eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
481 دنبال‌کننده
377 عکس
663 ویدیو
13 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل 📲ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀 باغصه های آل عبا گریه میکنی در اوج روزهای عزا گریه میکنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه میکنی ای صاحب عزا ، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه میکنی ♥️ گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه در مشهد امام رضا گریه میکنی قربون گریه کردنت صاحب الزمان 😭😭😭 برکُشته ی فتاده به هامون کربلا بر داغ سَیدالشُهدا گریه میکنی این روزها به حال دل زینبِ اسیر در ماجرای شام بلا گریه میکنی بر رأس‌های رفته به بالای نیزه‌ها با خیزران و طشت طلا گریه می‌کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه‌های آل عبا گریه می‌کنی ♥️صلی الله علیک یامظلوم ♥️صلی الله علیک یا عطشان دارد این ضرب المثل را کل دنیا می زند قلب دخترها فقط با عشق بابا می زند دارد این ضرب‌المثل را کُلِّ دنیا می زند قلب دخترها فقط با عشق بابا می زند گرچه کم وزن است امّا جان ندارد دست من درست فرمودن… شماخبره ی روضه اید 😭 گرچه کم وزن است اما جان ندارد دست من پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند ☑️تجسم کن ، این سر ، از کربلا تا به کوفه و شام چه بلایی سرش اومده... ☑️از تنور خولی برات بگم ؛ از بزم اون نانجیب برات بگم ☑️از چوب خیزران ؛ از آفتاب سوزان کربلا و کوفه و شام ؛ ☑️از زیر دست و پا افتادن این سر ؛ چیزی ازش نمونده.. ☑️حالا این دختر سه ساله میگه دستام توان نداره این سَرُ بردارم.. گرچه کم وزن است اما جان ندارد دست من پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند چهره‌ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است چهره ی برگشته را تشخیص دادن مشکل است این سرِ سرنیزه خورده ، به پدرها می زند ارث خود را زود از مادربزرگم بُرده ام این چنین خَم‌ راه‌رفتن‌ها ، به زهرا می زند آه بکش… ☑️ روضه ی این چنینی میشنوی ، بی تفاوتی ، برات اتفاق میفته..نگی نگفتی ها.. حسرت یک استراحت در دل من مانده است حسرت یک استراحت در دل من مانده است می روم قدری بخوابم، شمر با پا می زند 😭😭😭 خواب بودم، یه خورده بعد بیدارشدم ، یکی داشت نعره میزد ، بیدارشدم. روسرم دست میکشیدی پا بشم بعدِ تو هی با لگد بیدارم میکنند چند خط و بخونم.. بابا... ☑️نعره می زدن، داد می کشیدن هلهله میکردن، ☑️اما من که گوشهام نمی شنید.. با لگد بیدارم میکردن.اینقده زدن توگوشم. 😭😭😭 می روم قدری بخوابم ، شمر با پا میزند بانیه سرگرمی هر روزه‌ی زجرم ،پدر بی حیا یا می کِشد موی مرا ، یا می زند آی... بابا بابا بابا بابا بابا بابا بابا 😭😭😭 این اواخر دخترت دارد طبابت می کند بازوی در رفته‌ی خود را ، خودش جا می زند من آروم میخونم.اما اگه گرفتی ؛ داد بزن برای این یک بیت 😭😭 شرط بندی کردن این نیزه داران را ببین می بَرَد آن کس که با سنگش علی را می زند ♥️ ♥️ هدیه دارد می برد آنرا برای دخترش روسری دخترت را یک نفر تا می زند گوشواره م را که غارت رفته پس خواهم گرفت دختر تو عاقبت دل را به دریا می زند بی اراده یاد چوبِ خیزران افتاده ام هر زمان هرکس که حرفی از معمّا می زند آنقَدَر شکل کبودی‌ تنم رُعب‌آور است آن زن غسّاله وقت غسل من ، جا می زند گف من دست به این بدن نمیزنم، این مریضه.همه ی بدنش کبوده، سیاهه ☑️فرمود: دهنتُ خاک بگیر، این دختر و از بس زدنش دل من برا تو تنگه باباجون راستی خونمون قشنگه باباجون همه زخمایی که داری میبینی جای سیلی جای سنگه باباجون پیش من بمون شب آخریه آستین پاره برام روسریه موهای منو که داری میبینی موهای تو چرا خاکستریه چرا سرت بوی نون میده بابا؟؟ 😭😭 همه جای پیکرم کبودیه میدونم که رفتنم به زودیه یه سوال دارم تو از عمو بپرس جای ما محله ی یهودیه?? از کبودی به تنم نشون زده اون که دخترت رو بی امون زده آخه تو قاری قرآن منی کی به لبهای تو خیزرون زده ☑️تو اون ازدحام میدیدم چوب خیزران بالا میاد بابا. ✔️اما قدم از همه کوچیکتر بود.تو جمعیت نمیدیدم کجا فرود میاد. ⬅️حالا فهمیدم هروقت چوب خیزران فرود می اومد. ⬅️عمه گریبان چاک میزد.میزد تو صورتش.داد میکشید.حالا فهمیدم. ◀️چوب خیزران چه بلایی سر لبهات آورده. ☑️همه غم و غصه های خودش یادش رفت. شروع کرد با مشت به لب و دندون خودش زدن. حالا که یه جای سالم از صورت بابام نمونده، منم نباید هیچ جای صورتم سالم باشه.. ☑️اینقده با مشت به صورتش زده اَبَ… 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 نمی رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه ی امام حسن آقا دل شکسته ی ما اینقدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه ی امام حسن قربون حرم نداشته ت برم آقا.. فقیر بوده ولی پادشاه می گردد به هرکه میرسد عیدانه ی امام حسن به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم غلام قاسم دردانه ی امام حسن عجیبه این آقا وصال شیرازی، شاعر و مداح بوده.از شُعرای به نام بوده. تو عالم رویا دید خانم حضرت زهرا رو سلام کرد.‌ بی بی جان سلامشو جواب داد،اما توجهی نکرد توجه مادرانه که توقع داشت نبود‌‌.. عرض کرد بی بی جان من نوکر حسینتم. همیشه برا حسینت روضه میخونم،،،شعر میگم. همچین نگاه غریبونه ای کرد..گفت وصال مگه حسن، پسر من نیست.؟ چرا از حسنم نمیخونی؟ فلذا فرمود: چشمی که برا حسنم گریون بشه،فردای قیامت گریان نیست. دارن کُشتی میگیرن..رسم همه جا اینه...معمولاً پدر و مادرها، بزرگترهایی که هستن.بچه های کوچیکتر و تشویق میکنن آقا امیرالمومنین میگف جانم حسین.خانم حضرت زهرا میفرمود جانم حسین. یکم گذشت...پیغمبر میگه جانم حسن‌. خانم حضرت زهرا عرض کرد‌ بابا یا رسول الله.، رسم اینجوریه بچه کوچیکو تشویق میکنن، چرا حسنُ تشویق کردی که بزرگتر از حسینِ..؟ گفت نگاه کردم دیدم تو میگی جانم حسین..باباش علی میگه جانم حسین..یه نگاه به آسمون کردم‌.دیدم بالایی ها همه میگن جانم حسین.. دیدم حسنم غریبه.. یه اشاره بکنم بعد روضه بخونم. نگید چرا اینقدر خانوم حضرت زهرا به اسم امام حسن حساسه نگید چرا فرمود چشمی که برا حسنم گریون باشه فردای قیامت خندونه.. آخه اون روز تو کوچه اینقد خجالت کشید.. 😭😭 هفت هشت سال بیشتر نداره غرورشو شکوندن 😭 آروم آروم خاک چادر مادرُ پاک کرد. خونمون از اینوره اون طرفی میری کجا نخواستم به این شدت روضه بخونم گفتم امشبو لااقل از امام حسن شروع کنیم و وارد روضه ی حضرت قاسم بشیم... خیلی عجیبه روضه ی امام حسن تو همه ی اهل بیت ...کلُّ نورُ واحِد‌‌‌... اما به امام حسن لقب کریمی دادن... لحظه ی آخر گف حسین: این قاسممه و این عبداللهمه بعد که روضه خوند لایوم کیومک یا اباعبدالله حسین تو دیگه گریه نکن همه ی عالم باید برای تو گریه کنن.. اون لحظه ای رو میبینم که سرت بالا نیزه.. قاسم ...حواست باشه.جانشین منی توکربلا.... دست خط نوشتم دادم به مادرت... حرف دله دیگه.... اگه عموجانت اجازه نداد،اون دستخط و از مادرت بگیر‌. لذا روز عاشورا چندین بار اومد‌..گفت عموجان این سینه ام داره سنگینی میکنه. هربار اومد نشد‌. اومد پشت خیمه. شمشیر برهنه میکرد میزد رو خاک.. نگاه به مدینه میکرد‌.. میگف بابا شما تو مدینه غریب بودی، پسرتم کربلا غریبه چرا نباید عمو اجازه به من بده.؟؟ شب عاشورا... حیفم میاد روضه حضرت قاسمو مفصل نخونم.. مخصوصاً برای جوونایی که تو جلسه هستن. شب عاشورا همه تو خیمه ان.. فرمود: همتون حواستون باشه‌. شمشیرها تشنه ی خون منن... نیزه ها تشنه ی خون منن باشماکاری ندارن شما میتونید برگردید‌. تو دیار خودتون. پیش اهل و عیال خودتون.. حبیب بن مظاهر بلند شد..ابوالفضل بلندشد..حرف غرایی زد.. نوکرا و ارادتمندان واقعی امام حسین حرف زدن که اگه هفتاد بار بمیریم و خاکسترمون به باد بدن،دوباره زنده بشیم بازم حاضریم پای شما جون بدیم قاسم فرزند ادبِ خودش ادبِ..شاگرد ادبِ.. یه گوشه ای آروم دستاش و بالا آورد.. آقاسیدالشهدا فرمود..چیه برادرزاده?? بهتر... چیه پسرم؟؟ عرض کرد عموجان،،،منم میتونم یه چیزی بگم؟ فرمود: بله عرض کرد عموجان،فردا منم به شهادت میرسم؟ گف: برادرزاده… قاسمم،عزیزم،نورچشمم،،،شما مرگ به کامت چه جوریه؟؟ معطل نکرد..گف احلی من العسل... از عسلم شیرین تره بابا حسین. یه حرفی عجیبی زد.. این حرفُ تو ذهنت بسپار‌ لابلای شعر میخوام روضه بخونم.. فرمود: قاسمم ،پسرم،،، ولی به بلای عظیمی دچار میشی فردا حاج آقا فرمودند.جای دیگه ای تو مقتل، حتی تو وداع علی اکبر و امام حسین..ما ندیدیم این جمله رو.. که فرمود..فَغُشیُ عَلیهُما ..امام حسین غش میکرد. وداع وداع سختی بود‌‌.. امام حسین غش میکرد..تا به هوشش می آوردنش قاسم بیهوش میشد.. قاسم بیهوش میشد تا به هوشش می آوردن،حسین بیهوش میشد‌‌.. عجیب بوده...عزیزی میگفت برای به هوش آوردن کسی، حداقل اینه که یه مقدار آب باید داشته باشی بپاشی روصورتش.. حتما زینب با اشکای چشاش حسین و قاسم و به هوش می آورده.. امشبو یتیم نوازی کنیدا... امشب هم میتونی کربلاتُ بگیری..هم مدینه ت وبگیری..بلای عظیم تو ذهنت باشه... تو که این گونه روی خاک ز هم واشده ای اینم تو ذهنتون باشه...اینقدر قاسم بن الحسن زیبابوده.. آی جوونای عالم که به زیباییتون مینازید، اینقدر خوشگل و زیبا بوده این پسر، فرمودن نقاب بکشیدروصورتش چشمش نزنن.. 😭😭😭 🍀🍀👇👇
🍀🍀 چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین یاد تو مُهر قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربّنا گفتم حسین در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد خواستم بر لب بَرَم نام خدا، گفتم حسین ♥️ ماند هَل مِن ناصِرَت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا لبّیک، تا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین کُلُّ ارضٍ کربلا من تازه می فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا گفتم حسین ♥️ عاشقی گفت آنچه می خواهد دل تنگت بگو با دلی غم بار گفتم کربلا، گفتم حسین ♥️ ♥️ ♥️ ای تشنه لب عشق زینب ای تشنه لب عشق زینب ای بی کفن صدپاره تن ای بی کفن خونین بدن ای بی کفن خونین دهن ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای تشنه لب... ☑️ این یعنی همه باید روضه بخونیم ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای تشنه لب عشق زینب ♥️ ای بی کفن خونین دهن ♥️ ای بی کفن عریان بدن ♥️ ای بی کفن صدپاره تن ♥️ همه اینارو گفتیم به اینجا برسیم.. 😭وااااای وااااای زینب 😭وااااای وااااای زینب عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو بادلی غم بار گفتم کربلا، گفتم حسین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلام علیک یا عطشان سلام حضرت لب تشنه، روضه خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب مقتل ها نوشتند،،، چه بر روزگارتان آمد نوشته اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه ها که از این داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله، هربار با کمان آمد نوشته اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه خسته ای نیمه جان آمد بلندمرتبه شاها همین که افتادی بریده باد زبانم، ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها همین که افتادی به قصد حنجرت، شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها همین که افتادی میان هروله زینب، دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تبرک عصا زنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت برخاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد ♥️ ♥️ برای بردن انگشتر غنیمتی ات روضه از انگشتر خونده شد. 😭😭😭 برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که قائله خوابید، ساربان آمد برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که قائله خوابید ساربان آمد یابنَ الشَّبیب… إنَّ يَومَ الحُسَينِ أقرَحَ جُفُونَنا و أسبَلَ دُمُوعَنا پلک های ما زخمی شد برای گریه هایی که برای جد غریبم کردیم.. إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَينِ هروقت خواستید گریه کنید برا جد غریبم حسین گریه کنید.‌... یابن الشبیب… ذُبِحَ كَما يُذبَحُ الكَبشُ برای درهمی حسین یه عده کشتنت دیدن که پاره پاره شد تموم پیرهنت نشد که نیزه هارو در بیارم از تنت نگاهمه به علقمه، کجاست برادرم? ببینه دست به دست داره میگرده معجرم ☑️روضه بخونم دیگه ها 🔹تنها شدم میان جمع نامحرم 🔹نظر نما به حال ما یک دم 🔹ببین که قلب من شکسته 🔸دشمن به ضرب تازیانه ها هرشب 🔸دهد تسلی به دل زینب 🔸عدو دو دوست من رو بسته 😭😭 علمداران ما یکی یکی دارن زمین میفتن.. ☑️اینم برای همه شهدامونم.. هرکی بلده براشهدا روضه بخونه. ☑️اما علم پایین نمیفته حواست باشه.. بگو به عباس دلاور ✔️اسم عباس میاد تو هر شعری پشت بندش روضه روضه ی ناموس میشه 🟠بگو به عباس دلاور 🟠پس از تو غارت گشته معجر 🟤هرگاه عدوی کربلا ز ره آمد 🟤به هر بهانه زینبُ می زد 🟤شکسته پهلویم ز کینه 🔰حسین قرآن بخون ز نیزه جان من 🔰ببین تو قامت کمان من ♥️ ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 نه آب آمده ، نه آبرو گذاشته اند حدود دین خدا را فرو گذاشته اند نماز خون خدا با تیمّم و این قوم چه قدر مشک برای وضو گذاشته اند ☑️میخوام امشب رو خیلی خبره باشی ها.. ☑️تو روضه خیلی خبرگی کن 😭😭 نمازِ خون خدا و تیمم و این قوم چقدر مشک برای وضو گذاشته اند عمو از این همه مشکی که آمده خیمه از اصغر است همان را که رو گذاشته اند هنوز شانه به دست است دختری در دشت مردد است برای تو مو گذاشته اند؟؟ چه قدر تیر که از جنگ با علی اکبر ذخیره کرده برای عمو گذاشته اند چگونه داد زدی که برادرم دریاب مگر برای تو اصلاً گلو گذاشته اند؟؟ ♥️ ☑️برای اینکه روضه ی عباس بخونم، این یه بیتو یاد قدیمیا بخونیم،،، حال و هوای جلسه رو عوض کن، بعد روضه بخونم ⬅️سقای دشت کربلا ابالفضل ♥️ابالفضل ابالفضل ⬅️دستت شده از تن جدا ⬅️ابالفضل ابالفضل ابالفضل تیر برمشک زدند و ز جفا خندیدند یک صدا در همه ی کرببلا خندیدند تا بسوزد جگر فاطمه و اُمِّ بنین پای کوبان همه با ساز و نوا خندیدن ☑️عباس که افتاد دشمنا هلهله کردن شادی کردن.. ☑️تو امشب باید صدات یه جوری باشه.صدا هلهله ی دشمن به زینب نرسه.. ♥️ تاکه زیبایی چشم قمر از هم پاشید همره حرمله، اولاد زنا خندیدن سر او خورد شد از ثقل عمود آهن تا که دیدند سرش گشت دوتا خندیدن تا شنیدن حسین انکسر ظهری گفت به زمین خوردن شاه شهدا خندیدن ضمن تبریک به هم، سوی حرم میرفتند قوم محروم ز شرم و زحیا خندیدند وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم ناکسان بیخبر از قهرِ خدا ، خندیدن ☑️همه ی قدرتشو جمع کرد. ✔️✔️فقط گف اخا ادرک اخا.. ❇️یه عمر آرزو تو دل مونده.. برای یه بار به حسین بگه داداش. حالا که خانم فاطمه رو دید که تو دلش میگفت ای کاش نمیدیدم. ⬅️به خودش اجازه داد که حالا خانم فاطمه به من گفت پسرم، منم میتونم به حسین بگم داداش. 🔰حسین از لهجه ی عباس فهمید چه خبرشده؟ ☑️سریع خودش و رسوند. مشک پاره پاره افتاده دست جدا افتاده... 😭حساب کن چهار هزارتا تیرانداز به یه جا خیره تیر اندازی کردن. همه ی بدنشو تیر گرفته.. اومد سر عباسو رو زانو گرفت.. ☑️داداش اول این تیرُ از چشام دربیار، یه بار دیگه میخوام جمال خوشکل و نازنین داداش حسینمو ببینم.. داداش یه خواهشی دارم. تا من زنده ام من و خیمه نبر. ☑️من به سکینه وعده ی آب دادم ☑️رباب علی اصغرشو بغل گرفته،،، هی میگه نگران نباش الان عموبرمیگرده... رفته عموت که آب بیاره قول عموت نشد نداره عمو عباست قول داده 😭 تامن زنده ام، منو خیمه نبر.. خجالت میکشم از رباب و بچه هات حسین… 😭حالا حسین داره گریه میکنه عباس داره گریه میکنه. صدا زد داداش؛ اگه من دارم گریه میکنم، برا اینه داداش پهلوونی مثل تو رو دارم از دست میدم.. تو چرا گریه میکنی؟؟ گفت الان که من دارم جون میدم سرم رو زانوی داداشی مثل توئه اینجوری دارم جون میدم.. گریه ام برای اون ساعتیه که محتضر حتی دکمه های لباسشم باز میکنن که راحت جون بده. یوقت دید سینه ش سنگینی میکنه چشاشو باز کرد… ♥️ 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀 بیا تا دم بگیریم ما بمیریم برای شاه صاحب دم بسوزیم بر آن آقا که موهای سپیدش به روی نیزه شد پرچم، بسوزیم به یاد هاجری که رفت و آمد ولی جاری نشد زمزم، بسوزیم ز داغ غارت پیراهنی سرخ سیه جامه در این ماتم بسوزیم به یاد ساربانی بی مروت که برد انگشت باخاتم بسوزیم ♥️ به یاد غیرت مرد علمدار بیا تا مثل یک محرم بسوزیم خلاصه تا بخواهیم ماجرا هست بیا سوته دلان باهم بسوزیم ♥️ بیا سوته دلان با هم بسوزیم غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای وصل، بی بال و پرم کرد به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری طُرف خاکی بر سرم کرد 😭 ⬅️امان ای دل امان ای دل ⬅️امان ای دل امان ای دل اگه دلت کوفه و شام باشه،کربلا باشه… همین بسه.. روضه ی زینب.. آخه هروقت نگاه به سر بریده میکرد. ⬅️امان ای دل امان ای دل ⬅️امان ای دل امان ای دل ⬅️بسوز ای دل بسوز ای دل ⬅️بسوز ای دل بسوز ای دل آفتاب غرور ایلت را با نگاهت به جنگ شب بردی زخم های جمل دهان وا کرد تا که نام علی به لب بردی تا که حرف علی وسط آمد تازه شد داغ نهروانی ها دشنه در دست در کمین بودن فتنه ها کینه ها تبانی ها مکر صفین نقشه ای رو کرد تا دوباره سقیفه برد کند لشکر ظلم کوچه ای وا کرد تا علی را دوباره خرد کند 💠فهمیدی امشب میخوام چه روضه ای بخونم دیگه ♥️علی علی علی علی ♥️علی علی علی علی لشکر ظلم کوچه ای وا کرد تا علی را دوباره خرد کند کوفه از خشکی لبت دانست مست صهبای کوثری هستی نیزه از عمد زد به پهلویت چون که فهمید مادری هستی ♥️علی علی علی علی ♥️علی علی علی علی پیش چشمان باغبان پاییز تبرش را به جان تاک انداخت قد و بالای دیدنی ات را چشم شور عرب به خاک انداخت نمیدونی چه گلی داره میره.. نمیدونی جون حسین داره میره.. ناخودآگاه،،،؟دست خودش نیس… وداع کرده علی.. همینجوری داره پشت سر علی اکبر داره میره به سمت میدون... علی رفت.. یه وقت صدای علی اکبر بلندشده… ابتاعلیک من السلام اگه یه بار دیگه میخوای علی اکبرتُ ببینی عجله کن بابا.. حسین اومد. دید از دور یه عده نامرد، یه چیزیُ محاصره کردن. فقط این دستهارومیبینه بالا میره و پایین میاد. این نیزه ها و شمشیرهارو میبینه.. هر بار که دستها پایین میاد،حسین میگه آی دلم... 😭😭😭 صحرا پر علی اکبر شده.. چقد علی اصغر اینجاست. 😭😭 جوون خوش قد و بالای حسین‌ فَقَطَّعوا بالسّیوف اربا اربا 😭😭 فهمیدی دیگه ها.. اینی که همیشه روضه میخونمو گفتم.. بدنُ چید رو عبا.. یعنی بدن پاره پاره افتاده بوده.. آروم نباش… شب علی اکبرِ اهل حرم مات فقط حسین زبون گرفت فدات شه بابات امکان نداشت من بیام و جا نشی از پات جوون با ادب من علی اکبر پیغمبر کرببلا کو روی زیبات کو قد و بالات 😭😭😭😭 کو بال و پرت موذن من کو حنجرت چیجور بگیرم من در برت کجاش و بردارم?? 😭😭😭 چیجوری بگیرم من دربرت کاشکی بمیرم بالاسرت….. علی 😭😭😭 درخون تپیده مثل علی فرقت دریده جسم تو بریده بریده خدا تورو درهم خریده علی باور نمیکردم تو باشی پسرم دلت اومد ازم جداشی پسرم 😭😭 یه بوسه هم غنیمته وقت سفر با بوسه هم از هم میپاشی پسرم ♥️ چه جانگدازه… کشون کشون سجاد میاد تشییع جنازه یکی برش گردونه ورنه، جون میبازه آخه میریزه از عبا هی خون تازه 😭😭😭😭 وای چه دلخراش انگاری داره میاد باباش عباس گرفت زیرشونه هاش میکشه رو خاکا زانوهاش بمیرم دیگه توان نداره این زانوها 😭😭😭 قدکمونیه همه محاسنش خونیه چشماش سرخه و بارونیه جَوون داده و حیرونیه… بمیرم جلوبابا قتل جوون نامردیه 😭😭😭 حالاکه کشتیدش حالا دیگه بدنش و اربا اربا کردید 😭😭 جلوبابا قتل جوون نامردیه خندیدن به اشک اون نامردیه دونه دونه کندن گلبرگهای گل جلوی چشم باغبون نامردیه 😭😭😭😭 ♥️ ♥️ 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 .🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
🍀🍀☝️☝️ داغی و تیزیه مسمار اذیت میکرد تا که برخواست زجا، عرش خدا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد دست سادات به یک ضربه ی پا ریخت به هم 😭😭😭 امشب امیر المومنین داره خانومو غسل میده.. یه جا داشت غسل میداد، همه آستین به دهن گرفته..هی میگه آی مادر آی مادر یهو امیر المومنین دست گذاشت رو دیوار‌...بلند صدا میزد وای زهرا اسماء اومد گفت آقا، شما گفتی بلندگریه نکنید‌… گفت دست از دلم بردار‌ 😭😭😭😭😭 کار تنش زیاد،؟ولی وقت من کم است یک شب برای شستشوی این بدن کم است 😭😭😭😭😭 به ولله من رد میشم از شعرها.. امشب بزار زبون حال بخونیم ولش کن‌ حاج عباس آقا ببخشید... من چند شب پیش یه جا جلسه بودم... یه پیرمردی گوشه ی جلسه، دیدم خیلی جوونانه گریه میکنه‌.دیدی پیرمرد گریه میکنه.دست میزاره ... بعد جلسه رفتم پیشش.گفتم حاجی حالت خیلی خوبه، میشه واسه ماهم دعا کنی. دستمو گرفت گفت بیا.. گفتم چیه حاجی؟؟ گفت یهو داشتی میخوندی وای من و وای من و وای من میخ در و سینه ی زهرا من گف یهو دلم واسه مادرم تنگ شد... گف پسر من خودم نوه نتیجه دارم‌... زبون محلی میگفت می دل مه مار پِلای وسه تنگ ایته دلم برای بوی تنش تنگ شد‌ این روضه حاج عباس آقاست. من بچه یتیمم.بعد چندسال گفت… شنیدن کی بود مانند دیدن؟؟ دید امام حسن از همه بدتره. گفت چته؟؟؟ گفت… چطوری من پرم و بلندکنم؟؟ از زمین مادرم و بلندکنم توی کوچه زدنش روم نمیشه جلو مردم سرمو بلندکنم 😭😭😭 جلو مردم سرم و بلند کنم همه روضه ها خونده شد.. میگه امیر المومنین اومد جلو بچه ها،شروع کرد تابوت درست کردن... هی چکش به تابوت میزد... زیر لب باخودش حرف میزد...... حیدره... میگفت با بودن من سیلی و کوچه یه اتفاق غیر ممکن بود... 😭😭😭 حیدر چرا تابوت میسازی؟؟ این چوب گهواره ی محسن بود رفقا دم در یه نفر گفت آقا مادرم سرطان داره.گفت دعا کنید... من قول دادم بهش.. حاج عباس آقا بی ادبیه منه... ببخشید... من شاگرد شمام‌... میخوام یه گریزی بزنم... ببخشید. مادربزرگه...نوه به مادر بزرگ میره.‌.. منو نگاه... از کاروان جاموند..من روضه رو نمیخونم. نانجیب گرفت پرتش کرد سمتِ... گفت بگیرید دخترُ دختر گلایه نکرد‌.تا از دور سر بابا رو دید. فقط نشست.گفت بابا.دلم واست تنگ شد.. نشست گفت.‌ د د د… ترسیده ددد دلم تنگه واسه تمنای تو کارت دارم میخوام از همین دور بو بوست کنم ب بابا بابا با با یادته گفته بودی به من؟؟ الهی که یک روز عروست کنم نزدیک شد...‌ بسم الله الرحمن الرحیم نزدیک شد... اومد زیر نیزه ی پدر گفت...آروم میخونم بیا به شام بگو که عزیز یعنی چه بگو کشیدن ناز مریض یعنی چه 😭😭😭 بیا بیا بیا پدر که من امشب جواب میخواهم بگو پدر که ببینم کنیز یعنی چه؟؟ 😭😭 ای... زبون بگیر… بگو حسییییییییین حسییییییین حسیییییییین خانم حضرت زهرا هم امشب نگران حسین بود زخم بازوت دلمو تکون میده عطر پیرهن تو بوی خون میده منو هر جا میبینه قنفذ پست غلاف شمشیرشو نشون میده مگه حُرمتت حریم حج نبود؟؟ کاشکی دشمن تو اهل لَج نبود لااقل گیر نمیکردی پشت در کاشکی میخ گرُ گرفته کج نبود میخوام باحال گریه سینه بزنیم لب من باید خدا خدا بگه درد دل هاشو تو ربنا بگه حسرتش علی رو داره میکشه محسنم نشد یه بار بابا بگه من همچنان بعد سالها مقیدم، مداح باید شعر بخونه... روضه کلامی مال منبره. مستمعی هم که با شعر گریه میکنه،معلومه خیلی داناست.خیلی روضه بلده دلمو عذاب بی امون نده به من اسباب بازیشو نشون نده لالایی خوندن تو عرشو سوزوند این قدر گهوارشو تکون نده یه مادری هم از کربلا تا کوفه و شام با طفل خیالی،برا علی اصغرش لالایی میخونده چه روضه ای شد امشب... هم ختم منبر به روضه علی اصغر، هم ختم روضه علی لای لای علی لای لای علی لای لای علی لای لای ببین بر دست و پا زنجیر دارم بیا پایین ز نیزه شیر دارم 😭😭😭 ای جانم ای جانم ببخشید اذیتتون کردم.خیلی ها امشب التماس دعا گفتن.مشکل گشا شیرخواره ی ابی عبدالله ست مدینه.،،محسن در،دیوار،پهلو... یهو رفتیم کربلا... پشت خیمه ها شرمنده ام ازت،من باهمه وجود خوردم اگه یه جرعه آب، اصرار عمه بود من بی معرفت نیستم پسرم بالای نیزه ها رو میگیری همش شیرت نداده مادرت دلخور شدی ازش به نیزه دارت گفتم من از دلم تاب رفته تکون نده نیزه اش رو تازه گلم خواب رفته 🍀 ✍️ التماس دعای فرج🤲🏻 🍀🍀 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas