«خانه‌ی ملّی» ۴ ✍زهرا سبحانی در این آشفتگی جهان، دربار بریتانیا اما، به کار دیگری مشغول بود. چهار پنج ماهی از یتیم شدن فرزندان فرنانتس و سوفی نگذشته بود و مردم واقعیت جنگ را لمس کرده و نکرده، طرح «خانه‌ی ملی یهود»، در مجلس انگلیس، پیشنهاد داده شد. طرح بوی استمرار جنگ‌های صلیبی را می‌داد، اما برای مردمِ درگیر جنگ و بی‌خبر از همه‌جا، مگر چه اهمیتی داشت؟! حکومت عثمانی هنوز پابرجا بود و به ظاهر مقتدر، که در انگلستان، برای فلسطین و عراق و اردن و... زیر سلطه‌ی عثمانی‌ها نقشه‌ها کشیدند. اسمش را هم گذاشتند «بحر تا نهر». این طرح اگرچه با زد و بند مخفی‌کارها یا همان سازمان صهیونیسم پایش به مجلس بریتانیا باز شده بود ولی همین هم داستانی داشت به بلندی تلاش‌های بی‌فرجام ناپلئون و سزارهای روسیه برای این سازمان و قدرتمند شدن انگلیس روباه. صهیونیست‌ها که بر آداب «تا پول و قدرت داری رفیقتم» از زمان حضرت موسی (علیه السلام) پایبند بودند، با قدرتمند شدن انگلیس و نفوذ در مجلس آن، روز به روز به محقق شدن نقشه‌هایشان امیدوارتر شدند. حق هم داشتند چون کم نبودند کسانی مثل «بالفور» نخست‌وزیر انگلیس، که مثل موم در چنگشان بودند. «طرح خانه‌ی ملی» در مجلس انگلیس بررسی شد و جاهایی که می‌دانستند خلاف وجدان‌هاست، برای دلخوشی افکار عموم فقط بر روی ورق، چکش‌کاری کردند. صهیونیست‌های امیدوار هم بیکار ننشستند و پول‌هایشان را به اسم سرمایه‌گذاری‌ ولی با هدف از بحر تا نهر، بُردند طرف حکومت عثمانی که آن روزها گرفتار بدبختی منیت شده بود و بی‌سروصدا در زمین‌های فلسطین خرج کردند. تا به وقت‌ش، «ما از همه برتریم» را چماق کنند و بر سر بومیان و صاحبان آن سرزمین بکوبند. این زمینه‌چینی‌ها سه سال طول کشید و درست در سال 191‪7 که انگلیس پیشتاز جنگ جهانی اول بود و حکومت عثمانی در حال متلاشی شدن، بالفور برای اینکه جواب تلاش‌هایش، خشک و خالی نماند، باکلی سلام و احترام به بزرگان صهیونیسم اینطور گزارش داد: «لرد روتشیلد گرامی! بسیار خوشوقتم که از جانب دولت اعلیحضرت، اعلام همدلی ذیل با آرمان‌های یهودیان صهیونیست را که به کابینه تقدیم و با آن موافقت شده ابلاغ نمایم.» جهانیان هم این وسط همچنان سر خوانخواهی پیراهن فرانتس فردیناند، سرکار بودند و می‌جنگیدند. انتشار «بیانیه‌ی بالفور» یا همان طرح چکش کاری شده‌ی دلخوش‌کنک، ذهن‌های بیدار را درگیر کرد که چرا کشوری مثل انگلستان با این همه فاصله، برای فلسطین باید و نباید تعیین کند؟ ولی پیشتازی در جنگ، انگلیسی‌ها را آنقدر پُر رو کرده بود که با قلدری و زور، ذهن‌های آگاه را خاموش کند و سیاست خود را در پیش گیرد و برای این منظور، جنگ جهانی اول تمام شده، نشده، «هربرت ساموئل» یهودی را به عنوان نماینده‌ی بریتانیا برای قیمومیت، به سوی فلسطین روانه کرد. این اولین بار بود که با وجود مخالفت‌های مجلس انگلیس، یک یهودی در مجلس بریتانیا کار‌ه‌ای می‌شد؛ ولی مهم نبود چون در هر صورت این مخفی‌کارها بودند که تعیین تکلیف می‌کردند و در پیشانی هربرت، تحقق آرمان‌هایشان را دیده بودند. قبل از اینکه هربرت پایش به فلسطین برسد یعنی در همان بحبوحه‌ی جنگ، چندباری یهودی‌ها به فلسطین، گروهی مهاجرت کرده بودند؛ اما جمعیتشان به اندازه‌ای نبود که بتوان برای رویای هربرت ساموئل و مخفی‌کارها، سرش حساب باز کرد. رفتار بد مهاجران یهودی، از سوی دیگر، بومیان منطقه را حساس کرده بود و همین امر، کار ساموئل را بیشتر می‌کرد. ساموئل از راه نرسیده و بی‌توجه به دسته‌گل‌های هم کیشانش و حتی بندهای نمایشی بیانیه بالفور، بلند بلند از یهودی‌ها دفاع کرد و تا توانست به یهودی‌ها اعتبار بخشید. مواد خام مورد نیاز صنعت آنها را بدون حق گمرک وارد کرد و واردات اجناسی که صنعت اصلی بومیان بود را آزاد کرد. در کارخانه‌ها و بانک‌ها هم فقط یهودی‌ها حق اشتغال داشتند. هر قاضی مسلمان و یا مسیحی که یک یهودی را مجازات می‌کرد به صبح نرسیده از کار، بیکار می‌شد. یهودی‌های یاغی که با ترور و شعارهای عرب‌ستیزی منطقه صلح زیتون را ناامن کرده بودند را آزاد کرد... هربرت از انجام هیچ کدام از این‌ها به صورت آشکارا ابایی نداشت، حاکمی بود که اسبش می‌تاخت و هیچ کس جلودارش نبود. تا می‌توانست با استفاده از اختیاراتش، برای رویای سازمان تلاش کرد. در نهایت رویای خودش و مخفی کارها را با طرحی به اسم «حکومت مستقل یهودی»، به مجلس بریتانیا پیشنهاد داد. البته با ترفند تغییر ترکیب جمعیتی! از آن به بعد بود که خیلی‌ها مثل چرچیل، هربرت را «شاه ساموئل» خطاب می‌کردند. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI