#خبرگزاری_مهر
#سازمان_اوج نامی است که در سالهای اخیر جنجالی شده است. از زمانی که شبکه های ماهواره ای نامش را به صراحت بردند و #ابراهیم_حاتمی_کیا روی صحنه جشنواره به آن تصریح کرد تا اکنون که با نمایش #سریال_پایتخت و فیلم #به_وقت_شام محل حمله و دفاع مخالفان و منتقدان قرار گرفته است. مهم ترین موضوعی که به عنوان #پرسش و #تأمل اکنون مطرح است مسئله نقش تصدی گری حاکمیتی و دولتی است. اکنون مخالفان می گویند پایتخت عالی بود تا وقتی که بوی پول نفت نمی داد و حاتمی کیا کارگردان بزرگی بود تا وقتی سازمانی نشده بود! اکنون مسئله این نیست که قضاوتها عجولانه بود و هنوز خط داستانی پایتخت به اوج نرسیده حملات شروع شد. مسئه این هم نیست که پول اوج مال کجاست و چطور هزینه می شود.
پرسش اساسی که کمک می کند اندیشمندانه و غیرسیاسی این موضوع تحلیل شود این است که #مهندسی_فرهنگی چقدر صحیح است؟ اینجانب در مقاله #نظریه_کشاورزی_فرهنگی بیان کردم که رویکرد صحیح مطلوب قرآن و روایات در مواجهه با مسائل جامعه با الگوی کشاورزی میسر است.
استناد مهندسی فرهنگی رهبر معظم انقلاب اسلامی نمی بایست این تلقی را به وجود بیاورد که نظریه کشاورزی فرهنگی مخالفت با این نظریه است چرا که ایشان در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی برای هدایت فرهنگی جامعه تعبیر «باغبان و بوستانبان» را نیز به کار برده اند به این معنی که : «شما اجازه بدهید گلهای معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ اما در کنار آنها علفهرزهها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛»
کشاورزی آن پیشه ای است که خدا برای بندگانش فرستاد تا هم کار کنند و هم بنده باشند. کشاورزی شغل انبیا، بود و کشاورز در زمین خدا و با بذر او می کارد و باید منتظر باران بماند و متوکل باشد. کشاورز نگاهش به آسمان است برای همین است که فرمودند: به راستی که خدا ارزاق انبیائش را در کشاورزی قرار داد تا چیزی از باران را ناخوش ندارند. کشاورزی هم کار است و هم سبب اتصال زمین به آسمان.
رویکرد کشاورزی فرهنگی با تقریر متفاوت از مفاهیم دینی همراه متناسب است:
امیرالمؤمنین علیه السلام در عهد خود با مالک اشتر 4هدف برای حاکم بر می شمرد:
جِبَایَةَ خَرَاجِهَا : جمع آوری هزینه ها (امور مالی و اقتصادی)
وَ مُجَاهَدَةَ عَدُوِّهَا : مبارزه با دشمن (امور نظامی و دفاعی)
وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا: طلب اصلاح مردم (امور فرهنگی)
وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا : آبادانی سرزمین (امور عمرانی)
مبارزه با دشمن و آبادانی سرزمین را می شود به امور فرهنگی هم گسترش داد. اما اصلی ترین کار دولت و حاکمیت در حوزه فرهنگی استصلاح مردم است. مترجمان نهج البلاغه و تحف العقول استصلاح را اصلاح و سامان دادن ترجمه کرده اند. اما آیا این بی دقتی در ترجمه نیست؟! استصلاح با اصلاح متفاوت است. دولت به جای ادعای ثقیل اصلاح مردم می بایست در «طلب اصلاح» (=استصلاح) باشد.
در ادامه این نامه حضرت امیر خطاب به مالک اشتر می گوید همنشینی با علما و حکما را زیاد کن این کار موجب تثبیت آنچه که اهل سرزمینت را به «صلاح» آورده می شود ... این کار موجب تحقق حق و دفع باطل می شود ، حضرت در ادامه معتقدند سنت های صالحه راه طاعت الله هستند . این فرمان الهی و حکیمانه راه حاکم را در نحوه صلاح مردمان مشخص می کند. حاکم می بایست صلح را شناسایی کند و این کار را هم نه خودش که باید از طریق همنشینی با علما و حکمای سنت شناس برآورده کند. به عبارت دیگر سنتهای صالحه «وجود دارند» و می بایست برای تثبیت آنها گام برداشت. این کار به تعبیر حضرت امیر المؤمنین تحقیق حق است یعنی محقق کردن آنچه محقق شده است!
رویکرد استصلاحی یا کشاورزانه در قرآن و روایات ( به ویژه در یک منشور حکومتی مشهور ومعتبر) کاملاً مستدل و مستند شده است. با این تلقی عام در عرصه فرهنگی هم می توان کشاورز بود یعنی سنتهای صالحه را شناسایی کرد و با کاشت مناسب در زمین مستعد وبا نگاهی به آسمان از متوکلون شد. توصیه امیرالمومنین به مالک اشتر این است که : سنت صالحه ای که دلهای امت به آن عمل می کنند و با آن الفت گرفته اند و به صلاح رسیده اند را نقض نکن و با علما و حکما همنشین باشد تا در تثبیت آنچه کار سرزمین و مردم قبل از تو را به پا داشته کمکت کنند.
@karimireza1001
ادامه👇👇👇
ادامه متن👆👆👆
با این مبحث اجمالی تلاش کردم تا چشم انداز تازه ای برای مبحث تصدی گری دولتی بیابم و بگویم حاکم و والی در مقابل مردم وظیفه شناخت و تثبیت دارد. اکنون به آغاز بحث برگردیم و درست و فارغ از غرضهای سیاسی بپرسیم: آیا مدیران فرهنگی ما ضمن همنشینی با علما و حکما در طلب سنن صالحه هستند؟ آیا سازمان اوج اصلاحی عمل کرده است یا استصلاحی؟ اگر پایتخت را یک سنت صالحه بدانیم (که طنز را با برخی مناسک دینی و نمادهای بومی و ایرانی قابل جمع کرد) آیا اوج این سنت را در خدمت بیان مسئله مهم منطقه ای درنیاورده است بدون آنکه خود دخالتهای بیجا داشته باشد؟ آیا اگر حاتمی کیا را یک سنت صالحه در انقلاب اسلامی بدانیم سازمان اوج تلاش نکرده است تا بعدی از ابعاد او را بفهمد و در خدمت یک مسئله مهم معاصر قرار دهد؟ اکنون پرسش ها بر اساس نهج البلاغه مطرح شده اند و باید بررسی کنیم که چقدر این فرصت ها عالمانه و حکیمانه (ضمن همنشینی با اهل آن) تحلیل شده و چقدر کشاورزانه و بدون تغییر در خلقت و با رویکرد استصلاحی مورد حمایت قرار گرفته اند؟ آیا علما و حکما همان مشاوران مدیران هستند که ابلاغ دریافت می کنند و کار اجرایی می کنند؟! آیا سنت صالحه همان فرصتهای منفعت طلبانه هستند یا شناخت زمانه و تقدیر؟
باید در جزئیات تعاملات و مدیریت فرهنگی سازمان بیشتر اندیشه کرد و نه فقط در محصول نهایی. اکنون من اطلاعات کافی برای قضاوت ندارم اما می دانم این سازمان علاوه بر منتقدان از طرف حامیان مهندسی فرهنگی هم متهم است که از آثار ضدانقلاب حمایت کرده است! علاوه بر این، این پرسش در مورد دیگر آثار مانند فیلم #تنگه_ابوقریب (که گرچه محصول اوج بود اما داوران جایزه دادند و مورد هجمه هم قرار نگرفت) وجود دارد! آن وقت در مرحله بعدی است که می فهمیم که ضعف های این آثار چقدر به سازندگان و چقدر به حامیان آن برمی گردد؟ چقدر سفارش و تحمیل صورت گرفته و سازندگان چقدر از دخالتهای بیجا شاکی هستند؟ این پرسش عیار این جملات مطلق نگر را نشان می می دهد که «هرچه تبرج و گشادهدستی از بیتالمال در حمایت مالی از هنرمندان و آثارشان بیشتر میشود، کیفیت آثارشان تنزل مییابد». بعد از این است که بغض این جمله خشمگینانه بیشتر تحلیل می شود که «چند میگیری انقلابی باشی؟».
