eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
647 دنبال‌کننده
665 عکس
84 ویدیو
5 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 تماشا کنید... . پوسته‌ای می‌شکافد و از درون آن نهالی شکفته می‌شود؛ شکافتن، شکفتن و شکوفه. چنین است که عالم در خود تجدید می‌شود ... و انسان نیز. . . 📚رستاخیز جان/ سید مرتضی آوینی . 🎞 دقایقی از مستند آقا مرتضی 🔸به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔶️ 🔹️ ✍ به قلم مطهره شیرانی داستان در دهه پنجاه شمسی در منطقه جویباره ی اصفهان می‌گذرد. سعی شده در بستر چنین مکان تاریخی به همزیستی بین دو قوم مسلمان و یهودی پرداخته شود. شخصیت اصلی داستان رحیم پسرخوانده شیخ محل در مخالفت و لج‌بازی با شیخ، شاگرد مغازه یک عتیقه فروش یهودی بدنام شده است. در ادامه طی رفت و آمدهایی که به واسطه موقعیتش پیدا کرده، دل به دختری یهود زاده به نام راحیل میبندد‌. از طرفی دوست نزدیک رحیم طی یک نا آرامی و دعوا که بر سر پدر آن معشوق است، کشته می‌شود. رحیم در دوراهی بزرگی قرار می گیرد. به مرور مشخص می شود دوست رحیم نه بر سر یک اتفاق و کینه، بلکه در جریانی مرتبط به قاچاق عتیقه توسط یهودی ها قربانی شده‌. شیخ محل یک قرآن خطی در خانه دارد که از اجدادش به ارث رسیده، شمعون سعی می کند از طریق رحیم به نسخه دست پیدا کند. در پس زمینه رمان به مهاجرت عمده‌ی یهودی ها و دست های پنهان در تلاش برای جمع آوری یهودیان در فلسطین اشغالی پرداخته می شود.. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ [بت‌ها بهترند] یا آن‌که خواستۀ هر درمانده‌ای را وقتی صدایش بزند، برآورده می‌کند و گرفتاری‌اش را برطرف می‌سازد و شما را جانشینان [دیگران روی] زمین قرار می‌دهد؟ آیا معبودی هم‌ردیف خدا هست؟! حیف که کمتر به‌خود می‌آیید! نمل - ۶۲ کارِ عاشقانت به اضطرار افتاده. درمانده شده‌ایم. ببخش از اینکه شیرینیِ محبتت را چشیدیم اما به جای آمدن درِ خانه‌ی تو، دنبال دیگران دویدیم تا شاید آنها برایمان کاری کنند. ای محبوبِ من! می‌دانم که روا نبود برای به تو رسیدن، به کسی جُز خودت امید داشته باشیم. که هیچ‌کس هم‌ردیفِ تو نبوده و نیست و نخواهد بود. چاره‌ی این دل فقط خودت هستی و بس. قسم به آن مُضطر، به چهاردهمین نورت، که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواهد خواند، سپس دست دعا به سویت بلند خواهد کرد. همان آخرین نشانه‌ات، که دعایش را مستجاب و ناراحتی‌هایش را برطرف خواهی کرد و او را خلیفه‌ی زمین قرار خواهی داد. این دستهای بلند شده به سویت را دریاب! اميرالمؤمنين عليه‌السلام می‌فرمایند : نمی‌شود که خداوند در دعا را باز کند اما در اجابت را ببندد. ای عاشقان! بیایید با تمام نَفَسمان و به امید اجابت، او را بخوانیم و بخواهیم. ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌است به قلم✍: سید مرتضی مرتضوی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
در شب و روزی که قرار است تقدیر یک سال مان رقم بخورد؛ هر کسی با شغلی وجایگاهی یک جوری عمل می کند. شیوه ی خودش را دارد. کنج دلش عهد می بندد و با تو قرار می گذارد. ما هم مثل همیشه عهد می بندیم و قرار می گذاریم که: تک تک کلماتمان نذر تو، نذر روضه های تو..🥀 شهادت مولای مان علی (علیه السلام) به قدر هر چه که نوشتنی ست با تمام قلم های دنیا روی تمام برگه های دنیا تسلیت باد.. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔶 🔹✍ با رحیم حدودا سال ۱۳۹۳ آشنا شدم. وقتی بعد از ظهر روزی پائیزی دست هایمان را زده بودیم زیر چانه هایمان و زل زده بودیم به لب های مطهره. نشسته بودیم دور یک میز و مطهره از روی دفتر خطی خطی اش برایمان داستان کوتاه تازه از تنور درآمده اش را میخواند . صحنه ای که رحیم لپ شمعون را کشید توی ذهنم ماندگار شد هرچند این صحنه وقتی داستانش را به رمان تبدیل کرد در پیرنگ جدید حذف شد. وقتی شنبه ی عزیز را شروع به خواندن کردم یک سوم اولش برایم کند پیش رفت، اما دو سوم باقی مانده را بست نشستم و در یکی دو روز تمام کردم. در تمام مدت، سعی می کردم یک نقطه ضعف یا حداقل سوتی پیدا کنم. کمی سخت بود. چون متن تقریبا یکدست بود. ویژگی دیگر متن توصیف های فراوان از شخصیت ها، صحنه و محیط پیرامون قهرمان است. توصیف ها در طی ماجراها خیلی خوب جا افتاده بود. گاهی بعضی از توصیف ها ذهنم را مشغول می کرد که ارتباطش با خط اصلی و کارکردش در پیش برد ماجرا چیست؟ اما باز هم آن توصیف جوری نبود که از متن بیرون زده باشد و نچسب باشد. به عنوان اولین رمان برای یک نویسنده کار تروتمیز و خوبی از آب درآمده. وقتی داریم این رمان را میخوانیم حس میکنیم با یک نویسنده ی تازه کار اما با استعداد و حرفه ای طرف هستیم که پیرنگ رمانش را خیلی خوب و دقیق کار کرده. و تمام تلاشش را کرده تا هرآنچه را از عناصر و  ویژگی های داستان میداند در رمانش پیاده کند. با یک رمان شلخته طرف نیستیم. همان طور که پایان بندی اش  بر خلاف برخی از رمان های ایرانی خیلی سرهم بندی شده و عجولانه نیست. از صحنه های آخر رمان و شباهت قهرمان و نامدار لذت بردم. ویژگی دیگر رمان فضا و زمان و مکان واقعه است. شاید رمان دیگری شبیهش نباشد. کوچه پس کوچه ها و دالان های مسقف بازارهای اصفهان. شخصیت هایی که شبیه آدم های معمولی اند و همان احساساتی که ممکن است از ذهن هرکسی بگذرد. اما پنهانش میکند. همان شخصیت ها و همان احساسات در این رمان به یک ماجرا تبدیل می شوند بدون اینکه قهرمان تلاش کند خودش را خیلی خوب و مثبت نشان دهد. اما در عین حال مسیر رشد مخصوص به خودش را طی می کند. گاهی در بعضی از رمان ها سعی می شود شخصیت هایی ساخته شوند که خاص هستند. رحیم ما یک نوجوان معمولی است با احساسات معمولی. اما با خودش روبه رو می شود. همان جوری که هست. به قلم✍: مریم زمانی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
. . هوالعزیز قصدم آموزش پخت نیست. قصدم فوران ذوق‌تان نیست برای دیدن برگرداندن قابلمه‌ای پر از غذای عربیِ ته‌چین‌طوری! قصدم روزه‌دارآزاری هم نیست که مثل بعضی‌ها شما را دعوت کنم به مبارزه با نفس اماره! یحتمل با دیدن این تصویر سوالی گوشه ذهنتان وول وول می‌خورد که این زن‌ها قاطی یک مشت سرباز چه می‌کنند؟ رفته‌اند برای رجزخواندن، برای مبارزه، برای خالی‌نکردن صحنه. عدل دست گذاشته‌اند روی مقلوبه. غذایی که باید در ظرفی گود بپزند و جلوی سربازان واژگون کنند به کنایه . با چشمانشان هم به سربازان حالی می‌کنند که داریم برایتان آشی می‌پزیم که رویش یک وجب روغن بایستد! این زنان معروفند به . یعنی کسی که حواسش جمع است و مراقب کار دشمن. زندگی‌شان وقف مسجدالاقصی است. هر روز نقشه می‌کشند برای به چالش‌کشیدن اسرائیل. در ایام ماه مبارک رمضان هم با قابلمه‌هایشان می‌افتند به جان سربازان. به بهانه افطاری‌دادن زنان و کودکان فلسطینی، دور سفره‌شان نقشه‌های جدید صهیونیست‌ها را بر باد می‌دهند. خیلی‌هاشان حتی ممنوع‌الورود شده‌اند. کم هم طعم زندان و شکنجه نچشیده‌اند. الغرض! قصه همان حکایت امام است که اگر مسلمین مجتمع بودند و هر کدام یک سطل آب به اسرائیل می‌ریختند، او را سیل می‌برد. مهم این است که خود را در جبهه مبارزه با اسرائیل ببینیم! اگر اینطور شد لباس، غذا، درآمد، علم، قلم و همه زندگی و متعلقات ما تیری‌ست به قلب تلاویو! به قلم✍: محمد علی جعفری 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 🔷 شما را میشنوید🎧 . شمعون روی سکوی انتهای حمام کنار خزینه ی آب داغ نشسته. حتما سبیل اصغر را چرب کرده که حمام خیلی شلوغ نشود. حمام خلوت یعنی آشنای کمتر، یعنی دردسر کمتر! اگر بفهمند جهود پا به حمامشان گذاشته اند بی بُروبَرگرد یک آشوبی به پا می شود. ✂️برشی از کتاب شنبه عزیز به قلم✍ مطهره شیرانی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
💠 حوزه هنری استان اصفهان برگزار می‌کند: کارگاه نگارش رمان 🗣️ استاد دوره: بهزاد دانشگر ♨️ در این دوره از ایده‌یابی تا نگارش نهایی توسط استاد همراهی می‌شوید و آموزش می‌بینید. ✨ سرفصل‌ها: ▪️ چگونگی گسترش ایده تا شکل‌گیری طرح رمان ▫️ شکل‌های مختلف روایت ▪️ شیوه‌های نوشتن پیرنگ ▫️ طراحی شبکه شخصیت 📌 این کارگاه ویژه کسانی است که با مقدمات داستان و عناصر داستان آشنا هستند. 🗓️ این دوره در بیست جلسه و دو هفته یکبار برگزار می‌شود. 📱 جهت ثبت نام در مصاحبه ورودی کارگاه تا پایان هفته دوم اردیبهشت ماه به شماره زیر پیام بدهید: ۰۹۱۳۱۰۱۸۹۸۳ 🔰شبکه اطلاع رسانی حوزه هنری اصفهان ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir 🌐www.artesfahan.ir 📽️www.aparat.com/artesfahan 💠t.me/artesfahan 🔘eitaa.com/art_esfahan 📌rubika.ir/artesfahanble.ir/artesfahan حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان
🔸 🔷 . سرکار خانم مطهره شیرانی متولد سال ۱۳۶۷. متاهل و دارای دو فرزند هستند👫. رشته تحصیلی شان کارشناسی ارشد فیزیک.💡 از سال ۹۱ فعالیت در عرصه نوشتن را با استاد دانشگر آغاز کردند و اکنون ده سال مداوم است که در پناه روایتخانه قلم میزنند.✒️ پنج سال ابتدایی را به تمرین نویسندگی و داستان کوتاه پرداخته اند. آثار های چاپ شده‌ی ایشان در کتاب های جمعی عبارتند از: ■روز دیدار ■داستان های سپید ■معجزه‌ی بن سای ■حسن یوسف بعد از پایان دوره داستان کوتاه وارد دوره رمان شده اند. دو رمان به پایان رسیده ایشان، ●شنبه عزیز و ●قلعه پرتقالی است و اکنون نیز درحال نوشتن رمان پل هستند. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 بسم‌الله الرَّحمن الرَّحیم يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷) ارْجِعِي إِلَی رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً (۲۸) فَادْخُلِي فِي عِبَادِي (۲۹) وَادْخُلِي جَنَّتِي (۳۰) ای جانِ به‌آرامش‌رسیده! پیش صاحب‌اختیارت برگرد درحالی‌که تو از او راضی هستی و او هم از تو راضی است. واردِ جمع بندگان مخصوصم شو! و به بهشتم قدم بگذار! محبوبِ من! آرامِ جانم! ای صاحب‌اختیار هر آنچه که منم! این جانِ عاشق، تنها و تنها به دیدن معشوقش که تو باشی به آرامش می‌رسد. بهشت کجاست؟ بهشت من خودِ تویی. من آن لحظه‌ای که برزخِ هجرانِ دیدارت به پایان برسد و چشمِ مشتاقم رویِ تو را زیارت کند به بهشت رسیده‌ام. اما ... اما زبانم در دهانم مردد است که بچرخد و بپرسد یا نه، قلم در دستانم لرزان مانده که بنویسد یا نه. که آیا از دستم راضی هستی؟ آیا در آن لحظه‌ی موعود اجازه‌ی دیدار می‌دهی یا رو برمی‌گردانی از من؟ راست می‌گویند که وقتی معشوق به عاشقش تمایل دارد برایش شرطهای سخت می‌گذارد. و چه شرطی سخت‌تر از رضای تو؟ حال آنکه پیش از این اعتراف کرده‌ام و نه ... خودت اعتراف نکرده می‌دانی و خبر داری که در مسیر عاشقی‌ام چه‌قدر کم گذاشته‌ام. ولی می‌شناسم آن کسی را که این شرط را با همه‌ی جانش پذیرفت و با همه‌ی جانش به آن عمل کرد. همان نفسِ مطمئنه‌ای که هم او از تو راضی‌است و هم تو از او. همان که رحمت گسترده‌ی توست در این دنیای پر از ظلم. همان که سریع‌ترین کشتی‌ست برای رهایی از این دریای طوفانی. همان که چراغ هدایت و امید است در این تاریکی شب. همان که باب نجات عاشقان توست و همان راهی‌ست که به تو می‌رسد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: منظور از نفس مطمئنّه که راضی و مرضی است امام حسین (علیه السلام) است. و اصحاب امام حسین که از آل محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند فردای قیامت از خدا راضی و خدا هم از آنان راضی خواهد بود. آخرین لحظات این فرصت طلایی است ... دارد صدای ارجعی می‌آید ... پس ای عاشقان! بیایید دستمان را در دست نَفسِ مطمئنّه‌اش بگذاریم تا راضی و مرضی به او برسیم. دست من گیر که این دست همان‌ست که من سالها در غم هجران تو بر سر زده‌ام 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸 🔷 نویسنده نوشت📝✍ . شنبه عزیز از یک داستان کوتاه متولد شد که وقتی در جمع دوستانم خواندمش شورانگیز بود، روایت یک نوجوان از کار کردن در عتیقه فروشی یک پیرمرد جهود زاده. رحیم میان چرک نویسهای دفتر مشق بلاتکلیف مانده بود تا روزی که در یک پیاده روی عصرگاهی تصمیم گرفتم پا به یکی از عتیقه فروشیهای چهارباغ بگذارم. صدای زنگوله سردر مغازه، گرمای علا الدین آبی رنگ و حال و هوای عتیقه فروشی شهر فرنگی ساخته بود پر از آشنازدایی نسبت به دنیای آن سوی در. اینجا اشیا روح داشتند، این را به وضوح حس کردم. همانجا رحیم دوباره پا گرفت. نتیجه شد چهار بخش داستانی از واگویه های ذهنی رحیم. بازنویسی و بسط داستان یک سالی طول کشید. بعد از آن که رمان را برای چند ناشر فرستادم و به جایی نرسید با مشورت استاد پیرنگ جدیدی با شخصیتهایی بیشتر نوشتم. لوکیشن داستان را حضورا بررسی کردم. بازارچه های داستان زیر سقفهای گنبدی، حمام سفید، زورخانه و مساجد و کنیسه ها همه مکانهایی واقعی هستند. در نسخه نهایی داستان شنبه عزیز رحیم یک راوی پنهان است، به این معنا که کمتر ذهنیاتش را واگویه میکند. در طول داستان با سلسله ماجراهایی روبرو هستیم که رحیم را با ضعفهایش روبرو میکند، باعث رشد او میشود و به مقصد میرساند. داستان تم معمایی دارد. از اواسط داستان به بعد گره گشاییها آغاز میشود. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔺روایت خانه به روایت بهزاد دانشگر و اهالی‌اش قسمت هفتم 7️⃣ از تو حرکت از خدا برکت ✍️بهزاد دانشگر: در همین سال‌ها جبهۀ فرهنگی انقلاب تأسیس شد. جایی برای حمایت از تشکل‌های مردمی. دوستان جبهه از ما هم دعوت کردند تا با توجه به تجربه‌های قبلی و موفقیت‌های پیشین، خانه‌ای برای داستان انقلاب به پا کنیم. احساس کردم وقت اش رسیده است تا گام جدیدی برداشته شود. برای جمع کردن نویسندگان جوان و آموزش تخصصی شان و تولید کتاب. چیزی که مشابه اش را نداشتیم و جای خالی اش در جبهه انقلاب به چشم می آمد. این شد که روایتخانه را ساختیم. با تأسیس روایتخانه تصمیم گرفتم همۀ فعالیت‌های پراکندۀ قبلی مثل برگزاری کلاس‌های داستان‌نویسی در مجموعه های فرهنگی‌آموزشی را متمرکز کنم در یک جا و این‌گونه شد که روایتخانه در اولین سال‌های فعالیتش بیشتر متمرکز شد بر برگزاری کلاس‌ها و کارگاه جدید آموزش نویسندگی برای خانم ها و آقایان. ادامه دارد 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
📣 تولد در سائوپائولو منتشر شد. 🔸کتاب « تولد در سائوپولو » به قلم راضیه مکاریان و به کوشش بهزاد دانشگر راهی بازار نشر شد. 🔸کتاب، داستان زندگی خانم کامیلا سلستینو است؛ دختری متولد سائوپائولوی برزیل. او در نوجوانی درگیر سوال‌های بی‌پایان و بی‌پاسخ ذهنش می‌شود و در قدم نخست و با نرسیدن به پاسخ‌های خود، با اعتقادات مذهبی خانواده مسیحی‌اش مخالفت می‌کند. بعد هم پا به مسیر آتئیست‌ها می‌گذارد و... تا این‌که در ۱۷ سالگی، با یک مسلمان آشنا می‌شود و در ادامه، مسیر زندگی‌اش کاملا تغییر می‌کند. 🔸این کتاب ادامه‌ مجموعه «تولد در لس‌آنجلس» و «تولد در توکیو» است و انتشارات عهدمانا این کتاب را در ۱۵۲ صفحه منتشر کرده است. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸 🔷 ✍نویسنده: شبنم غفاری حسینی . . تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار میشوید. سرفه ها و عطسه های پی در پی به سراغتان می آید و احساس داغی میکنید. وقتی تب سنج عدد ۳۸/۵ را نشان میدهد دیگر مطمئن میشوید که سرما خورده اید و باید استراحت کنید. تصمیم میگیرید به دکتر مراجعه کنید. تشخیص پزشکتان یک سرماخوردگی ساده است. خودتان هم انتظاری بیش از این نداشته اید. داروهایتان را میگیرید و به خانه برمیگردید. اولین قرص سرماخوردگی را که بارها در عمرتان استفاده کرده اید، میخورید و به رختخواب میروید. وقتی بعد از چند ساعت از خواب بیدار می‌شوید، متوجه می شوید که چشمتان جایی را نمی‌بیند اول فکر میکنید که به خاطر تاریکی اتاق است، اما فقط چند لحظه طول میکشد تا متوجه شوید که شما بیناییتان را از دست داده اید. داستان پرخو دقیقا از همین نقطه آغاز می‌شود. درست زمانی که عده ای به دلیل خوردن داروها صدمه میبینند و قهرمان داستان در پی کشف راز این داروها قدم به میدان میگذارد و داستانی پر ماجرا آغاز میشود. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 🔷 . علم بهتر است یا ثروت؟ علم بهتر است یا قدرت یا ثروت؟🤔 . 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸 🔷 چرا باید کتاب پرخو را بخوانیم؟📖 اگر به خواندن رمان های مرتبط با موضوعات سیاسی و اجتماعی و بیوتروریسم علاقه مندید، این کتاب گزینه خوبی است. اگر از آن دسته آدم هایی هستید که به ظاهر خبر ها اعتماد نمیکنید و بدنبال ماجرای اصلی پشت آن هستید. این کتاب به کنجکاوی شما پاسخ میدهد و اگر بدنبال حقیقت هستید و حقیقت طلبی را دنبال میکنید، این داستان سختی ها و شیرینی های حقیقت را برای شما ترسیم میکند. حالا پرخو را بخریم یا نه؟😉 به قلم✍ شبنم غفاری حسینی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 🔷 شما را میشنوید🎧 همه جا پر شده از عکس های من و رضا: تلگرام، اینستاگرام، سایت های خبری... دستم را می‌گیرم به دیوار. نای ایستادن ندارم. - کار کیه مامان؟ ما که به کسی قضیه ی بابا رو نگفته بودیم. نگاهم خیره روی عکسمان است با سایزهای مختلف و تیترهای مشابه: " ارتباط همسر دکتر سمیرا آذین با سرویس های خارج از کشور." ✂️برشی از کتاب پرخو به قلم✍ شبنم غفاری حسینی 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔸 🔷 نویسنده نوشت✍ روزهای نوشتن پرخو برایم روزهای پرالتهابی بود. از همان اول شک‌و‌تردید به جانم افتاده بود. نمی‌دانستم موضوعی که انتخاب کرده‌ام موضوع مستند و مستدلی هست یا نه. نمی‌خواستم سیاست‌زده باشم. نمی‌خواستم جوگیر روزنامه‌ها و سایت‌هایی باشم که مدام از بیوتروریسم و باندهای فساد حرف می‌زدند. همین بود که شروع کردم به تحقیق. از خواندن مقالات علمی بگیر تا کتاب‌های تاریخی و گفت‌و‌گو با پزشکان و... می‌خواندم و خط می‌زدم و از نو می‌نوشتم. با همین تحقیقات، پیرنگ اولیه‌ام به پیرنگ دیگری تبدیل شد. وقایع و اتفاقات شکل گرفتند و شخصیت‌ها برایم جان یافتند. روزهای نوشتن پرخو برایم روزهای پرالتهابی بود. من داشتم ذره‌ذره با سمیرا جان می‌گرفتم و زندگی را آغاز می‌کردم. من با سمیرا قد می‌کشیدم، قدم می‌زدم و می‌دویدم. همراه با او از موقعیت اجتماعی‌ام پایین کشیده شدم. دست‌و‌پا زدم و جنگیدم. همراه با او برای ادامه راه شک کردم، پا پس کشیدم و دوباره بازگشتم. من هم مثل سمیرا دلم پیش پدر بود. با او آرام و قرار داشتم، با آیه‌هایی که برایم می‌خواند و انگار تعبیر راه سمیرا که نه، تعبیر راه من باشد. پرخو برایم شیرین بود و وقتی شیرین‌تر شد که کسی که قبل‌تر مسئولیتی در وزرات بهداشت داشت، اتفاقی خوانده بودش و گفته بود انگار که واقعیت را خوانده‌ام. اینجا بود که دیگر خیالم راحت شد. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🌱 کوتاهه‌ای از گف‌وگفت‌مان در اختتامیه پویش 🌐 https://b2n.ir/b06839 🆔️ @monaadi_ir
روایتخانه در نمایشگاه کتاب تهران برای خرید آثار روایتخانه از این غرفه ها بازدید کنید 👇👇👇 📚نشر شهید کاظمی 📍ناشران عمومی، سالن دو ، راهرو 13، غرفه 3 📚نشر معارف 📍 ناشران عمومی، سالن یک ، راهرو 1، غرفه26 📚نشر جمکران 📍ناشران عمومی، سالن یک ، راهرو 1، غرفه 7 📚نشر صاد 📍ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 11، غرفه 13 📚نشر حدیث راه عشق 📍ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 7، غرفه 1 📚نشر ستارگان درخشان 📍ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 10، غرفه 8 📚نشر عهد مانا 📍دسترسی به صورت مجازی با ما همراه باشید 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
روایتخانه در نمایشگاه کتاب تهران فهرست آثار نشر شهید کاظمی 👇👇👇 📚مجموعه چهارده خورشید یک آفتاب ✍️بهزاد دانشگر،زینب عطایی، شبنم غفاری، مهرالسادات معرک نژاد و.. 📘باش ✍️مرثا صامتی 📘بی برادر ✍️بهزاد دانشگر 📘تولد یک انقلاب ✍️بهزاد دانشگر 📘دخترها بابایی اند ✍️بهزاد دانشگر 📘مسیر رستگاری ✍️شبنم غفاری 📘تو دیگر بمان ✍️زهرا کرباسی 📘حسن یوسف ✍️جمعی از نویسندگان ( به کوشش سعید معتمدی) 📘حواست هست ✍️زینب سنجارون 📘داستان های سپید ✍️جمعی از نویسندگان 📘پرخو ✍️شبنم غفاری 📘دلاوران عالی قاپو ✍️بهزاد دانشگر 📘گل دقیقه 90 ✍️ بهزاد دانشگر 📘سنجاب های لهستانی ✍️ علی جعفری آدرس غرفه 👇👇 📍بخش ناشران عمومی، سالن دو ، راهرو 13، غرفه 3 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
🔻طرح های پذیرفته شده در فراخوان «باغ رمان ایرانی» توسط حوزه ی هنری اعلام شدند. 🔸️🔸️🔸️ خانم ها راضیه مکاریان، مطهره شیرانی و طیبه رفیع منزلت از نویسندگان روایتخانه جزو پذیرفته شدگان این فراخوان هستند. ضمن عرض تبریک جهت پذیرفته شدن طرح رمان های این عزیزان، برای شان آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم در ادامه شاهد چاپ این آثار و اثرهای بیشتری از آن ها باشیم. 🔸️🔸️🔸️ 🔺️هنرجویان «باغ رمان ایرانی» طی این دوره که توسط حوزه ی هنری برگزار می شود؛ علاوه بر فراگیری مهارت‌های نوشتن به صورت خصوصی از استادان، در اردوهای آموزشی و کارگاه‌های تخصصی متنوع نیز شرکت خواهند کرد. در پایان دوره نیز آثار تولید شده پس از تایید توسط کارشناسان و ارسال به انتشارات سوره مهر، ارزیابی و به چهار رمان برتر جوایز نفیسی اهدا می‌شود. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane
روایتخانه در نمایشگاه کتاب تهران 📌فهرست آثار نشر صاد👇 📘شنبه عزیز ✍️مطهره شیرانی آدرس غرفه نشر صاد 👈 ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 11، غرفه 13 🔸🔸🔸 📌فهرست آثار نشر حدیث راه عشق👇 📘معجزه بن سای ✍️فاطمه طالبی ، بهزاد دانشگر آدرس غرفه نشر حدیث راه عشق 👈 ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 7، غرفه 1 🔸🔸🔸 📌فهرست آثار نشر ستارگان درخشان👇 📘آورتین ✍️بهزاد دانشگر 📘آقا علی رویا ✍️حامد علی بیگی آدرس غرفه نشر ستارگان درخشان👈ناشران عمومی، سالن دوم ، راهرو 10، غرفه 8 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane