#کانال_روزنگار ::
♦️ امروز: شنبه #سی_اکتبر 2021 میلادی
🎄 رویدادهای مهم امروز در #تقویم_میلادی :
0 م : شب شیطنت/شب فرشته ها (شب قبل از جشن هالوین) در انگلیس و کانادا
1757 م : درگذشت عثمان سوم سلطان امپراتوری عثمانی
1821 م : تولد فئودور میخائیلویچ داستایوفسکی داستان نویس روس
1871 م : تولد پل والری ادیب مشهور فرانسوی
1885 م : تولد "اِزار لومیس پاوْنْد" شاعر و نویسنده معروف امریکایی
1910 م : درگذشت "ژان هانری دونان" مؤسس صلیب سرخ جهانی
1918 م : جدایی مجارستان از اتریش
1933 م : تأسیس نخستین "سینماتک" رسمی جهان در استکهلم سوئد
1945 م : اعدام "ویدکوم کیس لینگ" سیاستمدار نروژی
1960 م : زادروز دیگو مارادونا ، فوتبالیست بازنشستهٔ آرژانتینی و مربی کنونی فوتبال
1961 م : نبش قبر استالین
1975 م : درگذشت گوستاو هرتز فیزیکدان تجربی آلمانی
1991 م : برپایی کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید در چهارشنبه سیاه
2000 م : در تاجیکستان، سامانی جایگزین روبل شد
@Roznegaar
♦️ #رهبرانقلاب :
یکی از جوانانی که در بوسنی مجاهدت کرده بود، برای من نقل میکرد: وقتی که در زمینهی اسکناسهای جمهوری اسلامی، جوانان بوسنیایی عکس شهید «فهمیده»، پسرک فداکار سیزده ساله را دیدند، متوجّه شدند روی پیشانیاش چیزی بسته است. پرسیدند: این چیست؟ گفتم: این علامت بسیجیهای ماست که در میدان جنگ و جهاد فیسبیلالله، پیشانیبند میبستند.
♦️آن وقت جوانان مسلمان بوسنیایی صف کشیدند، لباسها و پیراهنهایشان را تکّه تکّه کردند و پیش ما آوردند و گفتند: این جملات را روی لباسهای ما هم بنویسید!
♦️ما نوشتیم و آنها به پیشانیشان بستند و ندای اللهاکبر اینطور در قلب اروپا طنین انداخت. همهی دنیا هم با آنها مبارزه میکنند... نتیجهی مجاهدتِ با ایمان به خدا همین است. ۷۴/۷/۲۲
🌷هشتم آبان؛
شهادت شهيد حسین فهميده و روز نوجوان
@Roznegaar
شعر بداهه
« #سلمان_هراتی »
برای « #قیصر_امینپور »
شاعر پرکار حوزه نوجوان
📆 هشتم و نهم آبان سالگرد فوت این دو شاعر ترانهسراست.
دستسپید و پاک و نجیب تو
دنبال یک شکوفه آبی رفت
همشانه با نسیم سحرگاهی
از روی نعش سرد سرابی رفت
تو مثل قلب مردم دشتستان
از ازدحام حوصله سرشاری
وقت هجوم دغدغه پنهان
دستی به سمت لطف خدا داری...
@Roznegaar
#فرزندداری
به چه چیزهایی میگیم « #آزارهای_روانی برای کودکان»
👆🏼تابحال شاهد چنین رفتارهای در اطرافتون با کودکان بودید؟ آیا فکر میکنید همه والدین از آسیبی که دارن به کودکشون میزنن اطلاع دارن؟
به امید روزی که همه روی رفتار صحیح با کودکان مطالعه داشته باشن و بدونن تک تک جملههای اونا روی کیفیت #سلامت_روان اون کودک تاثیر داره ❤
@Roznegaar
#فرزندداری
📲 یه مامان فعال توییتری دیگه عکس بچهاش رو پست کرده و نوشته «دیوار آشپزخانه در خانهای که بچه توشه :))»
@Roznegaar
برای دیگران #انگیزه باشیم
🤔 آیا تابهحال کسی شما رو به یک زندگی سالمتر، شادتر و کاملتر ترغیب کرده؟ اگه جوابتون مثبته، پس اهمیت انگیزه تو زندگی افراد رو درک میکنید.
🔸آیا دوست دارید برای جبران انگیزهی مثبتی که از فردی دریافت کردین، خودتون هم به بهتر شدن اطرافیانتون کمک کنید و به اونا انگیزه بدید؟
👆🏼 اینجا ۱۱ روش ساده برای انگیزه دادن به دیگران رو گفتیم.
@Roznegaar
#همسران
۸ نشونه #همسر_مناسب شما
💞 باورهای دینی، اعتقادی و مذهبیش شبیه شما باشه.
💞 خصوصیات اخلاقی مشابهی با هم داشته باشید.
💞 شکل و شمایل ظاهریش برای شما مطلوب و مقبول باشه.
💞 طرز، سبک و نوع پوشش رو دوست داشته باشید.
💞 شغل و حرفهاش واستون محترم باشه و از بیانش به دیگران احساس حقارت نکنید.
💞 تحصیلاتش واستون پذیرفته شده باشه.
💞 از لحاظ ارتباط با خانواده و فامیل شبیه به شما رفتار میکنه.
💞 دیدگاه و نحوه ارتباطش با جنس مخالف با شما مشابهت داشته باشه.
@Roznegaar
بِسم الله الرَّحمنِ الرَّحیم
🔆 یکشنبه ۰۹ آبان ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
🌛الاحد ۲۴ ربیعالاول ۱۴۴۳ هجری قمری
🎄 Sunday 31 October 2021 AD
🔹 ۲۲۵مین روز سال، ۱۴۰روز مانده از سال
🔸 ۳۳مین هفته سال، ۲۰هفته مانده از سال
🌹 امروز متعلق است به :
حضرت امیرالمومنین امام علی علیهالسّلام
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
📿 اذکار توصیه شده #یکشنبه ::
الف) ۴۸۹ مرتبه :
« یا فتاح » بعد از نماز صبح که موجب "فتح و نصرت یافتن" میگردد.
ب ) ۱۰۰ مرتبه :
« یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام »
« ای صاحب جلال و بزرگواری »
ج ) ۱۰۰۰ مرتبه :
« ایاک نعبد و ایاک نستعین
📿 اوقات استخاره یکشنبه :
الف) از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر
ب ) از ساعت ۱۶ تا مغرب
#کانال_روزنگار
www.Roznegaar.ir
@Roznegaar
🔆 یکشنبه ۰۹ آبان ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
🌛الاحد ۲۴ ربیعالاول ۱۴۴۳ هجری قمری
🎄 Sunday 31 October 2021 AD
📿 #اوقات_شرعی به #افق_تهران
احتیاط یک تا دو دقیقهای لحاظ شود🌱
وقت دعا ما رو هم به خاطر داشته باشید🌱
@Roznegaar
#تقویم_نجومی_اسلامی
✴️ یکشنبه
👈 ۰۹ آبان / عقرب ۱۴۰۰ ه.ش
👈 ۲۴ ربیع الاول ۱۴۴۳ ه.ق
👈 ۳۱ اکتبر ۲۰۲۱ م
📛 امروز برای امور زیر خوب نیست :
📛آغاز مسافرت
📛 دیدارها و ملاقات ها خوب نیست
👼 مناسب زایمان نیست
✈️ مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد
🔭 احکام نجوم
🌓 امروز : قمر در برج سنبله است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️ امور زراعی و کشاورزی
✳️ تعلیم و تعلم و امور اموزشی
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است
📛 ولی ازدواج
📛 درمان و معالجه خوب نیست
💑 مباشرت و مجامعت :
مباشرت امشب (شب دوشنبه)،فرزند چنین شبی به قسمت و سرنوشت خود راضی خواهد بود .ان شاءالله.
⚫️ طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور است.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب دفع صفرا می شود .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 25 سوره مبارکه " فرقان " است.
و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا.....
و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت و گوی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود.ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
@taghvimehamsaran
@taghvimehmsaran
@Roznegaar
روزنگار:
#داستان_کوتاه
*قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.*
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد.
جسد * #شيخ_طبرسی * را از تابوت بيرون آوردند و داخل قبر گذاشتند.
قطب الدين راوندي وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود، *پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد* اما هيچكس متوجه حركت آن نشد!
كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند.
*آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود.*
مردم به نوبت فاتحه ميخواندند و بعد از آنجا ميرفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
*شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.*
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
*بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار ميداد.*
*نالهاي كرد.*
*دست راستش زيربدنش مانده بود.*
*دست چپش را بالا برد.*
*نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد.*
*با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد.*
*كمكم چشمش به تاريكي عادت كرد.*
*بدنش در پارچهاي سفيد رنگ پوشيده بود.*
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك ميكرد.
آخرين بار هنگام تدريس حالش بهم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود.
*اينجا قبر بود!*
او را به خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام ميشد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينهاش را ميشنيد.
*چه مرگ دردناكي انتظار او را ميكشيد.*
*ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود.*
*آيا خدا ميخواست امتحانش كند؟*
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت.
سالهاي كودكياش را به ياد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش *«حسن بن فضل »* خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. *به سرعت برق و باد!*
شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود، سادات آلزباره او را به سبزوار دعوت كرده و شیخ دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت.
مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد و *سرانجام هم زنده به گور شد!*
چشمانش را باز كرد.
چه سرنوشتی در انتظار او بود
*ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت.*
*نفس كشيدن برايش مشكل شده بود.*
*هر بار که هواي داخل گور را به درون ريههايش ميكشيد سوزش كشندهاي تمام قفسه سينهاش را فرا ميگرفت.*
*آن فضاي محدود دم كرده بود و دانههاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود.*
*در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاده و چون از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد.*
*چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آلزباره نيز انجام چنين كاري را از او خواستار شده بود.*
اما هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند، كاري برايش پيش آمده بود.
*شيخ طبرسي وجود خدا را در نزديكي خودش احساس ميكرد.*
*مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديكتر است؟*
به آرامي با خودش زمزمه كرد:
*خدايا اگر نجات پيدا كنم، تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از اين تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.*
*ولی شيخ طبرسي در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.*
*اما به یکباره كفندزدی با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ میشود.*
*بيلي در دست به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.*
*بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت.*
*قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نميرسيد.*
*پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد.*
*وقتي به سنگهاي لحد رسيد، يكي از آنها را برداشت.*
*نسيم خنكي گونههاي شيخ را نوازش داد.*
*چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده ميخواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.*
*صبر كن جوان!*
*نترس من روح نيستم.* *سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مردهام مرا به خاك سپردند.*
*داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....*
*آیا مرا میشناسی؟*
بله مي شناسم!
شما شيخ طبرسي هستيد که امروز تشييع جنازه تان بود.
دلم ميخواست،
دلم ميخواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم!
*به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم.*
*چشمانم سياهي ميرود.*
*بدنم قدرت حركت ندارد.*
كفن دزد شيخ طبرسي را بيرون آورده در گوشهاي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و به گوشهای انداخت.
*مرا به خانهام برسان. همه چيز به تو ميدهم. از اين كار هم دست بردار.*
*كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.*
*شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت:*
*آن کفن را هم بردار.*
*به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيدهاي جوان به سمت ك
فن رفت. خم شد و آن را برداشت.*
*خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟*
*بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كردهام در اين شهر مرگ و مير زياد است.*
*اگر روزي مردهاي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش را ندزدم آن شب خوابم نميبرد. كفنها را به بازار مشهد رضا ميبرم و ميفروشم.*
*از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت ميگذرد.*
*آن دو از قبرستان خارج شدند.*
*جوان پرسيد:*
*از كدام طرف بروم؟*
*برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.*
*جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستارههاي بيشمار آن دوخته بود وخدا را شکر میگفت.*
* #علامه_طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای #تفسیر_مجمع_البیان رانوشت.*
@Roznegaar
#هر_صبح_یک_آیه
#قرآن_کریم
🌺 اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم 🌺
«وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ ۖ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا ۖ وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ ۖ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ ۖ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
و (در این هنگام) دوجوان، همراه او وارد زندان شدند. یکى از آن دو گفت: «من در خواب دیدم که (انگور براى ساختن) شراب مى فشارم.» و دیگرى گفت: «من درخواب دیدم نان بر سرم حمل مى کنم. که پرندگان از آن مى خورند. ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران مىبینیم.»
#سوره_یوسف آیه ۳۶
@Roznegaar
❇ #تفسیر_آیه
از جمله کسانى که با یوسف وارد زندان شدند، دو جوان بودند (وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیانِ).
و از آنجا که وقتى انسان نتواند از طریق عادى و معمولى دسترسى به اخبار پیدا کند، احساسات دیگر او به کار مى افتد، تا مسیر حوادث را جستجو و پیش بینى کند و خواب و رؤیا هم براى او مطلبى مى شود.
از همین رو، یک روز این دو جوان که گفته مى شود یکى از آن دو مأمور آبدارخانه شاه، و دیگرى سر پرست غذا و آشپزخانه بود و به علت سعایت دشمنان و اتهام به تصمیم بر مسموم نمودن شاه به زندان افتاده بودند، نزد یوسف(علیه السلام) آمدند و هر کدام خوابى را که شب گذشته دیده بود و برایش عجیب و جالب مى نمود بازگو کرد.
یکى از آن دو گفت: من در عالم خواب چنین دیدم که انگور را براى شراب ساختن مى فشارم! (قالَ أَحَدُهُما إِنِّی أَرانی أَعْصِرُ خَمْراً).
و دومى گفت: من در خواب دیدم که مقدارى نان روى سرم حمل مى کنم، و پرندگان آسمان مى آیند و از آن مى خورند (وَ قالَ الآْخَرُ إِنِّی أَرانی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ).
و اضافه کردند: ما را از تعبیر خوابمان آگاه ساز، که تو را از نیکوکاران مى بینیم (نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ).
🌼🌼🌼
در این که این دو جوان از کجا دانستند یوسف(علیه السلام) از تعبیر خواب اطلاع وسیعى دارد، در میان مفسران گفتگو است.
بعضى گفته اند: یوسف شخصاً خود را در زندان براى زندانیان معرفى کرده بود که از تعبیر خواب اطلاع وسیعى دارد.
بعضى گفته اند سیماى ملکوتى یوسف نشان مى داد او یک فرد عادى نیست، بلکه فرد آگاه، صاحب فکر و بینش است و لابد چنین کسى مى تواند مشکل آنها را در تعبیر خواب حل کند.
و بعضى دیگر گفته اند یوسف از آغاز ورودش به زندان، با اخلاق نیک و حسن خلق و دلدارى زندانیان و خدمت آنها، و عیادت از مریضان نشان داده بود که یک فرد نیکوکار و گره گشا است، به همین دلیل، در مشکلاتشان به او پناه مى بردند و از او کمک مى خواستند.
تعبیر به إِنِّی أَعْصِرُ خَمْراً (من شراب مى فشردم)، یا به خاطر آن است که او در خواب دید انگور را براى ساختن شراب مى فشارد.
یا انگورى را که در خم، تخمیر شده بود، براى صاف کردن و خارج ساختن شراب از آن مى فشرده است.
و یا این که انگور را مى فشرده تا عصیر آن را به شاه بدهد، بى آن که شراب شده باشد و از آنجا که این انگور قابل تبدیل به شراب است این کلمه به آن اطلاق شده است.
تعبیر به إِنِّی أَرانی (من مى بینم) ـ با این که قاعدتاً باید بگوید من در خواب دیدم ـ به عنوان حکایت حال است، یعنى خود را در آن لحظه اى که خواب مى بیند فرض مى کند و این سخن را براى ترسیم آن حال بیان مى دارد.
#تفسیر_نمونه
ذیل آیات ۳۶ #سوره_یوسف
@Roznegaar