقیرشده قرار داد و خشم آنها را علیه خود برانگیخت.
موضوع با اهمیت دیگر آن اطلاعیه، نگاه ویژه او به دین بود: «به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاست بیزارم، در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودهاند لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته، زحمات بانیان مشروطه را از نیمقرن به این طرف به هدر دادهاند. من در عین احترام به تعالیم مقدس اسلام، دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد» (همان، ص 278).
آخرین موضوع اطلاعیه نیز خطاب به کسانی بود که در برابر قوام مانعتراشی میکردند: «دوره عصیان سپری شد، روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد!» (همان، ص 279).
حمید شوکت در کتاب «در تیررس حادثه» معتقد است که چند روز پس از این اطلاعیه، با کوشش همهجانبه دربار و بسیاری دیگر در حالی که قوام هیچ اطلاعی نداشت حادثه سیام تیر رخ داد و به حساب او نوشته شد و او را مجبور به ترک قدرت کردند (همان، ص 292).
بیانیه «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» و حوادث خونین سی تیر دلایل اصلی سقوط قوام بودند؛ کشتاری که بازتاب آن شاید به گفته حمید شوکت «اغراقآمیز و دور از واقعیت بوده باشد. مخالفان ظاهراً بیشتر به تأثیر روانی و تبلیغاتی ادعاهای خود تکیه داشتهاند تا بیان واقعیت» (همان، ص294).
اگرچه واقعه سی تیر سال 31 به پیروزی مصدق و کاشانی منجر شد و آنها به ریاست قوای مجریه و مقننه دست یافتند و حتی حکم مصادره اموال و مفسد بودن قوام را از مجلس گرفتند، ولی اختلافات دو جناح پیروز ماجرا قبل از «شب هفت شهدای سی تیر» آغاز شد. نخستین اختلاف بر سر تعیین وزرای دولت دوم مصدق بود که با افزایش تدریجی اختلافات تا کودتای 28 مرداد 32 ادامه یافت و به جدایی و تضاد کامل بین مصدق و کاشانی انجامید.
قوام اگرچه با تبلیغات حامیان مصدق و کاشانی بدنام ماند، ولی این دربار پهلوی بود که برنده واقعی این جدال شد و همه رقبا را از میدان خارج کرد. از همین رو باید واقعه 30 تیر سال 31 را یکی از بسترهای اصلی پیروزی خیرهکننده کودتای 28 مرداد سال 32 دانست.
@rawinews
🌐در فقدان پیرانِ محقق
راوی #اندیشه : در روزهایی که بیماری کرونا در کشور، آمار مرگ را افزایش داده، سه تن از محققان برجسته کشور نیز روی در نقاب خاک کشیدند.
صفدر تقیزاده؛ مترجم و نویسنده برجستهای بود که در سن 89 سالگی درگذشت. او دلبسته ترجمه بود و میگفت که ترجمه را نمیتوان به کسی آموخت. معتقد بود که ترجمه به دلیل بهکارگیری خلاقیت، خود یک هنر است. بر همین اساس میگفت که مترجم در مرحله اول باید خوانندهای دقیق و حساس باشد. باید به متن احساس داشته باشد. معتقد بود که مترجم گذشته از شناخت زبان، به چیزی شهودی هم نیازمند است. بر همین اساس میگفت هر گاه که زبانِ اصلی، این احساس را از او دریغ کند، ترجمه متن ممکن نخواهد شد.
تقیزاده کار مترجم را سختتر از کار نویسنده میدانست. در همین خصوص میگفت که نویسنده وقتی مطلبی مینویسد، میتواند به دلخواهِ خود موضوع را تغییر دهد. اما مترجم با یک کتاب نوشتهشده سر و کار دارد و نمیتواند دخالتی در متن کند. در عین حال باید حسِ خوبی را به مخاطب انتقال دهد. وی برخی آثار ویل دورانت، امبرتو اکو، جان اشتاین بک و گابریل گارسیا مارکز را ترجمه کرده بود. تقیزاده علاوه بر ترجمه، به معرفی نویسندگان و آثار ادبی نیز توجه داشت و داوری برخی جوایز معتبر ادبی را نیز بر عهده گرفته بود.
لطفالله یارمحمدی؛ زبانشناس و عضو پیوسته فرهنگستان علوم نیز بهتازگی در اثر کرونا در سن 88 سالگی درگذشت. وی کتابهایی درباره زبانشناسی نوشته بود. او به آموزش زبان اهتمام داشت و در ابتدای انقلاب نیز عضو کمیته برنامهریزی شورای انقلاب فرهنگی در تنظیم برنامههای زبان انگلیسی بود. یارمحمدی را به عنوان پایهگذار دوره کارشناسی ارشد زبان انگلیسی در دانشگاه هم میشناسند. در همین خصوص گفته بود: از کارهایی که بیش از هر چیز به من رضایت خاطر داده است، ایجاد برنامه فوق لیسانس در آموزش زبان است که برای اولین بار به طور نظاممند در دانشگاه شیراز برقرار شد.
علاوه بر این، وی به نگارش مقالات و کتابهایی با موضوعات زبانشناسی، گفتمانشناسی و صوتشناسی پرداخت. خود گفته بود که به نگارش مقاله راغبتر است و بر حسب طبیعت رشته تخصصی، این مقالات اغلب به زبان انگلیسی و در خارج از کشور مانند امریکا، انگلستان، آلمان، لهستان، یوگسلاوی و هند به چاپ رسیده است.
دیگر محققی که دیده از جهان فروبست، پرویز کردوانی بود. او نسبت به دو محققِ پیشین، از شهرت بیشتری برخوردار بوده است. تأملات و تحقیقات او در خصوص جغرافیا بود و به عنوان چهره ماندگار کشور نیز انتخاب شد. کردوانی را به عنوان پدر علم کویرشناسی ایران هم میشناختند. کتابها و مقالات بسیاری نوشته بود و هشدارهایی که درباره کمبود آب بیان میکرد، در کنار صراحت لهجه او سبب میشد تا سخنانش مورد توجه قرار گیرد. او در خصوص کمبود آب و سیاستهای غلط آبی بارها هشدار داد.
کردوانی میگفت تا 50 سال دیگر، ایران نه آب سطحی خواهد داشت و نه آب زیرزمینی. او انتقال آب را چاره کمبود آب در ایران نمیدانست و به نقد آن پرداخته بود. وی معتقد بود که انتقال آب دریای خزر به سمنان جنبه سیاسی داشته و انتقال آب خلیج فارس و دریای عمان به خراسان جنوبی و رضوی مشکل کمآبی را رفع نخواهد کرد. کردوانی پس از عمری تحقیق و هشدار نسبت به برخی بیتدبیریها، در 90 سالگی دیده از جهان فروبست.
📸عکس تدفین پروفسور کردوانی در بهشت زهرای تهران
@rawinews
10.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐کلیپ هشتادمین سال استعفای اجباری رضاشاه و اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین
@rawinews
🌐ادعانامهای علیه «توحش بازار»
راوی #اندیشه، محمدحسین مصلایی: شکست ابرقدرت شرق و سیطره سرمایهداری سبب نشده که چپگرایان از تلاش برای نکوهش اقتصاد بازار دست بردارند. جرالد آلن کوهن (2009-1941) فیلسوف مارکسیست کانادایی یکی از مهمترین مدافعان مارکس و مخالفان بازار در سالهای پس از فروپاشی شوروی بوده است. وی در کتاب «چرا سوسیالیسم نه؟» که در اواخر عمرش نوشت، با شرح موقعیت یک سفر تفریحی نشان میدهد که بیشتر مردم چنانچه در این موقعیتها قرار بگیرند، شکل زندگی سوسیالیستی را بیشتر ترجیح میدهند. وی به دو اصل مساواتطلبی و اجتماع میپردازد که در سفر تفریحی محقق میشوند و توضیح خوبی برای جذابیت شیوه سازماندهی به سبک سفر تفریحی به نظر میرسند.
مراد از مساواتطلبی یا اصل عدالت، برابری بنیادی فرصتهاست. خصلت محوری مفهوم اصل اجتماع نیز این است که افراد به فکر یکدیگر باشند و در صورت ضرورت و امکان از یکدیگر مراقبت کنند. اصل اجتماع مقتضی رابطه متقابل جمعی است که اصلی ضد بازار است. مطابق این اصل، اگر کسی به دیگری خدمتی کند دلیلش فایدهای نیست که نصیبش میشود، بلکه به این خاطر است که دیگری به خدمت او احتیاج دارد. در مقابل در رابطه استوار بر بازار، پاداش نقدی هر فعالیت مولدی را برمیانگیزد، و انگیزه هر فعالیت مولدی نوعاً ترکیبی از ترس و طمع است، نه تعهد اخلاقی افراد به یکدیگر. این برخورد طمعآلود و ترسبرانگیز که از منظر بازار با همنوعان صورت میگیرد و آنان را صرفاً به عنوان منابع بالقوه ثروت و تهدیدی برای موقعیت شخص قلمداد میکند به واقع وحشتناک است اما به واسطه دوام قرنها تمدن سرمایهداری ما با آن خو گرفتهایم و به آن عادت کردهایم.
کوهن سپس میپرسد: آیا تعمیم اصل اجتماع و اصل عدالت به عنوان آرمان سوسیالیسم به کل حیات اقتصادی امر مطلوبی است؟ و بنا به فرض مطلوب بودن، آیا چنین آرمانی اصلاً ممکن است؟ وی سپس به موانع سوسیالیسم میپردازد: نخست اینکه اگرچه ما میتوانیم نظام اقتصادی را بر اساس پرورش خودخواهی و دامن زدن به آن بگردانیم، اما نمیدانیم که نظام اقتصادی چگونه میتواند با پرورش سخاوت انسانی و بهرهگیری از آن کار کند. همچنین رشدنیافتگی تکنولوژیهای اجتماعی باعث میشود ناتوان از آن باشیم که بدانیم بدون کمک دم و دستگاه بازار چه چیزی را چگونه و به چه مقدار تولید کنیم.
یکی از مواردی که مثال سفر تفریحی را برای تعمیم به ابعاد وسیع اقتصادی از کار میاندازد و وضعیتِ به کلی متفاوت جامعه را برجسته میکند، همین مورد است. اما کوهن برای حل این مشکل ایده کتابی از جوزف کارینز را به میان میکشد که عنوان فرعی آن «رسالهای در باب نظریه اقتصادی-سیاسی آرمانی» است. در این کتاب مسأله تکنولوژی اجتماعی با به کارگیری مکانیسم بازار در خدمت برابری و اجتماع حل میشود.
سوسیالیسم استوار بر بازار هم یکی دیگر از راهحلهای ممکن برای حل معضلِ برنامهریزی جامع است. این روش یکی از برنامهریزیهای غیرمتمرکز سازماندهی اقتصادی است که تا کنون اقتصاددانان سوسیالیست به خاطر پیوند تاریخی اندیشه سوسیالیسم با اندیشه برنامهریزی متمرکز از آن غافل بودهاند. البته او فراموش نمیکند که بازار ذاتاً چیز نفرتانگیزی است. وی به سه ویژگی بازار اشاره کرده و مینویسد: «استعداد بازار در این است که میتواند ابتداییترین انگیزهها را برای اهداف مطلوبی بسیج کند؛ اما در عین حال آثار نامطلوبی، چون نابرابری ناعادلانه و عظیم ایجاد میکند. در هر دید متعادل و موزونی، باید هر سه جنبه حکم بالا را با هم در نظر گرفت، ولی برخی از پیروان سوسیالیسم استوار بر بازار با غفلت از دو ویژگی اول، خود را میفریبند. برنارد مندویل این دو ویژگی را همیشه با هم در نظر میگرفت، به همین دلیل عنوان فرعی کتابی را که در ستایش بازار نوشته بود گذاشت: رذایل خصوصی، منافع عمومی».
کوهن پیش از اینکه کتاب را آغاز کند در مقدمه اشاره میکند که پرسشی که عنوان این کتاب است، به قصد پاسخ گرفتن مطرح نشده، اما به رغم همه پیچیدگیها و موانع نباید این ایدهآل را رها کرد. در قطعه پایانی کتاب نیز این حرف اینشتین را نقل میکند که سوسیالیسم عبارت است از کوشش بشر «برای غلبه کردن بر این مرحله تعرضآمیز تحول انسانی و فراتر رفتن از آن»، و باز تأکید میکند که هر بازاری، حتی بازار سوسیالیستی، نوعی نظام تعرضآمیز است. همچنین شکست خوردن کوششهایی که تا کنون برای فراتر رفتن از این سبعیت صورت گرفته، نباید باعث رها کردن این تلاشها شود.
@rawinews
🌐گزارش بیرونی از عاشورا
راوی #تاریخ: در آخرین سالهای ریاستجمهوری اشرف غنی، اخباری مبنی بر عزم دولت افغانستان برای بازسازی مقبره ابوریحان محمد بن احمد بیرونی در شهر غزنی افغانستان منتشر شد. بر پایه این اخبار، قبر ابوریحان با اینکه وضع نامناسبی داشت، اما مورد اقبال مردم بود و آنها با بستن پارچههایی به قبر، طلب حاجت میکردند.
ابوریحان بیرونی اگرچه مشخص نیست که دقیقا چه مذهبی داشته و حتی برخی او را مؤمن به دین مانوی میدانند، اما به احتمال زیاد شیعه دوازده امامی نبود. از سخنان انتقادی وی درباره برخی شیعیان در برخی آثارش پیداست که احتمالا از اهل سنت یا از شیعیان زیدی بوده است، اما در تاریخ ایران و اسلام به عنوان یکی از مهمترین دانشمندان همهچیزدان مطرح بوده که هزار سال پیش توانست در دانشهای فراوانی اثرگذار و صاحب تألیف یا اختراع باشد. اکنون شهر محل دفن بیرونی، محل سکونت شیعیان هزاره است و آنها نیز به وی احترام میگذارند. با توجه به حاکمیت مجدد طالبان، مشخص نیست که آیا عملیات ساخت آرامگاه وی ادامه خواهد یافت یا در هالهای از ابهام و فراموشی فروخواهد رفت.
ابوریحان بیرونی فراتر از این بیاعتناییها دانشمندی بزرگ در تاریخ بشر قلمداد میشود که هم نقش مهمی در انتقال دانشهای ایرانی، اسلامی، هندی و یونانی به نسلهای بعدی داشته و هم به بیطرفی و انصاف شناخته شده است. اکنون یکی از مهمترین گزارشها درباره واقعه کربلا و عزاداری شیعیان نخستین را در کتاب ارزشمند «الآثار الباقیة عن القرون الخالیة» میتوان دید که بیرونی در سن جوانی در گرگان تألیف کرده است. در صفحه 420 از تصحیح پریز اذکائی آمده است:
«مسلمانان ماه محرم را گرامی میداشتند، تا اینکه کشتار حسین بن علی ابیطالب به همراه خاندان رسول خدا از فرزندان ابوطالب در بیابان رخ داد و با حسین و خانوادهاش رفتاری شد که تا پیش از آن در همه مردمان با بدترین افراد نیز چنین رفتاری نشده بود؛ کارهایی همچون کشتن با زبان تشنه به وسیله شمشیر و آتش زدن و بر نیزه کردن سرها و تازاندن اسبها بر اجساد پارهپاره و هتک حرمت و اسیر کردن زنان و کودکان و نمایش دادن آنان روی شترها. از آن زمان مسلمانان محرم را شوم دانستند، ولی بنیامیه آن را عید میگرفتند و لباسهای نو میپوشیدند و آرایش کرده و خود را مزین به زیورآلات میکردند ... ولی شیعه در ماه محرم نوحه میخوانند و برای کشته شدن سیدالشهدا گریه میکنند و در مدینةالسلام [=بغداد] و شهرهای دیگر عزاداری آشکار میکنند و به زیارت تربت پاک کربلا میروند ».
در صفحه 422 نیز ابوریحان به وقایع ماه صفر پرداخته و میگوید: «اول ماه صفر سر حسین (علیهالسلام) وارد دمشق شد و یزید (که خدا لعنتش کند) سر را مقابل خود گذاشته و با چوب دستیاش به دندانها میزد و این [شعر] را میخواند: "از قبیله خندف نیستم اگر از فرزندان احمد[ص] انتقام نگیرم. کاش بزرگان قبیلهام در جنگ بدر، اکنون بودند و ناله خزرجیان از ضربات شمشیر را میدیدند و شادی میکرده و میگفتند: آفرین بر تو ای یزید! ما بزرگان آنها را کشتیم و تلافی قتل بزرگان خود در جنگ بدر را بر سر آنها درآوردیم و بیحساب شدیم" ... بیستم صفر سر حسین را به کربلا بازگردانده و کنار پیکرش دفن کردند و در این روز، خاندان حسین هنگام بازگشت از شام به زیارت اربعین رفتند».
اشاره صریح ابوریحان به عمق فجایع کربلا از جمله لبتشنه کشتن نوه پیامبر(ص)، کفرگویی یزید و زیارت اربعین و نیز عزاداری علنی شیعیان نخستین، این کتاب را به یکی از مهمترین و قدیمیترین منابع معتبر مربوط به فاجعه کربلا و عزاداری حسینی شیعیان بدل کرده است.
روز 13 شهریور هر سال که زادروز ابوریحان بیرونی است به عنوان روز بزرگداشت او تعیین شده است. او احتمالا 13 شهریور سال 352 شمسی در بیرون شهر کاث خوارزم متولد شد، در سن 75 سالگی در غزنی از دنیا رفت و در این شهر تاریخی به خاک سپرده شد. غزنی اکنون در جنوب شرق افغانستان قرار دارد.
📸عکس قبر ابوریحان در غزنی افغانستان
@rawinews
🌐درگذشت آیتاللهالعظمی حکیم
رسانههای عراقی خبر دادهاند که آیتاللهالعظمی سید محمد سعید حکیم؛ یکی از چهار مرجع تقلید اصلی نجف اشرف در سن ۸۷ سالگی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفته است.
آقای حکیم نوه دختری مرحوم آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم؛ زعیم نجف در دهه شصت میلادی بود.
پیشتر در اینجا نوشته بودیم که وی نخستین فقیه برجسته شیعه به شمار میآید که قائل به عدم جواز اعدام مرتد شده است.
@rawinews
🌐نیاکان مطالبهگر زنان مسلمان
راوی #اندیشه، محمدحسین مصلایی: جریان غالب شرقشناسی مایل است طیف وسیع تجارب زنان مسلمان و زنان در خاورمیانه را در تودهای انتزاعی به نام «زن مسلمان» به منزله یک «دیگری»ِ عجیب و غریب که تمام وجوه زندگیاش محدود به فضاهایی است که مذهب برایش تعیین کرده، یککاسه کند؛ فضاهایی از سنخ حرمسرا و سنتهایی از قبیل پردهنشینی، و به این نحو به انکار سرگذشت همه زنانی بپردازد که اندیشه و رفتار متفاوتی از هنجارهای جامعهشان داشتهاند. جریانهای محافظهکار و ارتجاعی نیز در عمل با آنها همکاری میکنند و کوششهایی را که در جهت احقاق حقوق زنان و عدالتاجتماعی صورت میگیرد به اعتبار اینکه برخاسته از فرهنگ بیگانه و فمینیست است مصداقی از «غربزدگی» به شمار میآورد و مورد طرد قرار میدهد.
فریده شهید؛ جامعهشناس پاکستانی در کتاب «Great Ancestors» که فاطمه صادقی آن را با عنوان «نیاکان ما» به فارسی ترجمه کرده، میکوشد زیر پای این قبیل اسطورهها را خالی کند؛ اسطورههایی مبنی بر اینکه مبارزات زنان برای حقوقشان در جوامع اسلامی با این جوامع نسبتی ندارد و چیزی وارداتی از فرهنگ غربی است. او این هدف را از طریق احیای روایتهای زنان مسلمانی که در طول تاریخ برای عدالت اجتماعی مبارزه کردهاند دنبال میکند.
در طول تاریخ گویا مجموعهای از عوامل هماهنگ شدهاند تا با همدستی با متون تاریخیِ «مورد قبول» به طور کامل حافظه ما را در مورد نیاکان بزرگمان در تاریخ پاک کند. بازپسگیری و بازگویی بخشهای کمتر شناخته شده تاریخ و نشان دادن این امر که «زن مسلمان» بودن نه به منزله یک حقیقت همگون و مطلق بلکه به اَشکال گوناگون و مختلفی ممکن است؛ هدفی است که او از طریق بیان سرگذشت نخستین نسل از این زنان از قرن هشتم میلادی تا ایجاد هویتهای جدیدشان در قرن بیستم در دنبال کرده است.
شهید بر اساس این روایتها نتیجه میگیرد که از همان آغاز زنان در سه مورد آشکارا حقوق خود را مطالبه کردهاند: نخست؛ حق کنترل بر زندگی شخصی از جمله بدن، روابط جنسی و حقوق جاری در وضعیت زناشویی. دومین مورد، اقدام زنان در ایجاد همبستگی با زنان دیگر یعنی ابتکارات زنان در حمایت از زنان دیگر و سومین مورد نیز تلاش زنان برای اصلاح جامعهشان.
وی توانسته بخش کوچکی از صدای زنانی را که با انتقاد از هنجارها، باورها و مناسبات قدرت، چشمانداز یک جامعه عادلانهتر برای خود و دیگران را در جوامع اسلامی پیش چشم داشتهاند و اقداماتی در این راه انجام دادهاند، ثبت کند. خانم شهید پس از روایتهای شکوهمندی که از مبارزه این زنان ارائه داده، مینویسد:
«مطلب دیگری برای گفتن نمانده یا بهتر است بگویم نمیتوان به صداها و روایتهای قدرتمند این نیاکان بزرگ، چیزی اضافه کرد. تنها میتوان همصدا با فاطمه مرنیسی گفت که خواست ما بهرهگیری تام و تمام از حقوق انسانی عام، اینجا و اکنون میطلبد که مسؤولیت تاریخی خود را بپذیریم، آن را از نو بخوانیم، و یک تاریخ اسلامی گشوده را بازسازی کنیم ... این وظیفه، ناخوشایند و نامطبوع نیست، بلکه سفری لذتبخش و مطبوع است».
@rawinews
🌐مواجههها با طالقانی
راوی #اندیشه : سید محمود طالقانی نگاهی به اسلام را برگزیده بود که موافقان و مخالفانی را به همراه داشت. عمده توجه او به برداشت اجتماعی از اسلام بود. دکتر محمد مهدی جعفری که از همراهان طالقانی بود و درسهای تفسیر او را تقریر میکرد، معتقد است که طالقانی قرآن را حرکتآفرین معرفی میکرده و توجه به اجتماع را در نظر داشته است. همین نحوه نگرش اما سبب شده تا محمد علی ایازی؛ قرآنپژوه حوزوی عنوان کند که توجه طالقانی به عرصه اجتماع، فرصت پرداختن دقیق به تفسیر قرآن را از وی گرفت. ایازی اما معتقد است که سابقاً عاِلمان دینی میکوشیدند تا نتایج تحقیقات خود را به زبان عربی به نگارش در آورند، اما طالقانی «پرتوی از قرآن» را به فارسی نوشت و سبب جذب بیشتر مخاطبان فارسیزبان را فراهم کرد. همین رویکرد است که مهدی خلجی، آن را سببسازِ جذب مخاطبانِ جوان و دانشجویان به تفسیر قرآن میداند.
برخی مواضع قرآنی طالقانی هم مورد توجه نسل بعدی نواندیشان دینی قرار گرفت. طالقانی در خصوص داستانهای قرآنی به این نکته توجه داده بود که لازم نیست تمامی داستانهای قرآن واقعیت داشته باشد؛ ممکن است اسطوره باشد، اما این اسطورهها برای هدفی گفته شده که باید آن هدف را برجسته کرد (پرتوی از قرآن، ج3، صص 171-172). این نگرش مورد توجه عبدالکریم سروش قرار گرفت و آن را مورد تمجید قرار داد.
برداشتهای طالقانی از قرآن در جهت آزادی فکر و برابری بود. احمد زیدآبادی معتقد است که از این جهت، طالقانی شاید بیش از روحانیون دیگر به سکولاریزم نزدیک شده است. رویکرد طالقانی به اجتهاد هم مورد توجه برخی پژوهشگران قرار گرفت. طالقانی طرح «اجتهاد شورایی» را مطرح کرده بود. سید علی میرموسوی؛ استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم میگوید اگر این رویکرد طالقانی مورد توجه قرار میگرفت و امتداد مییافت، میتوانست تحولی در عرصه اجتهاد ایجاد کند. همچنین میتوانست راه گذار را آسانتر کند.
توجه طالقانی به نظام شورایی نیز مورد توجه بوده است. او اگرچه به نحو نظاممند به دموکراسی نپرداخت، اما با طرح ایده شورا به دموکراسی نزدیک شد. مرحوم دکتر داود فیرحی؛ اندیشمند فقید علوم سیاسی این مؤلفه را در آرای طالقانی برجسته میدید. وی گفته بود که طالقانی به وسیله طرح ایده شورا، مقدمات بحث از دموکراسی را هموار کرده است.
طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن، برخی مباحث علمی را هم مطرح کرد و این رویکردِ او برخی انتقادها را برانگیخت. بهاءالدین خرمشاهی؛ قرآنپژوه معاصر از جمله این منتقدان است. وی اعتقاد دارد که تفسیرِ علمی از قرآن در دنیای امروز مورد قبول نیست. خرمشاهی میگوید تفسیر علمی اگر مشکلی نیافزاید، نمیتواند مشکلی را حل کند. به تعبیر او، امروزه مشخص شده است که راه علم تکنولوژیک جدید از راه ایمان و عقیده جداست. وی در نقدی به طالقانی میگوید چرا باید تعارف کرد و انطباقهای سادهدلانه انجام داد؟ بهتر است که علم و مخصوصاً علم جدید و ایمان هر یک به راه خود بروند و به هم تعارف نکنند. حسن محدثی هم به نقد این رویکردِ طالقانی پرداخت و این نحوه نگرش را «تجددمالی» نامید.
طالقانی در آرای خود کوشید تا راه حل بسیاری از مشکلات را با ارجاع به دین حل کند. او دین را همچون گنجی مخفی میدید که امکان پاسخگویی به مشکلات را دارد. حسن یوسفی اشکوری در نقد این رویکردِ طالقانی میگوید: «تجارب تاریخ معاصر نشان میدهد که اسلامِ تمامیتخواه، در نهایت جز فساد نتیجهای به بار نخواهد آورد.
در نقد دیگری در همین خصوص، مهدی خلجی گفته که طالقانی به دنبال یک «دین رمانتیک» بود. وی معتقد بود که یک اسلام واقعی داریم که در پشت غبارهای تاریخ مدفون شده است. عبدالکریم سروش نیز این رویکرد طالقانی را «بَزَک کردن دین» نامیده است.
طالقانی ایدههایی را طرح کرد. او برخی مواضعی را عنوان کرد که تا پیش از این مورد توجه نبود؛ برخی ایدههای او اینک مقبول افتاده، برخی از این ایدهها با تأملات دقیقتری مورد بررسی قرار گرفته و بعضاً مورد نقد واقع شده است. آنچه مسلم است این است که طالقانی سنگ بنای برخی از مفاهیم و مقدمات فهم امروزی از دین را گذاشته است.
@rawinews
🌐انتقاد شیعیان از انحصارطلبی و عهدشکنی طالبان
راوی #سیاست_خارجی: گروهی از روحانیون و فعالان فرهنگی و اجتماعی شیعه افغانستان در نشستی که امروز به دعوت شورای علمای شیعه افغانستان (وابسته به جریان شیخ آصف محسنی) در کابل برگزار شد، از اقدام انحصارطلبانه در اختصاص وزیران کابینه جدید به جناحهای داخل طالبان انتقاده کرده و آن را بر خلاف وعدههای پیشین این گروه دانستند.
شیعیان افغانستان که حدود یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند همواره مورد آزار و بیمهری پشتونهای حاکم (اعم از پشتونهای طالبان و پشتونهای غیر طالبان) بودهاند و از همین رو بیشترشان در جدال اخیر میان طالبان و عوامل دولت سرنگونشده، بیطرف مانده و دخالتی نکردهاند.
در بیانیه شورای علمای شیعه افغانستان آمده که کابینه طالبان، غیر عادلانه است و موجب بروز مشکلاتی برای جامعه و کشور خواهد شد.
در کابینه طالبان، قدرت میان جناحهای مختلف این گروه تقسیم شده و طیف وابسته به پاکستان نیز جایگاه مهمی دارد، اما شیعیان هیچ نمایندهای در این دولت ندارند.
@rawinews
15.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐مفسر آزادی/بازنشر
آیتالله سید محمود علایی طالقانی (۱۳۵۸-۱۲۸۹) اولین امام جمعه تهران پس از انقلاب بود. وی سه روز قبل از وفاتش،در آخرین خطبه خود در ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ نسبت به «استبداد دینی» هشدار داد.
طالقانی از میرزای نائینی آموخته بود که خطر استبداد دینی بیشتر از استبداد سیاسی است. او در جوانی مدت کوتاهی در زمان مرجعیت نائینی، در جلسات درس حوزه نجف شرکت کرده بود و دو سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۱۳۳۴ کتاب «تنبیهالامه» میرزای نائینی را احیا کرد.
وی حدود ۹سال از عمر خود را در زندان حکومت پهلوی گذراند،سالها در مسجد هدایت و دوره زندان به برپایی جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه پرداخت و نقش مهمی در آوردن قرآن به صحنه اجتماع و سیاست داشت.
روش تفسیری او منتقدانی هم داشت و چندان مورد استقبال محققان قرار نگرفت. منتقدان میگفتند که تفسیر او «علمزده» و «سلیقهای» بود و تطابق چندانی با متدهای مقبول تفسیری نداشت.
طالقانی بیشترین رأی تاریخ جمهوری اسلامی را در انتخابات خبرگان قانون اساسی کسب کرد. او اولین رییس شورای انقلاب اسلامی بود.
شورایی و مردمی شدن اداره کشور، مهمترین دغدغه او در پایان عمر محسوب میشد.
@rawinews
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌐کلیپ به مناسبت هفتمین روز درگذشت آیتاللهالعظمی سید محمدسعید حکیم
@rawinews