🍃🌸
💕ماه خوبان ماه شعـبان میرسد
موسم گل های بستان میرسد
شاخ طوبی سر زد از خلـد برین
مژده اینک ماه غفــران میرسد
مولد بوالفضل و سجاد و حسین
یاورانی بهــــر قرآن میرسد
زادروز مهـــدی صاحب زمان
سروری بر اهــــل ایــمان می رسد
🌺آغاز #ماه_شعبان، و #اعیاد_شعبانیه مبارک🌺
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
اعمال #ماه_شعبان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
رجب که گذشت شعبان را دریابیم.mp3
18.78M
🔈رجب که گذشت، شعبان را دریابیم!
🔹حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
🌱درس اخلاق
#پیشنهاد_دانلود
#بشنوید
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان شنيدنی #امام_خمينی(ره) در مورد مناجات مشهور ماه شعبان
💠مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا!
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#معرفی_کتاب_شهدایی
کتاب «من میترا نیستم»، روایت مادری مجاهد از زندگی دختر مجاهد خود است؛ مادری انقلابی که خود نیز پا به پای دختران و پسران در میدان مبارزه و جهاد در مکتب اسلام حضور داشت. شهید زینب کمایی در کتاب «من میترا نیستم» نوجوانی اهل خودسازی و برنامه ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم خود است. و از این جهت میتواند نمونه و الگویی مناسب و قابل درک برای سایر نوجوانان قرار بگیرد.
این کتاب زیبا تصویری تأمّل برانگیز از زندگی این شهیده نوجوان انقلاب اسلامی است که نوع شهادتش با دیگر شهدای انقلاب و دفاع مقدس تفاوت دارد . و آن مبارزه شجاعانه و شهادت مظلومان دختری چهارده ساله در جبهه مبارزه با منافقین کوردل است.
#من_میترا_نیستم
#شهید_زینب_کمایی
#معرفی_کتاب
#شهدای_ترور
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
شهیدی که چادرش پر پروازش شد.....
#شهیده_زینب_کمایی
#شهیده #دانش_آموز
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#زندگینامه #شهیده_زینب_کمایی🌸
در سال ۱۳۴۷ در آبادان و در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. اسمش را میترا گذاشته بودند که بعدها وقتی بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. دوست داشت اسمش زینب باشد، برای همین اصرار داشت او را زینب خطاب کنند. نهایتا هم یک روز روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و به دوستانش اعلام کرد که نامش را به زینب تغییر داده و خواست تا آنها هم زینب صدایش کنند.
به گفته خانواده اش، در دوران کودکی دو بار به بیماری سختی مبتلا شد و در بیمارستان بستری شد، اما به لطف و عنایت خدا، سلامتی اش را به دست آورد. به گفته مادرش، زینب بین ۷ بچه، چهار دختر و سه پسر از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت، صبور و فعال بود.
از بچگی در کارهای خانه کمک حالم بود و بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. به همسرم می گفتم از هفت تا بچه ام زینب سهم من است، انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودند.
زینب بسیار درسخوان و خیلی مومن بود، در دوران دبستان به کلاس های قرآن می رفت. بعد از شرکت در کلاس های قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. کلاس چهارم با حجاب شد. با روسری به مدرسه می رفت، در مدرسه مسخره اش می کردند و امُل صدایش می زدند.
از همان دوران با وجود گرمای زیاد و شرجی بودن آبادان و لاغری جسمی، روزه می گرفت. اولین باری که روزه گرفت، ده روز قبل از ماه رمضان بود. زینب کوچکترین دختر خانواده بود و در همه راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت می کرد.
زینب فعالیت های انقلابی اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد.بعد از انقلاب به خاطر پیام امام هر هفته دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه های خودسازی بود.
وی حتی بعد از انقلاب تصمیم داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود، می گفت باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم. جنگ که شروع شد، مردم کم کم به دلیل بمباران مجبور به خروج از شهر شدند، زینب و خواهران و برادرانش مخالف رفتن از آبادان بودند.
خواهران بزرگترش برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند ولی زینب چون لاغر و ضعیف و کم سن و سال بود، به جامعه معلمان که فعال بودند می رفت و کارهای فرهنگی انجام میداد.
به گفته مادر شهید، با دستور امام جمعه آبادان جهت تخلیه آبادان، به اصفهان رفتیم. فقط دو دخترم که در بسیج و بیمارستان فعال بودند ماندند. زینب سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم، وقتی گفتم به تو احتیاج دارم، راضی به آمدن با ما به اصفهان شد.
زینب که ۶ ماه از درس عقب مانده بود، در اصفهان به مدرسه راهنمایی رفت. علاقه زیادی به شهدا داشت و برای تشییع شهدا به گلزار شهدای اصفهان می رفت. از خاک قبر شهدا به عنوان تبرک برای خودش نگه می داشت، سر مزار شهید زهره بنیانیان از شهدای انقلاب می رفت و قرآن می خواند، می گفت مامان ببین فقط مردها شهید نمی شوند، زن ها هم شهید می شوند.
بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین شهر رفتیم، زینب اول دبیرستان بود و تصمیم داشت وارد رشته علوم انسانی شود و در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند.
در شاهین شهر هم فعالیتهای فرهنگی می کرد و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می رفت. در دبیرستان گروه سرود و تئاتری به نام گروه سرود و تئاتر زینب تشکیل داد. مدرسه اش دور بود و مخارج کرایه ماشین را خرج خرید کتاب و هدیه آن به مجروحین و رزمنده های بیمارستان می کرد و مسیر را تا خانه پیاده طی می کرد.
اهل خواندن نماز شب بود، وقتی از مدرسه برمی گشت اول به مسجد المهدی می رفت، نماز می خواند و بعد به خانه برمی گشت. یک دفتر درست کرده بود و روی جلد آن نوشته بود، دفتر خودسازی زینب کمایی! دفتری که بیست تیتر داشت و به خودش نمره میداد. به گفته مادر شهید، زینب همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادت هم غسل شهادت کرده بود.
اسفند ماه بود که در تمیز کردن خانه برای عید کمک می کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشاء به مسجد برود. آخرین نمازش بود بعد از نماز، هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد که در ۲ فروردین ۱۳۶۱ با چادر اش خفه اش کرده بودند و نیروهای امنیتی، پیکرش را بعد از سه روز جستجو پیدا کردند.
زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود و منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله بود و اولین دبیرستانی بود که همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
30.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_دانلود
#ببینید
کلیپ زیبا درباره شهیده زینب کمایی ...
#شهیده_زینب_کمایی
#سرمشق_ایمان
#حجاب : شهید حجاب
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
☝️✨برگی از دفتر خودسازي شهیده زینب کمایی
مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی دختر نوجوان خود، این گونه روایت میکند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در عمل، تک تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد.»
#من_میترا_نیستم
#شهیده_زینب_کمایی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
هدایت شده از کانال محتوای روایتگری راویان
🌸🌱🌴🌼🌺🌼🌴🌱🌸
💠 #وصيتنامه_شهیده_زینب_کمایی 💠
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی
بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ #حسین را تنها گذاریم . اینها از یزید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ...
ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت .
از شما #عاشقان_شهادت می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید .
هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید .
همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت.
همیشه به یاد مرگ باشید .
تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید
مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که #وصیت_نامه مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگزدر نبود من ناراحت نشو ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی
می خورم و چه چیزی از این بهتر است
که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق .
مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و بهمین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما .
در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم
که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید .
شما را به خون جوشان حسین علیه السام قسمتان می دهم دعا برای #امام را فراموش نکنید . خواهر کوچک شما #زینب_کمایی.💠
#وصيتنامه_شهیده_زینب_کمایی
#شهیده
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
_من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند، اما زینب پیاده به مدرسه میرفت و با پولش گل و کتاب میخرید و به ملاقات مجروحان جنگی میرفت.در زمینههای مختلف، به ویژه حجاب و حمایت از امامخمینی(ره) با آنها مصاحبه میکرد و در صبحگاه مدرسه یا در روزنامه دیواری مدرسهشان، سخنان مجروحان را برای دانشآموزان بازگو میکرد. زینب بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او میگفت: «ما باید دینمان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» در آن زمان زینب 12 سال داشت و نمیتوانست حوزه علمیه برود. قرار شد وقتی اول دبیرستان را تمام کرد، به حوزه علمیه قم برود.
یک شب سر نماز، سجدهاش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه میکنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد.»
#شهیده_زینب_کمایی
#شهدای_دانش_آموز
#نوجوان
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
Panahian- MonajateShabaniye.mp3
6.05M
🔸پیام صوتی علیرضا پناهیان به مناسبت آغاز ماه شعبان
👈🏻 در این ماه چگونه تفکر کنیم و چطور با خدا حرف بزنیم؟
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس #شهید شد، از آن طرف خبر بیاورد.
خوابش را دیدم با التماس و قسم #حضرت_زهرا (س) نگهش داشتم.
گفتم: جعفر! مگر قرار مان یادت رفته؟
گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است که شما ظرفیتش را ندارید.
گفتم: به اندازه ظرفیت پائینم بگو.
گفت: امام حسین (ع) وسط می نشیند و ما دورش حلقه زده و خاطره تعریف می کنیم.
گفتم: چه کار کنیم که حضرت ما را هم در جمع شهدا راه دهد؟
گفت: همه چیز دست امام حسین (ع) است. بروید دامن او را بچسبید. وقتی پرونده ای می آید، اگر امام حسین (ع) آن را بپسندد، امضائی سبز پای آن زده، آنگاه او شهید می شود.
#شهید_جعفر_لاله
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_امام_حسین ع
#عنایات_و_کرامات_شهدا
راوی: مهدی سلحشور
#کتاب_خط_عاشقی1، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 117.
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🕊
دل ڪه هوایی شود، پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند
و اگر بال خونیـن داشته باشی
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا می گیرد
دلها را راهی ڪربلای جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت "شهــــــداء" می رویم...
🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ...
و امان
از آن روزی که
زمین شهادت می دهد...
و آن زمین...
خاکِ #شلمچه باشد...
۸ فروردین سالروز حضور #امام_خامنه_ای (مدظله العالی ) در #یادمان_شلمچه در سال ۱۳۷۸ ، گرامی باد .
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین
🔻نکتهی اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور، ایجاد زمینه برای «زیارت با معرفت» است. ۱۳۹۲/۱۲/۲۶
🔶ان شاءالله امروز #زیارت_مجازی راهیان نور در این کانال با یک یادمان دیگر میهمان شما خواهیم بود.
🔻همراه شما هستیم در سرزمین شهدا با یادمان #شلمچه
#راهیان_نور_مجازی
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani