eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
644 دنبال‌کننده
35 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
از سرم دور کن این نفس ملال آور را وا مکن از سرت این سائل پشت در را کار من فخر فروشی است به تو یا الله پس بخر بنده ی بیچاره و رسواتر را میوه ی چشم ترم خشک شده، کاری کن هیچکس دوست ندارد شجر بی بر را من فراری و خجالت زده ام درکم کن! ننشان جای من پست، کس دیگر را خواب غفلت، همه ی عمر مرا ویران کرد کاش میشد که دگر جمع کنم بستر را هر که محتاج شده، از همه کس طرد شده من شدم سائل زهرا .... کرم مادر را! آنقدر چرخ زدم دور علی که آخر می زنم دور ضریحش نفس آخر را مرگ، شیرینی لبخندِ علی جانِ من است وقت تشییع جنازه، برسان حیدر را روزی ماه رجب دست جواد ابن رضاست کاش آقا بخرد آبروی نوکر را وسط خانه زمین خورد و صدا کرد حسین او که مجبور نشد دور کند خواهر را جان به قربان لبش، تشنه شد و آب نخواست با همان تشنگی اش خواند علی اکبر را عمه ی محترمش را کسی آزار نداد باز هم شکر، نمی خورد غم لشکر را شب جمعه نروم کرببلا می میرم مادری دید غم صورت و خاکستر را @reza_dinparvar101
عشق تو با فن اول به زمینم زده است تیر چشمان تو این بار، به دینم زده است مُهر نام تو که خورده به سجلّ دل من سندی بر سخن آینه بینم زده است حسرتی داشت نگاهم که بیفتد به رهت حیف، مژگان سیاهت به کمینم زده است قنبر از شوق غلامی غلامان درت بوسه ای بر قدم خاک نشینم زده است من گرفتار علی، عشق گرفتار من است از همان کودکی ام دست علی یار من است در می آید به خدا بهر علی جان نجف فخر دارد به جنان پرده ی ایوان نجف بنویسید به موسی که پس از عمری هجر مرشدت خضر شده واله و حیران نجف بی جهت نیست شده از ازلِ بودن خویش هرچه جبریل امین، دست به دامان نجف چشم من واشد و با کعبه طوافم دادند ... دور تا دور سر حضرت سلطان نجف علی آمد که قدم تا به فلک بردارد او که پیش قدمش کعبه ترک بردارد آمده آنکه خودش دلبر و دلدار شده یار سلمان، نفس میثم تمار شده آمده آنکه به شال کمرش با یاقوت نام زهرا و نبی، نام خدا کارشده آمده آنکه ز اعجاز نگاهش فی الفور ملک الموت سراسیمه و احضار شده اول راهم و محکوم شدم من به شکست ترس دارم که بگویند علی اللهی است وصله ی کفش علی مُلک سلیمان ساز است نفس نوکر این خانه مسلمان ساز است آمده یوسف سرگشته در این بیت عتیق کرم شاه زیاد است و نگهبان ساز است حکمت نقطه ی با، در کنف بسم الله کرده روشن که علی عالم قرآن ساز است هل اتی جای خودش، ناطق قرآن خداست به خدا چشم علی محشر و میزان ساز است او کرم کرده به ما و همه کوتاهی ها بیخودی نیست جنون علی اللهی ها اسدا... زمین صاحب شمشیر دو دم فاتح خیبر دلها بود و فارج هم نعره ای میکشد و تیر که می اندازد میکشد لرزه به اندام صد ابن ملجم میکند خاک هزار عبدود ملحد را مرحبا می شنود فرش ز عرش اعظم جبرییل است که می بالد از این شور عظیم می خورد بر غضب تیغ نگاهش که قسم حرف او امرمؤکد که ندارد شاید  این همان است که عباس ز نسلش آید       @reza_dinparvar101
