قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر
صفحه 4 از 5
همه گفتند:«به به! تو کسی را یادآوری کردی که دارای شرافتی کامل و نسبی بلند و فکری پاک است! زنی که در عرب و عجم همتایی ندارد!»
«بخ بخ لقد ذكرت و الله الشرف الأوفى و النسب الأعلى و الرأي الأزكى و من لا يوجد لها نظير في نساء العرب و العجم»
ورقه گفت: «آیا می پسندید که او بدون شوهر باشد؟»
گفتند: « این امری لازم نیست بلکه او خواستگاران زیادی داشته و نپذیرفته است.»
ورقه گفت:«ای سروران عرب! برادرم مرا وکیل خدیجه قرار داده است و او نیز به من فرمان داده است که او را به ازدواج در آورم با کسی از سادات بنی هاشم که او می پسندد و به من معرفی کرده است. می خواهم فردا همه در خانه خدیجه گرد هم آیید تا فردا وکالت او را به من از خودش بشنوید.»
همچنین حضرت خدیجه به ورقه فرمود تمام اموال را به نزد محمد ببر و بگو تمام این اموال هدیه من به تواست و هر چه خواستی با آن انجام بده. و به محمد بگو همه را به تو بخشیدم:
«إن مالي و عبيدي و جميع ما أملك و ما هو تحت يدي فقد وهبته لمحمد ص إجلالا و إعظاما له»
سپس ورقه بین زمزم و مقام ایستاد و با بلندترین صدا فریاد بر آورد: «ای معشر عرب خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و مال و بندگان و خدمتکاران و جمیع آنچه در دست دارد و حیوانات و مهریه و هدایا را به محمد (صلی لله علیه و آله) بخشید.»
کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری
صفحه 5 از 5
پاورقی ها
1) يا سيدي لك عندي حق البشارة زيادة على ما كان بيننا فهل لك الساعة من حاجة فتقضى قال ص حتى أستريح و أعود إليك
2) «يخطب لي بهما امرأة من قومي تقنع مني بالقليل و لا تكلفني ما لا أطيق»
3) و قد وجدت لك زوجة و هي من أهل مكة من قومك و هي أكثرهن مالا و أحسنهن جمالا و أعظمهن كمالا و أعفهن فرجا و أبسطهن يدا طاهرة مصونة تساعدك على الأمور و تقنع منك بالميسور و لا ترضى من غيرك بالكثير و هي قريبة منك في النسب يحسدك عليه جميع الملوك و العرب
4) فأطرق منها خجلا حتى عرق جبينه و أمسك عن الكلام بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج16، ص: 54.
5) يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي و ليس مثلك من يرغب في مثلي و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي و أنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك.
6) و الله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير و من يسمح لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله و أنا و مالي و جواري و جميع ما أملك بين يديك و في حكمك لا أمنعك منه شيئا و حق الكعبة و الصفا ما كان ظني أن تبعدني عنك ثم ذرفت عبرتها.
7) «خطبها ملوك العرب و رؤساؤهم و صناديد قريش و سادات بني هاشم و ملوك اليمن و أكابر الطائف و بذلوا لها الأموال فلم ترغب في أحد منهم و رأت أنها أكبر منهم و أنت يا ابن أخي فقير لا مال لك و لا تجارة و خديجة امرأة مزاحة عليك فلا تعلل نفسك بمزاحها و لا تسمع قريشا هذا الأمر»
8) «يا ابن أخي لا تجعلنا في أفواه العرب و أنت لا تصلح لخديجة»
9) «و الله إنك لرذل الرجال ردي الأفعال و ما عسى أن يقولوا في ابن أخي و الله إنه أكثر منهم جمالا و أزيد كمالا و بما ذا تتكبر عليه خديجة لمالها أم لزيادة كمالها و جمالها فأقسم برب الكعبة لأن طلبت عليه مالا لأركبن جوادي و أطوف في الفلوات ولأدخلن على الملوك حتى أجمع له ماتطلب عليه خديجة»
10) « أصله أصيل و فرعه طويل و طرفه كحيل و خلقه جميل و فضله عميم و جوده عظيم و الله يا خديجة ما كذبت فيما قلت»
11) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص61
12) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص64
13) همان. « يا سادات العرب ألا و إن هذا أخي قد وكلني في أمرها و هي قد أمرتني أن أزوجها و أعلمتني أن لها رغبة في سيد من سادات قريش و سألتها أن تسميه لي فأبت و أحب أن تسمعوا الوكالة منه و أن تحضروا كلكم جميعا غداة غد في منزلها فما تسعكم غير دارها و كان لها دار واسعة تسع أهل مكة
14) ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة خذ هذه الأموال و سر بها إلى محمد ص و قل له إن هذه جميعها هدية له و هي ملكه يتصرف فيها كيف شاء و قل له: ... .
