eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.7هزار دنبال‌کننده
734 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح‌ غمت نمی‌شود این بیت‌های لال باید نوشت از غم تو سالیان سال آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل سائل رسیده بود به دنبال عرض حال هیزم و شعله‌های حسد هم قسم شدند تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال این خانواده منتظر یک مسافرند با استعاره روضه بخوانم در این مجال با استعاره روضه‌ بخوانم که بهتر است با دست باد‌ می‌شکند زودتر نهال آیینه‌ی تمام نمای پیمبری اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟ از آسمان چشم تو غم چکه می‌کند مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر ! دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال بازوی تو دوباره دری وا نمی‌کند ؟ پر باز کرده‌ای بروی  ای شکسته بال؟ یعنی بدون بدرقه‌ات می‌رود علی ؟ باور نمی‌کنم بشود ممکن این محال؟ مثل پری سبک شده ‌ای از وبال تن بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال @raziolhossein
کنار قبر تو جان می دهد پرستارت سفر بخیر عزیزم خدا نگهدارت ... خدا کند که بیاید ببوسم از دستش اجل اگر برساند مرا به دیدارت ... تو را زدند علی را کشان کشان بردند تو یاورم شدی اما علی نشد یارت تو را شکسته سپردم به دستهای نبی بیا ببین که شکسته غرور غمخوارت به خنده های مغیره مرا سپرده ای ، آه فدای دست کبود ز درد  بیزارت به ذوق مادری ات لطمه خورد واویلا در شکسته ی این  خانه داد آزارت تو با صدای گرفته حسین می گفتی که گریه کرد به گودال چشم خونبارت سری به نیزه بلند است در برابر تو به سر زند حرم از ضجه های آخر تو @raziolhossein
پس از تو اهل خانه چون پریشانی کیسوها نمی‌آیند گرد هم مگر با گریه آهو ها شبیه غنچه‌ها در خود پس از تو معتکف هستند نمی‌آید دگر سرها برون از روی زانوها خوشی‌ها پر درآوردند و از باغ دلم رفتند حکایت می‌کند اشکم از این کوچ پرستوها نه خورشیدی نه مهتابی نه اختر مانده بعد تو که شد هفت آسمان من دگر خالی ز سوسوها به چشمم خاطرات تو شباهنگام می‌ریزند گریبان می‌کنم پاره از این فریاد شب بوها دگر بی شمع این خانه پروانه نمی‌خواهد تو در کنج لحد خاموش و ما در کنج پستوها چنان از خون و خاکستر سرایم پر شده کان را نه می‌شوید دریاها نه می‌روبند جاروها فراموشم کجا گردد زنی بود و چهل نامرد ندیدم هیچ مردی غیر تو بانوی بانوها چه آمد بر سرت مادر که ارث خاندانت شد که شد با سوختن در آل تو دیگر عجین خوها @raziolhossein
دست ميگيري براي كار بر زانو چرا من كه هستم خانه را خود ميزني جارو چرا دسته ي دستاس شد شرمنده ي دستان تو كار داري ميكشي اينقدر از بازو چرا با وجودي كه گذشت از عمر تو هجده بهار ميزند شمع وجود اطهرت سوسو چرا من نديدم پلك روي هم گذاري تا به صبح ميشوي دائم از اين پهلو به آن پهلو چرا پيش بابا راه كمتر ميروي اين روزها هست بابا محرمت،از او گرفتي رو چرا بيشتر شانه به گيسوي برادر ميزدي شانه كمتر ميزني ديگر به آن گيسو چرا ميشود پيراهنش را من ببافم جاي تو مي نمائي اينقدر اين پيرهن را بو چرا بسكه هر آن فكر او هستي برايم شد سوال پس كفن نگذاشتي مادر براي او چرا... @raziolhossein
از بس كه بود مثل محمد، شمایلش گويی پدر چو آینه بود، او مقابلش تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش بخشیده بود جوهر انسان کاملش دریای بیکرانه‌ی عصمت که در جهان تنها علی رسید به ادراک ساحلش اوصاف او به سوره‌ی کوثر خلاصه شد زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش اعجاز، واژه‌ای‌ست که زهراست آیتش معراج، مزرعی‌ست که زهراست حاصلش "قالوا بلی" فسانه‌ی روز الست نيست بار امانتی‌ست که زهراست حاملش تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است نازد به خود که خانه‌ی زهراست مٓنزلش آل عبا اگر ز محمد مقام یافت زهراست ثقل دایره و شمع محفلش حیدر " ولی" و حضرت زهراست حامی‌اش میزان، علی و حضرت زهرا معادلش نازم به خانه‌ای که در آن جن و انس را اذن دخول نیست چو زهراست داخلش نازم به قامتی که ملک رشک می‌برد بر تار و پود چادر او در نوافلش نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت در ناملایمات پی رفع مشکلش از کودک گرسنه‌ی خود کرد نان، دریغ تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش جاری چو زمزم است ولی مروه و صفا هرگز نمی‌رسند به طی مراحلش قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش جانم فدای یاس کبودی که از نظر در روز حشر نیز نهان است محملش جانم فدای ماه منیری که در سفر عاجز شد آفتاب ز سیر منازلش گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادر است جود و کرم نمی‌ست ز بحر خصائلش در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین بسته‌ست دست حضرت زهرا حمایلش زهراست تکیه‌گاه پسر در مصائبش زهراست نوحه‌خوان پسر در مقاتلش زینب اگر گرفت به صحرای کربلا سکان به کف، سکینه‌ی زهراست در دلش ام‌البنین اگر که ابوالفضل پرورید از شیر خود، عنایت زهراست شاملش نازم به کوثری که تبار رسول از اوست ابتر اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش گرگان پس از شهادت او نیز در کمین تا ریشه‌کن کنند تبار و سلاسلش نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟! شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش وای از دمی که شکوه کند نزد مصطفی در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش وای از دمی که شرم زند شعله بی‌امان نزد رسول بر جگر خصم جاهلش این شکوه را چو یوسف زهراست مدعی موکول می‌کنیم به دیدار عاجلش... @raziolhossein
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا زدند پیش نگاهم زن جوان مرا به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند صبور بودم و صبر مرا محک زده اند زن رشیده ی من را خمیده کردند آه میان خانه ام او را شهیده کردند آه چقدر مردم شهر مدینه نامردند مقابل حرم وحی، هیزم آوردند چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند به آیه های الهی چقدر بد کردند میان کوچه می آمد برای یاری من مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند برای آنکه شود بازویش کبود، زدند همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است... @raziolhossein
از آسمان علی یک هلال مانده فقط چهار زهره‌ی آشفته‌حال مانده فقط بگو سروده‌ی نازکتر از خیال چه شد از آن قصیده‌ی زیبا، خیال مانده فقط از آن همه غزل دلگشا چه شد امروز "مرا به جان حسن کن حلال" مانده فقط جلالت تو زمین خورد بین آن کوچه گل بنفشه به قاب جمال مانده فقط فقط تویی سبب اتصال عرش به فرش که جای دست تو، بر روی شال مانده فقط چگونه دست شکسته دلیل مرگ کسی است؟ هزار روضه در این یک سؤال مانده فقط برای گریه تو غیر بیت الاحزانت اذان مرثیه های بلال مانده فقط @raziolhossein
ستمگران همه از خشم، شعله‌ور بودند به خون چلچله از تیغ تشنه‌تر بودند... همان گروه که با دعوی مسلمانی اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند، همان گروه که از فیض صحبت معصوم به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام هنوز در طلب کفر، ره‌سپر بودند اگر نبود فروغ هدایت نبوی، هنوز دشمن خون‌ریز یکدگر بودند بهار وحی که چشم از جهان فرو می‌بست، معاشران گل، از غصه خون‌جگر بودند هنوز روی زمین بود چلچراغ امید، که این گروه در اندیشۀ دگر بودند در سقیفه گشودند و چشم دل بستند، تمام مدعیانی که فتنه‌گر بودند چه زود خاطره‌های غدیر رفت از یاد چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند برای بستن دست برادر خورشید، سپیده‌دم دَم دروازۀ سحر بودند خدا گواست که در کوچۀ بنی‌هاشم ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند ولی دریغ که آن دست‌های نامحرم، برای چیدن گل، همدم تبر بودند بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ سکوت کرده و تنها نظاره‌گر بودند کسی نگفت که نوغنچه‌های یاس کبود درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند کسی نگفت که این آیه‌های نورانی، برای شوکت اسلام، بال و پر بودند... شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در، و خلق، شاهد الماس‌های تر بودند به جز حمایت از باغبان چه می‌کردند؟ سه‌چار غنچه و یک گل، که پشت در بودند... @raziolhossein
هزار بار شکستند رکن مولا را یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد سیاه دید علی روی آسمان‌ها را کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا خدا گواست که کشتند مادر ما را فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود روا نبود ببندند دست مولا را هزار مرتبه نفرین بر آن ستم‌گستر که کشت حامی تنها امام تنها را برای مادر سادات گریه منع شده که بهر گریه گرفته‌است راه صحرا را علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی شرار تابش خورشید و سوز گرما را کنار سایۀ نخلی در آفتاب گریست شب از عناد بریدند نخل خرما را رواست عالمیان جان دهند از این غصه که جای پنجۀ دیو است روی حورا را قسم به سورۀ یاسین و هل‌اتی میثم که پیش چشم علی می‌زدند طاها را @raziolhossein
به میدان میرود جنگاوری گویا به پیکاری به مسجد میرود زهرا امامش را دهد یاری به مسجد میرود تا پایه هایش را بلرزاند که مسجد بی علی چیزی ندارد جز ستمکاری که مسجد بی علی بتخانه‌ی محض است ای مردم   علی اسلام و جز زهرای اطهر نیست دینداری شکسته پهلویش اما به ابرو خم نمی آرد چنان شیر جوانی خورده زخم از گله کفتاری صلابت یعنی یکصد زخم خوردی و سر پایی که ظالم را بکوبی و به مظلومان دهی یاری آهای اهل مدینه فاطمه سر خم نخواهد کرد برای هیچ طاغوتی برای هیچ جباری زبان وا کرد تا نفرین کند مسجد تنش لرزید عجب شمشیر برانی عجب زهرای کراری اگر بند طناب از دست حیدر وا نمیکردند نمیماند از همان مسجد براشان غیر آواری فدک را غصب کردند و ندانستند در واقع علی سرمایه‌ی زهراست نه باغ و زمین ، آری چنان دور علی میگشت در مسجد که در عمرش نگشته هیچ حاجی دور کعبه با سبکباری خلاصه عاقبت زهرا نجاتش داد حیدر را ولی جان خودش را داد پشت در به مسماری گذشت از محسنش پشت در اما از علی هرگز و بار انداخت تا کم کرد از دوش علی باری @raziolhossein
اگر چه زیر پرچم گریه کردم به هر روضه دمادم گریه کردم حلالم کن حلالم یابن زهرا برای مادرت کم گریه کردم @raziolhossein
جز نام تو را به لب نبُردم... زهرا غیر از تو به کس دل نسپُردم... زهرا در آخر روضه های تو می گویم... شرمنده که از غمت نمُردم زهرا @raziolhossein