eitaa logo
مجموعه ادبی روایتخانه
646 دنبال‌کننده
675 عکس
85 ویدیو
5 فایل
خانه داستان نویسان انقلاب اسلامی www.revayatkhane.ir ارتباط با ادمین👇 @Revayat_khaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇🖇 این غلامه، غلام کارمند درجه ی پایین شهربانیه و پنج تا بچه ی قد و نیم قد داره. غلام خیلی ترسو هستش و با اوج گیری تظاهرات سال ۵۷ خودشو به بهونه ی بیماری خانه نشین کرد و دیگه از خونه بیرون نیامد تا انقلاب شد. غلام خدا بیامرزه پنج ، شش سال بعد از انقلاب مرد اما هر روز چشم به راه بود و می‌گفت من خودم میدونم هواپیمای اعلی حضرت همین امروز و فرداست که برگرده ایران و همش چشمش به آسمون بود😐😅 شما هم برامون بنویسید 👇 👈 چالش شخصیت سازی 👉 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉@revayat_khane
🖇 🖇 این که عکسه منه. 🙂 اسمم منصوره سال ۵۷ سرباز بودم . راستشو بخواید جراتشو نداشتم از پادگان بزنم بیرون.اخر خدمتم بود. بیست ویک بهمن رفتم دفتر فرمانده پادگان نامه پایان خدمتم رو تایید کرد. ۲۲ بهمن تو خونه بودم 🙂 شما هم برامون بنویسید 👇 👈 چالش شخصیت سازی 👉 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉@revayat_khane
🖇🖇 کامبیز ، در خانواده ای مرفه و شلوغ زندگی میکرد . سر سفره همیشه زیاد می‌خورد تا از گوشت های غذا چیزی به برادرهایش نرسد . کامبیز به خاطر شام و نهار های شهربانی به خدمت آنجا درآمد . حقوقش خوب بود اما چشمش به دنبال بوقلمون هایی بود که بالا دست هایش می‌خوردند. آنقدر حرص خورد تا فشار خون گرفت . وقتی انقلاب پیروز شد قرص هایش تمام شده بود . روز پیروزی خانواده ی کامبیز توی بهشت رضوان در حال دفن جسد او بودند. شما هم برامون بنویسید 👇 👈 چالش شخصیت سازی 👉 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉@revayat_khane
🇮🇷 ❗️دروغ چرا، ریحانه که پایش را کرد توی یک کفش و گفت «همین کاپشن صورتی را می‌خواهم» دلم لرزید. فاطمه که گفت «همه کنار هم بریم راهپیمایی، کسی جلو و عقب تر نباشد که اگر طوری شد همه با هم برویم» باز هم ترسیدم. ❤️‍🩹خجالت کشیدم از ترسم اما ترسیدم. دخترهایم همیشه اعتراض می‌کنند که چرا گوش‌هایشان مثل همه دخترها سوراخ نیست؟ و من بهشان نگفتم که ترسیده‌ام. لابد گوشواره‌های قلبی یعنی مادرش خیلی دل و جرأت داشته، یعنی آدم یک جاهایی باید دلش را بزند به دریا.🌊 ✍ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉 @revayat_khane
✨✨✨ ••﷽•• 🎨☁️ بناست که ابرها را نقاشی کند. قلمو می‌خواهد برود توی رنگ سفید و نمی‌تواند. چون قبلش چرخ زده توی همه‌ی رنگ‌ها، دست آخر هم رفته توی رنگ سیاه، سیاهی مانده بین موهایش. 🖌قلم‌مو مانده چه طوری برود توی رنگ سفید با این همه سیاهی. می رود توی لیوان آب، می‌چرخد و می‌گردد ولی بی‌رنگ نمی‌شود. لیوان آب چرک می‌شود و او تمیز نمی‌شود. راهی نیست باید برود زیر شیر آب. باید آب بریزد روی سرش و از میان موهایش سیاهی‌ها را بشوید و ببرد. 🐚رنگ‌ سفید مقدمه می‌خواهد، سفید شدن آداب می‌خواهد. «شعبان» مثل آب است🌊 بناست سیاهی‌ها را بشوید، قرار است ما را آماده‌ی سفیدی رمضان کند. سلام بر شعبان🌙🌘 سلام بر شعبان ماه تمیز شدن، روزهای استغفار و صلوات... ✨✨✨ ✍️ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉@revayat_khane
📝 🔻«یک انسان علاقه‌مند به ادبیات باید صفحه مجموعه ادبی روایتخانه را دنبال کند .» ❓به نظرتون ایراد این جمله چیه؟🤔 🔺به کاربرد واژه‌ها دقت کنیم. ❌واژه «یک» را در معنای « هر » یا بیان امر کلی به کار نبریم. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
ما کز اثر گناه پرسوخته‌ایم چون شمع ز عشق دوست افروخته‌ایم چون فطرس پرسوخته، چشم امّید بر لطف حسین بن على دوخته‌ایم 🔹سیدرضا موید 🔸امام محمد باقر (ع): اگر مردم می دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت می مردند. 🌹ولادت با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و روز پاسدار مبارک باد🌹 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 👉@revayat_khane
🧩 یک مصرع است حاصل عمری که داشتم یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد.. محمد سهرابی 🌟 برای سوم شعبان، خجسته میلاد حسین بن علی (علیه‌السلام) 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
🍎 📗 «آفتاب بر نِی» ۱۰۰ روایت دلنشین از زندگانی امام‌ حسین(ع) ✍ به قلم پنجمین کتاب از مجموعه ۱۴ جلدیِ «چهارده خورشید، یک آفتاب» 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
🌱در باغ سرسبز پر درخت با نهرهای روان و میوه های فراوان نشسته و به ماه و ستارگان در حال درخشش چشم دوخته بودم. درباره ی عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر میکردم. 🌙به آسمانی بدون ستون در بالا با روشنایی ماه و ستارگانش... در این افکار غرق بودم. ناگهان ماه از آسمان فرود آمد و در دامنم قرار گرفت. نوری از آن ساطع میشد که چشم ها را خیره می نمود. در تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر به آن افزوده شد. نور آنها مرا نیز مبهوت خود کرده بود. ✨هاتفی، که صدایش را میشنیدم ولی او را نمیدیدم، مرا ندا داد و با اسم خطابم نمود 《فاطمه! مژده باد تو را به سیادت و نورانیت به ماه نورانی و سه ستاره درخشان که پدرشان سید و سرور همه انسان ها بعد از پیامبر گرامی(ص) است.》 ... ✨حضرت زینب نوزاد پیچیده شده در پارچه ای سفید را از حضور امیرالمومنین علیه السلام نزد من آوردند و فرمودند: اسم نوزاد عباس، کنیه اش ابوالفضل و لقب او قمر بنی هاشم است. ✨از فرط خوشحالی فریاد شادی سر دادم. (الحمد لله رب العالمین) هم اینک، خوابم، آن رویا، تعبیر شده بود. برایشان ماجرای ماه و سه ستاره درخشان را تعریف کردم. خوشحال شدند! صورت برادر خود عباس(ع) را غرق در بوسه کردند و فرمودند: (به خدا عباس برتر از قمر است!) 🌹ولادت باب الحوائج، حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد🌹 ✍ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | بشنوید.. 🗓آنها جا مانده‌اند... تقدیم به همه‌ی جانبازان وطن 🔻📼📖 بعضی‌هایشان مثل چینی‌های گل قرمزی که لب پر شده‌اند، بعضی دیگر مثل نوار کاست‌هایی که هد نوار از توی شکمشان ریخته بیرون و دیگر آهنگی از آنها پخش نمی‌شود. بعضی‌هایشان هم مثل کتاب‌هایی هستند که صفحات قسمت اصلی‌شان دیگر وجود ندارد. 🥀 انگار هستند و نیستند! 🎙 گوینده: ✍️ نویسنده: 📻 کاری از رادیو روایتخانه @revayat_khane
🌤 ماهی برای خورشید 🔻💬 می‌گویند مرام سینه‌سوختگان عالم بر این است که در شادیِ اهل‌بیت شادند و در غم‌شان، همچون مادر مرده‌ها آثار حزن و رزیه در چهره‌هاشان مشهود‌‌.. ❣ولی بعضی سینه‌سوخته‌ترها در شادی اهل‌بیت هم بغض دارند. می‌خندند در حالی‌که جگرشان ذره ذره تاول می‌زند. پای مدح مداح می‌نشینند، کِل و کَف می‌زنند و می‌گویند: «خوش آمدی حبیب من!» ولی من که می‌دانم جریان شریعه و مشک را. من که می‌دانم دل‌شوره‌هایت قبل از رسیدن به خیمه‌ها را... و دوباره کل می‌کشی و کف می‌زنی و پاره آجرهای ته حلق‌ت را قورت می‌دهی... 🧮 حالا حساب کن چه سخت است حیدر کرّار باشی، عالِم به مخازن اسرار عالَم باشی و مجبور باشی توی صورت همسرت لبخند بزنی و به اشک‌ها فرمان صبر بدهی! 💧من تصور می‌کنم وقتی ماه هاشمی را به آغوش حسین (علیه‌السلام) دادند، زینب (سلام‌الله‌علیها) به طرفة العینی، اسفند دور سر ماه و خورشید گرداند و "فالله خیر حافظا" خواند. آن‌جا بود که حضرت فاتح خیبر، حریف قطره اشکی سرکش نشد و قبل از این‌که مادرِ ماه ببیند، گونه‌ی مبارک را پاک کرد. 🥀 و من بمیرم تا شب که به نخلستان و سر چاه برسد، چه بر آن قلب عزیز و صبورش گذشت. و هزاران بار بمیرم که وقتی سر در چاه کرد، حتما اول به زهرایش آمدنِ عباسِ حسین را تبریک گفت و بعد برای فاطمه‌اش حکایت دست‌های عباس و کمر شکسته‌ی حسین را نقل کرد. به خودم قول داده بودم این بار روضه نخوانم. نشد... بر من ببخشید. ✍️ 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...رشته‌های امیدم از من گسسته مگر آنچه که از بخشش تو به آن چنگ زده‌ام... _ صحیفه سجادیه دعای ۳۲ 🌺ولادت با سعادت امام زین العابدین (ع) خجسته باد🌺 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane
🧩 ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پرعصمت و پرشکوهِ تنهایی و خلوت من ای شطّ شیرین پرشوکت من 🌟 برای پنجم شعبان، خجسته میلاد علی بن حسین (علیه‌السلام) 🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰 👉 @revayat_khane