15) فوقف ورقة بين زمزم و المقام و نادى بأعلى صوته يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها و مالها و عبيدها و خدمها و جميع ما ملكت يمينها و المواشي و الصداق و الهدايا لمحمد ص و جميع ما بذل لها مقبول منه و هو هدية منها إليه إجلالا له و إعظاما و رغبة فيه فكونوا عليها من الشاهدين بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص71
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری صفحه 5 از 5 پاورقی ها 1) يا سيدي لك عندي حق البشا
شماره پاورقی ها در اصل متن پی دی اف هست
نقل روضه از بام به زیر انداختن پیکر مطهر #امام_جواد(علیه السلام)
قسمتی از متن کتاب جنات الخلود در مقتل امام جواد (علیه السلام) [با اندکی تغییر در واژگان]:
می گویند: پیکر مقدس آنحضرت را بعد از شهادت به امر معتصم از بام به زیر انداختند و ممنوع شد که کسی به سمت پیکر مطهر رود طوری که چند روز به همین صورت افتاده بود و بوی مشک و زعفران از پیکر مبارک آن حضرت ساطع می شد.
معتصم دید این کرامات باعث تفضیح اوست دستور به دفن پیکر امام داد و به قولی عموم محبین اجتماع نمودند و پیکر حضرت را برداشتند.
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روایتی زیبا درباره سخن گفتن #امام_جواد (علیه السلام) در لحظه ولادت
ظهور نهمین نور ولایت
حکیمه - دختر حضرت موسی بن جعفر و عمهی امام محمد جواد علیهمالسلام، حکایت کند:
چون هنگام ولادت حضرت جواد الأئمه علیهالسلام نزدیک شد، حضرت ابوالحسن، امام رضا علیهالسلام مرا به همراه همسرش، خیزران - مادر حضرت جواد علیهالسلام - با یک نفر قابله (ماما) داخل یک اتاق قرار داد و درب اطاق را بست.
وقتی نیمهی شب فرا رسید، ناگهان چراغ خاموش شد و اتاق تاریک گشت؛ و ما ناراحت و متحیر شدیم که در آن تاریکی، در چنین موقعیتی حساس چه کنیم؟
در همین تشویش و اضطراب به سر میبردیم که ناگاه درد زایمان برخیزران عرض شد؛ و اندکی بعد وجود مبارک و نورانی حضرت ابوجعفر، محمد جواد علیهالسلام از مادر تولد یافت و با ظهور طلیعهی نورش تمام اتاق روشن گشت.
حکیمه گوید: به مادرش، خیزران گفتم: خداوند کریم به واسطهی وجود مبارک و نورانی این نوزاد عزیز، تو را از روشنائی و نور چراغ بینیاز گردانید.
پس چون نوزاد بر زمین قرار گرفت، نشست و نور تشعشع انوار الهی، تمام اطراف بدنش را فرا گرفت، تا آن که صبح شد و پدر بزرگوارش حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام تشریف آورد؛ و با لبخندی نوزاد عزیز را در آغوش گرفت؛ و پس از لحظهای او را در گهواره نهاد و به من فرمود: ای حکیمه! سعی کن که همیشه کنارش باشی.
حکیمه در ادامهی حکایت چنین گوید: چون روز سوم مولود فرا رسید، آن نوزاد عزیز چشمهای خود را به سوی آسمان بلند نمود و بعد از آن نگاهی به سمت راست و سمت چپ کرد و سپس با زبان صریح و فصیح اظهار داشت:
«أشهد أن لا اله الا الله، وحده لا شریک له، و أن محمدا عبده و رسوله».
و هنگامی که شهادت بر یگانگی خداوند متعال و رسالت حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر زبان جاری کرد، بسیار تعجب کردم و در حیرت قرار گرفته و با همان حالت از جای خود برخاستم و به حضور حضرت رضا علیه السلام آمدم و گفتم: صحنه ای بسیار عجیب و شگفتآوری را دیدم!
امام علیهالسلام فرمود: چه چیزی را مشاهده کردهای؛ که باعث شگفتی تو گشته است؟
در جواب حضرت گفتم: این نوزاد کوچک چنین و چنان گفت، و تمام جریان را برایش بازگو کردم.
همین که امام رضا علیهالسلام سخن مرا شنید، تبسمی نمود و سپس فرمود: چیزهای معجزهآسا و حیرتانگیز بیشتری را نیز مشاهده خواهی کرد. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها:
(1) الثاقب فی المناقب: ص 514، ح 432، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 394.
المناقب لابن شهرآشوب حَكِيمَةُ بِنْتُ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَتْ لَمَّا حَضَرَتْ وِلَادَةُ الْخَيْزُرَانِ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ ع دَعَانِي الرِّضَا ع فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ احْضُرِي وِلَادَتَهَا وَ ادْخُلِي وَ إِيَّاهَا وَ الْقَابِلَةَ بَيْتاً وَ وَضَعَ لَنَا مِصْبَاحاً وَ أَغْلَقَ الْبَابَ عَلَيْنَا فَلَمَّا أَخَذَهَا الطَّلْقُ طَفِئَ الْمِصْبَاحُ وَ بَيْنَ يَدَيْهَا طَسْتٌ فَاغْتَمَمْتُ بِطَفْءِ الْمِصْبَاحِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ بَدَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الطَّسْتِ وَ إِذَا عَلَيْهِ شَيْءٌ رَقِيقٌ كَهَيْئَةِ الثَّوْبِ يَسْطَعُ نُورُهُ حَتَّى #أَضَاءَ الْبَيْتَ فَأَبْصَرْنَاهُ فَأَخَذْتُهُ فَوَضَعْتُهُ فِي حَجْرِي وَ نَزَعْتُ عَنْهُ ذَلِكَ الْغِشَاءَ فَجَاءَ الرِّضَا ع وَ فَتَحَ الْبَابَ وَ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ أَمْرِهِ فَأَخَذَهُ وَ وَضَعَهُ فِي الْمَهْدِ وَ قَالَ لِي يَا حَكِيمَةُ الْزَمِي مَهْدَهُ قَالَتْ فَلَمَّا كَانَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ #رَفَعَ_بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ نَظَرَ يَمِينَهُ وَ يَسَارَهُ #ثُمَّ_قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقُمْتُ ذَعِرَةً فَزِعَةً فَأَتَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ هَذَا الصَّبِيِّ عَجَباً فَقَالَ وَ مَا ذَاكِ فَأَخْبَرْتُهُ الْخَبَرَ فَقَالَ يَا حَكِيمَةُ #مَا_تَرَوْنَ_مِنْ_عَجَائِبِهِ_أَكْثَر
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
باقر علم مصطفا هستم
وارث حلم انبیا هستم
ساکن عرش کبریا هستم
از اهالی کربلا هستم
سینه ام از غم و بلا چاک است
سنگ روی مزار من خاک است
نورم از نور حضرت زهراست
پدرمن شفیع روز جزاست
عشق من در تمامی دلهاست
جدمن آفتاب عاشوراست
سینه ام مملو از تب عشق است
مکتبم چونکه مکتب عشق است
همۀ خاطرات من درد است
زندگی و حیات من درد است
دفترم که دوات من درد است
تاقیامت بساط من درد است
آفتاب غمم غروب نداشت
اشک من از عزا دریغ نداشت
من خودم مشک پاره را دیدم
گلوی شیرخواره را دیدم
غارت گاهواره را دیدم
تن روی قناره را دیدم
ارباً ارباًی اکبر آبم کرد
زخم پهلوی او کبابم کرد
علم افتاد و عمه جان افتاد
ناگهان دیدم آسمان افتاد
تازیانه به جانمان افتاد
روی جسم همه نشان افتاد
قسمتم زخم خار صحرا شد
روی عمه شبیه زهرا شد
می شود نیزه دید و اشک نریخت؟
روی مقتل رسید و اشک نریخت؟
میشود دل برید و اشک نریخت؟
از گلو بوسه چید و اشک نریخت؟
دیدم از تل تنی که لرزان شد
وقتی افتاد نیزه باران شد
من خودم قتل شاه را دیدم
خیمۀ بی سپاه را دیدم
عمۀ بی پناه را دیدم
من خودم قتلگاه را دیدم
پدرم را اسیر تب دیدم
روزها را تمام، شب دیدم
گریه های رباب را دیدم
ناقۀ بی رکاب را دیدم
کل بزم شراب را دیدم
محمل بی حجاب را دیدم
دردلم زخمهای دشنام است
قاتل من خرابۀ شام است
شعر از مهدی نظری با اندکی دخل و تصرف
به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
متن روضه امام باقر علیه السلام
کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
تذکر: این متن برای استفاده خطبا و مداحان گرامی تهیه شده است اما استفاده از تمام فقرات آن در یک جلسه توصیه نمی شود.
برای دریافت ارجاعات به فایل پی دی اف مراجعه کنید.
شعر روضه امام باقر علیه السلام
السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد ابن علی ایها الباقر یابن رسول الله
ایام شهادت آقا امام باقر (علیه السلام) و دهه اول ذی الحجه و ایام حج بیت الله الحرامه
هر سال این روزا مدینه زائر داشت اما چند روز مونده به روز شهادت همه زائرا میرن برای حج بیت الله
الان کسی نیست کنار حرم مظلوم بقیع
دلها رو روانه کنیم مدینه سر به دیوارهای بقیع بگذاریم
خیلی این حرم غریبه وقتی زائر اولین بار میره مبهوت این غربت میشه
حرم چهار حجت خدا نه فرشی برای زوار داره نه چراغی و نه گنبد و نه ضریحی!
بریم در خونه امام باقر (علیه السلام)
همون آقایی که یادگار کربلا است یادگار کوفه و شام بلا است
همون آقایی که همسفر عمه جانش زینب و بی بی رقیه و کودکان حرمه
اگه زین العابدین چهل سال برای حسین گریه کرد امام باقر پنجاه سال گریه کرد ...
روضه کربلا رو باید این آقا و پدر مظلومش آقا امام سجاد (علیه السلام) بخونن
از لحظه وداع علی اکبر تو خیمه ها
از اون لحظه که دیدن حسین بدن قاسم رو بر می گردونه
از اون لحظه که عمو اومد تو خیمه تشنگی بچه های حسینو دید
از دست به دست شدن علی اصغر تو خیمه ها
اما نه ...
اگه از امام باقر سوال کنی کجا بیشتر به شما سخت گذشت
شاید جواب بده اون وقتی که دستای ما رو بسته بدن به عمه ام تازیانه می زدن
تازه فهمیدم بابام علی تو کوچه های مدینه چی کشید ...
بعد کربلا هم غربت و مظلومیت خانواده پیغمبر ادامه داشت
در روایته هشام ملعون حضرت رو به همراه امام صادق به شام احضار کرد به زندان انداخت
ننوشتن
اما شاید تا وارد شام شدن شروع کرد خاطرات رو برای پسرش امام صادق گفتن
پسرم ببین ما رو از دروازه ساعات وارد شهر کردن
اینجا چقدر به ما جسارت کردن چقدر عمه های ما رو جلو نامحرما معطل کردن ...
هشام وقتی دید نمی تونه آقا رو نگه داره می خواست حضرت رو آزاد کنه
گفت اگه خواسته ای داری بگو
حضرت فرمود من که میومدم خانواده م خیلی ترسیده بودن خلفت اهلی و عیالی مستوحشین لخروجی
یعنی من از تو خواسته ای ندارم فقط بگذار برگردم مدینه
عرضه بداریم آقاجان
الحمدلله شما برگشتین چشم خانواده شما دوباره روشن شد
اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
دلها بسوزه برا اون خانواده ای که عصر عاشورا تو خیمه ها منتظرن دوباره حسین برگرده
یه وقت صدای ناله ذوالجناح رو شنیدن
هی صدا میزنه الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها
گفتن شاید دوباره حسین برا وداع برگشته
اما بمیرم
همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند
این روضه رو امام زمان باید بخونه
عرضه داشت جد غریبم
وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً إِلَى خِيَامِكَ فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِياً وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ ... وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ
همه به سر و صورت زنان خودشونو به مقتل رسوندن
سکینه خاتون اومد بدن بابا رو بغل کرد اما چه بدنی؟ قطعه قطعه ... بی سر روی خاک افتاده
آیا کسی این نازدانه حسینو کرد؟ نه به خدا
فقط یه عده جمع شدن با تازیانه ...
نمیدونم از تازیانه بود یا از غصه بدن بی سر بابا گفتن از هوش رفت دید از گلوی بریده داره یه ناله ای میزنه
شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی ... شیعیان من هر وقت آب گوارایی خوردید لبهای تشنه منو یاد کنید هر وقت غربت کسی رو شنیدید برای غربت من گریه کنید.
آخه خود امام باقر علیه السلام یه روضه ای خونده برا جد غریبش
مردم خیال نکنید فقط حسین رو با شمشیر کشتن ... نه ...
لقد قتل بالسّيف و السّنان، و بالحجارة، و بالخشب، و العصا. و لقد أوطؤوه الخیل بعد ذلك.
#امام_باقر
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
1. روضه حضرت مسلم بن عقیل.m4a
9.99M
فایل صوتی روضه حضرت #مسلم_بن_عقیل
بازنشر
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹من اَتاکُم نَجَی🔹
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
«مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة»
دل دریایی و زلال شماست
ذرّه با یک اشارهات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
«مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است
که مطیع شما، مطیع خداست..
«قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام»
راه غیر از شما فریب و خطاست
«قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ
اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نَفَس جاری تو عین دعاست..
مشعل جامعه کبیرۀ تو
به یقین رهگشای اهل ولاست..
و خدا در طلیعۀ خلقت
عرش خود را به نورتان آراست..
📝 #محمود_شریفی
🌐 shereheyat.ir/node/3994
✅ @ShereHeyat
1. روضه حضرت مسلم بن عقیل.m4a
9.99M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت #مسلم_بن_عقیل (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی پیوست روضه #ورودیه
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه صوتی شب سوم نصرالهی فایل اول.m4a
14.77M
فایل صوتی پیوست روضه #حضرت_رقیه (سلام الله علیه)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
4. روضه حضرت حر شب چهارم نصرالهی.m4a
13.66M
فایل صوتی پیوست روضه #حضرت_حر (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
5. روضه شب پنجم حضرت عبدالله ابن الحسن.m4a
10.9M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت #عبدالله_ابن_الحسن (علیهما السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
6. روضه حضرت قاسم.m4a
13.91M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت #قاسم_بن_الحسن (علیهما السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه حضرت علی اصغر.m4a
15.31M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت #علی_اصغر (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
7. روضه دو شش ماهه.m4a
14.08M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت حضرت #محسن و حضرت #علی_اصغر (علیهما السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه شب هشتم نصرالهی.MP3
5.97M
فایل صوتی پیوست روضه حضرت #علی_اکبر (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مقتل حضرت عباس مجلس اول نصرالهی.m4a
17.86M
فایل صوتی پیوست روضه #حضرت_عباس (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
10. روضه شب عاشورا.m4a
14.17M
فایل صوتی پیوست روضه شب #عاشورا
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
9. روضه حضرت عباس مجلس دوم نصرالهی.m4a
8.21M
فایل صوتی پیوست روضه #حضرت_عباس (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی روضه #حضرت_عباس (علیه السلام)
[بازنشر صوت سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
#امام_کاظم علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹کلام الله🔹
ای کلیماللَه تماشا کن کلام الله را
بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را
نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را
در زمین و آسمانها رهبری آگاه را
روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر
گوهر رخشندۀ شش بحر نور است این پسر
این پسر بدرالمنیر و این پسر شمسالضحاست
این پسر بابالکرم، بابالولا، بابالعطاست
این پسر بابالمرادِ انبیا و اولیاست
این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست...
صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او
نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او
ماه ذیالحجهست محو آفتاب روی او
جنس آدم قبضهای از خاک پاک کوی او
چشم عیسی از فراز آسمانها سوی او
عروة الوثقای ارباب کرامت موی او
آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست
کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست
ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو
وحیِ ساعد خیزد از لبهای گوهربار تو
آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو
روح پاک انبیا و اولیا زوار تو
آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت
حضرت معبود مشتاق مناجات شبت...
ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک
آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک
با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک
بیولایت میشود رحمت، عذاب دردناک
میثم آلودهای عبد و ثناگوی شماست
هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/4038
✅ @ShereHeyat
#امام_کاظم علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#قصیده_واره
🔹درگاه کریم🔹
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَیبنجعفر بیشتر
گردنم در زیر دِین آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضربالمثلهای مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسانترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهلبیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر...
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
📝 #حسین_رستمی
🌐 shereheyat.ir/node/565
✅ @ShereHeyat