📖 #معرفی_کتاب
آفتاب در محاق
از مجموعه چهارده خورشید و یک آفتاب
✍ به قلم #مرثا_صامتی
📚 کتابی جمع و جور و خوشخوان از زندگی و زمانهی امام موسی کاظم(علیهالسلام)
🔸 کتابی سراسر نور که زندگی زیبای موسی بن جعفر(ع) را از ولادت تا شهادت در قالب ۱۰۰ داستانِ کوتاهِ کوتاه در دل خودش جا داده است.
#آفتاب_در_محاق
#امام_کاظم #موسی_بن_جعفر
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
📣برگزیدگان جشنواره ابوذر معرفی شدند
🔸 آیین اختتامیه این جشنواره ۱۳ بهمن ماه،باحضور اصحاب رسانه ومسئولین در آستانه حضرت زینب سلام الله (اخت الرضا) اصفهان برگزار شد.
این بار هم اهالی روایت خانه خوش درخشیدند
🔸سرکار خانم زینب تاجالدین با اثر «شاهد اشکهای حاج قاسم» رتبه اول مصاحبه موضوعی و سرکارخانم گلزار اسدی با اثر «حاج حسین گفت برویم بچههایی را که آب برده، پیدا کنیم» رتبه سوم مصاحبه موضوعی را کسب نمودند.
مجموعه ادبی روایتخانه به این دو بزرگوار تبریک میگوید و موفقیت روزافزون را برایشان آرزو میکند.👏👏
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
⁉️او کیست؟ #روزنوشت
در ۷ فوریه ۱۸۱۲ در شهر لندپورت در خانهی یک کارمند اداره نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا صدای گریه نوزادی بلند شد. او را به پیش پدرش بردند.
- آقا تبریک 🥳، بچتون پسره، اسمشو چی میگذارید؟
پدر نوزاد را در آغوش گرفت. در نگاه اول با خودش گفت : « وا چرا ریشاش مثل دانشجوها هنره؟ » 😓 سپس سر را خاراند و جوابشان را داد. « حالا تو راه ثبت احوال یه اسمی انتخاب میکنم » 🤔
با همین اشتیاق اسم او را چارلز گذاشت. چارلز دومین فرزند خانواده دیکنز بود. پدرش به خاطر وام فرزند آوری صاحب ۸ فرزند شد. البته در بازپرداخت وامها دچار مشکل شد و به زندان افتاد. چارلز هم در ۱۲ سالگی برای خرج زندگی به کارخانه واکس سازی رفت و تا آزاد شدن پدرش مجبور به کار شد. پس مثل تمام آدم معروفها کودکی سختی از سر گذراند. 🙄#کلیشه #کلیداسرار
چارلز دیکنز دوست نداشت نویسنده شود. میخواست بازیگر شود. اما روز امتحان بازیگری سرما خورد و نتوانست امتحان بدهد. پس درد مجبوری گفت : «جهندم ! میرم داستان نویس میشم.» 😒
الیور تویست،داستان دو شهر، آرزوهای بزرگ ، دیوید کاپرفیلد، سرود کریسمس از برجسته ترین آثار اوست.
شما کدام یک از آثار دیکنز را خواندهاید؟
#معرفی_نویسنده
#طنز
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
⁉️رمانها چگونه ساخته می شوند؟
🔸حمید بابایی از تجربیات خودش در مورد رمان چهل ویکم گفت.
🔹او توضیح داد که چرا حادثهی گوهرشاد و آن بازهی زمانی را برای رمانش انتخاب کرد.
🔸میدانستید بعضی وقتها در حین نگارش رمان شخصیتهایی سر راه نویسنده سبز میشوند و خود را به او تحمیل میکنند ؟
میرعماد از آن دست شخصیتها بود.
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
✨و اذن للملائکة فنزلوا و محمّد ینظر الیهم✨
🔺نام اثر: «اولین پیام»
🔸روایت بعثت پیامبر (ص)
🔹خالق اثر: استاد محمود فرشچیان
🔸محل نگهداری : موزه آستان قدس رضوی
در این اثر، حضرت محمد(ص) دست نیایش به سوی پروردگار بلند کرده اند و عبای ایشان از دوششان بر زمین افتاده.
زیبایی شناسی✨
📌وجود یک قوس، تداعیکننده غار حرا است.
📌رنگ آبی، علاوه بر آرامش بخشی، نمادی از فضای بیکران است.🌌
📌 در پس زمینه، پرتوهای نور به نشانه ارتباط پیامبر(ص) با خداوند هستند.
📌 نام گرامی پیامبر(ص) « محمد صلی » در هاله ای از نور و در میان بال ملائک منعکس شده است. گویا صدای فرشته وحی، جبرئیل به تصویر کشیده شده
🌺عید سعید مبعث مبارک باد🌺
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 مجموعۀ ۱۴جلدی « #چهارده_خورشید_یک_آفتاب» یه مجموعه بسیار خوب و روونه که در برشهایی کوتاه در قالب #داستانِ کوتاهِ کوتاه زندگی از #زندگی و #زمانه_ائمه_معصومین علیهمالسلام هست که زندگی و روش زندگیشون رو به خوبی به ما نشون میده.
📖 « #آفتاب_آخرین» نوشته #مهدی_قزلی اولین جلد از این مجموعهست که به #پیامبر گرامی اسلام(ص) اختصاص داره.
خوندن این مجموعه خوب رو از دست ندید.
✅ مشاهده و خرید کتاب
https://manvaketab.com/book/373284/
سفارش تلفنی👇
☎️ ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸
سفارش از ایتا👇
@manvaketab_admin
📌 انتشارات شهید کاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔 @nashreshahidkazemi
🇮🇷« انقلاب یعنی گل، در نگاه پروانه»🇮🇷
#یادداشت
❄️نمیدانم چرا توی بچگی همیشه فکر می کردم انقلاب یک آدم است؟
❄️شاید به خاطر همین شعری ست که هنوز چند بیتش توی ذهنم مانده. آن زمانها دکلمه خیلی مد بود. یکی میرفت بالای صف بعد دست هایش را از زیر گلویش یک قوس بزرگ میداد توی هوا و می گفت: انقلاب یعنی گل، در نگاه پروانه....🗣
❄️کلمات را محکم ادا می کرد، صورتش بی روح بود و دست هایش از آنجا که ایستاده بودیم بلندتر از حد عادی به نظر می آمد.
✨انقلاب آدم نبود، اما آدمهای زیادی پشتش ایستادند، پایش خون دادند، برای ماندنش دویدند و دویدند.
✨نمیدانم پروانه ها هم از این کارها برای گلها میکنند؟ مثلاً برای ماندن گلی، خودشان را به آب و آتش میزنند یا نه؟ یا راهشان را میگیرند و میروند سر یک گل دیگر؟
✨شاید من اگر در جایگاه مربی پرورشی مان بودم، به دانش آموزان یاد میدادم
انقلاب یعنی «نه»...
✨همان چیزی که روانشناسان امروزی می گویند مهارت نه گفتن.
✨انقلاب یعنی نه به آنچه بقیه برای ما خواسته اند. یعنی بهم زدن بازی. بازی ای که کس دیگری فرسنگها آن طرفتر قواعدش را طراحی کرده بود. یعنی بازی توی زمینی که مال ما نیست، «نه».
🌊و در نهایت به نظرم اگر بنا ست انقلاب شبیه چیزی باشد، شبیه زمین است، شبیه دشت، دشت لاله.🌷
🌊این را حالا می فهمم، حالا که رد لاله ها را میگیرم، میرسم به زمینش. حالا میفهمم انقلاب بیشتر شبیه دشت است تا گل.
✍️#زینب_سنجارون
#دهه_فجر
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
⁉️او کیست؟ #روزنوشت
🔸 چند سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، در شهر دارمشتات آلمان جمعیت زیادی در صف یک نانوایی بودند. شاخسطر* از پیرمرد جلوی صف پرسید:
- چند تا میخوای؟
- دو تا، دو روکنجد، برشته
🔸مردی عینکی از انتهای صف یکباره جلو آمد: « بله ؟ کاریم داشتید؟ » همه ی مردم هاج و واج نگاهش کردند. اشاره کردند که همین الان برگردد آخر صف. به خیالشان دارد کلکی سوار میکند که بزند توی صف. « بابا همین الان این حاج آقا صدام کرد» مردم او را به انتهای صف هدایت کردند. مرد جوان زیرلب گفت : « به مارکس قسم. پیرمرده گفت برشت »
*شاخسطر = شاطر به گویش آلمانی
🔹🔹🔹
🔸 برتولت برشت نمایشنامه نویس آلمانی در 10 فوریه 1898 به دنیا آمد. در 14 اوت 1956 از دنیا اوت شد. برشت به خاطر سبک ابداعی روایتش در نمایشنامهها و فاصله گذاریهایش معروف شد. برشت معتقد بود که تماشگر و بازیگر نباید خیلی برشته شود.
🔸در واقع معتقد بود اندیشیدن از احساس کردن مهم تر است. او با استفاده از عناصر مختلف مثل نور و موسیقی و نحوه ی بازی از غرقه شدن بازیگر و تماشاگر در نمایش جلوگیری میکرد. مثلا در نمایشهایش از بازیگرها میخواست ابتدای دیالوگها بگویند: « آن مرد گفت، آن زن گفت » تا همه همواره بدانند مشغول بازسازی یک داستان هستند. ( شاید فکر کنید داریم شوخی میکنیم ولی نه این جدی بود)
#معرفی_نویسنده #طنز
🔹🔹🔹
⁉️شما چقدر با آثار برشت آشنا هستید؟
⭕️ تو رو سننه قربونت برم
⭕️ حالا درسته فرهیخته هستم ولی نه تا این حد
⭕️ برتولت برشتم. (دیدن نتایج)
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🇮🇷حتما شما هم تجربه اش را داشته اید!🇮🇷
#یادداشت
💎یادش بخیر، قدیمها منظورم از قدیمها روزهایی است که دانش آموز بودیم ایام جشن انقلاب و دهه ی فجر که میشد بین بچه ها ولوله می افتاد.
💎دو سه نفری میشدند مسئول تمیز و مرتب کردن کلاس و وظایفشان هم میشد اینها که دستمال تر بکشند روی تخته سیاه و تی بکشند کف کلاس و بسته ی گچ ها را مرتب بگذارند روی طاقچه ی کلاس و شیشه ها را با روزنامه تمیز بکنند و ...
💎عده ای دیگر هم مسئولیتشان آذین بستن کلاس بود و ریسه های رنگی، رنگی ابر و بادی را از این طرف به آن طرف وصل میکردند و بادکنک های سبز و سفید و قرمز را باد میکردند و با لپ هایی که بخاطر بادکردن بادکنک ها درد گرفته بود با نخ های زر زری از سقف آویزانشان میکردند.
💎گروه سرود هم داشتیم، گروه تاتر هم. قالب سرودها همانهایی بود که اکثرمان شنیده ایم: به لاله ی در خون خفته، الله الله الله و اکبر ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها، بیست و دوی بهمن روز از خود گذشتن، هوا دلپزیر شد گل از خاک بردمید و...
💎درون مایه ی تئاترها هم میشد نشان دادن زندان ساواک و ظلم شاهنشاهی و راهپیمایی و آمدن امام و ....
💎مسابقات مختلف هم برگزار میشد از طناب کشی بگیر تا پانتومیم و شکلات و شیرینی بود که سر صف ها پخش میشد5 اصلا جشن های ایام دهه ی فجر زمان دانش آموزی ما انگار یک طعم دیگری داشت و بهترین بهانه میشد برای فرار از کلاس و دورهمی ها و شیطنت های ما.
💎کوچکترین چیزها بهترین بهانه یمان میشدند برای شادی برای بالا رفتن انگیزه مان برای خودباوری.
💎در واقع باهم شاد بودن را با هم به موفقیت رسیدن را و اتکا به خداوند برای پیروزی بر ستم را جشن میگرفتیم.
💎هنوز هم روزهای دهه ی فجر انگار همان رنگ و بو را برایمان دارد همان زنگ الله اکبر گفتن های ساعت نه شب در سوز و سرمای زمستان را ما انگار بودن کنار هم و شادی با بهانه های کوچک را بیشتر از هرچیز دیگری دوست میداریم، بیشتر از هرچیز دیگری.
✍️#حدیثه_محمدی
#دهه_فجر
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
🌐www.revayatkhane.ir🌐
👉 @revayat_khane
✊الله اکبر
✊الله اکبر
«پیروزی انقلاب اسلامی در یکایک کشورهای جهان ضرورت تاریخی است که لاجرم پیش خواهد آمد و نهایتاً به تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی منجر خواهد شد.»
شهید آوینی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🔥یک چالش جذاب
🔺به نظر شما این تصویر چه شخصیتیه ؟ 🧐
۲۲ بهمن ۵۷ کجا بوده؟ چیکار میکرده؟ 🤨
این شخصیت رو تو چند جمله کوتاه خلق کنید و از طریق لینک زیر برامون بفرستید.
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🖇#چالش🖇
ایشون حج عباس که در کنار کار شهربانی قصابی هم کار می کنه
سال ۵۷ به فکر اینه که الان گوشت مفت میشه،حقوق شهربانی هم به جایی نمیرسه تازه منو اخراج می کنن برادران انقلابی را میزارن جا من.
پس میرم خودمو تحویل میدم حداقل در زندان یه آب خنکی گیرم میاد تو راه زندان پاش پیچ میخوره و مجبور میشه بره خونشون بعد از اون هم با نا امیدی شغل شریف قصابی را ادامه میده و امروز به لطف فعالیت اقتصادی دولت ها با گوشت کیلو ۷۰۰ تومن حداقل دستش به دهنش میرسه و خدا را شکر میکنه راستی امروزم داره میره راهپیمایی اگه میخوای ببینیش دم مسجد شیخ لطف الله وعده :)
شما هم برامون بنویسید 👇
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🖇#چالش🖇
این داووده . داوود اون موقع گروهبان بوده. الان بازنشسته ارتش شده . ۲۲ بهمن تو خونه بوده . ۴۵ ساله داره میگه : « اینا ۶ ماه دیگه رفتن»😂
شما هم برامون بنویسید 👇
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🖇#چالش🖇
این غلامه، غلام کارمند درجه ی پایین شهربانیه و پنج تا بچه ی قد و نیم قد داره. غلام خیلی ترسو هستش و با اوج گیری تظاهرات سال ۵۷ خودشو به بهونه ی بیماری خانه نشین کرد و دیگه از خونه بیرون نیامد تا انقلاب شد. غلام خدا بیامرزه پنج ، شش سال بعد از انقلاب مرد اما هر روز چشم به راه بود و میگفت من خودم میدونم هواپیمای اعلی حضرت همین امروز و فرداست که برگرده ایران و همش چشمش به آسمون بود😐😅
شما هم برامون بنویسید 👇
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🖇#چالش 🖇
این که عکسه منه. 🙂
اسمم منصوره
سال ۵۷ سرباز بودم . راستشو بخواید جراتشو نداشتم از پادگان بزنم بیرون.اخر خدمتم بود. بیست ویک بهمن رفتم دفتر فرمانده پادگان نامه پایان خدمتم رو تایید کرد.
۲۲ بهمن تو خونه بودم 🙂
شما هم برامون بنویسید 👇
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🖇#چالش🖇
کامبیز ، در خانواده ای مرفه و شلوغ زندگی میکرد . سر سفره همیشه زیاد میخورد تا از گوشت های غذا چیزی به برادرهایش نرسد . کامبیز به خاطر شام و نهار های شهربانی به خدمت آنجا درآمد . حقوقش خوب بود اما چشمش به دنبال بوقلمون هایی بود که بالا دست هایش میخوردند. آنقدر حرص خورد تا فشار خون گرفت . وقتی انقلاب پیروز شد قرص هایش تمام شده بود . روز پیروزی خانواده ی کامبیز توی بهشت رضوان در حال دفن جسد او بودند.
شما هم برامون بنویسید 👇
👈 چالش شخصیت سازی 👉
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
🇮🇷 #راهپیمایی_نوشت
❗️دروغ چرا، ریحانه که پایش را کرد توی یک کفش و گفت «همین کاپشن صورتی را میخواهم» دلم لرزید. فاطمه که گفت «همه کنار هم بریم راهپیمایی، کسی جلو و عقب تر نباشد که اگر طوری شد همه با هم برویم» باز هم ترسیدم.
❤️🩹خجالت کشیدم از ترسم اما ترسیدم.
دخترهایم همیشه اعتراض میکنند که چرا گوشهایشان مثل همه دخترها سوراخ نیست؟ و من بهشان نگفتم که ترسیدهام.
لابد گوشوارههای قلبی یعنی مادرش خیلی دل و جرأت داشته، یعنی آدم یک جاهایی باید دلش را بزند به دریا.🌊
✍ #زینب_سنجارون
#جشن_پیروزی #انقلاب_مردم
#ماه_شعبان #حاج_قاسم #کرمان
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉 @revayat_khane
✨✨✨
••﷽••
🎨☁️ بناست که ابرها را نقاشی کند. قلمو میخواهد برود توی رنگ سفید و نمیتواند. چون قبلش چرخ زده توی همهی رنگها، دست آخر هم رفته توی رنگ سیاه، سیاهی مانده بین موهایش.
🖌قلممو مانده چه طوری برود توی رنگ سفید با این همه سیاهی.
می رود توی لیوان آب، میچرخد و میگردد ولی بیرنگ نمیشود. لیوان آب چرک میشود و او تمیز نمیشود.
راهی نیست باید برود زیر شیر آب. باید آب بریزد روی سرش و از میان موهایش سیاهیها را بشوید و ببرد.
🐚رنگ سفید مقدمه میخواهد،
سفید شدن آداب میخواهد.
«شعبان» مثل آب است🌊
بناست سیاهیها را بشوید، قرار است ما را آمادهی سفیدی رمضان کند.
سلام بر شعبان🌙🌘
سلام بر شعبان ماه تمیز شدن،
روزهای استغفار و صلوات...
✨✨✨
✍️#زینب_سنجارون
#ماه_شعبان #امام_زمان
#دهه_فجر #یادداشت
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane
📝 #درست_بنویسیم
🔻«یک انسان علاقهمند به ادبیات باید صفحه مجموعه ادبی روایتخانه را دنبال کند .»
❓به نظرتون ایراد این جمله چیه؟🤔
🔺به کاربرد واژهها دقت کنیم.
❌واژه «یک» را در معنای « هر » یا بیان امر کلی به کار نبریم.
#فارسی #انگلیسی
#گرته_برداری
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
👉 @revayat_khane
ما کز اثر گناه پرسوختهایم
چون شمع ز عشق دوست افروختهایم
چون فطرس پرسوخته، چشم امّید
بر لطف حسین بن على دوختهایم
🔹سیدرضا موید
🔸امام محمد باقر (ع):
اگر مردم می دانستند که چه فضیلتی در زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت می مردند.
🌹ولادت با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و روز پاسدار مبارک باد🌹
🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰
👉@revayat_khane