www.mehrnews.com/news/4263140/
#لاتاری قصه غیرت مردی است که آگاهانه به مخالفتهای عقل غیرتمند مصلحت اندیش گوش نمی دهد. چون فکر می کند عاقل ناتوان از حل مشکل است پس باید خودش اقدام کند. این نکته مهم تفاوت #موسی در #دهه_نود با #قیصر در #دهه_پنجاه است. قیصر و موسی هر دو غیرتی هستند و هر دو چاقو به دست و آشکارا عمل غیرعقلانی انجام می دهند اما یکی قبل از عقل و دیگری بعد از عقل عمل می کند.
اکنون این شعر مولوی معنای تازه ای پیدا کرده است!
#آزمودم_عقل_دورانديش_را_بعدازاين_ديوانه_سازم_خويش_را
@rezakarimi
نوابغ یک تیغ دولبه هستند. گاه مبتکرانه می بُرند و جلو می روند و تاریخ ساز می شوند و گاه مانند #نیچه و #صادق_هدایت بریده می شوند. خدا برای اقوام متعمق نسخه خاصی پیچیده است و هشدار داده که بیش از این پیش نروند. علما بر سر #حدیث_اقوام_متعمقون اختلاف نظر دارند و این اختلافی عجیب است که عده ای معتقدند این حدیث مدح متعمقون است و عده ای دیگر معتقدند ذمّ تعمق از این حدیث برداشت می شود. اما شاید بتوان در یک تفسیر گفت این حدیث هم مدح است و هم ذم و می خواهد به همه نوابغ بگوید مواظب باشید تعمق یک تیغ دولبه است که یک سو هلاکت و سویی دیگر هدایت است.
***
امام سجاد علیه السلام فرموده اند: « ان الله عزّ و جلّ علم انه يكون فى آخر الزمان اقوامٌ متعمِّقون فأنزل الله عزّ وجلّ:(قل هو الله احد الله الصمد) و الآيات من سورة الحديد الى قوله:(و هو عليم بذات الصدور) فمن رام وراء هنالك هلك». خداى عزّ و جلّ مى دانست كه در آخرالزمان گروه هايى متعمِّق خواهند بود, پس خداى عزّ و جلّ (قل هو الله احد الله الصمد) و آن آيات از سوره حديد تا قول خداوند (وهو عليم بذات الصدور) را فرو فرستاد. پس هركس فراتر از آن را قصد كند, هلاك مى شود.
برخی رأى علامه مجلسى را در تفسير اين روايت كه (متعمقون) را حمل بر ذم كرده است, بر صواب می دانند نه رأى صدرالمتألهين و فيض كاشانى را, كه روايت را حمل بر مدح كرده اند.
اگر ذم مورد نظر باشد معناي روایت این است كه: خدا می دانست که در آخرالزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس (برای جلوگیری از تعمق) سوره توحید و حدید را فرو فرستاد، هرکس از این (معیار) فراتر برود هلاک می شود.
درمعنای مدح روایت اینگونه است: خدا می دانست که در آخر الزمان اقوامی متعمق خواهند بود پس برای آنها سوره توحید و حدید را فروفرستاد (این تعمق آخرین حد فکر بشر است) و هرکس از حد تعمق آنها فراتر برود هلاک می شود.
#شیخ_بهایی از علمای اهل عمل و اهل نفوذ معنوی بر مردمان عصر خود و اعصار بعدی بود. برای تمدن سازی یکی از مهم ترین نمونه هایی که باید مورد بررسی قرار بگیرد اوست. او گرچه استاد ملاصدرای شیرازی بود اما مانند فیلسوفان مسلمان در نظریات فاقد امتداد اجتماعی متوقف نشد.
#سوم_اردیبهشت #روز_معمار نامگذاری شده است اما شیخ برای من فقط معمار #سی_و_سه_پل و #منار_جنبان و ... نیست. او نمونه مهمی برای بررسی مسئله پیوند نظر و عمل است.
https://www.instagram.com/p/Bh6Heq-FlkT/
ای راز، سلام!
از وقتی شنیدم میان مردم پنهان شده ای به هرکس می رسم سلام می کنم!
تو هم یک راز هستی و هم یک آشنا. تو هم خورشیدی و هم پشت ابر هستی. تو را می شناسم و نمی شناسم. منتظرت هستم تا ببینمت و بشناسمت اما حاضر نیستم از تو دست بردارم پس می شناسمت!
همه جا رسم بر این است که معشوق چهره باز کند اما زود پرده به خود بکشد. او همه را شیفته می کند اما بعد در تشنگی رها می کند. تو حاضر غایبی تو راز آشنایی تو حس غریبی. «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، این است که بی تابم می کند، بی تو به جان آمده ام.
کلمات زیادی هست که شب و روز می خوانم اما نمی فهمم. من به آنها اقرار می کنم به امید روزی که تو بیایی و با دستی که بر سرم می کشی عقلم را کامل کنی. کارهای زیادی هست که نمی توانم انجام بدهم اما مشکل آنجاست که ما مردمان هوس بی تو کار کردن را داریم، این است که مدام خرابکاری می کنیم. بارها شده است که آجر به آجر خانه ای را بالا بیاورم که با یک تلنگر فرو ریخته است، بارها خسته و مأیوس این صحنه را دیده ام و سوخته ام و هوس کرده ام داد بزنم: نمی توانم نمی توانم پس کی می آیی؟!
ای حس غریب درحال غرق شدنم و به تکه پاره ای شناور محکم چسبیده ام و مدام می ترسم که قبل از رسیدن بروم. آن تکه پاره دینم است و آن چه می گویم دعای غریق است که پدرانت یادم داده اند: یاالله یارحمان یارحیم یا مقلب القلوب ثبّت قلبی علی دینک.
ای راز می خواهم تهدید کنم! اجازه هست؟ ابراهیم علیه السلام تهدید کرد و من به تأسی از او تهدید می کنم: اگر هدایت نشوم گمراه می شوم، اگر نشناسمت از دینم به در می شوم، اگر نشناسمت نمی شناسمت! تهدید از این بالاتر هست؟!
قرنهاست که رخ پنهان کردی. از آن زمان سکوتی طولانی بر جهان حاکم است. آخر وقتی تو نیستی که کاری درنمی گیرد و حرف تازه ای زده نمی شود.
ای راز بی تو آنچه بلدیم حرفهای پدران توست. اما مگر ما گذاشته ایم که آنها حرفی بزنند؟ قرنهاست که حرفهای آنها را تکرار می کنیم به امید روزی که تو بیایی و بقیه اش را بگوییو مُردیم از این قصه بی پایان، تو را به جان همانها بیا و پایانش را بگو، بقیه اش را ای بقیت الله.
خسته شدم از بس گفتم: «معشوق چون نقاب زرخ برنمی کشد هرکس حکایتی به تصور چرا کنند». آنچه از تو می دانیم تصویری مبهم است، بیا و این تصویر را واضح کن. چشمهایمان از دیدن این تصویر آشنای غریب کم سو شد پس چرا نمی آیی!؟
بی تو کم می نویسم و اگر بنویسم تکرار می نویسم. بی تو نوشتن دل سنگ می خواهد.
تو راز هستی و به ما نگفته اند کی می آیی اما گفته اند که می آیی. حتماً می آیی. تو باید بیایی. قصه ما پایان می خواهد شما شروعش کردید پایانش هم با شما.
#نامه_ای_به_امام_زمان
مرداد 1388
برخی حدیث شناسان پرسیده اند در #ضیافت_الله اسم الله فاعل است یا مفعول؟
در معنای اول یعنی خدا مهمانی داده است و در معنای دوم یعنی خدا مهمان است و ما میزبانیم.
این که می گوییم ماه رمضان ماه امت است بیشتر با این مناسبت دارد که بگوییم امت مهمان است و خدا میزبان.
مهمان خدا شدن ویژگی های مهمی دارد: مهمان نباید خیلی فعال باشد و نباید برای میزبان تعیین تکلیف کند. مهمان باید لذت ببرد و نگران نباشد. این تفسیری توحیدی و بنده وار از ضیافت است.
«خود را مهمان خدا دیدن» از اصولی است که مرحوم #دولابی خیلی خوب آن را تبیین می کند و یکی از فصول کتاب #مصباح_الهدی همین عنوان است.
او می گوید :«ما در دنیا و آخرت میهمان خدا هستیم. آداب میهمانی را باید رعایت کرد. باید در بدو ورود، صاحبخانه را ملاقات کرد بعد هر جا گفت بنشین نشست و هر چه پذیرایی کرد بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد و جز آنچه آماده کرده نخواست و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد».
رجب ماه خدا و شعبان ماه رسول است اما رمضان ماه امت است. در #ماه_رمضان حقیقت مهمانی هستی ظهور بیشتری دارد. در این ماه خدا میزبان است و ما کافیست بنده باشیم.
چه بخوانیم؟ 27 اردیبهشت97.MP3
18.25M
#بخوان_آنچه_می_خواندت
بحثی در باب کتابخوانی و سیرمطالعاتی
27 اردیبهشت1397–کتابخانه امیرکبیر
http://r1001.blog.ir/post/202
با سلام و احترام
گروه المیزان به طور همزمان در دو نرم افزار ایتا و سروش به فعالیت ادامه می دهد تا ان شاء الله در زمان مناسب یک نرم افزار برای ادامه فعالیت واحد انتخاب شود
لینک ایتا
http://eitaa.com/joinchat/3941138434G8c528cd68c
لینک سروش
https://sapp.ir/joingroup/jNLuRBzdrJ3OgWkewoV58vTl
چندی پیش #مناظرات_دانشجویی در کرمانشاه برگزار شد و در چند رقابت عضو هیئت داوران بودم. قضاوت سخت است و چندان به این کار علاقه ای ندارم! اما تجربه خوبی بود برای شناخت تعدادی از دانشجویان خوش فکر و نیز برای تأمل در ماهیت یک کار فرهنگی.
این مناظرات تمرین اندیشه و استدلال هستند و از این جهت می بایست بارورتر شوند. ساختار علمی مناظرات سبب شده تا نتایج مباحث برای مدیران و فعالان فرهنگی کاربردی و مفید باشد. اما برخی حساسیت ها سبب شده تا آیین نامه برگزاری برخی محدودیت ها را اعمال کند. گروه های مناظره کننده موضوعات را از بین فهرست مشخص انتخاب می کنند. این موضوعات جزو مسائل جامعه هستند اما برخی شور مناظره را کمرنگ می کنند. علاوه بر این، ساختار مناظره هم طوری است که هیجان مناظرات معمول را کمتر دارد مثلا خیلی تماشاگر به سالن برگزاری دعوت نمی شود و برای نقد و به چالش کشیدن طرف مقابل در جدول امتیازبندی تصریح نشده است و ملاکهای داوری بیشتر بر اخلاق و پژوهش و استحکام استدلال تأکید دارند و نیز تماشاگران حق رأی ندارند و داوران هم فقط سکوت می کنند و امتیاز ثبت می کنند! یک مناظره کننده کسی است که بتواند در مقابل چشم مخالفان و هوادارانشان حرف خود را تبیین کند.اکنون دو معیار کلی علمی بودن یا رقابتی بودن دو مسئله هستند که یکی نباید فدای دیگری شود.
قبول دارم که اجرای همه این پیشنهادات سخت و حاشیه ساز است. اما به هر حال مدیران جسور و عاقل بین آزاداندیشی و نظریه پردازی با مناظره باید بیشتر تفکیک کنند.
https://www.instagram.com/p/BjF4ZyBFaDx/
aye alast030397.mp3
23.04M
بحثی در باب آیه الست
http://estentagh.blog.ir/post/79
انیمیشن #تام_و_جری یک ویژگی عجیب دارد و آن بلایی است که سر قواعد طبیعت می آورد. مسئله فقط پرش های عجیب و ضربات باورنکردنی و سرعتهای خارق العاده نیست. این انیمیشن مفهوم قدرت را بالاتر از نحومعمول به ذهن تماشاگر القا می کند. قدرت در اینجا سرعت، پرواز یا تخریب نیست بلکه واقعیت به نحو خاص و شیرین دستکاری می شود. جری برای فرار سوراخ دیوار را در چشم به هم زدنی جابجا می کند و تام را به هر شکلی تغییر حالت می دهد و روابط علت ومعلول کاملا به میل اوست. گویی که پشت کامپیوتر نشسته و با نرم افزارها مدام طراحی جدیدی در عالم انجام می دهد با این تفاوت که بسیار سریع تر از کامپیوتر عمل می کند!
#والت_دیزنی نظریه #فرانسیس_بیکن که #علم_قدرت_است را به شدیدترین حالت تجلی بخشید. تام وجری قویترین امپراطور سینماست که طعم شیطانی تغییر خلقت را برای تماشاگر شیرین جلوه می دهد و برای ما مهمنیست که وقتی گرگ بالاخره #رود_رانر (#میگ_میگ) را در هم درید، پس چرا بالاخره گربه موش را نمی گیرد!
شیطان گفت #و_لامرنهم_فلیغیرن_خلق_الله : قطعا فرمانشان میدم پس قطعا خلقت را تغییر می دهند
یادت باشه
فردا نگی که حواسم نبود
یا نگی که تقصیر بابام بود!
چون خودش مستقیما حرفش رو بهت گفت!
***
سوره اعراف آیات ۱۷۲و١٧٣
کتاب عهد الست به گفته نویسنده اش، نصر الله پورجوادی، سرگذشت یک آیه از قرآن مجید است که بنابر آن همه افراد انسان در ازل در عالم ذر با خدا عهد بسته اند که تا فقط بنده او باشند. عنوان این کتاب هم وام دار همین آیه قران است: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلىَ .
این کتاب به اذعان نویسنده در واقع تفسیر قرآن است اما نه تفسیر سنتی و قدیمی بلکه تفسیری به روش جدید که در آن تاریخ اندیشه بررسی می شود. بررسی برخی روایات اهل سنت و شیعه در تفسیر عالم ذر و عهد الهی، دیدگاه صوفیان و عارفان مانند پیروان ابن عربی و شبستری و غزالی و... و شاعران اهل عرفان همچون مولوی و حافظ و عطار و دیگران بررسی شده است.
در این تفسیر از دیدگاه مهم مفسرانی مانند علامه طباطبایی خبری نیست در حالی که از تفسیر سورآبادی و تفاسیر روایی بحث به میان می آید. سبک مدرن نویسنده در بررسی تاریخ اندیشه هم ناقص است و هم سبب شده است تا از ورود به جزئیات و اصل کلمات و جمله بندی آیه الست خودداری کند و طبعا از نتیجه گیری پرهیز داشته است هر چند در برخی موارد قضاوت خود را دخالت می دهد مثلا آنجا که مولوی هست شدن را با بلی گفتن معادل می گیرد (هر دمی از وی همی آید الست/ جوهر و اعراض می گردند هست) برداشتی که از وجود بخشی عهد الست دارد را غیرمعقول می داند که از تفسیر عقل گرایانه اشخاصی ماند ابوحامد غزالی از عهد الست پدید آمده است (ص252) و آن را عرفان بافی (ص253) می نامد.
در کل، پژوهش مهم دکتر پورجوادی سبب شده تا به نتایج مهمی در تاریخ اندیشه برسد. از جمله اینکه مسئله عهد الست در هیچ یک از منابع یهودی و مسیحی نیامده است و کاملا یک مسئله اسلامی است (عهد الست ، ص16) و یا اینکه مسئله عهدالست در منابع پارسی از منابع ادبی عربی غنی تر است (عهد الست ، ص22).
http://r1001.blog.ir/1397/03/05-1
با مرگ امثال ناصر ملک مطیعی چه باید کرد؟
وقتی تبلیغ نوستالژی شدت می گیرد فقط دهه شصت عزیز نمی شود دهه چهل و پنجاه هم عزیز می شود. اکنون تنها پاسخ جریان انقلاب در فضای تبلیغاتی سنگین برای بازیگران قبل از انقلاب این است که بگوید جریان افراطی و معترض به انقلاب مانند مخملباف و میرحسین موسوی هنرمندان قبل از انقلاب را خانه نشین کرد نه ما! پس ادامه این خانه نشینی هم را کجا باید دید؟! این پاسخها از سر ناتوانی است. اصل موضوع این است که این بازیگران نباید اینقدر محبوب باشند. اینها افراد کم اعتقادی هستند که وقتی فرصت برایشان فراهم بود از ابتذال فرار نکردند و اکنون البته باید توبه آنها را پذیرفت و مانند گذشته با آنها رفتار نکرد و شایسته بود مانند بسیاری دیگر که اجازه فعالیت پیدا کردند به سینما راه پیدا می کردند و با محدود شدن به محبوبیت آنها اضافه نمی شد. اما نباید آنها را قهرمان و اسطوره و نماد مردانگی! نامید. مردانگی ارزش بالاتری است که باید الگوهای مناسب خود را بیابد. در حالی که نسل امروز شیفته قهرمان های پوشالی است.
اکنون برای اقامه حد وسط مسیر دشوار شده است.
چه باید کرد که شخصیتهای سیاه و سفید ما رنگی نشوند و در حد خود باقی بمانند؟ قهرمان های واقعی کجا هستند؟
جنایت #مدرسه_غرب تهران سوغات غرب جهان است.
اگر بخواهیم این حادثه را ریشه یابی کنیم در درجه اول گسترش فرهنگ غربی همراه با آزادی و فرهنگ رسانه ای است که متهم است و بعد از آن باید پرچم دو مسئله دیگر یعنی ضعف آگاهی و آموزش (که با تیتر #هیس مشهور شده) و ضعف در پرونده های مشابه قبلی را بلند کنیم. اگر بخواهیم دنبال مقصر در فضای فرهنگی کشور باشیم باید مدیران فرهنگی که تسلیم فرهنگ آزاد مدرنیته هستند را متهم کنیم.
شاید تصادفی نباشد که خبر این جنایت روزی پخش شد که کارشناس بیماری های جنسی که در غرب زندگی کرده در برنامه #ماه_عسل گفت: از هر دو آمریکایی یک نفر به بیماری #HPV (ویروس تماس های جنسی) مبتلاست.
ما هم در حال ابتلا به این ویروس هستیم چون فرهنگ ما هم در حال ابتلاست.
خلاصه مبحث اسماء الله در قرآن و حدیث
(با نگاهی به تفسیر المیزان و تسنیم)
http://estentagh.blog.ir/post/80
#قیصر_امین_پور در شعر #میشود_نمیشود می گوید:
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود/ گاهي نميشود که نميشود که نميشود».
او به یک حقیقت مهم در عالم اشاره می کند و آن اینکه شدن یا نشدن خواسته ها به دست ما نیست. در چنین حالت تسلیم و ناچاری چه باید کرد؟ پاسخ قیصر در پایان این است که «بي عشق سر مکن که دلت پير ميشود». اما این عشق باید بیشتر توضیح داده شود.
پاسخ #مولوی این است که
در کف شیر نر خونخواره ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره ای
پاسخ #حافظ این است که
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اختیار نگشادست
پاسخ #امیرالمؤمنین ع این است که «عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم »: خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیمها گشوده شدن گره ها و نقض اراده ها شناختم (حکمت247 نهج البلاغه).
می بینیم که چاره جویی در وضعیت ناچاری دو گونه است و قرآن هم دو پاسخ دارد یک پاسخ برای افراد عصبانی و دیگر پاسخ برای طالبان هدایت. قرآن به افراد عصبانی در این شرایط می گوید: مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ (حج/15): کسی که همواره گمان می کند که خدا هرگز پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نخواهد داد باید طنابی از سقف بیاویزد، سپس خود را حلق آویز کند، پس ببیند آیا چاره جویی اش آنچه را سبب خشم او شده است از بین می برد؟! پاسخ قرآن به انسان طالب هدایت این است که فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ (انعام/125). هرکس را خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای تسلیم شدن گشاده می کند.
وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا (آل عمران83) آنچه که در آسمان و زمین است تسلیم اوست؛ با رغبت یا با اکراه!
عالم همه تسلیم خداست. تو باید انتخاب کنی: عاشقانه تسلیم می شوی یا به زور تسلیمت کنند؟!
آن کس که قصه هزارویک شب می گفت، از آن یک شب چه می دانست؟
چه کسی گفت یک شب هزار شب نمی شود؟
چه کسی گفت یک شبه ره صدساله نمیشود رفت؟
چه کسی گفت همه حرفها را نمیشود یکجا گفت؟
چه کسی گفت همه چیز را همگان دانند؟
او که اینها را گفت فرق کشش و کوشش را نمیدانست
***
لیلهالقدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر
در حاشیه ماه عسل امروز:
حکما گفته اند وقتی فضیلت #شجاعت از اعتدال خارج می شود به رذیلت #تهور تبدیل می شود.
مصادیق دیگری برای افراط در شجاعت قابل شناسایی است: گستاخی، اوباش گری، لاتی و...
در برخورد با این صفات بهترین راه حل بازگرداندن آنها به اصل خویش یعنی شجاعت است. به نظرم تحول و توبه این افرادی از همین طریق رخ داده است.
کاری که #شهید_چمران با #موتوریها کرد.
کاری که دفاع مقدس با #اخراجیها کرد.
پ ن:
در برنامه امروز #ماه_عسل یکی از موتوریها گفت #مسعود_ده_نمکی واقعی ساخته ولی ما در اتوبوس از اخراجیها بدتر بودیم!
یک تفاوت دیگر دو روایت، نقش امثال شهید چمران است که جای کار در فیلم ده نمکی داشت.
مگر نه اینکه در #شب_قدر تقدیر یک سال رقم می خورد؟
پس سال جدید تکویناْ اکنون شروع شده است:
#سال_نو_مبارک
مستند #قرن_من درباره استفاده سیاست از روانشناسی است. این اثر تحلیلی و قابل تأملی است که به سفارش بی بی سی توسط #آدام_کورتیز ساخته شده است.
در قسمت اول و دوم با محوریت روانشناسی #زیگموند_فروید از تأثیر روانشناسی پیروان و دشمنان فرویدی ها در قرن بیستم می گوید.
در ابتدا می بینیم که #ادوارد_برنیز خواهرزاده فروید چگونه با اعتقاد به من ناخودآگاه و تأثیرات غیرعقلانی وجود انسان، به کنترل ناخودگاه مردم دست زد و موجب شکستن سد مقاومت مردم و گسترش مصرف گرایی و توسعه اهداف دولت آمریکا شد. به طور مثال می بینیم که با چه ترفندهایی قبح سیگارکشیدن زنان شکسته می شود. روانکاوی در سیاست تا جایی پیش رفت که برنیز به عنوان همراه رییس جمهور آمریکا در انظار ظاهر شد. این #روانکاوی ها را #آنا_فروید هم ادامه داد. ولی در ادامه عدم موفقیت روانکاوی فرویدی در حل مشکلات روانی انسانها منجربه تقویت مخالفان شد که در قسمت سوم می بینیم آزادسازی نیروهای جنسی و تمایلات درونی به جای کنترل ناخودآگاه در جامعه آمریکایی به صورت جنبش رواج پیدا می کند. در قسمت چهارم سیاستمداران محافظه کاری مانند تاچر و ریگان و در ادامه کلینتون و بلر تلاش می کنند حتی به قیمت نفی برخی ارزشهای حزبی فردگرایی را رواج داده و با روان درمانی طبق احساسات و ارضاءشخصی و فردی مردم و فارغ از گرایشات طبقاتی و ایدئولوژیک تبلیغات و تجارت کنند. اما گویا مشکل سیاستهای مصرف گرایانه کوتاه و شناور بودن است...
این مستند با نمایش سنگ یادبود فروید به پایان می رسد.
#The_century_of_the_self