eitaa logo
روز‌نوشت
559 دنبال‌کننده
639 عکس
291 ویدیو
1 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ خدایا به قلب‌هامون، عقل بده... https://eitaa.com/roznevesht
آدمهای خودشیفته، خودشان را زیادی دوست دارند. یعنی کلا نگاهشان به خودشان یک جور خاصی است. مثلاً وقتی جایی می‌روند، تصور می‌کنند همه‌ی آدم‌ها متمرکز شده‌اند روی آنها؛ یا همه‌ی چشم‌ها زل زده‌اند که آنها را ببینند. این‌جور آدم‌ها هرجا دوربینی ببینند، فکر می‌کنند که لنز دوربین هم روی آنها زوم کرده است. موقع رانندگی هم تصور می‌کنند چراغ‌ها به احترام آنها سبز می‌شوند. حتی وقتی مقابل پنکه می‌نشینند احساس می‌کنند پنکه‌ موقع چرخش، مقابل صورت آنها بیش از بقیه توقف می‌کند. باران را هم هدیه‌ی تولدشان از جانب خدا می‌دانند. جوری رفتار می‌کنند که دیگران باور کنند طلوع و غروب خورشید بدون حضورشان معنایی ندارد. آدمهای خودشیفته همه‌ی دنیا را سربازانی می‌بینند که در حالت "خبردار" ایستاده‌اند و فقط منتظرند تا آنها با واژه‌ی "آزاد" همه را از رنجِ سختِ ایستادن راحت کنند. راه رهایی از خودشیفتگی، باور ضعف است. ما باید روزی هزار بار با خودمان حرف بزنیم و در خلوت‌مان از ضعف‌های خود پرده برداریم تا خودشیفته نشویم. باید خاطره‌ی نقص‌ها و شکست‌های‌مان را زنده نگه‌داریم. مثل جای دستبندی تنگ که محکم بوده و حالا ردّش روی دستمان مانده، هی بهش نگاه کنیم تا یادمان بیافتد که چقدر ضعیف بوده‌ایم و چقدر ضعیف هستیم. آدمهای خودشیفته، طناب دار را بر گردن تواضع انداخته‌اند و صندلی را از زیر پایش کشیده‌اند. خون فروتنی در رگ‌های این جور آدم‌ها یخ زده است. تمرین تواضع راه دیگری است در درمان تکبر و غرور و خودشیفتگی. خودشیفته‌ها باید ذهنشان را دستکاری کنند، خودشان سفیر صلح درونی شوند و به قانون اساسی وجودشان تبصره‌ی "من هیچ نیستم" را الصاق نمایند. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
با یک تکه‌ی کوچک گچ، وسط یک دیوار بزرگ نوشته بودند: آدم اینجا تنهاست! چشم‌هایمان دیوارنویسی‌هایی را شاهد است که پرده از ذهن‌ها و قلب‌ها برمی‌دارند و صاحبانشان را رسوا می‌کنند. نوشته‌ها روی دیوارها در سطح شهر و در میان کوچه‌ها، حکم رسانه را دارند برای مردم آن شهر. واژه‌ها نعره می‌زنند برای دیده شدن. گویا صاحبان این نوشته‌ها ترجیح می‌دهند تقدیرشان را اینگونه مکتوب کنند بر دل دیوارهای شهر. گاه، یک سرباز بر صفحه‌ی دیوار، تیری را بر قلبی نشانه می‌رود، تا بلکه بتواند غم نهفته‌اش را تسکین دهد. گاه، دیوارنویس تنها هدفش، دادن نشانی مغازه‌اش است؛ تا شاید مشتری به هوای دیوار، ردّ او را دنبال کند. گاه نیز دیوارها خودشان شده‌اند دستفروش و بساط کلیه‌فروشی راه انداخته‌اند. دیوار نویسی‌ها حکم غزل دارند برای شاعران. حکم نامه برای عاشقان. حکم تبلیغ دارند برای کاسبان و حکم چتر، برای اهل باران. دیوارنویسی‌ها گاهی عقیده‌اند برای آنها که در ایدئولوژی خویش شک کرده‌اند. همه‌ی آنچه که بر دیوارها نوشته می‌شود حاصل آدم‌های حقیر و مغز‌های زنگ زده‌شان نیست؛ بلکه دیوارنویسی حتی در انقلاب‌ها هم نقش داشته است. ما که نبوده‌ایم اما می‌گویند یکی از بهترین رسانه‌های مردم ما در زمان انقلاب، همین دیوارها بوده‌اند. دیوارهایی که نوید آمدن خمینی و رفتن شاه را به مردم می‌دادند. در زمان جنگ نیز دیوارها مثل خبرگزاری‌ها، اخبار جنگ و شهادت را اعلام می‌کردند. دیوارنویس‌ها بلند فکر می‌کنند و کوتاه می‌نویسند. دیوارنویسی‌ها می‌توانند معلمان‌ خوبی‌باشند. مثل دوران بلوغ که آدمی از پوچی به تفکر رو می‌آورد، خواندن خیلی از این نوشته‌های روی دیوارها هم آدم را عوض می‌کند و جرقه‌ی بلوغ را در روح انسان، روشن. دیوارنویسی یعنی آدمیزاد تنهاست. یعنی می‌خواهد دیده شود. دیوارنویسی‌ها می‌گویند که شهر در تسخیر اندیشه‌ها، عواطف، احساسات و بن‌بست‌هاست و باید فکری به حالش کرد و الا فرو می‌ریزد. ما هرگز نمی‌فهمیم که پشت هر کدام از آن واژه‌ها، پشت همان دیوارها، هزار قصه‌ی تو در تو نهفته است. با یک تکه‌ی کوچک گچ، وسط یک دیوار بزرگی نوشته بودند: آدم اینجا تنهاست. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
امروزه سیستم بشریت هدفی برای خود ترسیم می‌نماید با این عنوان که جهان، شاهد انسان بی‌رنج باشد. غافل از اینکه رنج بخش جدایی‌ناپذیر حرکت انسان به‌سوی خداست. 🖋زهرا ابراهیمی ادامه‌اش را در رسا بخوانید: https://rasanews.ir/002twd
+ حال اکنونت؟ - نه مانده پایِ دویدن، نه هست بالِ پریدن...
کمی نور نوش جان کنیم...
جناب سعدی قشنگ گفته‌اند: رمقی بیش نماندست گرفتار غمت را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با‌ اهانت‌ به‌ مقدسات‌اهل‌سنت مخالفیم. بزرگمان فرمودند.
پوست موز را دیده‌اید! کلا پتانسیل زمین‌زدن آدم را دارد. بعضی رفیق‌ها هم همینطورند؛ اصلا انگار آفریده شده‌اند برای اینکه پشتِ ایمان آدم را به زمین بچسبانند. مواظب رفیق سست ایمان باشیم. https://eitaa.com/roznevesht
آغازی دوباره...
مگر بهره‌ی هر یک از ما از این کهکشان چقدر است؟ چیزی به اندازه‌ی طول و عرض قامت‌مان، بیشتر که نیست؟! مگر بیش از این جا می‌گیریم؟ یا بیش از این سهم؟ پس فلسفه‌ی این ولع سیری‌ناپذیر چیست؟ سرچشمه‌اش کجاست؟ کاش می‌شد این "منِ" بی‌انتهای زیاده‌خواه را ذبحش کرد مقابل تمام "نخواستن‌ها" https://eitaa.com/roznevesht
به بهانه‌ی این روزهای خوب از یکدیگر خبر بگیرید. نه مثل خبر گرفتن از گزارشگر اخبار که می‌گوید در فلان گوشه‌ی جهان جنگ است، نه منظورم این‌طور خبر گرفتن نیست. منظورم این است که حال همدیگر را بپرسید. با کلام‌تان گره‌ی اخم و با کمک‌تان گره‌ی زندگی یکدیگر را باز کنید. همدیگر را دوست بدارید. https://eitaa.com/roznevesht
اقـرار می‌کنم‌ بـه ‌گناه ‌و بعید نیست ... منکر شود خدا و بگوید کجا؟! چه ‌بود؟! یا ستارالعیوب https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر مستند شرح درد مردم مظلوم کهگیلویه و بویر احمد به بهانه خودسوزی فرزند شهید روح الله برازیده از اهالی مستضعف استان کهگیلویه و بویر احمد. https://eitaa.com/roznevesht
سلام بر تو ... سلام بر مهربانی‌ات... سلام بر پیامبری که به دختران، حق حیات بخشید... https://eitaa.com/roznevesht
استنلی کوبریک یک جایی گفته بود: وحشتناک‌ترین واقعیت جهان خصومت‌آمیزی‌اش نیست، بی‌تفاوتی‌اش است. بی‌تفاوتی آدم را متلاشی می‌کند. جنگل پر درخت احساسات آدم را با یک جرقه به آتش می‌کشد. گاهی این بی‌تفاوتی نسبت به خودمان رقم می‌خورد و گاه نسبت به دیگران، فرقی نمی‌کند. ویرانه می‌سازد آبادی رابطه‌ها را. لطافت پروانه‌ی روح را به فولادی سخت تبدیل می‌کند. ما نیامده‌ایم اینجا که چند روزی روی خاک زمین بنشینیم، تماشا کنیم، بعد هم خاک‌های‌مان را بتکانیم و برویم. ما آمده‌ایم که آدمیت ورزیم و آدم با بی‌تفاوتی به جایی نمی‌رسد. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
اِلٰهـــی حَــوِّلْ حٰـالَنٰـا به بهترین حال
ثانیه‌ها گیج‌اند. ساعت‌تان را فقط با ساعت خدا میزان کنید. هیچ ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست.
دل آدم مخلوق عجیبی‌ست. آدم گاهی خودش اینجاست و دلش هزار جای دیگر. گاهی دلش می‌شود یک تکه پارچه‌ی سبز و گره می‌خورد به ضریحی یا شاید دلش می‌شود تاروپود فرش‌های یک حرم. گاهی هم دل آدم می‌شود اشک و جمع می‌شود گوشه‌ی چشم یک کودک سوری. یک وقت‌هایی هم دل آدم تمام کوه‌ها و بیابان‌ها و دریاها را پشت سر می‌گذارد و می‌رود پشت یک پناهگاه آن طرف دنیا تا از لابه‌لای فنس‌های در‌هم گره خورده، معنی حیات را دریابد. گاهی دل آدم می‌شود مُهر و می‌چسبد به پیشانی و گاه می‌شود مِهر و می‌نشید بر دلی دیگر. آدم گاه با دلش گناه می‌کند و گاه استغفار. دل آدمیزاد گاهی بس ناجوانمردانه سرد می‌شود مثل زمهریر و گاه می‌شود عین جهنم. مثل آدمی که از دندان درد نمی‌تواند حرف بزند دل آدم هم گاهی سکوت اختیار می‌کند و لال می‌شود. حتی گاهی آدم دوست دارد با دلش بزند به دل فضا و ماه و مریخ را زیارت کند. دل آدم‌ گاهی شوخی سرش نمی‌شود، آنقدر دنیا را جدی می‌گیرد که یادش می‌رود اینجا فقط چند روزی مهمان است و خلاص. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
تو خیالم می‌نویسم. پاک می‌کنم. دوباره می‌نویسم. تو خیالم آدم‌ها را می‌بینم. قضاوت می‌کنم. خط می‌زنم. خیال‌پردازی سَم مهلکی‌ست که آدم را از حقیقت دور می‌کند. دست آدم را می‌بندد و نمی‌گذارد پایش پیش برود. خیال‌پردازی حواس آدم را پرت می‌کند تا جایی که حتی راه خانه‌اش را گم می‌کند. آنقدر پیش می‌روی و می‌روی که یک‌هو می‌بینی چند ساعتی گذشته، کارها عقب مانده، به جای سه رکعت نماز، چهار رکعت خوانده‌ای ولی هنوز دلت می‌خواهد در دریای خیال غرق باشی و دست هیچ غریق‌نجاتی هم به تو نرسد. البته خیال‌پردازی گاهی هم خوب است. آنجا که در خیالت همه‌ی ثروت‌های دنیا را یک‌جا جمع می‌کنی و بعد از اول، بین سفید و سیاه به شکل مساوی تقسیم می‌کنی. آنجا که حق مظلوم را از ظالم می‌گیری. یا مثلا آنجا که با خیالت خنجر را از دست شمر می‌گیری و داغ جسارت بر "حسین" را به دلش می‌گذاری. یا کاغذ سقیفه را جلوی چشمان شاهدانش ریز ریز می‌کنی. خیال‌پردازی خوب است. آنجا که ظهور را به تصویر می‌کشی و از آمدن منجی دلت غنج می‌رود. یا مثلا جایی که بچه آهو را از دهان شیر نجات می‌دهی. اما اعتیاد به خیال‌پردازی خوب نیست چون به جای ایستادن، به نشستن عادت می‌کنی. به‌جای تلخی کار به شیرینی رویا و به‌جای آب به سراب. آدم گاهی با خیالش بهشت را تصاحب می‌کند. با حوریان بهشتی گپ می‌زند. از جوی شیر می‌نوشد و کلی گل می‌چیند از باغ بهشت. غافل از اینکه بهشت خیالی با بهشتی که خداوند مهربان وعده‌اش را داده زمین تا آسمان فرق دارد. تو در خیالت قهرمان قصه می‌شوی. اگر خواستند کسی را اذیت کنند مثل سوپرمن فرود می‌آیی و نجاتش می‌دهی. یا حتی در خیالت عصای موسی را قرض می‌گیری و هرچه ساحر است را رسوا می‌کنی. تو در خیالت از گلوله و توپ و تانک هم نمی‌ترسی. تنت را سپر می‌کنی برای دفاع از ناموست. اینکه آدم بر روی پرده‌ی سینمای مغزش فرشته‌ی مرگ را ببیند و در آخرین سکانس بدون توجه به اطرافش او را در آغوش کشد تنها فیلمی خیالی‌ست که تومنی هفت‌صنار با واقعیت فرق دارد. باید کودک خیال‌ را به دست مادر واقعیت سپرد تا دلسوزانه تربیتش کند والا آدم در خیالش مَرد است و در واقعیت نامرد. در خیالش شهید است و در واقعیت جلّاد، در خیالش فرشته است و در واقعیت شیطان. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
گفته‌اید کم‌نویس شده‌ام اینجا و دلیلش را پرسیده‌اید. بله خوب. قانون من اینجا این است که خودم بنویسم. بنای من بازنشر نوشته‌های دیگران نیست. اگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، نمی‌نویسم.