eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
3.3هزار دنبال‌کننده
24 عکس
15 ویدیو
71 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتگوی امام حسین علیه السلام و زینب کبری در شب عاشورا (مقایسه نقل ارشاد شیخ مفید با نقل های دیگر): با توجه به تفاوت های اندک بین نقل ارشاد و برخی نقل های دیگر در این نوشته تلاش شده است این نقل ها در کنار هم قرار بگیرد تا ذاکر اهل بیت بتواند در حین مرثیه خوانی از همه این نقل ها استفاده کند. متن عربی روایات به صورت مزجی: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ وَ أَبِي يَقُولُ- يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ‏ خَلِيلِ‏ كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏ مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏ وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏ وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏ وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏ - فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ وَ أَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا [و فی روایة: و كانت ضعيفة القلب‏- فأقبلت تجرّ اذيالها إلى الحسين. و فی روایة: و كانت في موضع آخر منفردة مع النّساء و البنات ] وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ : [فی روایة: و قالت: يا أخي! و يا قرّة عيني! ] وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ [فی بعض الروایات: الیوم مات جدی رسول الله] الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي [فی بعض الروایات: یا خلیفة الماضین و ثمال الباقین] [و فی روایة: و بقي ثمال أهل البيت، و اليوم ينعي إليّ نفسه] [و فی روایة: وَ بَكَى النِّسْوَةُ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ جَعَلَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ تُنَادِي وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وَا ضَيْعَتَنَا بَعْدَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏ و فی روایة: يا حسيناه! يا سيّداه! يا بقيّة أهل بيتاه! استقلت و يئست من الحياة و فی روایة آخر: فقالت: بأبي و أمّي أستقتل نفسي لك الفداء. فردّت غصّته، و ترقرقت عيناه بالدّموع و فی روایة: و جعلت أخته تنادي: وا محمّداه! وا أبا القاسماه! اليوم مات جدّي محمّد[فی روایة: جدی رسول الله]، وا أبتاه! وا عليّاه! اليوم مات أبي عليّ، وا أمّاه! وا فاطماه! اليوم ماتت أمّي فاطمة، وا أخاه! وا حسناه! اليوم مات أخي الحسن، وا أخاه! وا حسيناه! وا ضيعتنا بعدك يا أبا عبد اللّه.] فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَقَالَ لَهَا يَا أُخَيَّةُ لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ‏ فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ‏ أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَاهْ اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ ص أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ وَ قَالَ لَهَا يَا أُخَيَّةُ إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي‏ عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أَجْلَسَهَا عِنْدِي ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ و فی نقل الخوارزمی: ثمّ قال عليه السّلام: يا زينب! و يا أمّ كلثوم! و يا فاطمة! و يا رباب! انظرن إذا أنا قتلت، فلا تشقّقن عليّ جيبا، و لا تخمشن عليّ وجها، و لا تقلن في هجرا.
🔰گفتگوی امام حسین و زینب کبری علیهما السلام ترجمه بحار به نقل از ارشاد و همراه با نقل های دیگر شيخ مفيد از حضرت على بن الحسين عليه السلام روايت ميكند كه فرمود: در آن شبى كه پدرم صبح آن شهيد شد من نشسته بودم و عمه‏ام زينب مرا پرستارى‏ ميكرد. ناگاه ديدم پدرم داخل خيمه خود شد و جوين كه غلام ابو ذر بود نزد پدرم بود. جوين شمشير پدرم را آماده و اصلاح ميكرد. پدر بزرگوارم اين اشعار را ميخواند: 1- يا دهر اف لك من‏ خليل‏ كم لك بالاشراق و الاصيل‏ 2- من صاحب و طالب قتيل‏ و الدهر لا يقنع بالبديل‏ 3- و انما الامر الى الجليل‏ و كل حى سالك سبيلى‏ 1- يعنى اى روزگار اف بر تو باد! چقدر صبح و شام. 2- دوست و جوينده (حق و حقيقت) را مقتول و شهيد ميكنى؟ روزگار به عوض و بدل گرفتن قانع نمى‏شود. 3- جز اين نيست كه اختيار امر (بدست قدرت) خداى جليل است و هر شخص آگاه بيدارى طريقه مرا خواهد پيمود. پدرم اين اشعار را دو يا سه مرتبه تكرار كرد تا من كاملا آنها را شنيدم و فهميدم و دريافتم كه منظور پدرم چيست. گريه راه گلوى مرا مسدود نمود، از گريه خوددارى كردم و ساكت شدم و دانستم كه بلاء مقدر شده است! عمه‏ام زينب نيز آنچه را كه من شنيدم او هم شنيد. او زن بود، شأن زنان اين است كه رقيق القلب و كم طاقت هستند و نتوانست خوددارى كند، لذا از جاى برجست و در حالى كه دامن لباسش به زمين كشيده ميشد و پا برهنه بود خود را به امام حسين عليه السلام رسانيد. [در روایت دیگر آمده است: عمه ام دل نازک بود. همچنین در روایتی آمده است که زینب کبری در هنگام شنیدن این ابیات در جای دیگری بین زنان و دختران بود ] و فرياد زد: [طبق روایتی: نخست صدا زد ای برادرم و ای نور دیده ام] اى كاش مرگ زندگى مرا نابود ميكرد! گويا: امروز مادرم فاطمه از دنیا رفت و پدرم على شهيد شده است و برادرم حسن از دست رفته است! توئى باقيمانده گذشتگان و پناهگاه بازماندگان مائى. و طبق روایتی فرمود: و اینک یادگار خانواده ام باقی مانده است و اما اونیز اکنون از مرگ خود خبر می دهد] [و طبق روایتی عرضه داشت ای حسین من و ای آقای من ای باقیمانده از اهل بیت من اکنون از زندگی بیزار شدم ] [به نقل دیگر عرضه داشت: پدر و مادرم به فدای تو! آیا تو کشته خواهی شد؟ جان به فدای تو! و اشک های زینب جاری شد. ] [و به نقلی زنان گریستند و به صورت ها زدند و گریبان ها چاک زدند و ام کلثوم شروع به ناله کرد که: وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِيَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَيْنَاهْ وای از نابودی ما بعد از تو يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏ ] و طبق روایت دیگر خواهرش شروع به ناله زدن کرد که: وا محمّداه! وا أبا القاسماه!امروز جدم رسول خدا درگذشت. وا أبتاه! وا عليّاه! امر وز پدرم علی از دنیا رفت ، وا أمّاه! وا فاطماه! امروز مادرم را از دست دادم، وا أخاه! وا حسناه! امر وز برادرم حسن از دنیا رفت، وا أخاه! وا حسيناه! وای از نابودی ما بعد از تو يا أبا عبد اللّه.] امام حسين عليه السلام متوجه حضرت زينب شد و به وى فرمود: يا اخته! لا يذهبن حلمك الشيطان‏ يعنى اى خواهرم! مبادا شيطان صبر تو را ببرد. سپس چشمان مبارك امام عليه السلام پر از اشك شد و فرمود: لو ترك القطا ليلا لنام‏ يعنى اگر پرنده قطا را يك شب آزاد ميگذاشتند ميخوابيد. زينب كبرا گفت: وا ويلاه آيا تو خويشتن را مظلوم مقهور ميدانى! اين خبر بيشتر قلب مرا جريحه دار ميكند و بر من ناگوارتر است. سپس لطمه بصورت خود زد و متوجه گریبان خويشتن گرديده آن را پاره كرد و بحال غش افتاد! امام حسين عليه السلام برخاست و آب بصورت آن بانوى مظلومه پاشيد و به وى فرمود: اى خواهرم! نسبت به خدا پرهيز كارى را پيشه كن و به شكيبائى كه خدا بتو عطا كند صبور باش، بدان كه اهل زمين خواهند مرد و اهل آسمان باقى نمى‏مانند، هر چيزى غير از ذات مقدس پروردگار هلاك خواهد شد. همان خدائى كه خلق را بقدرت خود آفريده است و خلق را خواهد بر انگيخت و يكه و تنها است. پدرم از من بهتر بود، مادرم از من نيكوتر بود، برادرم از من بهتر بود، وظيفه من و هر مسلمانى اين است كه بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تأسى نمائيم. امام حسين زينب كبرا را به اين قبيل سخنان امر بصبر ميكرد و ميفرمود: اى خواهر! من تو را قسم ميدهم و بايد قسم مرا قبول كنى: لا تشقي علي جيبا و لا تخمشي علي وجها يعنى مبادا دامن خود را براى من چاك بزنى! مبادا صورت خود را در عزاى من بخراشى، مبادا وقتى من شهيد شدم براى من صدا به وا ويلاه بلند كنى سپس پدرم عمه‏ام زينب را آورد و نزد من نشانيد. [و طبق نقلی صدا زد: يا زينب! و يا أمّ كلثوم! و يا فاطمة! و يا رباب! نگاه کنید هنگامی که من کشته شدم بر من گریبان پاره نکنید و بر صورت خویش ناخن نکشید و سخنان نا روا نگویید ] امام عليه السلام پس از اين جريان از خيمه خارج شد. کانال روضه های مکتوب در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/rozehayemaktoub
12. روضه مکتوب شب عاشورا.pdf
186.6K
✍️متن روضه شب عاشورا [بازنشر روضه سال گذشته] صوت روضه شب عاشورا کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه شب عاشورا قسمت پنجم گفتگوی امام حسین علیه السلام و زینب کبری سلام الله علیها السَّلَامُ عَلَى خَامِسِ أَهْلِ الْكِسَاءِ السَّلَامُ عَلَى غَرِيبِ الْغُرَبَاءِ السَّلَامُ عَلَى شَهِيدِ الشُّهَدَاءِ السَّلَامُ عَلَى قَتِيلِ الْأَدْعِيَاءِ السَّلَامُ عَلَى سَاكِنِ‏ كَرْبَلَاءَ السَّلَامُ عَلَى مَنْ بَكَتْهُ مَلَائِكَةُ السَّمَاء شب عاشورا است امشب کربلا چه خبره یه سری بزنیم خیمه های حسین امشب غم عالمی به دل زینب کبری افتاده نوشتن ابی عبدالله شروع کرد کم کم دل زینبو آماده کنه همین طور که شمشیر رو اصلاح می کرد با خودش شعری رو می خوند یا دهر اف لک من خلیلٍ ... ای روزگار اف بر تو باد تو دوست خوبی برا حسین نبودی طبق نقل، امام سجاد می فرماید من فهمیدم بابا داره چی میگه بغض گلومو گرفت اما تحمل کردم اما عمه جانم زینب تا این جمله ها رو از حسین شنید شروع کرد به سر و صورت زدن و ناله زدن حسین من لیت الموت اعدمنی الحیاة ای کاش می مردم این روز رو نمی دیدم آخه تو یادگار مادرم بودی یا خلیفة الماضین الیوم مات جدی محمد المصطفی الیوم مات ابی علی المرتضی الیوم ماتت امی فاطمه حسین من هر کدوم از این عزیزانم رو از دست دادم دلم به تو خوش بود اما امشب نشستی داری به من خبر رفتن می دی برخی نوشتن طوری زینب ناله زد دیدن بی بی غش کرد حسین شروع کرد آب پاشیدن و آروم کردن خانم. عرضه بداریم حسین جان این زینب که از شنیدن خبر فراق این طور به سر و صورت می زنه و بیهوش میشه چه می کنه فردا عصر عاشورا ... اون لحظه که میاد کنار گودی قتلگاه یه وقت نگاه کنه ببینه یه بدن بی سر قطعه قطعه زخم وجراحت تمام این بدن رو گرفته زبان حالش این باشه ای بدن بی سر هل انت اخی و ابن امی یعنی ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم با اینکه در کنار تو یک عمر بوده ام نشناسمت کنون که تو باشی برادرم یه وقت زینب ببینه سکینه خاتون خودش رو برسونه کنار بدن بابا زبان حالش این باشه: یا ابتاه انظر الی عمتی المضروبة حالا هم ناله شو با امام زمان ناله بزن یا حسین [درباره نقل های مختلف شب عاشورا پیام قبل را ببینید] کانال روضه های مکتوب در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/rozehayemaktoub
11. مقتل سید الشهدا در روز عاشورا.pdf
444K
✍️متن ویژه مقتل خوانی روز عاشورا با خط درشت [بازنشر روضه سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
11. مقتل سید الشهدا در روز عاشورا.pdf با خط ریز.pdf
388.1K
✍️متن ویژه مقتل خوانی عاشورا با خط ریز [بازنشر روضه سال گذشته] کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
13. روضه کوتاه شام غریبان.pdf
162.1K
✍️متن روضه شام غریبان [بازنشر روضه سال گذشته] متن روضه به صورت پیام متنی در پیام بعد👇👇👇 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مجلس پنجم: شام غریبان امشب اگه چشم دلتو باز کنی شاید هنوز خیمه گاه حسین داره می سوزه گفت داداش اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند پس از چه رو به خیمه ما سنگ می زنند زینب بچه ها رو زیر خیمه جمع کرده نمی دونم دیگه آیا توانی تو بدن زینب مونده یا نه؟ آخه زینب چه کنه عرضه بداریم حسین جان کنار بدن عباس گفتی بیچاره شدم حالا ببین حال زینبو از یه طرف دلش گوشه قتلگاهه بدن برادرش روی زمین گرم کربلا از یه طرف امام سجاد با اون حال بیماری گوشه خیمه افتاده از یه طرف هرکدوم از این بچه ها تو بیابونا فرار کردن انقدر تو این بیابونا دویده آخه تا حمله کردن به خیمه ها هر چی تو این خیمه ها بود غارت می کردن یا صاحب الزمان یا غیرة الله عذر می خوام دو تا گوشواره از بانوان حرم آل الله بهش جسارت شد یکی تو کوچه بنی هاشم امام صادق فرمود طوری با سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره مادرم شکست یه جا همین جا یعنی عصر عاشورا بود نوشتن حمله کردن طوری گوشواره ام کلثومو کشیدن گوش رو پاره کردن برادر جان از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
پیوند لحظات آخر عمر رسول خدا (صلی الله علی و آله) با روضه قتلگاه و دروازه کوفه(قطعه دوم) بلال نقل می کنه لحظات آخر بچه ها وارد شدن خودشون رو سینه پیغمبر انداختن امیر المومنین احساس کرد آقا داره اذیت میشه آخه سینه محتضر باید سبک باشه اومد بچه ها رو از بدن بابا برداره آقا صدا زد علی جان بذار این لحظه آخری بوی حسین و حسنم رو بشنوم عرض کنیم یا ابا عبدالله یوم علی صدر النبی یوم علی وجه الثری زبان حال زینب همین بود عصر عاشورا ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست یا رسول الله همون حسینی که هر وقت می بوسیدی می فرمودی اقبل موضع السیوف دارم جای شمشیرها رو بوسه می زنم یه جمله ای گفت زینب در دروازه کوفه گفت حسین جان فکر نمی کردم این طور مقدر باشه شاید می خواست بگه حسین جان شنیده بودم شمشیر می زنن اما یه وقت دیدم دارن اسباشونو آماده می کنن بر سینه حسین ... کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
ذکر مصیبت حضرت زینب (سلام الله علیها) در آدرس ذیل دوازده مجلس روضه کوتاه زینب کبری را در آدرس ذیل و پیام های بعد از آن مشاهده فرمایید: دوازده مجلس روضه کوتاه خانم زینب کبری (سلام الله علیها ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار) همچنین برای مشاهده ارجاعات سندی فایل پی دی اف را ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/795 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
🔰چند روضه کوتاه برای بی بی دو عالم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) 🔸مجلس اول: ذکر مصیبت ورودیه کربلا وقتی وارد کربلا شدن بانوان حرم رو با احترام از محمل ها پیاده کردن اون زینبی که امیر المومنین شبها برای زیارت پیامبر می فرستاد حسنین دور و بر زینب می رفتن چراغ حرم رو خاموش می کردن تا کسی قد و قامت زینبو نبینه اینجا هم لابد عباس اومد علی اکبر اومد جوانان بنی هاشم اومدن دور و بر زینبو گرفتن با احترام و جلالت پیاده کردن اما عرض کنیم حسین جان کجا بودی روز یازدهم محرم اون لحظه که زینب همه رو سوار کرد امام سجاد با حال بیماری شدید سوار بر مرکبی شد یه وقت زینب یه نگاهی دور و برش کرد ببینه یه محرم دور وبر زینب نمانده کمکش کنه شاید صدا زد حسین جان کجایی خواهرو کمک کنی شاید یه نگاه به علقمه کرد عباسم از وقتی دستای تو رو جدا کردن لباس اسیری به تن کردم ... راوی می گه: یادم نمیره روز یازدهم محرم َ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ ع وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ‏ حَزِينٍ‏ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ يَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَيْكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ ناله بزن بگو یاحسین کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس دوم: پیوند بین روضه لحظات آخر عمر شریف حضرت زهرا و سید الشهدا نمیدونم چه سریه دو نفر بودن نذاشتن لحظه آخر کسی بالا سرشون باشه اولی مادر ساداته حسنین رو فرستاد مسجد علی هم مشغول نمازه صدا زد اسما چند لحظه صبر کن بعد صدام بزن اگه صدام زدی جوابتو ندادم برو علی خبر کن اصلا نمی دونم مظهر وفا است مظهر حیا است هیچ وقت کاری که علی نتونه انجام بده نخواست آخه هر زنی زمین بخوره شوهرشو صدا میزنه اما قربونت برم مادرجان یه وقت دیدن ناله زد یا فضه خذینی فضه بیا که محسنمو کشتن دومی هم خود حسینه امام زمان فرمود لحظه آخر یه نگاه غریبانه ای می کرد به سمت خیمه ها تدیر طرفا خفیا الی رحلک حضرت آیت الله بهجت فرموده بودن نگید زینب داشت نگاه می کرد آخه تا دید زینب اومده داره تماشا می کنه با چشم اشاره کرد خواهرم برگرد یعنی زینب جان همین که مادرم تماشا می کنه بسه ناله بزن بگو یا حسین کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس سوم: روضه وداع سید الشهدا با خیمه ها عرضه بداریم یا صاحب الزمان همون زینبی که شب عاشورا خبر شهادت برادر رو نتونست تحمل کنه چه کرد اون لحظه که دید ظهر عاشورا حسین آمد کنار خیمه برا وداع یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه علیکن منی السلام صدا زد یه پیراهن کهنه برام بیارید فإنی مقتول مسلوب اینا اگه منو بکشن منو برهنه می کنن ‏ لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش زتنش لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش همه عالم رو غم گرفته بود لحظه وداع حسین ملائکه داشتن تماشا می کردن یه وقت زینب دید برادر به گریه افتاد صدا زد برادر جان چشمت گریان نباشه فرمود چطور گریه نکنم وقتی می بینم ساعتی بعد شما رو به اسیری می برن اما یه وقت دید ناله سکینه بلند شد یه نگاهی به سکینه انداخت گفتن و کان یحبها حبا شدیدا دیدن سکینه رو بغل کرد اشکاشو پاک کرد صدا زد سکینه جان تو دیگه با گریه هات دل بابارو آتش نزن لاتحرقی قلبی بدمعک حسرة ما دام منی الروح فی جثمانی بعد از من گریه فراوان دارید دیدن حسین راه افتاد به سمت لشگر اما بعضی نقل کردن یه وقت دید خواهرش صدا میزنه مهلا یا اخی بذار یه بار دیگه نگات کنم موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص482 و نیز موسوعة شهادة المعصومین ج2 ص381 عن الاسفراینی: ثمّ إنّ الحسين عليه السّلام أراد وداع النّساء، و هو آيس باكي العين، فتلقّته أخته زينب، و قالت له: لا أبكى اللّه عينك.فقال: كيف‏ لا أبكي‏ و عمّا قليل تساقون بين الأعداء فأقبلت سكينة و هي صارخة، و كان يحبّها حبّا شديدا، فضمّها إلى صدره و قال: سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي‏ منك البكاء إذا الحمام دهاني‏ لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة ما دام منّي الرّوح في جثماني‏ فإذا قتلت فأنت أولى بالّذي‏ تأتينه‏ یا خيرة النّسوان‏ موسوعة الامام الحسین موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص476 به نقل از البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 345- 346- مثله الدّربندي، أسرار الشّهادة،/ 423 همچنین ر،ک: ترجمه ذریعة النجاة ص290 فأراد عليه السّلام أن يخرج من الخيمة، فلصقت به زينب، و قالت: مهلا يا أخي توقّف حتّى أزوّد من نظري وداع‏لأتلاق بعده: فمهلا أخي قبل الممات هنيئة لتبرد منّي لوعة و غليل‏ فجعلت تقبّل يديه و رجليه، و أحطن به سائر النّسوان، يقبّلن يده و رجله‏ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس چهارم: روضه بازگشت ذوالجناح وارد میدان شد کاری کرد مردم یاد رزم علی تو میدان افتادن هربار حمله می کرد برمی گشت وسط میدان صدا میزد لاحول و لا قوة الا بالله شاید می خواست به زینب خبر بده هنوز زمین نیافتادم هر کس زمین می افتاد به حسین خبر می داد اما بمیرم حسین کسی رو نداشت بهش خبر بده غریبانه روی زمین افتاد یه وقت اهل حرم شنیدن یه صدایی از بیرون خیمه ها بلند شد شاید گفتن دوباره حسین برگشته اما بمیرم همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند هر کی یه جور درددل می کرد اما میگن مجلس بابا رو دختر گرم می کنه آمد کنار ذو الجناح ذوالجناح یه سوالی دارم میدونم بابامو کشتن اما بگو ببینم یا جواد ابی هل سقی ابی ام قتل عطشانا (1) راوی میگه هیچ وقت فراموش نمی کنم زینب را شب عاشورا است روضه باید روضه عاشورایی باشه یه وقت نگاه کنه ببینه هر کی با هر چه در دست داره به بدن عزیز زهرا می زنه چرا این حرفو میگم آخه امام باقر فرمود همه با شمشیر نبود بعضیا با نیزه می زدن بعضیا با تیر می زدن هرکی سلاح نداشت سنگ می زد (2) بمیرم زینب سه چهار سال نداشت دید مادرش بین در و دیوار رسول الله رو صدا می زنه حالا زینب به اضطرار افتاده یه وقت رو کرد به سمت پیغمبر پس با زبان پرگله آن بضعه بتول رو کرد بر مدینه که یا ایها الرسول این کشته فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست. اللهم صل علی محمد و آل محمد (1) این نقل را از آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی و برخی علمای دیگر دیده ام اما عجالتا مدرک آن را پیدا نکردم برخی سایت ها به تذکره الشهدا آدرس داده بودند. 2. الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري) ؛ المتن ؛ ص122 بعض اصحابنا رواه ان ابا جعفر (ع) قال‏ كان ابى مبطونا يوم قتل‏ ابو عبد الله الحسين بن على عليهما السلم و كان فى الخيمة و كنت ارى موالياتنا كيف يختلفون معه يتبعونه بالماء يشد على الميمنة مرة و على الميسرة مرة و على القلب مرة و لقد قتلوه قتلة نهى رسول الله ص، ان يقتل بها الكلاب و لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصى و لقد اوطأه الخيل بعد ذلك. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس پنجم: شام غریبان امشب اگه چشم دلتو باز کنی شاید هنوز خیمه گاه حسین داره می سوزه گفت داداش اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند پس از چه رو به خیمه ما سنگ می زنند زینب بچه ها رو زیر خیمه جمع کرده نمی دونم دیگه آیا توانی تو بدن زینب مونده یا نه؟ آخه زینب چه کنه عرضه بداریم حسین جان کنار بدن عباس گفتی بیچاره شدم حالا ببین حال زینبو از یه طرف دلش گوشه قتلگاهه بدن برادرش روی زمین گرم کربلا از یه طرف امام سجاد با اون حال بیماری گوشه خیمه افتاده از یه طرف هرکدوم از این بچه ها تو بیابونا فرار کردن انقدر تو این بیابونا دویده آخه تا حمله کردن به خیمه ها هر چی تو این خیمه ها بود غارت می کردن یا صاحب الزمان یا غیرة الله عذر می خوام دو تا گوشواره از بانوان حرم آل الله بهش جسارت شد یکی تو کوچه بنی هاشم امام صادق فرمود طوری با سیلی به صورت مادرم زدن گوشواره مادرم شکست یه جا همین جا یعنی عصر عاشورا بود نوشتن حمله کردن طوری گوشواره ام کلثومو کشیدن گوش رو پاره کردن برادر جان از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس ششم: روضه وداع اهل حرم با قتلگاه تا اومدن قافله رو حرکت بدن بانوان حرم اصرار کردن بذارید ما یه بار دیگه با عزیزانمون وداع کنیم تا رسیدن به قتلگاه خودشونو انداختن رو این بدن ها چه غوغایی به پا شد نگاه کنن ببینن این ملعون ها کشته های خودشونو نماز خوندن دفن کردن اما بدن عزیز زهرا در نقل داره امام سجاد فرمود من طوری به این بدن ها نگاه می کردم گویا جان داشت از بدنم خارج می شد زینب آمد حال امام سجاد رو دید صدا زد یادگار برادرم داری با جون خودت بازی می کنی گفتم عم چطور ناله نزنم وقتی میبینم عزیزانم رو روی خاک رها کردن کاروان اومدن خودشونو رو این بدن ها انداختن مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله سالاری هست عرضه بدرایم علی جان شب شام غریبان زهرا تا اومدی بندهای کفنو ببندی بچه ها خودشونو انداختن رو بدن مادر از آسمان ندا آمد یا ابا الحسن بچه ها رو از بدن مادر بردار ملائکه خدا به گریه افتادن علی جان این فرشته ها کجا بودن کربلا کنار گودی قتلگاه آخه اینجا شما بچه ها رو آرام می کردی می بوسیدی از بدن مادر حدا می کردی اما آیا کسی بود کربلا عزادارای حسینو آروم کنه نه به خدا فقط یه عده جمع شدن با تازیانه به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند/ نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند/ سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی/ نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس هفتم: مکالمه امام سجاد با زینب کبری با مشاهده قتلگاه 🔸خودش فرمود وقتی نگاه کردم دیدم بابام اهل بیت پیغمبر همه کشته رو زمین افتادن طوری غم دلم رو گرفت داشت جون از بدنم خارج می شد زینب متوجه شد صدا زد مالی اراک تجود بنفسک یا بقیة جدی چرا داری با جونت بازی میکنی تو یادگار برادرمی فرمود عمه جان چطور گریه نکنم وقتی می بینم پدرم برادرم عموهام مضرجین بدمائهم مرملین بالعری وقتی می بینم عزیزان خونی رو خاک افتادن این ملعون ها همه کشته های خودشون رو دفن می کنن اما شهدای ما روی زمین افتادن قافله سالار من ، کجایی ای دوای دردم … پی تو هرکجا میگردم ، تو رو تو قتلگاه گم کردم… ای بدن صد پاره ، رو خاک داغ این صحرایی!! چرا مقطع الاعضایی ، بگو کجا برم تنهایی ، وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ، یه خواهری داره میبینه!!! یکی میشینه روی سینه ، وای من از عاشورا… باید بمیره از غم دنیا ، تو قتلگاه به پیش زهرا… دوازده ضربه زد واویلا ،داغته روی سینم و… چه حالی داشت امام سجاد علیه السلام گفتن چندین سال شتری که بر او سوار می شو تازیانه نمی زد. عمری بر بابا گریه می کرد مگه یادم میره اون داغی که کسی ندیده مگه یادم میره من بودم و گلای چیده مگه یادم میره من بودم و سر بریده مگه یادم میره یک کاروان بچه و زن رو مگه یادم میره اون ماجراهای کفن رو مگه یادم میره طعنه های خولی به من رو کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس هشتم: روضه ورودیه شام رسمه همه جا از زائرای کربلا استقبال می کنن اما یه مشت زائر کربلا رسیدن به شهر شام اما عجب قافله ای یه مشت زنها و دختران معصوم! اما آیا مردم شام از این زوار حسین پذیرایی کردن یا نه؟ دستور دادن در رو بستن سه روز همه شهر رو آذین کردن گفتن هزاران نفر جمع شدن همه کف می زدن و می رقصیدن نگفتن این دخترا عزادارن به خدا همین مصیبت برای یه عمر گریه کردن کافیه مثیر الاحزان نقل می کنه میگه ام کلثوم اومد پیش شمر لعین صدا زد یه خواسته ای دارم ببین کار دختر علی به کجا کشیده باید از دشمن خدا خواهش کنه صدا زد دو تا خواسته دارم اول اینکه ما رو از یه دروازه خلوت وارد شهر کنید دوم اینکه دستور بده این سر ها رو از بین محمل ها جلو ببرن مردم به این سرها نگاه کنن دیگه به خانواده پیغمبر تماشا نکنن چه کرد شمر؟ گفتن دستور داد از یه دروازه شلوغ از وسط جمعیت قافله رو وارد شهر کردن از طرفی هم دستور داد سر ها آوردن کنار محمل ها نمی دونم شاید سر زینب و کنار محمل حسین سر علی اکبر رو کنار محمل سکینه ... حسین اما ای کاش به همین اکتفا می کردن دستور داد ناموس علی رو روی شترای بی محمل آوردن جلوی مسجد جامع همون جا که مردم اسیرا رو تماشا می کردن قافله رو نگه داشتن کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
مجلس نهم: مجلس یزید گفتن از دروازه تا کاخ راه زیادی نبود اما این قدر جمعیت زیاد بود و اهل بیت رو در شهر گردوندن غروب بود کاروان رسیدن به کاخ یزید ملعون اقبال الاعمال به نقل از امام سجاد علیه السلام نقل می کنه من رو روی شتر بی محمل سوار کرده بودن «و راس الحسین علی عَلَم» سر حسین بالای نیزه دور و بر ما همه با نیزه آماده بودن هر کدام از این زن وبچه گریه می کرد با نیزه آرام می کردن اما عرضه بداریم یا صاحب الزمان همه این مصیبت ها رو عمه سادات دید و صبر کرد اما یه جا بود طاقت زینب تمام شد اونم اون لحظه ای بود که ببینه سر بریده برادر روی تشت طلا داره قرآن تلاوت می کنه اما اون ملعون دست ببره با چوب خیزران ... اینجا بود گفتن زینب دستهای بسته شو بالا برد گریبان چاک کرد ... فاما زینب فاهوت ای جیبها فشقتها ... و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub