🔴5. گرداندن اسیران در بازارها
در نقلی که از زیارت ناحیه مقدسه آمده است فرمود: «یطاف بهم فی الاسواق»
همچنین از نقل هایی که درباره حرکت اسیران در دمشق آمده است روشن می شود که حضرات را در شهر گرداندند و حتی در جایی که اسیران را برای تماشا نگاه می داشتند اهل بیت را متوقف کردند.
از کلمات حضرت زینب در محاجه با یزید نیز همین معنا استفاده می شود که آن عزیزان را شهر به شهر و کوچه به کوچه می بردند.
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴6. پابرهنگی اسیران
در گزارش لهوف در هنگام حمله به خیام چنین آورده است: «قَالَ الرَّاوِي ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَيْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِيهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِيَاتٍ بَاكِيَاتٍ يَمْشِينَ سَبَايَا فِي أَسْرِ الذِّلَّةِ»
یعنی سپس زنان از خیمه بیرون رانده شدند و خیمه ها به آتش کشیده شد و زنان در حالیکه پوشش نداشتند و چادر و زیور آنان به غارت رفته بود و پابرهنه و گریان بودند از خیمه با حالت اسارت بیرون آمدند.
در نقل تسلیة المجالس درباره حرکت کاروان در روز یازدهم تعبیر «پابرهنه (بدون کفش و پاپوش)» نیز برای اسیران به کار رفته است.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴7. بستن اسیران با طناب و زنجیر آهن
یکی از مصائب دیگر اهل بیت در سفر از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام بستن بازوی اسیران با طناب و زنجیر است.
با این تفاوت که در برخی نقل ها تعبیر «حبل» یعنی طناب آمده است و در برخی نقل ها تعبیر «حدید» یعنی آهن آمده است.
شاید وجه جمع بین این دو گروه از نقل ها این باشد که برخی اسیران با طناب و برخی دیگر را با زنجیر بسته و می بردند. (اللهم العن أول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک)
🔴در ادامه به برخی از نقل ها اشاره می شود. این نقل ها نشان می دهد در تمام این مسیر این جنایت استمرار داشته است
🔸نقل زیارت ناحیه مقدسه (و صفدوا فی الحدید ... ایدیهم مغلولة الی الاعناق)
در زیارت ناحیه مقدسه درباره آغاز حرکت از کربلا این تعبیر آمده است: «و صفدوا فی الحدید فوق أقتاب المطیات تلفح وجوههم حرورالهاجرات، يساقون في الفلوات، أيديهم مغلولة إلى الأعناق، يطاف بهم في الأسواق.»
یعنی «اهل بیت را با زنجیر آهنی بر بالای جهاز شتران بسته بودند در حالیکه دستهای آنان با زنجیر آهنی به گردن بسته شده بود.»
واژه «صفد» را به معنای بستن با زنجیر آهنی دانسته اند که تقریبا مرادف با واژه «غلّ» است.
البته علامه طباطبایی صفد را به «زنجیری که دست را به گردن وصل می کند یا هر زنجیری که دو چیز را به هم وصل می کند» معنا کرده اند.
در این نقل دو نکته نهفته است اول اینکه بستن با زنجیرهای آهنی بوده است و دوم اینکه دست ها به گردن بسته شده بود.
🔸نقل شیخ مفید (غل جامعه) درباره کوفه
شیخ مفید روایت می کند: وقتی امام سجاد (علیه السلام) وارد کوفه شد به گردن مبارک ایشان «غل جامعه» بود دستهای ایشان به گردن بسته شده بود.
در مجمع البحرین آورده است: غل جامعه یعنی زنجیری که دست ها را به گردن وصل می کند.
🔸خونریزی از رگ گردن امام سجاد در کوفه (به نقل از مسلم جصاص)
در بحار به نقل از مسلم جصاص آمده است که: «دیدم از رگهای گردن علی ابن الحسین (علیهما السلام) خون جاری است.»
در تفسیر علی ابن ابراهیم به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است این غل جامعه تا مجلس یزید بر گردن امام سجاد علیه السلام بود و وی آن را باز کرد.
🔸غل زدن به حضرت در حرکت از کوفه به شام
ابن زیاد در زمان حرکت از کوفه دستور داد زنجیری را به گردن امام سجاد (علیه السلام) زدند.
این احتمال هست که در مدتی که حضرات در زندان کوفه بوده اند غل و زنجیرها باز شده باشد و دوباره برای حرکت به شام زنجیرها را بسته باشند.
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴ادامه مطلب گذشته درباره زنجیر و طناب بستن به اسیران کربلا
🔸نقل لهوف (مقرنون فی الحبال) درباره مجلس یزید
لهوف می نویسد:«بانوان حرم رسالت را در بند ریسمان وارد مجلس یزید کردند.»
در عبارت این نقل واژه «مقرنون فی الحبال» قابل بررسی بیشتر است از آنجا که واژه «تقرین» در قرآن محل اختلاف مفسرین شده است برخی آن را به معنای بستن دستان به گردن دانسته اند و برخی به «بستن دو نفر به یکدیگر» معنا کرده اند.
برخی نیز «مقرنین» را از ماده «قران» به معنای طنابی که با آن دو چیز یا دو نفر را به هم می بندند معنا کرده اند.
به هر حال آنچه می توان برداشت کرد این است که «مقرنون فی الحبال» یعنی اسیران را با طناب به یکدیگر بسته بودند اما اینکه این جمله لزوما به معنای «بستن دستها به گردن» باشد نیاز به تامل بیشتر دارد. اما این نکته نیز قابل توجه است که «تقرین» در اینجا یا به معنای این است که دستها را به گردن بسته بودند یا اگر به معنای بستن اسیران به یکدیگر باشد باز هم طبق مرسوم وقتی می خواهند دو نفر یا چند نفر را با طناب به یکدیگر ببندند مرسوم این است که طناب را یا به گردن یا به بازوی اسیران ببندند.
البته با توجه به روایاتی که درذیل تصریح به بستن طناب به گردن برخی اهل بیت کرده است مطلب روشن تر خواهد شد.
همین معنا در نقل الانوار النعمانیة سید نعمت الله جزائری و منتخب طریحی آمده است که: «طناب را به گردن امام سجاد (علیه السلام) و حضرت أم کلثوم و به بازوی زینب کبری و سکینه خاتون و دیگر دختران بسته بودند و هر گاه از حرکت باز می ایستادند آنان را می زدند ...»
🔸نقل سبط ابن جوزی (موثقین فی الحبال)
در تذکرة الخواص آمده است: امام سجاد در مجلس یزید به وی اعتراض کرد و فرمود : «ای یزید به نظر تو رسول خدا چه حالی دارد و قتی ما را بسته به طناب و بدون پوشش مناسب بر روی جهاز شتران ببیند»
🔸در غل و زنجیر بودن دوازده نفر از کاروان در حضور یزید
از امام باقر نقل شده است که فرمود: «هنگامی که ما به مجلس یزید برده شدیم، ما دوازده نفر غلام [به معنای جوان و نوجوان] بودیم و بزرگترین ما حضرت علی ابن الحسین امام سجاد (علیهما السلام) بود. و دست همه ما با زنجیر به گردن بسته شده بود.»
در نقل دیگر امام سجاد (علیه السلام) به یزید فرمود: «اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ما را در زنجیر می دید آزادمان می کرد.»
در روایت سید نعمت الله جزائری آمده است که حضرت سکینه خاتون در حال رویا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دید. در ضمن سخن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از حال امام سجاد (علیه السلام) سوال می کند و سکینه خاتون عرض می کند: «یا جدتاه! بارها قصد کشتن او را کردند ولی بیماری او مانع آن شد زیرا به صورت روی زمین افتاده بود [و طاقت بلند شدن نداشت] لباس های او را غارت کردند ای کاش او را می دیدی وقتی او را بر شتری لاغر و زخمی سوار کردند و بر گردن او زنجیری سنگین بستند پس [امام سجاد] به گریه افتاد از علت گریه او سوال کردیم فرمود وقتی به این زنجیر نگاه می کنم به یاد زنجیر های اهل آتش می افتم پس از آن ظالمین درخواست کردیم آن زنجیر را از آن حضرت باز کنند اما پای آن حضرت را از زیر شتر به هم زنجیر کردند. نگهان دیدیم از ران پای او خون جاری شد.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
✍فهرست مطالب درباره مصائب اسارت آل الله
مصائب اسارت
نکته مهم: لزوم افشای ظلم ظالمان در کنار حفظ حریم اهل بیت
🔸 تبیین اجمالی مصیبت اسارت اهل بیت
🔰 تشریح مصائب اسارت بر اساس متون مقتل
🔴 ۱. طی مسیر بر شتران بدون سایه بان
🔴 ۲. طی مسیر بدون جهاز مناسب (زیر انداز)
۲.۱. مصیبت عظیم نهفته در واژه «أقتاب»
۲.۲ تعابیر گوناگون مقاتل درباره بدون محمل بودن مرکب کاروان
۲.۳. تغییر چهره اسیران کربلا از شدت سختی های مسیر
۲.۴. سابقه جنایت سوار کردن مظلومان بر شتران بی محمل در رفتار بنی امیه
🔴 3. مکشفات وجوههن
🔴 4. جمع شدن مردم برای تماشای اسیران
🔴 5. گرداندن اسیران در بازارها
🔴 6. پابرهنگی اسیران
🔴 7. بستن اسیران با طناب و زنجیر آهن
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
⭕️مصائب کاروان مخصوص به عصر عاشورا و روز یازدهم👇👇👇
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
🔴13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
درباره تازیانه و کعب نی زدن بر اسیران اهل بیت مدارکی موجود است که در ذیل می آید، اما قبل از آن باید به قرائنی توجه داشت که مطلب را روشن تر می سازد:
اولا: درباره حرکت اسیران تعابیری مانند «مانند اسیران بردن» یا «مانند اسیران ترک و دیلم و زنگبار بردن» در گزارشات گوناگونی به کار رفته است که بدیهی است کسانی مانند قتله کربلا که قافله ای را به اسارت می برند با هر بهانه ای اسیران را مورد ضرب و شتم قرار خواهند داد.
ثانیا: وقتی جنایات روز عاشورا مانند بستن آب، تیرزدن طفل به شیرخوار، حمله به نوجوان یازده ساله مانند عبدالله و تیر زدن دوباره به او، اسب دواندن به پیکر سیدالشهدا و حتی ذبح طفلان مسلم و دو طفل از خاندان عبدالله بن جعفر در اسارت و ... نظری انداخته شود، تصور تازیانه زدن به اسیران امری سهل خواهد بود.
ثالثا: اگر گزارش حمله به خیمه ها و آتش زدن آن و غارت لباس ها به وسیله استفاده از زور با آن جزئیات ویژه بررسی شود احتمال اینکه دشمن در این غارت همه جانبه دست از ضرب و شتم خاندان رسالت برداشته باشد امری به غایت دور از ذهن خواهد بود.
در عین حال برخی گزارشات به خصوص در این باره وارد شده است:
🔸نقل لهوف از امام سجاد علیه السلام درباره ورود به شام
سيّد ابن طاووس از امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: پدرم امام زين العابدين عليه السّلام مىفرمود: «چون ما را به نزد يزيد مىبردند، مرا بر شتر برهنه سوار كرده بودند، و مخدرات اهل بيت را بر اشترهاى برهنه سوار كرده بودند و در عقب من بودند، و سر بزرگوار پدر عالي مقدارم بر سر نيزه بود و در پيش روى ما مىبردند، و نيزهداران آن كافران بر دور ما احاطه كرده بودند، و هريك از ما را كه مىديدند كه اشک از ديده ما جارى مىشود، نيزه را بر سر ما مىكوبيدند. با اين حال ما را داخل آن شهر شوم كردند. چون داخل آن شهر شديم ملعونى ندا كرد: «اينها اسيران اهل بيت ملعونند.»
🔸نقل بحار درباره سیاه شدن پیکر زینب کبری از تازیانه دشمن در عصر عاشورا
در روایت فاطمه بنت الحسین آمده است : «ناگهان کعب نیزه بین دو کتف من فرود آمد پس به رو به زمین افتادم پس گوش مرا پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا برگرفت و خون روی چهره من جاری شد ... عمه صدا زد: دخترم! عمه تو نیز مانند تو [بدون پوشش] است پس دیدم سر او بدون پوشش و پیکر او از ضربه ها سیاه شده است.»
« ... و إذا بكعب الرمح بين كتفي فسقطت على وجهي فخرم أذني و أخذ قرطي و مقنعتي و ترك الدماء تسيل على خدي ... فقالت يا بنتاه و عمتك مثلك فرأيت رأسها مكشوفة و متنها قد أسود من الضرب »
🔸نقل شاعر قرن چهارم درباره تازیانه زدن به اسیران
این مرثیه از ابوالقاسم زاهی شاعر متوفی 352 در مناقب ابن شهر آشوب نقل شده است.
«و فاطمة عقلها طائر إذ السوط في جنبها أبصرت»
یعنی: و می بینم فاطمه [بنت الحسین] را که حیران است وقتی تازیانه ها بر پهلوی زینب می خورد.
ادامه در مطلب بعد
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴ادامه مطلب گذشته درباره تازیانه زدن به اهل بیت در اسارت
🔸گزارش سید نعمة الله جزائری از تازیانه زدن زجر بن قیس
حضرت سکینه در مجلس یزید خطاب به وی فرمود: ای یزید من از روزی که پدرم به شهادت رسیده است خواب نرفته ام زیرا نمی توانستم بر پشت مرکب مجروح و لاغر خواب روم و هر وقت از روی این مرکب به زمین می افتادم این زجر بن قیس با خشونت به من تازیانه می زد و کسی نبود که مرا از دست او خلاص سازد. پس یزید و همراهانش زجر را نفرین کردند.»
«فقالت: يا يزيد! ...، إنّي لم أنم منذ قتل أبي الحسين لأنّي لم أتمكّن من الرّكوب على ظهر أدبر أعجف هذا، و كلّما عثر بي يقهرني هذا زجر بن قيس يوشحني بالسّوط، فلم أر من يخلصني منه. فلعنه يزيد و جلساؤه.»
🔸جداکردن حضرت سکینه از پیکر سیدالشهدا
گزارشاتی که درباره جداکردن حضرت سکینه سلام الله علیها آمده است نشان می دهد که ایشان را به صورت دسته جمعی و با زور و اجبار از پیکر پدر جدا کردند که این برخورد دسته جمعی بدون ضرب و شتم نمی تواند باشد.
«ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه.»
البته مقاتل متاخر گزارشاتی درباره تازیانه زدن به اسیران در حرکت از کربلا و غیر آن نیز نقل کرده اند از جمله:
🔸گزارش مقتل مقرم از تازیانه زدن
مقرم در مقتل خود نقل می کند: «... پس از اینکه زجر بن قیس به نزد اسیران آمد و فریاد زد و آنان از نزد پیکر شهدا بلند نشدند با تازیانه آنان را حرکت داد ...»
«و بعد الزّوال ارتحل إلى الكوفة، و معه نساء الحسين، و صبيته و جواريه و عيالات الأصحاب و كنّ عشرين امرأة، و سيّروهنّ على أقتاب الجمال بغير وطاء، كما يساق سبي الترّك و الرّوم و هنّ ودائع خير الأنبياء.
و أتاهنّ زجر بن قيس، و صاح بهنّ فلم يقمن، فأخذ يضربهنّ بالسّوط، و اجتمع عليهنّ النّاس حتّى اركبوهنّ على الجمال. و ركبت العقيلة زينب ناقتها.»
🔸جمله «و الی عمتی المضروبة»
در کتاب مرحوم دربندی چنین آمده است که حضرت سکینه سلام الله علیها در هنگام رسیدن به پیکر پدر از تازیانه اعدا بر عمه سادات سخن گفته است.
«ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها وهي تقول: يا أبتاه! ألبسني بنو اميّة ثوب اليُتْم، يا أبتاه! إذا أظلم عليَّ اللّيل مَن يحمي حماي؟ يا أبتاه! إذا عطشت، فمَن يروى ظمأي؟ يا أبتاه! انظر إلى رؤوسنا المكشوفة، وإلى أكبادنا الملهوفة، وإلى عمّتي المضروبة، وإلى امِّي المسحوبة.»
کندن گوشواره دختر امام حسین علیه السلام
در بخش غارت خیمه ها به نقلی از علامه مجلسی اشاره خواهد شد که شخصی به نام اخنس بن زید در ضمن آن به سدی می گوید: «من اخنس بن زید هستم! گفتم: روز عاشورا چه کردی؟ گفت: من کسی هستم که مأمور شدم اسبانی را که عمر بن سعد مأمور کرده بود، بر جسم حسین علیه السّلام با نعلهای اسبان بتازانم و پهلوهایش را شکستم و سفره ای را از زیر علی بن الحسین علیهما السّلام که بیمار بود کشیدم تا او را به صورت به زمین زدم و دو گوش صفیه بنت الحسین علیه السّلام را دریدم تا به دو گوشواره ای که در گوش داشت برسم!»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
یکی از مصائب اسارت آل الله حمله به خیام در روز عاشورا است که این حمله با آتش زدن خیمه ها و فرار بانوان حرم همراه می شود.
در لهوف می آورد: «سپس زنان از خیمه بیرون رانده شدند و خیمه ها به آتش کشیده شد و زنان در حالیکه پوشش نداشتند و چادر و زیور آنان به غارت رفته بود و پابرهنه و گریان بودند از خیمه با حالت اسارت بیرون آمدند. »
« ثمّ أخرج النّساء من الخيمة، و أشعلوا فيها النّار، فخرجن حواسر مسلّبات، حافيات باكيات، يمشين سبايا في أسر الذّلّة.»
همچنین این معانی از کلمات ابن نما در مثیرالاحزان قابل استفاده است.
در منابع متاخر چنین آمده است که وقتی زینب کبری از امام زین العابدین (علیه السلام) استفسار کردند حضرت پاسخ دادند«علیکن بالفرار» پس همه بانوان از خیمه بیرون رفتند غیر از زینب کبری که برای نگهداری از زین العابدین علیه السلام در خیمه باقی ماندند.
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴 13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
این عناوین در مدارک ذیل قابل دستیابی است:
🔸نقل ابن نما در مثیرالاحزان
ابن نما در مثیر الاحزان می نویسد: «سپس مشغول غارت خانواده امام حسین علیه السلام و بانوان حرم ایشان شدند تا آنجا که مقنعه از سر زنان یا انگشتر از دستان ایشان یا گوشواره از گوش ایشان یا خلخال از پای ایشان می کشیدند. مردی به نزد دختر امام حسین آمد و چادر از سر او کشید.»
«ثُمَّ اشْتَغَلُوا بِنَهْبِ عِيَالِ الْحُسَيْنِ وَ نِسَائِهِ حَتَّى تُسْلَبُ الْمَرْأَةُ مِقْنَعَتُهَا مِنْ رَأْسِهَا أَوْ خَاتَمُهَا مِنْ إِصْبَعِهَا أَوْ قُرْطُهَا مِنْ أُذُنِهَا وَ حِجْلُهَا مِنْ رِجْلِهَا. وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ سِنْبِسٍ إِلَى ابْنَةِ الْحُسَيْنِ ع وَ انْتَزَعَ مِلْحَفَتَهَا مِنْ رَأْسِهَا وَ بَقِينَ عَرَايَا تُرَاوِجُهُنَّ رِيَاحُ النَّوَائِبِ وَ تَعْبَثُ بِهِنَّ أَكُفٌّ قَدْ غَشِيَهُنَّ الْقَدَرُ النَّازِلُ وَ سَاوَرَهُنَّ الْخَطْبُ الْهَائِلُ. وَ لَمَّا رَأَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِي بَكْرِ بْنِ وَائِلٍ وَ قَدْ تَوَزَّعُوا سَلَبَ النِّسَاءِ قَالَتْ يَا آلَ بَكْرٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ لَأَحْكُمُ إِلَى اللَّهِ يَا لَثَارَاتِ الْمُصْطَفَى فَرَدَّهَا زَوْجُهَا.»
نقل بردن چادر اهل بیت در لهوف و ارشاد نیز آمده است، در لهوف این تعبیر آمده است که مردم در این غارت از یکدیگر سبقت می گرفتند:«تسابق القوم ...»
🔸نقل بحار و مقتل الحسین خوارزمی
در بحار می نویسد: «پس دشمنان خدا حمله کردند تا اینکه دور خیمه را گرفتند و شمر همراه آنان بود پس به آنان گفت بروید و لباس آنان [یا به نقلی زیورآلات آنان] را بربایید پس وارد شدند وهر چه در خیمه بود بردند حتی گوشواره ای که در گوش ام کلثوم را گرفتند و گوش او را پاره کردند [یا به نقل ابن شهر آشوب گوش او را قطع کردند.]
تا آنجا که حتی با زنان برای چادر آنان درگیر می شدند تا به اجبار آن را برگیرند سپس مردم شروع به سرقت تمام اموال از جمله لباس ها زیورآلات و حله ها و شتران را ربودند.»
«فأقبل أعداء الله لعنهم الله حتى أحدقوا بالخيمة و معهم شمر فقال ادخلوا فاسلبوا بزتهن [بزیّهن] فدخل القوم لعنهم الله فأخذوا ما كان في الخيمة حتى أفضوا إلى قرط كان في أذن أم كلثوم أخت الحسين ع فأخذوه و خرموا أذنها [و فی نقل ابن شهر آشوب: حتی قطعت أذن ام کلثوم لحلقة]
حتى كانت المرأة لتنازع ثوبها على ظهرها حتى تغلب عليه و أخذ قيس بن الأشعث لعنه الله قطيفة الحسين ع فكان يسمى قيس القطيفة و أخذ نعليه رجل من بني أود يقال له الأسود ثم مال الناس على الورس و الحلي و الحلل و الإبل فانتهبوها.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل علامه مجلسی از فاطمه بنت الحسین درباره غارت خیام
مرحوم علامه مجلسی در بحار از فاطمه بنت الحسین روایتی را نقل می کند که در ضمن آن به نحوه حمله دشمن به خیام و مصائب پیرامون آن اشاره شده است. ایشان می فرماید:
« در بعضی از کتب دیدم که فاطمه صغرا میگوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه میکردم که با بدنهای بی سر، نظیر قربانیها بر روی رمل افتاده اند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان میزدند. من با خودم فکر میکردم که آیا بعد از پدرم، از دست بنی امیه چه بر سر ما خواهد آمد؟ آیا ما را به قتل میرسانند یا اسیر میکنند؟ ناگاه دیدم مردی که بر اسب خود سوار است، زنان را با کعب نیزه خود میراند و آن زنان به یکدیگر پناهنده میشدند. کلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند و آن زنان فریاد میزدند: وا جداه! وا ابتاه! وا علیا! وا قلة ناصراه! (آه از کمی یاور! ) وا حسناه! آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد؟ آیا کسی نیست که از ما دفاع نماید؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضای بدنم به لرزه افتادند. لذا از خوف این که مبادا آن مرد نزد من بیاید، از طرف راست و چپ خود را به عمه ام،ام کلثوم میرساندم.
من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار کردم و گمان میکردم که از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وی مرا دنبال کرد و من از خوف او از خود بی خود شدم، ناگاه دیدم کعب نیزه در میان کتف من قرار گرفته است! من به صورت به روی زمین سقوط کردم و او گوشم را پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کرد و خونها همچنان به صورت و سر من فرو میریختند و آفتاب سرم را میگداخت. سپس آن مرد به سوی خیمهها برگشت و من همچنان غش کرده بودم. ناگاه دیدم عمهام نزد من آمد و در حالی که گریه میکرد، گفت: برخیز تا برویم، من نمی دانم بر سر دختران و برادر علیل تو چه آمده است. من برخاستم و گفتم: ای عمه! آیا پارچه ای هست که من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله آن بپوشانم؟
فرمود: دختر جان! عمه ات مثل تو میباشد! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم، پشت او به وسیله ضربه سیاه شده بود. وقتی ما به سوی خیمه بازگشتیم، دیدم هستی آن را به تاراج برده اند و برادرم علی بن الحسین علیهما السّلام به رو در افتاده است و از کثرت تشنگی و گرسنگی و مرض طاقت نشستن ندارد! ما برای او و او برای ما گریه میکردیم.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل علامه مجلسی درباره غارت خیام و کندن گوشواره به نقل از اخنس بن زید
همچنین علامه مجلسی روایتی از سدی از اخنس بن زید نقل می کند که در ضمن آن مصیبت های وارد شده بر صفیه بنت الحسین علیها السلام و کندن گوشواره ایشان و بردن زیرانداز زین العابدین علیه السلام را نقل می کند:
«از سدّیّ حکایت شده که در شبی که دوست داشتم همنشینی داشته باشم، مردی مهمان من شد. من به او خوشامد گفتم و او را نزدیک خود آوردم و اکرامش کردم و شب نشینی کردیم و سخن میگفتیم و آن مرد مانند سیل جاری به سمت دره سخن میگفت و من میشنیدم. در خلال سخن هایش از کربلا گفت و هنوز خیلی از زمان قتل حسین علیه السّلام نگذشته بود! من آهی از درون کشیدم و ناله ای کامل نمودم. او گفت: تو را چه شد؟ گفتم: تو مصائبی را یاد کردی که در برابر آن هر مصیبتی سهل است. پرسید: آیا روز عاشورا کربلا بودی؟ گفتم: نه و خدا را حمد میکنم. گفت: چرا حمد خدا میکنی؟ گفتم: به خاطر عدم دخالت در خون حسین علیه السّلام. زیرا جد او صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: کسی که روز قیامت از او مطالبه خون فرزندم حسین علیه السّلام شود، ترازوی عملش سبک است!
پرسید: جد او چنین فرموده؟ گفتم: بله! و آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: فرزندم حسین علیه السّلام از سر ظلم و تجاوز کشته میشود! کسی که او را بکشد، داخل تابوتی از آتش میشود و به عذاب نیمی از اهل جهنم گرفتار میشود و دست و پایش بسته میشود و بویی دارد که اهل آتش از او متأذی میشوند! هم از او و هم از کسی که در قتل او مشایعت و متابعت کرده یا به آن راضی شده! «هر قدر که پوستشان بریان گردد»، پوست هایِ دیگری بر جایش نهیم تا «عذاب را بچشند که ساعتی از آنان رها نمی شود» و از آب جوشان جهنم میچشند. پس وای بر آنان از عذاب جهنم!
گفت: ای برادر! این کلام حضرت را تصدیق میکنی؟ گفتم: چگونه تصدیق نکنم در حالی که پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده: من دروغ نگفتم و تکذیب هم نشده ام! گفت: شنیده ای که از پیامبر خدا نقل میکنند که فرمود: قاتل پسرم حسین عمرش طولانی نمی شود! من قسم به حق تو از سن نود سالگی گذشته ام، با این حال تو مرا نمی شناسی؟ گفتم: نه به خدا قسم! گفت: من اخنس بن زید هستم! گفتم: روز عاشورا چه کردی؟ گفت: من کسی هستم که مأمور شدم اسبانی را که عمر بن سعد مأمور کرده بود، بر جسم حسین علیه السّلام با نعلهای اسبان بتازانم و پهلوهایش را شکستم و سفره ای را از زیر علی بن الحسین علیهما السّلام که بیمار بود کشیدم تا او را به صورت به زمین زدم و دو گوش صفیه بنت الحسین علیه السّلام را دریدم تا به دو گوشواره ای که در گوش داشت برسم!
سدّیّ میگوید: دلم به ناله افتاد و اشک چشمانم جاری شد و بیرون رفتم تا راهی برای کشتن او پیدا کنم! ناگهان دیدم چراغ کم سو شده! برخاستم تا آن را روشن کنم که گفت: بنشین! و با غرور از جان به در بردن خود و سلامتی اش تعریف میکرد. دستش را دراز کرد تا آتش را روشن کند که ناگهان دستش آتش گرفت. دستش را به میان خاک مالید، ولی خاموش نشد. پس مرا صدا زد که برادر! مرا دریاب. من آب روی آن ریختم، ولی از این عملم کراهت داشتم! وقتی آتش بوی آب شنید، شعله اش بالاتر رفت! او مرا صدا زد که این آتش چیست و چه چیزی آن را خاموش میکند؟ گفتم: خود را به میان رودخانه بینداز و او خود را به میان آب انداخت! وقتی جسمش را در آب انداخت، آتش در تمام بدنش مثل چوب تر در گرد و خاک باد شعله کشید و من او را نظاره میکردم. پس قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، خاموش نشد تا این که آن مرد سیاه شد و روی آب آمد. {لعنت خدا بر ظالمان و ظالمان میدانند که به چه بازگشتهایی بازگشت داده میشوند.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مصائب اسارت آل الله
🔴غارت خیام
🔸نقل شیخ مفید از وضعیت امام سجاد علیه السلام در غارت خیمه ها
شیخ مفید از حمید بن مسلم نقل میکند که گفت:« ما رفتیم تا به علی بن الحسین علیهما السّلام رسیدیم که روی فرشی افتاده بود و به شدت مریض بود. گروهی از رجالههایی که با شمر بودند، به او گفتند: این شخص علیل را نمی کشی؟ من گفتم: سبحان اللَّه! آیا جا دارد که کودکان هم کشته شوند؟ این شخص کودک است. همین بیماری که دارد او را کافی خواهد بود. من همچنان دفاع میکردم تا شمر را از کشتن وی منصرف نمودم. وقتی عمر بن سعد آمد، زنان به صورت او فریاد زدند و گریه کردند! عمر به یاران خود گفت: مبادا احدی از شما داخل خیمههای این زنان شوید و متعرض جوان مریض شوید. زنان از عمر بن سعد خواستند آنچه را که به تاراج برده اند مسترد نمایند تا بدن خود را به وسیله آنها بپوشانند. عمر گفت: هر کس هر چه از ایشان به غارت برده است به ایشان بازگرداند. به خدا قسم احدی از آنان چیزی باز نگردانید سپس ابن سعد چند نفر از آن افرادی را که همراه خود داشت، موکل خیمههای زنان و علی بن الحسین علیهما السّلام قرار داد و گفت: مواظب باشید که احدی از آنان خارج نشود و کسی ایشان را آزار ندهد.»
«و قال المفيد رحمه الله قال حميد بن مسلم فانتهينا إلى علي بن الحسين و هو منبسط على فراش و هو شديد المرض و مع شمر جماعة من الرجالة فقالوا له أ لا نقتل هذا العليل فقلت سبحان الله أ تقتل الصبيان إنما هذا صبي و إنه لما به فلم أزل حتى دفعتهم عنه و جاء عمر بن سعد فصاحت النساء في وجهه و بكين فقال لأصحابه لا يدخل أحد منكم بيوت هؤلاء النساء و لا تعرضوا لهذا الغلام المريض فسألته النسوة أن يسترجع ما أخذ منهن ليستترن به فقال من أخذ من متاعهم شيئا فليرده فو الله ما رد أحد منهم شيئا فوكل بالفسطاط و بيوت النساء و علي بن الحسين جماعة ممن كان معه و قال احفظوهم لئلا يخرج منهم أحد و لا يساء إليهم.»
🔸نقل امالی صدوق از غارت خلخال فاطمه بنت الحسین علیه السلام
«فاطمه بنت الحسين فرموده است: « غارتگران بر خيمه ما هجوم كردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا بپايم بود مردى آنها را مىربود و مىگريست گفتم دشمن خدا چرا گريه ميكنى؟ گفت: چرا گريه نكنم كه دختر رسول خدا را لخت ميكنم گفتم مرا واگذار گفت ميترسم ديگرى آن را بربايد فرمود هر چه در خيمههاى ما بود غارت كردند تا اينكه چادر از دوش ما برداشتند.»
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسين [الْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَيْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلِي خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ الْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلِي وَ هُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ انْتَهَبُوا مَا فِي الْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا.»
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
✍فهرست مطالب درباره مصائب اسارت آل الله
مصائب اسارت
نکته مهم: لزوم افشای ظلم ظالمان در کنار حفظ حریم اهل بیت
🔸 تبیین اجمالی مصیبت اسارت اهل بیت
🔰 تشریح مصائب اسارت بر اساس متون مقتل
🔴 ۱. طی مسیر بر شتران بدون سایه بان
🔴 ۲. طی مسیر بدون جهاز مناسب (زیر انداز)
۲.۱. مصیبت عظیم نهفته در واژه «أقتاب»
۲.۲ تعابیر گوناگون مقاتل درباره بدون محمل بودن مرکب کاروان
۲.۳. تغییر چهره اسیران کربلا از شدت سختی های مسیر
۲.۴. سابقه جنایت سوار کردن مظلومان بر شتران بی محمل در رفتار بنی امیه
🔴 3. مکشفات وجوههن
🔴 4. جمع شدن مردم برای تماشای اسیران
🔴 5. گرداندن اسیران در بازارها
🔴 6. پابرهنگی اسیران
🔴 7. بستن اسیران با طناب و زنجیر آهن
🔴8. تازیانه زدن و کتک زدن به اهل بیت پیامبر در اسارت
🔴9. کندن گوشواره و به خون کشیدن صورت فاطمه بنت الحسین
🔴10. کعب نیزه زدن بر اسیران و بانوان
⭕️مصائب کاروان مخصوص به عصر عاشورا و روز یازدهم👇👇👇
🔴11. حمله به خیام و به آتش کشیدن آن
🔴12. فرار بانوان حرم از خیام و فریاد و ناله آنان
🔴13. غارت خیام و همه وسایل آنان از جمله لباس ها و غارت شتران
🔴 14. غارت چادر، مقنعه، انگشتر، دستبند، گوشواره و خلخال زنان
🔴 15. پاره کردن گوش حضرت ام کلثوم، فاطمه و صفیه
🔴 16. به زمین انداختن آقا امام سجاد علیه السلام
🔴 ۱۷. ناله های زینب کبری در کنار قتلگاه پس از آتش زدن خیمه ها
#مقتل_شام
#مصائب_اسارت
#مصائب_شام
#قافله_کربلا
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴 17. ناله های زینب کبری در کنار قتلگاه پس از آتش زدن خیمه ها
در برخی منابع مانند لهوف، مناقب و بحار پس از گزارش بیرون ریختن بانوان حرم از خیام آورده اند بانوان حرم از ظالمین با سوگند درخواست کردند که آنان را از کنار قتلگاه عبور دهند:
🔴در متن عربی ذیل سعی شده است نسخه لهوف، مناقب و بحار در کنار هم گذاشته شود:
🔸ترجمه نقل بحار که تفاوت اندکی با نقل لهوف دارد چنین است:
«راوی میگوید: به خدا قسم زینب دختر علی علیه السّلام را دیدم که برای حسین ناله و ندبه میکرد و با صدایی حزین و قلبی اندوهناک فریاد میزد: ای جد بزرگوار! صلوات پادشاه آسمان بر تو باد! این حسین تو میباشد که آغشته به خونها است؛ اعضایش قطعه قطعه شده است، و دختران تو اسیر شده اند. شکایت ما به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و حمزه سید الشهداء است.
وا محمّداه! این حسین تو میباشد که عریان است و باد صبا بر جسدش میوزد و قتیل زنازادگان شده است.
آه از حزن و غم و اندوه من! امروز جدم پیغمبر خدا از دنیا رفته.
ای اصحاب محمّد! اینان فرزندان مصطفی هستند که نظیر اسیران رانده میشوند.
در بعضی از روایات آورده اند که آن بانو فرمود: یا محمّد! دختران تو اسیر شده اند؛ فرزندانت شهید گردیده اند و باد صبا بر اجسادشان میوزد؛ این حسین تو است که سرش از قفا جدا شده و عمامه و ردایش به غارت رفته است.
پدرم به فدای آن کسی که لشکرش در روز دوشنبه به تاراج رفت! پدرم به فدای آن شخصی که ریسمان خیمه اش پاره پاره شد! پدرم به فدای آن شخص غایبی که امید بازگشت او در کار نیست! آن مجروحی که زخم هایش مداوا نمی شود! پدرم به فدای آن کسی که جان من فدای او است! پدرم به فدای آن شهیدی که از محاسن شریفش خون میچکید! پدرم به فدای آن کسی که جد او رسول خدای آسمان است! پدرم به فدای آن شهیدی که سبط پیامبر هدایت است! پدرم به فدای محمّد مرتضی باد! پدرم به فدای خدیجه کبرا باد! پدرم به فدای علی مرتضی باد! پدرم به فدای فاطمه زهرا باد که سرور زنان است! پدرم به فدای آن کسی باد که آفتاب از برایش بازگشت تا نماز خواند!
راوی میگوید: به خدا قسم که زینب تمام دشمن و دوست را گریان نمود. بعد سکینه جسد امام حسین علیه السّلام را در بر گرفت. سپس گروهی از اعراب اجتماع کردند و او را از جسد مقدس پدرش جدا نمودند.»
🔸متن لهوف:
و قلن: بحقّ اللّه إلّا ما مررتم بنا على مصرع الحسين عليه السّلام. فلمّا نظر النّسوة إلى القتلى صحن، و ضربن وجوههنّ.
قال: فو اللّه لا أنسى زينب بنت عليّ عليه السّلام تندب الحسين عليه السّلام، و تنادي بصوت حزين و قلب كئيب: يا محمّداه! [فی روایة البحار: وامحمداه] صلّى عليك ملائكة السّماء [فی البحار: ملیک السماء]، هذا حسين مرمّل بالدّماء، [و فی روایة ابن شهر آشوب: صریع بکربلاء] مقطّع الأعضاء [و فی روایة ابن شهر آشوب: مجزوز الراس من القفا] و بناتك سبايا، إلى اللّه المشتكى، و إلى محمّد المصطفى، و إلى عليّ المرتضى، و إلى فاطمة الزّهراء، و إلى حمزة سيّد الشّهداء، يا محمّداه! هذا حسين بالعراء، تسفي عليه الصّبا، قتيل أولاد البغايا، وا حزناه! وا كرباه! اليوم مات جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، يا أصحاب محمّداه! هؤلاء ذرّيّة المصطفى، يساقون سوق السّبايا.
و في رواية: يا محمّداه! بناتك سبايا و ذرّيّتك مقتّلة، تسفي عليهم ريح الصّبا، و هذا حسين محزور الرّأس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء، بأبي من أضحى عسكره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطّع العرى [فی نقل ابن شهر آشوب مقطع بالعرا] ، بأبي من لا غائب فيرتجى [فی نقل ابن شهر آشوب: لا هو غائب فیرجی ولا مریض فیداوی]، و لا جريحفيداوى، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتّى قضى، بأبي العطشان حتّى مضى، بأبي من شيبته تقطر بالدّماء، بأبي من جدّه محمّد المصطفى، بأبي من جدّه رسول إله السّماء، بأبي من هو سبط نبيّ الهدى، بأبي محمّد المصطفى، بأبي خديجة الكبرى، بأبي عليّ المرتضى عليه السّلام، بأبي فاطمة الزّهراء سيّدة النّساء، بأبي من ردّت له الشّمس [حتّى] صلّى. [و فی روایة ابن شهر آشوب: أنا الفداء لمن شیبته تقطر بالدماء]
قال الرّاوي: فأبكت و اللّه كلّ عدوّ و صديق. [و فی نقل طبقات ابن سعد: فما بقی صدیق و لا عدو إلا اکب باکیاً] ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰اشاره محتشم به مصیبت عبور کاروان از کنار قتلگاه در ترجیع بند جاودان خویش
🔸بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گريه بر ملائک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهويي از دشت پا کشيد
هرجا که بود طايري از آشيان فتاد
شد وحشتي که شور قيامت به باد رفت
چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخم هاي کاري تيغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان
بر پيکر شريف امام زمان فتاد
بي اختيار نعره ي هذا حسين از او
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
🔴پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدينه کرد که يا ايها الرسول🔴
اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي
دود از زمين رسانده به گردون حسين توست
اين ماهي فتاده به درياي خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست
اين غرقه محيط شهادت که روي دشت
از موج خون او شده گلگون حسين توست
اين خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمين شده جيحون حسين توست
اين شاه کم سپاه که باخيل اشگ و آه
خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست
اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين
شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست
🔴چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد
وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد🔴
کاي مونس شکسته دلان حال ماببين
ما را غريب و بي کس و بي آشنا ببين
اولاد خويش را که شفيعان محشرند
در ورطه ي عقوبت اهل جفا ببين
در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان
واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين
ني ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغيان سيل فتنه و موج بلاببين
تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهاي سروران همه بر نيزه هاببين
آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام
يک نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکه ي کربلا ببين
🔴يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد
کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد🔴
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴مصائب کوفه
مصیبت منزل خولی لعین
🔴 18. پنهان کردن راس مقدس در زیر تشت توسط خولی
🔴 19. تابیدن نور به آسمان از راس مقدس
🔴 20. طواف پرندگان سفید بر گرد راس مقدس
نقل مصیبت منزل خولی در منابع مختلفی مورد اشاره قرار گرفته است. مشهور این است که خولی سر مقدس را در تنور گذاشته است و این در برخی منابع از روضة الشهدای ملا حسین کاشفی نقل شده است اما نقل منابع متقدم تا حد تحقیق این نوشته «پنهان کردن رأس مقدس در زیر تشت» است، که در ذیل به برخی از آنان اشاره می شود:
🔸نقل طبری و نفس المهموم
قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم قال: [...] فأقبل به خولى، فأراد القصر، فوجد باب القصر مغلقا، فأتى منزله، فوضعه تحت إجّانة في منزله، و له امرأتان: امرأة من بني أسد، و الأخرى من الحضرميّين، يقال لها: النّوار ابنة مالك بن عقرب، و كانت تلك اللّيلة ليلة الحضرميّة.
قال هشام: فحدّثني أبي، عن النّوار بنت مالك، قالت: أقبل خولى برأس الحسين، فوضعه تحت إجّانة في الدّار، ثمّ دخل البيت، فأوى إلى فراشه، فقلت له: ما الخبر؟ ما عندك؟ قال: جئتك بغنى الدّهر، هذا رأس الحسين معك في الدّار. قالت: فقلت: ويلك! جاء النّاس بالذّهب و الفضّة و جئت برأس ابن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم! لا و اللّه، لا يجمع رأسي و رأسك بيت أبدا. قالت: فقمت من فراشي، فخرجت إلى الدّار، فدعا الأسديّة فأدخلها إليه، و جلست أنظر، قالت: فو اللّه ما زلت أنظر إلى نور يسطع مثل العمود من السّماء إلى الإجّانة، و رأيت طيرا بيضا ترفرف حولها.
🔸ترجمه:
خولى با سر بيامد و آهنگ قصر كرد؛ اما در قصر را بسته يافت و به خانه رفت و سر را زير تشتى نهاد. وى را دو زن بود يكى از بنى اسد و ديگرى از حضرميان به نام نوار، دختر مالك بن عقرب. آن شب، شب زن حضرمى بود.
هشام گويد: پدرم به نقل از نوار دختر مالك مىگفت: خولى سر حسين را آورد و در خانه، زير لاوكى [تشتی] نهاد. آنگاه به اتاق آمد و به بستر خويش رفت. رفت. گفتمش:« چه خبر؟ چه دارى؟» گفت:« بىنيازى روزگاران برايت آوردهام. اين سر حسين با تو در خانه است.»
گويد: گفتمش:« واى تو! نه به خدا، هرگز با تو به يك اتاق نمانم.» از بسترم برخاستم و روى خانه رفتم. خولى زن اسدى را خواست و پيش برد و من نشسته بودم و نگاه مىكردم. به خدا نورى را مىديدم كه چون ستون از آسمان به لاوك مىتابيد و پرندگانى سپيد ديدم كه در اطراف آن به پرواز بود.
🔸مرحوم علامه مجلسی شبیه همین روایت را در بحار از مناقب و ابن نما و همچنین در جلاء العیون با اندکی تفاوت نقل کرده است. همچنین بلاذری در انساب الاشراف بخشی از این روایت را نقل کرده است.
در نقل علامه مجلسی در کتاب جلاء العیون در پایان روایت می گوید: که تفاوت اندکی با نقل بالا دارد چنین است: «ديد كه آن نور از سر منور آن حضرت ساطع است و ملائكه به صورت مرغان سفيد برگرد آن سر آمدهاند.»
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴 21. رویای همسر خولی از فاطمه زهرا به نقل سید هاشم بحرانی
🔸نقل سید هاشم بحرانی
در قسمتی از این نقل آمده است: همسر خولی دید که نوری از این سر به آسمان می تابد پس به نزد تشت آمد و از آن صدایی شنید که تا طلوع فجر قرائت می کرد و آخرین چیزی که خواند آیه « و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون» بود پس در کنار سر صدایی مانند صدای رعد شنید که فهمید این صدا از تسبیح فرشتگان است. پس به نزد شوهر خویش آمد و گفت من چنین چیزهایی دیده ام چه چیزی زیر این تشت است؟ خولی گفت این سر یک خارجی است که ابن زیاد وی را کشته است و من می خواهم این سر را به نزد یزید ببرم تا اموال زیادی به من عطا کند.
پرسی این سر کیست؟ گفت سر حسین بن علی (علیهما السلام) پس زن صیحه ای کشید و از هوش رفت تا اینکه به هوش آمد گفت وای بر تو ای بدترین مجوس تو پیامبر را با این ظلم به اهل بیتش آزار دادی آیا از خدای زمین و آسمان نترسیدی که برای سر پسر برترین زنان عالم جایزه می خواهی؟
سپس از نزد وی با دیده گریان خارج شد و به نزد راس مقدس رفت و آن را بلند کرد و در دامان خویش نهاد و شروع به بوسیدن آن کرد و می گفت خدا قاتل تو ار لعنت کند و دشمن او پیامبر است.
شب که تاریک تر شد خواب بر وی غلبه کرد در عالم رویا دید گویا سقف خانه دو نیم شد و نور آن را فرا گرفت ابری سفید امد و از آن دو زن بیرون آمدند و سر را از دامان وی برگرفتند و گریستند پرسدی قسم به خدا شما کیستید؟ یکی از آن دو گفت من خدیجه ام و این دخترم فاطمه زهرا است و ما از تو تشکر می کنیم و خدا از کار تو جزا می دهد و تو در بهشت همراه ما هستی!
از خواب بیدار شد و هنوز سر در دامان وی بود صبح که شد شوهر وی آمد و سر را گرفت اما وی حاضر نشد سر را به وی پس بدهد و گفت وای بر تو مرا طلاق بده گفت اول سر را به من بده و هر چه خواهی بکن اما باز هم حاضر به دادن سر نشد و خولی وی را به شهادت رساند و سر را برگرفت.
🔸«روى أنّ عبيد اللّه بن زياد (لعنه اللّه) بعدما عرض عليه رأس الحسين عليه السّلام، دعا بخولى ابن يزيد الأصبحيّ (لعنه اللّه)، و قال له: خذ هذا الرّأس، حتّى أسألك عنه. فقال: سمعا و طاعة. فأخذ الرّأس و انطلق به إلى منزله، و كان له امرأتان أحدهما ثعلبيّة، و الأخرى مضريّة، فدخل على المضريّة، فقالت: ما هذا؟ فقال: هذا رأس الحسين بن عليّ عليه السّلام، و فيه ملك الدّنيا. فقالت له: ابشر فإنّ خصمك غدا جدّه محمّد المصطفى. ثمّ قالت: و اللّه لا كنت لي ببعل، و لا أنا لك بأهل. ثمّ أخذت عمودا من حديد، و أوجعت به دماغه.
فانصرف من عندها، و أتى به إلى الثّعلبيّة، فقالت: ما هذا الرّأس الّذي معك؟ قال: رأس خارجيّ، خرج على عبيد اللّه بن زياد، فقالت: و ما اسمه؟ فأبى أن يخبرها ما اسمه، ثمّ تركه على التّراب و جعله عليه إجّانة، قال: فخرجت امرأته في اللّيل، فرأت نورا ساطعا من الرّأس إلى عنان السّماء، فجاءت إلى الإجّانة،(لإجّانة: إناء تغسل فيه الثّياب) فسمعت أنينا ، و هو يقرأ إلى طلوع الفجر، و كان آخر ما قرأ: و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون، و سمعت حول الرّأس دويّا كدويّ الرّعد، فعلمت أنّه تسبيح الملائكة.
فجاءت إلى بعلها، و قالت: رأيت كذا و كذا، فأيّ شيء تحت الإجّانة؟ فقال: رأس خارجيّ، فقتله الأمير عبيد اللّه بن زياد. و أريد أن أذهب به إلى يزيد بن معاوية، ليعطيني عليه مالا كثيرا. قالت: و من هو؟ قال: الحسين بن عليّ. فصاحت و خرّت مغشيّة عليها، فلمّا أفاقت قالت: يا ويلك! يا شرّ المجوس! لقد أذيّت محمّدا في عترته، أما خفت من إله الأرض و السّماء حيث تطلب الجائزة على رأس ابن سيّدة نّساء العالمين.
ثمّ خرجت من عنده باكية، فلمّا قام رفعت الرّأس و قبّلته، و وضعته في حجرها، و جعلت تقبّله، و تقول: لعن اللّه قاتلك و خصمه جدّك المصطفى.
فلمّا جنّ اللّيل غلب عليها النّوم، فرأت كأنّ البيت قد انشقّ بنصفين و غشيه نور، فجائت سحابة بيضاء، فخرج منها امرأتان، فأخذتا الرّأس من حجرها و بكتا، قالت: فقلت لهما: باللّه من أنتما؟ قالت إحداهما: أنا خديجة بنت خويلد، و هذه ابنتي فاطمة الزّهراء، و لقد شكرناك و شكر اللّه لك عملك و أنت رفيقتنا في درجة القدس في الجنّة.
قال: فانتبهت من النّوم و الرّأس في حجرها، فلمّا أصبح الصّبح، جاء بعلها لأخذ الرّأس، فلم تدفعه إليه، و قالت: ويلك طلّقني، فو اللّه لا جمعني و إيّاك بيت. فقال: ادفعي. لي الرّأس و افعلي ما شئت. فقالت: لا و اللّه لا أدفعه إليك. فقتلها، و أخذ الرّأس، فعجّل اللّه بروحها إلى الجنّة جوار سيّدة النّساء.»
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴ورود کاروان به کوفه
🔴 22. جمله حضرت ام کلثوم به نگهبان رأس مقدس : «این هزار درهم را بگیر و سر امام را در مقابل قرار بده تا مردم به دیدن آن مشغول شوند.»
🔴 23. نقش بستن جمله و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون بر دور روی سکه
این نکات از روایت مناقب قابل استفاده است:
در روایتی از ابن عباس روایت میکند که گفت:ام کلثوم به دربان ابن زیاد گفت: وای بر تو! این هزار درهم را بگیر و سر مبارک امام حسین علیه السّلام را در جلوی ما ببر و ما را سوار شتران در عقب مردم قرار بده تا مردم از نظر کردن ما منصرف و متوجه سر بریده امام حسین علیه السّلام شوند. آن دربان پولها را گرفت و سر مقدس امام حسین علیه السّلام را جلوتر برد. وقتی صبح شد و آن دربان به پولها نگاه کرد، دید خدا همه آنها را به سنگ تبدیل نموده است! در یک طرف آنها نوشته شده بود: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ. » -. ابراهیم / ۴۲ - «و خدا را از آنچه ستمکاران میکنند غافل مپندار.» و بر طرف دیگر آنها نوشته بود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ. » -. شعراء / ۲۲۳ - «و کسانی که ستم کرده اند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»
«فِي أَثَرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ أُمَّ كُلْثُومٍ قَالَتْ لِحَاجِبِ ابْنِ زِيَادٍ وَيْلَكَ هَذِهِ الْأَلْفُ دِرْهَمٍ خُذْهَا إِلَيْكَ وَ اجْعَلْ رَأْسَ الْحُسَيْنِ أَمَامَنَا وَ اجْعَلْنَا عَلَى الْجِمَالِ وَرَاءَ النَّاسِ لِيَشْتَغِلَ النَّاسُ بِنَظَرِهِمْ إِلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ عَنَّا فَأَخَذَ الْأَلْفَ وَ قَدَّمَ الرَّأْسَ فَلَمَّا كَانَ الْغَدُ أَخْرَجَ الدَّرَاهِمَ وَ قَدْ جَعَلَهَا اللَّهُ حِجَارَةً سَوْدَاءَ مَكْتُوبٌ عَلَى أَحَدِ جَانِبَيْهَا وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ وَ عَلَى الْجَانِبِ الْآخَرِ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.»
🔰 نقل مسلم جصاص
🔴 24. تعبیر خارجی درباره امام حسین علیه السلام
🔴 25. خونریزی از پیکر امام سجاد علیه السلام
🔴 26. کف زدن برخی از مردم کوفه
🔴 27. گریه عموم مردم کوفه
🔴 28. توصیف راس مقدس بر روی نیزه: شبیه ترین مردم به پیامبر
🔴 29. بازی نیزه داران با راس مقدس به سمت چپ و راست
🔴 30. گفت و گوی زینب کبری با راس مقدس
🔴 31. گله زینب کبری به راس مقدس از ضربه های دشمن به امام سجاد علیه السلام
این نکات از نقل ذیل قابل استفاده است:
علامه مجلسی می فرماید: «در بعضی از کتب معتبره دیدم که از مسلم جصّاص نقل شده که گفت: ابن زیاد مرا خواست تا دار الاماره کوفه را تعمیر نمایم. در آن حینی که من درها را گچکاری میکردم، ناگاه شنید فریادهایی از اطراف کوفه بلند شد. من متوجه خادم خود شدم و گفتم: چه شده که کوفه دچار ضجه گردیده است؟ گفت: الساعه سر یکی از خارجیها را که بر یزید خروج کرده است آورده اند. گفتم: آن خارجی کیست!؟ گفت: حسین بن علی علیهما السّلام است.
من صبر کردم تا خادم خارج شد و آنچنان سیلی به صورت خود زدم که ترسیدم چشمم نابود شود، سپس گچها را از دست خود شستم و از پشت قصر فرود آمدم و وارد کناسه کوفه شدم.
در آن حینی که من ایستاده بودم و مردم در انتظار ورود اسیران و سر شهیدان بودند، ناگاه دیدم تعداد چهل هودج بر پشت چهل شتر نصب شده که زنان و دختران فاطمه زهرا علیها السّلام در میان آنها جای دارند. ناگاه حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام را دیدم که سوار بر شتر عریان و خون از رگهای گردنش روان بود و آن بزرگوار در حالی که گریان بود این اشعار را میفرمود:
ای امت بد رفتار! خدا شما را از باران رحمت خود سیراب نکند، ای امتی که احترام جد ما را درباره ما مراعات نکردید!
اگر روز قیامت پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ما را جمع کند، شما در جواب ما چه خواهید گفت؟
شما ما را بر پشت شتران بی جهاز میگردانید، گویا ما آن افرادی نیستیم که پایه دین را برای شما محکم کرده باشیم!
ای گروه بنی امیه! این چه توقفی است که شما درباره مصائب ما میکنید و جواب ما را نمی دهید!
شما برای خوشحالی که دارید بر علیه ما کف میزنید و در زمین ما را به اسارت می برید [ترجمه این عبارت اگر تسبونا با سکون باء باشد به این معنا است و اگر تسبونا با تشدید باء باشد یعنی : به ما ناسزا میگویید!]
وای بر شما! آیا جد من پیامبر خدا نیست که بشر را از طریق گمراهی به شاه راه هدایت راهنمایی کرد؟
ای واقعه کربلا! حقا که تو غم و اندوه را به ارث به من دادی. خدا پرده افرادی را که با ما بد رفتاری نمودند پاره خواهد کرد.
راوی میگوید: اهل کوفه به کودکانی که در میان محملها بودند، خرما و نان و گردو میدادند. ولیام کلثوم بر آنان فریاد زد و فرمود: ای اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است. سپس آن بانو، آن نان و خرماها را از دست و دهان کودکان میگرفت و به روی زمین میریخت.
اهل کوفه با این جنایاتی که درباره آنان کرده بودند، برای مصیبت ایشان گریه میکردند.
سپسام کلثوم سر خود را از محمل خارج کرد و به اهل کوفه گفت: ای اهل کوفه! آرام باشید. مردان شما ما را میکشند و زنان شما برای ما گریه میکنند؟ خدا در روز قیامت بین ما و شما داوری خواهد کرد. در آن حینی که آن بانو آنان را مخاطب قرار داده بود، ناگاه صدای ضجه بلند شد و سر شهیدان را که سر امام حسین علیه السّلام در جلوی آنان بود آوردند که سری بود نورانی، نظیر ماه، و شبیه ترین مردم بود به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله. محاسن شریف امام حسین علیه السّلام نظیر شبه مشکی بود و رنگ خضاب از آن رفته بود. صورت آن حضرت مثل ماه تابان و گرد بود. نیزه سر و محاسن آن امام مظلوم را به طرف راست و چپ حرکت و بازی میداد.
هنگامی که زینب علیها السّلام متوجه سر مبارک امام حسین علیه السّلام شد، پیشانی خود را به نحوی به جلوی محمل زد که دیدم خون از زیر مقنعه آن بانو خارج شد. سپس با یک قطعه پارچه به سر امام حسین علیه السّلام اشاره کرد و این اشعار را خواند:
ای ماه شب اول! اکنون که به سر حد کمال رسید، خسوف او را به ناگهانی ربود و غروب او را ظاهر نمود
ای پاره قلبم! من گمان نمی کردم که این مصیبت عظما مقدر و نوشته شده باشد
ای برادر من! با فاطمه صغیره تکلم کن، زیرا نزدیک است که قلبش آب شود
ای برادرم! آن قلب تو که بر ما مهربان بود، اکنون چه شده که به ما قسی و سخت گردیده است!
ای برادر! کاش علی بن الحسین علیهما السّلام را میدیدی که اسیر شده و به علت غم یتیمی طاقت خودداری ندارد
آنچه که وی را به وسیله ضربه اذیت و آزار مینمایند، در حالی تو را صدا میزند که ذلیل و اشکش ریزان است.
ادامه در مطلب بعد
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰ادامه پیام قبلی
متن عبارت بحار چنین است:
«أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ الْمُعْتَبَرَةِ رُوِيَ مُرْسَلًا عَنْ مُسْلِمٍ الْجَصَّاصِ قَالَ: دَعَانِي ابْنُ زِيَادٍ لِإِصْلَاحِ دَارِ الْإِمَارَةِ بِالْكُوفَةِ فَبَيْنَمَا أَنَا أُجَصِّصُ الْأَبْوَابَ وَ إِذَا أَنَا بِالزَّعَقَاتِ قَدِ ارْتَفَعَتْ مِنْ جَنَبَاتِ الْكُوفَةِ فَأَقْبَلْتُ عَلَى خَادِمٍ كَانَ مَعَنَا فَقُلْتُ مَا لِي أَرَى الْكُوفَةَ تَضِجُّ قَالَ السَّاعَةَ أَتَوْا بِرَأْسِ خَارِجِيٍّ خَرَجَ عَلَى يَزِيدَ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا الْخَارِجِيُّ فَقَالَ- الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع قَالَ فَتَرَكْتُ الْخَادِمَ حَتَّى خَرَجَ وَ لَطَمْتُ وَجْهِي حَتَّى خَشِيتُ عَلَى عَيْنِي أَنْ يَذْهَبَ وَ غَسَلْتُ يَدَيَّ مِنَ الْجِصِّ وَ خَرَجْتُ مِنْ ظَهْرِ الْقَصْرِ وَ أَتَيْتُ إِلَى الْكِنَاسِ فَبَيْنَمَا أَنَا وَاقِفٌ وَ النَّاسُ يَتَوَقَّعُونَ وَصُولَ السَّبَايَا وَ الرُّءُوسِ إِذْ قَدْ أَقْبَلَتْ نَحْوَ أَرْبَعِينَ شُقَّةً تُحْمَلُ عَلَى أَرْبَعِينَ جَمَلًا فِيهَا الْحُرَمُ وَ النِّسَاءُ وَ أَوْلَادُ فَاطِمَةَ ع وَ إِذَا بِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع عَلَى بَعِيرٍ بِغَيْرِ وِطَاءٍ وَ أَوْدَاجُهُ تَشْخُبُ دَماً وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ يَبْكِي وَ يَقُولُ-
يَا أُمَّةَ السَّوْءِ لَا سُقْيَا لِرَبْعِكُمْ يَا أُمَّةً لَمْ تُرَاعِ جَدَّنَا فِينَا
لَوْ أَنَّنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ يَجْمَعُنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنْتُمْ تَقُولُونَا
تُسَيِّرُونَا عَلَى الْأَقْتَابِ عَارِيَةً كَأَنَّنَا لَمْ نُشَيِّدْ فِيكُمْ دِيناً
بَنِي أُمَيَّةَ مَا هَذَا الْوُقُوفُ عَلَى تِلْكَ الْمَصَائِبِ لَا تُلَبُّونَ دَاعِيَنَا
تُصَفِّقُونَ عَلَيْنَا كَفَّكُمْ فَرَحاً وَ أَنْتُمُ فِي فِجَاجِ الْأَرْضِ تَسْبُونَا
أَ لَيْسَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ وَيْلَكُمْ أَهْدَى الْبَرِيَّةِ مِنْ سُبُلِ الْمُضِلِّينَا
يَا وَقْعَةَ الطَّفِّ قَدْ أَوْرَثْتِنِي حَزَناً وَ اللَّهُ يَهْتِكُ أَسْتَارَ الْمُسِيئِينَا
قَالَ صَارَ أَهْلُ الْكُوفَةِ يُنَاوِلُونَ الْأَطْفَالَ الَّذِينَ عَلَى الْمَحَامِلِ بَعْضَ التَّمْرِ وَ الْخُبْزِ وَ الْجَوْزِ فَصَاحَتْ بِهِمْ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ قَالَتْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَامٌ وَ صَارَتْ تَأْخُذُ ذَلِكَ مِنَ أَيْدِي الْأَطْفَالِ وَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تَرْمِي بِهِ إِلَى الْأَرْضِ قَالَ كُلُّ ذَلِكَ وَ النَّاسُ يَبْكُونَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ أُمَّ كُلْثُومٍ أَطْلَعَتْ رَأْسَهَا مِنَ الْمَحْمِلِ وَ قَالَتْ لَهُمْ صَهْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ تَقْتُلُنَا رِجَالُكُمْ وَ تَبْكِينَا نِسَاؤُكُمْ فَالْحَاكِمُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَوْمَ فَصْلِ الْقَضَاءِ فَبَيْنَمَا هِيَ تُخَاطِبُهُنَّ إِذَا بِضَجَّةٍ قَدِ ارْتَفَعَتْ فَإِذَا هُمْ أَتَوْا بِالرُّءُوسِ يَقْدُمُهُمْ رَأْسُ الْحُسَيْنِ ع وَ هُوَ رَأْسٌ زُهْرِيٌّ قَمَرِيٌّ أَشْبَهُ الْخَلْقِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لِحْيَتُهُ كَسَوَادِ السَّبَجِ قَدِ انْتَصَلَ مِنْهَا الْخِضَابُ وَ وَجْهُهُ دَارَةُ قَمَرٍ طَالِعٍ وَ الرُّمْحُ تَلْعَبُ بِهَا يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْتَفَتَتْ زَيْنَبُ فَرَأَتْ رَأْسَ أَخِيهَا فَنَطَحَتْ جَبِينَهَا بِمُقَدَّمِ الْمَحْمِلِ حَتَّى رَأَيْنَا الدَّمَ يَخْرُجُ مِنْ تَحْتِ قِنَاعِهَا وَ أَوْمَأَتْ إِلَيْهِ بخرقة [بِحُرْقَةٍ] وَ جَعَلْتْ تَقُولُ-
يَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمَالًا غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا
مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا
يَا أَخِي فَاطِمَ الصَّغِيرَةَ كَلِّمْهَا فَقَدْ كَادَ قَلَبُهَا أَنْ يَذُوبَا
يَا أَخِي قَلْبُكَ الشَّفِيقُ عَلَيْنَا مَا لَهُ قَدْ قَسَى وَ صَارَ صَلِيبَا
يَا أَخِي لَوْ تَرَى عَلِيّاً لَدَى الْأَسْرِ مَعَ الْيُتْمِ لَا يُطِيقُ وُجُوبَا
كُلَّمَا أَوْجَعُوهُ بِالضَّرْبِ نَادَاكَ بِذُلٍّ يَغِيضُ دَمْعاً سَكُوبَا
يَا أَخِي ضُمَّهُ إِلَيْكَ وَ قَرِّبْهُ وَ سَكِّنْ فُؤَادَهُ الْمَرْعُوبَا
مَا أَذَلَّ الْيَتِيمَ حِينَ يُنَادِي بِأَبِيهِ وَ لَا يَرَاهُ مُجِيبَا»
🔸در ینابیع الموده قندوزی نیز قسمتی از این نقل آمده است با این تفاوت که خونریزی از ران پای امام سجاد علیه السلام را گزارش می کند:
قندوزی در گزارش حرکت کاروان اسرا از کربلا نقل می کند: «از ران پای امام سجاد خون می آمد و حضرت می فرمود:«...» و برخی ابیاتی که در بالا ذکر شد را می آورد.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔴 فرازی از خطبه حضرت زینب
🔴 33. جمله زینب کبری: آیا می دانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید؟ و چه زنان کریمه و بزرگواری را از پرده عفاف بیرون کشیدید؟ و چه حرمتی از او هتک کردید؟
🔴 34. خون باریدن آسمان بعداز شهادت سیدالشهدا
این مصائب در خطبه حضرت زینب سلام الله علیها مورد اشاره قرار گرفته است. حضرت در قسمتی از این خطبه می فرماید:
«وای بر شما ای مردم کوفه آیا می دانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید و و چه زنان کریمه و بزرگواری را از پرده عفاف بیرون کشیدید؟ و چه خونی از او به زمین ریختید؟ و چه حرمتی از او هتک کردید؟ آیا در شگفتید که آسمان خون بارید؟ و حتما عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود.»
«وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَ تَدْرُونَ أَيَ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَيْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُم [و فی نقل المناقب: و أی حریم له أصبتم؟] ... أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى»
راوی می گوید: «دیدم مردم در این روز سرگردان شده بودند و گریه می کردند و دستشان را [از روی تاسف و حسرت] در دهان خویش گذاشته بودند.»
«فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ حَيَارَى يَبْكُونَ وَ قَدْ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهم»
🔴 خطبه فاطمه صغری
🔴 35. جمله فاطمه صغری:
شهادت می دهم که فرزندان پیامبر در کناره فرات بدون هیچ جرمی ذبح شدند.
زید بن موسی بن جعفر به نقل از امام کاظم به نقل از امام صادق از فاطمه صغری خطبه ای را نقل می کند که فرازی از آن چنین است:
شهادت می دهم که فرزندان پیامبر در کناره فرات بدون هیچ جرمی ذبح شدند.
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ص وَ أَنَّ أَوْلَادَهُ ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرَاتِ بِغَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَات»
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه شب دهم محرم الحرام ۵ مرداد ۱۴۰۲.mp3
15.65M
◼️ روضه شب دهم محرم الحرام
📆 پنج شنبه ۵ مردادماه ۱۴۰۲
روضه روز عاشورا دهم محرم الحرام ۱۴۴۵.mp3
17.54M
◼️ روضه روز عاشورا دهم محرم ۱۴۴۵
📆 جمعه ۶ مردادماه ۱۴۰۲
روضه شب یازدهم محرم الحرام.mp3
14.29M
◼️ روضه شب یازدهم محرم الحرام
📆 جمعه ۶ مردادماه ۱۴۰۲