eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کم کم رسید بر در گودال قتله گاه خون می چکید از سر گودال قتله گاه چیزی نمانده از تنش از بس بریده اند با ضربه های آخر گودال قتله گاه این گونه دست و پا مزن ای شاه کم سپاه بر حجم تیغ و خنجر گودال قتله گاه برخیز حمله ور شده بر خیمه هایمان چشمان شور لشکر گودال قتله گاه من راوی حکایت این زخم ها شدم حالا منم پیمبر گودال قتله گاه با پا مزن به صورت او رحم کن تو بر جسم به خون شناور گودال قتله گاه @raziolhossein
به میزان گران سنجی از این بهتر نمی آید دگر مانند حیدر آسمان گستر نمی آید به سوی کعبه دیگر من نمازم را نمی خوانم که زیبا قبله ای آمد و زیباتر نمی آید نهاده نام خود بر وی علی عالی اعلی مگر زین جلوه زیباتر ز دستش بر نمی آید؟ زمین می لرزد از گامش که در وقت رجزخوانی صدای پلک چشمی هم ز دشمن در نمی آید یدالله است و شیرافکن که از یک گردش چشمش نفس در سینه می ماند و بالاتر نمی آید نبرد از مرتضی آموز کز درس نبرد او غزالی کمتر از عباس جنگاور نمی آید خدایش خوانمش هرگز بشر می گویمش اما به هر صورت حساب آرم حسابم در نمی آید چگونه وصف او گویم چگونه مدح او خوانم که وصفش با قلم در لوح و این دفتر نمی آید زمین دردانه ای از دست دادی و نفهمیدی نمی آید نمی آید دگر حیدر نمی آید @raziolhossein
دست زیباآفرین زیباترین را آفرید حق تمام قدرتش در آستین را آفرید اشک ها لبخندها امشب شکوفاتر شدند عشق معنا شد خدا عشق آفرین را آفرید از قماتش رشته ای دست خدا بیرون کشید طرح آن را دید و پس حبل المتین را آفرید جان عزرائیل را دست آن زیبا سپرد از غبار مقدمش روح الامین را آفرید خواست در آیینه ای بیند جمال خویش نور چشمان امیرالمومنین را آفرید قمات: بند قنداقه @raziolhossein
پیش چشمان تو از دریا کشیدن مشکل است ماه را هر قدر هم زیبا کشیدن مشکل است صدهزاران صورت از مجنون کشیدن سخت نیست سایه ای از جلوه ی لیلا کشیدن مشکل است می شود تا عرش را با یک نگاه اندازه زد جلوه ای از آن قد و بالا کشیدن مشکل است خلقت تصویر تو قدرت نمایی خداست این همه مردانگی یکجا کشیدن مشکل است غیرتت طوفان کند عالم زمین گیرش شود پیش آن طوفان سیل آسا کشیدن مشکل است بارها بوسيد پايت را فرات اما هنوز جلوه ی لب تشنه از سقا کشیدن مشکل است راستی تیر و کمان با چشمهای تو چه کرد تیر را از چشم ها با پا کشیدن مشکل است یک طرف اشک رباب و یک طرف اهل عذاب فکر کن آن هم تک و تنها کشیدن مشکل است @raziolhossein
عشق در محضرش قرار گرفت مستی اش را از این نگار گرفت از قدمهای او غبار گرفت عاشقی را به یادگار گرفت چقدر عزّ و اعتبار گرفت قدحی عشق سرکشید دلم یاعلی گفت و پرکشید دلم رفت تا عرش و تازه دید دلم که به خاک درش رسید دلم سر به دامان کوی یار گرفت عرش کم بود بسترش باشد خواست پیش برادرش باشد پدرش در برابرش باشد یا در آغوش مادرش باشد این شد آمد زمین قرار گرفت کشتی اش موج موج دل را برد آبرو از تبار لیلا برد رونق از دولت مسیحا برد عشق را تا کمال اعلا برد عاشقی تازه بوی یار گرفت نوکرت سایه روی سر دارد خاک راهت به چشم تر دارد از غباری که دور و بر دارد نکند پات خاک بردارد سر ما عشق از این تبار گرفت قدحی تشنه ام شرابم کن ذره ام مثل آفتابم کن بین این نوکران حسابم کن یا بخر يا مرا جوابم کن بی تو قلبم هزار بار گرفت روشنی بخش خانه ی ارباب پسر نازدانه ی ارباب ای کران تا کرانه ی ارباب حیدر جادوانه ی ارباب که دعا از تو اعتبار گرفت @raziolhossein
با ناله های غربت حیدر غریبه نیست با ردّ خون در دل بستر غریبه نیست هی سوخت پا به پای حسن مثل قبل ها اینگونه درد در دلش آخر غریبه نیست دنبال مرهم سرباباست روزها با زخم های کهنه ی یک سر غریبه نیست حالا یتیم ها همه جمعند پشت در با ازدحام پشت سر در غریبه نیست مانند مادرم سر تو زخم خورده است این ضربه با عشیره ی مادر غریبه نیست روزی به روی نیزه سری سنگ می خورد با زخم های نیزه و خنجر غریبه نیست عباس من خود تو بگو دور خواهرت این چشم های مات به خواهر غریبه نیست @raziolhossein
دوباره پای غریبی به خانه ام واشد دوباره اشک یتیمان کوفه دریا شد دوباره بستری از غصه قسمت ما شد دوباره خاطره ی تلخ کوچه احیا شد میان بستر خون داشت دست و پا می زد همیشه محسن و زهراش را صدا می زد صدای ناله ی مادر به گوش می آمد تمام غیرت زینب به جوش می آمد چگونه خون سرش از گلوش می آمد غم جدایی از این گفت و گوش می آمد بمان دوباره عزیزم فقط پناهم باش میان کوفه ی نامرد تکیه گاهم باش بگو عزیز دل من مدینه یادت هست هجوم و حمله و بن بست کینه یادت هست مغیره بود و تو در این زمینه یادت هست هجوم میخ در و زخم سینه یادت هست بلند شو که دوباره دلم زمین نخورد دوباره طعنه و لبخند آن و این نخورد بلند شو پدرم بین خانه راه برو بمان کنارم و با این بهانه راه برو برا یتیم نوازی شبانه راه برو دلم گرفته ز دست زمانه راه برو بلند شو که حسن بین خانه دق نکند دوباره از غم زخم زمانه دق نکند بمان کنارم از این سیل آه می ترسم میان کوفه تک و بی پناه می ترسم من از غریبی و شهر گناه می ترسم میان این همه زخم نگاه می ترسم مخواه تا که اسیر شبی سیاه شوم مخواه تا که در این شهر بی پناه شوم خدا کند که تو باشی دلم تکان نخورد دوباره زخم ز چشمان این و آن نخورد هجوم غصه به دامان اهل مان نخورد لب حسینت از این چوب خیزران نخورد شنیدم از لب مادر ز روضه ی گودال شنیدم از تن زخمی میان خون پامال شنیده ام که حسینم غریب می ماند تمام کرب و بلا بوی سیب می ماند میان ناله ی غربت عجیب می ماند برای من فقط امن یجیب می ماند "سری به نیزه بلند است در برابر من خدا کند که نباشد سر برادر من" @raziolhossein
از بس نفس نفس زده و آب آب کرد لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد بر خاک می کشند تنش را کنیزها تاریخ را روایت این صحنه آب کرد دف می زنند دور سرش پر ز هلهله است لبخندهای همسرش او را کباب کرد او را کشان کشان به روی بام می برند تیزی سنگ و خاک رخش را خضاب کرد پرشد تمام پله ز خونابه ی سرش از بس که سجده بر سر عالیجناب کرد حتما کبوتر از حرم توس بوده که خود را سپر به پیکره ی آفتاب کرد نه آفتاب طاقت بوسیدنش نداشت آن بوسه ای که بر لب ارباب باب کرد شکر خدا سرش نه به تاراج می رود نه تیر و نیزه ای بدنش را خضاب کرد                     ☆☆☆☆ گیرم سر حسین به تاراج می برید دشمن چه کار با سر طفل رباب کرد گیرم غنیمت است سر شیرخواره هم باید به معجر سر طفلی حساب کرد؟ @raziolhossein
عشق در محضرش قرار گرفت مستی اش را از این نگار گرفت از قدمهای او غبار گرفت عاشقی را به یادگار گرفت چقدر عزّ و اعتبار گرفت قدحی عشق سرکشید دلم یاعلی گفت و پرکشید دلم رفت تا عرش و تازه دید دلم که به خاک درش رسید دلم سر به دامان کوی یار گرفت عرش کم بود بسترش باشد خواست پیش برادرش باشد پدرش در برابرش باشد یا در آغوش مادرش باشد این شد آمد زمین قرار گرفت کشتی اش موج موج دل را برد آبرو از تبار لیلا برد رونق از دولت مسیحا برد عشق را تا کمال اعلا برد عاشقی تازه بوی یار گرفت نوکرت سایه روی سر دارد خاک راهت به چشم تر دارد از غباری که دور و بر دارد نکند پات خاک بردارد سر ما عشق از این تبار گرفت قدحی تشنه ام شرابم کن ذره ام مثل آفتابم کن بین این نوکران حسابم کن یا بخر يا مرا جوابم کن بی تو قلبم هزار بار گرفت روشنی بخش خانه ی ارباب پسر نازدانه ی ارباب ای کران تا کرانه ی ارباب حیدر جادوانه ی ارباب که دعا از تو اعتبار گرفت @raziolhossein
با ناله های غربت حیدر غریبه نیست با ردّ خون در دل بستر غریبه نیست هی سوخت پا به پای حسن مثل قبل ها اینگونه درد در دلش آخر غریبه نیست دنبال مرهم سرباباست روزها با زخم های کهنه ی یک سر غریبه نیست حالا یتیم ها همه جمعند پشت در با ازدحام پشت سر در غریبه نیست مانند مادرم سر تو زخم خورده است این ضربه با عشیره ی مادر غریبه نیست روزی به روی نیزه سری سنگ می خورد با زخم های نیزه و خنجر غریبه نیست عباس من خود تو بگو دور خواهرت این چشم های مات به خواهر غریبه نیست @raziolhossein