✍فهرست مطالب درباره مصائب اسارت آل الله
مصائب اسارت
نکته مهم: لزوم افشای ظلم ظالمان در کنار حفظ حریم اهل بیت
🔸 تبیین اجمالی مصیبت اسارت اهل بیت
🔰 تشریح مصائب اسارت بر اساس متون مقتل
🔴 ۱. طی مسیر بر شتران بدون سایه بان
🔴 ۲. طی مسیر بدون جهاز مناسب (زیر انداز)
۲.۱. مصیبت عظیم نهفته در واژه «أقتاب»
۲.۲ تعابیر گوناگون مقاتل درباره بدون محمل بودن مرکب کاروان
۲.۳. تغییر چهره اسیران کربلا از شدت سختی های مسیر
۲.۴. سابقه جنایت سوار کردن مظلومان بر شتران بی محمل در رفتار بنی امیه
🔴 3. مکشفات وجوههن
🔴 4. جمع شدن مردم برای تماشای اسیران
🔴 5. گرداندن اسیران در بازارها
🔴 6. پابرهنگی اسیران
🔴 7. بستن اسیران با طناب و زنجیر آهن
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
⭕️مصائب کاروان مخصوص به عصر عاشورا و روز یازدهم👇👇👇
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
🔴13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
درباره تازیانه و کعب نی زدن بر اسیران اهل بیت مدارکی موجود است که در ذیل می آید، اما قبل از آن باید به قرائنی توجه داشت که مطلب را روشن تر می سازد:
اولا: درباره حرکت اسیران تعابیری مانند «مانند اسیران بردن» یا «مانند اسیران ترک و دیلم و زنگبار بردن» در گزارشات گوناگونی به کار رفته است که بدیهی است کسانی مانند قتله کربلا که قافله ای را به اسارت می برند با هر بهانه ای اسیران را مورد ضرب و شتم قرار خواهند داد.
ثانیا: وقتی جنایات روز عاشورا مانند بستن آب، تیرزدن طفل به شیرخوار، حمله به نوجوان یازده ساله مانند عبدالله و تیر زدن دوباره به او، اسب دواندن به پیکر سیدالشهدا و حتی ذبح طفلان مسلم و دو طفل از خاندان عبدالله بن جعفر در اسارت و ... نظری انداخته شود، تصور تازیانه زدن به اسیران امری سهل خواهد بود.
ثالثا: اگر گزارش حمله به خیمه ها و آتش زدن آن و غارت لباس ها به وسیله استفاده از زور با آن جزئیات ویژه بررسی شود احتمال اینکه دشمن در این غارت همه جانبه دست از ضرب و شتم خاندان رسالت برداشته باشد امری به غایت دور از ذهن خواهد بود.
در عین حال برخی گزارشات به خصوص در این باره وارد شده است:
🔸نقل لهوف از امام سجاد علیه السلام درباره ورود به شام
سيّد ابن طاووس از امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: پدرم امام زين العابدين عليه السّلام مىفرمود: «چون ما را به نزد يزيد مىبردند، مرا بر شتر برهنه سوار كرده بودند، و مخدرات اهل بيت را بر اشترهاى برهنه سوار كرده بودند و در عقب من بودند، و سر بزرگوار پدر عالي مقدارم بر سر نيزه بود و در پيش روى ما مىبردند، و نيزهداران آن كافران بر دور ما احاطه كرده بودند، و هريك از ما را كه مىديدند كه اشک از ديده ما جارى مىشود، نيزه را بر سر ما مىكوبيدند. با اين حال ما را داخل آن شهر شوم كردند. چون داخل آن شهر شديم ملعونى ندا كرد: «اينها اسيران اهل بيت ملعونند.»
🔸نقل بحار درباره سیاه شدن پیکر زینب کبری از تازیانه دشمن در عصر عاشورا
در روایت فاطمه بنت الحسین آمده است : «ناگهان کعب نیزه بین دو کتف من فرود آمد پس به رو به زمین افتادم پس گوش مرا پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا برگرفت و خون روی چهره من جاری شد ... عمه صدا زد: دخترم! عمه تو نیز مانند تو [بدون پوشش] است پس دیدم سر او بدون پوشش و پیکر او از ضربه ها سیاه شده است.»
« ... و إذا بكعب الرمح بين كتفي فسقطت على وجهي فخرم أذني و أخذ قرطي و مقنعتي و ترك الدماء تسيل على خدي ... فقالت يا بنتاه و عمتك مثلك فرأيت رأسها مكشوفة و متنها قد أسود من الضرب »
🔸نقل شاعر قرن چهارم درباره تازیانه زدن به اسیران
این مرثیه از ابوالقاسم زاهی شاعر متوفی 352 در مناقب ابن شهر آشوب نقل شده است.
«و فاطمة عقلها طائر إذ السوط في جنبها أبصرت»
یعنی: و می بینم فاطمه [بنت الحسین] را که حیران است وقتی تازیانه ها بر پهلوی زینب می خورد.
ادامه در مطلب بعد
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴ادامه مطلب گذشته درباره تازیانه زدن به اهل بیت در اسارت
🔸گزارش سید نعمة الله جزائری از تازیانه زدن زجر بن قیس
حضرت سکینه در مجلس یزید خطاب به وی فرمود: ای یزید من از روزی که پدرم به شهادت رسیده است خواب نرفته ام زیرا نمی توانستم بر پشت مرکب مجروح و لاغر خواب روم و هر وقت از روی این مرکب به زمین می افتادم این زجر بن قیس با خشونت به من تازیانه می زد و کسی نبود که مرا از دست او خلاص سازد. پس یزید و همراهانش زجر را نفرین کردند.»
«فقالت: يا يزيد! ...، إنّي لم أنم منذ قتل أبي الحسين لأنّي لم أتمكّن من الرّكوب على ظهر أدبر أعجف هذا، و كلّما عثر بي يقهرني هذا زجر بن قيس يوشحني بالسّوط، فلم أر من يخلصني منه. فلعنه يزيد و جلساؤه.»
🔸جداکردن حضرت سکینه از پیکر سیدالشهدا
گزارشاتی که درباره جداکردن حضرت سکینه سلام الله علیها آمده است نشان می دهد که ایشان را به صورت دسته جمعی و با زور و اجبار از پیکر پدر جدا کردند که این برخورد دسته جمعی بدون ضرب و شتم نمی تواند باشد.
«ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه.»
البته مقاتل متاخر گزارشاتی درباره تازیانه زدن به اسیران در حرکت از کربلا و غیر آن نیز نقل کرده اند از جمله:
🔸گزارش مقتل مقرم از تازیانه زدن
مقرم در مقتل خود نقل می کند: «... پس از اینکه زجر بن قیس به نزد اسیران آمد و فریاد زد و آنان از نزد پیکر شهدا بلند نشدند با تازیانه آنان را حرکت داد ...»
«و بعد الزّوال ارتحل إلى الكوفة، و معه نساء الحسين، و صبيته و جواريه و عيالات الأصحاب و كنّ عشرين امرأة، و سيّروهنّ على أقتاب الجمال بغير وطاء، كما يساق سبي الترّك و الرّوم و هنّ ودائع خير الأنبياء.
و أتاهنّ زجر بن قيس، و صاح بهنّ فلم يقمن، فأخذ يضربهنّ بالسّوط، و اجتمع عليهنّ النّاس حتّى اركبوهنّ على الجمال. و ركبت العقيلة زينب ناقتها.»
🔸جمله «و الی عمتی المضروبة»
در کتاب مرحوم دربندی چنین آمده است که حضرت سکینه سلام الله علیها در هنگام رسیدن به پیکر پدر از تازیانه اعدا بر عمه سادات سخن گفته است.
«ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها وهي تقول: يا أبتاه! ألبسني بنو اميّة ثوب اليُتْم، يا أبتاه! إذا أظلم عليَّ اللّيل مَن يحمي حماي؟ يا أبتاه! إذا عطشت، فمَن يروى ظمأي؟ يا أبتاه! انظر إلى رؤوسنا المكشوفة، وإلى أكبادنا الملهوفة، وإلى عمّتي المضروبة، وإلى امِّي المسحوبة.»
کندن گوشواره دختر امام حسین علیه السلام
در بخش غارت خیمه ها به نقلی از علامه مجلسی اشاره خواهد شد که شخصی به نام اخنس بن زید در ضمن آن به سدی می گوید: «من اخنس بن زید هستم! گفتم: روز عاشورا چه کردی؟ گفت: من کسی هستم که مأمور شدم اسبانی را که عمر بن سعد مأمور کرده بود، بر جسم حسین علیه السّلام با نعلهای اسبان بتازانم و پهلوهایش را شکستم و سفره ای را از زیر علی بن الحسین علیهما السّلام که بیمار بود کشیدم تا او را به صورت به زمین زدم و دو گوش صفیه بنت الحسین علیه السّلام را دریدم تا به دو گوشواره ای که در گوش داشت برسم!»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
یکی از مصائب اسارت آل الله حمله به خیام در روز عاشورا است که این حمله با آتش زدن خیمه ها و فرار بانوان حرم همراه می شود.
در لهوف می آورد: «سپس زنان از خیمه بیرون رانده شدند و خیمه ها به آتش کشیده شد و زنان در حالیکه پوشش نداشتند و چادر و زیور آنان به غارت رفته بود و پابرهنه و گریان بودند از خیمه با حالت اسارت بیرون آمدند. »
« ثمّ أخرج النّساء من الخيمة، و أشعلوا فيها النّار، فخرجن حواسر مسلّبات، حافيات باكيات، يمشين سبايا في أسر الذّلّة.»
همچنین این معانی از کلمات ابن نما در مثیرالاحزان قابل استفاده است.
در منابع متاخر چنین آمده است که وقتی زینب کبری از امام زین العابدین (علیه السلام) استفسار کردند حضرت پاسخ دادند«علیکن بالفرار» پس همه بانوان از خیمه بیرون رفتند غیر از زینب کبری که برای نگهداری از زین العابدین علیه السلام در خیمه باقی ماندند.
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴 13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
این عناوین در مدارک ذیل قابل دستیابی است:
🔸نقل ابن نما در مثیرالاحزان
ابن نما در مثیر الاحزان می نویسد: «سپس مشغول غارت خانواده امام حسین علیه السلام و بانوان حرم ایشان شدند تا آنجا که مقنعه از سر زنان یا انگشتر از دستان ایشان یا گوشواره از گوش ایشان یا خلخال از پای ایشان می کشیدند. مردی به نزد دختر امام حسین آمد و چادر از سر او کشید.»
«ثُمَّ اشْتَغَلُوا بِنَهْبِ عِيَالِ الْحُسَيْنِ وَ نِسَائِهِ حَتَّى تُسْلَبُ الْمَرْأَةُ مِقْنَعَتُهَا مِنْ رَأْسِهَا أَوْ خَاتَمُهَا مِنْ إِصْبَعِهَا أَوْ قُرْطُهَا مِنْ أُذُنِهَا وَ حِجْلُهَا مِنْ رِجْلِهَا. وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ سِنْبِسٍ إِلَى ابْنَةِ الْحُسَيْنِ ع وَ انْتَزَعَ مِلْحَفَتَهَا مِنْ رَأْسِهَا وَ بَقِينَ عَرَايَا تُرَاوِجُهُنَّ رِيَاحُ النَّوَائِبِ وَ تَعْبَثُ بِهِنَّ أَكُفٌّ قَدْ غَشِيَهُنَّ الْقَدَرُ النَّازِلُ وَ سَاوَرَهُنَّ الْخَطْبُ الْهَائِلُ. وَ لَمَّا رَأَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي بَكْرِ بْنِ وَائِلٍ وَ قَدْ تَوَزَّعُوا سَلَبَ النِّسَاءِ قَالَتْ يَا آلَ بَكْرٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ لَأَحْكُمُ إِلَى اللَّهِ يَا لَثَارَاتِ الْمُصْطَفَى فَرَدَّهَا زَوْجُهَا.»
نقل بردن چادر اهل بیت در لهوف و ارشاد نیز آمده است، در لهوف این تعبیر آمده است که مردم در این غارت از یکدیگر سبقت می گرفتند:«تسابق القوم ...»
🔸نقل بحار و مقتل الحسین خوارزمی
در بحار می نویسد: «پس دشمنان خدا حمله کردند تا اینکه دور خیمه را گرفتند و شمر همراه آنان بود پس به آنان گفت بروید و لباس آنان [یا به نقلی زیورآلات آنان] را بربایید پس وارد شدند وهر چه در خیمه بود بردند حتی گوشواره ای که در گوش ام کلثوم را گرفتند و گوش او را پاره کردند [یا به نقل ابن شهر آشوب گوش او را قطع کردند.]
تا آنجا که حتی با زنان برای چادر آنان درگیر می شدند تا به اجبار آن را برگیرند سپس مردم شروع به سرقت تمام اموال از جمله لباس ها زیورآلات و حله ها و شتران را ربودند.»
«فأقبل أعداء الله لعنهم الله حتى أحدقوا بالخيمة و معهم شمر فقال ادخلوا فاسلبوا بزتهن [بزیّهن] فدخل القوم لعنهم الله فأخذوا ما كان في الخيمة حتى أفضوا إلى قرط كان في أذن أم كلثوم أخت الحسين ع فأخذوه و خرموا أذنها [و فی نقل ابن شهر آشوب: حتی قطعت أذن ام کلثوم لحلقة]
حتى كانت المرأة لتنازع ثوبها على ظهرها حتى تغلب عليه و أخذ قيس بن الأشعث لعنه الله قطيفة الحسين ع فكان يسمى قيس القطيفة و أخذ نعليه رجل من بني أود يقال له الأسود ثم مال الناس على الورس و الحلي و الحلل و الإبل فانتهبوها.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل علامه مجلسی از فاطمه بنت الحسین درباره غارت خیام
مرحوم علامه مجلسی در بحار از فاطمه بنت الحسین روایتی را نقل می کند که در ضمن آن به نحوه حمله دشمن به خیام و مصائب پیرامون آن اشاره شده است. ایشان می فرماید:
« در بعضی از کتب دیدم که فاطمه صغرا میگوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه میکردم که با بدنهای بی سر، نظیر قربانیها بر روی رمل افتاده اند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان میزدند. من با خودم فکر میکردم که آیا بعد از پدرم، از دست بنی امیه چه بر سر ما خواهد آمد؟ آیا ما را به قتل میرسانند یا اسیر میکنند؟ ناگاه دیدم مردی که بر اسب خود سوار است، زنان را با کعب نیزه خود میراند و آن زنان به یکدیگر پناهنده میشدند. کلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند و آن زنان فریاد میزدند: وا جداه! وا ابتاه! وا علیا! وا قلة ناصراه! (آه از کمی یاور! ) وا حسناه! آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد؟ آیا کسی نیست که از ما دفاع نماید؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضای بدنم به لرزه افتادند. لذا از خوف این که مبادا آن مرد نزد من بیاید، از طرف راست و چپ خود را به عمه ام،ام کلثوم میرساندم.
من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار کردم و گمان میکردم که از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وی مرا دنبال کرد و من از خوف او از خود بی خود شدم، ناگاه دیدم کعب نیزه در میان کتف من قرار گرفته است! من به صورت به روی زمین سقوط کردم و او گوشم را پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کرد و خونها همچنان به صورت و سر من فرو میریختند و آفتاب سرم را میگداخت. سپس آن مرد به سوی خیمهها برگشت و من همچنان غش کرده بودم. ناگاه دیدم عمهام نزد من آمد و در حالی که گریه میکرد، گفت: برخیز تا برویم، من نمی دانم بر سر دختران و برادر علیل تو چه آمده است. من برخاستم و گفتم: ای عمه! آیا پارچه ای هست که من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله آن بپوشانم؟
فرمود: دختر جان! عمه ات مثل تو میباشد! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم، پشت او به وسیله ضربه سیاه شده بود. وقتی ما به سوی خیمه بازگشتیم، دیدم هستی آن را به تاراج برده اند و برادرم علی بن الحسین علیهما السّلام به رو در افتاده است و از کثرت تشنگی و گرسنگی و مرض طاقت نشستن ندارد! ما برای او و او برای ما گریه میکردیم.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل علامه مجلسی درباره غارت خیام و کندن گوشواره به نقل از اخنس بن زید
همچنین علامه مجلسی روایتی از سدی از اخنس بن زید نقل می کند که در ضمن آن مصیبت های وارد شده بر صفیه بنت الحسین علیها السلام و کندن گوشواره ایشان و بردن زیرانداز زین العابدین علیه السلام را نقل می کند:
«از سدّیّ حکایت شده که در شبی که دوست داشتم همنشینی داشته باشم، مردی مهمان من شد. من به او خوشامد گفتم و او را نزدیک خود آوردم و اکرامش کردم و شب نشینی کردیم و سخن میگفتیم و آن مرد مانند سیل جاری به سمت دره سخن میگفت و من میشنیدم. در خلال سخن هایش از کربلا گفت و هنوز خیلی از زمان قتل حسین علیه السّلام نگذشته بود! من آهی از درون کشیدم و ناله ای کامل نمودم. او گفت: تو را چه شد؟ گفتم: تو مصائبی را یاد کردی که در برابر آن هر مصیبتی سهل است. پرسید: آیا روز عاشورا کربلا بودی؟ گفتم: نه و خدا را حمد میکنم. گفت: چرا حمد خدا میکنی؟ گفتم: به خاطر عدم دخالت در خون حسین علیه السّلام. زیرا جد او صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: کسی که روز قیامت از او مطالبه خون فرزندم حسین علیه السّلام شود، ترازوی عملش سبک است!
پرسید: جد او چنین فرموده؟ گفتم: بله! و آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: فرزندم حسین علیه السّلام از سر ظلم و تجاوز کشته میشود! کسی که او را بکشد، داخل تابوتی از آتش میشود و به عذاب نیمی از اهل جهنم گرفتار میشود و دست و پایش بسته میشود و بویی دارد که اهل آتش از او متأذی میشوند! هم از او و هم از کسی که در قتل او مشایعت و متابعت کرده یا به آن راضی شده! «هر قدر که پوستشان بریان گردد»، پوست هایِ دیگری بر جایش نهیم تا «عذاب را بچشند که ساعتی از آنان رها نمی شود» و از آب جوشان جهنم میچشند. پس وای بر آنان از عذاب جهنم!
گفت: ای برادر! این کلام حضرت را تصدیق میکنی؟ گفتم: چگونه تصدیق نکنم در حالی که پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: من دروغ نگفتم و تکذیب هم نشده ام! گفت: شنیده ای که از پیامبر خدا نقل میکنند که فرمود: قاتل پسرم حسین عمرش طولانی نمی شود! من قسم به حق تو از سن نود سالگی گذشته ام، با این حال تو مرا نمی شناسی؟ گفتم: نه به خدا قسم! گفت: من اخنس بن زید هستم! گفتم: روز عاشورا چه کردی؟ گفت: من کسی هستم که مأمور شدم اسبانی را که عمر بن سعد مأمور کرده بود، بر جسم حسین علیه السّلام با نعلهای اسبان بتازانم و پهلوهایش را شکستم و سفره ای را از زیر علی بن الحسین علیهما السّلام که بیمار بود کشیدم تا او را به صورت به زمین زدم و دو گوش صفیه بنت الحسین علیه السّلام را دریدم تا به دو گوشواره ای که در گوش داشت برسم!
سدّیّ میگوید: دلم به ناله افتاد و اشک چشمانم جاری شد و بیرون رفتم تا راهی برای کشتن او پیدا کنم! ناگهان دیدم چراغ کم سو شده! برخاستم تا آن را روشن کنم که گفت: بنشین! و با غرور از جان به در بردن خود و سلامتی اش تعریف میکرد. دستش را دراز کرد تا آتش را روشن کند که ناگهان دستش آتش گرفت. دستش را به میان خاک مالید، ولی خاموش نشد. پس مرا صدا زد که برادر! مرا دریاب. من آب روی آن ریختم، ولی از این عملم کراهت داشتم! وقتی آتش بوی آب شنید، شعله اش بالاتر رفت! او مرا صدا زد که این آتش چیست و چه چیزی آن را خاموش میکند؟ گفتم: خود را به میان رودخانه بینداز و او خود را به میان آب انداخت! وقتی جسمش را در آب انداخت، آتش در تمام بدنش مثل چوب تر در گرد و خاک باد شعله کشید و من او را نظاره میکردم. پس قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، خاموش نشد تا این که آن مرد سیاه شد و روی آب آمد. {لعنت خدا بر ظالمان و ظالمان میدانند که به چه بازگشتهایی بازگشت داده میشوند.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل شیخ مفید از وضعیت امام سجاد علیه السلام در غارت خیمه ها
شیخ مفید از حمید بن مسلم نقل میکند که گفت:« ما رفتیم تا به علی بن الحسین علیهما السّلام رسیدیم که روی فرشی افتاده بود و به شدت مریض بود. گروهی از رجالههایی که با شمر بودند، به او گفتند: این شخص علیل را نمی کشی؟ من گفتم: سبحان اللَّه! آیا جا دارد که کودکان هم کشته شوند؟ این شخص کودک است. همین بیماری که دارد او را کافی خواهد بود. من همچنان دفاع میکردم تا شمر را از کشتن وی منصرف نمودم. وقتی عمر بن سعد آمد، زنان به صورت او فریاد زدند و گریه کردند! عمر به یاران خود گفت: مبادا احدی از شما داخل خیمههای این زنان شوید و متعرض جوان مریض شوید. زنان از عمر بن سعد خواستند آنچه را که به تاراج برده اند مسترد نمایند تا بدن خود را به وسیله آنها بپوشانند. عمر گفت: هر کس هر چه از ایشان به غارت برده است به ایشان بازگرداند. به خدا قسم احدی از آنان چیزی باز نگردانید سپس ابن سعد چند نفر از آن افرادی را که همراه خود داشت، موکل خیمههای زنان و علی بن الحسین علیهما السّلام قرار داد و گفت: مواظب باشید که احدی از آنان خارج نشود و کسی ایشان را آزار ندهد.»
«و قال المفيد رحمه الله قال حميد بن مسلم فانتهينا إلى علي بن الحسين و هو منبسط على فراش و هو شديد المرض و مع شمر جماعة من الرجالة فقالوا له أ لا نقتل هذا العليل فقلت سبحان الله أ تقتل الصبيان إنما هذا صبي و إنه لما به فلم أزل حتى دفعتهم عنه و جاء عمر بن سعد فصاحت النساء في وجهه و بكين فقال لأصحابه لا يدخل أحد منكم بيوت هؤلاء النساء و لا تعرضوا لهذا الغلام المريض فسألته النسوة أن يسترجع ما أخذ منهن ليستترن به فقال من أخذ من متاعهم شيئا فليرده فو الله ما رد أحد منهم شيئا فوكل بالفسطاط و بيوت النساء و علي بن الحسين جماعة ممن كان معه و قال احفظوهم لئلا يخرج منهم أحد و لا يساء إليهم.»
🔸نقل امالی صدوق از غارت خلخال فاطمه بنت الحسین علیه السلام
«فاطمه بنت الحسين فرموده است: « غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود مردى آنها را مىربود و مىگريست گفتم دشمن خدا چرا گريه ميكنى؟ گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا را لخت ميكنم گفتم مرا واگذار گفت ميترسم ديگرى آن را بربايد فرمود هر چه در خيمههاى ما بود غارت كردند تا اينكه چادر از دوش ما برداشتند.»
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [الْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَ هُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
✍فهرست مطالب درباره مصائب اسارت آل الله
مصائب اسارت
نکته مهم: لزوم افشای ظلم ظالمان در کنار حفظ حریم اهل بیت
🔸 تبیین اجمالی مصیبت اسارت اهل بیت
🔰 تشریح مصائب اسارت بر اساس متون مقتل
🔴 ۱. طی مسیر بر شتران بدون سایه بان
🔴 ۲. طی مسیر بدون جهاز مناسب (زیر انداز)
۲.۱. مصیبت عظیم نهفته در واژه «أقتاب»
۲.۲ تعابیر گوناگون مقاتل درباره بدون محمل بودن مرکب کاروان
۲.۳. تغییر چهره اسیران کربلا از شدت سختی های مسیر
۲.۴. سابقه جنایت سوار کردن مظلومان بر شتران بی محمل در رفتار بنی امیه
🔴 3. مکشفات وجوههن
🔴 4. جمع شدن مردم برای تماشای اسیران
🔴 5. گرداندن اسیران در بازارها
🔴 6. پابرهنگی اسیران
🔴 7. بستن اسیران با طناب و زنجیر آهن
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
⭕️مصائب کاروان مخصوص به عصر عاشورا و روز یازدهم👇👇👇
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
🔴13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
🔴 ۱۷. ناله های زینب کبری در کنار قتلگاه پس از آتش زدن خیمه ها
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴 17. ناله های زینب کبری در کنار قتلگاه پس از آتش زدن خیمه ها
در برخی منابع مانند لهوف، مناقب و بحار پس از گزارش بیرون ریختن بانوان حرم از خیام آورده اند بانوان حرم از ظالمین با سوگند درخواست کردند که آنان را از کنار قتلگاه عبور دهند:
🔴در متن عربی ذیل سعی شده است نسخه لهوف، مناقب و بحار در کنار هم گذاشته شود:
🔸ترجمه نقل بحار که تفاوت اندکی با نقل لهوف دارد چنین است:
«راوی میگوید: به خدا قسم زینب دختر علی علیه السّلام را دیدم که برای حسین ناله و ندبه میکرد و با صدایی حزین و قلبی اندوهناک فریاد میزد: ای جد بزرگوار! صلوات پادشاه آسمان بر تو باد! این حسین تو میباشد که آغشته به خونها است؛ اعضایش قطعه قطعه شده است، و دختران تو اسیر شده اند. شکایت ما به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و حمزه سید الشهداء است.
وا محمّداه! این حسین تو میباشد که عریان است و باد صبا بر جسدش میوزد و قتیل زنازادگان شده است.
آه از حزن و غم و اندوه من! امروز جدم پیغمبر خدا از دنیا رفته.
ای اصحاب محمّد! اینان فرزندان مصطفی هستند که نظیر اسیران رانده میشوند.
در بعضی از روایات آورده اند که آن بانو فرمود: یا محمّد! دختران تو اسیر شده اند؛ فرزندانت شهید گردیده اند و باد صبا بر اجسادشان میوزد؛ این حسین تو است که سرش از قفا جدا شده و عمامه و ردایش به غارت رفته است.
پدرم به فدای آن کسی که لشکرش در روز دوشنبه به تاراج رفت! پدرم به فدای آن شخصی که ریسمان خیمه اش پاره پاره شد! پدرم به فدای آن شخص غایبی که امید بازگشت او در کار نیست! آن مجروحی که زخم هایش مداوا نمی شود! پدرم به فدای آن کسی که جان من فدای او است! پدرم به فدای آن شهیدی که از محاسن شریفش خون میچکید! پدرم به فدای آن کسی که جد او رسول خدای آسمان است! پدرم به فدای آن شهیدی که سبط پیامبر هدایت است! پدرم به فدای محمّد مرتضی باد! پدرم به فدای خدیجه کبرا باد! پدرم به فدای علی مرتضی باد! پدرم به فدای فاطمه زهرا باد که سرور زنان است! پدرم به فدای آن کسی باد که آفتاب از برایش بازگشت تا نماز خواند!
راوی میگوید: به خدا قسم که زینب تمام دشمن و دوست را گریان نمود. بعد سکینه جسد امام حسین علیه السّلام را در بر گرفت. سپس گروهی از اعراب اجتماع کردند و او را از جسد مقدس پدرش جدا نمودند.»
🔸متن لهوف:
و قلن: بحقّ اللّه إلّا ما مررتم بنا على مصرع الحسين عليه السّلام. فلمّا نظر النّسوة إلى القتلى صحن، و ضربن وجوههنّ.
قال: فو اللّه لا أنسى زينب بنت عليّ عليه السّلام تندب الحسين عليه السّلام، و تنادي بصوت حزين و قلب كئيب: يا محمّداه! [فی روایة البحار: وامحمداه] صلّى عليك ملائكة السّماء [فی البحار: ملیک السماء]، هذا حسين مرمّل بالدّماء، [و فی روایة ابن شهر آشوب: صریع بکربلاء] مقطّع الأعضاء [و فی روایة ابن شهر آشوب: مجزوز الراس من القفا] و بناتك سبايا، إلى اللّه المشتكى، و إلى محمّد المصطفى، و إلى عليّ المرتضى، و إلى فاطمة الزّهراء، و إلى حمزة سيّد الشّهداء، يا محمّداه! هذا حسين بالعراء، تسفي عليه الصّبا، قتيل أولاد البغايا، وا حزناه! وا كرباه! اليوم مات جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، يا أصحاب محمّداه! هؤلاء ذرّيّة المصطفى، يساقون سوق السّبايا.
و في رواية: يا محمّداه! بناتك سبايا و ذرّيّتك مقتّلة، تسفي عليهم ريح الصّبا، و هذا حسين محزور الرّأس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء، بأبي من أضحى عسكره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطّع العرى [فی نقل ابن شهر آشوب مقطع بالعرا] ، بأبي من لا غائب فيرتجى [فی نقل ابن شهر آشوب: لا هو غائب فیرجی ولا مریض فیداوی]، و لا جريحفيداوى، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتّى قضى، بأبي العطشان حتّى مضى، بأبي من شيبته تقطر بالدّماء، بأبي من جدّه محمّد المصطفى، بأبي من جدّه رسول إله السّماء، بأبي من هو سبط نبيّ الهدى، بأبي محمّد المصطفى، بأبي خديجة الكبرى، بأبي عليّ المرتضى عليه السّلام، بأبي فاطمة الزّهراء سيّدة النّساء، بأبي من ردّت له الشّمس [حتّى] صلّى. [و فی روایة ابن شهر آشوب: أنا الفداء لمن شیبته تقطر بالدماء]
قال الرّاوي: فأبكت و اللّه كلّ عدوّ و صديق. [و فی نقل طبقات ابن سعد: فما بقی صدیق و لا عدو إلا اکب باکیاً] ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰اشاره محتشم به مصیبت عبور کاروان از کنار قتلگاه در ترجیع بند جاودان خویش
🔸بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گريه بر ملائک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهويي از دشت پا کشيد
هرجا که بود طايري از آشيان فتاد
شد وحشتي که شور قيامت به باد رفت
چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم هاي کاري تيغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بر پيکر شريف امام زمان فتاد
بي اختيار نعره ي هذا حسين از او
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
🔴پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدينه کرد که يا ايها الرسول🔴
اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين غرقه محيط شهادت که روي دشت
از موج خون او شده گلگون حسين توست
اين خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمين شده جيحون حسين توست
اين شاه کم سپاه که باخيل اشگ و آه
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست
اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست
🔴چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد🔴
کاي مونس شکسته دلان حال ماببين
ما را غريب و بي کس و بي آشنا ببين
اولاد خويش را که شفيعان محشرند
در ورطه ي عقوبت اهل جفا ببين
در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان
واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين
ني ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغيان سيل فتنه و موج بلاببين
تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه هاببين
آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام
يک نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ي کربلا ببين
🔴يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد
کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد🔴
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴مصائب کوفه
مصیبت منزل خولی لعین
🔴 18. پنهان کردن راس مقدس در زیر تشت توسط خولی
🔴 19. تابیدن نور به آسمان از راس مقدس
🔴 20. طواف پرندگان سفید بر گرد راس مقدس
نقل مصیبت منزل خولی در منابع مختلفی مورد اشاره قرار گرفته است. مشهور این است که خولی سر مقدس را در تنور گذاشته است و این در برخی منابع از روضة الشهدای ملا حسین کاشفی نقل شده است اما نقل منابع متقدم تا حد تحقیق این نوشته «پنهان کردن رأس مقدس در زیر تشت» است، که در ذیل به برخی از آنان اشاره می شود:
🔸نقل طبری و نفس المهموم
قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم قال: [...] فأقبل به خولى، فأراد القصر، فوجد باب القصر مغلقا، فأتى منزله، فوضعه تحت إجّانة في منزله، و له امرأتان: امرأة من بني أسد، و الأخرى من الحضرميّين، يقال لها: النّوار ابنة مالك بن عقرب، و كانت تلك اللّيلة ليلة الحضرميّة.
قال هشام: فحدّثني أبي، عن النّوار بنت مالك، قالت: أقبل خولى برأس الحسين، فوضعه تحت إجّانة في الدّار، ثمّ دخل البيت، فأوى إلى فراشه، فقلت له: ما الخبر؟ ما عندك؟ قال: جئتك بغنى الدّهر، هذا رأس الحسين معك في الدّار. قالت: فقلت: ويلك! جاء النّاس بالذّهب و الفضّة و جئت برأس ابن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم! لا و اللّه، لا يجمع رأسي و رأسك بيت أبدا. قالت: فقمت من فراشي، فخرجت إلى الدّار، فدعا الأسديّة فأدخلها إليه، و جلست أنظر، قالت: فو اللّه ما زلت أنظر إلى نور يسطع مثل العمود من السّماء إلى الإجّانة، و رأيت طيرا بيضا ترفرف حولها.
🔸ترجمه:
خولى با سر بيامد و آهنگ قصر كرد؛ اما در قصر را بسته يافت و به خانه رفت و سر را زير تشتى نهاد. وى را دو زن بود يكى از بنى اسد و ديگرى از حضرميان به نام نوار، دختر مالك بن عقرب. آن شب، شب زن حضرمى بود.
هشام گويد: پدرم به نقل از نوار دختر مالك مىگفت: خولى سر حسين را آورد و در خانه، زير لاوكى [تشتی] نهاد. آنگاه به اتاق آمد و به بستر خويش رفت. رفت. گفتمش:« چه خبر؟ چه دارى؟» گفت:« بىنيازى روزگاران برايت آوردهام. اين سر حسين با تو در خانه است.»
گويد: گفتمش:« واى تو! نه به خدا، هرگز با تو به يك اتاق نمانم.» از بسترم برخاستم و روى خانه رفتم. خولى زن اسدى را خواست و پيش برد و من نشسته بودم و نگاه مىكردم. به خدا نورى را مىديدم كه چون ستون از آسمان به لاوك مىتابيد و پرندگانى سپيد ديدم كه در اطراف آن به پرواز بود.
🔸مرحوم علامه مجلسی شبیه همین روایت را در بحار از مناقب و ابن نما و همچنین در جلاء العیون با اندکی تفاوت نقل کرده است. همچنین بلاذری در انساب الاشراف بخشی از این روایت را نقل کرده است.
در نقل علامه مجلسی در کتاب جلاء العیون در پایان روایت می گوید: که تفاوت اندکی با نقل بالا دارد چنین است: «ديد كه آن نور از سر منور آن حضرت ساطع است و ملائكه به صورت مرغان سفيد برگرد آن سر آمدهاند.»
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub