eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
646 دنبال‌کننده
35 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این مشق ها را ایل مجنون می نویسند ایران ما را وارث خون می نویسند هرچند صدها زخم خورد و دردمند است در اوج مظلومیت ایران سربلند است این سرزمین که سرزمین آفتاب است در هر رگش صد رستم و افراسیاب است هرجا که نادانی غرورش را شکسته ایران به پیشانی خود سربند بسته تنها ندیده هیچکس همسنگرش را ایران گرفته روی دستانش سرش را این سرزمین در غیرتش سر بود از اول ایران ما سردار پرور بود از اول این قوم را قوم دلیران می شناسند روباه ها از اسم ایران می هراسند آن آرمانی که سراپایش وفاق است سوریه و ایران و لبنان و عراق است ایران، قویَّ است و طرفدار ضعیف است اصلاً هدف، آزادی قدس شریف است بیچاره آمریکا! دگر رو به افول است صهیون، کنار کشورم خیلی کوتوله است! @reza_dinparvar101
آشتی می کند دلم با عشق در شب ابری تولّد تو بال ها می زند کبوتر شوق در دل آسمانی خود تو این منم غرق شور میلادت ارغوانی ترین گل عالم در شگفتِ شکفتن نامت می شود خوب زخم این بالم لحظه های قلم زدن از تو راه می روم روی آتش این منم در حضور تو مبهوت دختر آب! بانوی آتش عشق از روی ماءذنه تا صبح نغمه های حجاز می خواند روی سجادهء لطیف دلت گل مریم نماز می خواند ای غیور بلند معنادار! حرف های تو حرف ریشه ای است بهر وصف صلابتت خانم اسوهء صبر هم کلیشه ای است نور رخسار حیدری تو شد روشنی بخش خانهء خورشید طلعت هاشمی تو زینب ماه را بُرده است در تبعید بر حجاب سپیدهء چشمت هاله ای از بهشت می تابد تو که می خندی از حیای لبت نور بر سرنوشت می تابد ای غروب نگاه تو دوزخ! ای طلوع دمیدنت محشر! ای قیامت، قیامت کبرا! دست پروردهء خود مادر به ضریح نگاه تو قلبِ مستمندم دخیل می بندد پای گهوارهء پُر از مهرت حضرت جبرئیل می خندد روز ما روشنی گفتهء تو شب ما چادرِ سیاهِ شماست گرچه کعبه پُراست از مضمون کربلا شعر دلبخواهِ شماست در شبستان بیقراری خود چقدر من برو بیا دارم وقتهایی که سخت دلتنگم در سرم شور کربلا دارم روح، آبشخورش کلام شماست ای نگاه عمیق عرفانی ای کلامت میان بی دینان مثل سر، روی نیزه، قرآنی مثل مجنون که سوخت بی پروا دل ما ساده بود و عشقی ماند تو که رفتی به کربلا بعدش کربلا هم دلش دمشقی ماند ای حروف تو چشمهء ترتیل! صبغه الله رنگ معجر توست روزهای طلوع آمدنت روزهای غروب مادر توست راستی ای بهار خوبی ها از دل مادرت خبر داری؛ دور آن بستری که خونین است... میشود سهم تو پرستاری؟ سختی روزهای این ایام به دل واژه ها گواه شده مثل مادر ز بس نخوابیدی پای چشم تو هم سیاه شده گرچه بعد از چهار و اندی سال سخنانت شنیدنی شده است حیفِ تو که یتیم خواهی شد حیفِ مادر که رفتنی شده است سحر آبی نگاه تو شد شبِ شعرِ پُر از مقدمه ام شعرهایم پُر است از روضه بسکه درگیر داغ فاطمه ام @reza_dinparvar101
کنار زد چو سپیده سیاهی شب را گرفت مهرِدل افروزِمهر، کوکب را نوشت دست قضا، حُسن حُسن مطلب را به روی دست ملائک چو دید زینب را فرشته ها همه بر هم نوید می دادند ملائکه خبر از صبح عید می دادند به کوچه کوچه ی دل، نور، جلوه ها می کرد برای دیدن گل، اشک، کوچه وا می کرد زمین به سینه ی مستش، خدا خدا می کرد خدا به گفتن یا زینب اکتفا می کرد رسیده آنکه به والله عصمت الله است کسی که کوه حیا در برابرش کاه است بیا که درک شود لذت حضور حسین بیا که با تو شود جُفت، بزم جور حسین بجوش در خُم اشک و بگیر شور حسین بخند تا بِرُبایی دل صبور حسین " کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق ناموس سامری بشکن" تو کوه صبر و وقاری و همتی زینب تو معدن کرم و روح رحمتی زینب تو گوهر شرف و بحر عصمتی زینب تو لحظه لحظه طلوع قیامتی زینب بزن شرر به دل دشمنت به یکباره بخوان یکی دو خطابه میان گهواره خطابه های تو از حرف مهتران، خوشتر شمیم عطر تو از سدره ی جنان، خوشتر به راه عشق تو مُردن، ز نقد جان، خوشتر دمشق توست ز جنات عرشیان خوشتر توقعات گداهای سفره ات بالاست وصال کرببلا بی دمشق بی معناست تو یادگار علی؛ سینه سوز فاطمه ای به علم عالم امکان تویی که عالمه ای به صبر و حلم رقیه تویی که خاتمه ای ای اوج عشق حسین، عشق شاه علقمه ای فرات خون شده هر چشم کربلای حسین چراکه جای تو خالی است بین آن حرمین چه سنگها که شکستند در پی قدمت چه داغها که نشستند بر دل المت چه اشکها که روان شد ز شوره زار غمت چه ناله ها که فروریخت در شب حرمت نشسته در دل خون، پاره ی مفاتیحت و ریخت روی زمین دانه های تسبیحت چو تیغ ها به گلوگاه زخم، رو کردند ز خون پاک حسینت همه وضو کردند غبارها، تن مجروح را رفو کردند هزار بوسه به جای تو بر گلو کردند نگینِ روشنِ انگشتر تو را بردند به روی ناقه عریان تو را کجا بردند سری بلند شد از نی، تو را نظاره گرفت دمی که سنگ حرامی تو را اشاره گرفت شکست تا که برای تو راه چاره گرفت برات با لب خونبار، استخاره گرفت اگرچه بر سر نیزه حسین اقامت کرد اراده کرد اگر هر کجا، قیامت کرد @reza_dinparvar101
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن کار عشق است به پای تو زپا افتادن دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت پس مهم است همین حرف...کجا افتادن می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست می کند خُرد اگر آینه را افتادن از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد به هواداری تو، سر به هوا افتادن میشود مثل غباری سر راهت برخاست میشود رفت به معراج تو با افتادن می برد آخر رویای تعبد ما را با دو زانو به قدمهای شما افتادن تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش چه نیازی به طلا دست گدا افتادن چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد پس بعید است بیفتد به صدا افتادن با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین" وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد -دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن- بر بلندی ..ته گودال..میان آتش.. آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن گذرم خورده به جایی که نباید زینب از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن *** مثل آوار بریزد سرشان دیواری که بنا می شود از سنگ بنا افتادن دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر بدتر است از سفر کرببلا افتادن @reza_dinparvar101
کوله باری پر از جفا دارم دست خالی، سر و صدا دارم راستش با تو نیستم رو راست ناز من را نکش، ادا دارم اشتباهاً نیامدم به درت بیشتر از همه خطا دارم درد خود را نگفته ام به کسی به علی درد بی دوا دارم منکه جز تو شدم رفیق همه ... پس چرا بوده ای هوا دارم بی خیالم شدند، تنهایم بی خیال همه! ترا دارم بغلم کن تو را به جان حسن من مگر چند تا خدا دارم! آی همسایه! گفته ام به همه منِ بیچاره هم رضا دارم هرکه ام بر حسین مربوط است هرچه دارم ز کربلا دارم گفت مادر به میخ کج که فقط ترس از تیر و نیزه ها دارم به خدا پیش چکمه ها هیچ است ورمی که به دست و پا دارم وای اگر ناله ام شنیده شود پسرم تشنه سر بریده شود @reza_dinparvar101
سربلندم کردی اما سر به زیری می کنی از جهاز سادهء خود گردگیری می کنی یادگار مصطفی، این یادگاری پیشکش! با سر و پهلوی زخمی، خانه داری پیشکش! آب و جارو می زنی با دردت این ویرانه را روز آخر از چه می ریزی به هم این خانه را؟ پهلوان خیبرت بودم، زمینگیرم نکن پیر هجده ساله ام از زندگی سیرم نکن از که پنهان می کنی ابرو و چشم تار را؟ می شویم با گریه ام خون روی دیوار را بی عصا آرام، خود را می کشانی پشت در خاک روی چادرت را می تکانی پشت در من بمیرم دست تو درد آمده ناخواسته پینهء دستم مگر اصلاً مداوا خواسته؟ چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور کاش صورت را نمی بردی در اطراف تنور حوری آتش گرفته، شمع را آتش نزن با سکوت آخرت این جمع را آتش نزن حرف کوچه می شود، حرفی بزن فوراً مرو پیش مردم آبرویم می رود، بی من مرو از عبای پارهء من ذوالفقارم را بِکن بسترت را جمع کن، جایش مزارم را بِکن ختم قرآن می کنم ای کوثر قرآن من میوهء ختمت شود خرمای نخلستان من زحمتت دادم عزیزم، شوهرت را کن حلال من نمی دانم چه میخواهی بگویی با بلال دیدن روی کبودت روزی لاهوت شد خنده کردی فاطمه تا صحبت تابوت شد صحبت تابوت شد، فکر حسن را کرده ای فکر او نه! فکر شاه بی کفن را کرده ای تیرها که روی تابوت حسن صف می کشند بعد آن دور عبا و پیرهن صف می کشند وای از آنکه حرمتت با شور و شینت بشکند وای از آنکه کاسهء آب حسینت بشکند @reza_dinparvar101
خسته ام لیلای من! دیگر مرا مجنون نکن آخر عمری مرا از خانه ات بیرون نکن پیرم اما با همین پیری به دردت می خورم نوکر خود را بخر ارباب، چند و چون نکن آبرویم ریخته با چه درستش می کنی؟ بی محلّی بر مریضِ خسته از طاعون نکن من خطا کردم ولی تو باز گریه می کنی به خدا شرمنده ام، چشم ترت را خون نکن آن شبی که حُرمت تو با گناهانم شکست کاش میگفتی برو درد مرا افزون نکن هیچ کس غیر از تو احوالی نمی پرسد ز من پس مرا با دوریت ناراحت و محزون نکن در همان چاهی که بُرده سر درونش مرتضی... ای مسیحا! شِکوه از خواب حواریون نکن وصله ای از چادر زهرا به دادم می رسد این گدا را بر کسی جز مادرت مدیون نکن جان حیدر که مزار همسرش شد خانه اش جز نجف این زائر آلوده را مدفون نکن فاطمه بستر نشین شد، مرتضی خانه نشین گفت زهرا کینه از آن سیلی ملعون نکن یار دشمن شاد من! برخیز و تا مسجد برو فکر من را با هزاران درد گوناگون نکن یا نگاهی از محبت کن به زهرایت علی یا نگاهی بر در و آن میخ و پیرامون نکن @reza_dinparvar101
ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد تمام آینه ها را غبار می گیرد سرت چه آمده وقت کشیدن جارو به گریه فضه ترا از کنار می گیرد چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب ز چشمهای ترم اختیار می گیرد لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛ چقدر مادرم آب انار می گیرد نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب! ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا بخند خانه سکوت مزار می گیرد @reza_dinparvar101
اینقدر خود را به زحمت، سمت و سوی در نکش عشق سوزان من آتش بر دل حیدر نکش این چه اصراری است که از بستر خود پا شوی دست بر پهلو، اسیر شانه ی اسما شوی شب میان چادری خاکی، سرِسجاده ای صبح ها تب می کنی و بر زمین افتاده ای پیش چشم تار من -دق می کنم- زوری نخند پای چشمت سوخته از زخم ناجوری، نخند خانمم از دست لرزانت چه کاری می کشی؟ رختخوابت را چرا خود آب، داری می کشی؟ آن دری که سوخته، از پاشنه، کج شد بلند میخ را کندم ولی از دنده ی لج شد بلند باهمین بازو چرا دستاس را چرخانده ای! نان چگونه در تنور آتشین خوابانده ای! رو گرفتی از علی و بر همه رو می زنی باچه حالی، صبح تا شب، خانه جارو می زنی این صدای خسته، من را می کُشد بی معطلی خسته ام...اما بگو کمتر خدا قوت علی! پشت در افتاده بودی و دلم آتش گرفت سینه ات آتش گرفت و سینه ام آتش گرفت با قلاف از من جدا شد دست تو، زهرا ببخش لشکر تنهای حیدر! ذوالفقارم را ببخش نیمه شب ها بچه ها را می نشاند زینبت چادرت را مخفیانه می تکاند زینبت مجتبی می گفت بین گوش زینب، خواهرم: روز مادر که بیاید گوشواره می خرم @reza_dinparvar101
آیه و تفسیر شرحِ صدر من، بی من نرو بهترین تقدیر شام قدر من، بی من نرو عمر شبهای بلندم! کم شدی پای علی شاخهء طوبای خانه! خم شدی پای علی آن کسانی که فقط از مصطفی دم می زدند بعد آتش کردن هیزم، لگد هم می زدند شبنمِ صبح تو زیر هالهء نیلوفری است روسری مشکی تو خونی و خاکستری است من هزاران بار بغض غربتم را سد شدم از کنار در که افتاد احتیاطاً رد شدم اینهمه داغ مرا با چه مهارش می کنی سرخی دیوار خونی را چکارش می کنی خانه ام فصل بهاری داشت پائیزش رسید میخ، وقت حمله بر تو با نوک تیزش رسید بر زمین خوردی و اشک ساکنان عرش ریخت بسترت را جمع کردی لاله روی فرش ریخت سنگر بی سرپناهی های حیدر کوچه شد چادر خاکی تو کهف علی در کوچه شد باز هم مشکل گشایی کن گرفتارم نکن نوعروس خانهء من زود عزادارم نکن مثل بازوی تو درد از چند حالت می کشم از قنوت دست لرزانت خجالت می کشم صبر کردن بر بلایا امتحان حیدر است اصلاً از این حرف ها هرچه نگویم بهتر است @reza_dinparvar101