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قله ی توحید ما آتشفشان زینب است کهکشان ها نقطه ای از آسمان زینب است قبل خلقت امتحان پس داده مثل مادرش امتحان فاطمه در امتحان زینب است آنهمه جود حسن شد باعث ایثار او روزی اجداد ما از آب و نان زینب است بانی هر کاروان در اربعین ها فاطمه است سفره های اربعینی چیدمان زینب است جان ما قابل ندارد در دفاعِ مکتبش تا قیامت جان شیعه در امان زینب است شد جسارت ها به او، بی خانمان شد بی حسین پس رقیه تا ابد بی خانمان زینب است او نمازش را نشسته خواند، اما خم نشد یاحسینِ سینه زنهایش اذان زینب است جای پوشیه گرفته آستین بر صورتش گیسوی عباس بر نی، سایه بان زینب است بی علمدارش به سوی کاخ دشمن می رود لرزه بر آن کاخ، تنها در توان زینب است آنچه دیده از جفای شمر و خولی یکطرف سر میان تشت، پیش دیدگان زینب است گفت ای که بر حسینم، چوبدستی می زنی بر لب زخمش نزن! صاحب زمان زینب است @reza_dinparvar101
وارد صحن رضا شو با سجود هرچه خواهی داده هنگام ورود در حرم از سائل بیچاره اش... خویش را بیچاره تر کن وانمود شاه، استقبال نوکر آمده مرحبا! ای حضرت سلطان درود دید تحویلم نمیگیرد کسی خود، غبار صورت من را زُدود دوستم دارد، نمی دانم چرا؟ جز ولایش، لا مؤثر فی الوجود با همه نامهربانی های من مهربانی اش گذشته از حدود هیچ کس جز خادمش راهم نداد هر دری جز خانهء او بسته بود مستم از یُعطِی الکَثیر بالقَلیل می روم باب الجوادش صبح زود سفرهء موسی بن جعفر هر کجاست می برد آنجا گدایش خیر و سود حرمتش را غربت زندان شکست لطمه ها دیده از آن مرد یهود این شب جمعه؛ کجایی کربلا! تا بیارم سر در ایوانت فرود السلام ای سر ... سر ارباب من! ای سری که پیش مادر شد کبود تشنه بود و گریه می کرد از غمش ماهیِ افتاده در جریان رود در میان مقتلش دیده حسین ... زیر چکمه آسمان را غرق دود از قفا بالای ده تا ضربه خورد هر کدامش بدتر از صدتا عمود وای از آن وقتی که دید از روی نی خواهرش را بین بازار یهود @reza_dinparvar101
بعد بسم الله گفتن، چشم ما تر میشود حال ما بیچاره ها با گریه بهتر میشود هر سحر از چاه چشمم، آب بیرون می کشم قطره قطره گریه در این نهر، کوثر میشود در تقرب باید از اظهار فضلم کم کنم هرکسی اینجا زمین خورده است، سرور میشود آبروی خویش را خرج ولایت می کنم یک برابر خرج من، صدها برابر می شود کام من با خاک تربت وا شد و آب فرات این شده که طفلِ طفلم نیز نوکر میشود دلبری که پیر شد از چشم می اُفتد ولی نوکری که پیر شد، بسیار دلبر می شود سائل گنبدْ طلا ... چیزی نمیخواهد جز او زائر او بی نیاز ... از معدن زر میشود هرچه داریم از گدایی حسین فاطمه است پشت این در خستگی ما فقط در میشود روسیاهان را خبر کن ... بال در می آورند صاحب جرم است فطرس، صاحب پر میشود حاجت صدها نفر افتاده دست یک نفر یک نفر که روح و ریحان پیمبر میشود سوم شعبان تجلی خدای کربلاست آن کسی که دومین فرزند حیدر میشود کار سلمانی او را دست سلمان می کند بعد مولا و حسن، او شاه قنبر میشود کف بزن! به کوری چشم حسودان حسن فاطمه بعد از حسن هم، باز مادر میشود هرکجا ابن الحسن دیدی بگو ابن الحسین زنده نسل مجتبی از این برادر میشود ما کجا و کشتی نوح نبی ... آقا که هست در میان موج غم، این اسم ... لنگر میشود کشتی ارباب در موج بلا افتاده است آنچه می ترسید از آن زینب، مقدر میشود کاروان راهی شد و اصغر ز خواب خوش پرید از همه غمگین تر این ایام، هاجر میشود دخترش با گوشواره گرچه زیباتر شده این دو تا زیور بلای جان دختر میشود گفت زینب ای برادر؛ این چه حج واجبی است که بجای موی سر، جسم تو بی سر میشود با همین انگشترت، دستی سر زینب بکش دستِ بی انگشترت، کابوس خواهر میشود فکر قحط آب بودی، مشک هم برداشتی چه کنم بعد تو تا قحطی معجر میشود @reza_dinparvar101
نخل ایمانم ثمر آورده است آسمان، قرص قمر آورده است همسر حیدر پسر آورده است هر گدایی بال، در آورده است حضرت ام البنین روح تو شاد فخر کن امشب به این باب المراد تا خداوندش غضب را آفرید شیر با اصل و نسب را آفرید در مدینه نور رب را آفرید با ابوفاضل ادب را آفرید ریسه بندان شد تمام علقمه آمده ذخرُ الحسینِ فاطمه ابرویش تیغ فضائل می کِشد با نگاهش ناز سائل می کِشد پرده را تا از شمایل می کِشد مادرش ام البنین کِل می کِشد دانه ی تسبیح او ماه شب است سایه ی قدّش حجاب زینب است نور چشمش، چشمه ای از نشئتین ریزه خوارِ خوان جودش عالمین می کند هر صبح، این نور دو عین ... دست بوسی حسن را با حسین از شروع انقلاب مجتبی بوده هرجا پا رکاب مجتبی او که بالا دست دستش، دست نیست عاقلان اصلاً نفهمیدند کیست مست و حیرانم بگو این اسم چیست او علمدار حسین بن علی است نوکرش هر کس که شد، آقای ماست پرچمش بالاتر از دنیای ماست وقت میدان رفتن از لشکر، سر است صفدر است و ذوالفقار لشکر است هر کجا پایش بیفتد حیدر است دست او آرام جان اصغر است گفتم اصغر، اشک ها راهی شدند کاروان با مشک ها راهی شدند دلهره افتاده بر جان همه از مدینه رفت عزیز فاطمه چه سکوتی! الامان از همهمه روضه بر پا می‌شود در علقمه وای اگر ساقی فقط مرداب دید مشک پاره پاره را بی آب دید دست و پا گم کرده ام در این سراب العطش گویان شده حالم خراب گفت از حالا به سقایش رباب؛ ایهاالعباس یابن بوتراب آفتابا کی به سایه می رسم چون برای اصغرم دلواپسم زیر چادر، گریه بهتر می کنم کام اصغر را چنین تر می کنم یاد بی حالی اصغر می کنم فکر تیر قوم کافر می کنم وای اگر گهواره اش خالی شود پیش من یک قبر، پامالی شود @reza_dinparvar101
صدف در خویش، گوهر می پسندد دلم دریاست، کوثر می پسندد لبم چون ذکر حیدر می پسندد ... مرا بابای اکبر می پسندد صدای گریه اش پیچیده اینجا اذان گوی حسین آمد به دنیا دهد ذکر علی جان، جان به لیلا رسیده جزئی از قرآن به لیلا سلام خالق منّان به لیلا قریش آورده است ایمان به لیلا ببین در طور، نور منجلی را علی بن حسین بن علی را همین در را بزن، باب المراد است گدایی پشت این در، فوق العاده است کسی که پای سائل ایستاده است ... علیِّ اوّلِ این خانواده است خدا تا که خدای عالمین است ... علی اسم پسرهای حسین است عجب شوری همین آغاز دارد پیمبر زاده است، اعجاز دارد دو تا چشمِ کرامتْ ساز دارد به دوش عمه زینب، ناز دارد کسی که بر لبش صدآفرین است بجای فاطمه، ام البنین است خریدارش اویس صد قرن شد قدش طوبای جنات عدن شد مقامش رفت بالا، پنج تن شد علی بن الحسین، ابن الحسن شد همیشه سفره دار مجتبی بود وجودش خرج آن دولتسرا بود نگاهش نور مصباح الهدی داشت به دستش پرچمِ صاحب لوا داشت از اول در مدینه، کربلا داشت عبا از خامس آل عبا داشت ببین یکجا در این شهزاده اکبر جوانی علی را با پیمبر سحرگاهان دعا را دوست دارم غم خون خدا را دوست دارم اگر کرببلا را دوست دارم همان پایین پا را دوست دارم میان زائرانش در خروشم صدای اکبرش خورده به گوشم میان آنهمه غوغای مرکب بمیرم، پیکرش شد نامرتب همینکه مو پریشان کرد زینب معذب شد، معذب شد، معذب حسین آنجا نمی دانم چه ها دید؟ صد و ده تا علی را در عبا چید @reza_dinparvar101
دستِ محتاج تر از من، به درت نیست کریم سر زدن به فقرا دردسرت نیست کریم پس کجایی گل نرگس؟ خبرت نیست کریم من و دیدار تو! ... شاید نظرت نیست کریم نیست آلوده تر از نوکر تو هیچکسی چقدر نیمه ی شعبان برسد، تو نرسی باز هم فکرِ دلِ نوکری امشب یا نه؟ با من بی سر و پا، می پری امشب یا نه؟ آبرو ریخته را، می خری امشب یا نه؟ تو مرا خیمه ی خود، می بری امشب یا نه؟ دستِ خالی من از دستِ تو وِل شد چکنم؟ مادرت از گنهم باز خجل شد چکنم؟! معصیت کارم و این، قابل فهمیدن نیست آنکسی آمده که لایق بخشیدن نیست کاشکی عفو کنی، کار تو رنجیدن نیست بهترین دوست من، مثل تو فکر من نیست آنچه من در تو ندیدم، غضب و کم محلی است ثمر عاشق تو بودن من، عشق علی است قطره ی اشک، به دریای علی محتاج است دل بیمار، به احیای علی محتاج است هرکه اینجاست، به زهرای علی محتاج است نجفم باز به امضای علی محتاج است آنکه برنامه ی مهمانی ما را چیده سفره های رمضان را به علی بخشیده وقت تنگ است، پی راه حلی می گردم شَرَّم و باعث خیرالعملی می گردم باز دنبال همان نور جلی می گردم دور زوار حسین بن علی می گردم دل من را وسط آن همه زائر، جا کن سفر کرببلای همه را امضا کن چون خماریم، کمی مِی به پیاله برسان عطری از باغچه ی آن گل لاله برسان گرچه آواره شدیم آه، قباله برسان پای جامانده ی ما را به سه ساله برسان گفت؛ بابا رمقی نیست دگر در بدنم دختری که وسط راه زمین خورد، منم خواب بودم ز بلندی به زمین خورد سرم سرت از نیزه بهم ریخت پس از چشم ترم مادرت دید لگد خورد به روی کمرم عمه دق کرد، شد آتش همه جای جگرم از شرار نفسم خاک بیابان می سوخت پای زخمم وسط خار مغیلان می سوخت اینهمه موی بهم ریخته را باد کشید معجرم روی سرم بود ... نیفتاد ... کشید طرح این خنده ی من را پُرِ ایراد کشید تو نبودی چقدر زجر، سرم داد کشید گوش من رفت ولی گوش برایت مانده بغلم کن، اگر آغوش برایت مانده @reza_dinparvar101
وای! بر آنکه سحر، دست به دامان تو نیست در دلم هیچ غمی جز غم هجران تو نیست هرکسی بر سر این سفره ی تو با ادب است گرچه همچون من قحطی زده مهمان تو نیست بدترین بنده منم، بنده ی شرمنده منم صحبتی خوب تر از صحبت غفران تو نیست دل وامانده ی من را بِشِکن، سنگ شده هیچکس همسخنِ عبد پشیمان تو نیست هرکسی جای تو بود آبرویم را می ریخت از چه گفتی برو این برگه ی عصیان تو نیست!؟ دل ناپاک، کجا پاک شود مثل قدیم هیچ جا پاک تر از درگه سلطان تو نیست رشته ی عمر مرا بین حرم بافته اند جان من، بند بجز ذکر علی جان تو نیست قبل از آنکه رمضانت برسد اهلم کن بهر من جا وسط حلقه ی خوبان تو نیست عمل صالح من عشق حسین و حسن است طعم این عشق، در آن روضه ی رضوان تو نیست نذر کردم بروم کرببلا خوب شوم وقت آن، خوب تر از باقی شعبان تو نیست مادری دست به زانو و کمر گفت حسین ... از چه پیراهنِ کهنه، تن عریان تو نیست؟ هست جسمت وسط اینهمه سرنیزه ولی جای نیزه وسط حنجر عطشان تو نیست @reza_dinparvar101
گرچه شب تا سحرم بر سر سجاده هنوز نشدم ثانیه ای عاشق و دلداده هنوز من بجایی نرسیدم، همه ی عمرم رفت مانده بر روی تنم خستگی جاده هنوز گرچه خوبان به وصال تو رسیدند اما این منم از صف وصلت عقب افتاده هنوز آرزوهای دراز، آبروی من را بُرد قسمتم نیست ز تو، یک نظر ساده هنوز باغبان! رنجِ زمستانِ مرا کمتر کن برگ، بی اذن تو از شاخه نیفتاده هنوز کاش قبل از رمضان، نوکر خود را بخری رفت شعبان، چکنم! نیستم آماده هنوز چاره ی کار، مِی نابِ ضریح علی اَست بگذارید بنوشم ز همان باده هنوز باز شرمنده شدم، با همه آلودگی ام ... به منِ بی سر و پا، فاطمه جا داده هنوز ای گرفتار! برای گره وا کردن تو هیچکس مثل رقیه نشده زاده هنوز گره ی کار سه ساله، گره افتادن موست چنگ خورده تر از آن سر، همه ی صورت اوست @reza_dinparvar101