#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند
کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند
تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است
در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند
بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر
به شام گریه های من سپیده سر نمی زند
خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو
نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند
ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود
بدون تو شکوفه ای به برگ بر نمی زند
تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی
شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند
تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند
که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
امشب که نمک به زخم دین بگذارند
آتش به پرِ روح الامین بگذارند
نان آور هرشبی، نیامد امشب
طفلان سرِ بی شام زمین بگذارند
#علی_انسانی
.......
اسماء خدا را به صفاتش دادند
از جلوه فاطمه به ذاتش دادند
دلتنگ رخ فاطمه اش بود علی
وقت سحر از غصه نجاتش دادند
#محمد_رسولی
.....
در کوفه نبود مرد الّا حیدر
یار همه بود و بود تنها حیدر
تا بود نشد ولی پس از کرببلا
از کوفه گرفت مزد خود را حیدر
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان_مولا
سر باز کرده از جگرم زخم روزگار
رفتی به سوی فاطمه بابای بیقرار!
مادر که رفت، خانه شد آوار بر سرم
آن خانه ی خراب، پس از تو شده مزار
هم با عمامه ی سر تو گریه می کنم
هم با لباس مادر و آن میخ نیشدار
این پیرمرد بین خرابه چه میکند؟
یک شب ترا ندیده و مُرده از انتظار
گرچه حسن، حسین، ابالفضل پیشم اند
دارم در این خرابه دگر حال احتضار
گفتی ز قاتلت که اسیر است بگذریم
بعداً اسیر او بشوم میکنی چکار؟
جایت به سائلان، صدقه داده ام ولی
دارم ز کوفیان نگرانی بیشمار
امروز که ز کوچه گذشتم دلم شکست
خوردم به خانه های یهودی بی اختیار
وقتی که از حوالی بازار رد شدم
ترسیدم از نگاه قماشی شرابخوار
من صورتم کمی بخراشد چه می کنی؟
سخت است بی حسینِ تو برگردم این دیار
باید بترسم از غم سرهای روی نی
باید به روی ناقه ی عریان شوم سوار
می ترسم از حسین که سر در بیاورد
پیش رقیه با لب خونین و پر غبار
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
مرحوم #قیصر_امینپور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش
دلا بسوز که مولا تمام شد کارش
سریعتر بدنش را به خاک بسپارید
که در بهشت، علی وعده کرده با یارش
زمینیان غمگین، آسمانیان خوشحال
که بیقرار دلی میرسد به دلدارش
برای دیدن دست کبود فاطمهاش
به عرش رفته یدالله دست حق یارش
خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه
خدا کند برود ابر از شب تارش
دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش
دوباره گُل نکند کاش زخم مسمارش
خلاصه باز علی جان دهد اگر آید،
دوباره فاطمهٔ زخمیاش به دیدارش
علی که سیر شد از کوفه، زینبش هم رفت
چه کوفهای که تمامی نداشت آزارش
چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را
نه بین مجلس تفسیر، بین انظارش
رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک
که رفت دختر غیرت میان بازارش
گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را
امان ز مردم نامرد بی کس و کارش
#محمدعلی_بیابانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان_مولا
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد
مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد
نخلهاى کوفه میگریند و مىگویند با هم
آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد
پیر نابیناى مسکینى چنین مىگفت امشب
اى خدا! یار من مسکین نابینا نیامد
کودکی با کودکی میگفت من بی شام خفتم
آنکه بر ما شام میآورد آمد یا نیامد؟
دامن مادر گرفته گوشهى ویرانه طفلى
گوید: اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد
نام مولا گشته میثم! شمع جمع دردمندان
گرچه شب بگذشت و آن ماهِ جهان آرا نیامد
رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند
زین سبب آن شهریار کشور جانها نیامد
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان_مولا
#دفن_مولا
#غسل_مولا
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
غم آمد تا لبالب گردد آنهم
زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم
من و این یک کفن با دو برادر
دعا کن سهم زینب گردد آنهم
به اشکم شستهام از روت خونت
که بردم از سر ؛ از ابروت خونت
دعاکردم که زخمت وا نگردد
نریزد تاکه از تابوت خونت
دوباره غسل و تشییع شبانه
دوباره گریههای مخفیانه
خدارا شکر جسم تو ندارد
جراحاتِ قلاف و تازیانه
قسم بر این سر رو روی شکسته
قسم بر فرق و ابروی شکسته
خدایا میرود بابای زینب
به مهمانی پهلویی شکسته
نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد
از این تشییع خلوت داد بیداد
شنیدم که حسین از غم زمین خورد
خدا را شکر پیش من نیافتاد
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان_مولا
#دفن_مولا
#غسل_مولا
چگونه سَر کنم شب را عزیزم
چه سازم جانِ بر لب را عزیزم
بجای تو حسن ای کاش امشب
کفن میکرد زینب را عزیزم
تو را میشوید امشب دستِ دریا
تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا
نمیدانم چرا میگویم امشب
بریز آبِ روان آهسته اَسما
غم آمد تا لبالب گردد آنهم
زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم
من و این یک کفن با دو برادر
دعا کن سهم زینب گردد آنهم
به اشکم شستهام از روت خونت
که بردم از سر ؛ از ابروت خونت
دعاکردم که زخمت وا نگردد
نریزد تاکه از تابوت خونت
دوباره غسل و تشییع شبانه
دوباره گریههای مخفیانه
خدارا شکر جسم تو ندارد
جراحاتِ قلاف و تازیانه
قسم بر این سر رو روی شکسته
قسم بر فرق و ابروی شکسته
خدایا میرود بابای زینب
به مهمانی پهلویی شکسته
نه سلمان نه ابوذر نیست مقداد
از این تشییع خلوت داد بیداد
شنیدم که حسین از غم زمین خورد
خدا را شکر پیش من نیافتاد
حسن بگذار رویش را ببوسم
پریشانم که مویش را ببوسم
سفارش کرده بابا جایِ او هم
حسینش را گلویش را ببوسم
دعایی کُن که بی بازو نگردد
لبِ گودال از پهلو نگردد
زدم بوسه بر این حنجر ولی تو
دعایی کن که پشت و رو نگردد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
بشنو از لاله پس از داغ علی
علی آن چشمه ی فیض ازلی
علی آن کشته ی محراب نماز
آن هُمای ابدیّت پرواز
دو جگرگوشه ی او با دل پاک
هستی خویش سپردند به خاک
در غمش آیه ی هجران خواندند
بر مزارش گل اشک افشاندند
به سوی خانه چو برمیگشتند
باز دنبال پدر میگشتند
بار این غم که به دوش آمدشان
ناله ای زار به گوش آمدشان
ناله ای زار ز ویرانه ی دور
دور از آبادی و بی رونق و نور
ناله اش زخمه به جانها میزد
شعله در خرمن آنها میزد
جست وجو کرده و دیدند کسی
که کند ناله و فریاد بسی
پیری افتاده ز نابینایی است
پایمال فلک مینایی است
گاهی این زمزمه نقش لب اوست
کی به بالین من آیی ای دوست؟
جز تو کس پرسش حالم نکند
چاره ی رنج و ملالم نکند
تو صفا بودی و نورم بودی
همه شب سنگ صبورم بودی
بی تو غمگین و فکارم چه کنم؟
گره افتاده به کارم چه کنم؟
آن دو آیینه ی احساس علی
وآن دو ریحان، دو گل یاس علی
به پرستاری او رو کردند
پرسش از گم شده ی او کردند
که ز خوبان جهان یار تو کیست
مگرای دلشده دلدار تو کیست؟
که ز هجرش جگرت سوخته است
هستی ات ، بال و پرت سوخته است
دیده ی اشک فشانی داری
با خود از او چه نشانی داری؟
گفت در کلبه ی ما گاهِ ورود
در و دیوار به او داشت درود
او به ویرانه صفا می آورد
درد میبُرد و دوا می آورد
نفسش پاک و مسیحا دم بود
با حضورش دل من بی غم بود
سه شب آن ماه به من سر نزده
بخت من حلقه بر این در نزده
گویی از او خبری نیست که نیست
شب ما را سحری نیست که نیست
دو دلْ آرام علی خواهْ نخواه
لب گشودند به «إنا لله»
که خدا صبر ببخشاید و اجر
به تو در غیبت آن مطلع فجر
گرچه سوزد دل و جان تو ولی
این که گفتی تو علی بود علی
آن علی جام شهادت نوشید
چشم از آیینه ی هستی پوشید
سینه از بار غمش سنگین شد
مسجد از خون سرش رنگین شد
کوهها از غم او آب شدند
موج و دریا همه بیتاب شدند
روح آزادی و ایمان او بود
پدر خوب یتیمان او بود
پیر آشفته دل از سوز جگر
گفت چون نیست مرا یارْ دگر
ببریدم به سر تربت او
تا شوم شمع شب غربت او
چون رسیدند بر آن تربت پاک
عاشق دلشده افتاد به خاک
بوسه بر خاک ره جانان داد
یا علی گفت و به جانان جان داد
روح آزاد و فلکْ سیر این است
معنی عاقبت خیر این است
#محمدجواد_غفورزاده
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
علی رفت و ز دل شور و شعف رفت
عدالت رفت و ایمان و شرف رفت
نمی دانم تن او مخفیانه
چرا درشب به صحرای نجف رفت
پرستویم که پر از دست دادم
پرو بال سفراز دست دادم
بیائید ای همه غم های عالم
که من امشب پدر از دست دادم
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
دشمنان تو در این شهر زیادند علی
چقدر داغ به قلب تو نهادند علی
مزد خوبی تو را تا بدهند منتظرِ....
مقدم قافلهی زین العبادند علی
سنگ در دست گرفتند به زینب بزنند
مرد و زن بر در دروازه ستادند علی
آن یتیمان که تو نان شبشان می دادی
نان و خرما به یتیمان تو دادند علی
دختران تو که امروز عزیز شهرند
دست بسته به برِ ابنزیاد اند علی
این همه بهر شما کاسه شیر آوردند
جرعه ای آب به شش ماهه ندادند علی
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
زینبت بی تو درون خانه زاری می کند
بس که دل تنگ تو گشته ،بی قراری می کند
برسر سجّاده می خواند نماز شب، ولی
گه به یاد تو پدر، شب زنده داری می کند
دود آهش در میان آسمان قد می کشد
تا به یاد غربت تو سوگواری می کند
رنگ پائیزی گرفته گلشن ما بعد تو
چشم ما را این فضا ابر بهاری می کند
از زمانی که تو را بُردیم صحرای نجف
در گلوی ما غم تو ناله جاری می کند
درغیاب مادر و بابا فقط امّ البنین
زینب دل خسته ات را سخت یاری می کند
از دل غرق ملال خود «وفایی» باز هم
روی خاک غربتت گوهرنثاری می کند
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein