25.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ سبز آبی
🎙 شعر خوانی سیدحمیدرضا برقعی
🔺تهیه شده در ماوا
«مینویسم که شب تار سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد»
عیدتان مبارک 🌷🌷🌷
#نیمه_شعبان
#عید_امید
#امام_زمان
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
«با بابا »» را به جای «بی بابا» فرستاده بودند، نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت. تعریف کتاب ««بی بابا» را شنیده بودم.شرحی از غمهای کسانی که تکیه گاه پدر را نداشتند.
برای ادمین کانال پیام دادم که بسته پستی من رسید. ممنون که من را برای چند لحظه بردید به دنیای « پدر دار» بودنم و لبخند فرستاده بودم.
اما دلم لبخند نمیزد. رفته بودم به روزهایی که تازه این غم روی دلم سنگینی میکرد...
کی بود میگفت:دخترها بابایی اند....
ده سال بعد از ان روزها، وقتی سفر کربلا نصیبم شد، فقط یک بار، حرفهای دختر-پدری زدم. وقتی پای ضریح آقا امیرالمومنین ع نشسته بودم. توصیه عالمی بود. سوال کرده بودم آداب زیارت آقا چطور ؟ چه بگویم؟ ساده حرف زده بود: با آقا، مثل دختری که با پدرش حرف میزند، حرف بزن! عین وقتی که با پدرت حرف میزدی.....
کی بود میگفت دخترها بابایی اند؟.....
سیل بیخبر آمد. کوبید و خراب کرد و شست ورفت...
🔸🔸🔸
اما امروز یک بار دیگر بیخبر شدهام.
غم، خودش را بدجور نشان میدهد، وسط ریسههای براق کوچه ها که بازی درآورده اند، پرچمهای خوش رنگ اسعدالله ایامکم که انگار دست درآورده اند و مردم را به شادی دعوت میکنند، کنار دیگهای حاشیه خیابان که اسباب را روی سر گرفته اند، لابلای رزق پیچیدن، اسفند دود کردن، شکلات پخش کردن، بغضی کوچک میآید و میرود.
آقا جان، من وسط همه این شادی ها، تازه حواسم
به چیزی جمع شده . انگار تازه گمشده ای را پیدا کرده ام ...
آقاجان، فهم
« الذی قطع من ابویه»
سخت بود و دردناک، اما میشد بفهمی... خیلی زود. هم ....
اما
درک :«یتم یتیم انقطع عن امامه»
آسان نیست. سخت است.
آسان نبوده، که فهم آن تا حالا کشیده!
آقا جان، غم عمیق و دیرین ما نبودن تو بوده، غمی که آن را با شادی میلادت میپوشاندیم... آنقدر پوشاندیم که اصلا یادمان رفت که غمی بوده!
یادمان رفت که تو را نداریم.
آقا جان ، بگذار مثل یک فرزند برای پدرش، حرفی بزنم. چیزی بخواهم.
بگذار سهمم را از دعای شما خودم معلوم کنم.
پدر مهربانتر از پدرم!
تعبیر معاصری میخواهم از:
«فوجذک یتیما فآوی»
آقا جان ، ما را از یتیمی بیرون بیاور
«بیبابایی»مان را با ظهور خودت «با بابا» کن
✍ گلزار اسدی
#گلزار_اسدی
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
#عید_امید
#یادداشت
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
🌔 بچه که بود افتاد توی چاهِ آب. زنها شروع کردند به داد و فریاد. پدرش نماز میخواند. تمام که شد، گفت: «نترسید.»
نگاه کردند. آبِ چاه بالا آمد و حسن (ع) روی آب بود. سالمِ سالم.
...
✂️ بخشی که خواندید برشی بود از کتاب
«آفتاب نیمهشب»؛ برشهایی کوتاه از زندگی و زمانهی امام حسن عسکری (علیهالسلام) از تولد تا شهادت
✍ به قلم #فاطمه_مستغنی
@nashreshahidkazemi
#امام_حسن_عسکری #امام_زمان
#چهارده_خورشید_یک_آفتاب
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
روز سیزدهم01- اربا اربا.mp3
زمان:
حجم:
6.48M
🎧 | بشنوید..
🗓💥 روز سیزدهم
‼️روایت سربازان سرباز
1⃣ قسمت اول: دوچرخه 🚲
با صدای انفجار از موکب بیرون آمدم ...🚨
دود تمام فضا رو گرفته بود؛ چشمانم میسوخت؛ فضا پر شده بود از بوی دود و سوختگی... 😮💨
🎙 گوینده: محمدعرفان آقاعابدی
✍ نویسنده: #فاطمه_آقاجانی
برگرفته از روایت مسلم محمودیان
🎛 طراحیوتنظیم صدا: مژگان سیستانی
@Payamcast
کاری از گروهرسانهای اصفهان زیبا
و مجموعه ادبی روایتخانه 📻
#حاج_قاسم #کرمان_تسلیت
#کرمان #امام_زمان
• @revayat_khane •
مجموعه ادبی روایتخانه
🎧 | بشنوید.. 🗓💥 روز سیزدهم ‼️روایت سربازان سرباز 1⃣ قسمت اول: دوچرخه 🚲 با صدای انفجار از موکب
روز سیزدهم02- حسرت.mp3
زمان:
حجم:
6.05M
🎧 | بشنوید
🗓💥 روز سیزدهم
‼️ روایت سربازان سرباز
2⃣ قسمت دوم: حسرت 😓
تکیه دادم به یک درخت و مردم را نگاه میکردم...
مردمی که عزیزانشان را یا گم کرده بودند یا از دست داده بودنشان.🖤
جوانی کنارم بود، لباس پرستاری نداشت، اما از دست و پر خونیاش ، مشخص بود به مجروحان رسیدگی کرده..
بهش گفتم: موقع حادثه اینجا بودی؟
🎙گوینده: محمدعرفان آقاعابدی
✍ نویسنده: #فاطمه_آقاجانی، زهرا شطی
برگرفته از روایت مسلم محمودیان
🎛 طراحیوتنظیم صدا: مژگان سیستانی
@Payamcast
کاری از گروهرسانهای اصفهان زیبا و مجموعه ادبی روایتخانه 📻
#حاج_قاسم #کرمان_تسلیت
#امام_زمان #کرمان
• @revayat_khane •
🇮🇷 «مردی به نام ایران»
📚 در میان کتابها دنبال یک عکس میگشتم. «آن شب که گوزنها در آتش سوختند»، «سینما جهنم» و «تحلیل و بررسی فاجعه سینما رکس» دور و برم نشسته بودند و تصویر نشانم میدادند تا جوان عزادار کنار گور دسته جمعی را ببینم.
🌱 همان پسری که دو نفر زیر کتفهایش را گرفته بودند. نبود. چه عجیب. مطمئنم در یکی از همین کتابها دیده بودمش. باید چهرهاش را نگاه می کردم. حتماً اشتباه کردهام. سایتهای مرتبط را بالا و پایین کردم، نبود. گفتم شاید لابهلای لینک هاییست که ذخیره کردم. ایتا را باز کردم.
🔸 اما اول روایتخانه و خبر خانم عطایی را دیدم: «بچهها گلزار بمب گذاری شده» و خبرهای بعدی. عکس ها و روایتهای مریم و ...
وسط کابوسهای شبانه و سردردهای روزانه دنبال جوان میگشتم. قلمم به نوشتن نمیرفت. فقط میخواستم ببینمش...
دیدمش. کرمان بود.
🌿 غمگین بود اما کسی زیر کتفهایش را نگرفته بود. از آبادان در مرداد پنجاه و هفت می آمد. از تهران در شهریور شصت، از مشهد در خرداد هفتاد و سه، از زاهدان در بهمن هشتاد و پنج، از شیراز در آبان هزار و چهارصد و یک.
بزرگ شده بود. مرد شده بود. قوی تر، صبورتر، شجاع تر شده بود...
✍ #راضیه_مُکاریان
#کرمان #ایران #اهالی #روایت_ایران
#امام_زمان #حاج_قاسم #روایت_کرمان
• @revayat_khane •
مجموعه ادبی روایتخانه
🎧 | بشنوید 🗓💥 روز سیزدهم ‼️ روایت سربازان سرباز 4⃣ قسمت چهارم: آخرین دیدار ⛑ وقتی کنار پیکرش ر
روز سیزدهم05- شیشه سرخ.mp3
زمان:
حجم:
7.89M
🎧 | بشنوید..
🗓💥 روز سیزدهم
‼️روایت سربازان سرباز
5⃣ قسمت پنجم: شیشه سرخ
چشم میچرخانم سمت جمعیت آدم های پشت سرم. مردم شوکه شده اند. بعضی جیغ می کشند. هرکس سمتی می دود. بوی خون و دود توی هواست. 🌫
دلم میخواد پیاده شوم و بروم سمت مادری که ضجه میزند...
شاید بتوانم کسی را در آغوش بکشم و اشک هایش را پاک کنم😭
دلم میخواهد بروم وسط این کربلای پراز خون 🚩
🎙 گوینده: زهرا شطی
✍ نویسنده: #زینب_جلوانی
برگرفته از روایت خانم سادات حسینی
🎛 طراحیوتنظیم صدا: مژگان سیستانی
@Payamcast
کاری از گروهرسانهای اصفهان زیبا و مجموعه ادبی روایتخانه 📻
#روایت_کرمان #اهالی
#حاج_قاسم #امام_زمان
• @revayat_khane •
✨✨✨
••﷽••
🎨☁️ بناست که ابرها را نقاشی کند. قلمو میخواهد برود توی رنگ سفید و نمیتواند. چون قبلش چرخ زده توی همهی رنگها، دست آخر هم رفته توی رنگ سیاه، سیاهی مانده بین موهایش.
🖌قلممو مانده چه طوری برود توی رنگ سفید با این همه سیاهی.
می رود توی لیوان آب، میچرخد و میگردد ولی بیرنگ نمیشود. لیوان آب چرک میشود و او تمیز نمیشود.
راهی نیست باید برود زیر شیر آب. باید آب بریزد روی سرش و از میان موهایش سیاهیها را بشوید و ببرد.
🐚رنگ سفید مقدمه میخواهد،
سفید شدن آداب میخواهد.
«شعبان» مثل آب است🌊
بناست سیاهیها را بشوید، قرار است ما را آمادهی سفیدی رمضان کند.
سلام بر شعبان🌙🌘
سلام بر شعبان ماه تمیز شدن،
روزهای استغفار و صلوات...
✨✨✨
✍️#زینب_سنجارون
#ماه_شعبان #امام_زمان
#دهه_فجر #یادداشت
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane